• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=article&id=885:3-4&catid=68:2012-04-07-18-04-18&Itemid=208

 

 

حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت

مصادره اموال

صبح شنبه، حضرت زهرا عليها السلام براي باز پس گيري اموال خويش، به سراغ ابوبکر که در مسجد نشسته است، مي روند. آري، ترفند ديگري از سوي سقيفه گران، به اجرا در آمده است.

ابوبکر با استناد به سخني که به دروغ آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت مي دهد، ادعا مي کند که شنيده است:

ما گروه پيامبران، ارث نمي گذاريم.

در نتيجه، او هر آن چه که متعلق به حضرت زهرا عليها السلام و خاندان نبوت است، مصادره مي کند.

پس از آگاهي حضرت زهرا عليها السلام از اين ترفند، آن حضرت عليها السلام براي احقاق حقوق مالي خويش، به سراغ ابوبکر مي روند.

عده اي در اطراف ابوبکر در مسجد نشسته اند.

با ورود حضرت زهرا عليها السلام به مسجد و مطالبه اموال از سوي ايشان، ابوبکر ادعاي خويش را تکرار مي کند و مي گويد:

از پيامبر شنيده ام: ما انبيا ارث نمي گذاريم.

اين سخن را حضرت زهرا عليها السلام جعلي مي خوانند و انتساب آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله مردود مي شمارند.

ابوبکر به نرمي سخن مي گويد و با هم دستي اطرافيان وي، دادخواهي حضرت زهرا عليها السلام به جايي نمي رسد.

از اين زمان تا روز نهم پس از شهادت، مراجعه هاي چند باره حضرت زهرا عليها السلام براي استرداد اموال در تاريخ ثبت شده است.

با شنيدن اين سخن عجيب، همسران پيامبر صلي الله عليه و آله نزد عايشه مي روند.

آنان نگران وضعيت زندگي خويش در خانه هاي متعلق به پيامبر صلي الله عليه و آله هستند و از درستي حديث «ما انبيا ارث نمي گذاريم» سوال مي کنند.

عايشه با تاييد اين سخن، آن را روايتي درست مي شمارد!!

نگراني همسران پيامبر صلي الله عليه و آله افزايش پيدا مي کند.

دستگاه خلافت از طريق عثمان خبر مي آورند که همسران پيامبر صلي الله عليه و آله از جمله عايشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر، مي توانند در خانه هاي خويش زندگي کنند.

حکم مصادره ارث پيامبر صلي الله عليه و آله  تنها در مورد دختر پيامبر صلي الله عليه و آله  اعمال خواهد شد!

دومین و سومین شب یاری طلبی

در انتهای این دو شب، امیرمومنان علی علیه السلام، بار دیگر حضرت زهرا علیها السلام را بر روی مرکبی می نشانند و دست حسنین علیهما السلام را می گیرند و به طلب یاری و اتمام حجت، به در خانه مهاجران و انصار می روند.

بسیاری درها را باز نمی کنند و پاسخ نمی گویند.

باز هم گروه بسیار اندکی دعوت آن حضرت علیه السلام را اجابت می کنند.

 

 نظر دهید »

حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=article&id=883:1-4&catid=68:2012-04-07-18-04-18&Itemid=208

 

حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت

اتمام جمع آوري قرآن

امروز، سومين و آخرين روزي است که اميرمومنان عليه السلام به جمع آوري قرآن مشغول اند.

آن حضرت عليه السلام قرآن را به ترتيب نزول، همراه با مطالبي حاوي شأن نزول، تفسير و تأويل، زمان نزول، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و … تدوين مي نمايند.

در پايان اين روز پرماجرا، اين گردآوري نيز به اتمام خواهد رسيد. اکنون، اين يادگار نبوت، از گزند تغيير، تحريف و نسيان در امان است.

اينک، اولين نماز جمعه به امامت ابوبکر صورت مي پذيرد.

آن گروه که به نشانه اعتراض در خانه اميرمومنان عليه السلام تحصن کرده بودند، امروز نيز به خانه آن حضرت عليه السلام  مي آيند و از شرکت در نمازي که در مسجد النبي تشکيل شده است، امتناع مي کنند.

هجوم منجر به شکست تحصن

بار ديگر قنفذ – غلام ابوبکر – با گروهي راهي مي شود تا متخلفان را که در خانه حضرت امير ع جمع شده اند، براي بيعت با ابوبکر فرا خواند. متحصنان در خانه اميرمومنان ع از خروج امتناع مي کنند.

قنفذ در کنار خانه مي ايستد و فردي را به سوي خليفه روانه مي کند تا کسب تکليف نمايد.

اين بار، عمر به همراه گروه زيادي از انصار و عده کمي از مهاجران، به سوي خانه اميرمومنان ع حرکت مي کنند.

خالد بن وليد از مهاجران و اسيد بن حضير (نقيب قبيله اوس)، سلمة بن سلامه ، زياد بن لبيد انصاري، زيد بن اسلم، محمد بن مسلمه و … از انصار، عمر را همراهي مي کنند.

عمر و اطرافيان وي پس از رسيدن به خانه اميرمومنان ع، با فرياد و صدا تهديد را آغاز مي کنند و از متحصنان مي خواهند که خارج شده و بيعت کنند.

در اين ميان چند نفري از جمله زيد بن اسلم، هيزم مي آورند و تهديد به آتش زدن خانه جدي تر مي شود.

از ميان تحصن کنندگان، زبير با شمشير خارج مي شود.

عده اي بر سر او مي ريزند و دست را مي گيرند و شمشير وي را با کوبيدن به سنگ مي شکنند.

مهاجمان به خانه وارد مي شوند و تمامي تحسن کنندگان را خارج مي کنند و همگي را به زور تا مسجد مي کشانند و از همگي بيعت مي گيرند.

در اين ميان، اميرمومنان ع که قسم ياد کرده اند تا قران را جمع نکنند از خانه خارج نشوند، همچنان در منزل خويش باقي مي مانند. مهاجمان نيز با توجه به تهديد حضرت صديقه کبري سلام عليها به انجام نفرين، اقدام بيشتري براي گرفتن بيعت از وي انجام نمي دهند.

اهل سقيفه به سخن مي آيند: علي يک نفر است، به بيعت او احتياجي نيست.

اما در اين هجوم، به شدت حرمت حريم بيت علوي ع مي شکند و بيت فاطمه عليها السلام تا مرز سوختن در آتش جلو مي رود.

اولين شب ياري طلبي

در پايان روز، پس از آن که اميرمومنان عليه السلام از جمع آوري قرآن فارغ مي شوند، براي اتمام حجت، به خانه تک تک مهاجران و انصار که در جنگ بدر شرکت داشتند، مي روند.

خاندان وحي عليهم السلام نيز همگي، آن حضرت عليه السلام را همراهي مي کنند.

حضرت صديقه عليها السلام سوار بر مرکب و حسنين عليهما السلام دست در دستان امير مومنان عليه السلام.

عده اي بهانه مي آورند؛ برخي سکوت اختيار مي کنند؛ دسته اي بي شرمانه مي گويند:

اگر اين سخنان را زودتر مي شنيديم، با شما بيعت مي کرديم…

 نظر دهید »

حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=article&id=882:2016-03-12-12-14-28&catid=68:2012-04-07-18-04-18&Itemid=208

حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت

جمع آوری قرآن

امیرمومنان علیه السلام اینک به سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله  به امر مهم دیگری دست یازیده اند: جمع آوری قرآن.

امروز، اولین روز از ایام جمع آوری قرآن است.

در ایام رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، آیات قرآن بر روی پوست حیوانات، سنگ های صاف، استخوان کتف شتر و … نوشته و ثبت می شد. اینک در فقدان نبی صلی الله علیه و آله، پایان ایام نبوت و اتمام نزول قرآن، همه آیات، در یک مجموعه و به شیوه ای خاص، قابل جمع آوری است.

این جمع آوری، بر عهده وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله  است.

آن حضرت علیه السلام ، قرآن را بر اساس ترتیب نزول آیات و مشخص کردن مواردی چون: شأن نزول، محکم و متشابه، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و تفسیر و تأویل هر یک از آیات آن، گرد آوری می کنند.

آغاز تحصّن

در مسجد، همچنان اخذ بیعت برای ابوبکر صورت می گیرد.

گروهی از صحابه، به نشانه اعتراض به غصب خلافت، به خانه حضرت زهرا علیها السلام وارد شده و در آنجا متحصن می شوند.

در روز اول، عده ای مانند زبیر، مقداد و گروهی از انصار به همراه کمی از مهاجران، در این خانه اجتماع کرده اند.

این اولین روز از روزهای سه گانه تحصن است.

اولین هجوم مقدماتی

ابوبکر، به اصرار عمر، قنفذ – پسر عموی عمر – را که به خشونت مشهور است، می فرستد تا امیرمومنان علیه السلام را – که اینک از مراسم تجهیز و تدفین رسول خدا صلی الله علیه و آله فارغ شده اند – برای بیعت فراخواند.

برخی از طرفداران، گرفتن بیعت را در آن شرایط، مناسب نمی دیدند، امّار عمرهمچنان اصرار بر گرفتن بیعت می کند.

قنفذ سه بار مراجعه می کند.

در مرتبه اول بیان می کند: با خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله  بیعت کنید که او، شما را می خواند.

در مرحله دوم می گوید: با خلیفه مسلمانان بیعت کنید.

و در سومین مراجعه، ادعا می کند: امیرالمومنین ابوبکر را اجابت کرده و با او بیعت کنید.

پاسخ، در هر سه بار روشن است. اهل بیت علیهم السلام این القاب را مخصوص امیرمومنان علیه السلام می دانند و با ناراحتی هر چه تمام تر او را جواب می گویند.

پس از مراجعه سوم، عمر که قصد ارعاب حاضران را نیز دارد، خطاب به ابوبکر می گوید:

امرخلافت جز با کشتن او به استواری نخواهد رسید.

ابوبکر، زیرکانه او را به آرامش فرا می خواند و به قنفد می گوید بار دیگر مراجعه کند و به امیرمومنان علیه السلام  بگوید:

پاسخ ابوبکر را بده.

امیرمومنان علیه السلام  در پاسخ می فرمایند:

من به سفارش برادرم رسول خدا صلی الله علیه و آله، مشغول جمع آوری قرآن هستم و از خانه خارج نمی شوم؛ توز نیز به نزد ابوبکر بازگرد.

دومين هجوم ابتدايي

اينک، نوبت عمر است؛ او با اشاره ابوبکر، به همراه قنفذ به خانه اميرمومنان عليه السلام مي آيد.

عمر، از خشونت و اعمال زور سخن به ميان مي آورد.

او حتي اهل خانه را به احراق و آتش زدن تهديد مي کند.

آنان مي دانند که براي اعلان رسمي خلافت، احتياج دارند که بيعت شخص علي بن ابي طالب عليه السلام را به همراه داشته باشند.

در اين ماجرا، اميرمومنان عليه السلام  با حضور در آستانه در مي فرمايند:

قسم ياد کرده ام که از خانه خارج نشوم و ردا بر دوش نگيرم، تا آن که قرآن را جمع آوري کنم.

اين سخن، مهاجمان را که شرايط را مناسب نمي بينند، به ظاهر آرام مي کند.

آنان پراکنده مي شوند تا در فرصتي ديگر بازگردند…

 نظر دهید »

حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=article&id=881:29&catid=68:2012-04-07-18-04-18&Itemid=208

حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت

بیعت عمومی

ساعاتی پیش از ظهر ابوبکر، عمر و ابو عبیده به مسجد وارد می شوند و با ورود آنان، بلافاصله عثمان و قومش (بنی امیه) و عبدالرحمان بن عوف و قبیله اش (بنی زهره) که در مسجد بودند، برخاسته و بیعت می کنند.

آری! امروز، روز بیعت عمومی است. مسلمانان که دیروز، تهدید و دیشب، تطمیع را تجربه کرده اند، امروز برای بیعت با ابوبکر از یکدیگر پیشی می گیرند و دست خویش را با دست های خلیفه آشنا می کنند تا گوی سبقت را از هم بربایند. در گوشه شرقی و چسبیده به مسجد، حجره ای قرار دارد که جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله، در آن جای گرفته است. این خانه، خاموش است.

هنوز اهل سقیفه و برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله  برای نماز خواندن بر جنازه رسول خاتم صلی الله علیه و آله  وقت پیدا نکرده اند.

گروهی از اطرافیان دستگاه خلافت، به جهت خویش خدمتی به خلیفه در کنار منزل امیرمومنان علیه السلام فریاد «بیعت کنید» و «از اجتماع مسلمان دوری نگزینید» سر می دهند.

در این روز، سخن از تهدید نیز به میان می آید.

تلاش برای تطمیع عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله

در انتهای شب، در جلسه ای مشورتی، ابوبکر، نظر عمر، ابو عبیده و مغیره بن شعبه را درباره ایجاد شکاف بین بنی هاشم خواستار می شود. مغیره بن شعبه پیشنهاد تطمیع و مصالحه با عباس – عموی پیامبر صلی الله علیه و آله – را مطرح می کند.[1]

این گروه 4 نفره، همان شب با مراجعه به منزل عباس بن عبدالمطلب برای او و فرزندانش سهمی از خلافت را پیشکش می کنند. پاسخ منفی عباس این نقشه را به بن بست می کشاند.

جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز بر روی زمین است.

کسانی که قصد خداحافظی با پیامبر خویش را داشتند، دیروز برای نماز حاضر شده اند و امروز (سه شنبه) کمتر کسی به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله مراجعه می کند.

امیر مومنان علیه السلام چند بار برای سقیفه گران پیام می فرستند تا برای نماز بر پیامبر صلی الله علیه و آله آماده شوند.

تدفین پیامبر صلی الله علیه و آله

در انتهای روز، ابوبکر و عمر که در مسجد به گرفتن بیعت مشغول اند، اعلام می کنند که نمی توانند بر جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله  که در خانه مجاور مسجد است، حاضر شوند.

امیرمومنان علیه السلام، به تدفین پیامبر صلی الله علیه و آله  مشغول می شوند و بدن پیامبر صلی الله علیه و آله  در شب چهارشنبه، دو روز پس از شهادت، به خاک سپرده می شود.

هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله  بر جنازه آن حضرت صلی الله علیه و آله  نماز نخوانده اند.

عایشه که اتاق او در گوشه مسجد واقع است، می گوید: به خدا قسم! نفهمیدم پیامبر چه زمانی دفن شد، تا این که در شب چهارشنبه، صدای بیل ها را از حجره پیامبر صلی الله علیه و آله  شنیدم!

همانا سقیفه گران، هدف دیگری را دنبال می کنند.

[1]در یکی از همین روزها، حزب حاکم با پرداخت رشوه ای کلان به ابوسفیان، حمایت جناح بنی امیه را به دست می آورد و بدین ترتیب، یکی از قوی ترین رقبای سیاسی خود را به زانو در آورد.

 نظر دهید »

حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=article&id=880:28&catid=68:2012-04-07-18-04-18&Itemid=208

 

حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله

•آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله

صدای اذان بلال بلند می شود. هنگام نماز صبح، اهل مدینه برای اقامه نماز به سوی مسجد می آیند.

در میان تعجب حاضران، ابوبکر – پسر بی قُحافه – که باید به همراه سپاه اُسامه بن زید حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد؛ به مسجد النبی ص وارد می شود و به عنوان امام جماعت، نماز را آغاز می کند.

دوستان وی از جمله: عمر فرزند خطاب و ابو عبیده، از سپاه اسامه خراج شده اند و او را همراهی می کنند.

بلال خبر این توطئه را به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله می رساند.

پیامبر صلی الله علیه و آله که به شدت بیمار هستند، با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.

امیرمومنان ع و فضل بن عباس – پسر عموی پیامبر – زیر بغل آن حضرا را می گیرند و پیامبر صلی الله علیه و آله – در حالی که پاهای مبارکشان بر روی زمین کشیده می شود – به مسجد وارد می شوند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوبکر را کنار می زنند و خود، نماز را نشسته برگزار می نمایند و مسلمانان به ایشان اقتدا می کنند.

آخرین خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله

پس از نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله به زحمت بر اولین پله منبر خویش قرار می گیرند و با اشاره به حدیث ثقلین، بار دیگر بر راه هدایت پا فشاری می نمایند و در برابر سوال معترضانه عمر، تک تک اهل بیت علیهم السلام را معرفی می فرمایند و در انتها، از وجود فتنه های بی پایان سخن به میان می آورند.

پیامبر صلی الله علیه و آله از منبر پایین آمده و به منزل خویش بر می گردند.

ابوبکر و یارانش، دیگر تا هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله دیده نمی شوند.

ابوبکر به طرز مشکوکی به خارج از مدینه – به منزل خویش در «سنح» - رفته است.

به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله بر بدن مبارک آن حضرت آب می ریزند. تب، اندکی فرونشسته است.

پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر «اسامه» را فرا می خوانند و برای چندمین بار به او دستور أکید می دهند که با سپاهیان خویش شهر مدینه را ترک کند.

شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله

اندکی بعد، بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله شدت می یابد. آن حضرت، امیرمومنان علیه السلام را فرا می خوانند. امیرمومنان علیه السلام سر پیامبر صلی الله علیه و آله را بر سینه خود می گیرند. لحظاتی بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله در حجره شخصی خویش و در سن 63 سالگی دار فانی را وداع می گویند.

خبر رحلت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله به سرعت مدینه را در می نوردد و سپاه اسامه این خبر را – توسط پیکی که عایشه او را روانه کرده است – در «جرف» می شنود.

عمر بن خطاب و ابوعبیده، به سرعت سپاه را ترک می کنند و به مدینه باز می گردند. عمر به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وارد می شود و پیوسته فریاد می کشد: رسول خدا صلی الله علیه و آله نمرده است!… هر کس بگوید که او مرده، با این شمشیر او را نشانه می روم.

این سخنان، رنگ خشونت به خود می گیرد.

خبر شهادت، با کمی تاخیر به سنح نیز می رسد و ابوبکر مدتی بعد خود را به سرعت و با یک شتر – که از پیش آماده کرده اند – به مدینه می رساند و به مسجد النبی صلی الله علیه و آله وارد می شود.

او روانداز پیامبر صلی الله علیه و آله را کنار می زند و پس از اطمینان از شهادت آن حضرت بر می خیزد و می گوید:

هر کس محمد صلی الله علیه و آله را می پرستد، بداند که او مرده است و هر کس خدا می پرستد، پس بداند که خدا زنده است و نمی میرد.

سقیفه بنی ساعده

ابوبکر در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله در کناری نشسته است و حوادث را به دقت زیر نظر دارد.

« معن بن عدی» و «عویم بن ساعده» خبر گردهمایی انصار در سقیفه را به عمر می رسانند.

او نیز ابوبکر را با خبر می سازد و در هر دو، روانه سقیفه بنی ساعده می شوند.

ابوبکر در راه، ابو عبیده را نیز با خود همراه می سازد.

در سقیفه، به علت اختلاف دیرینه دو قبیله «اوس» و «خزرج»، مهاجرین با یاری هواداران قدیمی خود در میان انصار – که بر این اختلاف دامن می زدند – گوی سبقت را از سعد بن عباده انصاری می ربایند.

انصار در رقابت با یکدیگر، برای بیعت با ابوبکر پیش دستی می کنند. ابتدا بشیر بن سعد خزرجی و سپس اسید بن حضیر اوسی – که هر دو از هواداران با سابقه ابوبکر به شمار می آیند – به شتاب بیعت می کنند تا سایر انصار نیز از آن دو پیروی کنند.

عمر و ابو عبیده نیز پس از آن دو با ابوبکر بیعت کرده اند… گرد و غبار همه جا را فرا گرفته است.

عمر فریاد می زند و به سوی سعد بن عباده حمله ور می شود.

سعد بن عباده را از زیر دست و پا خارج می کنند و از سقیفه بیرون می برند.

اوضاع کم کم به نفع ابوبکر آرام می شود…

بیعت اولیه

ابوبکر از سقیفه به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله خارج می شود. اطرافیان او، هر کس را که در راه می بینند، گرفته و نزد ابوبکر می آورند؛ دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت، به دست ابوبکر می زنند.

بدین ترتیب ابوبکر به همراه هوادارانش وارد مسجد می شوند. هنگام ظهر است؛ ابوبکر به عنوان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز می گزارد!

سخنران قبل از نماز، عمر بن خطاب است.

تفسیل و تکفین پیامبر صلی الله علیه و آله

مراسم غسل و کفن پیامبر صلی الله علیه و آله با تمامی آداب و مستحبات آن، به پایان رسیده است و جز امیرمومنان، صدیقه کبری، حسنین علیهم السلام، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، ابی بن کعب و … جماعتی که نزدیک به چهل نفرند – کس دیگری در نماز بر جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله حاضر نمی شود.

پس از نماز، امیرمومنان علیه السلام در خطبه ای کوتاه خود را در امر خلافت از مهاجر و انصار برتر می دانند.

جو مسجد و اطراف آن هر لحظه سنگین تر می شود.

حوادث شام گاه دوشنبه

در شام گاه روز دوشنبه، زید بن ثابت که نسبی یهودی دارد و جوانی تازه مسلمان است، به خانه انصار می رود و از جانب ابوبکر، بین آنها خرما پخش می کند.

زنی از انصار با رد این بذل و بخشش مخفیانه، در مقام اعتراض می گوید:

آیا در دینم به من رشوه می دهید؟

در انتهای شب، «براء بن عازب» که از حوادث پیش آمده به شدت اندوهگین است، سکوت سنگین مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله را نمی تواند تحمل کند و با خارج شدن از آن جا، به سوی محله «بنی بیاضه» حرکت می کند.

در آنجا، عده ای را می بیند که بر سر پیمان غدیر استوارند و می خواهند در برابر پیمان شکنان و کودتاچیان ایستادگی کنند.

نام آنها چنین است:

مقداد، عمار، ابوذر، سلمان، عبادة بن صامت، حذیفة بن یمان و زبیر.

فرد دیگری که هم اعتقاد با آنان است اما چون گرفتار تردید شده، از پست در بسته آنان را تایید می کند، ابی بن کعب نام دارد.

 

 نظر دهید »

حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت

اولین هجوم مقدماتی

ابوبکر، به اصرار عمر، قنفذ – پسر عموی عمر – را که به خشونت مشهور است، می فرستد تا امیرمومنان علیه السلام را – که اینک از مراسم تجهیز و تدفین رسول خدا صلی الله علیه و آله فارغ شده اند – برای بیعت فراخواند.

برخی از طرفداران، گرفتن بیعت را در آن شرایط، مناسب نمی دیدند، امّار عمرهمچنان اصرار بر گرفتن بیعت می کند.

قنفذ سه بار مراجعه می کند.

در مرتبه اول بیان می کند: با خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله  بیعت کنید که او، شما را می خواند.

در مرحله دوم می گوید: با خلیفه مسلمانان بیعت کنید.

و در سومین مراجعه، ادعا می کند: امیرالمومنین ابوبکر را اجابت کرده و با او بیعت کنید.

پاسخ، در هر سه بار روشن است. اهل بیت علیهم السلام این القاب را مخصوص امیرمومنان علیه السلام می دانند و با ناراحتی هر چه تمام تر او را جواب می گویند.

پس از مراجعه سوم، عمر که قصد ارعاب حاضران را نیز دارد، خطاب به ابوبکر می گوید:

امرخلافت جز با کشتن او به استواری نخواهد رسید.

ابوبکر، زیرکانه او را به آرامش فرا می خواند و به قنفد می گوید بار دیگر مراجعه کند و به امیرمومنان علیه السلام  بگوید:

پاسخ ابوبکر را بده.

امیرمومنان علیه السلام  در پاسخ می فرمایند:

من به سفارش برادرم رسول خدا صلی الله علیه و آله، مشغول جمع آوری قرآن هستم و از خانه خارج نمی شوم؛ توز نیز به نزد ابوبکر بازگرد.

 

 

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=article&id=148:2012-04-11-17-17-30&catid=68:2012-04-07-18-04-18&Itemid=208

 نظر دهید »

تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

با سمه تعالی

تبلیغات محیطی

تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد به گونه ای که در بسیاری از شهرها افرادی که قصد برپایی مجالس جشن و شادی داشتند، با مشاهده بنرها، پوستر ها، آویزها  و پرچم های عزا در سطح شهر و دیار خویش، پس از اطلاع یافتن فرارسیدن سالروز شهادت بانوی دو عالم، به احترام این ایام، مراسم جشن و شادی خود را به تاخیر انداختند .

نکته مهم در استفاده از اقلام فرهنگی مورد استفاده در تبلیغات محیطی، آن است که از حداقل امکانات حداکثر استفاده را ببریم مثلا در یک شهر کوچک اگر آویز های فاطمیه در بلوار اصلی شهر بر تیرهای چراغ برق نصب شود، آن شهر چهره عزا می گیرد یا اگر در یک خیابان اصلی پوستر های فاطمیه بر شیشه مغازه ها  نصب گردد فضای آن خیابان تغییر می کند.


http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=category&layout=blog&id=46&Itemid=137

 نظر دهید »

این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.

26 اسفند 1394 توسط صالحي

پایگاه های پذیرایی

این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.

پایگاه های پذیرایی که در نقاط مختلف و پرتردد شهرها مستقر می شوند علاوه بر پذیرایی از عزاداران، دارای یک بخش فرهنگی می باشد که تعدادی از مبلغین و روحانیون بصورت چهره به چهره به تبلیغ دین و مذهب حقه تشیّع پرداخته و به شبهات و سوالات عزادارن پاسخ می دهند.

این پایگاه ها به نوعی رساننده پیام مناسبت های مذهبی به اقشار مختلف است که این خود بستر مناسبی برای حضور در مجالس و محافل عزادارای را فراهم می نماید و می تواند ذهن افراد را لحظاتی هر چند کوتاه به خود مشغول کرده و ایجاد علقه بین آن مناسبت نماید.

 

http://fatemye.com/index.php?option=com_content&view=category&layout=blog&id=46&Itemid=137

 نظر دهید »

اخراج اهل فدك توسط غاصبين

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

اخراج اهل فدك توسط غاصبين[1]

غاصبين فدك گذشته از زير پا گذاشتن آيه «و آت ذا القربي حقه» و آيه تطهير و آيات ارث و آيات ارث انبيا (عليهم)، و نيز زير پا گذاشتن سند رسمي پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه  در مورد فدك به فاطمه (عليها سلام)داده بود، ضربه نهايي دربارة آن را به دست عمر و در زمان حكومت او وارد كردند كه عهدنامة پيامبر (صلی الله علیه و آله) با يهوديان فدك را كه در قرار مصالحه تنظيم شده بود ناديده گرفتند و آن را باطل اعلام كردند.

ماجرا از اين قرار بود كه اهل فدك پس از مصالحه با پيامبر (صلی الله علیه و آله)، همچنان در سرزمين فدك باقي ماندند و هر ساله طبق قرارداد مبالغ مورد مصالحه را پرداخت مي كردند، و اين برنامه چه در زمان تصرف حضرت زهرا (عليها سلام) و چه در دوراني كه غصب شده بود ادامه داشت.

عمر در زمان حكومت خود دستور داد اهل فدك به شام كوچ كنند و آنان را وادار كرد مزارع خود را كه پنجاه هزار درهم قيمت گذاشته بود بفروشند و مبلغ آن را از بيت المال بگيرند.

اهل فدك گفتند: «عهدنامۀ ابوالقاسم (يعني پيامبر (صلی الله علیه و آله) را محو و فراموش شده تلقي مي كني و ما را اخراج مي نمايي»؟ گفت: من آن روز حاضر بودم كه پيامبر به شما گفت: «تا آنگاه كه خواستيم شما بمانيد». اكنون نمي خواهيم و قصد اخراج شما را داريم.

اين ادعا را عمر در حالي مي نمود كه چنين مطلبي در عهد نامه نبود و اين نسبت دروغي بود كه به پيامبر (صلی الله علیه و آله) مي داد.

بدين صورت عهدنامه اي كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان بسته بود و در متن آن قيد نشده بود «تا روزي كه خواستيم شما بمانيد»، عمر با ادعاي خود زير پا نهاد و آخرين ضربة خود را در جهت بر پيكر فدك وارد ساخت و ساكنين آنجا را به شما تبعيد نمود.

آخرين سخنان دربارۀ فدك

خطابۀ حضرت زهرا (عليها سلام) چنان تأثيري داشت كه دشمنان را ناگزير كرد عكس العملي به ظاهر مثبت نشان دهد تا از شدت اين تأثير بكاهد، ولي آنان مايل نبودند چنين كاري به طور مستقيم صورت گيرد. لذا زنان را به عنوان عيادت حضرت فرستادند، و پيرو آن مردانشان نيز به همين منظور آمدند، ولي عذري بي اساس را هم با خود آوردند.

آخرين سخنان صاحب فدك در اين عيادتها بود كه از بستر بيماري، ماهيت اين ماجراي تلخ و جرم مجريان و حاميانشان را روشن فرمود.

سخنان حضرت زهرا (عليها سلام) براي زنان عيادت كننده[2]

زنان مهاجر و انصار بعد از مدتي كه هيچ يادي از يادگار پيامبر (صلی الله علیه و آله) نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟

حضرت حمد الهي به جاي آوردند و بر پدر بزرگوارش درود فرستادند و سپس نفرت خود را از چنان جمعيت بي وفايي با اين كلمات اعلام فرمودند:

صبح كرده ام در حالي كه به خدا سوگند از دنياي شما متنفرم و آن را رها كرده ام، و نسبت به مردان شما غضبناكم. با امتحان اول آنان را به دور افكندم، و با آزمايش عمق ايمانشان آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم.

پس ننگ بر كند شدن شمشير و بي استقامتي نيزه و اضطراب فكر و تزلزل روح جديت و ترس از فتنه و جنگ! و چه بد است آنچه براي آيندة خود مهيا كرده اند كه خداوند بر آنان غضب كرده و دائما در عذاب خواهند بود.

بنابراين چاره اي جز اين نبود كه قلادة آن را بر گردنشان افكندم و سنگيني آن را بر دوششان قرار دادم و ننگ آن را بر سرشان افكندم.

پس خير از ظالمين دور باد و به بلا دچار شوند و از آثار نيك محروم باشند و از رحمت خدا دور گردند.

آنگاه آنان را در انحراف مسير خلافت و انتخاب تلخي كه به قيمت نابودي دنيا و آخرتشان برگزيده ايد سخت مورد ملامت قرار داده فرمودند:

«واي بر آنان! خلافت را از كوههاي بلند رسالت و پايه هاي نبوت و محل نزول روح الأمين با وحي مبين و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنيا و دين به كجا كشاندند. بدانيد كه اين زيان آشكار است».

آنگاه بر جانشين مظلوم پيامبر (صلی الله علیه و آله) يعني علي بن ابي طالب (علیه السلام) رثايي بلند خواندند و بر حال چنان مردم جاهلي تأسف خوردند. بانوي  ستمدیده  از آن بستر پر غصه چنين فرمودند:

از ابوالحسن علي (علیه السلام) چه چيزي را نمي پسنديدند؟ به خدا قسم، ناراضي بودند از صلابت شمشيرش و بي پروايي او از مرگ و شدت حمله هايش و برخوردهاي عبرت آميز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهي.

به خدا سوگند، اگر از گرفتن مهاري كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به علي (علیه السلام) سپرده بود خودداري مي كردند، با او انس مي گرفت، و آنان را چنان به آرامي سير مي داد كه محل بستن مهار را زخمي نكند و حركت دهندۀ آن خسته نشود و سوارة آن به اضطراب نيفتد. و آنان را بر سر آبي فراوان و گوارا و زلال و وسيع مي برد كه آب آن از دو طرف نهر لبريز باشد و دو سوي آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سيراب بيرون مي آورد؛ در حالي كه براي آنان سيرابي را پسنديده است ولي خود از آن استفاده نمي كرد مگر بقدر رفع عطش و دفع شدت گرسنگي.

اگر خلافت را به او مي سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مي شد، ولي آنان از حق روي گردانيدند، پس به زودي مي رسد به كساني كه ظلم كردند جزاي آنچه كسب نموده اند و نمي توانند مانع چنين عاقبتي شوند.

به كدام سو روي آوردند؟! و به كدام تكيه گاهي اتكا نمودند؟! و به كدام پايه اي اعتماد نمودند؟! و به كدام دستاويزي چنگ زدند؟! و بر ضد كدامين ذريه اي اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! و براي چه كسي انتخاب كردند و براي چه كسي راه نمودند؟! چه بد سرپرستي و چه بد دوستاني! و براي ظالمين چه بد جايگزيني است.

به خدا سوگند پس ماندگان را به جاي پيشتازان، و ترسوي نادان را به جاي دلير آگاه، و فرومايگان را به جاي معتمدان خود قرار دادند.

بيني شان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومي كه گمان مي كنند كار درستي انجام مي دهند. بدانيد كه آنان مفسدند ولي خود نمي دانند.

واي بر آنان! آيا كسي كه به حق هدايت مي كند سزاوارتر به پيروي است يا كسي كه خود هدايت نيافته مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده است؟! چگونه حكم مي كنيد»؟!

بيدار باش

فاطمه (عليها سلام)همراه با افسوسي بلند، خبر از فتنه اي عظيم بود كه آيندۀ ميلياردها انسان را تباه مي كرد، و آغاز انحرافي بود كه خط سير پيروان يك دين آسماني را به بيراهه مي كشاند. با سوزي بر خاسته از عمق درون فرمودند:

بدانيد قسم به لايزالي خداوند، هم اكنون فتنه باردار شده است! پس زمان كوتاهي منتظر بمانيد تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه از آن كاسه اي لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده بدوشيد. آنجاست كه اهل باطل زيان مي كنند، و آيندگان از نتيجة آنچه پيشينيان پايه گذارده اند آگاه مي شوند.

سپس خيال خود را راحت كنيد و قلب خود را براي نزول فتنه قوي كنيد و بشارت باد شما را بر شمشيري برنده و قهر و غلبة متجاوز ظالم و هرج و مرج دائمي و عمومي و زورگويي ظالمين، كه اموال عمومي را غارت مي كند و براي شما چيز كمي باقي مي گذارد و جمع شما را درو كرده و نابود مي نمايد.

افسوس بر شما! چگونه خواهيد بود هنگامي كه دچار سر درگمي شويد؟ آيا حق را به زور به شما بقبولانيم در حالي كه خودتان مايل نيستيد؟!

سخنان حضرت زهرا (عليها سلام) براي مردان عيادت كننده[3]

زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا (عليها سلام) را براي مردان خود بازگو كردند. پيرو آن عده اي از بزرگان مهاجرين و انصار به عنوان عذر خواهي نزد حضرت آمده گفتند: اي سيدة النساء، اگر ابوالحسن علي اين مسئله را قبل از آنكه پيماني ببنديم به ما يادآور مي شد سراغ ديگري نمي رفتيم!

حضرت زهرا (عليها سلام) در چند جملة كوتاه، آنان را كه اين گونه مزورانه عذر مي تراشيدند، لايق پاسخ ندانسته فرمودند:

از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانه هاي بيهوده تان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهي هاي شما جاي هيچ سخني باقي نمانده است!

[1]عوالم العلوم: ج 11 ص 887. المثالب لابن شهر آشوب (نسخه خطي): ص 327.

[2]. بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.

[3]. بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.

 نظر دهید »

اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

عطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)

بلافاصله پس از فتح فدك و معاهدة صلحي كه بين پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل فدك امضاء شد، آية «وآت ذا القربي حقّه» نازل گرديد، يعني «حق خويشان را به آنان بده».

پيامبر (صلی الله علیه و آله) از جبرئيل پرسيد: منظور چه كساني هستند و اين حق كدام است؟ جبرئيل از طرف خدا عرضه داشت: «فدك را به فاطمه عطا كن».

پيامبر(صلی الله علیه و آله) حضرت زهرا  (عليها سلام) را فراخواند و فرمود:

خداوند فدك را براي پدرت فتح كرد، و چون لشكر اسلام آنجا را فتح نكرده اند مخصوص من است و تعلقي به مسلمانان ندارد و هر تصميمي بخواهم دربارة آن مي گيرم. دستور خداوند نيز بر عطاي آن به تو نازل شده است.

از سوي ديگر مهرية مادرت خديجه بر عهدة‌من مانده، و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدك را به تو عطا مي كند. آن را براي خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش.

حضرت زهرا  (عليها سلام) عرض كرد: تا شما زنده هستيد من نمي خواهم تصرفي در آن داشته باشم. شما بر جان و مال من صاحب اختيار هستيد.

پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ترس آن دارم كه نا اهلان، تصرف نكردن تو در زمان حياتم را بهانه اي قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع كنند. عرض كرد: آن گونه كه صلاح مي دانيد عمل كنيد.

بدين صورت پيامبر(صلی الله علیه و آله) فدك را رسما به حضرت زهرا  (عليها سلام) بخشيد و تحت تصرف آن حضرت در آورد.

(بحارالانوار ج 21 ص 22،23_ ج 29 ص 105،110،115،118،121،195)

سند و شاهد بر مالكيت فدك

پيامبر(صلی الله علیه و آله) ورقه اي خواست و امير المؤمنين (علیه السلام) را فراخواند و فرمود: «سند فدك را به عنوان بخشوده و اعطايي پيامبر بنويس و ثبت كن».

امير المؤمنين (علیه السلام) آن را نوشت، و خود حضرت با ام ايمن بر آن شهادت دادند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) در آنجا فرمود: «ام ايمن زني از اهل بهشت است». حضرت زهرا  (عليها سلام) اين نوشته را تحويل گرفت و براي روزگاران بلند مدت فدك نگاه داشت.

سپس پيامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را در منزل حضرت زهرا  (عليها سلام) جمع نمود و به آنان خبر داد كه فدك از آن فاطمه (عليها سلام) است.

در همان جا نيز از در آمد فدك به عنوان اعطايي فاطمه (عليها سلام) بين مردم تقسيم كرد، و بدين صورت تصرف مالكانة فاطمه (عليها سلام) در فدك را به آنان نشان داد.

همچنين پيامبر(صلی الله علیه و آله) به دست مبارك خود در سرزمين فدك يازده درخت خرما كاشتند كه به عنوان يادگاري از آن حضرت در سرزمين فدك بماند، و اين درختان ساليان متمادي مورد توجه مردم بود و بدانها تبرك مي جستند.

( بحار الانوار ج 21 ص23 _ ج29 ص 116 / شرح نهج البلاغه ابن میثم ج 5 ص 107)

تصرف حضرت زهرا  (عليها سلام) در فدك

حضرت زهرا  (عليها سلام) در سرزمين فدك نماينده اي قرار داد و كارمنداني را تحت فرمانش سپرد، كه پس از محاسبات لازم و پرداخت، مخارج، در آمد ساليانه را خدمت زهرا (عليها) تقديم مي نمود.

در آمد فدك را ساليانه از هفتاده هزار سكة طلا تا صد و بيست هزار سكه نوشته اند. هر ساله حضرت به اندازة قوت خود بر مي داشت و بقيه را بين فقرا تقسيم مي كرد و تا هنگام رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين شيوه ادامه داشت، و چشم بسياري از نيازمندان منتظر رسيدن در آمد فدك بود تا از بخشش فاطمه (عليها سلام) زندگي خود را ساماني بخشند.

چهار سال مالكيت و تصرف حضرت زهرا  (عليها سلام) در فدك، دوران شيرين آن بود كه طي شد، تا آنگاه كه دوران غصب آن فرا رسيد و شيريني گذشته را به كام فاطمه (عليها سلام) و شيعيانش تلخ كردند.

نتیجه بحث : فدک به عنوان فیء در اموال حضرت رسول صلی الله علیه و اله قرار گرفت. و حضرت رسول صلی الله علیه و اله (به استناد به کتب اهل سنت) فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشید.

(بحارالانوار ج29 ص 118، 123)

اشغال فدك

ده روز پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) به عنوان اولين اقدام پس از استقرار حكومت سقيفه، مأموران  خلیفه به دستور خاص او فدك را به اشغال خود در آوردند، و بدون اطلاع حضرت زهرا  (عليها سلام) نمايندة آن حضرت را از آنجا اخراج كردند، و ملك آن را غصب نمودند و در آمد آن را به طور كامل براي مخارج حكومت غاصبانة خود صرف كردند.

آنان كوچكترين توجهي به سابقة‌ مفصل امر الهي و عمل پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مورد فدك و سندي كه تنظيم شده بود و شاهداني كه گواهي دادند و آنچه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در حضور مردم فرموده بود نكردند.

حضرت زهرا  (عليها سلام) به محض شنيدن خبر غصب فدك فرمودند: «اين اولين ناجوانمردي و بدترين هتك حرمت است. قاتلهم الله …»!

( شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد): ج 16 ص 263. المثالب (ابن شهر آشوب) خطي: ص 226. بحار الانوار: ج 29 ص 127.)

