آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی روز غدیر روزی بود که قرآن ناطق برای خلافت بلا فصل نصب شد
آیةالله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی
روز غدیر روزی بود که قرآن ناطق برای خلافت بلا فصل نصب شد
آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی در جلسه درس خود در مسجد اعظم به تشریح این روایت از رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم- که فرمودند: ” علیٌّ مع القرآن والقرآن مع علیّ ” پرداختند و به نکات دقیق و عمیقی از آن اشاره فرمودند. معظم له در ابتدای سخنانشان ضمن اشاره به برخی از منابع معتبر روایی که این روایت را نقل کرده اند و نزد مخالفین مذهب اعتبار ویژه ای دارد، فرمودند: اعتبار سند و مدرک آن به حدی است که بر همه مبانی رجال عامّه و با بیست میزان، این حدیث وزن شده و از تمام مناقشات تهذیب شده است؛ از این رو از نظر همه مذاهب عامّه این روایت در حد اعلای از صحت است.
ایشان در بیان جایگاه رفیع رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم-فرمودند: این روایت از زبان کسی صادر شده که به پایه او در عقل، نه اولین از مخلوقات و نه آخرین از آنها نمی رسند، و در فصاحت و بلاغت، جمیع امم به آن نائل نمی شوند؛ همچون کسی حرف می زند. او عقل کل و کل عقل است لذا باید دید در بیان او چه اسراری نهفته است.
آیت الله العظمی وحید خراسانی پس از بیان برخی از لطائف این روایت، فرمودند: پیامبر اکرم -صلی الله علیه وآله وسلم- با این بیان(علی با قرآن و قرآن با علی است) خواست به بشر بفهماند آن کتاب مکنونی که قرآن می فرماید: جز پاکان نمی توانند به آن دست یابند، حقیقت علویه است و همان هم حامل قرآن است. و از این مطلب، سر بیان حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روشن می شود آن زمانی که فرمود: من کتاب گویای خدا هستم.
معظم له در فرازی دیگر از بیاناتشان ضمن اشاره به آیه شریفه ” وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ “(و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد)فرمودند: همه مفاخر علم تفسیر نوشتند که آن گوش شنوا علی بن ابی طالب-علیهما السلام- است؛ او گوش شنوای هر چیزی شد که بر عقل کل نازل گشت ، همانی که عصاره اش قرآن شد و بر زبان خاتم النبیین-صلی الله علیه وآله-جاری گردید، و نتیجه این شد که علی با قرآن است و قرآن با علی.
ایشان در پایان فرمودند: باید دید قلب علی علیه السلام با چه قرآنی است. این قرآن همان قرآنی است که خداوند بر نزول آن خودش را حمد نمود و بر آن تبارک فرمود، این همان قرآنی است که به آن کوه ها از جا کنده می شود و مرده ها به سخن می آیند، این همان قرآنی است که قدرت یک حرف آن تخت بلقیس را برای سلیمان حاضر کرد و این همان قرآنی است که بیانگر هر چیزی است.
مشروح بیانات معظم له را در ادامه ملاحظه نمایید:
بِسمِ اَللهِ الرحَمن الرحَیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمَین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سِیدَنا مُحَمَّد وَ آلهِ الطاهِرِین، سِیَّما بَقیةِ اللهِ فِی اَلارَضین وَ العنُ عَلَی اَعَدائِهم اِلی یَومِ الدین.
این حدیث: «علیٌ مع القرآن والقرآن مع علی»، اولاً سند حدیث، ثانیاً فقه الحدیث. اول، روایت؛ بعد ، درایت؛ آن وقت روشن خواهد شد غدیر یعنی چه، و این روز چه روزی بود که الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ، و این تعبّد نیست، عین تحقیق دقیق بر مبنای ادّق براهین است، چون امتیاز این مذهب این است، نیازی به تعصب نیست، اساس بر حکمت است و منطق و استدلال و عقل و کتاب و سنت. چون چنین است، حدیث سنداً ملاحظه بشود، تا به دلالتش.
اعتبار روایت “علی مع القرآن” نزد مخالفین مذهب
المعجم الصغیر، جلد اول؛ المجعم الأوسط جلد پنجم؛ الجامع الصغیر، جلد دوم؛ کنز العمّال جلد اول. فیض الغدیر جلد چهارم؛ سبیل الهدی والرشاد جلد اول؛ ینابیع الموده جلد اول؛ مستدرک حافظ حاکم نیشابوری جلد سوم؛ تلخیص امام المنقدین ذهبی؛ این قسمتی از مدارک است. اما سند روایت در کمال صحت است، به حدّی که بر جمیع مبانی رجال عامّه با بیست میزان این حدیث وزن شده و از تمام مناقشات رجالیّه تهذیب شده است. نتیجه این است که از نظر تمام مذاهب عامّه این روایت در حد اعلای از صحت است. این روایت.
باهم بودن و مشارکت وجودی علی علیه السلام و قرآن
اما متن که برهان قاطع بر بطلان خلافت اول و دوم و سوم است، و دلیل قطعی بر خلافت بلا فصل علی بن ابی طالب است، این متن است؛ متن این است:
علیٌ مع القرآن والقرآنُ مع علی، لن یتفرقا حتی یردا علیَّ الحوض.
این متن حدیث است، اما فهم حدیث. اضافه دو قسم است: یک قسم اضافات مختلفة الأطراف، مثل ابوّت و بنوّت؛ مقوله، اضافه است اما طرفین اضافه مختلف است. یک قسم اضافه متفقة الأطراف، مثل أخوّت. این طرف و آن طرف یک مفهوم است، نه دو مفهوم.
این روایت از زبان کسی است که عقل کل است و کل العقل است؛ از جهت مغزش. از جهت پوستش و قشرش: افصح من نطق بالذات است. نه به پایه او در عقل، اولین و آخرین می رسند، نه به حد او در فصاحت و بلاغت، جمیع امم نائل می شوند؛ همچو کسی حرف می زند. اضافه ای که به کار برده است- آن کسی که « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى » - اضافۀ متحدةُ الاطراف است، و آن معیت است.
نکته مهم این است که در این اضافه، یک طرف مغنی از طرف دیگر است. وقتی گفتند: زید برادر عمرو است، محتاج نیست که باز بگویند : عمرو برادر زید است. قدرت علمی اینجاست. فرمود: علیٌ مع القرآن، کافی بود که القرآن مع علی، اما در عین حال در این اضافه متفقة الأطراف، به یک طرف اکتفا نکرد، فرمود: علیٌ مع القرآن، باز برگرداند: والقرآن مع علی؛ سرّش چیست؟ آنچه ما استقصا کردیم، هفت مطلب است ولی به قدری که بشود گفت.
سرّ اول این است: ترکیب این چنین است: علیٌ مع القرآن والقرآن مع علی. اول علی، آخر علی. در این اولیت و آخریت بحثی است. علی با قرآن، قرآن با علی. شروع به علی، ختم به علی. قرآن…، قرآن، وسط واقع شده است؛ قلب، شده است قرآن. قلب این دو کلمه چیست؟ والقرآن مع علی. القرآن… باز در آن “القرآن” و در آن “والقرآن” بحث مفصلی است. غوغایی است این حدیث.
علی علیه السلام قرآن ناطق است http://wahidkhorasani.com