ارائة سند فدك

در اولين برخورد پس از تصرف فدك، عمر به حضرت زهرا  (عليها سلام) گفت: آن نوشته اي كه مي گفتي پدرت دربارة فدك برايت نوشته بياور!

حضرت زهرا  (عليها سلام) فورا سند فدك را آورد و به ابوبكر نشان داد و فرمود: «اين نوشتة پيامبر(صلی الله علیه و آله) براي من و فرزندانم است».

جا داشت ارائة اين سند مسئله را فيصله دهد ولي آنان نه تنها كوچكترين اعتنايي به آن نكردند، بلكه اهانتي عظيم به ساحت مقدس پيامبر(صلی الله علیه و آله) روا داشتند. عمر نوشتة پيامبر(صلی الله علیه و آله) را از حضرت زهرا  (عليها سلام) گرفت و پيش چشم مردم آب دهان بر آن انداخت و آن را پاره پاره كرد؛ و بدين گونه علنا مخالفت خود را با امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) اعلام نمود.

( بحار الانوار: ج 21 ص 23)

خلیفه طلب شاهد میکند !!!

صاحب تشیید المطاعن بیست و پنج کتاب از منابع اهل سنت را نام می برد که مساله شهادت درباره فدک در آنها یاد شده است. در کتاب السقیفه و فدک ص103 چنین آمده است: فقالت فاطمه ان فدک وهبها لی رسول الله قال ابوبکر: فمن یشهد بذلک؟… یعنی : فاطمه سلام الله علیها فرمودند: فدک را رسول خدا به من بخشیده است. ابوبکر گفت: چه کسی به آن شهادت می دهد ؟!!!

احتجاج امام علی علیه السلام در رابطه با شاهد

امام علی علیه السلام به خلیفه گفت: هرگاه مدعی مالی باشم که دردست مسلمان دیگری است از چه کسی شاهد میخواهی؟ از من که مدعی هستم یا از کسی که در تصرف اواست؟

گفت:از تو که مدعی هستی.

حضرت فرمود: مدتهاست که فدک در اختیار و تصرف فاطمه سلام الله علیها است و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و اله مالک آن شده است. پس چرا از او بینه و شاهد می طلبی؟ ابوبکر ساکت شد.

(بحارالانوار ج29ص129 به نقل از احتجاج طبرسی)

طبق روایت طبرسی عمر که در مجلس حاضر بود دید کسی یارای پاسخ دادن به امیرالمومنین علیه السلام را ندارد و ممکن است برای ابوبکر گران تمام شود. عمر گفت: یا علی! ما توان بحث با تو را نداریم. باید شاهد بیاوری و گرنه نه تو و نه فاطمه حقی بر فدک نخواهید داشت.

امتناع خلیفه از پس دادن فدک با تمسک به حدیثی جعلی

بعد از اینکه ابوبکر فدک را غصب کرد. اهل بیت علیهم السلام از او خواستند که زمین را پس دهد. اما او زمین را پس نداد. درکتب اهل سنت در رابطه با امتناع ابوبکر چنین آمده است:

فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمة شیئا.

یعنی: پس ابوبکر از استرداد اموالی که فاطمه سلام الله علیها از او مطالبه نمود امتناع ورزید و چیزی از آن اموال را به فاطمه سلام الله علیها پس نداد.

( صحیح بخاری ج4ص96و ج5ص178–صحیح مسلم ج2ص72 ج5ص154–صحیح ابن حبان ج4ص573 و ج11ص153–مسند احمد ج1ص6–تاریخ طبری ج3ص202–سنن الکبری ج6ص300–تاریخ ابن کثیر ج5ص286.)

ابوبکر برای پس ندادن اموال حضرت زهرا سلام الله علیها استناد به یک روایت جعلی کرد و ادعا کرد از پیامبر صلی الله علیه و اله شنیده است: لانورث ما ترکنا صدقة. یعنی: از ما گروه انبیاء ارثی برده نمیشود. آنچه از اموال ما باقی می ماند حکم صدقه را دارد.

ابن شبه از عایشه روایت می کند:

فاطمه سلام الله علیها کسی را نزد پدرم (ابوبکر) فرستاد و سه چیز از او مطالبه کرد:

1-صدقه رسول الله صلی الله علیه و اله در مدینه 2-باقیمانده خمس خیبر 3-فدک.

اما پدرم به او گفت:

رسول خدا گفته: لا نورث ما ترکنا صدقه… . فاطمه از پدرم (ابوبکر) خشمگین شد و تا پایان عمر خویش با او سخن نگفت و هنگامی که از دنیا رفت علی بر او نماز خواند و او را شبانه دفن کرد و پدرم را خبر نکرد.

(تاریخ مدینه منوره ج2ص196)

پاسخ حضرت زهرا سلام الله علیها (خطبه فدکیه) به حدیث جعلی

حضرت زهرا سلام الله علیها جهت رسواسازی دستگاه حاکم و تبیین مواضع غیر شرعی آنان در مواجهه با مطالبات مالی دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله به ویژه ادعای شگفت انگیز خلیفه در خصوص ارث به مسجد رفت و خطبه ای طولانی در حضور خلیفه و مهاجرین و انصار حاضر در آنجا ایراد فرمود.

این خطبه بعدها به خطبه فدکیه شهرت یافت. چرا که در مراحل پایانی مطالبه میراث و آستانه تحقق غصب فدک (یعنی بلافاصله پس از آگاهی حضرت صدیقه طاهره از تصمیم خلیفه مبنی بر مصادره آن) ایراد گردید. این خطبه در بلاغات النساء نوشته ابن طیفور و همچنین مقتل الحسین خوارزمی که از کتب اهل سنت میباشد آمده است.

حضرت صدیقه طاهره در فرازهایی از این خطبه با صراحت به ماجرای ارث اشاره نموده و افشاگرانه می فرماید:

“آیا با آگاهی (وازروی عناد) کتاب خداوند را رها کردید و آن را در پشت سرتان نهادید (وبه احکام آن عمل نمی کنید و مرا از ارث محروم می سازید مگر نشنیده اید) که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:

{وسلیمان از پدرش داود ارث برد} و (باز در آن هنگام که) خداوند حکایت یحیی فرزند زکریا را بازگو می نماید میفرماید: {پس خدایا مرا از لطف خاص خویش فرزند و جانشینی صالح عطا فرما تا وارث من و خاندان یعقوب باشد.}

و نیز میفرماید: {وبه حکم کتاب خدا خویشاوندان (در ارث بردن از یکدیگر نسبت به غریبه ها) اولویت دارند}

ومیفرماید: {خداوند شما را در مورد فرزاندانتان سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است}

همچنین میفرماید: {هرگاه (یکی از شما را مرگ فرا رسد و) مالی برجای نهد. درباره پدر و مادر و خویشان به نیکی وصیت کند که این شایسته پرهیزگاران است.}

شما به خیال باطل خویش پنداشته اید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم و هیچ قرابت و خویشاوندی بین ما برقرار نیست! آیا خداوند آیه ای را به شما اختصاص داده که پدرم را از آن خارج نموده است؟ یا (در مورد من و پدرم میگویید) که (آن دو) پیروان دو کیش و دو مذهب هستند و از یکدیگر ارث نمی برند؟ آیا من و پدرم اهل یک آیین نیستیم؟ یا این که (ادعا میکنید) شما از (پدرم) رسول خدا به خاص و عام قرآن آگاه ترید؟ آیا حکم جاهلیت را می جویند؟ برای مردم دارای یقین چه کسی حکمش بهتر از حکم خداوند است؟ آیا رواست که میراث من به جور و ستم از من ستانده شود؟ و ستمگران به زودی در می یابند که چگونه بازگشتی خواهند داشت؟! “

بلاغات النساء ص26-32

در تاریخ آمده است که مخاطبان این سخنرانی علنی سخت تحت تاثیر قرار گرفتند: و لم یر الناس اکثر باک و لا باکیة منهم یومئذ. یعنی مردم گریان تر از آن روز دیده نشدند.

(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج16ص212)

افشاگری حضرت زهرا سلام الله علیها موجب شد تا همگان حقیقت را دریابند و در نتیجه جو حاکم بر علیه ابوبکر (غاصب فدک) بشود. ابوبکر که این وضعیت را بسیار خطرناک و علیه حکومت می دید شروع به سخنرانی تهدید آمیز کرد.

حکایتی شگفت انگیز

درکتاب نزهة الکلام به نقل از ابن عباس آمده است: روزی به خانه ابوبکر رفتم عمر بن خطاب و چند نفر دیگر آنجا بودند. ناگاه پیرمردی وارد شد و سلام کرد. جوابش دادیم. ابوبکر گفت: ای پیرمرد بنشین. پیرمرد تکیه بر عصا نمود و گفت: من قصد حج دارم و مرا همسایه ای است که به من گفت: تو به حج می روی پس پیغام مرا به خلیفه رسول خدا برسان. گفت: بگو من زنی ضعیفه ام و مرا پدری بود که یاری ام می داد. پس پدرم وفات یافت و مزرعه ای برای من گذاشت که وجه معاش من و فرزندانم از آن بود. امیر آن شهر مزرعه را از من گرفت و یکی از عمال خود را بر آن گماشت تا درآمد آن را بگیرد و به او برساند و از آن هیچ به من و فرزندانم نمی دهد.

ابوبکر گفت: کراهت باد آن غاصب فاجر را. عمر گفت: ای خلیفه رسول خدا! کسی را بفرست تا آن ظالم فاجر را به سزای خود برساند.

ابن عباس گوید: پس دیدم که پیرمرد بازگشت و گفت: نعوذبالله من حقد الله فمن اظلم ممن یظلم بنت رسول الله ص. یعنی: “پناه می برم به خدا از دشمنی و عداوت خدا.چه کسی از ظلم کننده بر دختر رسول خدا ظالم تر و فاجر تر است؟” و از آن خانه بیرون رفت.

ابوبکر گفت: او را برگردانید و کسی را دنبال او فرستاد. اما پیرمرد را ندیدند.

ابن عباس گفت: خدمت امیر المومنین علیه السلام رسیدم. حضرت از این داستان پرسید و سپس فرمود: او خضر پیامبر بود.

حدیقه الشیعه ج1ص326به نقل از نزهة الکرام ج1ص232

آرزوی ابوبکر

در برخی روایات آمده است که ابوبکر هنگام موت می گفت: ای کاش سه کار نکرده بودم:

1-فدک را از فاطمه سلام الله علیها نگرفته بودم.

2-از لشکر اسامه تخلف نکرده بودم.

3-خالد بن ولید را برای قتل مالک بن نویره نفرستاده بودم.

همان. خصال شیخ صدوق ابواب الثلاثه

این گوشه ای بود از جنایات خلفا در حق حضرت زهرا سلام الله علیها

 

 نظر دهید »

مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

مشخصات فدک

آغاز فدك

روزهاي آغازين فدك از شيرين ترين صفحات تاريخ است. فتح سرزمين فدك به دنبال فتح شكوهمند خيبر و اعطاي آن به فاطمه(عليها السلام)، و مروري بر كيفيت تصرف حضرت زهرا(عليها السلام) در فدك و صرف درآمد آن بر فقرا، برگهايي است كه بي اختيار لبخند رضايت را بر گونة هر شيعه اي نقش مي زند.

 1]

«فدك» سرزميني آباد در سراشيبي خيبر با چشمه اي پر آب و منطقة وسيع كشاورزي و قلعه اي مهم بود، و نسبت به خيبر نخلستانهاي بيشتري داشت. ساكنان آن عده اي از يهود بودند كه با اهل خيبر در ارتباط بودند و رئيس آنان در روز فتح آنجا «يوشع بن نون» نام داشت.

اولين كسي كه در اين سرزمين سكونت يافته «فدك بن هام» است كه به نام او هم خوانده مي شود. هم اكنون فدك شهري در 290 كيلومتري شمال مدينه است كه به نام «الحايط» خوانده مي شود.

فتح فدك[2]

پس از فتح خيبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله)، خبر حيرت انگيز فتح آن قلعة پولادين به دست امير المؤمنين (علیه السلام) وحشت و اضطراب را بر قلوب دشمنان اسلام چيره ساخت و به گونه اي خود را باختند كه عده اي از آنان قبل از اعلان جنگ از طرف حضرت، پيشقدم شدند و خود را تسليم نمودند. يكي از اين سرزمينها فدك بود كه نزديكترين منطقه به خيبر بود و اهل آن مرتبط ترين جمعيت با اهل خيبر بودند.

يهوديان فدك با شنيدن فتح خيبر، از پيامبر(صلی الله علیه و آله) درخواست كردند آنان را آزاد كند و دربارة اموالشان تصميم بگيرد. حضرت اين پيشنهاد را قبول كرد و امير المؤمنين (علیه السلام) را فرستاد و با ضمانت حفظ جانشان با آنان صلح كرد. در صلحنامه قرار شد هر كس از اهل فدك، اسلام را پذيرفت خمس اموال او گرفته شود و هر كس بر دين خود باقي ماند همة اموالش را بگيرند.

اين دربارة جان و اموال شخصي آنان بود، و سرزمين فدك ملك شخصي پيامبر(صلی الله علیه و آله) گرديد و قرار شد ساليانه در آمد فدك را كه بين هفتاد تا صد و بيست هزار سكة طلا بود براي آن حضرت ارسال نمايند.

اين قرارداد بين پيامبر(صلی الله علیه و آله) و يهود فدك به امضاء رسيد و به دست آنان داده شد تا براي هميشة تاريخ بدان عمل شود.

فدك، ملك شخصي پيامبر(صلی الله علیه و آله)

ملك شخصي پيامبر(صلی الله علیه و آله) شدن فدك براساس حكم صريح قرآن بود، زيرا اين سرزمين بدون لشكركشي مسلمانان و بدون كوچكترين دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن در اول سورة حشر مي فرمايد:

و ما أفاء الله علي رسوله منهم، فما أوجفتم عليه من خيل و لا ركاب، و لكنّ الله يسلّط رسله علي من يشاء و الله علي كلّ شيئ قدير. ما أفاء الله علي رسوله من اهل القري فللّه و للرّسول و لذي القربي …

آنچه خداوند از كافران به رسولش باز گردانيد، شما هيچ اسب و شتري براي فتح آن نتاخته ايد و لكن خداوند رسولان خود را بر هر كه بخواهد مسلط مي كند و خدا بر هر چيزي قادر است. آنچه خداوند از اهل شهرها و روستاها باز گردانيد مخصوص خدا و رسول و خويشاوندان است…

طبق اين آية صريح قرآن، سرزمينهايي كه بدون لشكر كشي مسلمانان فتح شود ـ حتي اگر اهل آنجا خودشان به عنوان تسليم نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) بيايند ـ‌اين مناطق و غنائم و اسراي آن ملك خاص حضرت است و مسلمانان هيچ حقي در آن نخواهد داشت، و حضرت به عنوان اموال شخصي خود هر تصميمي بخواهد مي تواند دربارة آنها بگيرد.

لذا سرزمين فدك به صورت يك پارچه از آن پيامبر(صلی الله علیه و آله) شد كه مي بايست مردم فدك در آن كار مي كردند و در آمد آن را به حضرت تسليم مي نمودند و فقط اجرت دريافت مي كردند.

اكنون نوبت آن بود كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) تصميمات لازم را دربارة فدك بگيرد و نماينده اي به آنجا بفرستد تا قرارداد امضا شده اجرا شود.

[1]. معجم البلدان: ج 4 ص 238. فدك في الماضي و الحاضر: ص 28.

[2]. بحارالانوار: ج 21 ص 22 ج 29 ص 110، 114، 348. تهذيب الاحكام؛ ج 1 ص 424. الخرائج: ج 1 ص 113.

 نظر دهید »

اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت

26 اسفند 1394 توسط صالحي

وصيّت پنجم

اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام با حضور بر بالين مادر دريافتند كه آن گرامى از دنيا رفته است. پس شتابان به مسجد پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم آمده پدر را از اين فاجعه با خبر ساختند

امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام سرآسيمه به خانه آمد، در كنار بستر همسر خويش نشست، و چون پوششى را كه بر بدن دخت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم افكنده شده بود كنار زد، رقعه‏ اى را يافت كه بر آن نوشته بود:

بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمـَنِ الرَّحيـمِ

هذا ما أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ‏اللّه‏ِ أَوْصَتْ وَ هِىَ تَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إِلاَّ اللّه‏ُ وَ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللّه‏َ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ

يَا عَلِىُّ ! أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ . زَوَّجَنِىَ اللّه‏ُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ ؛ أَنْتَ أَوْلى بى مِنْ غَيْرى ، حَنِّطْنى وَ غَسِّلْنى وَ كَفِّنّى
بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَىَّ وَ ادْفِنّى بِاللَّيْلِ وَ لاَ تُعْلِمْ أَحَدًا وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللّه‏َ وَ اقْرَءْ عَلى وُلدِىَ السَّلامَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ

به نام خداوند رحمان و رحيم

اين است آنچه كه فاطمه دختر رسول خدا بدان وصيّت مى‏ كند؛ او در حالى وصيّت مى‏ كند كه گواهى مى‏ دهد هيچ معبودى جز « اللّه »‏ نيست، و محمّد صلی الله عليه‏ و آله بنده و فرستاده اوست، و اين كه بهشت و دوزخ، حقّ است و روز رستاخيز ـ كه ترديدى در آن نيست ـ فرا خواهد رسيد، و قطعًا خداوند مردگان را برخواهد انگيخت.

اى على! من فاطمه‏ ام دخت محمّد عليه‏ السلام؛ خداوند مرا به همسرى تو درآورد تا در دنيا و آخرت همسر تو باشم. تو نسبت به من از ديگران سزاوارترى؛ از اين روى (آن گاه كه ديدگان از جهان فرو بستم) مرا حنوط كن، و غسل بده، و در دل شب مرا كفن بپوشان و بر من نماز بگزار، و شبانه به خاكم بسپار و هيچ كس را با خبر مكن!

تو را به خداوند مى‏ سپارم، و سلام مرا به فرزندانم ـ تا روز قيامت ـ برسان !

بحارالانوار، ج 43، ص 214

 

 نظر دهید »

محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

وصيّت چهارم

محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:

أوصيكَ أنْ لا يَشْهَدَ أحَدٌ جَنازَتى مِن هؤُلاءِ الَّذينَ ظَلَمونى وَ أخَذُوا حَقّى فَإنَّهُم عَدُوّى وَ عَدُوُّ رَسولِ اللّه‏ِ وَ لا تَتْرُكْ أن يُصَلِّىَ عَلَىَّ أحَدٌ مِنهُم وَ لا مِنْ أتْباعِهِم وَ ادْفِنّى فِى اللَّيلِ إذا هَدَأتِ العُيونُ وَ نامَتِ الأبصارُ؛

به تو سفارش مى‏ كنم كه هيچ يك از اين گروه كه به من ستم كردند و حقّ مرا غصب نمودند بر جنازه من حضور نيابند، زيرا آنان دشمن من و دشمن رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم مى‏ باشند، و به آنان و نيز به هيچ يك از پيروانشان مجال مده تا بر من نماز بگزارند، و مرا شبانه به خاك بسپار، آن گاه كه ديدگانْ آرام گرفته و چشم ها به خواب رفته باشد.

بحارالانوار، ج 31، ص 619

 نظر دهید »

امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

وصيّت سوم

امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:

اِذا تَوَفَّيْتُ لا تُعْلِمْ اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُيْمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَيَّ وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَيْفَةَ وَ لا تُدْفِنِّي اِلاّ لَيْلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِي اَحَداً؛

وقتي وفات كردم به هيچ كس اطلاع نده، جز اينكه از زنان به امّ سلمه و امّ ايمن و فضّه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسين(ع) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و حذيفه خبر ده. مرا دفن نكن، مگر در شب و قبر مرا به هيچ كس اطلاع نده تا مخفي بماند.

دلائل الامامة طبري، ص44؛ بحار الانوار، ج78، ص310

 نظر دهید »

همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

وصيّت دوم

همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:

اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِي وَ جَهِّزْنِي وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ اَنْزِلْنِي قَبْرِي وَ ألْحِدْنِي وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَيَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِي قَبالَةَ وَجْهِي فَاَكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ يَحْتاجُ الْميِّتُ فيِها اِلي اُنْسِ الاَحْياءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُكَ اللهَ تَعَالي وَ اُوصيِكَ فِي وَلَديِ خَيْراً؛

وقتي وفات كردم تو غسل و كفن مرا به عهده گير، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم كن و خاك را بر روي قبر من ريخته، سپس هموار ساز و بر بالينم رو به روي صورت من بنشين و زياد قرآن بخوان و دعا كن؛ زيرا در چنين لحظه‌هايي مردگان به انس گرفتن با زندگان نياز دارند. من تو را به خدا مي‌ سپارم و درباره فرزندانم سفارش نيكوكاري دارم.

بحارالانوار، ج79، ص27

 نظر دهید »

صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:

26 اسفند 1394 توسط صالحي


وصيّت اوّل

صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:

قالت: يا اَبَاالْحَسَنِ لَمْ يَبْقَ لِي اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَياةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِيلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ كَلامِي فَاِنَّكَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِكَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصيكَ يَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِي وَ تَزُورَني بَعدَ مَمَاتِي؛

اي اباالحسن! براي من لحظه‌اي بيش از زندگاني نمانده است و زمان كوچ و خداحافظي فرارسيده است. سخنان مرا بشنو؛ زيرا پس از اين صداي فاطمه را هرگز نخواهي شنيد. اي اباالحسن! تو را وصيّت مي‌كنم كه مرا فراموش نكني و پس از وفات من همواره مرا زيارت كني.

كتاب زهرة الرياض كوكب الدّري، ج1، ص253

 نظر دهید »

از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

تصوير نهم

از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:

لِأَنَّهَا إِذا قامَتْ فى مِحْرابِها زَهَرَ نُورُها لِأَهْلِ السَّماءِ كَما يَزْهَرُ نُورُ الْكَواكِبُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ؛

زيرا هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام در محرابش به عبادت مى‏ ايستاد، نور او براى اهل آسمان مى‏ درخشيد، همان گونه كه فروغ ستارگان براى اهل زمين مى‏ درخشد

بحار الانوار، ج 43، ص 12

 نظر دهید »

تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

تصوير هشتم

حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:

إنَّما سُمِّيَتْ فاطمةُ  عليهاالسلام « مُحَدَّثةٌ » لِأَنَّ المَلائِكَةَ كانَتْ تَهبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُناديها كَما تُنادى مَرْيَمَ بِنتَ عِمرانَ فَتَقُولُ:

يا فاطِمةُ! اللّه‏ُ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ العالَمينَ؛

يا فاطِمةُ! اقْنُتى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدى وَ ارْكَعى مَعَ الرّاكِعينَ! فَتُحَدِّثُهُم وَ يُحَدِّثُونَها

همانا فاطمه  عليهاالسلام « محدَّثه » ناميده شد ، چه آن كه فرشتگان از آسمان فرود مى‏ آمدند و او را ـ مانند مريم دخترعمران ـ ندا مى‏ دادند و مى‏ گفتند:

اى فاطمه ! خداوند تو را برگزيد، و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهان برترى‏ ات بخشيد

اى فاطمه ! پروردگارت را فرمانبردار باش، و در پيشگاه او سجود كن و همراه ركوع كنندگان ركوع بگزار!

آرى، اين چنين بود كه فاطمه عليهاالسلام با فرشتگان سخن مى‏ گفت و آنان نيز با وى سخن مى‏ گفتند

علل الشّرائع، ج 1، باب 146، حديث 1

 

 نظر دهید »

تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

تصوير هفتم

حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:

ما عُبِدَاللّه‏ُ بِشَى‏ءٍ مِنَ التَّمجيدِ أفضَلُ مِن تَسبيحِ فاطمة  عليهاالسلام وَ لَوْ كانَ شى‏ءٌ أفضَلُ مِنهُ لَنَحَلَهُ رَسولُ اللّه‏ِ  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فاطمَةَ

خداوند به هيچ ذكرى مانند تسبيح فاطمه  عليهاالسلام بزرگ شمرده نشده است ، و اگر ذكرى برتر از آن وجود مى‏ داشت ، بدون ترديد رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم آن را به فاطمه  عليهاالسلام مى‏ بخشيد

بحار الانوار، ج 43، ص 64

 نظر دهید »

تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

تصوير ششم

حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

فاطمةُ بَهجَةُ قَلبى وَ ابْناها ثَمَرَةُ فُؤادى وَ بَعْلُها نُورُ بَصَرى وَ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِها أمانَتى و الحَبْلُ المَمْدُودُ فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِم فَقَدْ نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنْهم فَقَدْ هَوى؛

فاطمه (عليهاالسلام) شادمانى قلب من است، و دو فرزندش (حسنين عليهماالسلام) ميوه دل مى‏ باشند، و همسرش فروغ ديدگان من است، و پيشوايان از نسل او امانت من (در ميان امّت) به شمار مى‏ روند، همان ريسمان كشيده شده (از آسمان به زمين)؛

پس هر كس به (رشته امامت) ايشان چنگ بزند نجات مى‏ يابد، و كسى كه از (ولايت) آنان سرباز زند هلاك مى‏ گردد

بحار الانوار ، ج 23 ، ص 143

 نظر دهید »

تصوير پنجم حضرت امام حسين بن على عليهماالسلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه‏ السلام

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

تصوير پنجم

حضرت امام حسين بن على عليهماالسلام فرمود: اميرالمؤمنين عليه‏ السلام (پس از تجهيز پيكر فاطمه عليهاالسلام) به خداوند متعال عرضه داشت:

اللّهُمَّ إنَّها أَمَتُكَ وَ بِنْتُ رَسولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، اللّهُمَّ لَقِّنْها حُجَّتَها وَ أعْظِم بُرهانَها و أعِل دَرَجَتَها وَ اجْمَعْ بَينَها وَ بَيْنَ أبيها مُحَمَّدٍ  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم؛

خدايا ! همانا او كنيز ( و بنده ) توست، و دخت پيامبرت ـ همان پيامبر پاك نهاد و برگزيده از ميان همه آفريدگانت ـ مى‏ باشد

خدايا ! تو خود حجّت او را به وى تلقين فرما، و برهانش را بزرگ شمار، و منزلتش را رفعت ببخش، و ميان او و پدرش محمّد ـ كه درود تو بر او و خاندانش باد ـ جمع فرما!

بحارالانوار ، ج 78 ، ص 309

 نظر دهید »

تصوير چهارم حضرت امام حسن مجتبى عليه‏ السلام فرموده است:

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

تصوير چهارم

حضرت امام حسن مجتبى عليه‏ السلام فرموده است:

كُلُّ ما فى كِتابِ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ : « إنَّ الأبْرارَ … » فَوَاللّه‏ِ ما أرادَ بِهِ إلاّ عَلىَّ بنَ أبى‏طالبٍ وَ فاطِمَةَ و أنا و الحُسَينَ لِأنّا نَحنُ أبرارٌ بِآبائِنا وَ أُمَّهاتِنا و قُلوبُنا عَلَت بالطّاعاتِ و البِرّ وَ تَبَرَّأَتْ مِنَ الدّنيا وَ حُبِّها وَ أطَعنَا اللّه‏َ فى جَميعِ فَرائِضِهِ وَ آمَنّا بِوَحْدانِيَّتِهِ وَ صَدَّقْنا بِرَسولِهِ؛

در هر موضع كتاب خدا كه از « ابرار » ياد شده، به خدا سوگند خداوند از اين كلمه جز علىّ بن ابى‏ طالب و فاطمه و من و حسين (عليهم‏ السلام ) را اراده نفرموده است ، زيرا ماييم كه نيكى را از پدران و مادرانمان به ارث برده‏ ايم، و دلهاى ما با نيكوكارى و تسليم در برابر فرمان حق رفعت يافته و از دنيا و محبّت آن بى‏ زارى جسته است؛

ما خدا را در هر آنچه كه واجب فرموده اطاعت كرده، به يگانگى او ايمان آورده و پيامبرش را تصديق كرده‏ ايم.

بحار الانوار ، ج 24 ، ص 3

 

 نظر دهید »

جز اين نيست كه فاطمه « فاطمه » ناميده شد

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

تصوير دوم

حضرت امام اميرالمؤمنين على عليه ‏السلام فرمود: از رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم شنيدم كه فرمود:

إنَّما سُمِّيَتْ فاطمةُ « فاطمةُ » لِأَنَّها فُطِمَتْ هِىَ وَشِيعَتُها وَذُرِّيَّتُها مِنَ النّارِ؛

جز اين نيست كه فاطمه « فاطمه » ناميده شد ، زيرا او و پيروانش و آنان كه از نسل اويند از آتش دوزخ در امانند

دلائل الإمامة، ص 148، حديث 57

 

 نظر دهید »

تصوير اوّل همانا خداوند به سبب خشم تو خشمگين

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

تصوير اوّل

پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم (به دخت گرامى خويش) فرمود:

إِنَّ اللّه‏َ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضى لِرِضاكِ .

اى فاطمه !

همانا خداوند به سبب خشم تو خشمگين ، و به خشنودى‏ ات خشنود مى‏ شود

امالى شيخ طوسى، ص 427

 

 نظر دهید »

بر او چه گذشت؟

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

بر او چه گذشت؟

آخرين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله  در بيست و هشتم ماه صفر سال يازدهم هجري در خانه خود در حالي که أمير المؤمنين عليه السلام سر مبارکش را بر سينه خود نگه داشته بود رحلت کرد.

با آن که هنگام رحلت و فقدان رسول خدا صلي الله عليه و آله ، فقط هفتاد روز از غدير گذشته بود و در غدير رسول خدا صلي الله عليه و آله  تمام جانشينان و امامان پس از خود را به همگان معرفي کرده و پيمان گرفته بود و جاي هيچ عذري براي کسي باقي نگذارده بود با اين حال در همان ساعت نخست برسر تصاحب جايگاه آن حضرت غوغايي در ميان نااهلان به را افتاد که فتنه ی آن نه فقط دين خدا رابلکه تا به امروز دامن تمام بشريت را گرفته است.

و در آن هنگامه “فاطمه عليها السلام” بود و غم طاقت فرساي دوري از پدر؛ نه پدري مانند ديگر پدران بلکه يکتا پدر عالم و رحمت خدا بر تمام عالم، پدري که جز همين دخت و اهل بيتش هيچکس نتوانست او را بشناسد. اما سخت تر از آن مصيبتي بود که بر دين خدا روا شد و تمام حرمت آن پايمال گشت… .

و معاذ الله که رشحه هيچ قلمي بتواند با اشک سوزناک علي عليه السلام به هنگام شستن پيکر فاطمه عليها السلام براري کند و …. .

و اين ها دردهايي است که گرچه گفتني نيست امابايد گفت و گرچه بيان کردني و تصور کردني نيست اما بايد بيان کرد…. .

پس شايسته است آنچه در توان داريم به کار گيريم وايام به غفلت سپري نکنيم.

گويند هنگامي که بت پرستان، آتشي انبوه افروختند تا ابراهيم نبي را به آن« بسوزانند، پرنده اي خرد و کوچک را ديدند که به منقار خود آب برداشته سوي آن آتش ميرود به او گفتند: تو به اين کوچکي و چند قطره آب چه مي تواني بکني؟ گفت: اگر هيچ نتوانم بکنم اما مي توانم به ابراهيم نشان دهم که من هم از محبان اويم و نام خود را در دفتر کساني که دوست ندارند ابراهيم بسوزد ثبت کنم. ما نيز مي توانيم محبت خود را به آن بانو ابراز کنيم و خوشنودي او را که رضايت خدا ست به کف آريم پوشيدن لباس مشکي در ايام آن گرامي،پرده سياه بر سر در مغازه و منزل زدن و ياد ماتم او را به اذهان آوردند و در مجلس عزاي او شرکت کردند و برپا داشتن مجالس سوگواري براي آن بانو، اظهار محبت و مودت به او هم دردي با أمير مؤمنان و امام زمان است و البته هرانچه که ياد ستم هاي روا شده بر آن عزيز الهي را به دل ها آورد تلاشي براي پاک نگه داشتن دين خدا از ناراستی ها و کج راهه ها است پس تا فرصت عمر باقيست بکوشيم گامي برداريم و حقایق را به ديگران و فرزندانمان برسانيم مبادا که آيندگان به فراموشي سپارند و حق و باطل در هم آميخته گردند.

 نظر دهید »

محبت او مزد زحمات پدرش بود

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

محبت او مزد زحمات پدرش بود

با اين حال پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله در همان روزهاي نخست عده اي… تمام آنچه خدا و رسولش براي اين بانو برشمرده بودند زير پا نهادند و علاوه بر جسارت هايي که روا داشتند سخن آن گرامي و محبوب اللهي را که خدا حجت مي دانست دروغ شمردند، و هنگامي که آن بانو زميمن هاي فدک را که پيامبر در زمان حياتش از ملک شخصي خود به آن گرامي بخشيده بود مدعي شد سخنش را نپذيرفته و از او شاهد طلب کردند، سپس شاهدان وي را نيز نپذيرفتند و به ناحق املاک شخصي اش را غصب نمودند و کسي را که غصبش موجب خشم خدا بود خشم آوردند.

البته ناگفته نماند، هرکس که اندکي زندگي زاهدانه ی صديقه کبري و همسر و فرزندانش عليهم السلام را مطالعه کند به درستي مي يابد که مطالبه ی املاک فدک از سوي آن بانو و شکايت و مبارزه، و نهايت خشمناکي آن عزيز الهي، تنها براي رسوا نمودن ظلم و ستمي بود که آشکار شده بود، وبراي حرمت سخن رسول خدا بود که شکسته شده بود و سبب می شد که دیگر سخنان خدا و رسولش نيز زير پا نهاده شود، و بي گمان براي نشان دادن حقانيتي بود که ضايع گشته بود.

و سرانجام او بانويي بود که امروز ما حق را مي شناسيم و از باطل دوري مي کنيم و اگر امام بر حق را از ستمگر تمييز مي دهيم واگر اسلام راستین را ازاسلام اموی تشخیص می دهیم،همه را مدیون او و تلاش و از خود گذشتگي او هستيم.

 نظر دهید »

او شاهد صدق نبي بود

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

همچنين آورده اند که: پس از فتح مکه به دست مسلمانان، اسلام هر روز انتشار بيشتري مي يافت و قدرت و شوکت آن افزون مي شد.بدين جهت گروه ها و افراد مختلفی، از سرزمین ها ی دور و نزدیک به مدینه می آمدند و برای یادگیری دین خدا خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می رسیدند.یکی از این گروه ها که براي کسب اطلاع و آگاهي از اسلام به مدينه آمد، سي تن از اسقف ها و مسيحيان سرزمين نجران بودند.آنان پس از ورود به مدينه خدمت رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم رسيده و با ايشان به صحبت و گفتگو پرداختند تا اينکه سخن به حضرت عيسي رسيد.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: او بنده خدا و رسول او بود. اما آنان بر عقيده خود که او فرزند خداست، پافشاري و لجاجت مي نمودند. در نتيجه صحبت و مناظره ميان آنان به طول انجاميد.

پس جبرئيل نزد حضرت شرفياب شده و اين آيه را بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تلاوت کرد که :

پس هرکس با تو در آن امر مجادله کرد بعد از آنکه علم به نزد تو آمده است، بگو بياييد تا پسران و زنان و جان هاي خود را فرا خوانيم سپس ترضع و دعا کنيم و لعنت خدا را بر هرکس که دروغگوست قرار دهيم.

با نزول اين آيه قرار شد به همان گونه که خداوند فرموده،  در روز بعد رسول خدا صلي الله عليه و آله با مسيحيان مباهله کنند يعني همگي با عده اي که خدا تعيين کرده در يک مکان جمع شوند و از پروردگار ِ خويش بخواهند که گروه دروغگو را نابود کند.

روز بعد رسول خدا صلي الله عليه و آله در حالي براي مباهله به خارج شهر رفتند، که امام حسين عليه السلام را، با آن که در سن سالي بود که مي توانست راه برود، اما در بغل گرفته و دست امام حسن عليه السلام را در دست و کنار خويش را مي برد و حضرت زهرا عليها السلام پشت سر ايشان و أمير المؤمنين عليه السلام نيز پشت سر آن بانو حرکت مي کرد.

مسيحيان با ديدن اين اين صحنه به هراس افتاده و يکي از آنان به ديگران گفت: من چهرهایی را مي بينم که اگر از خدا بخواهند کوهي را از جاي خود برکند به يقين کنده خواهد شد. پس مباهله نکينيد که يک مسيحي روي زمين باقي نخواهد ماند.

از اين رو، بزرگ ايشان نزد پيامبر آمده و تقاضا نمود که رسول خدا صلي الله عليه و آله از مباهله درگذرد و به هر مقدار جزيه که مايل باشند مصا لحه کنند.

آشکار است که خداوند دانا و توانا در اي ماجرا “فاطمه” وهمسر و دو فرزندش عليهم السلام را حجت و دليل راستي و صدق کلام خاتم ِ پيامبران قرار داده است و علاوه بر اين نشان داده که اين بزرگواران محبوب ترين افراد نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و مقرب ترين و محبوبترين آفريده ها در پيشگاه خدا هستند.

 نظر دهید »

او تمام پاکي بود او راه رضايت خدا بود

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

او تمام پاکي بود

آن ماجراي عظيمي که مفسران و محدثان شيعه و سني در ذيل آيه “تطهير” و در حديث مشهور کساء آورده اند بي گمان گواهي آسماني است که رسول خدا، أميرالمؤمنين، صديقه کبري، امام مجتبي و امام حسين عليهم السلام از هر اشتباه و خطا و هرگناه و معصيتي به دور هستند و پر واضح است که عظمت اين مقام از آن روست که خالق ِ تواناي هستي آن را ضمانت کرده است.

او راه رضايت خدا بود

افزون بر اين مقام والا، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سخن را درباره فاطمه زهرا عليها السلام به اوج رساند و والاترين مقامي را که براي يک انسان قابل تصور است، براي او بيان فرمودند، مقامي که عارفان و راه پويان ِ را بَلد در درک آن متحير و سرگردانند.

آورده اند رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم که هرگز سخني از سوي خود نمي گفت و سخنش سخن خدا بود : درباره ِ آن انسيه ي حورا بارها مي فرمود:

” إنَّ الله لَيَغضَبُ لِغَضَبِ فاطمه و يَرضي لِرضاها “

خداوند با غضب فاطمه خشم مي گيرد و با خوشنودي او خوشنود مي شود.

انسان کامل آن است که در مقابل خداوند ِ سبحان تسليم ِ محض باشد يعني همواره به رضاي خدا راضي باشد و به غضب او غضب کند، حال بانويي را که برترين پيامبران خدا درباره اش بفرمايد: “به غضب او، خدا غضب مي کند و به رضاي او، خدا راضي گردد” چه مقامي دارد و کيست؟ آيا رفتار او و گفتارش بهترين ملاک و ميزان رضايت و نارضايتي پروردگار عالم نيست؟

 نظر دهید »

از طلوع تا غروب

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

پيش از آن که مادر آن بانو او را حامل گردد،خداوند حکيم و توانا پدر گرامي و مادرش را مژده داد که"گوهري آسماني نزد شما خواهيم فرستاد و او برگزيده ي ماست”

سپس به دوران حملش ، مادرش معجزاتي از لطف پروردگار ديد که جز مادران اولياي الهي هرگز نبينند.

و به وقت ولادتش،فرستادگان عالم هستي از عالم بالا،چهار بانوی بهشتي، مادر حضرت موسي و اسيه مريم و سارا پرستاران وي شدند و آنگاه که مي خواست نخستين بار که ديده بگشايد، جز به روي ماه برترين برگزيده ي الهي رضا نداد.

نامش را پدرش،رسول خدا صلي الله عليه اله که هيچ سخني از جانب خود نمي گفت،"فاطمه نهاد

پرسيدند: چرا” فاطمه “؟

فرمود"فاطمه” يعني بريده شده و دور نگه داشته شده.

“فاطمه” از آن رو “فاطمه” نام گرفته که خدايش او را از آتش دوزخ بريده و دور نگه داشته و آفريدگان همگي از دست يافتن به معرفت او عاجز شده و دور مانده اند.

پدرش که بود؟ همو که تنها خدا ميتواند وصف او را آنگونه که بود بيان کند.

مادرش که بود؟ يگانه بانويي بود که حتي پيش از ازدواج با نبي اکرم نيز به سبب عفاف و پاکدامني و پاکي روح، به “طاهره” و به جهت بزرگواري و بزرگ منشي، به “سيده قريش” ملقب بود و پس از همسري با رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم نيز برتري بانوان عصر خويش شد و آنگاه که مادر فاطمه شد بالاتر شد. نام اين مادر بهشتي خديجه” بود.

با ولادت اين دخت مبارک، خانه ي نوراني رسول خدا  صلي الله عليه و اله و سلم نوري دگر گرفت و مأوا و منزل جمعي ديگر از فرشتگان شد که به قصد او مي آمدند؛ آخر او گرچه پيامبر نبود اما محبوب دل آخرين نبي و برگزيده خدا بود.

و در آن روزگار که غوغايي از رنج ها و سختي ها از سوي نامردان،رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم را مي آزرد تنها شادماني دل آن بزرگوار ديدن روي آن برگزيده ي خالق هستي و پاره وجودش “فاطمه عليها السلام” بود.

زيرا مي دانست که او به زودی تنها همتا و هم نفسِ ولي خدا “علي مرتضي عليه السلام” خواهد بود، او مادر حسن و مادر حسين و زينب خواهد بود، او مادر سجاد و باقر و صادق و … مادر مهدي -که سلام خدا بر همگي شان باد- خواهد بود و آنگاه که فتنه ها دين خدا را فرا گيرد، او وهمسرو فرزندانش تا قيام قيامت راه از چاه بر همگان مي نمايند و ميزان جدايي حق از ناحق خواهند بود.

و باز هم او تنها شادماني دل پيامبر بود زيرا مي دانست که فقط او و همسر و فرزندانش حافظ راه انبيا، وراه ِ به ثمر نشستن تلاش هاي آن رسولان خدا و رسيدن بشر به سعادت تا روز قيامت خواهند بود.

در پنجمين سال زندگي گرچه به فراق ِ مادر نازنين خويش مبتلا گشت، اما او که انتخاب شده بود تا با خلق و خوي خود کاستي ها و سستي هاي بشر را تا قيامت بزدايد هرگز در همراهي رسول خدا صلي الله علي ه و اله و سلم احساس سستي نکرد.

و آنان که از سوي خداي دانا و توانا براي راهنمايي و راهبري مردم به سعادت، انتخاب مي شوند حتي در سنين خردسالي نيز از روحي بزرگ، انديشه اي والا و همتي بالا برخوردارند.

در سال نخست ِ پس از هجرت در حالي که بزرگانِ ِ اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را از علم و دانش و بندگي اش به حيرت و تواضع وا داشته بود،همسري جوانمردي را پذيرفت که مرد را جز او و او را جز آن مرد، همتايي نبود.

عقد آن دو نور ( فاطمه و علي عليهم السلام) را به فرمان پروردگار در آسمان ها بستند و فرشتگان بر سر و رويشان گل افشاندند.

و زندگي بي نظيري آغاز شد که حتي امروز نيز که چهارده قرن از آن زمان گذشته، تمام سادات عالَم که ثمره آن پيوندند، اگر بدانند، بدان مباهات مي کنند.

در دومين سال ازدواج، پروردگار عالم دومين جانشين رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم “امام مجتبي عليه السلام” را به دامان فاطمه عليها السلام نهاد.

و در سومين سال “حسين عليه السلام” را به او عطا نمود،فرزندي که حتي ولادتش مرواريد  اشک را بر گونه هاي رسول خدا صلي الله عليه و اله وسلم جاري ساخت.

و چه نام هاي زيبايي خداوند بر آنان نهاد.

و در پنجمين سال “زينب” را، کوه صبر و استقامت و وقار را.

و در سال بعد “ام کلثوم” بنده خالص خدا را…. .

اما تحمل نور براي برخي سخت بود، و با آن که نخستين فرزندش تنها هفت سال داشت و فقط نُه سال همسري با أمير المؤمنان را پشت سر گذاشته بود، در هجدهمين سال عمر ِ بي نظيرش و در حالي که هنوز هزاران گوهر ناسفته ي علم . دانش در سينه داشت انسانيّت را در اوج نياز، از او محروم کردند و شد آنچه شد… .

و سرانجام در سوم ِ ماه جمادي الآخر سال يازدهم هجري جسم نوراني اش را با جراحاتي که بر تن داشت، به وصيت خودش شبانه و مخفيانه به خاک سپردند تا يا ستم هايي که بر او و دين خدا شد همواره در دل ِ تاريخ زنده بماند و حق جويان را.

 نظر دهید »

در یک نگاه

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

 

در يک نگاه

ولادتش را پنچ سال پس از بعثتِ آخرين پيام آور وحي….

مکان ولادتش را در مکه و در خانه وحي…

پدرش را صاحب وحي…

مادرش را نخستين بانوي پذيرنده وحي…

پرستارانش را بانوان تأييد شده وحي…

خادمانش را فرشتگان و آورندگان  وحي…

همسر و فرزندانش را تنها جانشين وحي…

تلاش و مرارت هايش را در راه وحي…

زندگي کوتاهش را برگرفته از وحي…

وصف کننده اش را کتاب وحي…

خلق و خوي و بندگي اش را الگو پيروان وحي…

و سرانجام،رفتن و مدفنِ پنهانش را رسواگر ستيزه جويان با وحي، و داغش را آتش سوزان قلب عارفان به وحي بر شمرده اند اما او که بود و چه کرد و بر او چه گذشت؟

 

 نظر دهید »

گوهر گمشده

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

گوهر گمشده

بنام خداوند رحمان و رحيم

اين مختصر از آن رو به نگارش در امده تا در روزهايي که دل ها به ياد او مي تپد زمزمه اي باشد و دوستان را شوري و سوزي در دل بر افروزد. وآنان را برانگيزد تا گامي ديگر در راه محبتش بردارند. شايد اندکي از آنچه بر عهده داريم ادا گردد و نسيم خنکي بر دل داغديده آخرين حجت اللهي و ولي نعمتمان گذر کند و پيام ارادت و سرسپردگي ما را به او برساند.

 نظر دهید »

اى مغيره! بازگشت تو سوى آتش است شكواى سوم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

اى مغيره! بازگشت تو سوى آتش است

شكواى سوم

حضرت امام حسن مجتبى عليه‏ السلام به مغيرة بن شعبة فرمود:

… وَ أَنتَ ضَرَبْتَ فاطمةَ بِنتَ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم حَتّى أَدْمَيْتَها وَ أَلْقَتْ ما فى بَطْنِها ، اسْتِذْلالاً مِنكَ لِرَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم وَ مُخالَفَةً مِنكَ لِأَمْرِهِ، وَ انْتِهاكًا لِحُرْمَتِهِ، وَ قَدْ قالَ لَها رَسولُ اللّه‏ِ  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم : « أنتِ سَيِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنّةِ ! » وَ اللّه‏ِ يا مُغِيرَةُ إنَّ مَصيرَكَ إلىَ النّارِ ؛

اى مغيره !

تو فاطمه دختر رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را مضروب ساختى ، چندان كه خون از بدن وى جارى گشت  و آنچه را كه در بطن خويش داشت بيفكند، و بدين ترتيب مى‏ خواستى منزلت رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم را حقير و سبك شمارى، و با فرمان آن حضرت (در بزرگداشت مقام دخترش) مخالفت ورزى، و به او بى‏ حرمتى كنى، در حالى كه رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم به دخت خويش فرموده بود : تو سرور بانوان اهل بهشتى !

اى مغيره ! سوگند به خدا كه بازگشت تو سوى آتش است .

بحار الانوار ، ج 44 ، ص 83

 نظر دهید »

اندوه من هميشگى است شكواى دوم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

 

گفته‏ اند كه چون امام امير المؤمنين  عليه‏ السلام پيكر رنجور دخت پيامبر  صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏ آله‏ و سلم حضرت زهراى اطهر  عليهاالسلام را در بستر خاك نهاد و لحد را پوشاند، اندوه جانكاه غربت، روح مطهّر حضرتش را سخت آزرد. در اين حال برخاست و روى به مرقد پاك نبوى، با پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله‏ و سلم اين گونه راز دل گفت:

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّه‏ِ عَنّى وَ عَنِ ابْنَتِكَ النّازِلَةِ فى جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ بِكَ . قَلَّ يا رَسُولَ اللّه‏ِ عَنْ صَفِيَّـتِكَ صَبْرى ، وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدى ، إِلاّ أَنَّ لى فى التَّأَسّى بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ ، وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ . فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فى مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ ، وَ فاضَتْ بَيْنَ نَحْرى وَ صَدرى نَفْسُكَ ، إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ . فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَديعَةُ ، وَ أُخِذَتِ الرَّهينَةُ ؛ أَمّا حُزْنى فَسَرْمَدٌ ، وَ أَمّا لَيْلى فَمُسَهَّدٌ ، إِلى أَنْ يَخْتارَ اللّه‏ُ لى دَارَكَ الَّتى أَنْتَ بِها مُقِيمٌ ؛ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضافُرِ أُمَّتِكَ عَلى هَضْمِهَا ، فَأَحْفِهَا السُّؤالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الحالَ ؛ هذَا وَ لَمْ يُطِلِ العَهْدُ ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ ؛ وَ السَّلامُ عَلَيْكُما سَلامَ مُوَدِّعٍ ، لا قَالٍ وَ لا سَئِمٍ . فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه‏ُ الصّابِرينَ

سلام بر تو اى رسول خدا ! از من و از دخترت كه اينك در جوارت آرميده ، و شتابان به تو پيوسته است. از فراق دختر برگزيده تو شكيبايى‏ ام كاسته شده ، و توان تحمّلم رو به ضعف نهاده است، جز آن كه يادكرد سنگينى فراق و تلخى مصيبت فقدان تو، مرارت اين اندوه را بر من هموار مى‏ سازد و خويش را بدان تعزيت مى‏ گويم؛ آرى، من با دست خود بسترى از خاك برايت گستردم ، و تو را در خانه گور گذاشتم، و روح مطهّرت آن گاه كه سرت بر سينه‏ ام بود، به سراى ملكوت پر گشود، پس جز اين نيست كه ما از آن خداييم و به سوى او باز مى‏ گرديم .

اكنون آن « سپرده » باز پس خواسته شد و آن « امانت » گرفته شد ! امّا اندوه من ( در اين مصيبت ) هميشگى است ، و هر شبِ من به بيدارى خواهد گذشت ، تا آن گاه كه خداوند همان سرايى را كه تو در آن مُقام كرده‏ اى براى من نيز برگزيند …

… و به زودى دخترت به تو خبر خواهد داد كه چه سان امّتت براى ستم به او و درهم شكستن وى به يارى يكديگر برآمدند ؛ پس كنجكاوانه از او پرس و جو كن، و آنچه را كه واقع شده است از وى باز پُرس! و اين همه در حالى بود كه هنوز از رحلت تو ديرى نگذشته، و ظرف خاطره‏ ها از يادت تهى نگشته؛

و سلامى دوباره بر شما باد، سلام كسى كه نه بر شما خشمگين و نه از انس با شما خسته است؛ پس اگر (از تربت شما) باز گردم نه از سر رنجيدگى و آزردگى است، و اگر بمانم چنان نيست كه به آنچه خداوند به شكيبايان نويد داده است بد گمان باشم .

نهج‏البلاغه ، خطبه 202

 

 نظر دهید »

روز از بار غمم شب می شد

26 اسفند 1394 توسط صالحي


شكواى اوّل

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

صُبَّتْ عَلـَىَّ مَصائِبٌ لـَوْ أنَّها  ***  صُبَّتْ عَلَى الأيّامِ صِرْنَ لَيالِيا

بر من مصيبتهايى فرود آمد كه هرگاه بر روزهاى روشن فرود مى‏ آمد، چونان شب، تيره و تار مى‏ شدند

بحار الانوار، ج 9، ص 106

 نظر دهید »

حوريّه‏اى ميان انسانها تحيّت دوم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

بانو امّ سلمه ـ همسر ارجمند پيامبر اكرم  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم ـ دخت رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله‏ و سلم را اين گونه ستوده است:

هِىَ الحَوْراءُ بَينَ الإِنْسِ وَ الأُنْسُ لِلنَّفْسِ، رُبِّيَتْ فى حُجورِالأنْبِياءِ، وَ تَداوَلَتْها أيْدِى المَلائِكَةِ وَ نَمَتْ فى حُجورِ الطّاهِراتِ وَ نَشَأَت خَيرَ مَنْشَأٍ وَ رُبِّيَتْ خَيْرَ مُرَبّـٍى؛ هِىَ خِيَرَةُ النِّسْوانِ وَ أُمُّ سادَةِ الشُّبّانِ وَ عَديلَةُ مَريمَ ابْنَةَ عِمرانَ وَ حَليلَةُ لَيثِ الأقْرانِ؛

او حوريّه‏ اى ميان انسانها ، و مايه آرامش نفْس (پيامبر) بوده است .

او در دامان پيامبران پرورش يافته ، دستان فرشتگان او را برگرفته و به ديگرى سپرده، در آغوش پاكيزگان رشد كرده، در نيكوترين جايگاهها باليده، و در مهد بهترين مربّى پرورده شده است .

او برگزيده بانوان، و مام سرور جوانان، و همتاى مريم دخترعمران و همسر قهرمان قهرمانان است.

دلائل الإمامة ، ص 124

 نظر دهید »

برترين سلام ها و تحيّات تحيّت اوّل

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

ابو محمّد عبداللّه‏ بن محمّد عابد از حضرت امام حسن عسكرى  عليه‏ السلام درخواست مى‏ كند كه چگونگى ابلاغ سلام و صلوات به پيشگاه حضرات معصومين  عليهم‏ السلام را به وى بياموزد . امام  عليه‏ السلام بر يكايك پيشوايان معصوم به تفكيك و تفصيل درود مى‏ فرستد، و در عرض ادب به محضر حضرت صدّيقه طاهره فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها كلمات ذيل را تقرير مى‏ فرمايد:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَ نَبِيِّكَ، وَ أُمِّ أَحِبّآئِكَ وَ أَصْفِيآئِكَ ، الَّتِى انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلى نِساءِ العالَمينَ

اللّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها ، وَ كُنِ الثّائِرَ

اللّهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِها

اللّهُمَّ وَ كَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الهُدى ، وَ حَليلَةَ صاحِبِ اللِّواءِ ، وَ الْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الأعْلى ، فَصَلِّ عَلَيْها وَ عَلى أُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّى‏ اللّه‏ُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ تُقِرُّ بِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها ، وَ أَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ أفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ ؛

خدايا ! بر حضرت صدّيقه فاطمه ، آن بانوى مطهّره پاك نهاد ، آن محبوبه حبيب تو و پيامبرت ، و مام دوستان و برگزيدگانت درود فرست ،

همو كه ( خالص و ) پيراسته‏ اش ساختى، و برترى‏ اش بخشيدى، و او را بر همه بانوان جهان برگزيدى .

خدايا ! تو خود از هر كس كه به او ستم كرده و حقّ وى را سبك شمرده است بازخواست نما، و دادخواه خون پاك فرزندان او باش !

خدايا ! همان گونه كه او را مام امامان هدايتگر ، و همسر (اميرالمؤمنين) صاحب رايت (فتح و حمد) قرار دادى ، و منزلتش را در عالم برين گرامى داشتى، پس بر او و بر مادر بزرگوارش درود فرست، درودى كه پدر ارجمندش محمّد را ـ كه تحيّت تو بر او و خاندانش باد ـ بدان اكرام كنى، و ديدگان فرزندانش را به آن روشن سازى، و هم اينك برترين سلام ها و تحيّات را از جانب من به ايشان ابلاغ فرما !

مصباح المتهجّد ، ص 401

 نظر دهید »

بهترين زيور پيام چهاردهم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

خيرٌ لِلنِّساءِ ألاّ يَرينَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُنَّ الرِّجالُ؛

بهترين زيور براى زنان آن است كه مردان (نامحرم) را نبينند و نامحرمان نيز آنان را نبينند

بحارالانوار، ج 43، ص54

 نظر دهید »

شيعيان ما پيام سيزدهم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

شيعيان ما

پيام سيزدهم

يكى از زنان مدينه نزد حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها آمد و گفت: همسرم مى‏خواهد بداند كه آيا از زمره شيعيان و پيروان شما مى‏ باشد؟ دختر گرامى پيامبر  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرمود: به همسرت چنين بگو:

إنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما أمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ فَأنْتَ مِنْ شيعَتِنا وَ إلاّ فَلا؛

اگر به آنچه كه تو را به آن فرمان داده‏ ايم عمل كنى، و از آنچه تو را از آن بازداشته‏ ايم پرهيز نمايى بدان كه از شيعيان مايى، و در غير اين صورت نه!

بحارالانوار، ج 65، ص 155

 نظر دهید »

علما و عرصه محشر پيام دوازدهم

26 اسفند 1394 توسط صالحي


علما و عرصه محشر

پيام دوازدهم

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

إنَّ عُلَماءَ شيعتِنا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيهِمْ مِنْ خُلَعِ الكَرامَاتِ عَلى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِم وَ جِدِّهِم فى إرْشادِ عِبادِ اللّه‏ِ؛

همانا دانشوران از شيعيان ما در حالى به عرصه محشر وارد مى‏شوند كه به جامه‏ هاى كرامت الهى به ميزان فزونى دانششان و تلاشى كه در مسير هدايت بندگان خدا به كار بسته‏ اند آراسته شده‏ اند

بحارالانوار، ج 2، ص 3

 نظر دهید »

بندگى خالصانه پيام يازدهم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

بندگى خالصانه

پيام يازدهم

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

مَنْ أصْعَدَ إلَى اللّه‏ِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهْبَطَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ إلَيْهِ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛

كسى كه بندگى خالصانه و بى‏ پيرايه خود را به آستان رفيع خداوند تقديم دارد، خداوند نيز بهترين مصلحت وى را سوى او فرومى‏ فرستد

بحارالانوار، ج 67، ص 249

 نظر دهید »

گنهکاران امت پدرم پيام دهم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

 

 

 

 

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:


اللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُكَ بِمُحَمَّدٍ المُصْطَفى  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم وَ شَوْقِهِ إلَىَّ وَ بِبَعْلى عَلِىٍّ الْمُرْتَضى وَ حُزْنِهِ عَلىَّ وَ بِالْحَسَنِ المُجْتَبى وَ بُكائِهِ عَلَىَّ، وَ بِالْحُسَيْنِ الشَّهيدِ وَ كَآبَتِهِ عَلَىَّ وَ بِبَناتِىَ الفاطِمِيّاتِ وَ تَحَسُّرُهُنَّ عَلَىَّ أنْ تَرْحَمَ وَ تَغْفِرَ لِلْعُصاةِ مِنْ أمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم وَ تُدْخِلَهُمُ الجَنَّةَ إنَّكَ أكْرَمُ المَسْؤُولينَ وَ أرْحَمُ الرّاحِمينَ؛


خدايا ! من به حقّ محمّد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم كه بنده برگزيده توست و اشتياق او به من، و به حقّ همسرم على عليه‏ السلام كه حايز خشنودى توست و غم او بر من، و به حقّ (فرزندم) حسن عليه‏ السلام كه پيشواى منتخب توست و گريه او بر من، و به حقّ فرزند شهيدم حسين  عليه‏ السلام و اندوه او بر من، و به حقّ دخترانم و دريغشان بر من، از تو درخواست مى‏ كنم كه بر گنهكاران امّت محمّد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم رحمت آورى، و آنان را مورد آمرزش خويش قرار دهى و به بهشت وارد سازى؛


همانا كه تو گرامى‏ ترين درخواست شدگان و مهربانترين مهربانانى


مسند فاطمة الزّهراء سلام‏اللّه‏ عليها، باب 44، حديث 470

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

به پيشگاه تو شكوه مى‏ آوريم پيام نهم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

اللّهُمَّ إلَيْكَ نَشْكُوا فَقْدَ نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَارْتِدادَ أُمَّتِهِ عَلَيْنا وَ مَنْعَهُمْ إيّانا حَقَّنَا الَّذى جَعَلْتَهُ لَنا فى كِتابِكَ المُنْزَلِ عَلى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ؛

خدايا !

ما از فقدان پيامبرت، سفيرت و بنده برگزيده‏ات، و نيز از بازگشت امّت او به گذشته خويش و ضدّيت با ما (خاندان رسالت عليهم‏ السلام)، و محروم ساختن ما از حقّى كه تو آن را در كتابى كه بر پيامبر مرسل خود فرو فرستادى براى ما مقرّر داشتى، به پيشگاه تو شِكوه مى‏ آوريم

بحارالانوار، ج 53، ص 19

 نظر دهید »

داغ ننگ ابدى پيام هشتم

26 اسفند 1394 توسط صالحي


حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:
ألا وَ قَدْ أرى وَاللّه‏ِ أنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إلَى الخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ القَبْضِ … فَدُونَكُمُوها فَاحْتَقِبُوها مُدْبِرَةَ الظَّهْرِ مَهيضَةَ العَظْمِ خَوْراءَ القَناةِ ناقِبَةَ الخُفِّ باقِيَةَ العارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الجَبّارِ وَ شَنارِ الأَبَدِ مَوْصُولَةً بِنارِ اللّه‏ِ المُوقَدَةِ الَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ؛
آگاه باشيد ! به خدا سوگند مى‏ بينم كه به آسايش و زندگى راحت روى آورده، و كسى را كه به تدبير امور از همگان سزاوارتر است از منصب زمامدارى دور كرده‏ايد … اينك اين شما و اين شتر خلافت؛ آن را جهاز كنيد و بر آن بنشينيد! (امّا بدانيد كه) پشت اين مركبْ مجروح، استخوانش شكننده، پاهايش ناتوان، پنجه و پاشنه‏ اش فرسوده، و بد نامى (سوارىِ اين مركب) ماندگار و هميشگى است، چندان كه داغ ننگ ابدى و خشم خداى جبّار بر آن نهاده شده و به آتش افروخته الهى ـ همان آتشى كه بر دلها راه مى‏ يابد ـ پيوند يافته است

خطبه فدكيـّه

 نظر دهید »

اجر رسالت پيام هفتم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

آن گاه كه كارگزاران سقيفه بر آن شدند تا امام اميرالمؤمنين على عليه‏ السلام را به اجبار سوى مسجد ببرند و حضرتش را به بيعت وادار كنند، دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم با دفاع از حريم امام زمان خويش، خطاب به گروه مهاجم و انبوه كسانى كه نظارگر صحنه بودند فرمود:
وَ اللّه‏ِ لا أَدَعُكُمْ تَجُرُّونَ ابْنَ عَمّى ظُلْمًا ، وَيْلَكُمْ ما أَسْرَعَ ما خُنْتُمُ اللّه‏َ وَ رَسُولَهُ فينا أَهْلِ البَيْتِ وَ قَدْ أَوْصاكُمْ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بِاتِّباعِنا وَ مَوَدَّتِنا وَ التَّمَسُّكِ بِنا فَقالَ اللّه‏ُ تَعالى: «قُلْ لا أَسْأَ لُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إلاَّ المَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»

به خدا سوگند نمى‏ گذارم پسر عمويم را ستمگرانه كشان كشان (سوى مسجد) ببريد! واى بر شما! چه شتابان راه خيانت به خدا و پيامبرش را در خصوص ما اهل بيت عليهم‏ السلام پيموديد، در حالى كه رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم شما را به پيروى از ما و مهر ورزيدن به ما و چنگ زدن به رشته (ولايت) ما سفارش نموده و خداوند متعال نيز فرموده بود: «اى پيامبر! به مردم بگو من هيچ گونه پاداشى بر رسالت خويش از شما نمى‏ خواهم، جز اين كه نسبت به نزديكانم محبّت و مودّت كنيد»

الإمامة و السّياسة، ج 1، ص 19

 

 نظر دهید »

من دخت پيامبرتان هستم پيام ششم

26 اسفند 1394 توسط صالحي


حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

يا مَعْشَرَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأنصارِ!

اُنصُرُوا اللّه‏َ فَإنِّى ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بايَعْتُمْ رَسولَ اللّه‏ِ  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم يَوْمَ بايَعْتُمُوهُ أنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمّا تَمْنَعونَ مِنْهُ أنْفُسَكُمْ وَ ذَراريكُمْ فَفُوا رَسولَ اللّه‏ِ  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بِبَيْعَتِكُم؛

اى گروه مهاجران و انصار!

خدا را يارى كنيد و بدانيد كه من دخت پيامبرتان هستم، و شما آن روز كه رسول خدا  صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم از شما بيعت گرفت، با او پيمان بستيد كه همان گونه كه از خود و فرزندانتان دفاع مى‏ كنيد از آن حضرت و فرزندانش نيز حمايت كنيد، پس به پيمانتان با حضرتش وفا نماييد!

بحارالانوار، ج 29، ص 191

 نظر دهید »

غدير خم پيام پنجم

26 اسفند 1394 توسط صالحي


حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:


فَما جَعَلَ اللّه‏ُ لِأَحَدٍ بَعْدَ غَديرِ خُمٍّ مِنْ حُجَّةٍ وَ لا عُذْرٍ؛


خداوند پس از واقعه عظيم غدير خم، براى هيچ كس برهان و بهانه‏ اى
باقى نگذاشته است


دلائل الإمامة، ص 122

 نظر دهید »

دو پدر اين امّت‏ پيام چهارم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 دو پدر اين امّت‏
پيام چهارم
حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:
أَبَوا هذِهِ الأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَعَلِىٌّ (عليهماالسلام) يُقيمانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذانِهِمْ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أَطاعُوهُما، وَ يُبيحانِهِم النَّعيمَ الدّائِمَ إنْ وافَقُوهُما؛
محمّد و على ـ سلام خداوند بر آنان ـ دو پدر اين امّت‏ اند كه نيازهاى پيروان خويش را برمى‏ آورند (و از آنها حمايت مى‏ كنند). اگر مردم از آن دو پيروى كنند آنان را از عذاب جاودان رهايى مى‏ بخشند، و اگر با آن دو همراهى نمايند از آسايش هميشگى بهره‏ مندشان مى‏ سازند

بحارالانوار، ج 23، ص 259

 نظر دهید »

پیروی اهل بیت، سامان امت و صیانت از تفرقه پيام سوم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 پیروی اهل بیت، سامان امت و صیانت از تفرقه

پيام سوم

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

(فَرَضَ اللّه‏ُ)… طاعَتَنا نِظامًا لِلْمِلَّةِ وَ إمامَتَنا أَمانًا مِنَ الفُرقَةِ؛

خداوند پيروى از ما اهل بيت را براى سامان يافتن امر امّت ، و امامت و پيشوايى ما را به منظور صيانت از آفت تفرقه واجب فرموده است

خطبه فدكيـّه

 نظر دهید »

وارث پيامبران پيام دوم

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

وارث پيامبران

پيام دوم

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها فرموده است:

فَنَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلقِهِ، وَ نَحْنُ آلُ رَسولِهِ، وَ نَحْنُ خآصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدسِهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ غَيْبِهِ وَ وَرَثَةُ أَنْبِيائِهِ؛

ما دستاويز خدا در ميان خلق اوييم، ما خاندان پيامبر او هستيم، ما ويژگان خدا و منزلگاه قداست اوييم، و ما حجّتهاى سراپرده غيب و وارث پيامبران خداييم

خطبه فدكيـّه

 نظر دهید »

هر که بر تو درود فرستد پیام اوّل

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

هر که بر تو درود فرستد
پیام اوّل

حضرت فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ علیها فرموده است:

قالَ لى رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم : یا فاطمةُ! مَن صَلّى عَلیکِ غَفَرَاللّه‏ُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَیثُ کُنتُ مِنَ الجَنَّةِ ؛

رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم به من فرمود: اى فاطمه! خداوند هر کس را که بر تو درود فرستد مى‏ آمرزد، و او را به من در بهشت ـ هر کجا که باشم ـ ملحق مى‏ کند.

بحار الانوار، ج 43، ص 55

 

 نظر دهید »

برترين سلام ها و تحيّات

26 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 


تحيّت اوّل

ابو محمّد عبداللّه‏ بن محمّد عابد از حضرت امام حسن عسكرى  عليه‏ السلام درخواست مى‏ كند كه چگونگى ابلاغ سلام و صلوات به پيشگاه حضرات معصومين  عليهم‏ السلام را به وى بياموزد . امام  عليه‏ السلام بر يكايك پيشوايان معصوم به تفكيك و تفصيل درود مى‏ فرستد، و در عرض ادب به محضر حضرت صدّيقه طاهره فاطمه زهرا سلام‏ اللّه‏ عليها كلمات ذيل را تقرير مى‏ فرمايد:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَ نَبِيِّكَ، وَ أُمِّ أَحِبّآئِكَ وَ أَصْفِيآئِكَ ، الَّتِى انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلى نِساءِ العالَمينَ

اللّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها ، وَ كُنِ الثّائِرَ

اللّهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِها

اللّهُمَّ وَ كَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الهُدى ، وَ حَليلَةَ صاحِبِ اللِّواءِ ، وَ الْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الأعْلى ، فَصَلِّ عَلَيْها وَ عَلى أُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّى‏ اللّه‏ُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ تُقِرُّ بِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها ، وَ أَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ أفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ ؛

خدايا ! بر حضرت صدّيقه فاطمه ، آن بانوى مطهّره پاك نهاد ، آن محبوبه حبيب تو و پيامبرت ، و مام دوستان و برگزيدگانت درود فرست ،

همو كه ( خالص و ) پيراسته‏ اش ساختى، و برترى‏ اش بخشيدى، و او را بر همه بانوان جهان برگزيدى .

خدايا ! تو خود از هر كس كه به او ستم كرده و حقّ وى را سبك شمرده است بازخواست نما، و دادخواه خون پاك فرزندان او باش !

خدايا ! همان گونه كه او را مام امامان هدايتگر ، و همسر (اميرالمؤمنين) صاحب رايت (فتح و حمد) قرار دادى ، و منزلتش را در عالم برين گرامى داشتى، پس بر او و بر مادر بزرگوارش درود فرست، درودى كه پدر ارجمندش محمّد را ـ كه تحيّت تو بر او و خاندانش باد ـ بدان اكرام كنى، و ديدگان فرزندانش را به آن روشن سازى، و هم اينك برترين سلام ها و تحيّات را از جانب من به ايشان ابلاغ فرما !

مصباح المتهجّد ، ص 401

 

 نظر دهید »

جوی آباد ، فاطمیه ، شب شهادت مادر سادات 94/12/22 ، لطف و عنایات خاصّه ی ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف

23 اسفند 1394 توسط صالحي

 

 

به لطف و عنایات خاصّه ی ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها بازهم همچون سالهای پیشین توفیق آن رایافت  که درشب شهادت مادرسادات مراسم با شکوه تشیع نمادین در حالی که آسمانیان  گریان این مصیبت هستند را بر گزار نمود تا  مرهمی بر قلب داغدار رسول الله و امامان معصوم علیهم سلام باشد و خاری گردد درچشم وهابیت خبیث….

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی در جشن شکرانه خانه‌دار شدن هزار خانواده نیازمند قمی در سالن همایش‌های ساختمان شهرداری

18 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

 

 

 

مسئولان وظیفه دارند در خدمت مردم باشند و اگر در انجام رسالت خود کوتاهی کنند باید در مقابل خداوند پاسخ‌گو باشند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی به نقل از خبرگزاری فارس، آیت‌الله سید محمدجواد علوی‌بروجردی ظهر امروز در جشن شکرانه خانه‌دار شدن هزار خانواده نیازمند قمی که در سالن همایش‌های ساختمان شهرداری مرکز قم برگزار شد، با بیان اینکه دهه فجر یادآور فداکاری‌های مردم ایران اسلامی به ویژه علمای قمی است، اظهار کرد: در حرکت دهه فجر اقشار فقیر و نیازمند جامعه اسلامی با انقلاب همراه بودند و این افراد در دفاع مقدس نقش اصلی را بر عهده داشتند.

* ایشان با تاکید بر اینکه انقلاب اسلامی وام‌دار مستضعفان است، اضافه کرد: نظام اسلامی باید محرومیت‌های قشر نیازمند جامعه اسلامی را برطرف کند، مسئولان بخش‌های مختلف با این اقدامات خداپسندانه رسالت مقدماتی خود را برای ولی نعمت‌های نظام اسلامی انجام می‌دهند.

*حضرت آیت الله علوی بروجردی از تلاش کمیته امداد امام خمینی استان قم برای استفاده از ظرفیت خیرین مردمی در ساخت منازل مسکونی برای نیازمندان تقدیر کرد و ادامه داد: ارائه خدمات وظیفه دولت است اما در شرایط کنونی که امکانات محدود است و توان خدمات‌رسانی توسط دولت به محرومین به صورت گسترده وجود ندارد خیرین باید نقش اصلی را ایفا کنند.

*ایشان کمک به قشرهای نیازمند جامعه اسلامی را از آرمان‌های امام خمینی(ره) برشمرد و یادآور شد: رفع نیاز مستضعفان جایگاه معنوی انسان را افزایش می‌دهد و خداوند پاداش مناسبی برای خیران در نظر گرفته است.

*معظم له افزود: شکرانه خانه‌دار شدن هزار خانواده نیازمند این است که زنان این خانواده‌ها محیط خانه را آکنده به محبت و فرزندان خود را خداترس و وظیفه‌شناس نسبت به مملکت تربیت کنند.

*آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی با اشاره به اینکه توجه کردن به استعداد جوانان و نوجوانان سبب پیشبرد اهداف نظام اسلامی می‌شود، عنوان کرد: اگر این استعدادها در خانواده‌ها تربیت شوند می‌توانند در آینده اقدامات مناسبی را در جامعه اسلامی انجام دهند.

*ایشان با بیان اینکه مردم و مسئولان نسبت به یکدیگر مسئولیت‌های مشخصی دارند، اظهار کرد: مادران باید عفاف و وظیفه‌شناسی را به فرزندان خود آموزش داده و خشونتی که در عرصه‌های مختلف نهادینه شده را به محبت تبدیل کنند زیرا جامعه اسلامی با محبت ماندگار می‌شود، زمانی مردم رشد، توان و رفاه دارند که در کنار یکدیگر باشند.

*معظم له با تاکید بر اینکه مردم در جنگ تحمیلی نقش اصلی را در پیروزی نظام اسلامی بر عهده داشتند، گفت: کشورهای مختلف که اکنون مدعی دوستی با نظام اسلامی هستند در دفاع مقدس مقابل مردم ایران ایستاده و کمک‌های مختلفی به نیروهای بعثی داشتند.

*آیت الله علوی‌بروجردی از مردم به عنوان سرمایه‌های اصلی جامعه اسلامی نام برد و اضافه کرد: مسئولان وظیفه دارند در خدمت مردم باشند و اگر در انجام رسالت خود کوتاهی کنند باید در مقابل خداوند پاسخ‌گو باشند؛ باید برای خدمات‌رسانی به مردم از فضاها و تفکرات حزبی و خطی دور باشیم.

*ایشان با اشاره به اینکه مسئولان در برابر به استعدادهایی که در میان خانواده‌های محروم نادیده گرفته می‌شود، مسئول هستند، مطرح کرد: بسیاری از علوم و دستاوردهای علمی کشورهای غربی از ایران اسلامی گرفته شده است، باید با همدلی و همزبانی به دنبال خدمات‌رسانی به مردم بوده و استعدادهای موجود در جامعه اسلامی را پرورش دهیم.

*آیت الله علوی بروجردی یادآور شد: اینکه خیران مردمی در ساخت منازل نیازمندان نقش اصلی را بر عهده دارند نشان از همدلی میان مردم است که باید قدردان این نعمت باشیم.

 

 

 

 

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت‌الله علوی بروجردی در جمع فرمانده نیروی انتظامی استان قم

18 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

موفقیت نیروی انتظامی در تأمین امنیت قابل تقدیر است

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی، حضرت آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی، در دیدار فرمانده نیروی انتظامی استان قم و معاونین همراه به فداکاری و از خودگذشتگی همکاران شما در نیروی انتظامی اشاره کردند و گفتند: این توفیقاتی که الحمدلله نصیب شده و ما از دور نظاره‌گر هستیم و از دوستان و کسانی که متوجه کار شما هستند می‌شنویم، مرهون لیاقت و خلوص شخص حضرت عالی و عزیزان همکار شما در این مجموعه است که الحمدلله توفیقات خوبی به دست آوردید و مراتب والایی را در سطح کشور حائز شدید که خدمت شما و همه دوستان و همکارانی که شبانه‌روز در این کار زحمت می‌کشند تبریک عرض می‌کنم. چنان‌که دوستان گفته‌اند مجموعه قم رتبه اول را حائز شده است که بسیار جای خوش‌وقتی است.

دشواری‌ها و برکات خدمت‌گزاری در قم

من قبلاً هم خدمتتان عرض کردم که کار در قم قدری مشکل‌تر از کار در مجموعه‌های دیگر، حتی در شهرهایی است که ممکن است بزرگ‌تر از قم باشد. چون قم شهری است که بسیار مهاجرپذیر است و چه‌بسا جمعیت خود قم اصیل، صرف نظر از جمعیت مهاجر آن، یک‌دهم یا یک‌پانزدهم جمعیت کل باشد. همچنین، در شهرهایی که فرهنگ خاص واحدی حاکم است کارکردن خیلی آسان‌تر است، اما در قم فرهنگ‌های مختلفی حضور دارند که این مسئله قدری کار را مشکل می‌کند. حتی از خارج از کشور جمعیت زیادی در اینجا زندگی می‌کنند. لذا کارکردن به نحوی که رضایت همه حاصل شود یا رضایت اکثر افراد حاصل شود مشکل است.

معمولاً تلاقی فرهنگ‌ها به همراه مشکلات اقتصادی مسائل را پیچیده‌تر می‌کند. گاهی افرادی از روستاها می‌آیند که محتاج کار هستند و مشکلات مالی و اقتصادی دارند. اینها طبعاً جرائمی را ایجاد می‌کند. از سوی دیگر، خانواده‌هایی هم هستند که قدری با اعتقاد و ایمان فاصله دارند و در بین آنها هم مسائل دیگری رواج دارد. شما با مجموعه‌ای از مشکلات مواجهید؛ اما چیزی که مشکلات را در این مجموعه کمتر و حل‌شدنی می‌کند این است که برنامه‌ریزی شما برای کار از ابتدا صحیح و درست است. یعنی نبض جامعه را به‌خوبی شناخته‌اید و می‌دانید چه مشکلاتی در قم در درجه اول اهمیت است و چه مشکلاتی در درجات بعدی قرار دارد. تشخیص این اولویت‌ها مهم است. امروزه در دنیا پلیس بر مبنای علمی حرکت می‌کند، اما علی‌رغم پیشرفت‌های زیادی که حاصل شده، هنوز شاهد خشونت نابجا در پلیس، مثلاً در آمریکا، هستیم که گاهی مسائل اجتماعی تندی هم ایجاد می‌کند که برای دولت مرکزی و دولت فدرال اسباب زحمت می‌شود، با اینکه در شهر و ایالت دیگری بوده است. این مسئله، بسیار مهم است.

به‌علاوه، قم از جهات دیگری، از جمله اینکه یکی از مراکز زیارتی مهم بین شیعیان است و بعد از مشهد مقدس از حیث جمعیت زائران و مسافران رتبه اول را دارد، دست‌خوش مسائل دیگری هم هست. از جمله اینکه افراد خلافکار، مخصوصاً در اوقاتی که تعداد زائر بیشتر است، از اجتماع مردم سوء استفاده می‌کنند. این مشکلاتی است که در کنار این قضایا پیدا می‌شود.

حوزه علمیه قم، بزرگترین حوزه علمیه در دنیای اسلام

از طرف دیگر، خود حوزه علمیه و حضور مراجع بزرگوار در این شهر، مسئله مهمی است. امروز قم تقریباً بزرگ‌ترین حوزه در دنیای اسلام است؛ نه فقط در شیعه، بلکه در اسلام حوزه‌ای به این بزرگی و عظمت نداریم. حوزه قم بین‌المللی است و از کشورها، قاره‌ها، و نژادهای مختلف در اینجا در حال تحصیل هستند. این مسئله هم خود مسائل امنیتی ایجاد می‌کند. چون به همان نسبت که افراد برای حضور در این حوزه و بهره‌بردن از آن شور و شوق دارند، به همان نسبت کسانی هم هستند که در این جهات طمع‌هایی دارند. در کنار این تقاضا افرادی برای مقاصد دیگری می‌آیند و مجموعه اینها در کار شما تأثیرگذار است. به‌علاوه، امروز قم یکی از کلان‌شهرهای کشور است و توسعه‌ای که روز‌به‌روز پیدا می‌کند آن را در ردیف کلان‌شهرها قرار داده است.

یکی از امتیازهای فوق‌العاده‌ای که شما در کنار این مجموعه دارید این است که مردم شهر عشاق آل محمد (ص) و حضرت معصومه (س) هستند و همگی ما در پناه حضرت معصومه (س) زندگی می‌کنیم و از انفاس قدسیه ایشان بهره‌مندیم. لذا این برکات و عنایات شامل حال همگی شما عزیزان است و قطعاً کارکردن برای حضرت معصومه (س) و خدمت‌گزاری در آستانه ایشان اضافه بر خدمتی است که اگر در هر جای دیگری بودید می‌کردید. همچنین، خدمت‌گزاری برای آقا حجة بن الحسن نیز هست. چون اینجا حوزه شیعه و مرکز شیعیان است. لذا کار در قم بسیار مشکل است و به دلیل خصوصیاتی که ذکر شد قابل مقایسه با سایر کلان‌شهرها نیست.

موفقیت مجموعه نیروی انتظامی در قم علی‌رغم دشواری‌ها

الحمدلله حضرت عالی و مجموعه دوستان و همکارانتان از جمله معدود افرادی بودید که در این کار موفق شدید. چون قم قبلاً مشکلات فراوانی داشت، اما در حال حاضر در سطح شهر واقعاً شاهد امنیت بیشتری هستیم. حتی دزدی‌ها و امثال اینها، که در سطح شهر برای مردم ناامنی ایجاد می‌کند کمتر شده و رسیدگی بیشتری به این مسائل می‌شود. این مسئله، به‌خصوص در اوضاع و احوالی که ما در بدترین وضعیت اقتصادی هستیم و رکود شدیدی حاکم شده بسیار مهم است. متأسفانه این رکود هنوز هم ادامه دارد و ما امیدواریم با وضعیت جدیدی که پیش آمده و نیز رفع تحریم‌ها در زمینه تولید، حرکتی ایجاد شود. قم هم یکی از مراکزی است که در زمینه تولید در کشور نقش مهمی دارد. ان‌شاء‌الله وضعیت جدید بتواند تا حدی کمک به کار مردم و نیز کار شما باشد. خیلی ارزشمند است که شما این توفیقات را در این برهه زمانی خاص داشتید. یعنی علی‌رغم همه مشکلاتی که از جهات مختلف وجود داشت توانستید این امر مهم را به انجام برسانید.

مسئله بودجه در نهادهای دولتی، از جمله در نهاد شما، مشکلاتی داشته است. طبعاً شما برای کارهای زیادی در این زمینه مشکل دارید و خاص شما هم نیست. همه نهادهای دولتی این مشکل را دارند. ولی خلوص، صدق و صفای شما، و جهات اعتقادی و علاقه‌ای که به این شهر داشتید و کار در جوار حضرت معصومه (س) برای شما امتیاز بزرگی است. الحمدلله این همجواری مشکلات را برای شما تسهیل کرده است؛ و شما توانستید در این مجموعه کارنامه بسیار خوبی عرضه کنید.

حرکت به سمت وضعیت ایدئال از طریق فعالیت فرهنگی

همیشه بین وضع موجود و ایدئال‌ها فاصله است. هیچ وقت آن حالت ایدئال ایجاد نمی‌شود. چون در همه جوامع افرادی هستند که به جرم تمایل دارند و در جوامع مختلف این قصه حل نشده بلکه بیشتر شده است. اینکه چنین امنیتی فراهم شود بسیار مهم است. نکته‌ای که می‌خواهم در این زمینه خدمتتان عرض کنم این است که مردم ما، به هر حال، مردم نجیبی هستند و در تمام موقعیت‌ها در کنار نظام و انقلاب بوده‌اند. در جنگ تحمیلی، قم یکی از مراکزی بود که تعداد زیادی از جوانان و گل‌های سرسبد خانواده‌ها را تقدیم انقلاب کرد. مردم ما مردمی هستند که اگر مشکلی در مملکت پیدا شود همیشه آماده خدمت‌اند. این آمادگی مردم خیلی اهمیت دارد. شما باید بکوشید در کارتان، که بخشی از همین مردم جزء مجموعه شما در تأمین امنیت‌اند، همکاری مردم بیشتر جلب شود. مسئله فساد که فرمودید، مسئله عام‌البلوایی است و در حال حاضر در بسیاری از شهرها گرفتاری‌های سنگینی با آن داریم، اما در قم خیلی متفاوت است. متأسفانه برخی افراد، وقتی اوضاع اقتصادی تنزل می‌کند یا قانون کامل حکم‌فرما نیست، می‌خواهند راه نزدیک‌تری بروند. این مسئله موجب می‌شود در مجموعه‌های دولتی فساد رخنه کند. الحمدلله شما از این حیث کارنامه بسیار خوبی دارید. امیدوارم در جلب همکاری‌های مردم، مثل پلیس محله یا کسانی که در ادارات و کارخانه‌ها همکار شما هستند و از نزدیک به صورت افتخاری انجام وظیفه می‌کنند، موفق باشید؛ خصوصاً اینکه شما در سطح شهر و در میان طبقات مختلف چهره محبوبی دارید.

از طرف دیگر، کار پلیس باید از طریق فرهنگ‌سازی صورت گیرد و از پایه‌های پایین در مدارس، مثل پلیس مدرسه، آغاز شود تا فرهنگِ صحیح جا بیفتد و افراد هم به صورت داوطلب و انتخابی همکاری کنند و این فرهنگ را به نوجوانان و جوانان القا کنند؛ چنان‌که در شرع آمده است: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»؛ همه ما در قبال یکدیگر مسئولیت داریم و این فقط کار پلیس نیست. اگر پلیس گوشه‌ای از این وظیفه را بر عهده گرفته است دلیل بر آن نمی‌شود که ما دیگر وظیفه‌ای نداشته باشیم، بلکه ما، به‌ویژه در وضعیت فعلی، وظیفه همکاری بیشتری داریم.

موفقیت نیروی انتظامی در تأمین امنیت قم

درباره مسائل امنیتی صحبت خاصی نمی‌کنم. چون شما انصافاً، علی‌رغم وضعیتی که داشتیم، با کمک متقابل دیگر نهادها، در جهات امنیتی بسیار موفق بودید. لذا مشکلاتی که در بیرون از مرزهای ما در کشورهای اطراف وجود داشته در اینجا دیده نشده است، به‌خصوص اینکه گاه در همین اطراف، نقشه‌ها و توطئه‌هایی را برای عملیات تروریستی تدارک می‌بینند که اگر موفق شوند تلفات فراوانی خواهد داشت، و انعکاس آن نیز، از لحاظ حیثیتی، برای نظام خوب نیست. حتی قم از این جهت بیشتر از مشهد مطمح نظر است. شاید از تهران هم بیشتر باشد، اما بحمدالله این مجموعه، موفق عمل کرده است. به‌خصوص کنترل سیل زائرانی که به قم می‌آیند مشکل است، اما این کار به‌خوبی انجام شده و توفیقات بسیار خوبی هم نصیب شده که از این جهت خوشحالم که شما را در حالی ملاقات می‌کنم که الحمدلله کارهایی که انجام شده بسیار کارهای بزرگی بوده است. البته طبیعتاً با ایدئال فاصله زیادی دارد، اما مسیر، مسیر صحیحی بوده و هست؛ و من امیدوارم با همین خلوص و علاقه‌ای که به کار دارید ان‌شاء‌الله به آن ایدئال‌ها نزدیک‌تر شوید. ما وظیفه دعاگویی در حق شما عزیزان را داریم و غیر از دعاگویی کارهای شما را هم از دور نظاره‌گریم و می‌دانیم و می‌فهمیم که شما چه می‌کنید. آرزوی توفیقات بیشتر برای شما دارم و امیدوارم خداوند ان‌شاءالله این خدمات را ذخیره قبر و قیامت شما قرار دهد. اینها فقط حساب دنیایی ندارد که ما یا مردم از شما تشکر کنیم، بلکه مجاهده‌ای است که شما انجام می‌دهید و خداوند هم به شما عنایت خواهد کرد و دعای ما هم همیشه همراه شما و همکارانتان و نیز همه عزیزانی است که در گوشه و کنار مشغول هستند و شبانه‌روز از حیثیت و نوامیس مردم و نیز امنیت آنها دفاع می‌کنند و حافظ این جهات هستند. قدردان و دعاگوی شما هستیم.

والسلام علیکم والرحمه الله وبرکاته

 نظر دهید »

پایمردی در همراهی با اهل بیت علیهم السلام

18 بهمن 1394 توسط صالحي


حضرت آیت الله یثربی دامت برکاته، در دویست و سی و یکمین جلسه از سلسله جلسات به سوی معرفت، با ادامه تشریح فرازهای زیارت عاشورا، ثبوت قدم و استقامت در راه حفظ ایمان را بسیار ارزشمند و گرانبها برشمردند.

این جلسه که در شامگاه چهارشنبه، 14 بهمن ماه 1394، مطابق با 22 ربیع الثانی 1437  برگزار شد، استاد برجسته دروس خارج حوزه علمیه قم، با اشاره به فرازهایی از زیارت عرشی عاشورا خاطر نشان کردند: در این زیارت، یکی از تقاضاهای مهم شیعیان در برابر پروردگار، پایمردی و ثبوت قدم در دوستی و همراهی با اهل بیت علیهم السلام، به ویژه حضرت سیدالشهداء در دنیا و آخرت می باشد.

معظم له با استناد به آیاتی از قرآن کریم ابراز داشتند: یکی از ارزش های انسانی که خداوند به آن اشاره نموده، پافشاری و استقامت نمودن در راه حفظ و نگه داری ایمان است. چرا که نزد پروردگار، چیزی با ارزش تر از گوهر ایمان نیست و این گوهر را در قلب مؤمنان به صورت ودیعه قرار داده است.

استاد معظم افزودند: اگر انسان مؤمن، در حفظ و  امانت داری این گوهر تلاش نماید، خداوند آن را در قلب او مستقر می سازد؛ اما اگر قدر گوهر ایمان را نداند و آن را وسیله ای برار امرار معاش معاش و کسب و تجارت قرار دهد، خداوند این امانت را از او پس می گیرد.

آیت الله یثربی دامت برکاته با اشاره به تفاسیر مختلف در ذیل آیه «فمستقرّ ومستودع» تصریح نمودند: اهل تسنن این آیه را به رَحِم وصُلب و مسائل زاد و ولد تفسیر نمودند؛ اما حضرت امام باقر علیه السلام منظور از «المستقر» را مؤمنانی می دانند که خداوند، ایمان را در دلهای آنان مستقر کرده و هرگز از آنان زائل نمی شود. همچنین حضرت، «مستودع» را افرادی نمودند که خداوند به مدت معینی، ایمان را به آنان هدیه داده است؛ اما آنان قدر این گوهر را ندانسته و از قلوب آنان زائل می شود.

ایشان ادامه دادند: از جمله افرادی که از مصادیق باز «مستودع» می باشد، زبیر بن عوام است؛ وی با وجود اینکه به اهل بیت علیهم السلام ارادت فراوان داشت، اما نتوانست در این راه ثابت قدم بماند و با وعده های تو خالی معاویه، ایمان خود را از دست داد؛ تا حدی که در مقابل حضرت امیرالمومنین علیه السلام شمشیر کشید.

آیت الله یثربی دام ظله در پایان عنوان داشتند: اگر اعمال شخص مومن با زبان او هم خوانی نداشته باشد و ایمان خود را در اعضاء و جوارح نشان ندهد، یقین بداند که خداوند آن ایمان را از قلب او خارج می سازد. بنابراین برای استقرار ایمان لازم است که صاحب این گوهر، همواره شاکر نعمت های الهی باشد و اعمال صالح خود را در پیشگاه پروردگار، کوچک و ناچیز ببیند تا خداوند، گوهر ایمان را در قلب او ثابت بگرداند

 

 نظر دهید »

پایمردی در همراهی با اهل بیت علیهم السلام

18 بهمن 1394 توسط صالحي


حضرت آیت الله یثربی دامت برکاته، در دویست و سی و یکمین جلسه از سلسله جلسات به سوی معرفت، با ادامه تشریح فرازهای زیارت عاشورا، ثبوت قدم و استقامت در راه حفظ ایمان را بسیار ارزشمند و گرانبها برشمردند.

این جلسه که در شامگاه چهارشنبه، 14 بهمن ماه 1394، مطابق با 22 ربیع الثانی 1437  برگزار شد، استاد برجسته دروس خارج حوزه علمیه قم، با اشاره به فرازهایی از زیارت عرشی عاشورا خاطر نشان کردند: در این زیارت، یکی از تقاضاهای مهم شیعیان در برابر پروردگار، پایمردی و ثبوت قدم در دوستی و همراهی با اهل بیت علیهم السلام، به ویژه حضرت سیدالشهداء در دنیا و آخرت می باشد.

معظم له با استناد به آیاتی از قرآن کریم ابراز داشتند: یکی از ارزش های انسانی که خداوند به آن اشاره نموده، پافشاری و استقامت نمودن در راه حفظ و نگه داری ایمان است. چرا که نزد پروردگار، چیزی با ارزش تر از گوهر ایمان نیست و این گوهر را در قلب مؤمنان به صورت ودیعه قرار داده است.

استاد معظم افزودند: اگر انسان مؤمن، در حفظ و  امانت داری این گوهر تلاش نماید، خداوند آن را در قلب او مستقر می سازد؛ اما اگر قدر گوهر ایمان را نداند و آن را وسیله ای برار امرار معاش معاش و کسب و تجارت قرار دهد، خداوند این امانت را از او پس می گیرد.

آیت الله یثربی دامت برکاته با اشاره به تفاسیر مختلف در ذیل آیه «فمستقرّ ومستودع» تصریح نمودند: اهل تسنن این آیه را به رَحِم وصُلب و مسائل زاد و ولد تفسیر نمودند؛ اما حضرت امام باقر علیه السلام منظور از «المستقر» را مؤمنانی می دانند که خداوند، ایمان را در دلهای آنان مستقر کرده و هرگز از آنان زائل نمی شود. همچنین حضرت، «مستودع» را افرادی نمودند که خداوند به مدت معینی، ایمان را به آنان هدیه داده است؛ اما آنان قدر این گوهر را ندانسته و از قلوب آنان زائل می شود.

ایشان ادامه دادند: از جمله افرادی که از مصادیق باز «مستودع» می باشد، زبیر بن عوام است؛ وی با وجود اینکه به اهل بیت علیهم السلام ارادت فراوان داشت، اما نتوانست در این راه ثابت قدم بماند و با وعده های تو خالی معاویه، ایمان خود را از دست داد؛ تا حدی که در مقابل حضرت امیرالمومنین علیه السلام شمشیر کشید.

آیت الله یثربی دام ظله در پایان عنوان داشتند: اگر اعمال شخص مومن با زبان او هم خوانی نداشته باشد و ایمان خود را در اعضاء و جوارح نشان ندهد، یقین بداند که خداوند آن ایمان را از قلب او خارج می سازد. بنابراین برای استقرار ایمان لازم است که صاحب این گوهر، همواره شاکر نعمت های الهی باشد و اعمال صالح خود را در پیشگاه پروردگار، کوچک و ناچیز ببیند تا خداوند، گوهر ایمان را در قلب او ثابت بگرداند

 

 نظر دهید »

بیانات آیت الله علوی بروجردی در دیدار با دانشجویان مجتمع تربیتی پژوهشی امام علی(ع) قم

18 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

 

نباید در کشور بر سر مسائل جزئی دودستگی ایجاد شود؛ چراکه با تفرقه هر دو طرف متضرر شده و اصل نظام لطمه می بیند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) به نقل از خبرگزاری حوزه، آیت الله علوی بروجردی پیش از ظهر امروز در دیدار  دانشجویان مجتمع تربیتی پژوهشی امام علی(ع) قم اظهار داشت: در ایام الله دهه فجر قرار داشته و برخی از بزرگان غیراسلامی این انقلاب را حرکت قرن قلمداد کرده اند.

*انقلاب ، مسئولیت تمام مردم را سنگین کرده است

ایشان انقلاب را حرکتی بسیار مهم عنوان کرد و ابراز داشت: این حرکت به نام خدا و دین در حوزه علمیه و به دست یک مرجع تقلید که مرجعیتش را از انقلاب نگرفته بود، شکل گرفت و در مقابل، مسئولیت ما را سنگین کرد؛ چراکه ما به عنوان نماینده و نشان شیعه اهل بیت(ع) در دنیا معرفی شده و حرکت ما در این قالب مورد ارزیابی واقع می شود.

معظم له خاطرنشان ساخت: تمام حرکات ما به نظام و انقلاب اسناد داده شده و زیر ذره بین قرار می گیرد.

آیت الله علوی بروجردی تصریح کرد: برای پیروزی انقلاب، خون های بسیاری ریخته شده و جوانان بسیار قتل عام شدند که باید پاسدار زحمات آنان بود.

ایشان بیان داشت: ما بار سنگینی از مسئولیت را بر دوش داریم و باید برای به سلامت رسیدن آن به مقصد تلاش کنیم.

*چطور انقلاب اسلامی را حفظ کنیم؟

معظم له با بیان این مطلب که انقلاب اسلامی بعد از 1400 سال سرپا شده است، اظهار داشت: مشکل امروز این است که آیا توان استقامت داریم یا نه؟ البته استقامت هم در مقابل دشمن است؛ هم در مقابل خواسته های نفسانی خودمان که باید مراقب آن باشیم.

آیت الله علوی بروجردی با بیان این مطلب که در تمدن های گذشته انحطاط هایی به وجود آمده است، ابراز داشت: امام علی(ع) در جملات خود برای عدم انحطاط تمدن ها 4 نکته را مورد توجه قرار داده اند که باید به آن پایبند بود.

ایشان ادامه داد: «جلوداری انسان های قابل و کاردان در کارها»، یکی از توصیه های حضرت امیر(ع) برای عدم انحطاط تمدن ها می باشد.

ایشان خاطرنشان ساخت: ما امروز نعمتی به نام انقلاب به دست آورده ایم که می توانیم حرکت اهل بیت(ع) را ادامه داده و به معرفی امیرالمؤمنین(ع) پرداخته و عدل او را اجرایی نماییم.

آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی تصریح کرد: این موقعیت مناسب را خدای متعال به ما عنایت کرده و 37 سال از آن گذشته است که باید با تمام توان از آن حفاظت کرد؛ چراکه انقلاب های دیگری هم در منطقه اتفاق افتاد؛ اما پایدار نماند و از بین رفت.

معظم له بیان داشت: انفلاب اسلامی دارای مکتب، معارف و سیستم با ارزش است که باید آن را حفظ کرد.

*وحدت کلمه از ضروریت های حفظ انقلاب است/ دودستگی در کشور به اصل نظام لطمه می زند

ایشان یکی از ضرورت های اولیه حفظ انقلاب را وحدت کلمه دانست و گفت: نباید در کشور بر سر مسائل جزئی دودستگی ایجاد شود؛ چراکه با تفرقه هر دو طرف متضرر شده و اصل نظام لطمه می بیند.

آیت الله علوی بروجردی اظهار داشت: امروز کشورهای بسیاری در اطراف ما به بند کشیده آمریکا هستند؛ اما ما 37 سال پیش اقتدار آمریکا را به پایین کشیده و انقلابی به راه انداخته و کشوری مستقل ساختیم.

معظم له ابراز داشت: امروز قبرهای شهدای جوان ما به ما پیام می دهد که با خون های ما حرکت انقلاب نگهداری شد و شما باید پاسدار آن باشید.

آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی در پایان خاطرنشان ساخت: نباید از مقام، موقعیت و اموال عمومی سوء استفاده کرد؛ چراکه متعلق به مردم است و ما وامدار این مردم هستیم؛ چراکه با کمک آنان انقلاب به ثمر نشست.

 

 

 نظر دهید »

جوی آباد محله بختیاری ها هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمیه (جوی آباد /خمینی شهر /اصفهان)

18 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

جوی آباد محله بختیاری ها هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمیه (جوی آباد /خمینی شهر /اصفهان)

 

 

 

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی (مدظله العالی)، در دیدار با حضرت آیت الله علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله

08 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

حضور آیت الله العظمی بروجردی برای حوزه ضروری بود و همین حضور هم باعث تحولات علمی وسیاسی قوی در جامعه شد.
بیانات حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی (مدظله العالی)، در دیدار با حضرت آیت الله علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله) به نقل از خبرگزاری حوزه،  حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی(دامت برکاته)، امروز در دیدار با حضرت ایت الله سید محمد جواد علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) به شخصیت والای ایشان  اشاره کردند و گفتند: شخصیت حضرت آیت الله بروجردی به اندازه ای بزرگ است که نمی شود در یک یا دو جلسه ابعاد مختلف  آن را بیان کرد.
این مرجع تقلید خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفتند: از اینکه سعی کردید کتابخانه و  بیت ایشان را به این صورت اداره کنید جای تقدیر دارد؛ چرا که اساسا یکی از وظائف مهم حوزه، احیاء نام وذکر خاطرات بزرگان دین است.
معظم له بیان داشتند: آن مرحوم در حدود 50 سال در بروجرد و قبل از آن در نجف و اصفهان حضوری  فعال در حوزه داشتند.
ایشان افزودند: در گذشته اداره جامعه به وسیله مرحوم حضرت آیت الله بروجردی بود و حضور ایشان برای حوزه در آن  زمان که به دعوت امام راحل صورت گرفته بود، ضروری بود و همین حضور هم باعث تحولات علمی و سیاسی قوی در جامعه شد.
این مرجع تقلید اظهارداشتند: حضور ایشان در قم باعث تحول علمی فراوان در حوزه شد  به گونه ای که  هر مسئله فقهی مطرح می شد با دقت زیاد ریشه فقهی آن در ابعاد مختلف بررسی می کردند و این نشان از حافظه قوی و تسلط فقهی ایشان بود.
حضرت آیت الله نوری همدانی  اظهار داشتند: یکی از  دیگر از خصوصیات  ایشان، تسلط بر علم رجال بود و طوری  مباحث را بیان می کردند  که هر آدمی می شنید از این همه درایت علمی  در بررسی احادیث و روایات تعجب می کرد.
ایشان افزودند: یکی از خصوصیات دیگر آن مرجع بزرگ،  شاگرد پروری و عنایت ویژه به شاگردان بود، به شاگردن خود محبت و لطف زیاد می کردند.
معظم له در پایان بیان داشتند: از جمله خصوصیات دیگر ایشان این بود که هر موقع می خواستندبه سفری بروند و یا حتی به منزل بروند اول به زیارت حرم فاطمه معصومه (س) می آمدند.
http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=67&articleType=ArticleView&articleId=2026

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی (مدظله العالی)، در دیدار با حضرت آیت الله علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله

08 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

حضور آیت الله العظمی بروجردی برای حوزه ضروری بود و همین حضور هم باعث تحولات علمی وسیاسی قوی در جامعه شد.
بیانات حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی (مدظله العالی)، در دیدار با حضرت آیت الله علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله) به نقل از خبرگزاری حوزه،  حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی(دامت برکاته)، امروز در دیدار با حضرت ایت الله سید محمد جواد علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) به شخصیت والای ایشان  اشاره کردند و گفتند: شخصیت حضرت آیت الله بروجردی به اندازه ای بزرگ است که نمی شود در یک یا دو جلسه ابعاد مختلف  آن را بیان کرد.
این مرجع تقلید خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفتند: از اینکه سعی کردید کتابخانه و  بیت ایشان را به این صورت اداره کنید جای تقدیر دارد؛ چرا که اساسا یکی از وظائف مهم حوزه، احیاء نام وذکر خاطرات بزرگان دین است.
معظم له بیان داشتند: آن مرحوم در حدود 50 سال در بروجرد و قبل از آن در نجف و اصفهان حضوری  فعال در حوزه داشتند.
ایشان افزودند: در گذشته اداره جامعه به وسیله مرحوم حضرت آیت الله بروجردی بود و حضور ایشان برای حوزه در آن  زمان که به دعوت امام راحل صورت گرفته بود، ضروری بود و همین حضور هم باعث تحولات علمی و سیاسی قوی در جامعه شد.
این مرجع تقلید اظهارداشتند: حضور ایشان در قم باعث تحول علمی فراوان در حوزه شد  به گونه ای که  هر مسئله فقهی مطرح می شد با دقت زیاد ریشه فقهی آن در ابعاد مختلف بررسی می کردند و این نشان از حافظه قوی و تسلط فقهی ایشان بود.
حضرت آیت الله نوری همدانی  اظهار داشتند: یکی از  دیگر از خصوصیات  ایشان، تسلط بر علم رجال بود و طوری  مباحث را بیان می کردند  که هر آدمی می شنید از این همه درایت علمی  در بررسی احادیث و روایات تعجب می کرد.
ایشان افزودند: یکی از خصوصیات دیگر آن مرجع بزرگ،  شاگرد پروری و عنایت ویژه به شاگردان بود، به شاگردن خود محبت و لطف زیاد می کردند.
معظم له در پایان بیان داشتند: از جمله خصوصیات دیگر ایشان این بود که هر موقع می خواستندبه سفری بروند و یا حتی به منزل بروند اول به زیارت حرم فاطمه معصومه (س) می آمدند.
http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=67&articleType=ArticleView&articleId=2026

 

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی (مدظله العالی)، در دیدار با حضرت آیت الله علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله

08 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

حضور آیت الله العظمی بروجردی برای حوزه ضروری بود و همین حضور هم باعث تحولات علمی وسیاسی قوی در جامعه شد.
بیانات حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی (مدظله العالی)، در دیدار با حضرت آیت الله علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله) به نقل از خبرگزاری حوزه،  حضرت آیت لله العظمی نوری همدانی(دامت برکاته)، امروز در دیدار با حضرت ایت الله سید محمد جواد علوی بروجردی و اعضاء نکوداشت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) به شخصیت والای ایشان  اشاره کردند و گفتند: شخصیت حضرت آیت الله بروجردی به اندازه ای بزرگ است که نمی شود در یک یا دو جلسه ابعاد مختلف  آن را بیان کرد.
این مرجع تقلید خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفتند: از اینکه سعی کردید کتابخانه و  بیت ایشان را به این صورت اداره کنید جای تقدیر دارد؛ چرا که اساسا یکی از وظائف مهم حوزه، احیاء نام وذکر خاطرات بزرگان دین است.
معظم له بیان داشتند: آن مرحوم در حدود 50 سال در بروجرد و قبل از آن در نجف و اصفهان حضوری  فعال در حوزه داشتند.
ایشان افزودند: در گذشته اداره جامعه به وسیله مرحوم حضرت آیت الله بروجردی بود و حضور ایشان برای حوزه در آن  زمان که به دعوت امام راحل صورت گرفته بود، ضروری بود و همین حضور هم باعث تحولات علمی و سیاسی قوی در جامعه شد.
این مرجع تقلید اظهارداشتند: حضور ایشان در قم باعث تحول علمی فراوان در حوزه شد  به گونه ای که  هر مسئله فقهی مطرح می شد با دقت زیاد ریشه فقهی آن در ابعاد مختلف بررسی می کردند و این نشان از حافظه قوی و تسلط فقهی ایشان بود.
حضرت آیت الله نوری همدانی  اظهار داشتند: یکی از  دیگر از خصوصیات  ایشان، تسلط بر علم رجال بود و طوری  مباحث را بیان می کردند  که هر آدمی می شنید از این همه درایت علمی  در بررسی احادیث و روایات تعجب می کرد.
ایشان افزودند: یکی از خصوصیات دیگر آن مرجع بزرگ،  شاگرد پروری و عنایت ویژه به شاگردان بود، به شاگردن خود محبت و لطف زیاد می کردند.
معظم له در پایان بیان داشتند: از جمله خصوصیات دیگر ایشان این بود که هر موقع می خواستندبه سفری بروند و یا حتی به منزل بروند اول به زیارت حرم فاطمه معصومه (س) می آمدند.
http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=67&articleType=ArticleView&articleId=2026

 

 نظر دهید »

شناخت و مدح پروردگار؛ عجز عقل، ناتوانی زبان

08 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

حضرت آیت الله یثربی دامت برکاته، در پایان درس خارج فقه، با اشاره به فرازهایی از مناجات عارفین، زبان آدمی را از ثناگویی پروردگار و عقل را از درک معرفت الهی عاجز دانستند.

این جلسه که در روز چهارشنبه، 7 بهمن ماه 1394، مطابق با 15 ربیع الثانی 1437 برگزار شد، استاد برجسته دروس خارج حوزه علمیه قم خاطر نشان کردند: حضرت امام سجاد علیه السلام در مناجات عارفین، می فرمایند: «الهی، قصرت الألسن عن بلوغ ثنائک… وعجزت العقول عن کنه جمالک»؛ پروردگارا! زبان تمام بندگان از ثنا و مدح تو ناتوان است و عقل آنان از شناخت و معرفت کامل تو عاجز است.

استاد معظم ادامه دادند: عمل اصلی زبان در برابر پروردگار، مدح و ثناگویی و عمل عقل هم درک و فهم است؛ از آنجایی که عقل نمی تواند بر کُنه جمال پروردگار معرفت داشته باشد، زبان نیز نمی تواند بر اساس درک عقل، آن گونه که شایسته پروردگار است، او را مدح کند.

معظم له، دلیل عدم ادراک عقل در برابر ذات پروردگار این گونه بیان نمودند: عقل، برای شناخت هر چیز، باید نسبت به آن احاطه کند و به تمام زوایای آن دست یابد؛ اما در مورد پروردگار، عقل چنین احاطه ای ندارد و محدود است.

آیت الله یثربی افزودند: عقل آدمی تنها می تواند بر آثار و نشانه های الهی بر حسب ظرفیت وجودی خود، احاطه داشته باشد؛ ثمره این شناخت عقلی، در رفتار و گفتار و کردار انسان نمایان می شود. آن گاه می تواند بر اساس ظرفیت اش، عبدی ثناگو و مطیع در برابر فرامین الهی باشد.

ایشان در پایان تصریح نمودند: حضرت امام سجاد علیه السلام در فراز دیگری از این مناجات، دل‌های بندگان را به باغهایی تشبیه نمودند که درختان شوق و محبت به پروردگار در آن کاشته می شود.
http://yasrebi.ir/?20-2365

 

 نظر دهید »

دیدار اساتید و طلاب حوزه علمیه میاندوآب با آیت الله یثربی

08 بهمن 1394 توسط صالحي

 

جمعی از اساتید و طلاب حوزه علمیه میاندوآب با حضرت آیت الله یثربی دامت برکاته، دیدار کردند.

این جلسه که در روز سه شنبه، 6 بهمن ماه 1394، مطابق با 14ربیع الثانی 1437  برگزار شد، استاد برجسته دروس خارج حوزه علمیه قم، با اشاره به انگیزه ورود طلاب به حوزه خاطر نشان کردند: از آن جایی که طلاب با آگاهی کامل، مسیر حوزه را در پیش گرفتند، باید انگیزه خود را خالص و بدون شائبه مادی قرار دهند تا در مسیر هدایت مردم به سوی پروردگار موفق باشند.

استاد معظم با اشاره به خطبه حضرت امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه اظهار داشتند: سرّ بعثت انبیای الهی، دعوت انسان ها به سوی دفینه های فطری آنان است. به عبارت دیگر پیامبران الهی به این جهت مبعوث شدند تا زشتی دروغ و غیبت و سوء ظن و دیگر سیئات اخلاقی که در فطرت اولیه همه انسان هاست، به آنها گوشزد کنند. طلاب که عمل شان شبیه اعمال انبیای الهی است، باید در تعمیق علمی جامعه اسلامی، چه در بُعد اعتقادی، چه در بُعد فقهی و مسائل فرعی دین و چه در بُعد اخلاق انسانی، از هیچ کوششی فروگذار نکنند.

معظم له خطاب به طلاب این گونه توصیه نمودند: قدر گوهر گرانبهای جوانی را بدانید و تا می توانید سرمایه ی علمی و معنوی گرد آورید؛ چرا که آینده علمی و اعتقادی شیعیان در دستان شماست

استاد معظم علاوه بر توصیه فوق اظهار داشتند: ملکات اخلاقی را در خود تقویت نمایید؛ زیرا مردم، به عالمانی رجوع می کنند که به مسائل اخلاقی ملتزم باشند؛ حال اگر عالمی اخلاقیات را رعایت نکرد، در مسائل علمی و اعتقادی نیز محل مراجعه‌ی مردم نخواهد بود.

ایشان افزودند: خطه آذربایجان همواره در عرض ادب و توسل به حضرت سیّدالشهداء علیه السلام مثال زدنی بوده است؛ لذا این توفیق بزرگ را قدر بدانید و از آن برای ارتقاء سطح علمی و معنوی خود و مردم بهره ببرید.

معظم له در پایان اظهار داشتند: تهجد و شب زنده داری و تلاوت قرآن را به عنوان عوامل بسیار مهم در تزکیه نفس، مدنظر داشته باشید.

 

 نظر دهید »

«عصمت از منظر فریقین (شیعه و اهل سنت)» اثر آیت لله میلانی منتشر شد

08 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

«عصمت از منظر فریقین (شیعه و اهل سنت)» اثر آیت لله میلانی منتشر شد

کتاب «عصمت از منظر فریقین (شیعه و اهل سنت)» اثر حضرت آیت‌الله حاج سید علی حسینی میلانی(مدظله العالی) از سوی انتشارات الحقایق منتشر شد.
بحث عصمت یکی از مباحث مهم در حوزه اعتقادات است که هر یک از فرقه‌های اسلامی به نوبه خود به آن پرداخته است. ارتباط عصمت با حجیت گفتار و رفتار فرستادگان و برگزیدگان پروردگار، این بحث را از حساسیت و اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار نموده است.
عصمت از موضوعات مشترک بین مسلمانان به شمار می‌رود که در مصادیق و جزئیات آن، اختلافات فراوانی وجود دارد. از این رو فقیه وارسته و محقق فرزانه آیت الله حسینی میلانی کتابی با عنوان عصمت از منظر فریقین (شیعه و اهل سنت) تألیف نمودند تا حق و حقیقت بر همگان واضح شود.
این کتاب در چند بخش تدوین شده است: اهمیت و جایگاه عصمت، جایگاه عصمت در میان فرقه‌های اسلامی، لزوم عصمت از دیدگاه شیعه، ادله عصمت انبیاء (دلیل‌های عقلی و نقلی)، پاسخ به شبهات درباره عصمت انبیاء، ادله عصمت امامان (دلیل‌های عقلی و نقلی) و رد نظریه عصمت اجماع امت از جمله عناوینی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
علاقه‌مندان می‌توانند برای تهیه این کتاب به فروشگاه عرضه آثار آیت الله میلانی(دام ظله) واقع در قم، بلوار معلم، ساختمان ناشران، طبقه منفی یک، پلاک 39 مراجعه و یا با شماره 37837320-025 تماس حاصل فرمایند.

2016/01/25 11:52:38

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت برکاته) در شأن و مقام حضرت معصومه (علیها السلام)

04 بهمن 1394 توسط صالحي

 

 

مرکزیت قم در تشیع و نشر معارف اسلام به برکت وجود حضرت معصومه است

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه روزی هستیم که به نام مبارک و مقدس حضرت فاطمه معصومه نام گذاری شده است. البته، از نظر تاریخی کاری نداریم واقعا این روز، همان روز شهادت ایشان باشد؛ بلکه آنچه مهم است اینکه این روز، به نام ایشان نامگذاری شده و چنین کار هم اهمیت دارد.

مرکزیت قم در تشیع و نشر معارف اسلام به برکت وجود حضرت معصومه است

چون حضرت معصومه ولی نعمت ما هستند و از قرن ها قبل، تشیع و اسلام در قم و مرکزیت آن به عنوان محور نشر معارف اسلامی به سایر بلاد، به برکت این وجود مقدس شکل گرفته است. حوزه قم امروزه نه تنها بزرگترین حوزه علمیه شیعه، بلکه بزرگترین حوزه دنیای اسلام است که به برکت وجود ایشان و در جوار ایشان تشکیل شده است.

ارادت و توجه بزرگان به حضرت معصومه

بنابراین، ما نسبت به ایشان وظیفه خاصی داریم کما اینکه بزرگان ما هم نسبت به این شخصیت بزرگوار، این احساس وظیفه را داشتند. خود من شاهد بودم که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در روزهای چهارشنبه وقتی که درسشان در صحن اتابکی حرم و در زمستان‌ها در بالاسر حرم مطهر تمام می‌شد، به زیارت این بانو کریمه مشرف می‌شدند. گاهی از اوقات هم در شبهای جمعه حرم می‌رفتند و این روش ایشان حتی در اوقات زیارتی و شلوغ حرم مطهر هم ترک نشد؛ و من بارها دیده بودم که ایشان برای زیارت ایستاده بودند و در یک طرف دیگر هم دسته جات عبور می‌کردند، ولی ایشان به هنگام عبور از میان آنها، به احترام اینکه دسته جات شکافته نشود و صفوف آنها به هم نخورد، گاهی تا نیم ساعت یا سه ربع می‌ایستادند، با اینکه یک اشاره دست ایشان کافی بود تا همه آنها به کناری بروند؛ ولی ایشان صبر می کردند تا وقتی که دسته تمام شود، از آنجا عبور می کردند و به حرم مطهر مشرف می‌شدند و ایستاده زیارت نامه می‌خواندند و سپس به نماز و عبادت مشغول می شدند.

جایگاه ویژه حضرت معصومه در نزد اهل بیت عصمت و طهارت

وجود مقدس حضرت معصومه علیها السلام شخصیتی بودند که قبل از آنکه ایشان متولد بشوند امام صادق علیه السلام بشارت حضور ایشان را در قم داده بودند و فرمودند: کسی که این بانو را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می‌شود و این امر برای ایشان مایه امتیاز است؛ امتیاز دیگر این است که ما نسبت به وجود مقدس سایر امام زادگان غیر از ایشان و حضرت ابوالفضل علیهما اسلام زیارت نامه منصوص و محصوری نداریم که امام معصوم این زیارتنامه را انشاء فرموده باشند؛ به خصوص آنکه امام معصوم در زیارتنامه حضرت معصومه علیها السلام خطاب به ایشان می فرماید: «فانّ لکِ عند الله شأناً من الشان».

همچنین در عظمت شخصیت این بزرگوار نقل شده است که برخی افراد به خدمت پدر ایشان رفتند که مسئله سوال کنند، ولی امام کاظم علیه السلام حضور نداشتند و آنها نیز استفتائات خود را خدمت این بانوی عظیم الشأن دادند و ایشان هم همه را جواب دادند و به آنها برگردادند. وقتی که این جواب ها را خدمت امام کاظم علیه السلام بردند تا ایشان تایید و تصحیح فرمایند، ایشان همه آنها را تایید کردند و این امام معصوم در حقّ ایشان فرمودند: « فداها ابوها » و این جمله‌ای است که ما در غیر مورد حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها از زبان خاتم انبیا صلی الله علیه و آله برای هیچ فرد دیگری غیر از فاطمه معصومه نداریم.

استقبال مردم قم از حضرت معصومه

مردم قم هم ورود ایشان را بسیار گرامی داشتند و از ایشان به عنوان اینکه دختر موسی بن جعفر علیهما السلام ، و خواهر امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام هستند استقبال کردند تا اینکه ایشان در این شهر به شهادت رسیدند.

البته، اینکه ما تعبیر شهادت را برای ایشان به کار می بریم به سبب آن است که کاروانی که ایشان همراه آن بودند در منطقه ساوه با حاکم وقت جنگ و برخوردی داشتند و در آنجا عده ای که در خدمت ایشان بودند کشته شدند که جنازه آنها به قم منتقل شد و بعضی هم مجروح شدند و بعدا از دنیا رفتند و در همین مکانی که قبر شریف حضرت معصومه علیها السلام است چند نفر دیگر هم از سایر بستگاه ایشان دفن هستند؛ لذا چون در جنگ آن منطقه از حکام جور صدمه خوردند و وقتی به قم آمدند حدود کمتر از بیست روز بیشتر طول نکشید تا از دنیا رفتند، صحبت از شهادت ایشان شده است.

فاطمه معصومه، شخصیتی است که بزرگان ما نسبت به ایشان همیشه خاضع بودند و حتی هرجا به مشکلی بر می خوردند به فاطمه معصومه دخیل می‌شدند تا به عنایت ایشان آن مشکلات حل شود. در اداره حوزه، در دوران سخت رضا خان، حاج شیخ عبدالکریم و مراجع ثلاث بعد از جناب حاج شیخ عبدالکریم فشارهای زیادی را متحمل شدند. لذا، مرحوم آیت الله العظمی حجت و آیت الله العظمی صدر و آیت الله العظمی خوانساری هر کدام به محضر این بزرگوار مشرف می شدند و استغائه داشتند که ایشان برای بقای حوزه عنایتی کند و در مقابل ظلم ظالمانی هم که می‌خواستند بنیان این حوزه را در هم بشکنند باز متوسل به این بزرگوار می‌شدند.

لزوم احترام و زیارت ایشان

ما در این سالروزی که به نام ایشان نام گذاری شده یاد و خاطره ایشان را گرامی می‌داریم و البته باید مقید باشیم حتما به زیارت ایشان در داخل حرم برویم.

‌ خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند،ایشان هیچ وقت به خاطر رعایت ادب‌ وارد قسمت ضریح نمی‌شدند و می گفتند که ما با ایشان نامحرم هستیم، و ادب اقتضا دارد که از کنار حرم ایشان را زیارت کنیم. البته من به ایشان عرض کردم: ما به جهت اینکه از ناحیه مادری از سادات موسوی هستیم با این بانوی بزرگوار محرم هستیم. همچنین به ایشان عرض کردم: در اینجا بزرگانی مثل حاج شیخ عبدالکریم حائری مشرف می شدند و داخل این حرم می آمدند.

بنابراین، شایسته است که در مقابل ایشان مودب بایستیم و زیارتنامه بخوانیم، تا مردم رفتار ما را با فاطمه معصومه علیها السلام ببینند؛ چرا که ایشان پشتوانه شیعه در این منطقه هستند و ایشان اساس شیعه را حفظ کرده است. همانطور که علی بن موسی الرضا علیه السلام اساس شیعه را حفظ کرده است؛ یعنی همه اساس تشیع در داخل ایران به عنایت علی بن موسی الرضا و فاطمه معصومه علیهما السلام بوده است و امروز فقط تدبیر ما نیست که کارها را اداره می کند، بلکه پشتیبانی این بزرگواران است که برای پیشبرد اسلام و مکتب و مذهب کار می‌کند.

ما باید از وجود مقدس فاطمه معصومه علیها السلام قدران باشیم و به ایشان عرض ادب کنیم. ما این شهادت را به محضر مقدس آقا حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف، و به محضر آقا علی بن موسی الرضا الامام الرئوف الصدیق الشهید علیه السلام تسلیت عرض می‌کنیم.

 

 نظر دهید »

جوی آباد محله بختیاری ها دفاع از حریم عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها عبد المهدی (فرهاد ) کاظمی

16 دی 1394 توسط صالحي

 

 

غزال چابک صحرای عشق زینب بود

یگانه گوهر دریای عشق زینب بود

کسی که روز ولادت به غنچۀ دهنش

نمود خنده به مولای عشق زینب بود

کسی که دوش به دوش برادرش نوشید

هزار جام ز صهبای عشق زینب بود

فهیمه ای که ز علم لَدُن مدال گرفت

عقیله، عالمه، دانای عشق زینب بود

سخنوری که به شیرینی بیان بچشاند

کمی ز مزۀ حلوای عشق زینب بود

ملیکه ای که به عمرش به عاشقان فهماند

أتم و أکمل معنای عشق زینب بود

کسی که رسم نمود از ازل به لوح دلش

هزار نقش ز سیمای عشق زینب بود

عفیفه ای که به رنج اسارتش سَر داد

هزار نغمه و آوای عشق زینب بود

زنی که قامت او شد کمان و در اثرش

خمید قامت رعنای عشق زینب بود

موحدی که از او داشت التماس دعا

یگانه مصدر و عنقای عشق زینب بود

کریمه ای که کسی چون «فقیر» را ز کرم

نمود مست تولای عشق زینب بود

از این ناچیز سید علی احمدی

……………………………………………………….

 

وقتی که صبر، خون خدا را طواف کرد

چون لشکری برابر دشمن مصاف کرد

با ذوالفقار خطبه به میدان جنگ رفت

تیغی که مرتضی دم مرگش غلاف کرد

هر چند داغ غنچه و سرو و صنوبران

آن سینۀ شقایقی اش را طواف کرد

هرگز کسی ندید که بانو فقط دمی

با اشک و سوز و شکوه و آه ائتلاف کرد

هرگز کسی ندید که بانو فقط شبی

تیغ بلند نافله اش را غلاف کرد

از ریشه کاخ ظلم و ستم را خراب کرد

در گوشۀ خرابه اگر اعتکاف کرد

وقتی رساند بار امانت به مقصدش

یعنی نهال قد خم دین را که صاف کرد

سیمرغ شهرت دل پر صبر و طاقتش

پرواز کرد و عزم فراسوی قاف کرد

از کوه استقامت او طور شد خجل

مریم، مسیح را به خریدش کلاف کرد

وقتی که سرخ گشت ز خون محملش، خدا

بر بی نظیر بودن او اعتراف کرد

شاعر: ابراهیم کریمی

 نظر دهید »

عبدالمهدی (فرهاد) کاظمی مردی از دیار بختیاری بشهادت رسید

06 دی 1394 توسط صالحي

 

 

 

 

جوی آباد محله بختیاری ها


عبدالمهدی (فرهاد) کاظمی مردی از دیار بختیاری از روستای مغانک شهرستان الیگودرز در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به شهادت رسید
پاسدار شهید عبدالمهدی کاظمی مغانک فرزند عباس در سال۶۳ متولد شد و با مدرک تحصیلی کارشناسی رشته حقوق در سال ۸۵ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد که پس از گذراندن دوره های مختلف نظامی و مسئولیت های مختلف از جمله فرمانده گروهان پیاده گردان ۱۵۴ چهارده معصوم لشکر ۸نجف اشرف، فرمانده گروهان گردان امام حسین سپاه ناحیه خمینی شهر، پزشکیار، مسئول تربیت بدنی، مسئول جنگ نوین در گردان های سپاه، در چندروزگذشته در کشور سوریه به شهادت رسید.
عبدالمهدی کاظمی در سال ۸۴ ازدواج و در منطقه جوی آباد قدیم خمینی شهر زندگی میکرد که از این شهید دو فرزند دختر ۷ و ۲ ساله با نام های فاطمه و ریحانه به یادگار مانده است.
شهید کاظمی در رشته ورزشی تکواندو فعالیت داشته و از اعضا اعزامی گردان امام حسین(ع) خمینی شهر بوده بود.

 

شهید عبدالمهدی (فرهاد) کاظمی مردی از دیار بختیاری جوی آباد محله بختیاری ها


عشق شیعه محو دشمنهای بی بی زینب است


دشمن ما دشمن بابای بی بی زینب است


ماه را شبها اگر در قرص کامل یافتی


شاد باش این چهره ی زیبای بی بی زینب است


هاجر و مریم ، وَ آسیّه کنیز خانه اش


مادرش زهرا فقط همتای بی بی زینب است


خطبه ی حَمّام را یکبار با دقت بخوان


جمله هایش در پی تقوای بی بی زینب است


طرح حبل الله ، طرح رشته های چادرش


چون خدای ما خودش شیدای بی بی زینب است


عصر عاشورا زیارت کرد و خالق هم نوشت


این زیارت نامه ها انشای بی بی زینب است


بی سر است و بی عبا و بی عِمامه ، بی کفن


این حسین تشنه لب دنیای بی بی زینب است


در شب شام غریبان با بسی اندوه گفت :


ای حسینم این شب یلدای بی بی زینب است


خطبه های او تمام شام را ویران نمود


خطبه ی شام بلا غوغای بی بی زینب است


کاش ای “جعفر” ببینی در صف دلدادگان


روی آن پرونده ات امضای بی بی زینب است


شاعر : جعفر ابوالفتحی

 

 

 1 نظر

سلسله بيانات اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي در شرح دعاي مكارم الاخلاق5

05 دی 1394 توسط صالحي

 

 

عبودیت خداوند بالاترین هدف از خلقت انسان

بسم الله الرحمن الرحيم

امام سجاد علیه السلام در دعاي شريف مکارم الاخلاق می‌فرمایند:

وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ.[1]

درباره مقطع سوم در دعا،  این سوال مطرح است که فراغت بال پیدا کردن در آنچه انسان برای آن آفریده شده، برای چیست؟

اهمیت توجه به غایت خلقت انسان

در این دعای شریف آمده است: پروردگارا من را در حيات و زندگي‌ام، فراقتی عطا فرما كه آن جهاتی كه تو آن را براي من مقدر كردي، بر اساس آنها بتوانم در دنيا رفتار و حركت داشته باشم.

توضیح این مقطع از دعا در قالب یک مثال آن است که فرض کنید فردی را برای منصبی یا  مديریتی انتخاب مي‌شود، يك دستور العمل به او مي‌دهند، اسم آن را شرح الوظايف مي‌گذارند او بايد بر طبق آن، وظایف و رفتار سازمانی خود را تطبیق دهد و اگر تخلف كرد بازخواست مي‌شود؛ حال در مورد این روایت، باید گفت: چون خداوند انسان را خلق كرده و اين نعمت هم بزرگترين نعمتی است که انسان را از عدم و هیچ به صفحه وجود آورده است و در واقع، چون اين نعمت بالاترين خير متصور برای انسان است، لذا در قبال این نعمات، به انسان يك سری شرح وظايفی داده شده که در واقع، آن اهداف و جهاتي است انسان براي رسيدن به آن اهداف خلق شده است.

بنابراین، اکنون که انسان در صحنه وجود قرار گرفته است، برای اینکه حركت كمالي داشته باشد، باید مراحلي را بگذراند و در امتحان الهی قبول شود.

تکامل تکوینی و اختیاری انسان

البته، نحوه تکامل در اين مسير به دو نحو است: يكی تكامل تكويني و قهری است كه بدون دخالت اراده و اختیار انسان رخ می‌دهد و سير نزولي را به سمت رشد و تکامل جسمی تا سر حد مرگ ادامه می‌دهد.

اما سير دوم تكاملي، امری کاملا اختياری است كه همراه با درجه و ترقي یافتن است. در سیر قهری ما بخواهیم یا نخواهیم، کم کم به سمت انتهای عمر یعنی به سمت رحمت یا عذاب الهی در حرکتیم. لذا در این سیر، هر چقدر که فاصله‌ از خدا بيشتر شود، عذاب خدا هم بیشتر می‌شود و طبعا با نزدیک شده به جهنم امکان بهره‌مندی از نعم بهشتی وجود ندارد.

البته هرچه زاويه انحراف كمتر باشد، به طوری که عبد با توبه و حركت تكاملي خودش را در مقام عبوديت تثبيت كند، كمال بيشتري پيدا می‌كند تا جایی که اگر خضوع بيشتری داشته باشد و هم افق باشد، اصلا عذابی نخواهد داشت.

انسان اگر در شب بخواهد ستاره‌ها را با تلسكوپ نشان بدهد، می‌بیند که اینها دارای طول و عرض هستند و اندازه و مشخصات خاصی دارد؛ و اگر طبق اين مشخصات شما دقيقا عمل كرديد مي‌توانيد آن ستاره‌ها را پیدا کنید و زواياي مختلفش را ببينيد؛ اما اگر نتوانيد اين اندازه و طولش را پيدا كنيد، محال است که بتوان اين ستاره را ببینید؛ چون آنها انحراف دارند و در این حالت، طول و عرض جغرافيايي آنها پيدا نمی‌شود.

عبودیت خداوند بالاترین هدف از خلقت انسان

بنابراین، امام علیه السلام از خداوند در خواست مي‌كند كه خدايا تو من را براي اهدافي مانند عبودیت خلق كردي، پس زندگی من را در همین مسیر قرار بده.

ما با ذهنیت عرفی، تصویر روشنی از عبودیت نداریم، چون تصویر ما بر اساس عبید و موالی عرفی که در فقه بحث می‌شود، به این مسئله نگاه می‌کنیم؛ در حالی که وقتی مثلا در نماز که بالاترین مصداق عبودیت است، دقت کنیم، می‌بینیم وقتي خداوند از پيغمبرش مي­خواهد تجليل كند، ابتدا وصف بندگی را به او عطا می‌کند و سپس رسالت او را بیان می‌کند: اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

تقدم عبودیت پیامبر اکرم بر رسالت

اين تجليل خداوند است و شهادتي است كه خداوند آن را به ما ياد داده است؛ پس ما شهادت مي‌دهيم كه حضرت رسول اكرم در مقام عبوديت استوار است و اين عبوديت مقدم بر رسالت است؛ يعني مقام عبوديت، مقامی بالاتر از رسالت است و‌ تو ای خدا، من را در مقام تعبد و در مقام خضوع و عبوديتي كه من حقيقتش را نمي‌فهمم، موفق بدار و آن جهاتي را كه موجب ‌شود که روزگار من بیهوده از بین برود، آن جهات را از من دور کن كه از اين عبوديت غفلت نكنم.

گاهي سالها از عمر انسان مي‌گذرد و يك توجه به خودش نمي‌كند، الان كه در اين دنيا آمدي چه كردي؟ دائما مشغول کار روزانه هست كه مشكل امروز را حل كند و فكري هم براي فردا كند، فكر فردا هم فقط پول و ماديات است و فقط برنامه‌ريزي خاص دنيايي است، اما چقدر به فکر کسب مقام عبوديت ‌ و تهذيب نفس است که در اين مسير چه كرده و چه كمالاتي را در اين حوزه كسب كرده است؟

مبادا، در روز اول كه طلبه شدیم دارای خلوص و تهذيب بيشتر بودیم و الان بعد از 70 سال متوجه بشویم، خلوص ديروز را نداریم، که این حالت، مایه افسوس خواهد بود.

مبادا كثرت آمال و آروزها، عمر کوتاه ما را فانی نماید؛ عمري كه رفته و به سرعت نیز مي‌گذرد، ببینیم در اين محاسبه زيان كار شدیم. لذا امام علي بن الحسين علیهما السلام مي‌فرمايد: خدايا اين هم از توفيقات خودت است كه اين فراغت را براي آن حيثيتي كه «خلقتني له» داشته باشيم و از آن حيثيت جدا نشویم و فاصله نگيریم تا آن هدف را به دست آوریم و به آن جهاتي برسیم كه تو مقرر كردي، پس خدايا اين عنايت را به من داشته باش و این فرصت را براي من ايجاد كن كه به چیزی بپردازم که من را برای آن خلق کردی.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

[1] .الصحيفة السجادية، ص 92.

 نظر دهید »

بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي در ديدار با دانش آموزان مدرسه غير دولتي فروغ انديشه

05 دی 1394 توسط صالحي

 

 

تکلیف به معنای مسئولیت است

رسالت الهی امام زمان

امروز دارای یک خصوصيات مهم است؛ چرا كه روز تاج گذاري آقا حجت بن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشریف است. البته، عنوان تاج گذاري تعبيير زیبایی نيست؛ چون تاج امامت تاج نيست؛ بلکه يك رسالت الهي است که بعد از شهادت پدر بزرگوار ایشان، حضرت عسكري علیه اسلام این امر بزرگ به آقا حجت بن الحسنعجل الله تعالي فرجه الشریف رسید؛ و امروز، نخستين روز امامتشان است كه از نظر ما عيد بزرگي است و عيد گشايش و فرج براي شيعه است و در واقع، عيد الزهرا است و ما اين عيد مبارك را خدمت خود ايشان و عترت طاهره تبريك عرض مي‌كنيم.

تکلیف به معنای مسئولیت است

اين مناسبتي كه شما عزيزان به وادي تكليف رسیده اید به معناي اين است كه هويت شما به رسميت شناخته مي‌شود. و شما به عنوان يك فرد مسئول در اجتماع، یعنی به عنوان يك فردي كه در مقابل گفته‌ها و كارهايي كه انجام مي‌دهيد مسئوليت داريد، پا بر عرصه زندگي اجتماعي جديد مي‌گذاريد و این معناي بلوغ و تكليف است.

ما در شرع اسلامی يك سری تكاليفي اعم از واجبات و محرماتی مثل دروغ، غيبت و خيانت داريم که باید به عنوان مسلمان به اتیان دستورات الهی پایند باشیم.

قبل از اينكه انسان به سن تكليف برسد، اعمال واجب با همه خصوصياتي كه دارد خيلي برای این شخص موضوعیت ندارد. و لذا، اگر هم آنها را انجام ندهد، خيلي به او سخت نمي‌گيرند و اگر هم گناهی کرده است، در نامه عملش ثبت نخواهد شد؛ هر چند که در روایات وارده شده است که قبل از بلوغ، فرد خود را به مسائل تکلیف عادت بدهد و تمرین نماید.

اما به محض اینکه انسان به سن تكليف رسيد، معنايش اين است كه از نظر شرعي به عنوان يك فرد مسئول در جامعه اسلامي به رسميت شناخته شده؛ و اين فرد ديگر غير از پدرش است و حكم پدرش را ندارد، یا غير از مادر و خواهر و برادرش است؛ و خودش انساني مسئول است كه بايد جوابگوي کردارش باشد؛ و اين يك قدم مبارك است. چرا که همیشه انسانها در طول تاريخ تلاش می‌كردند كه هويتشان به رسميت شناخته شود و فرد مكلف در همه جهات مورد بازخواست قرار گیرد.

لزوم ارتباط قوی با خداوند

بنابراين شما وارد زندگي خاص اجتماعي مي‌شويد كه اين زندگي داراي مسئوليت است و اين مسئوليت هم مسئوليت سنگيني است و امروز كه اولين روز امامت آقا حجت بن الحسن عسكري عجل الله تعالي فرجه الشریف است مصادف با قبول این مسئوليتها از ناحیه شماست و اين روز، يك روزي است كه در خاطره زندگي شما خواهد ماند، و اين را برای خود پاس بداريد و به عنوان يك ارزش، بر آن تكيه كنيد و پيش خدا پرونده‌اي براي خودتان باز كنيد؛ یعنی بين  عبد و خالق خود يعني قدرت مطلق عالم يك ارتباطي از همين روز اول ايجاد كنيد.  خداوند هم در قرآن می فرماید: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها هر کسی که کار خیری انجام بدهد خداوند ده برابر به او سود مي‌دهد؛ يعني آن كاري كه شما به خاطر او انجام داديد و لو كار جزيي، مانند وقتی که وارد خانه شديد يك سلام و لبخند به مادر یا  به پدر باشد، اين عبادت است؛ چرا که در مقابل بزرگتر ادب كرديد و موجب شديد که برادر و خواهرتان به وجود شما دلخوش باشند و اين عبادت است. خداوند نیز اين اعمال را بر طبق معیار ارزش سنجي خودش ارزش سنجي و آن را ده برابر مي‌كند و در پیش خود، نگه مي‌دارد. ‌

توجه خداوند به انسان مومن در مشکلات

حال فايده این کار چیست؟ فایده اش آن است که گاهي اوقات انسان در زندگي گرفتاري پيدا مي‌كند كه افراد و انسان هاي عادي نمي‌توانند آن را حل كنند و در آنجا باید به سراغ سپرده خود و به سمت خدا، بروید  كه خدایا من براي تو كار كردم و خودت گرفتاري و مشكل من را حل كن.

در زمان قديم افراد باربر زیاد بودند. روزی یکی از اینها از بازار عبور مي‌كرد، دید که يك خانمي که فرزندش را در بالای ساختمان بغل كرده است، اين بچه، ناگهان به مادر چنگی زد و از بغل مادر جدا شد و پايين افتاد و  مادرش نیز تنها كاري كه داشت این بود که جيغ زد، و در این هنگام همين فرد حمال، سرش را بلند كرد و يك وقت همه مردمي كه آنجا بودند ديدند که اين بچه اي كه در حال افتادن است به جاي اينكه به خط مستقيم به زمين بخورد به خط مايل آمد و در بغل اين باربر افتاد و او آن بچه را بغل كرد و روی زمين گذاشت. مردم دورش جمع شدند و گفتند که نکند تو پيغمبري؟ چه كاري كه اين گونه بچه در بغل تو فرود آمد؟ وی گفت: نه من كار خاصي نكردم و انجام ندادم، فقط يك عمر است که من زندگي مي‌كنم و هرچه خدا گفته اطاعت کردم و الان هم به خداوند گفتم: خدایا تو هرچه گفتي، من گفتم چشم، پس اين بچه را نگذار به زمين بخورد و بيايد در بغل من.

بايد به نكته مهم توجه داشت، بزرگان در اثر عبادت و بندگی به مقامات بلند رسيدند و اين راه را درست ادامه دادند و پيش بردند و به اين مراتب رسيدند.

درس اصلی زندگی در محبت است

لذا شما عزيزان، سعي كنيد از همين روز اول که ابتداي مسئوليت خودتان است، توجه کنید درس اصلي كه در زندگي مي‌گيريد، درس محبت و درس عشق باشد؛ محبت و عشق به پدر و مادر، به برادر و خواهر. در كلاس و مدرسه براي ديگران مايه اميد باشيد، و مايه دلسردي نباشيد و همیشه، كمك و مدد كار باشيد. شما كسي باشيد كه اگر يك روز، در مدرسه غايب هستيد، بقیه احساس كمبود بكنند. اين چنین فردی وجودش براي همگان مبارك است.

تشدید حرکت علمی در کشور

مطلب دوم: الان كه شما در اين مرحله هستيد توجه داشته باشيد، اين فرصت و فراغتي كه شما داريد، مي‌توانيد از مغز و ذهن خود استفاده کنید و آن را به هر صورتي كه مي‌خواهيد بگردانيد. شما هيچ چيز كمتر از انيشتن، اديسون و پاستور نداريد، مغز همه انسانها به يك گونه است، ولی آنچه مهم است کار كشيدن از مغز است كه تفاوت مي‌كند و هركدام از شما مي‌تواند در آينده منشأ حركت علمي در سطح دنيا باشد.

شما مي‌توانيد در زندگي انسانها تغيير ايجاد كنيد؛ و الان كه فرصت و فراغت داريد تمام تلاشتان را بكنيد و در کنار تفریحات سالم، از تمام وقت و موقعيتتان استفاده كنيد.

آن زمانی كه برای درس می‌گذارید تمام تفكرتان را براي خود درس باشد و مغز خودتان را براي فراگرفتن اين درس آماده كنيد و فكر کنید آيا اين مطلب و فرمولي كه در كلاس گفتند اشكال دارد یا نه و آیا من مي‌توانم كاري كنم كه فرمولي دقيق تر به وجود آید.

چرا باید منشا حركت علمي ما، ديگران باشند و آنها چه فرقي با مادارند. اگر آنها هم به آنجا رسيدند اول سخن گذشتگان خود را خوب فهميدند و بعد آن را نقد کردند و به شيوه بهتري، تبدیل كردند. پس چرا ما در مملكت خودمان اين حركت را نداشته باشيم؟ شما تصميم بگيرد و هم در ارتباط با خدا و هم در حركت علمي خودتان سعي و بنایتان را بر همین کار بگذاريد. هدف را هم سطح بالا بگيريد و همت خود را بلند بگيريد و حركت را اساسي انجام دهيد. هدفتان اين باشد كه در سطح دنيا حركت علمي و اجتماعي انجام دهيد، و در این هدف هم اعتماد به نفس داشته باشيد و محكم به پيش برويد.

ابو علي سينا از كساني بود كه در دنيا تغيير ايجاد كرد. محمد بن زكرياي رازي و جابر بن حيان هم از اينها بود. امروز هم از این افراد داريم نه اينكه نداشته باشيم، ولی بايد بيشتر داشته باشيم. و اميدوار هستيم شما در آینده جزو كساني باشيد كه دنيا را عوض كرده اند و مي‌توانند تغيير ايجاد كنند و منشا تغيير باشند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

 نظر دهید »

امام حسن عسگري(عليه السلام) پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند

05 دی 1394 توسط صالحي

 

 

«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:

پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.
(تحف العقول ، ص 489)

 

 نظر دهید »

بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي در آستانه شهادت مظلومانه امام حسن عسكري عليه السلام

05 دی 1394 توسط صالحي

با وجود محدوديت امام ع، رشد حركت شيعه بسیار زیاد شده بود و لذا حكومت احساس خطر مي‌كرد

بسم الله الرحمن الرحيم

مظلومیت امام عسكری

این روزها، ایام شهادت امام حسن عسكري، پدر بزرگوار امام حجت بن الحسن است که از دیده ها غایب است و ما در دورانی هستیم که امام و قائدمان از دیده ها پنهان است و در این ایام، پدر بزرگوار ايشان در حد اعلاي مظلوميت در سامرا و در سن بيست و هشت سالگی به شهادت رسیدند.

رشد حرکت شیعه در دروان امام عسكری

ایشان در طول مدت عمرشان، به صورت محترمانه در يك منطقه پادگاني و عسكري زنداني بودند و درفضاي امنيتي و نظامي به سر می بردند؛ اما در دوران امام عسكري با همه اين محدوديت ها و فشارها و علی رغم عمر كوتاه ایشان، تعداد وكلايشان نسبت به سایر ائمه اطهار علیهم السلام و حتي از امام هاديعلیه السلام بيشتر بوده است و مكاتبه‌هاي بسیاری از آن زمان تا کنون باقی مانده است.

بنابراین، با وجود محدوديت امام علیه السلام، رشد حركت شيعه بسیار زیاد شده بود و لذا حكومت احساس خطر مي‌كرد و ایشان را تحت نظارت و زنداني قرار داد؛ ولی به خاطر پشتوانه مردمی تا مدتها جرأت به شهادت رساندن امام را نداشتند؛ زیرا این مسئله برای حکومت دارای هزینه سنگینی بود و بعد از شهادت هم هزينه آن را دادند، تا آنکه بعد از فشارهایی كه پس از شهادت امام حسن عسكري علیه السلام بر روي اين خانواده پیش آمد دوران غيبت اتفاق افتاد.

من در گذشته این نکته را بیان کرده‌ام، رواياتي كه از بردن نام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف منع مي‌كند، فقط حمل بر احترام نیست بلکه با قراین موجود در روایات يك وجه ديگری هم دارد؛ و آن عبارت است از حفظ جان شيعيان؛ چرا که حكومت مي‌خواسته است که اصلا فرزندي به نام فرزند امام عسكري در اذهان و در خارج وجود نداشته باشد و لذا بعد از شهادت امام حسن عسكري خانواده حضرت را هم از شهر بيرون بردند به جاهاي دور دست انتقال دادند و حتي اموال امام را هم تقسيم كردند که مردم خیال کنند ایشان فرزندی ندارد و لذا حتی این اموال را بين ورثه زنها و برادر ایشان مانند جعفر و ديگران، تقسیم کردند. لذا، حکومت به نام امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  خیلی حساس بودند. از این رو، نام امام بين يك طيف خاصي از خواص حضرت امام عسكري علیه السلام مطرح بود.

وقتي از آن عالم بزرگ و صحابي امام عسكري علیه السلام درباره فرزند ایشان سوال مي‌كنند، مي‌فرمايد: امام فرزندي ندارد، ولی وقتي که او را قسمش مي‌دهند و او نیز اطمينان پيدا مي‌كند، مي‌گويد: امام فرزندی دارد که من او را در آغوش کشیده ام و خودم او را بوسيده‌ام؛ اما شما را به خدا قسم می دهم که به کسی نگویید که جان شيعه به خطر مي‌افتد و همین تعداد شيعه هم كه مانده ازبين ميرود.

سختی کار نواب امام زمان

در اين شرايط، وكلاي امام كارها را انجام می‌دادند و بعد از شهادت هم، نواب خاصه امام عصر کارها را بر عهده داشتند. البته، نواب خاصه هم تحت فشارهای عجيب و غريبی بودند. هرچند آنان از محدثين بزرگي بودند، اما از طريق از طریق کسب و کار، امرار معاش داشتند. لذا، حتی ایشان بين همه مردم به عنوان نایب مطرح نبودند و فقط خواص شيعه مي‌دانستند.

لذا شهادت امام عسكري علیه السلام در سن بیست و هشت سالگی يكي از واقعه هاي بسيار تاسف بار در تاريخ اسلام هست، مخصوصا، مظلوميتي كه خانواده امام بعد از شهادت امام تحمل کردند تا جایی که حتی برای نماز بر جنازه مطهر امام، جعفر بیرون آمده بود تا اینکه ناگهان امام زمان در شکل فرد خردسالی ظهور کردند و جعفر را کنار زدند و خود نماز را اقامه کردند؛ و بعد كه نماز تمام شد وارد آن سرداب مقدس شدند و مسئله غيبت شروع شد. این امر براي شيعه يك واقعه اي است كه هيچ وقت فراموش شدني نيست.

امام که در دوران شبابیبه شهادت رسیدند اصلا حج و عمره مشرف نشدند چون نمي‌توانستند از آن محدوده خارج شوند تا اینکه تحت كنترل به شهادت رسيدند.

به هر حال، ما اين مصيبت جانكاه را به ولي نعمتمان وجود مقدس امام حجت بن الحسن تسليت عرض مي‌كنيم و از محضر مقدسشان استدعا مي‌كنيم كه ما را جز كساني كه عزادار و متاثر در عزاي پدر بزرگوارشان هستند، محسوب بفرمايند. و خداوند صبر و اجر جزیل به وجود اقدس ايشان عنايت بفرمايد،‌ و دعاي ايشان را در مورد شيعه و آن كساني كه از روز آغاز غيبت تا به امروز اين طائفه را حفظ كردند از محدثان و علما، و سایر کارگزاران مستجاب فرماید.

ما از وجود اقدسشان مي‌خواهيم كه دعا گو و مستغفر براي همه اين كساني باشند كه بار طائفه را بدوش كشيدند و پرچم را از دوشي به دوشي دیگر تا به امروز منتقل كردند و خداوند دعاي وجود اقدس حضرتش را شامل همه اين افراد بفرمايد و ما هم اگر قابليت داريم مشمول مجموعه دعاي ايشان قرار بدهد. والسلام

http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=67&articleType=ArticleView&articleId=1965

 

 نظر دهید »

دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی دام ظله العالی جدیدترین آثار چاپ شده از معظم له

05 دی 1394 توسط صالحي

 

http://wahidkhorasani.com

دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی دام ظله العالی

جدیدترین آثار چاپ شده از معظم له

به اطلاع می رساند کتاب های: مصباح الهدی و سفینةالنجاة ، نفس نفیس خاتمیت ، احکام بانوان ، احکام مهاجران ، احکام جوانان ، احکام مسافر و همچنین حلقه وصل، با آخرین ویرایش، بر روی وبگاه دفتر معظم له قرار گرفت. علاقمندان می توانند کتابهای مذکور را از قسمت ” آثار و تألیفات ” دریافت نمایند.

 نظر دهید »

حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

05 دی 1394 توسط صالحي

http://wahidkhorasani.com

توضیح المسائل

رساله عملیه

مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

272 صفحه 604 / وزیری

رساله فارسي معظم له مشتمل بر تعداد زيادي از احكام مورد ابتلاي فقهي(در ابتداي رساله مختصري از عقايد شيعه آورده شده است.)

دریافت کتاب

منتخب توضیح المسائل

گزیده ای از احکام شرعی

برگرفته از توضیح المسائل حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

272 363صفحه / وزیری

منتخب رساله توضیح المسائل فارسي معظم له

دریافت کتاب

مناسک حج

احکام حج و عمره

مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

272 352صفحه / جیبی

شرايط وجوب حج و كيفيت اعمال حج و عمره

دریافت کتاب

آشنایی با اصول دین

اصول عقائد شیعه

حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

272 260صفحه / رقعی

دوره مختصر و كوتاه از عقائد مذهب شيعه(كل اين كتاب در مقدمه توضيح المسائل آمده است

دریافت کتاب

حلقه وصل رسالت و امامت

پیرامون حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

448 صفحه / وزیری

متن بیست و هفت مجلس به همراه فهرست منابع و آیات و روایات

دریافت کتاب

به یاد اول مظلوم روزگار

زندگینامه امیرالمومنین (علیه السلام)

اقتباس ازبیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

222 صفحه / پالتویی

گزيده اي از فضائل اميرالمومنين عليه السلام و بحثي كوتاه پيرامون امامت و خلافت آن حضرت و تاكيد بر اقامه عزاي اميرالمومنين عليه السلام در ايام شهادت آن حضرت

دریافت کتاب

در آستانه مصیبت عظمی شهادت صدیقه کبری (سلام الله علیها)

عظمت شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها

اقتباس ازبیانات حضرت آیت الله وحید خراسانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

54 صفحه / پالتویی

گزيده اي از فضائل حضرت صديقه سلام الله عليها ،بيان گوشه اي از عظمت مصيبت آن حضرت و تاكيد بر اقامه عزا و راه اندازي دستجات عزاداري در روز شهادت دختر پيامبر خدا

دریافت کتاب

ریحانه رسول الله

امام حسن مجتبی (علیه السلام)

اقتباس ازبیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

55 صفحه / نیم جیبی

مجموعه اي كوتاه پيرامون فضائل و زندگاني امام حسن مجتبي عليه السلام

دریافت کتاب

زینت عرش خدا نور چشم خاتم انبای صلی الله علیه و آله

امام حسن مجتبی (علیه السلام)

اقتباس از مقدمه اصول دین حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

96 صفحه / پالتویی

مجموعه اي كوتاه پيرامون فضائل و زندگاني امام حسن مجتبي عليه السلام

دریافت کتاب

بیاد آن که مذهب حق یادگار اوست

(علیه السلام)امام صادق

اقتباس ازبیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

144 صفحه / پالتویی

مجموعه اي كوتاه در مورد فضادل و زندگي امام ششم عليه السلام و شرحي مختصربر برخي از روايات نقل شده از آن حضرت وتاكيد بر عزاداري روز شهادت امام ششم

دریافت کتاب

بیاد بضعه خاتم الانبیاء در طوس حضرت شمس الشموس (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام)

برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

60 صفحه / پالتویی

فضائل و شرحي كوتاه از زندگي امام رضا عليه السلام

دریافت کتاب

امین وحی رب العالمین دهمین جانشین خاتم النبیین صلی الله علیه و آله

امام هادی علیه السلام

برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

35 صفحه / پالتویی

فضائل و شرحي كوتاه از زندگي امام هادی عليه السلام

دریافت کتاب

به یاد آخرین خلیفه و حجت پروردگار

حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی و فرجه شریف)

برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

128 صفحه / نیم جیبی

بحث مهدويت و رواياتي در مناقب امام عصر و نقل بعضي تشرفات

دریافت کتاب

احکام پزشکی

اقتباس ازبیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی

انتشارات مدرسه باقرالعلوم (علیه السلام)

144 صفحه / پالتویی

مختصری از مسایل مربوط به پزشکان و بیماران

دریافت کتاب

احکام بانوان

مطابق با فتاواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني مد ظله العالي

مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام)

176صفحه/وزيري

راهنماي احکام ويژه بانوان(رنگي و مصور) به همراه استفتائات

دریافت کتاب

احکام جوانان

مطابق با فتاواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني مد ظله العالي

مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام

167صفحه/وزيري

راهنماي احکام جوانان(رنگي و مصور) به همراه استفتائات

دریافت کتاب

احکام مهاجران

مطابق با فتاواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني مد ظله العالي

مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام

315صفحه/وزيري

راهنماي مهاجرين و طرز معاشرت(رنگي و مصور) به همراه استفتائات

دریافت کتاب

احکام مسافران

مطابق با فتاواي حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني مد ظله العالي

مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام

68صفحه/وزيري

راهنماي احکام مسافر به همراه استفتائات

دریافت کتاب

نفس نفیس خاتمیت

بيانات حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني

مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام)

440صفحه/وزيري

مشتمل بر 19جلسه از بيانات معظم له درباره حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام

دریافت کتاب

مصباح الهدي و سفينة النجاة

بيانات حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني

مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام

560صفحه/وزيري

مشتمل بر 27جلسه از بيانات معظم له درباره حضرت سيدالشهدا عليه السلام

دریافت کتاب

 نظر دهید »

سلسله بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی در شرح دعای مکارم الاخلاق

19 آذر 1394 توسط صالحي

 

زندگی در این دنیا یک زندگی مسئولانه است؛ در مقابل  امکاناتی که در اختیار ما قرار دارد، از ما مسئولیت می‌خواهند؛‌

بسم الله الرحمن الرحیم  امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق می فرمایند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِه‏  وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ».[1]

توفیق انجام امور خیر از خداوند است

در این دعای شریف، وجود مقدس امام سجاد علیه السلام از خداوند درخواست می‌نماید: توفیق اهتمام به امور مفید برای دنیا و اخرت را به ایشان عطا کند و گرنه این امر، کاری نیست که به تنهایی از خود فرد برآید؛ ایشان به این نکته توجه می‌دهد، من امروز در این دنیا هستم، ولی فردا در مقابل کسی قرار می‌گیرم که از تمام آنچه در این عالم بر من گذشته و من آنها را انجام داده‌ام و درآن دخیل بودم، سوال خواهد کرد؛ یعنی من یک زندگی مسئولانه دارم؛ همانطور که به عنوان مثال، یک دولت نیز باید جوابگوی اقدامات خود باشد و تمام کارهایی را که انجام می‌دهند و تمام تصمیماتی را که گرفته، بعدا باید نسبت به آنها پاسخگو باشد.

لزوم توجه به مسئولیت در برابر نعمتها

زندگی ما در این دنیا یک زندگی مسئولانه است؛ یعنی امکاناتی که در اختیار ما قرار دارد، در مقابل آنها، از ما مسئولیت می‌خواهند؛‌ لذا بر اساس این عطاها و داده‌ها، فردا از ما سوال و بازخواست می‌شود که مثلا چرا تعقل به خرج ندادی یا  چرا فهمت را به کار نگرفتی، درحالی که قابلیت و قدرت فهم را داشتی. در برخی از آیات قران بیان شده است: خداوند از نعمت‌ها سوال می کند: « لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»؛ راوی از امام علیه السلام سوال می‌کند: آیا خداوند از این طعام و لباسی  که به ما داده است، سوال می‌کند؟ امام برای اینکه وی را متوجه به نکته اصلی در این آیه کند فرمودند: خیر، بلکه مراد از نعمت در این آیه شریفه، ما اهل بیت هستیم. لذا، فهم اینکه اهل بیت برای ما چه فایده‌ای دارند و فهم رهبری و راهبری معقولانه جامعه توسط ایشان، از بزرگترین نعمتهایی است که در مقابل آن مسئولیت‌های بزرگی هم وجود دارد.

از مردم سوال می شود: شما که انسانی مانند علی بن ابی طالب را داشتید، پس چه شد به این روزگار افتادید؟ مگر ما ایشان را به شما ندادیم؟ شما نعمت حسین بن علی را داشتید دعوتش هم کردید.

مسئولیت مهم در برابر اهل بیت

باید مواظب باشیم، مبادا در زمان حاضر، ما هم مثل مردم کوفه شویم و فقط دعا کنیم و ظهور حضرت حجت عجل الله فرجه الشریف را از خداوند طلب کنیم در حالی که اگر ایشان بیایند، دلبستگی و مطامع دنیوی ما، مانع از یاری ایشان شود. لذا، چه بسا، مردم کوفه یک قدم هم از ما جلوتر بودند؛ زیرا ما فقط دعا می‌کنیم که حجت بن الحسن عجل الله فرجه الشریف ظهور بفرمایند ولی آنها غیر از آن، نامه هم برای امام زمانشان نوشتند و حتی بعضی از آنها، مانند سلیمان برای حضور ایشان محیا هم شده بودند، اما از این نعمت چگونه بهره برداری کردند؟ در میان این کوفیان، کسانی بودند که مصاحبت با پیغمبر صلی الله علیه و آله را درک کردند،‌ و کسانی بودند که قبلا در رکاب علی علیه السلام حضور داشتند، و البته پای همه این نامه‌ها را هم مهر زدند، اما وقتی مسلم وارد شد در ابتدا دورش را گرفتند، اما تا آخر پای رهبری او نایستادند تا اینکه جناب مسلم شهید شد و امام حسین علیه السلام را نیز در کربلا تنها گذاشتند. آنها این قدر درک و فهم نداشتند که اگر امام حسین را تنها گذاشتند فردا می‌خواهند چه کنند؟ فردا می‌خواهند به چه کسی اقتدا کنند؟ تازه اینها، مردم متدین کوفه بودند که قرآن را می‌خواندند و سایر مردم هم به آنها توجه داشتند؛ مثلا، توجهی که شیعیان کوفه به سلیمان بن سرد خزاعی داشتد به مسلم نداشتند. لذا، در قیامت از مردم درباره جریان امام حسین علیه السلام سوال خواهد ‌شد؟ اما بعدها، همین آقای سرد خزاعی با دیگران، نهضت توابین را تشکیل داد و منطقشان این بود، چون ما در قصه سیدالشهدا علیه السلام مقصر هستیم، باید بی هدف خودمان را به کشتن بدهیم؛ ما مقصر هستیم و به طمع زندگی دنیا تماشا کردیم تا اینکه امام علیه السلام را کشتند و ما باید خونمان رها بشود و کشته شویم.

بنابراین، فهم و  درک مورد سوال واقع می‌شود، لذا حضرت فرمود: خدایا خودت عنایتی کن که ایام و زندگی من، و فرصت‌های زندگی من  برای آنچیزی محیا شود که برای آن هدف، مرا خلق کردی. خدایا خودت توفیق بده که حرکت کنم در آن جانبی که فردا از من سوال می‌کنی،‌ حرکتی مسئولانه در زندگی داشته باشم. لذا، توجه داشته باشید که تدین برای ما فقط نماز و روزه و  عبادت و توسل نیست، بلکه کل زندگی ما باید مسئولانه باشد.

توجه به تربیت اعضای خانواده

شما در خانه با همسر و فرزند و با اقوام و خویشان خود چگونه رفتار کردی؟ این فرزند چگونه در اجتماع تربیت شده است؟ در حالی که متاسفانه امروزه، یکی از مصیبت‌های ما در مملکت، پدیده آقازادگی است. به چه مناسبت این فرزند اینگونه تربیت شده است‌؛ آیا این نقصان در مدرسه بود و یا در خانه بوده است؟ گاهی از اوقات در میان برخی از خانواده‌هایی که سبب حرکت علمی در دنیای شیعه بودند، ولی برخی از فرزندان آنها نااهل بودند.

دشمنی با اهل بیت به سبب نفهمی مردم زمانه بوده است

بنابراین، هر کس در حد مسئولیت خودش مورد سوال است، لذا حضرت سجاد علیه السلام فرمود: خدایا من را در این زندگی به کاری بگمار که متوجه به مسئولیت‌هایم باشم؛ یعنی خدایا من را نسبت به پرسش‌هایت در آن دنیا متوجه و آماده نگهدار.  بنابراین، اگر کسی شیعه است و به امام علی علیه السلام و  امام حسین علیه السلام اقتدا می‌کند و در سر سفره نهج البلاغه قرار دارد، ولی باز هم در فهم معارف قصور دارد، باعث مصیبت برای خود و شیعه خواهد بود؛ همانطور که ما در تاریخ، بالاترین قصورها را از طرف مردم نسبت به ائمه علیهم السلام داشتیم و به عنوان نمونه، واقفیه را اهل سنت ایجاد نکردند، بلکه همین شیعه آن را تشکیل دادند. آنها وقتی دیدند زمینه انحراف وجود دارد، این فرقه‌ را ایجاد کردند و یا مثلا دشمنان امام حسین علیه السلام از شام نیامده بودند، بلکه همه از کوفه بودند، کوفه‌ای که محبت و عشق علی علیه السلام را در سینه داشت. یا در قضیه حکومت امیر المومنین علیه السلام همان افرادی که به ایشان برای پذیرش حکومت بعد از عثمان اصرار داشتند ولی در مسجد جمع می‌شدند و در ماه رمضان، نماز تراویح می‌خواندند و وقتی که آن حضرت فرمودند که من از رسول خدا شنیدم که نماز مستحبی را به جماعت نمی‌خوانند، ‌و حتی ما نمازی تحت عنوان تراویح نداریم که واجب باشد، هیچ کس به این سخنان توجهی نکرد و پس از آنکه حضرت امیر علیه السلام ، امام حسن بن مجتبی علیه السلام را به نزد آنان فرستادند که پیغمبر صل الله علیه و آله از جماعت خواندن نماز مستحبی نهی کرده است،  شروع به اعتراض کردند و نفهمیدند آن کسانی که قبلا نماز تراویح را ابداع کردند چه قصدی داشتند؟ یعنی متوجه نبودند که آغاز این کار در اوایل زمان خلافت،امری سیاسی بود و  به سبب آن بود که اصحاب، شبها دور هم جمع می‌شدند و برای اینکه ذهن مردم را منحرف کنند، طرحی ریختند که مردم صد رکعت یا دویست رکعت نماز بخوانند و قرآن را نیز در ماه رمضان و در همین نمازها ختم کنند، تا نفهمیدند، که چه اتفاقاتی افتاده است و چه کسانی از اصحاب در اینجا جمع می‌شوند، تا جایی که نقل شده وقتی عمر دید که مردم با چه اشتیاقی به سراغ این نماز می روند، گفته است که نعمت البدعة؛ یعنی این کار چه بدعت خوبی بود.

نتیجه آنکه انسان باید درک و توجه داشته باشد که سرمایه‌ها و امکاناتی که خداوند در اختیار او گذاشته باید بر اساس زندگی مسئولانه استفاده کند و در زندگی تصمیمات قاطع بگیرید و درک و فهم درستی از مسائل داشته باشد و براستی این فهم یکی از این نعمتهای بزرگی است که ما از آن غفلت داریم به طوری که فردی در شعرش سروده است که:

آنچه گویم به قدر فهم توست              مردم اندر حسرت فهم درست

باری، ما شیعیان و محبان اهل بیت از این حیث یک قدری خیلی نقیصه داریم و لذا باید به خود آییم و مطالب را به درستی بفهمیم و حواسمان را به طوری کامل جمع کنیم. والسلام

[1] . الصحیفة السجادیة، ص92

 نظر دهید »

امام صادق(علیه السلام) زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن

19 آذر 1394 توسط صالحي

 

 

امام صادق(علیه السلام)

لا تَدَع زیارَةَ الحُسَینِ بنِ عَلىّ علیه السلام و مُر اَصحابَکَ بِذالِکَ، یَمُدُّ اللّه  فى عُمرِکَ و یَزیدُ اللّه  فى رِزقِکَ و یُحییکَ اللّه  سَعیدا و لاتَموتُ اِلاّ سَعیدا و یَکتُبکَ سَعیدا؛

زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن، که در این صورت، خداوند عمرت را طولانى و روزى ات را زیاد مى کند و زندگى ات را همراه با سعادت مى کند و جز سعادتمند نمى میرى و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت مى کند.

کامل الزیارات ص 152

 نظر دهید »

آیت‌الله العظمی روحانی: در هفتم صفر باید عزای شهادت امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) برگزار شود

29 آبان 1394 توسط صالحي

 

 

 

باسمه جلت اسمائه؛ جماعتی از محققین و علما مانند شیخ مفید، شهید و کاشف ‌الغطاء بعد از تحقیق، روز هفتم صفر را روز شهادت آن حضرت (امام حسن مجتبی علیه‌السلام) نوشته‌اند من هم موقعی‌ که در این مورد تحقیق می‌کردم، تقریباً اطمینان به این پیدا کردم. بنابراین مقتضای تعظیم شعائر، اقامه مجلس عزا، تعطیلی بازار، خروج دسته‌جات و عزاداری در این روز است، و وظیفه صدا و سیما بر پایی عزاداری است و تولد امام کاظم ‌(علیه‌السلام) در این روز مانع نباید بشود.

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

29 آبان 1394 توسط صالحي

 

 

هر كسي که انتسابي به امام حسين عليه السلام دارد، مانند حضرت رقيه سلام الله علیها كمال احترام را دارد

بسم الله الرحمن الرحيم

امروز بنابر نقلی مصادف است با رحلت شهادت گونه دختر خردسال سيدالشهداحضرت رقيه سلام الله علیها است.

دلایل اثبات وجود حضرت رقیه

ما نمي‌خواهيم از نظر تحقیقی وارد بحث وجود تاریخی ایشان بشويم، ولي از نظر اكثر اعلام دختري به نام رقيه براي سيدالشهدا بوده است و مرحوم طبري در کتاب خود به وجود ایشان تصريح مي‌كند. همچنین، شخصی در محضر وجود مقدس امام صادق علیه السلام اشعاري خواند و در آن، دختران سيدالشهدا علیه السلام را كه ذكر مي‌كند و من جمله به رقيه و سكينه اشاره می‌کند.

رقیه نماد تشیع در سوریه

بنابراين، ما نباید بيخود وارد این مسائل بشويم و ذهن مردم را خراب كنيم؛ بالاتر از اينكه امروز حضرت رقيه علیها السلام ، نماد تشيع در دمشق است و حتي ایشان پيش سني‌ها دارای احترام است به طوری که خود سني‌ها از قدیم که حرم ایشان یک اتاقکی بود، مقيد بودند كه در ماه رمضان به حرم ایشان بيايند و دو ركعت نماز بخوانند و برای ایشان نذورات داشتند. البته، ایشان نیز به قدری در دمشق منشأ آثار و بركات، مانند شفا دادن و حاجت دادن برای شيعه و سني است که وجودشان مسلم گرفته شده است. این به عنايت خدا است كه در مركز سلطه اموي که در دمشق و كنار كاخ ساعات است که همه جنايت در آنجا واقع شد، آن كساني كه آنجا نشستند و عربده كشيدند، رفتند و تمام شدند، ولي اين  قبر، اينگونه آباد و پر از زائر از شيعه و سني شده است و اين واقعا یک كرامت است.

برای ما هر كسی كه وابسته به دستگاه سيدالشهدا علیه السلام باشد يا از یاران آن حضرت باشد، محترم است ولی باید به ویژه از دختراني كه مانند حضرت رقیه علیها السلام اين همه صدمات ديدند و بعد در آن حالت از دنيا رفتند، بیشتر مورد احترام باشند. بالاخره قضیه حضرت رقیه این گونه نیست که امروز و دیروز ساخته شده باشد و يا مداحان و واعظان آن را ساخته باشند؛ بلکه اينها اصالت دارد، و ما باید در اين امور قدري با احتياط ورود كنيم؛ چرا که اين چيزهايي كه در اعتقادات مردم جا گرفته است، بیخودی نيامده است، بلکه بزرگاني قبل از ما بودند که اهل دقت بودند و بسيار توجه به اين امور داشتند، لذا بايد بزرگان و اعتقادات مردم كه از اين بزرگان اخذ كردند، مورد احترام باشد. و از سوی دیگر، اینها مثل رسوم عزاداري است که باید مورد توجه باشد؛ همانطور که اصل هر نوع عزاداری كه در هر محله‌اي وجود دارد همان مستحسن و شايسته است؛ و اگر یک رسمی در عزاداری تعاندی با دین مردم ندارد، ما نباید با آن مبارزه کنیم که مثلا چرا به هنگام عزاداری نخل بر می‌دارید؟ ما نباید اينگونه با رسوم مردم برخورد كنيم.

خوف در سفر زیارتی امام حسین سبب عدم جواز رفتن نیست

همين ديشب از بنده سوال كردند كه اگر خوف قتل، یا خوف هتك ناموس در زيارت امام حسين علیه السلام وجود دارد، آیا رفتن به زیارت اربعين جایز است؟

البته، ما در حج اگر خوف جان داشته باشيم وجوب ساقط مي‌شود؛ اما نسبت به سيدالشهدا علیه السلام و زيارت امام حسين علیه السلام نمي‌توانيم چنین چیزی را بگوييم؛ زیرا مردم جلوي چشم ائمه علیهم السلام به زیارت مي‌رفتند در حالی که دشمنان، دستشان را مي‌بريدند، ولی آنها سال ديگر هم مي‌رفتند و مي‌گفتند اين دست را هم ببريد و باز مي‌گفتند آيا پا را هم جاي دست قبول مي‌كنيد؟ اين وقایع در مرأی و منظر ائمه علیهم السلام بوده است، فلذا، نمی‌توانیم فتوا بدهيم که جايز نيست. بله باید در عزاداري سعي كنيم که موجبات وهن مذهب و وهن اهلبيت نباشیم. نباید كلماتي كه مي‌گوييم یا روضه‌اي كه مي‌خوانيم و یا عزاداري كه مي‌كنيم موجب وهن اهل بيت علیهم السلام بشود.

اينجا قضايايي است كه عقل و منطق در آن دخيل نیست و فوق اين معاني است و اصلا برای آن كساني كه رفتند و اینگونه در جلوي امام حسين علیه السلام جان دادند، چه توجيهي می‌توانیم بیاوریم در حالی که خداوند هم کار آنها را ضمانت كرد و مقام آنها هم قبل از شهادت به آنها نشان داده شد.

از سوی دیگر، خداوند اسلام را توسط امام حسین علیه السلام بیمه کرده است و در طول تاريخ، وقتی که كل حكومت اسلامي از خلافتش گرفته تا ادارات و مردم علي علیه السلام را شصت سال لعنت كردند علي علیه السلام تمام نشد، بلکه تازه علي علیه السلام زنده شد. خدا مي‌خواهد اين بساط را سرپا نگه دارد.

مگر در زمان صدام کسی می توانست عزاداری کند و مگر حتی یک پرچم سیاه در بالای حرم نصب بود و حتی يك يا حسين علیه السلام هم بلند نبود؛ اما صدام رفت؛ رضا خان هم در ايران روضه ها را تعطيل كرد ولی او هم نماند و رفت. اما روضه و اربعين ماند.

اربعین بزرگترین اجتماع بشری

اربعيني كه حالا اتفاق مي‌افتد قابل مقايسه با اربعين بيست سال و صد سال و هزار سال پيش نیست، به طوری که اين خبر گزاري هاي مختلف  بين المللي گفتند، که در آنجا بزرگترين اجتماع بشري، و حدود بيست و پنج ميليون انسان دیده شده است. بنابراین، کار امام حسین علیه السلام حساب دیگری دارد و ما نباید وارد آن بشويم و لطمه اي به اين اساس بخورد. اين بساط محفوظ است و ما را هم كنار خودش حفظ كرده است. نه اینکه خیال کنید که ما اين بساط را حفظ ميكنيم. بلکه او مذهب تشیع را و ما را در طول تاريخ نگه داشته است. لذا مقام فوق العاده‌اي است و هر كسي که انتسابي به اين بساط دارد، مانند حضرت رقيه سلام الله علیها كمال احترام را دارد و ما باید نسبت به آنچه در عقيده مردم است احترام بگذاريم؛ چرا که خراب كردنش چيزي را درست نميكند و مباحث تاریخی را هم باید در جای خود و در مباحثات حوزي بررسی شود و به میان مردم نکشید.

داعش رفتنی است

به هر حال در قضاياي كربلا، همه اين عزيزان دخيل بودند و همه در آن سهمي دارند و هر كدام به نوبه خود پيامي دارند. همين اسارات شام بود که سبب شد تا یک اثر هم از بني اميه نماند؛ در حالی که آثار و جزئيات و حتي رد پای اهل بیت علیهم السلام در مسجد اموي دمشق مانند مقام زين العابدين علیه السلام وجود دارد. آنجايي كه حضرت زين العابدين ايستاده و سخنراني كرده و مقام راس الحسين نیز محفوظ است كه مردم هم به زيارت آنجا مي‌روند؛ اما از آنها هيچ خبري نيست اربده كشي ها نماند، قلدري ها نماند. بالاخره اين مظلوميت‌ها بعد از گذشت هزار و چهارصد سال زنده ماند. هرچند داعش را به وجود آوردند و اين همه جنايت آفريد اما هنوز اين هويت‌ها سر و پا است، و حتی اگر این دسته ديگرشان و ريشه آنان آثار و قبور ائمه بقيع و امام مجتبي را خراب كردند باز دوباره ساخته خواهد شد. داعش رفتنی است و تمام مي‌شود ما خودمان را نبازيم

 

 نظر دهید »

آثار مدارا کردن در امور

29 آبان 1394 توسط صالحي

 

 

 

با رفق و مدارا در امور، موفقيت‌هاى چشم‌گيرى براى انسان حاصل مى‌شود. حضرت امام صادق  علیه السلام مى‌فرمايند:

«مَنْ كَانَ رَفِيقاً فِي أَمْرِهِ نَالَ مَا يُرِيدُ مِنَ النَّاسِ »

اگر كسى با رفق و مدارا رفتار كند، به آنچه از مردم مى‌خواهد و از آنان انتظار دارد، مى‌رسد.

مفهوم روايت آن است كه اگر رفق و مدارا نباشد، رسيدن به مطلوب آسان نخواهد بود. اگر كسى بخواهد با زور، تكلف و اجبار به مطلوب‌اش نايل شود، به يقين شكست مى‌خورد و چه بسا خشونت و زورگويى در ارشاد و هدايت ديگران نتيجه معكوس مى‌دهد.

سیری در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

حقوق حج، حق قربانی

حضرت آیت الله یثربی مدظله

 نظر دهید »

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در شهادت امام مجتبی سلام الله علیه

29 آبان 1394 توسط صالحي

 

آگاهي و درايت و بصيرتي كه لازم بود مردم در زمان امام مجتبي ع نشان دهند نشان ندادند، تا اینکه امام را از دست دادند

بسم الله الرحمن الرحيم

اهمیت شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام از ولادت امام کاظم عليه السلام بیشتر است

ما در آستانه شهادت وجود مقدس امام مجتبي علیه السلام هستيم؛ هر چند که راديو، تلويزيون و دستگاه‌هاي اجرايي، در روز هفتم صفر، ولادت امام كاظم علیه السلام را جشن می‌گیرند؛ البته ولادت ایشان نیز بنا بر قولی در این روز بوده است؛ اما شهادت امام مجتبي علیه السلام در روز هفتم صفر، از احتمال بيست و هشتم قوي‌تر است. فلذا هميشه در حوزه‌ علميه قم شهادت امام مجتبي علیه السلام بر ولادت مقدم بوده است. همچنين در عراق و بلاد عربي، فقط هفتم صفر را به عنوان شهادت امام مجتبي علیه السلام مراسم می‌گیرند و روز بيست و هشتم را اصلا شهادت امام مجتبي علیه السلام به شمار نمی‌آورند.

قبلا، از زمان مرحوم حاج شيخ و زمان آقاي بروجردي نیز در حوزه‌هاي علميه ايران همين گونه بوده است و درس‌ها در روز هفتم صفر تعطيل بود و به عنوان شهادت امام مجتبي علیه السلام روضه مي‌گرفتند؛ مضافا به اينكه، مراسم جشن و ولادت گرفتن در ماه محرم و صفر شایسته نیست؛ و لذا، يك احتمالي هم براي ولادت امام باقر در اوايل صفر وجود دارد كه روی این جهات، آقايان مراجع توجهی به آن نكرده‌اند.

به هر روی، يكي از جهات مظلوميت امام حسن مجتبي علیه السلام اين است كه فرصتي جدا و مناسب برای ایشان قرار داده نشده است که گوشه‌اي از عظمت و شخصيت ايشان بیان شود.

مظلومیت تاریخی امام حسن مجتبی

برخی از مردم هم نسبت به قضایای امام حسن ساده‌نگر هستند و توجه كافي ندارند، وجود مقدس امام مجتبي علیه السلامهمان راهي را رفتند كه خود سيدالشهدا علیه السلام نیز نه سال همين راه را رفتند؛ یعنی امامت آقا سيدالشهدا علیه السلامبعد از شهادت امام مجتبي علیه السلام ده سال بود و عاشورا در سال آخر امامت امام حسين علیه السلام واقع شد؛ يعني حركت ایشان به مكه و تصميم براي رفتن در سال آخر بود و در سالهای قبل، همان رويه‌اي را پيش گرفتند كه امام مجتبي علیه السلام آن رويه را در پيش گرفته بودند.

پیدایش خوارج در زمان امیر المومنین

در دوران اميرالمومنين علیه السلام نیز که معاويه فعاليتش را تشديد كرد، به جنگ صفين منتهي شد. در آن جنگ، یک فاجعه به معناي واقعي، یعنی گروه خوارج مثل داعش کنونی به وجود آمد. آنجا در خود اين جنگ، خوارج شكل گرفت و هنر معاویه اين بود كه اين خوارج را از اصحاب خودش درست نكرد که به هيچ چيز معتقد نبودند؛ بلکه اينها را از اصحاب اميرالمومنين علیه السلامدرست كرد كه بعدا شمشير به روي خودش كشيدند و امام مجتبي علیه السلام را به شهادت رساندند. در كربلا هم عمده، همين افراد بودند كه در كوفه سكونت داشتند و گر نه لشگري از شام براي جنگ با امام حسين علیه السلام  نيامده بودند.

بنابراین، معاويه اين تفكر خارجي را با يك بازيگري در بين اصحاب اميرالمومين علیه السلام درست كرد؛ دقيقا مثل القاعده و داعش كه قدرت‌هاي بزرگ و سازمان‌هاي اطلاعاتي آنها را ساختند و به جان مسلمانان انداختند؛ و مزدورانشان مثل عربستان، تركيه، قطر و امثال اينها، تامين كننده نیروی آنها هستند و آن کسی که در این میان مي‌جنگد نمی‌داند که براي چه هدفي مي‌جنگد و آثاري كه مترتب بر حركتش مي‌شود چیست؟

سرانجام وجود مقدس اميرالمومنين در جنگ نهروان با جمع زيادي از آنها مبارزه کردند و این زمانی بود که آنها، امنیت شهرها را از بین برده بودند و حتی زن حامله را كشتند و شكمش را هم پاره كردند. ولی قبل از اقدام نظامی آنان، یعنی تا زمانی که آنها فقط حرف مي‌زدند و فحش مي‌دادند، عكس العملی از ناحیه ایشان نبود؛ مثلا، در بعضي از مواقع وقتی اميرالمومنين علیه السلام نماز مي‌خواند، آنها در بين نماز حضرت با صداي بلند قرآن مي‌خواندند و حضرت هنگام قرائت قرآن، سكوت مي‌کردند و وقتي قرآن آنها تمام مي‌شد، ایشان نماز خود را ادامه مي‌دادند؛ یا ابن ابي الحديد نقل مي‌كند زمانی که اميرالمومنين علیه السلام با فصاحت و بلاغت خطبه مي‌خواند فرد خارجی که از بیانات ایشان خوشش آمده بود، بلند گفت «قُتل هذا الرجل ما افقه» مرگ بر اين مرد، چقدر زیبا خطبه مي‌خواند؛ تا آنجا که يك عده دور او را گرفتند که آن حضرت فرمودند او را رها کنید که چيزي نگفته است، بلکه آرزوي مرگ براي من كرده است و من خودم هم آرزوي مرگ دارم[1]؛ اما وقتي دست به شمشير و كشتار مردم زدند، حضرت در ابتدا به آنها اجازه داد تا آنها يار گيري كنند و اسلحه و آذوقه جمع كنند، بعد با آنها شروع به جنگ کرد[2]. اين روش علي است؛ تازه وقتي هم که آنها جمع شدند ایشان از همان روز اول نجنگيد بلکه تا پانزده روز اين جبهه را معطل كرد و هر روز سه یا چهار بار با آنها صحبت مي‌كردند و به اشکالات آنان پاسخ می‌دادند؛ تا اینکه اكثر خوارجي كه آمده بودند که با ایشان بجنگند متفرق شدند تا آنکه باقي مانده آنها که از عدد هزار هم كمتر است كه به هيچ قيمتي حاضر به برگشت نشدند با اميرالمومنين علیه السلام جنگيدند[3] و جمعي كشته شدند و يك عده هم فرار كردند که آن حضرت اعلام كردند که با افراد فراري كاری نداشته باشيد؛

خیانت اصحاب به امام مجتبی

تفكر خارجي ماند و در زمان امام مجتبي علیه السلام اوج گرفت؛ به طوری که افرادی که در روز اول، با ایشان بيعت كردند تا با معاويه بجنگند. وقتي در نخيله براي جنگ معاويه آماده ميشدند، همان كساني كه نزديك تر به امام مجتبي علیه السلام بودند، به ایشان خيانت كردند و حتي عبيدالله بن عباس، پسر عموي ایشان که فرمانده نخيله بود خیانت کرد. با اینکه رسم بر این بود که فرمانده امام جماعت باشد، ولی وقتی که اذان گفتند ديدند فرمانده نيامد و فرار كرده و پیش معاويه رفته بود و آنها نیز پولي براي وی فرستادند؛ تا آنجا که امام شش يا هفت بار افرادی را نصب كردند، ولی آنها فرار كردند. حتي برای معاويه نامه نوشتند که لازم نيست با امام مجتبی جنگ كني و افراد را بكشي بلکه تو هر وقت که بخواهي ما امام مجتبي علیه السلام را دست بسته به تو تحويل مي‌دهيم.

درد اين است که اين قصه در بين سني‌ها اتفاق نيافتاده است، بلکه اين قصه در بين اصحاب امام مجتبي علیه السلام و آن مدعيان دوستي اهل بيت اتفاق افتاده است؛ همانطور که در كربلا لشكری از شام نيامده بود، بلکه همه از اهل كوفه بودند که اكثرا معتقد به امام بودند و علي علیه السلام را ديده بودند و اصلا، عراق و كوفه مركز دوستي و حب اهل بيت بود.

جهل مشکل اصلی مردم است

در قضیه امام مجتبي علیه السلام نیز مشكل نا آگاهي مردم بود که با كوچك ترين تحريكي به حركت درآمدند و دشمن توانست که در ميان اينها هر مقصودي كه دارند پيش ببرد و آن مردم از آن روز تا به امروز تفاوت چنداني ندارند.

به هر حال، آن آگاهي و درايت و بصيرتي كه لازم بود مردم در زمان اميرالمومنين علیه السلام نشان دهند نشان ندادند، تا اینکه امام علي علیه السلام را و امام مجتبي علیه السلام را از دست دادند و حتی زمانی که امام حسين علیه السلام در كربلا «هل من ناصر ينصرني» فرمود ياريش نكردند، ولی بعد از این واقعه، توابين آمدند و گفتند: ما خطا كرديم و حالا لازم نيست که حتما كسي را هم بكشيم و با يزيد بجنگيم، بلکه ما به هر صورت بايد خودمان را بكشيم و بعد از حسين ديگر زنده نمانيم؛ در حالی که در خود کوفه، مسلم را كشتند و آنها او را حمایت نکردند؛ در حالی که اگر كوفه سقوط مي‌كرد و ابن زياد را كنار مي‌زدند قصه كربلا پيش نمي‌آمد.

كوفه بزرگترين درس براي ما است. آن جمعيتي كه بعدا در توابين جمع شدند و خودشان را در جنگ بي‌هدف و بدون محاسبه و تدبير به كشتن دادند، افرادشان ده برابر یا بيست برابر كساني بود كه در كربلا بودند، ولی در صحنه کربلا حاضر نشدند. اینها امیرالمومنین و امام حسین علیهما السلام را از دست دادند و به معاویه و یزید راضی شدند و «من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق» یعنی آنكه تحمل عدالت را ندارد، تحمل جور برايش سخت‌تر است. به قول عمر عاص هر آنچه از دنیا به آنها دادند که علی را کنار بگذارند باز هم معادل قیمت علی علیه السلام نیست.  ما باید كاري كنيم كه قيمت علي و قيمت حسينعلیه السلام باشد، ما در قصه امام مجتبي علیه السلام با اين مسئله درگيريم.

بنابراین، شيعيان و علاقه مندان و عاشقان علي علیه السلام و كساني كه يا حسين علیه السلام مي‌گويند و گريه آنها قطع نمي‌شود، باید در حد قيمت علي علیه السلام كار كنند و قيمت علي و قيمت سيدالشهدا بالاست. اگر ما قيمت و ارزش این بزرگواران را ندانيم، ديگران اینها را از ما مي‌گيرند كما اينكه در اكثر جاهاي دنيا گرفتند؛ به طوری که وهابي‌ها قويتر از ما كار مي‌كنند در حالی که آنها علي علیه السلام و عاشورا و اهل بيت ندارند.

ای كاش شيعه همراه با عشق و محبتي كه دارد، از آگاهي و درايت كافي در عملكرد خودش برخوردار بود تا زمان امام صادقعلیه السلام واقفيه پيدا نمی‌شد و یا کار به جایی نمی‌رسید که برای اثبات نسب امام جواد علیه السلام به وجود مقدس امام رضا علیه السلام ، در بين شيعيان قيافه شناس بياورند.

به هر حال شهادت امام مجتبي علیه السلام را به همه شعيان و آن كساني كه عشق اين خاندان را در دل و جان خودشان دارند تسليت عرض ميكنيم. والسلام

[1] الفضل بن شاذان، الايضاح، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص3.

[2] علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص 345 و 346.

[3] لامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص3.

 نظر دهید »

حجت الاسلام بندانی نیشابوری: گمشده همه انسان ها کربلا است

18 آبان 1394 توسط صالحي

 

 

مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی در هیئت الرضا علیه السلام برگزار شد.

وارث: مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی در هیئت الرضا علیه السلام برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام بندانی نیشابوری را می خوانید:

روایات کثیری داریم نسبت به تربت اعلای حضرت سیدالشهداء علیه السلام که خداوند در عظمت و بزرگی این تربت برای هیچ نبی و ولی و وصی ای چنین خاصیتی را قرار نداده است. هنگامی که اباعبدالله علیه السلام وارد کربلا شدند چند فرسخ از زمین کربلا را از اهالی بنی اسد به شصت هزار درهم خریدند و فرمودند زمین از آن خودتان، ما در اینجا کشته می شویم و ما را دفن می کنند یکی اینکه راه قبر را نشان محبین و زوّار ما بدهید و کسی که به زیارت ما می آید را تا سه روز از او پذیرایی کنید.

کربلا در لغت یک معنایش معنای استان است و یک معنای دیگر آن زمینی است که خاکش سُست است و ماسه و شن خیلی نرمی دارد، یک معنای دیگر آن گیاهی است که یک گل خوش بو و کوچک دارد که خاصه همان زمین است، یک معنا هم که حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمودند که خدایا من پناه می برم به تو از کرب و بلا. این را بدانید که قبر هر امام در محلی واقع می شود که هیچ معصیتی در آن محل نشده است و هیچ خطایی صورت نگرفته است. پاک ترین مکان هایش را خدا برای مدفن اولیایش قرار می دهد. در روایات داریم که سجده در نماز بر تربت اباعبدالله علیه السلام مقبول است و اگر تربت همراه مسافر باشد به سلامت به مقصد می رسد و در امان از دزد و مار و عقرب است و اگر همراه میت باشد در امان از عذاب قبر است، اینها به برکت وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام در تربت است که ما خیلی غافل هستیم و این را به صورت یک خاک می دانیم. امام کاظم علیه السلام می فرماید: “خوردن خاک قبور ما حرام است مگر خاک قبر اباعبدالله علیه السلام مقداری به قصد شِفا آن هم داخل آب حل بشود". یکی از مطالب عمده و خاصه است که ما در آن کوتاهی می کنیم، بعضی از مطالب تقوا آور است، ادب تقوا آور است، بی وضو وارد روضه نشوید، لباس مشکی را با وضو بپوشید. حدیث داریم که اگر تربت به دستتان رسید آن را به دو دست بگیرید و ببوسید و به چشمتان بزنید.

روایت داریم که وقتی قبل از قیامت همه جا زلزله می شود و همه جا به هم میریزد بعد از چهارده روز باران می آید و یوم البعث می شود، وقتی همه جا زلزله می آید فقط یک مکان است که خراب نمی شود آنهم زمین کربلا است. امام صادق علیه السلام می فرمایند همین زمینی که امام حسین علیه السلام در کربلا خریدند تماماً به بهشت برده می شود. بهترین جای بهشت برای دوستان و موالیان اهل بیت علیهم السلام زمین کربلا است.

هنگامی که حضرت آدم علیه السلام از بهشت رانده شد، چهل روز در فراق حوّا گریست، جبرئیل آمد و گفت می خواهی حاجتت قبول بشود؟ خدا را به اسم پنج تن که زیر عرش نوشته شده است قسم بده. آدم علیه السلام شروع کرد به نام بردن از پنج تن هنگامی که به اسم اباعبدالله علیه السلام رسید گریه راه گلوی حضرت آدم را گرفت و گفت ای جبرئیل این چه اسمی است که تا گفتم حسین علیه السلام گریه راه گلوی من را گرفت؟ به آنهایی که می گویند این روضه ها را از کجا می گوئید بگویم که دو سوم روضه های ما را جبرئیل بر انبیاء نازل کرده است. جبرئیل تمام وقایع کربلا را گفت، خطاب آمد که جبرئیل گفت ای آدم آنقدر تشنگی در آن روز بر او غلبه می کند که اباعبدالله علیه السلام هوا را از تشنگی مثل دود می بیند. بعد از آن ماجراهای اسارت جبرئیل گفت به خاطر اشک بر سیدالشهداء علیه السلام خداوند توبۀ تو را قبول کرد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند آنجایی که حضرت آدم و حوّا علیها السلام همدیگر را پیدا کردند زمین کربلا بود. یعنی گمشدۀ انسان ها هم در کربلا است.

وقتی اباعبدالله علیه السلام خواستند از مدینه حرکت کنند، به پای شتران پارچه و زنگوله بستند چون شبانه حرکت کردند، راوی می گوید کجاوه جلوی درب منزل امام حسین علیه السلام بود و بقیه هم در پشت سر. دیدم دو طرف کجاوه جوانان بنی هاشم تا دم منزل امام حسین علیه السلام هستند. حضرت عباس علیه السلام بیرون آمدند و به چپ و راست نگاهی کرد و رفت داخل، امام حسین علیه السلام آمدند، با اینکه خود امام حسین علیه السلام آمدند و نگاه کردند به فضه و دوتا کنیز فرمودند بروید در کجاوه بنشینید ببینید خواهرم زینب سلام الله علیها می خواهد در کجاوه بنشیند جایش راحت است یا نه؟ باز هم خود امام حسین علیه السلام آمد و نشست تا ببیند جایش راحت است یا نه و بعد فرمود عباس! خواهرمان را صدا کن بیاید. نیمه شب اطراف بی بی را با چند کنیز گرفتند. امام صادق علیه السلام می فرماید مقنعۀ حضرت زینب سلام الله علیها تا سر زانو بود، جلوی کجاوه رسیدند، حضرت عباس علیه السلام زانو زد، یک پایش را بالا نگه داشت و یک پایش را نگه داشت پائین، یک بازوی حضرت را علی اکبر علیه السلام گرفت و یک بازو را قاسم بن الحسن علیه السلام. حضرت زینب سلام الله علیها پایش را گذاشت روی پای اباالفضل العباس علیه السلام و پای دیگر را روی کجاوه گذاشت و سوار شد. یک دختربچه آمد جلوی امام حسین علیه السلام و گفت بابا من هم می خواهم با عمه ام بروم، راوی می گوید سوال کردم این زن با عظمت که بود؟ گفتند زینب بنت امیرالمؤمنین علیه السلام، پرسیدم این دختر کوچک که بود؟ گفتند رقیه بنت حسین علیه السلام.

فردا که به زمین کربلا رسیدند امام حسین علیه السلام فرمودند: اول برای خواهرم یک خیمه بزنید در وسط همۀ خیمه ها! بعد گفتند کجاوه ها را بیاورید تا خواهرم پیاده شود. حضرت عباس علیه السلام نگاهی کرد به مؤذن امام حسین علیه السلام که خوش صدا و اهل ولاء هم بود تا آقا به او نگاه کرد فهمید، صدا زد: ای اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السلام چشمانتان را ببندید و سرهایتان را پائین بیندازید و پراکنده بشوید که دختر امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهد از شتر پیاده شود. امام حسین علیه السلام آمدند یک زانویشان را زمین گذاشتند و یک زانویشان را بالا گرفتند و پله درست کردند، حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام بازوان خواهر و عمه را گرفتند و پایشان را گذاشتند روی زانوی امام حسین علیه السلام و آمدند پائین، وقتی حضرت زینب سلام الله علیها پایشان را زمین گذاشتند آهی کشیدند، امام پرسیدند که چه شده است؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: این چه زمینی است؟ که انگار همۀ غم های عالم روی سینۀ من آمده است؟ امام حسین علیه السلام فرمودند: خواهرم به این زمین کربلا می گویند.

 نظر دهید »

آيت‌الله بروجردي و كودتاي 28 مرداد 1332

17 آبان 1394 توسط صالحي

مواضع سياسي آيت‌الله بروجردي به مرجعيت تامه شيعيان  نشان مي‌دهد كه وي از شجاعت و جرأت خاصي برخوردار بود

نگارش: رحيم روحبخش

مقدمه

غالباً تكاپوهاي سياسي دهه بيست و سي تاريخ ايران را در قالب سه نحله فكري كمونيسم، ناسيوناليسم و مذهبي تقسيم مي‌كنند. حزب‌توده كه بعد از دوره رضاشاه و در آغاز دهه‌ بيست تشكيل گرديد، مشي كمونيستي داشت. جبهه‌ملي كه در سال‌هاي پاياني همين دهه و در حمايت از نهضت ملي‌شدن نفت شكل گرفت، بينش ملي‌گرايي را سرلوحه خود قرار داد، اما جريان مذهبي نيز علي‌رغم برخي چالش‌هاي دروني با تأكيد بر اصل حضور مذهب در عرصه سياست و اجتماع، گام در صحنه مبارزه نهاد.

در بررسي عملكرد جريان مذهبي در اين دوره، سه خط‌مشي فكري قابل تشخيص است. جناح فداييان اسلام به رهبري مجتبي نواب صفوي، داعيه برقراري حكومت اسلامي داشت. جناح سياسي آيت‌الله كاشاني در ائتلاف با جبهه‌ملي و در راستاي تعامل با آن گام نهاد و سرانجام جناح سنتي مرجعيت در حوزه علميه قم بود كه نقش خود را فارغ از تكاپوها و رويكرد سياسي تعريف مي‌كرد. در رأس اين جناح آيت‌الله‌العظمي سيدمحمدحسين طباطبايي بروجردي، مرجع شيعيان قرار داشت. وي كه بعد از قريب يك دهه فترت حوزه از اواخر سال 1325 شمسي رياست حوزه علميه قم و زعامت شيعيان را به عهده گرفته بود، رفتار سياسي خاصي درقبال تحولات آن دوره اتخاذ كرد و بالطبع، توده‌هاي عظيم مؤمنين مذهبي و مقلدين ايشان نيز از اين رويكرد پيروي كردند.

براساس اين پيش‌فرض‌ها، سؤال بنيادين اين مقاله اين است كه بينش و نگرش سياسي آيت‌الله بروجردي بر چه اصولي استوار بود؟ آن مرحوم درقبال ملي‌شدن صنعت‌نفت و كودتاي 28 مرداد چه موضعي در پيش گرفت؟ ريشه‌ها، علل و پيامدهاي آن موضع‌گيري چه بود؟ جريان سنتي ـ مذهبي براي اتخاذ اين موضع چه تاواني پرداخت؟ اما پيش از پاسخ گفتن به اين پرسش‌ها لازم است كه ابتدا خاستگاه و تاريخ مرجعيت و همچنين مباني اقتدار آن، مورد بازكاوي قرار گيرد و سپس مواضع سياسي آيت‌الله بروجردي ـ مرجع وقت ـ تبيين گردد.

خاستگاه و سير تاريخي مرجعيت

از نظر شيعه و براساس برخي روايات از پيامبر و ائمه، با آغاز غيبت كبراي حضرت مهدي(عج)، رهبري شيعيان به عهده علماي واجد شرايط عصر مي‌باشد. يكي از مهم‌ترين آن روايات در بخشي از يك نامه آن حضرت به آخرين نايب خاصش علي‌بن محمّد‌سمري آمده است: «و اما الحوادث الواقعه، فَارجعوا اِلي رَواه اَحاديثنا فَاِنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم وَ اَنَا حُجَّه‌الله عَلَيهم.» در حوادثي كه روي مي‌دهد براي كسب راهنمايي به راويان حديث‌هاي ما مراجعه كنيد، زيرا آنها حجت من بر شما هستند، همان‌طور كه من حجت خدا بر آنان مي‌باشم.

از اين‌رو از همان دوره در ميان علماي شيعه، سلسله مجتهداني پا به عرصه ظهور نهادند كه اين تكليف را برعهده داشتند. در قرون نخستين اسلامي علماي پرآوازه‌اي چون شيخ كليني، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيدرضي، سيدمرتضي، شيخ‌طوسي و… از اين دسته‌اند.

اما برخي از پژوهشگران معتقدند كه نمي‌توان زمان خاصي را براي ظهور نيابت عامه در نظر گرفت و احتمال داده‌اند كه: «نيابت عامه در زمان صفويان در اثر مجادله ميان اخباريان و اصوليان پديد آمده باشد. آنچه مسلم است اين است كه با آغاز دوران قاجار، اين انديشه قبول عام يافته است.»(1) در هر حال نهاد مرجعيت شيعه يك نهاد هزارساله است. ويژگي‌هاي اصلي اين نهاد يكي پذيرفتن اجتهاد است كه شيعه در برابر اهل سنت باب اجتهاد را باز گذاشتند و دوم استقلال از حكومت‌ها. حكومتي نبودن مرجعيت سبب شده بود كه در طول تاريخ هزارساله خود در مقاطعي و در موارد ضروري به‌عنوان پناهگاه و تكيه‌گاه مردم عمل كند.(2) تا اين‌كه مهم‌ترين تحول در عصر صفويه و به‌دنبال به قدرت رسيدن يك حكومت شيعي به‌وجود آمد. زيرا بعد از يك دوره طولاني مبارزه با سلاطين و حكام سني مذهب، آنان شاهد حكومتي شيعه شدند كه خود پيشگام مبارزه با دولت سني مذهب عثماني گرديد. از اين‌رو يك گرايش همسو بين اين دو نهاد ـ مرجعيت و سلطنت ـ حاصل شد. هر چند در اين دوره تكاپوهاي سازمان‌يافته‌اي براي ساماندهي نظري و عملي اين نهاد صورت گرفت، ولي گرايش‌هاي متشرعانه بر محتوا و جهت‌گيري آن قوت گرفت و منجر به ظهور و اقتدار اخباريگري در اين دوره گرديد، اما اين جريان چندي بيش دوام نياورد، زيرا با پيروزي اصوليان در اواخر زنديه، بار ديگر مبناي عقلاني در تميز احكام شريعت غلبه يافت.

به‌تدريج از همين دوره‌ها علماي اصولي در تحليل اجتماعي و سياسي رخدادها، پا در عرصه سياست نهادند. اوج اين رويكرد در دوره‌ مشروطه حاصل شد. پيشگامي اوليه علما در رهبري مشروطه، آموزه‌هاي نويني از نقش سياسي تشيع و علما ارائه داد. تعارض ميان مرجعيت و سلطنت منجر به تضعيف نهاد سلطنت گرديد، اما اين اقتدار نيز چندي بيش دوام نياورد و به‌دنبال به‌قدرت رسيدن رضاخان و عصر سلطنت پهلوي اول، بار ديگر اين نهاد سلطنت بود كه بر نهاد مرجعيت سلطه يافت. در فراز و نشيب همين منازعات، نهاد مرجعيت در هر يك از اين ادوار به تقويت و تحكيم پايه‌هاي نظري و قدرت خود مي‌افزود. به‌طوركلي ادوار مرجعيت تقليد را مي‌توان به دو دوره قبل و بعد از تمركز تقسيم كرد. مرجعيت در دوره قبل از تمركز از غيبت كبري شروع شده و ساختاري محلي و بومي يافت. هركس در هر نقطه‌اي كه مي‌زيست به عالم و فقيه همان منطقه رجوع مي‌كرد و پرداخت‌هاي شرعي نيز در همان محل به مصرف مي‌رسيد، اما به‌تدريج و در قرون اخير و به‌دنبال ورود دستاوردهاي ارتباطي تمدن غرب به كشورهاي مسلمان، مرجعيت به‌سوي تمركز گام نهاد.(3)

توسعه ارتباطات و سهولت رفت‌وآمدها، تأسيس چاپخانه در ايران و امكان انتشار رساله‌هاي عمليه، تأسيس پست و از آن مهم‌تر ايجاد تلگراف، به روحانيت شيعه اين امكان را داد كه ارتباطات محلي را به ارتباطات منطقه‌اي تبديل كرده و درجهت تمركزگرايي در مرجعيت گام نهد.(4) همچنين اين عوامل موجب شد كه شكل مرجعيت و مناسبات مردمي آن دگرگون گردد و در اين اقتدار مراجع بزرگ سخن از جهان تشيع به ميان آيد.

درخصوص اولين فردي كه با تمركز مرجعيت در وي، رهبري متمركز روحانيت شيعه حاصل شد، سه نظريه وجود دارد.

اول: دكتر عبدالهادي حائري كه مركزيت عام يافتن مرجعيت را در شيخ محمدحسن نجفي (فوت 1266ق) صاحب جواهرالكلام مي‌داند.(5)

دوم: حميد عنايت كه معتقد است از اواسط قرن 19 ميلادي شيخ مرتضي انصاري (فوت 1281ق) يكي از برجسته‌ترين نوابغ فقهي شيعه، رهبري متمركز را ميان علما و روحانيت شيعه كه تا آن زمان به‌صورت دسته‌جمعي هدايت مي‌شد، به‌عهده گرفت. عنايت تصريح مي‌كند كه از همين دوره  اين فكر مقبوليت يافت كه مجتهد «اعلم» سزاوار آن است كه مورد تقليد همه شيعيان قرار گيرد، به‌گونه‌اي كه برتري شيخ مرتضي انصاري نه‌تنها در ايران،‌ بلكه در عثماني، جهان عرب، هندوستان و ديگر كشورهاي اسلامي نيز مورد شناسايي قرار گرفت.(6)

نظريه سوم از آنِ استاد مرتضي مطهري است كه مقطع تمركز مرجعيت را يك گام متأخر دانسته و معتقد است شخصيتي كه براي نخستين‌بار در قرن اخير رياست و زعامت كل پيدا كرد و وسايل ارتباطي جديد كمك بزرگي براي توسعه دامنه رياست و زعامت وي شد، مجتهد بزرگ حاج ميرزا محمدحسن شيرازي (فوت 1312ق) بود. نماد اصلي اين قدرت و رياست، فتواي ايشان در ماجراي قرارداد تنباكو بود.(7)

از ماحصل سه نظريه ‌فوق چنين مي‌توان نتيجه گرفت كه رأي دكترحائري بر رويكرد جامع فقهي، صاحب جواهرالكلام نباشد و نظريه استاد مطهري نيز بر بازتاب و موج سياسي تحريم تنباكو شيرازي در ايران استوار گرديده، درحالي‌كه اجماع پژوهشگران بر تأييد نظر عنايت درخصوص اولويت تمركز مرجعيت بر شيخ انصاري قرار دارد.(8) در هر صورت، هركدام از مقاطع و مراجع مذكور را كه قبول كنيم، يك امر مسلم است و آن اين‌كه بعد از نامبردگان، مرجعيت شيعه به ترتيب در آيات عظام: آخوند ملامحمدكاظم خراساني(فوت 1329ق)، سيدمحمدكاظم طباطبايي يزدي(فوت 1337ق)، محمدتقي حائري شيرازي(فوت 1339ق)، شيخ‌فتح‌الله شريعت اصفهاني (فوت 1330ق)، سيدابوالحسن موسوي اصفهاني(فوت 1367ق) و سيدمحمدحسين طباطبايي بروجردي(فوت 1380ق، برابر با 1340ش) تمركز يافت. اين نكته نيز ناگفته نماند كه در اين فاصله زماني برخي ديگر از مراجع نظير ميرزا محمدحسين نائيني (فوت 1355ق)، حسين قمي(1367ق)، شيخ عبدالكريم حائري (1355ق، برابر با 1315ش) و… نيز شايستگي‌هاي لازم براي مرجعيت كل داشتند ولي چون آنان همزمان با مراجع پيش‌گفته ديگر مي‌زيستند، فرصتي براي احراز مرجعيت كل نيافتند.(9) حال با اين مقدمه تاريخي، لازم است مباني نظري بحث نيز مورد بازكاوي قرارگيرد تا با بهره‌گيري از دو سطح تحليلي مذكور، تبيين و درك رويكرد سياسي آيت‌الله بروجردي درقبال كودتا امكان‌پذير گردد.

مباني اقتدار مرجعيت

حال بعد از تبيين تشكيل و سير تاريخي مرجعيت و همچنين عوامل تمركز آن، اين سؤال پيش مي‌آيد كه اين مراجع، قدرت بسيج و تحريك توده‌هاي مؤمنين مذهبي و به‌خصوص مقلدين خويش را چگونه به‌دست مي‌آورند؟ به تعبير ديگر، مشروعيت و اقتدار مرجعيت بر چه اصولي استوار است. پرواضح است كه تبيين اين امر، ما را در بررسي اهميت موضع آيت‌الله بروجردي درقبال كودتا و عكس‌العمل توده‌هاي مؤمنين مذهبي درقبال آن موضع ياري مي‌دهد. در تحليل و بررسي‌هاي پژوهشگران(10)، سه عامل در اقتدار مراجع، مورد تأكيد قرار گرفته است. هريك از اين عوامل به‌عنوان منشأ و خاستگاه اقتدار مذكور به شرح زير مي‌باشند:

1ـ خاستگاه معرفتي: اين خاستگاه مبتني بر اين اصل است كه فقيه در زمان غيبت امام به نيابت از او، مرجع امور مي‌باشد. همچنين بايد اصل اجتهاد را نيز به آن افزود. مجتهد، فردي است كه ‌توان فهم و استنباط احكام شرعي فرعي را به‌دست مي‌آورد. مكلفين و مقلدين موظف‌اند براساس عقل و شرع به تقليد  از مجتهد روي آورند. نقطه عزيمت افتراق ميان اصوليون و اخباريون بر همين اصل استوار بود. زيرا اخباريگري معتقد است كه هر فرد لازم است بدون واسطه از امام معصوم تقليد كند و عقل از توان استنباط احكام شرع قاصر است. درحالي‌كه اصوليون با تأكيد بر نقش عقل، به‌ احياي نظريه اجتهاد همت گماشته و براي مجتهدان نقشي به‌عنوان واسطه بين معصومين و توده‌هاي مؤمنين قائل شدند.

2ـ خاستگاه روان‌شناختي: به‌طوركلي اين نكته مسلم است كه هرگاه در يك جامعه،‌ صبغه ديني بر صبغه‌هاي ديگر برتري داشته باشد. چهره‌هاي ديني و عالمان از موقعيت ممتاز و برجسته‌اي برخوردار خواهند بود. اما اين امر نزد جوامع شيعي به‌گونه‌اي فراتر از اين مي‌نمايد. «شيعه از آن نظر كه شيعه است ـ نه اين‌كه ايراني است يا در حال حاضر [در ايران] زندگي مي‌كند ـ  به الزام ديني رهبري‌پذير است و حتي رهبرساز»(11) از ديدگاه شيعه، عالم مذهبي فراتر از يك مؤمن مختصص است. او پناهگاه و حافظ مردم بود و به همين جهت، مردم در هر زمينه‌اي كه باشد به پيروي از الزام ديني و روحي به مجتهد رجوع مي‌نمايند. يك عالم شيعي در مقام تفسير احكام شرعي مي‌تواند نظر خود را نيز اعلام كند اين عرصه در بيان فتوا، هم در شخصيت‌ روحي و رواني بيان‌كننده احكام شرعي و هم در ساختمان روحي و رواني مقلدان، تأثير دوگانه مي‌نهد.

3ـ خاستگاه اجتماعي: همان‌طور كه در بحث تمركز مرجعيت اشاره شد، پيشرفت زندگي و توسعه و سهولت ارتباطات، اختراع تلفن و تلگراف مشكل مناسبات و ارتباطات مردمي مرجعيت را دگرگون نموده و زمينه تمركز و گسترش روزافزون اقتدار جغرافيايي مرجعيت را فراهم كرد. اين تمركز و اقتدار معنوي، تمركز مالي را نيز در پي داشته است. اين دو به‌نوبه خود دست مراجع را در اقدام سياسي گشود و به نهاد مرجعيت، اقتدار خاصي بخشيد. به‌گونه‌اي كه به حاج ميرزامحمدحسن شيرازي امكان داد كه نخستين جنبش مردمي تاريخ ايران عليه تعديات اروپاييان را در قضيه تنباكو در سال‌هاي 1307ـ 1309ق، سامان دهد و برخي همين امر را طليعه اقتدار سياسي نهاد مرجعيت در ايران به‌شمار مي‌آورند.

حال با تبيين مباني و خاستگاه اقتدار مرجعيت، در بخش بعدي مقاله در آغاز، ضمن بررسي مختصر زندگاني آيت‌الله بروجردي، چگونگي نيل ايشان به مقام مرجعيت را مورد بازكاوي قرار داده تا از اين رهگذر اهميت و گستره نفوذ مواضع و عملكرد ايشان از منظر توده‌هاي مؤمنين مذهبي نمايان گردد و سپس پيشينه رفتار سياسي آن مرحوم را از دوره رضاشاه طرح كرده و در ادامه تا دهه نخست سلطنت محمدرضا شاه و همچنين رويكرد ايشان به مسئله ملي‌شدن نفت و دولت مصدق مورد بررسي قرار مي‌گيرد. كودتاي 28 مرداد از منظر ايشان، بحث پاياني اين مقاله را تشكيل مي‌دهد.

مرجعيت آيت‌الله بروجردي

وي در ماه صفر 1292ق در بروجرد به‌دنيا آمد. از لحاظ نسب به خاندان معروف طباطبايي تعلق داشت كه به امام‌حسن‌(ع) نسبت مي‌برند. اين خاندان از خاندان‌هاي معروف و متنفذ شيعي در غرب ايران محسوب مي‌شدند. سيدمحمّدحسين از هفت سالگي به تحصيل علوم پرداخت و بعد از كسب مقدمات علوم ديني در بروجرد، عازم اصفهان شد. در آن شهر از محضر علماي برجسته‌اي چون سيدمحمدباقر دُرچه‌اي، ابوالمعالي كلباسي، ملامحمد كاشي و جهانگيرخان قشقايي بهره جست، سپس بعد از نه‌سال اقامت در اصفهان عازم نجف شد. در اين شهر مورد توجه ويژه آخوند خراساني قرار گرفت و همچنين ضمن بهره‌گيري از اساتيد برجسته وقت شيخ‌الشريعه اصفهاني و سيدمحمدكاظم يزدي به تدريس نيز روي آورد. پس از هشت سال تحصيل در نجف، بار ديگر به بروجرد مراجعت كرد كه اين بار به همراه خود اجازه‌نامه اجتهادي آخوند خراساني را به همراه داشت.(12) در اين اجازه‌نامه آخوند براي آيت‌الله بروجردي القابي به‌كار برده بود كه بر «علميت» ايشان صحه مي‌گذاشت.(13) سپس مدت سي‌وسه‌سال نيز در اين شهر به تربيت شاگردان همت گماشت و در طول همين سال‌ها، مسافرت‌هاي متعددي به مشهد، قم و مكه براي فريضه حج انجام د‌اد. در سفر اخير بعد از ديدار با اساتيد خود، چون نائيني و اصفهاني عازم ايران شد كه در مرز قصرشيرين ازسوي يگان مرزي بازداشت و به تهران منتقل گرديد. بعد از مدت كوتاهي به توصيه رضاشاه آزاد و بعد از چند ماه اقامت در مشهد مجدداً در سال 1307ش عازم بروجرد گرديد. از اين‌ دوره به‌تدريج مرجعيت وي بر سر زبان‌ها افتاد. صرف‌نظر از احراز شرايط مرجعيت، رحلت دوتن از مراجع غرب كشور (آيت‌الله شيخ‌محمدرضا دزفولي در 1312 ش و شيخ حسين نجفي بروجردي در 1313ش) باعث شد كه مرجعيت ديني آن منطقه به‌عهده ايشان قرار گيرد، ولي مرجعيت تامه شيعيان به عهده آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني بود.

http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=81&articleType=ArticleView&articleId=1372

 نظر دهید »

آيت الله بروجردي و اصلاحات ارضي

17 آبان 1394 توسط صالحي

به جرأت می‏توان گفت این اقدامات مرحوم بروجردی‏ شالوده‏ های اولیه انقلاب (1357 هـ.ش) را پایه ‏ریزی کرد.

آیة اللّه بروجردی و اصلاحات ارضی

نویسنده : حضرتی، حسن

موضع آیت اللّه بروجردی (م.1340 هـ.ش) درباره اصلاحات ارضی موضوع‏ اصلی این نوشته می‏باشد. به واسطه اصل موضوع پرسش اصلی این گونه طرح‏ می‏شود که موضع‏گیری مرحوم بروجردی درباره اصلاحات ارضی چگونه بوده‏ است؟ پیش‏فرض نگارنده این است که بروجردی مخالف با اصلاحات ارضی‏ بوده و این مخالفت فقط یک مخالفت شرعی و انتفاعی بوده است. به عبارت‏ دیگر این عالم بزرگ شیعی اجرای قانون اصلاحات ارضی را مخالف اصول‏ شرع اسلامی می‏دانستند.

پیش از ورود به بحث اصلی در تشریح اوضاع و شرایط دهه سی به عنوان‏ بستر موضوع می‏توان گفت: دوران پس از پایان جنگ دوم، عصر بیداری‏ ملتهای استعمارزده و بروز انقلابها و جنبشهای آزادیخواه در کشورهای جهان‏ سوم می‏باشد. این مسئله به طور جدی منافع کشورهای استعماری را به مخاطره‏ انداخته بود. پیروزی انقلاب کوبا در سال 1337 هـ.ش، پیروزی حرکت‏ استقلال ‏طلبانه در هند در سال 1326 هـ.ش، به قدرت رسیدن افسران آزاد به‏ رهبری جمال عبد الناصر در مصر در اوایل دهه 1330 هـ.ش، کودتای‏ عبد الکریم قاسم در سال 1337 هـ.ش در عراق از نمونه‏های بارز حرکتهای‏ استقلال ‏طلبانه در سالهای پس از جنگ دوم بین الملل بشمار می‏آیند که‏ ضربات محکمی را بر پیکرهء استعمار وارد کردند. آمریکا به عنوان کشوری که‏ بعد از جنگ دوم جهانی- به دلیل شرایط پیش آمده در جنگ و دوری این‏ کشور از میدان نبرد و در نتیجه سالم ماندن اقتصاد این کشور- جانشین‏ استعمار کهنه و پیر انگلیس شده، درصدد برآمد با تدابیری جلو این حرکتهای‏ استقلال‏طلبانه را بگیرد. در این راستا از سه طرح کمک گرفت:

1- سرمایه‏گذاری آمریکا در خود آمریکا از طریق «طرح روزولت» بنام‏ «طرح نو» new-peal  (این طرح قبل از جنگ در آمریکا شروع شده بود).

2- «طرح مارشال» در اروپا به ویژه آلمان از هم پاشیده پس از جنگ‏ جهانی دوم که به اقتصاد آن کشور امکان داد زیربنای صنعتی خود را از نو سروسامان دهد.

3-  طرح ترومن (اصل 4) که از همان آغاز متوجه کشاورزی و مسائل‏ ارضی کشورهای در حال ‏گذار بود تا از این طریق زنجیره پاره شده میان‏ کشورهای صنعتی و مستعمرات را ترمیم نماید. اصلاحات ارضی به شکلی با اصل ترومن پیوند خورد.

دولت آمریکا در این زمان به‏ طور کامل متوجه این مسئله شده بود که دیگر با مسلح و مجهز کردن دیکتاتورهای وابسته، نمی‏تواند منافع خود را حفظ کند بلکه نیاز به یک سری تغییرات ظاهری و انجام سیاستهای اصلاحی می‏باشد. تا بدین طریق جلوی نفوذ و بسط جنبشها و انقلابهای مردمی گرفته شود. از طرف دیگر غرب با حفظ شیوع کمونیسم هم روبرو بود که به سرعت در جهان‏ با شمارهای توده‏پسند رو به گسترش بود و الزاما غرب را مجبور می‏کرد تا با ایجاد تحول در بافت سنتی سیاسی- اقتصادجراتی کشورهای جهان سوم به طرف‏ توسعه گام بردارد تا بدین طریق از نفوذ کمونیسم در این کشورها جلوگیری‏ کند.

وقتی در سال 1338 هـ.ش/1959 م. کندی در آمریکا قدرت را به دست‏ گرفت طرح اصلاحات در جهان به طور مؤکد پیگیری شد. وی در پیامی اهداف‏ این اصلاحات را در کشورهای وابسته این گونه توضیح می‏دهد:

«پیمان‏های نظامی نمی‏تواند به کشورهایی که بی‏عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی، راه خرابکاری را در آنها باز کرده کمک نماید. آمریکا نمی‏تواند بر مشکلات کشورهای کم رشد فقط از نظر نظامی توجه کند. این امر خاصه‏ در مورد کشورهای کم‏توسعه که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شده‏اند صادق‏ است … هیچ مقدار اسلحه و قشونی نمی‏تواند به رژیم‏هایی که نمی‏خواهند یا نمی‏توانند اصلاحات اجتماعی کنند ثبات و استواری ببشخند، پیمانهای نظامی‏ نمی‏تواند به مللی که بی‏عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی مشوق قیام و رخنه و خرابکاری در آنها است کمک کند. ماهرانه‏ترین مبارزات ضد پارتیزانی‏ نمی‏تواند وقتی که مردم محلی کاملا گرفتار بی‏نوایی هستند و به این جهت از پیشرفت خرابکار، نگرانی ندارند، با موفقیت روبه‏رو گردند. از طرف دیگر هیچ‏ نوع خرابکاری نمی‏تواند مللی را که با اطمینان به خاطر جامعه‏ای بهتر می‏کوشند فاسد کند.»1

ایران به عنوان یکی از کشورهایی که مورد توجه شدید غرب بود بیش از دیگر کشورها در معرض نفوذ کمونیسم قرار داشت، بنابراین ضرورت انجام‏ اصلاحات اقتصادی در این کشور در جهت جلوگیری از رشد کمونیسم و همچنین تحکیم قدرت آمریکا- که از کودتای 28 مرداد جانشین انگلستان‏ شده بود- شدیدا احساس می‏شد.

http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=81&articleType=ArticleView&articleId=1816

 نظر دهید »

متن مصاحبه با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

17 آبان 1394 توسط صالحي

 

ارتباط مابين از طریق پرفسورحسابی، بوده؛اما درباره شیعه شدن آقای انیشتین اطلاع دقیق وقابل اثباتی نداریم

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حضرت آيت‌الله علوي بروجردي با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)

درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

حضرت آیت‌الله علوی بروجردی! همان گونه که مطلع هستيد، اخیراً برخی از خبرگزاري‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی، نامه‌ای از آقاي انيشتین به حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی ـ قدس سره ـ منتشر کرده و مطالبی در زمينة ارتباط آن دو با یکدیگر بيان نموده‌اند. از حضرت‌عالی درخواست داریم که اگر دراین‌باره اطلاعی دارید، بیان بفرمایید تا پرسش‌های متعددي كه در ذهن بسیاری از پژوهشگران پدید آمده و با این پایگاه اطلاع‌رسانی در میان گذاشته‌اند، پاسخ داده شود.

پرسش: لطفاً چگونگی ارتباط حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) با آقای انیشتین را بیان فرمایید.

پاسخ: جناب آقای انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی با یکدیگر به طور مستقیم ارتباط نداشته­اند؛ نه آقای انیشتین به ایران آمده و نه آیت‌الله العظمي بروجردی به آمریکا رفته بودند؛ اما یک رابط قوی بین آن دو وجود داشت و آن، آقای پرفسور حسابی بود. ایشان از یک سو شاگرد انیشتین بود و با ایشان ارتباط داشت و از سوی دیگر، از ارادتمندان و علاقه‌مندان به آیت‌الله العظمي بروجردی بود و بسیار خدمت ایشان می­آمد. اینجانب هم، چه در تهران و چه در قم، با دکتر حسابی در ارتباط بودم و خدمت ایشان می­رسیدم.

انیشتین، آغازگر مسیر گذر از ماده به ماورا

پرسش: حضرت آيت‌الله علوي، آیا قرائن و شواهدی دال بر این ارتباط وجود دارد؟

پاسخ: در همان ایام ـ حدود 42 سال قبل ـ پیش از آنکه بحث ارتباط آیت‌الله العظمي بروجردی و انیشتین مطرح شود، آقای دکتر حسابی جریانی را در این رابطه برای بنده بیان کردند. ایشان گفتند: «پس از آنکه نظریه نسبیت انیشتین در محافل علمی مطرح شده بود، روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدم. ایشان از من درباره این نظریه توضیح خواستند و بنده هم این نظریه را به طور مبسوط شرح دادم. آیت‌الله العظمي بروجردی سؤالات دقیقی می­پرسیدند و من هم جواب می­دادم. وقتی مطلب تمام شد، به من فرمودند: سلام مرا به آقای انیشتین برسان و بگو شما موفق شدید از فیزیک روزنه­ای به متافیزیک باز کنید». آقای پرفسور حسابی دقیقاً همین تعبیر را از آیت‌الله العظمي بروجردی مطرح کردند. این داستان دلالت می­کند که بین انیشتین و آیت‌الله العظمی بروجردی، از طریق دکتر حسابی، ارتباطی ـ هرچند در حد پیغام ـ بوده است؛ اما درباره مسلمان و شیعه شدن آقای انیشتین ـ که بعدها مطرح شد ـ اطلاع دقیق و قابل اثباتی نداریم.

انیشتن اگر بیشتر عمر می‌کرد، شاید بسیاری از مسائل را باز می­کرد. امیدواریم دوباره مغز متفکری همچون او شکل بگیرد و کارهای او را دنبال کند و به قول آیت‌الله العظمي بروجردی، از عالم فیزیک به ماورای ماده راه یابد. اگر ماده ورایی داشته باشد، علمِ به ماده نیز باید به ماورای ماده منتهی شود. اساساً شناخت کامل، به آن سوی ماده پر می­کشد. توجه به ماورای ماده، مسئله‌ای است که نمی‌توان با یک احتمال کوچک، آن را از انیشتین نفی کرد. چنین رایحه­ای در بسیاری از دانشمندان بزرگ استشمام می­شود؛ اما اینکه انیشتین در این زمینه به چه مرتبه‌ای رسیده است، باید بررسی و اثبات شود.

اثبات‌ناپذیر و انکارناپذیر بودن ارتباط

پرسش: حضرت استاد، لطفاً به‌منظور روشن‌تر شدن مطلب برای مخاطبان، توضيحات بيشتري ارائه فرماييد.

پاسخ: مسئله ارتباط بین انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی، همچون معمایی است. از یک سو نمی‌توان به طور کلی آن را نفی کرد؛ چون می‌دانیم که دست‌کم در حد پیغام‌رسانی از طریق پروفسور حسابی، بین آن دو ارتباط بوده است. همچنین مطالبی که اکنون از قول انیشتن و آیت‌الله العظمي بروجردی نقل می­شود، مطالب بلندی است و کار هر کسی نیست. کسی که به فلسفه و کلام اسلامی آشنایی داشته باشد، متوجه این نکته می‌شود.

از سوی دیگر، دلایل کافی و اثبات‌کننده در این‌باره موجود نیست و نمی‌توان صرفاً به قراین موجود بسنده کرد. انیشتن شخصیت بزرگی است و جدا از مسلمان یا یهودی بودن، متعلق به بشریت است. آیت‌الله العظمي بروجردی نیز شخصیت بسیار بزرگی است. ازاین‌رو، وقتی چنین مطالبی درباره این شخصیت‌ها مطرح می‌شود، باید با ادله قوی سخن گفت. ما به دنبال این ادله هستیم؛ اما آنچه تا کنون ارائه شده، قرائن ناقصی هستند که نتیجه قاطعی را اثبات نمی‌کنند.

1. اثبات‌ناپذیری

الف) نیافتن نامه‌های ادعاشده: ما در مجموعه آثار آیت‌الله العظمي بروجردی هیچ نامه‌ای به آقای انیشتین، یا پاسخی به نامه ایشان نیافته‌ایم. البته این به مفهوم انکار اصل مسئله نیست؛ زیرا بیشتر نامه­های ایشان هم‌اکنون موجود نیست؛ مانند نامه‌هایی که بین ایشان و شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر تبادل شده است که هیچ کدام اکنون در اختیار ما نیست. درباره انیشتین نیز هیچ نامه‌ای پیدا نشده است؛ با این حال، نه می‌توان اصل نامه‌نگاری بین آن دو را رد کرد و نه می‌توان آن را اثبات کرد.

ب) عدم شناخت دقیق درباره افراد و نهادهای مدعی: به دلیل وجود شخصیتی همچون پرفسور حسابی در این جریان، ما این مسئله را نفی نمی‌کنیم؛ اما چون درباره افراد و مجموعه­هایی که این مسئله را مطرح کرده‌اند، شناخت دقیقی نداریم و به افراد اصلی مطرح در این موضوع دست نیافته‌ایم، آن را اثبات هم نمی‌کنیم. برای مثال، گفته شده است که آقای دکتر مهدوی نامه‌ای با دست‌خط انیشتین به آیت‌الله العظمي بروجردی یافته است. ما بسیار تلاش کردیم که ایشان یا بستگانش را پیدا کنیم که تا کنون موفق نشده‌ایم. ممکن است که چنین نوشته‌ای منسوب به انیشتین، وجود داشته باشد و ممکن است نباشد.

ج) در اختیار نبودن شاهدان ماجرا: بیشتر افرادی که با آیت‌الله العظمي بروجردی به طور نزدیک ارتباط داشتند، مانند آیت‌الله سلطانی و آیت‌الله حاج شيخ‌علی صافی، از دنیا رفته­اند و تنها آیت‌الله العظمي حاج شيخ لطف‌الله صافی باقی مانده­اند که ایشان هم چیز زیادی در خاطر ندارند؛ چنان‌که اظهار می­کردند حتی آمدن دکتر حسابی نزد آیت‌الله العظمي بروجردی را هم به یاد نمی‌آورند. البته گفتنی است که آیت‌الله العظمي بروجردی دیدارهای خود را رسانه‌ای نمی‌کردند و همه از ملاقات‌های ایشان با شخصیت‌ها و سیاستمداران باخبر نمی‌شدند. حتی برخی از اطرافیان از ایشان می­خواستند که نتیجه دیدارهای خود را اعلام کنند تا مردم از خدماتشان آگاه شوند؛ اما ایشان ضرورتی برای این کار نمی‌دیدند. بنابراین درباره مکاتبات ایشان با انیشتین نیز طبیعی است که بسیاری از نزدیکان ایشان اطلاعی نداشته باشند. بنده خدمت آیت‌الله العظمي صافی و دیگر بزرگان رفتم و دراین‌باره صحبت کردم. اطلاعات ایشان هم بیش از این نیست. به هر حال، تمام افرادی که می‌توانستند در این زمینه گره‌گشا باشند، به‌ویژه دکتر حسابی، از دنیا رفته‌اند و در دسترس نیستند.

2. انکارناپذیری

الف) شخصیت جامع انیشتین: بنده در حالات انیشتین مطالعه کرده‌ام. ایشان شخصیت جامعی بوده است و تفکرش تنها به فیزیک محدود نبود؛ بلکه در زمینه موضوعات دیگر، از جمله فلسفه و کلام اسلامی نیز مطالعاتی داشته است. از‌این‌رو، کلمات و پرسش و پاسخ‌هایی که در این جریان از قول انیشتین مطرح شده است، امر بعیدی به نظر نمی‌رسد؛ چنان‌که آیت‌الله العظمي صافی نیز می­فرمودند: مطالبی که مطرح شده است، خیلی بلند است و نمی­شود از غیر آقای العظمي بروجردی و انیشتین صادر شده باشد. در نوشته‌هایی که به انیشتین نسبت داده شده است، ایشان فردی به نظر می‌آید که هم به فلسفه مسلط است، هم کلام اسلامی را خوب می‌فهمد و هم با سخنان اخباری‌­ها و مکتب آنها و علامه مجلسی و دیگران آشناست. ازاین‌رو، به‌راحتی نمی‌توان ادعا کرد که کسی این گفت‌وگو و پرسش و پاسخ را ساخته و پرداخته باشد.

ب) ارتباط گسترده آیت‌الله العظمي بروجردی با شخصیت‌های علمی معاصر: آیت‌الله العظمي بروجردی با طیف گسترده‌ای از اساتید و حتی  برخی از سیاستمداران بازنشسته مرتبط بودند؛ مانند تقی‌زاده  که به آیت‌الله العظمي بروجردی ابراز علاقه می‌کرد و دیدارهایی نیز با ایشان داشت. بدیع‌الزمان فروزانفر نیز با ایشان در ارتباط بود. من از خود ایشان شنیدم که گفتند: روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدیم و عرض کردیم: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که شیعه از زمان امام صادق ـ‌علیه‌السلام‌ـ آغاز شده است». ایشان که تا پیش از این جمله آرام نشسته بودند، ناگهان برافروخته شدند و طرز نشستن خود را عوض کردند و فرمودند: «من از شما تعجب می­کنم. شما چرا این حرف را می­زنید؟» آن‌گاه ایشان شروع کردند براي اثبات اینکه شیعه از زمان رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ شروع شده است. حدود دو ساعت توضیح دادند؛ روایت خواندند و شاهد آوردند. پس از آنکه سخنانشان تمام شد، عرض کردم: «مطالب ارزنده‌ای بود؛ کاش این مطالب را می‌نوشتید». ایشان فرمودند: «در مقدمات جامع احادیث شیعه این مطالب را نوشته‌ام». بنابراین، آیت‌الله بروجردی در زمینة ارتباط با اندیشمندان معاصر خود و مکاتبه و مباحثه با ایشان اهتمام داشتند و بعید نیست که با انیشتین نیز مرتبط بوده باشند.

ج) شخصیت جامع آیت‌الله العظمي بروجردی: آیت‌الله بروجردی از یک شخصیت جامع علمی برخوردار بودند. ایشان شاگرد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی بود و تمام مراتب فلسفه و عرفان را گذرانده بودند. ایشان افزون بر تسلط بر فقه و اصول، یک فیلسوف نیز به شمار می‌رفتند. در زمینه حدیث نیز کار کرده و بر تفسیر آیات بسیار مسلط بودند. ایشان بر اساس همین غنای علمی خود، با بسیاری از شخصیت‌های علمی مکاتبه و گفت‌وگوهایی داشته‌اند و پاسخ‌های مبسوطی به بسیاری از پرسش‌ها ارائه می‌کردند. ازاین‌رو هیچ بُعدی ندارد که با انیشتین نیز مکاتباتی داشته باشند. این مسئله قابل تکذیب نیست و ثبوتاً ممکن است؛ هرچند اثباتاً نمی‌توان دلیلی بر آن ارائه کرد.

نکاتی درباره ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

پرسش: حضرت استاد در پایان، اگر نکاتی در این زمینه دارید، لطفاً بیان فرمایید.

پاسخ: 1. اگر نامه آیت‌الله العظمي بروجردی به انیشتین و یا نامه انیشتین به ایشان پیدا شود، این مشکل نیز حل خواهد شد. این امر قابل پیگیری است. هیچ بعدی ندارد که بین این دو شخصیت، رفاقتی بوده و نامه‌نگاری­های صورت گرفته باشد. آیت‌الله العظمي بروجردی شخصیت بسیار پرحوصله‌ای داشتند و کسی بودند که با وجود گرفتاری­ها و مشکلات بسیار، ساعت‌های زیادی برای پاسخ به نامه‌ای وقت می‌گذاشتند. ایشان انیشتین را می‌شناختند و اهمیت کار را تشخیص می‌دادند. ازاین‌رو ممکن است که ایشان با انیشتین وارد مباحث جزئی شوند و به بحث بپردازند. درخواست ما این است که در مقام اثبات این امر، بیشتر کار شود؛ یعنی دست‌خط انیشتین دیده شود.

2. معمولاً نامه­های آیت‌الله العظمي بروجردی، به فارسی یا عربی نوشته می­شدند. بنابراین در صورت صحت این نامه‌نگاری‌ها، به یک مترجم نیاز می‌بود که احتمالاً خود دکتر حسابی این نقش را بر عهده داشتند؛ چون این نامه­ها پست نمی‌شدند و از طریق دکتر حسابی به انیشتین می‌رسیدند. در نتیجه، نقش دکتر حسابی در حل این معما بسیار زیاد است. ازاین‌رو باید با بستگان ایشان ارتباط یافت و پیگیری کرد که آیا در کتابخانه شخصی ایشان، آثاری در این زمینه هست یا خیر.

3. با توجه به اینکه یک طرف این داستان، آیت‌الله العظمي بروجردی است، بنده از کسانی که می‌توانند در این زمینه راهگشا باشند، می‌خواهم که ما را در حل این معما یاری کنند. اگر کسی واقعاً چنین نامه‌ای از انیشتین را یافته است، ما را در جریان قرار دهد. البته نباید این قضیه را سیاسی کرد. اینکه آقای حمیدرضا پهلوی این کتاب را خریده است، یا دیگری، در جای خود قابل تحسین است؛ اما نباید با نگاه سیاسی به آن نگریست. ما باید این کتاب را به دنیا عرضه کنیم. بنده اعلام می‌کنم که ما حاضریم خودمان به هرجایی که لازم است برویم و افراد و متخصصانی را که در این زمینه آگاهی دارند، از نزدیک ببینیم و با آنها مذاکره کنیم. این مسئله برای ما مهم است که ثابت شود معارف ما، حتی در جامعه علمی وزین و سنگینی در سطح انیشتن مخاطب دارد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

 نظر دهید »

سلام بر ارباب بیکفن

17 آبان 1394 توسط صالحي

 

 نظر دهید »

سلام برعموجان امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف

17 آبان 1394 توسط صالحي

 

سلام برعموجان امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف


آری آری آری


چه خوش فرمود:


چشمها از هیبت چشمان من در تاب بود

محو چشمم،چشم ها وچشم من برآب بود

چشم گفتم،چشم دادم،چشم پوشیده از آب

من سرا پا چشم وچشمم جانب ارباب بود

لبیک یاحسین علیه سلام

 نظر دهید »

سنت پیامبر یا سنت خلفا؟!

17 آبان 1394 توسط صالحي


واکاوی مفهوم و سند حدیث: به سنت من و سنّت خلفای راشدین تمسّک جویید
آیت الله سید علی حسینی میلانی
انتشارات الحقایق، چاپ سوم، 1392، قم
در برخی از کتابهای اهل سنت روایتی است که رفتار و اعمال خلفا را توجیه می کند و یا به اعمال و رفتار مغایر با احکام اسلامی آنها را صورت شرعی می دهد. این روایت چنین است:
علیکم بسنّتی وسنّة الخلفاء الراشدین؛
به سنّت من و سنّت خلفاى راشدین تمسّک جویید!
از آنجایی که از این حدیث به عنوان دستاویز برخی از اعمال مغایر با احکام اسلامی و سند توجیه کننده رفتار خلفا و امرا بهره بردارى شده، آیت الله سید علی حسینی میلانی در کتاب سنت پیامبر یا سنت خلفا به بررسی این روایت پرداخته است، تا نشان دهد که این روایت، ساختگی است و از سوی موالیان معاویه جعل و منتشر شده است.
وی در سه بخش به کاوشی علمی دربارۀ این روایت دست می یازد:
در بخش نخست نگارندگان حدیث و سندهای آن را بر می شمارد و روایت را به نقل ترمذى، ابوداوود، ابن ماجه، احمد بن حنبل، و حاکم نیشابورى نقل می کند.
در بخش دوم اسناد حدیث را می شناساند و نکاتى دربارۀ سند و دلالت حدیث بیان می کند که برخی از این نکات چنین است:
اول اینکه صحابه رسول خدا رفتارهایی در مخالفت با خلفا انجام دادند و اگر سنت خلفا همان سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله بود آنان نباید چنین اعمالی را مرتکب می شدند؛ حتی شخص عمر بن خطاب به صراحت با برخی از رفتارهای ابوبکر مخالفت کرده است.
دوم اینکه این حدیث تنها از یک نفر به نام عرباض بن ساریه سلمی نقل شده است؛ عجیب نیست که سخنرانی پیامبر در حضور جمع آنهم با این کیفیت که در روایت نقل شده، تنها از این شخص نقل شود؟
سوم اینکه راویان بعد از عرباض، در حمص هستند؛ یعنی این روایت فقط در شام رواج داشته آنهم در زمان معاویه؛ آیا این نمی تواند به خاطر دشمنی با امیر المؤمنین علیه السلام باشد؟
چهارم اینکه بخاری، مسلم و نسائی از نقل این روایت خودداری کرده اند.
نویسنده محترم سپس در ادامه به بررسی شخصیت راویان روایت از جمله عرباض، یحیى بن ابى المطاع شامى، حُجر بن حجر حمصى، عبدالرحمان بن عمرو شامى، عبداللّه بن علاء دمشقى، ضمرة بن حبیب، خالد بن معدان حمصى، محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمى دمشقى، بحیر بن سعد حمصى، ولید بن مسلم دمشقى، معاویة بن صالح حمصى و … پرداخته و به ضعف بسیاری از اینان در نقل حدیث و نگاه رجالی اشاره کرده و بطلان سندى حدیث را نشان داده است.
در ادامه شرح حال دو تن از بزرگان اهل سنت (حافظ ابن قطّان فاسى، ابن عربى مالکى) که این روایت را غیر صحیح دانسته اند آمده است.
در بخش سوم به استناد این حدیث در علوم مختلف اشاره کرده است از جمله: استناد غزالی در علم اخلاق، ملا علی قاری در علم حدیث، استناد برخی از متکلمین در علم کلام، استناد برخی از فقها در علم فقه و توجیه تحریم ازدواج موقت و متعه حج توسط عمر، نیز توجیه بدعت عثمان در افزایش تعداد اذان در روز جمعه.
http://www.al-milani.com/farsi/books/b.php?cat=5&itemid=155

 نظر دهید »

سید محمد یثربی

16 آبان 1394 توسط صالحي

مشخصات فردی و زندگینامه

نام:سید محمد

نام خانوادگی:یثربی

شهرت:حاج میر سید محمد یثربی

آدرس وب سایت:http://www.yasrebi.ir

نخصص ها:فقه و اصول ، تفسیر ، اخلاق و عرفان

زندگی نامه

الف:ولادت ونسب:

حضرت آیت الله حاج میر سید محمد یثربی-ادام الله ظله العالی- از علمای ربانی وفقیهی بزرگوار از تبار فقهای نگاهبان حریم اعتقادات شیعی هستند.ایشان در سال 1333 هجری شمسی در شهر مقدس قم(مهد علم وفقاهت واجتهاد ،شهر خون قیام،شهر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه-سلام الله علیها-) در بیت فقه وفقاهت چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله آقای حاج سید مهدی یثربی-قدس سره- ووالده گرامشان خانم حاجیه زهرا آل آقا(فرزند مرحوم آیت الله حاج آقا عبداااه آل آقا ونواده مرحوم آیت الله آقای حاج آقا بزرگ ساوجی از اعلام مدرسین حوزه تهران در قرن گذشته و اوایل قرن معاصر،حفیده بیت علامه مجدد وحید بهبهانی-رضوان الله تعالی علیه-)می باشد.

ایشان قبل از پایان 5سالگی مشغول خواندن قرآن و حفظ سوره های کوچک بود. در پنج سالگی عموی بزرگوار خود که از فقهای بنام شیعه و از اساتید علمای بزرگ،از جمله مرحوم حضرت امام خمینی- قدس سره- بود را از دست داد وبه همراه پدر خود به کاشان هجرت نمود.

ب)تحصیلات :

ایشان در سال 1339مشغول به تحصیلات ابتدائی در دبستان ملی مدرس گردید وبعد وارد دبیرستان شد و همزمان،با شوق واشتیاق زایدالوصفی وارد حوزه علمیه جدید التأسیس کاشان که والد مکرمشان بنیان نهاده بودند،شد.ایشان تمامی دروس ادبیات وسطح متوسط و همچنین رسائل ومکاسب را در آن حوزه ،نزد اساتید محترمی همچون والد بزرگوارشان ومرحوم آیت الله شیخ محمود روحانی –رحمه الله علیه – که معظم له علاقه فوق العاده ای نسبت به ایشان داشته اند فرا گرفتند.

در سال 1351در شهر دارالمومنین کاشان با خانواده محترم،مذهبی،صالح ومؤمن ازدواج نموند وبرای ادامه تحصیلات در سطوح عالیه به قم مهاجرت ودرآن شهر رحل اقامت گزیدند.

درس سطح کفایه را نزد آیت الله حاج سید محمد ابطحی - دام ظله- مرحوم آیت الله سلطانی طباطبائی(ره)به اتمام رسانده وهمزمان ،با هوش وذکاوتی که معظم له داشته دردرس خارج فقه حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری - ره – خلف مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس وبنیانگذار حوزه علمیه قم حاضر شدند ودر جلسه استفتائات وتمامی مباحث فقهی ایشان حضور فعال داشتند.

معظم له در این باره می فرمایند:آنچه محضر ایشان رامنهای عمق فکر واندیشه جذابیت می بخشید،معنویت و صفای ایشان ویکرنگی وانس آن بزرگوار با طلاب بود وبرای حقیر که در عین کم سنی مورد عنایت ولطف آن استاد فرزانه ومربی بزرگوار بودم،فوق العاده اثر بخش بود وآثار تربیتی آن را پس از سالها هنوز احساس می کنم. درهمان سنوات وپس از پایان سطح کفایه،در درس عالم ربانی حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی - مدظله العالی – (یک دوره اصول به مدت 17سال و همچنین چندین سال درس خارج فقه ایشان)شرکت نمود ونیز به مدت هفت سال در درس خارج اصول و فقه مرحوم آیت الله العظمی روحانی – قدس سره – حاضر شدند.

همچنین معظم له بیش ازدو سال دردرس خارج فقیه اهل بیت عصمت وطهارت حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی – قدس سره – شرکت نمودند واز درس اسفار اساتید بزرگوار مرحوم آیت الله صدر وشهید بزرگوار آیت الله مطهری و آیت الله جوادی آملی بهره گرفتند.

ج)ندریس وخدمات علمی:

ایشان از سال 1348 تا1353در حوزه پربرکت علمیه کاشان مشغول به تدریس ادبیات ،منطق واصول بودند که حدود چهل نفر از طلاب در درس ایشان شرکت می نمودند.همچنین از سال 1354 تا 1359تدریس اصول وشرح لمعه داشتند،که تا پنجاه نفر در درس ایشان در صحن مطهر بی بی دو عالم حضرت معصومه – سلام الله علیها – شرکت می کردند.

از سال 1360 تا 1367 به تدریس سه دوره اصول (رسائل شیخ انصاری رحمه الله) را از سال 1365 تا 1374 به انجام رساندند وشاگردان زیادی را تربیت نمودند. تا این که بنا به درخواست شاگردان معظم له و به دلیل محدودیت مکان وکثرت شاگردان ،درس کفایه الاصول را در مدرسه مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) شروع کردند که بیش از 70نفر دردرس ایشان شرکت می کردند.معظم لهاز سال 1378 مشغول به درس خارج فقه واصول در همان مدرسه شدند که نزدیک به دویست نفر در این دروس شرکت می نمایند.علاوه براینها در سالهای 60تا 63یک دوره منظومه حکمت را در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)تدریس نمودند.

ایشان در سال 1369یک مؤسسه علمی تحقیقاتی را به نام اصولی بزرگ«علامه مجدد وحید بهبهانی – رضوان الله علیه - »تأسیس نمودند که با هدایت ایشان ،در این مرکز محققین توانا وبررسی ،احیاء ونشر کتب علوم اهل بیت عصمت وطهارت – علیهم السلام – مشغول به کار می باشند. این مؤسسه با بیش از پنج هزار جلد کتاب ورسائل پایگاه تحقیقاتی فعالی در حوزه علمیه محسوب می شود.

د)تأليفات وآثار:

1- رساله فی تطور الاصول (عربی)

2- رساله فی تطور علم الفقه(عربی)

3- رساله فی الکلام (عربی)

4- رساله در ولایت؛مقدمه کتاب راهبرد اهل سنت به مسأله ولایت (فارسی)

5- شرح رساله حقوق امام سجاد – علیه السلام – (فارسی) در 3جلد؛مجموعه سخنرانی معظم له در رادیو معارف

6- تقریرات درس مکاسب محرمه (فقه)در 2جلد

7- مباحث رجالی در 1جلد

8- تقریرات خمس (فقه) در 1جلد

9- تقریرات صوم در 2جلد

10- تقریرات اصول در 8جلد

چهار مورد اخیر،هنوز به چاپ نرسیده است که آن انشاءالله دراینده نزدیک در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.

از جمله ویژگیهای معظم له که بارها درباره آن به شاگردان در یک جلسه درس غیبت داشته باشد،ایشان پیگیر علت غیبت وی می باشد.همچنین مکررا شاگردان را به مطالعه وپیگیری ومباحثه درس و درست فهمیدن درس توصیه وترغیب میکند.

معظم له بعد از درس خارج فقه واصول شاگردان را به حضور می پذیرند واشکالات آنان مربوط به درس را پاسخ فرموده به دیگر پرسش ها واستفتائات شرعی و اعتقادی جواب می دهند. با این شیوه،شاگردان زیادی تربیت نموده وآنان از شمع وجود ایشان بهرمند می گردند وبعضی از شاگردان ،از اساتید برجسته حوزه می باشند.از خداوند متعال می خواهیم که وجود این مشعل داران هدایت بشریت و این علماءربانی و مراجع عظام را برای همه مسلمین بویژه شیعیان مولا علی ابن ابی طالب علیه السام نگهدار باشد وسایه آنها را بر سر مامستدام بدارد.

 نظر دهید »

کلام امیرالمؤمنین علیه السلام نامه ۴۵ نهج البلاغهاز نامه‌هاى امیرالمؤمنین علیه السلام به عثمان بن حُنَیف انصارى، کارگزارش در بصره:

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

کلام امیرالمؤمنین علیه السلام

نامه ۴۵ نهج البلاغهاز نامه‌هاى امیرالمؤمنین علیه السلام به عثمان بن حُنَیف انصارى، کارگزارش در بصره:

پس از یاد خدا و درود! ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه‌داران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، خوردنی‌های رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسه‌هایی پر از غذا پی در پی جلوی تو می‌نهادند، خیال نمى‌کردم مهمان شدن به سفره قومى را قبول کنى که محتاجشان را به جفا مى‌رانند، و توانگرشان را به مهمانى مى‌خوانند! اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره می‌خوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی‌دانی دور بیافکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می‌کند، و از نور دانشش روشنی می‌گیرد، آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره‌ای نیاندوخته، و از غنیمت‌های آن چیزی ذخیره نکرده‌ام، بر دو جامه کهنه‌ام جامه‌ای نیفزودم، و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است …»

نکته: آیا هنوز زمان یاری مولایمان فرا نرسیده است؟

 نظر دهید »

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

گره کور نداریم فقیر حسنیم

نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم

کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

همه گویند به ما بی سر و سامان حسن

در دل مادرمان فاطمه جایی داریم

منصب نوکری شاه وفایی داریم

از عنایات حسن نان و نوایی داریم

خودمانیم چه روزی و بهایی داریم

روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم

رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم

حال دادند به ما باز چه بی اندازه

تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه

رمضان از قدمش گشت پر از آوازه

شده استان کرم صاحب یک دروازه

بازهم خیره کننده شده این شادی دل

آمده روز شریف حسن آبادی دل

دست و دل بازترین مرد در این دنیا اوست

اولین معجزه فاطمه و مولا اوست

دل پر از شوق گدایی است اگر آقا اوست

بانی تا ابد خیریه زهرا اوست

 نظر دهید »

سسله مباحث اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی آنها که از خدا فاصله گرفتند، و از فضائل نیز دور شده‌اند، ره به جایی نبردند

13 آبان 1394 توسط صالحي

سسله مباحث اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی
آنها که از خدا فاصله گرفتند، و از فضائل نیز دور شده‌اند، ره به جایی نبردند
بسم الله الرحمن الرحیم
در بحث یقین، جمله شریفه: «وَ الْیَقِینُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحـِکـْمـَةِ وَ مـَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ»بررسی می‌گردید.
عبرت درس آموزی از حوادث است
عبرت در زبان فارسی، به عنوان پند معنا می‌شود و عبرت‌آموزی معمولا به معنای درس گرفتن از حوادثی است که در زندگی اتفاق می‌افتد؛ یعنی آن حوادث، مورد دقت و نظر قرار می‌گیرد، و با سنجش نتایج آن، در زندگی انسان به کار می‌آید؛ به طوری که اگر حادثه‌ای به خطا و غفلت اتفاق افتاده، دیگر تکرار نشود و اگر به عکس، نتایج مطلوبی داشته، باید در تصمیمات آینده بر آن تکیه کرد. «معرفت عبرت» در این روایت، به معنای آن است که به طور صحیح از حوادثی که واقع می‌شوند، باید پند و عبرت گرفته شود.

امام علیه السلام در ادامه، « سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ» را یادآور می‌شوند که مجموعا با «تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ و تَأَوُّلِ الْحـِکـْمـَةِ وَ مـَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ» چهار پایه برای آن رکن اصلی یقین را تشکیل می دهد که خود یقین نیز با سه پایه اصلی دیگر، در این روایت، ایمان را کامل می‌نماید.
سنت گذشتگان، مایه عبرت آیندگان است

«سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ»، همان سیره و روش گذشتگان و کسانی است که دورانی قبل از زندگی ما می‌زیستند که در آیه شریفه قرآن ذکر شده است: «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ»؛[2] یعنی قصه‌هایی که ما نقل می‌کنیم، داستان پردازی و برای سرگرمی نیست، بلکه می‌خواهیم، مایه پند و عبرت باشد؛ همان گونه که شاعر می گوید:

بس حوادث در جهان بینی که نو پنداریش لیک چشم تیز دوران دیده آن را بارها

از این رو، باید دقت کرد و دانست که مردم، امت‌ها، تمدن‌ها و امپراتوری‌های بزرگ گذشته که به انحطاط رفتند به کدامین علت بود؟ چرا که هیچ حادثه‌ای در دنیا، بدون علت و سبب اتفاق نمی‌افتد.

وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام در حدیث دیگری می‌فرمایند:

یستدل على إدبار الدول بأربع: تضییع الأصول، و التمسک بالغرور، و تقدیم الأراذل، و تأخیر الأفاضل.[3]

چهار چیز باعث شکست دولت ها می شود: ضایع کردن اصول (مسائل مهم) و سرگرم شدن به فروع (امور کم اهمیت) و و به کار گماردن آدم های پست و کنار گذاردن انسان های فاضل.

در کلام امیرالمومنین علیه السلام سبب زوال دولتها ذکر شده که باید آنها را سنجید و از آن درس گرفت که در واقع، یقین همین است.

خلاصه آنکه امام علیه السلام در روایت صدر بحث، در مقام تبیین ایمان هستند که پایه یقین و سکون نفس را از ارکان ایمان برشمردند. آنگاه در اجزای یقین و استحکام آن «سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ» را ذکر فرمودند؛ چرا که با مطالعه در طول تاریخ و اقوام مختلف، روشن می‌شود آنها که از خدا فاصله گرفتند، و از فضائل نیز دور شده‌اند، ره به جایی نبردند. البته، نباید این گونه تصور شود که فضائل بدون اعتقاد به خدا امکان دارد؛ چرا که در اینجا معنای توحید آن است که انسان غیر از خدا، هیچ مأوایی در زندگی خودش ندارد. بنابراین، آنچه در قضیه یقین، از نگاه امام علیه السلام مهم است، آگاهی و بصیرت است؛ چرا که بدون این عناصر چهارگانه در یقین، خداشناسی، پیغمبرشناسی و دین‌شناسی او همانند خوارج نهروان، خواهد بود. همان افرادی که متدین بودند، و به فرموده امیرالمومنین، دائم قرآن می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، شب و روز نماز می‌خواندند، اما در یک چیز نقص داشتند، و آن آگاهی و شعور بود و لذا با توسل به خدا و با نام خدا مسیری را رفتند که مسیر شیطان بود. آنان با زحمت بسیار، شب را تا به صبح نماز می‌خوانند، روز را روزه می‌گیرند، اما به جای اینکه تقرب به خدا پیدا کنند، تقرب به شیطان پیدا کردند.
برگشت به جاهلیت در دوران معاصر

امروز، که 1400 سال از آن حوادث گذشته، هنوز عده از مردم پند نگرفته‌اند، و 200 میلیون یا 300 میلیون عرب، اسیر شماری اسرائیلی محدود هستند و بعد هم به همکاری با آنها و تبعیت از آنها افتخار می‌کنند. این واقعیتی است که نمی‌شود از آن فرار کرد، چرا؟ برای اینکه مسلمانان از تعالیم الهی فاصله گرفتند و یقین در وجودشان نیست؛ یعنی «تبصره الفتنه» ندارند، و به «سنة الاولین» هم توجه نکرده‌اند که در گذشته چه بودند و اینک چه شده‌اند.

در روزگار گذشته، جوانی ساده فرمانده لشکر اسلام بود، و توانست امپراطوری روم و ایران را فتح کند و مردم حتی نظامیان ایران و روم دسته دسته ایمان می‌آوردند، و حالا ما دسته دسته، همه چیز را از دست می‌دهیم؛ یعنی بعد از 1400 سال به دوران جاهلیت برگشته‌ایم و از «سنة الاولین» پند نگرفته‌ا‌یم و معرفتی از عبرت‌های آن حاصل نکرده‌ایم.

ما هر مقدار که از دین و ایمان فاصله گرفتیم، به عقب برگشته‌ایم. چند صباحی، در اروپا دوران رنساس فرا رسید و مردم از مذهب و کلیسا دور شدند و البته، علمشان رشد کرد و تمدن و ترقی پیدا کردند؛ چرا که دینشان، علم را منزوی کرده بود و کلیسا مجموعه‌ای‌ تشریفاتی بود که هیچ اصالتی را قبول ندارند؛ اینها بر این باورند که فقط خدا و دوست داشتن خدا، محبت و عشق برای هدایت کافی است و حتی اگر مردم، تمایل به همجنس‌گرایی داشته باشند، از نظر پاپ و مسیحیان مشکلی ندارد؛ در حالی که در انجیل، داستان قوم سدوم و گموراه و قصه لوط را نقل می‌کنند که شدیدا عذاب شدند و خداوند هم می‌دانست که این مردم، تمایل به همجنس‌گرایی دارند، ولی هیچ قانونی بر تجویز آن قرار نداد. لذا، آنان به احکام تورات و انجیل توجه ندارند و هرچه مردم بخواهند و هر آن چه حکومت‌ها بپسندند، همان را صحیح می‌دانند. ولی در اسلام، اینگونه نبود و بزرگترین دانشمندان ما مانند ابوعلی سینا و زکریای رازی ارتباطی قوی با دین داشتند. بسیاری از دانشگاه‌های اروپای به این حقیقت اعتراف می‌کنند که صنایع نظامی، و حتی امثال باروت و مواد ا

 نظر دهید »

زمانی انسان به یقین دست می‌یابد که نسبت به حقائق این عالم با چشم بصیر و بینا همراه با فطانت، باشد سسله مباحث اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی پیرامون حدیث صفات الایمان

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

زمانی انسان به یقین دست می‌یابد که نسبت به حقائق این عالم با چشم بصیر و بینا همراه با فطانت، باشد
سسله مباحث اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی پیرامون حدیث صفات الایمان

بسم الله الرّحمن الرّحیم
در ادامه سلسله مباحث صفات الایمان که در سال گذشته از آیت الله علوی بروجردی برای شما عزیزان منتشر شد به حول و قوه الهی در ماه مبارک رمضان به مرور ادامه آن مباحث گرانقدر منتشر میشود.
متن روایت

بـِالإِسـْنـَادِ الأَوَّلِ عـَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنِ الْإِیمَانِ؛ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الإِیمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عـَلَى الصَّبـْرِ وَ الْیـَقـِیـنِ وَ الْعـَدْلِ وَ الْجـِهَادِ؛ فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِکَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الْإِشـْفـَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشـْفـَقَ مـِنَ النَّارِ رَجـَعَ عـَنِ الْمـُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ. [1]

در جلسات گذشته، بخش‌هایی از متن حدیث شریف صفات الایمان، مورد بحث و بررسی قرار گرفت، به اینکه:

امام باقر – علیه السلام – فرمودند: از امیرالمؤمنین – علیه السلام – پرسیده شد که ایمان چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: خدای عزوجل ایمان را بر چهار ستون نهاده است: صبر؛ یقین؛ عدالت و جهاد. از این میان، صبر بر چهار شعبه است: شوق؛ نگرانی؛ زهد و مراقبت. هر کس شوق بهشت دارد، از هوسرانی­ها خودداری کند؛ هر کس از دوزخ نگران است، از هر آنچه حرام است روی برگرداند؛ هر کس در دنیا زاهد و بی­رغبت است، گرفتاری­ها بر او آسان است؛ و هر کس مراقب مرگ است، به کارهای خوب بشتابد.
نقش یقین در ایمان

در ادامه روایت امام باقر علیه السلام، به دومین رکن از ارکان ایمان اشاره، و عناصر آن را چنین بیان می‌فرمایند:

«وَ الْیَقِینُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحـِکـْمـَةِ وَ مـَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ». [2]

کسی که می­خواهد ایمان داشته باشد، ایمان بر چهار چیز استوار است. یکی از آنها صبر است که بحث آن گذشت. دومین رکن ایمان یقین است.

این نکته کاملا واضح و روشن است، مادامی که برای انسان یقین حاصل نشود، ایمان او در معرض خطر خواهد بود و البته، این مدعا در همه موارد به ویژه در خداشناسی صادق است.

در ابتدا مقدمه کوتاهی خدمت شما عرض کنم: اگر مادیون، با براهین به ظاهر قوی خود با انسان مومنی که از نظر برهان و استدلال، از آنان ضعیف‌تر است، بحث کنند چه بسا که آن فرد خداپرست در جواب آنان بماند و ایمانش نیز تضعیف گردد. فیلسوف فرانسوی برتراند راسل، کتابی به نام «چرا در ایران مسیحی نیستند» دارد ـ که در کشور ما ترجمه شده است ـ وی در آن کتاب، منکر قانون علیت شده است. من در جلسه‌ای حضور داشتم که بعضی از اساتیدِ دانشگاه، با فرد مادی مسلک درباره این موضوع بحث می‌کردند، ولی با تلقی و برداشتی که آن اساتید از برهان علت و معلول داشتند، نتوانستند جواب او را بدهند.

امروزه نیز وهابیت در تبلیغات و مناظرات در سایت­ها و شبکه­های ماهواره­ایی، معمولا افراد قوی خود را وارد صحنه می‌کنند و در مقابل افراد ضعیف از جهت علمی و کم تجربه را انتخاب می­کنند تا بتوانند طرف مقابل را شکست دهند.

بنابراین، زمانی یقین برای انسان حاصل می‌شود که بتواند تمامی اطراف یک شبهه را برای خود حل کند؛ یعنی حتی اگر یقین او از 100% به 99% هم تبدیل شود، باز همان یک درصد شبهه باقی مانده، جای نفوذ و خراب کردن دلیل را مفتوح می‌کند و چه بسا آن یک درصد مابقی 99 % هم زائل کند.
حکمت، رهیافت بصیرت

وجود مقدس امام علیه السلام درباره عنصر اول در تشکیل معنای یقین که یکی از ارکان ایمان است، می‌فرمایند:

«فَمَنْ أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ الْحِکْمَةَ».

واژه «تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ» به معنای بصیرت و دوراندیشی همراه با زیرکی و فطانت است؛ یعنی تیزبینی همراه با هوش و درایت در فهم و قابلیت دریافت صحیح و درست است. گاه انسان نگاه می‌کند، و هر چند که ممکن است بصیرت الهی را حاصل نماید، ولی از روی تیزبینی و دوراندیشی نیست.

از این رو فرمایش امام علیه السلام که می‌فرمایند: «أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ الْحِکْمَةَ»، به این معنا خواهد بود که اگر کسی درست نگاه کند، با بصیرت نگاه کند، به عرفانِ حکمت دست می‌یابد و این، همان حکمتی است که خداوند در قرآن مجید می‌فرماید: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»؛ [3] یعنی کسی که از روی فطانت، دوراندیشی و دقت، بصیرت پیدا نماید، در واقع، او همان فردی است که عرف الحکمة؛ یعنی نسبت به حکمت، آشنایی و عرفان پیدا می‌کند. البته، مراد از حکمت در اینجا اصطلاح فلسفه نیست، بلکه این حکمت به معنای عام آن است که در این عالم هر چه هست، دانایی و حکمت است.

بنابراین، زمانی انسان به یقین دست می‌یابد و ساختمان ایمان را بنا می‌کند که نسبت به حقائق این عالم با چشم بصیر و بینا همراه با فطانت، باشد؛ فطانتی که سفسطه‌ها و مغالطه­ها را خراب کند.
نظم تکوین جهان، عامل یقین توحیدی انسان

‌عقائد انسان از حقائق عالم گرفته می‌شود؛ یعنی توحید و بی‌همتایی خداوند فقط روی کاغذ و صفحه کتاب نیست؛ چرا که این وجود لفظی است، بلکه همانند مُفضل باید توحید را در نظام تکوین دید. البته، مفضل نیز به قدر ظرف وجودی خویش از معدن علم امام صادق علیه السلام بهره برده است.

امروزه با کشفیات جدید علمی می توان به نظم و عظمت جهان پی برد که گذشتگان اصلا نمی‌توانستند چنین تصور کنند. یعنی گذشته از شهر، کشور و کره زمین، منظومه شمسی نیز جزء کوچکی از این عالم است و همانند این منظومه، میلیـ

 نظر دهید »

صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بى تو حتى مهربانى حالتى از کینه دارد
بى تو مى گویند تعطیل است کار عشقبازى
عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه مى خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه ها بویى از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دورى بگویم یادم آمد
عشق با آزار ، خویشاوندى دیرینه دارد
در هواى عاشقان پر مى کشد با بى قرارى
آن کبوتر چاهى زخمى که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مى گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

 نظر دهید »

ببین باقی است روی لحظه هایم جای پای تو

13 آبان 1394 توسط صالحي

ببین باقی است روی لحظه هایم جای پای تو

اگر کافر، اگر مومن، به دنبال تو می گردم

چرا دست از سر من بر نمی دارد هوای تو

دلیل خلقت آدم! نخواهی رفت از یادم

خدا هم در دل من پر نخواهد کرد جای تو

صدایم از تو خواهد بود اگر بر گردی ای موعود!

پر از داغ شقایقهاست آوازم برای تو

تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم

کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو

نشان خانه ات را از هزاران شهر پرسیدم

مگر آن سوتر است از این تمدن، روستای تو

 نظر دهید »

قال‌ رسول‌ الله صلی الله علیه و آله وسلم :

13 آبان 1394 توسط صالحي

قال‌ رسول‌ الله صلی الله علیه و آله وسلم :

َ«مراقب‌ دوستی‌ خود با پدرت‌ باش، هیچ‌ وقت‌ از او نبُر، چرا که‌ خداوند، نورت‌ را خاموش‌ می‌کند.»

َ«سه‌ چیز است‌ که‌ هیچ‌ کس‌ نباید آن‌ها را ترک‌ کند؛ نیکی‌ به‌ پدر و مادر؛ چه‌ مسلمان‌ باشند و چه‌ غیر مسلمان، به‌ عهد خود وفا کردن، خواه‌ طرف‌ مسلمان‌ باشد و یا نباشد و رد‌ امانت‌ به‌ اهل‌ آن، چه‌ امانت‌ دهنده‌ مسلمان‌ باشد و چه‌ نباشد.»

َ«پنج‌ چیز کمر آدمی‌ را می‌شکند؛ عاق‌ والدین‌ شدن، خیانت‌ زنی‌ که‌ شوهرش‌ به‌ او اطمینان‌ کرده، زمام‌ داری‌ که‌ مردم‌ از او اطاعت‌ می‌کنند، ولی‌ او از خدا اطاعت‌ نمی‌کند، کسی‌ که‌ وعده‌ دهد و وفا نکند و در آخر این‌ که‌ کسی‌ دربارة‌ نسبت‌ مردم‌ بدگویی‌ کند.»

َ«جهاد فقط‌ آن‌ نیست‌ که‌ کسی‌ در راه‌ خدا شمشیر بزند، این‌ هم‌ جهاد است‌ که‌ کسی‌ بار زندگی‌ پدر، مادر و فرزند را بر دوش‌ بگیرد. لذا هر کسی‌ بار زندگی‌ خود را بر پشت‌ می‌کشد تا از مردمان‌ بی‌ نیاز باشد، در جهاد است.»

 نظر دهید »

آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی روز غدیر روزی بود که قرآن ناطق برای خلافت بلا فصل نصب شد

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی
روز غدیر روزی بود که قرآن ناطق برای خلافت بلا فصل نصب شد
آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی در جلسه درس خود در مسجد اعظم به تشریح این روایت از رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم- که فرمودند: ” علیٌّ مع القرآن والقرآن مع علیّ ” پرداختند و به نکات دقیق و عمیقی از آن اشاره فرمودند. معظم له در ابتدای سخنانشان ضمن اشاره به برخی از منابع معتبر روایی که این روایت را نقل کرده اند و نزد مخالفین مذهب اعتبار ویژه ای دارد، فرمودند: اعتبار سند و مدرک آن به حدی است که بر همه مبانی رجال عامّه و با بیست میزان، این حدیث وزن شده و از تمام مناقشات تهذیب شده است؛ از این رو از نظر همه مذاهب عامّه این روایت در حد اعلای از صحت است.
ایشان در بیان جایگاه رفیع رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم-فرمودند: این روایت از زبان کسی صادر شده که به پایه او در عقل، نه اولین از مخلوقات و نه آخرین از آنها نمی رسند، و در فصاحت و بلاغت، جمیع امم به آن نائل نمی شوند؛ همچون کسی حرف می زند. او عقل کل و کل عقل است لذا باید دید در بیان او چه اسراری نهفته است.
آیت الله العظمی وحید خراسانی پس از بیان برخی از لطائف این روایت، فرمودند: پیامبر اکرم -صلی الله علیه وآله وسلم- با این بیان(علی با قرآن و قرآن با علی است) خواست به بشر بفهماند آن کتاب مکنونی که قرآن می فرماید: جز پاکان نمی توانند به آن دست یابند، حقیقت علویه است و همان هم حامل قرآن است. و از این مطلب، سر بیان حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روشن می شود آن زمانی که فرمود: من کتاب گویای خدا هستم.
معظم له در فرازی دیگر از بیاناتشان ضمن اشاره به آیه شریفه ” وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ “(و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد)فرمودند: همه مفاخر علم تفسیر نوشتند که آن گوش شنوا علی بن ابی طالب-علیهما السلام- است؛ او گوش شنوای هر چیزی شد که بر عقل کل نازل گشت ، همانی که عصاره اش قرآن شد و بر زبان خاتم النبیین-صلی الله علیه وآله-جاری گردید، و نتیجه این شد که علی با قرآن است و قرآن با علی.
ایشان در پایان فرمودند: باید دید قلب علی علیه السلام با چه قرآنی است. این قرآن همان قرآنی است که خداوند بر نزول آن خودش را حمد نمود و بر آن تبارک فرمود، این همان قرآنی است که به آن کوه ها از جا کنده می شود و مرده ها به سخن می آیند، این همان قرآنی است که قدرت یک حرف آن تخت بلقیس را برای سلیمان حاضر کرد و این همان قرآنی است که بیانگر هر چیزی است.
مشروح بیانات معظم له را در ادامه ملاحظه نمایید:
بِسمِ اَللهِ الرحَمن الرحَیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمَین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سِیدَنا مُحَمَّد وَ آلهِ الطاهِرِین، سِیَّما بَقیةِ اللهِ فِی اَلارَضین وَ العنُ عَلَی اَعَدائِهم اِلی یَومِ الدین.
این حدیث: «علیٌ مع القرآن والقرآن مع علی»، اولاً سند حدیث، ثانیاً فقه الحدیث. اول، روایت؛ بعد ، درایت؛ آن وقت روشن خواهد شد غدیر یعنی چه، و این روز چه روزی بود که الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ، و این تعبّد نیست، عین تحقیق دقیق بر مبنای ادّق براهین است، چون امتیاز این مذهب این است، نیازی به تعصب نیست، اساس بر حکمت است و منطق و استدلال و عقل و کتاب و سنت. چون چنین است، حدیث سنداً ملاحظه بشود، تا به دلالتش.
اعتبار روایت “علی مع القرآن” نزد مخالفین مذهب
المعجم الصغیر، جلد اول؛ المجعم الأوسط جلد پنجم؛ الجامع الصغیر، جلد دوم؛ کنز العمّال جلد اول. فیض الغدیر جلد چهارم؛ سبیل الهدی والرشاد جلد اول؛ ینابیع الموده جلد اول؛ مستدرک حافظ حاکم نیشابوری جلد سوم؛ تلخیص امام المنقدین ذهبی؛ این قسمتی از مدارک است. اما سند روایت در کمال صحت است، به حدّی که بر جمیع مبانی رجال عامّه با بیست میزان این حدیث وزن شده و از تمام مناقشات رجالیّه تهذیب شده است. نتیجه این است که از نظر تمام مذاهب عامّه این روایت در حد اعلای از صحت است. این روایت.
باهم بودن و مشارکت وجودی علی علیه السلام و قرآن
اما متن که برهان قاطع بر بطلان خلافت اول و دوم و سوم است، و دلیل قطعی بر خلافت بلا فصل علی بن ابی طالب است، این متن است؛ متن این است:
علیٌ مع القرآن والقرآنُ مع علی، لن یتفرقا حتی یردا علیَّ الحوض.
این متن حدیث است، اما فهم حدیث. اضافه دو قسم است: یک قسم اضافات مختلفة الأطراف، مثل ابوّت و بنوّت؛ مقوله، اضافه است اما طرفین اضافه مختلف است. یک قسم اضافه متفقة الأطراف، مثل أخوّت. این طرف و آن طرف یک مفهوم است، نه دو مفهوم.
این روایت از زبان کسی است که عقل کل است و کل العقل است؛ از جهت مغزش. از جهت پوستش و قشرش: افصح من نطق بالذات است. نه به پایه او در عقل، اولین و آخرین می رسند، نه به حد او در فصاحت و بلاغت، جمیع امم نائل می شوند؛ همچو کسی حرف می زند. اضافه ای که به کار برده است- آن کسی که « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى » - اضافۀ متحدةُ الاطراف است، و آن معیت است.
نکته مهم این است که در این اضافه، یک طرف مغنی از طرف دیگر است. وقتی گفتند: زید برادر عمرو است، محتاج نیست که باز بگویند : عمرو برادر زید است. قدرت علمی اینجاست. فرمود: علیٌ مع القرآن، کافی بود که القرآن مع علی، اما در عین حال در این اضافه متفقة الأطراف، به یک طرف اکتفا نکرد، فرمود: علیٌ مع القرآن، باز برگرداند: والقرآن مع علی؛ سرّش چیست؟ آنچه ما استقصا کردیم، هفت مطلب است ولی به قدری که بشود گفت.
سرّ اول این است: ترکیب این چنین است: علیٌ مع القرآن والقرآن مع علی. اول علی، آخر علی. در این اولیت و آخریت بحثی است. علی با قرآن، قرآن با علی. شروع به علی، ختم به علی. قرآن…، قرآن، وسط واقع شده است؛ قلب، شده است قرآن. قلب این دو کلمه چیست؟ والقرآن مع علی. القرآن… باز در آن “القرآن” و در آن “والقرآن” بحث مفصلی است. غوغایی است این حدیث.
علی علیه السلام قرآن ناطق است http://wahidkhorasani.com

 نظر دهید »

مهر ۱۳۹۴ آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی مقام یاران سیدالشهدا علیه السلام و مقام کفیل ایتام آل محمد علیهم السلام

13 آبان 1394 توسط صالحي

مهر ۱۳۹۴
آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی
مقام یاران سیدالشهدا علیه السلام و مقام کفیل ایتام آل محمد علیهم السلام

آیت الله العظمی وحید خراسانی در درس تفسیر و در مسجد اعظم قم مباحث مهمی درباره مقام یاران سیدالشهدا علیه السلام و مقام کفیل ایتام آل محمد علیهم السلام بیان داشتند. معظم له در ابتدای سخنانشان ضمن اشاره به آیه انذار فرمودند: ایام عاشورا در پیش است و وظیفه فرد فرد شما اقتدای عملی به سیدالشهدا علیه السلام است ؛ همچنان که او در این ایام خون دلش را برای نجات بندگان خدا از غرقاب جهالت و حیرانی گمراهی بذل کرد ، شما هم در این ایام به انذار آنها بپردازید. این کار، کار انبیا علیهم السلام بود.
ایشان در ادامه مقام اصحاب سیدالشهدا علیه السلام را برشمرده، فرمودند: خدمت به این درگاه، یک سیاه حبشی را به مقامی رسانید که از نیکان خدا گشت و به دعای سیدالشهدا علیه السلام جنازه اش پس از ده روز، شب تار نینوا را منور و فضای آن را معطر نمود.
آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله سپس چند روایت معتبر از ائمه معصومین علیهم السلام را نقل نموده، فرمودند: بنابر این روایات، کسی که به تحکیم عقائد ، تهذیب اخلاق ، تعلیم احکام به ایتام آل محمد مشغول باشد، مقام او از عباد ، مجاهدین و متهجدین برتر و والاتر است و از سعادت همنشینی با رسول خدا صلی الله علیه وآله و از نعمات بهشتی برخوردار خواهد شد. خوشا به حال کسانی که از ایام عاشورا استفاده کنند و به مناطق محروم و دور افتاده بروند و برای ابد، سعادت خود را بیمه کنند.
معظم له در پایان بیاناتشان مقام رضا و تسلیم سیدالشهدا علیه السلام را برشمرده ، افزودند: آن حضرت در گودال قتلگاه ، در آن هنگامه ای که جماعت با شمشیر و نیزه و سنگ بر او می تاختند و از شدت تشنگی آسمان بر او تیره و تار شده بود ، رو به خدا فرمود: خدایا به قضای تو راضی و به خواست تو تسلیم ام، ای فریادرس فریادخواهان!
http://wahidkhorasani.com

 نظر دهید »

آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی در جمع مبلغان کشور آنچه مردم در عزاداری سیدالشهدا علیه السلام انجام دهند، همه تفریط است؛ در عزاداری او افراط معنا ندارد

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی در جمع مبلغان کشور
آنچه مردم در عزاداری سیدالشهدا علیه السلام انجام دهند، همه تفریط است؛ در عزاداری او افراط معنا ندارد

مردم را به عظمت عاشورا آشنا کنید. سید الشهدا علیه السلام را آنچنان که در بیان رسول خدا هست، به مردم معرفی کنید، تا یک عده عوام نگویند: اینها افراط در عزاداری است. آنچه مردم در عزاداری برای او انجام بدهند، همه تفریط است. این عزا افراط ندارد. فقیه، میرزای نائینی است. او کسی است که اساطین فقها بر کلمه به کلمه رساله ” لباس مشکوک” او دقتها می کنند، همچو کسی صریح فتوایش این است ” اگر در عزای حسین بن علی بر سینه زنجیر و تیغ بزنند و خون بیاید، هیچ اشکالی ندارد. عظمت مصیبت چنان است که بکی علیه ما یری وما لا یری، بنابراین زنجیر زدن من و سیاه شدن تن من، کجا به گرد این مصیبت می رسد. الهی! به خون پاک آن حضرت به ما معرفت بده.
http://wahidkhorasani.com

 نظر دهید »

دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی دام ظله العالی حرکت هیئت عزاداری آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی دام ظله العالی
حرکت هیئت عزاداری آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام

امروز(۲۰ /۰۶/ ۱۳۹۴ )و ساعاتی پیش، مراسم عزاداری شهادت امام صادق(علیه السلام)در فاطمیه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزار شد. در این مراسم در رثای آن امام همام به ذکر مصیبت پرداخته شد و سپس هیئت عزادار به همراه آیت الله العظمی وحید خراسانی (مدظله) برای عرض تسلیت به حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به سوی حرم مطهرش حرکت نمودند. در این مراسم جمعیتی با شکوه از اقشار مختلف مردم و از کشورها دیگر حضور داشتند و در هوای بسیار گرم شهر مقدس قم به سینه زنی و عزاداری پرداختند.
http://wahidkhorasani.com

 نظر دهید »

دفتر حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی اطلاعیه

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

 

پیرو سؤالات مکرر از دفتر معظم له درباره نمایش تصویری از ائمه علیهم السلام، اطلاعیه ای از سوی این دفتر بدین شرح صادر شد:
بسمه تعالی
ائمه علیهم السلام و امام زادگان عظیم الشأن مانند حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام بالاتر از آن هستند که در فیلم و غیر آن تصویرشان نشان داده شود و این عمل جایز نیست.
http://wahidkhorasani.com

 نظر دهید »

دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی اطلاعیه به مناسبت شهادت رئیس مذهب

13 آبان 1394 توسط صالحي

 

دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی
اطلاعیه به مناسبت شهادت رئیس مذهب

بسمه تعالی
پیرو توصیه های مکرر و مؤکد مرجعیت شیعه آیت الله العظمی وحید خراسانی - مد ظله العالی- به اقامه عزاداری و ارج گذاشتن به مقام قدس عصمت و طهارت امام جعفر صادق علیه السلام، به مقامی که نبوت و امامت تمام نشد جز وقتی که او بر کرسی تدریس نشست و به جهت توجه دل ها به مقامی که عقل مؤالف و مخالف در عظمت علم و قدرت او مبهوت گشت و در مقابل آن به زانو درآمد، و همچنین برای بزرگداشت شهادت رئیس مذهب یعنی شهادت کسی که نقطه ی وجود بشر به خدا و راهی را که باید انسان برود تا به رضای خدا برسد ، ترسیم نمود و عصاره دین و آیین را به بشریت آموخت و منجی و نجات او از گرداب مهلکه‌ها شد، از عموم مسلمانان دعوت می شود که در روز شهادت حضرت صادق آل محمد علیه السلام با برگزاری هیآت عزاداری در کوچه و بازار به اقامه عزا بپردازند و عاشورای دیگر برپا کنند تا بر دنیا معلوم شود که این مملکت زیر پرچم کیست، و برای غربت او و بارگاه ویران شده اش به سر و سینه بزنند تا دعای آن حضرت شامل آنان شود که فرمود: ” اللهم ارحم الصرخة التی کانت لنا “، و عرض تسلیت به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان علیه السلام باشد .
http://wahidkhorasani.com

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال
  • حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن
  • حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی
  • حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی
  • تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد
  • این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.
  • اخراج اهل فدك توسط غاصبين
  • اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)
  • مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[
  • اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت
  • محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:
  • امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:
  • همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:
  • صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:
  • از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:
  • تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آمار

  • امروز: 134
  • دیروز: 122
  • 7 روز قبل: 651
  • 1 ماه قبل: 2233
  • کل بازدیدها: 72453

خبرنامه

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آرشیوها

  • اسفند 1394 (52)
  • بهمن 1394 (13)
  • دی 1394 (8)
  • آذر 1394 (2)
  • آبان 1394 (92)
  • اردیبهشت 1393 (9)
  • فروردین 1393 (8)
  • اسفند 1392 (53)
  • بهمن 1392 (31)
  • بیشتر...

خبرنامه

وبلاگ های من

  • هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس