اخراج اهل فدك توسط غاصبين
اخراج اهل فدك توسط غاصبين[1]
غاصبين فدك گذشته از زير پا گذاشتن آيه «و آت ذا القربي حقه» و آيه تطهير و آيات ارث و آيات ارث انبيا (عليهم)، و نيز زير پا گذاشتن سند رسمي پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه در مورد فدك به فاطمه (عليها سلام)داده بود، ضربه نهايي دربارة آن را به دست عمر و در زمان حكومت او وارد كردند كه عهدنامة پيامبر (صلی الله علیه و آله) با يهوديان فدك را كه در قرار مصالحه تنظيم شده بود ناديده گرفتند و آن را باطل اعلام كردند.
ماجرا از اين قرار بود كه اهل فدك پس از مصالحه با پيامبر (صلی الله علیه و آله)، همچنان در سرزمين فدك باقي ماندند و هر ساله طبق قرارداد مبالغ مورد مصالحه را پرداخت مي كردند، و اين برنامه چه در زمان تصرف حضرت زهرا (عليها سلام) و چه در دوراني كه غصب شده بود ادامه داشت.
عمر در زمان حكومت خود دستور داد اهل فدك به شام كوچ كنند و آنان را وادار كرد مزارع خود را كه پنجاه هزار درهم قيمت گذاشته بود بفروشند و مبلغ آن را از بيت المال بگيرند.
اهل فدك گفتند: «عهدنامۀ ابوالقاسم (يعني پيامبر (صلی الله علیه و آله) را محو و فراموش شده تلقي مي كني و ما را اخراج مي نمايي»؟ گفت: من آن روز حاضر بودم كه پيامبر به شما گفت: «تا آنگاه كه خواستيم شما بمانيد». اكنون نمي خواهيم و قصد اخراج شما را داريم.
اين ادعا را عمر در حالي مي نمود كه چنين مطلبي در عهد نامه نبود و اين نسبت دروغي بود كه به پيامبر (صلی الله علیه و آله) مي داد.
بدين صورت عهدنامه اي كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان بسته بود و در متن آن قيد نشده بود «تا روزي كه خواستيم شما بمانيد»، عمر با ادعاي خود زير پا نهاد و آخرين ضربة خود را در جهت بر پيكر فدك وارد ساخت و ساكنين آنجا را به شما تبعيد نمود.
آخرين سخنان دربارۀ فدك
خطابۀ حضرت زهرا (عليها سلام) چنان تأثيري داشت كه دشمنان را ناگزير كرد عكس العملي به ظاهر مثبت نشان دهد تا از شدت اين تأثير بكاهد، ولي آنان مايل نبودند چنين كاري به طور مستقيم صورت گيرد. لذا زنان را به عنوان عيادت حضرت فرستادند، و پيرو آن مردانشان نيز به همين منظور آمدند، ولي عذري بي اساس را هم با خود آوردند.
آخرين سخنان صاحب فدك در اين عيادتها بود كه از بستر بيماري، ماهيت اين ماجراي تلخ و جرم مجريان و حاميانشان را روشن فرمود.
سخنان حضرت زهرا (عليها سلام) براي زنان عيادت كننده[2]
زنان مهاجر و انصار بعد از مدتي كه هيچ يادي از يادگار پيامبر (صلی الله علیه و آله) نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟
حضرت حمد الهي به جاي آوردند و بر پدر بزرگوارش درود فرستادند و سپس نفرت خود را از چنان جمعيت بي وفايي با اين كلمات اعلام فرمودند:
صبح كرده ام در حالي كه به خدا سوگند از دنياي شما متنفرم و آن را رها كرده ام، و نسبت به مردان شما غضبناكم. با امتحان اول آنان را به دور افكندم، و با آزمايش عمق ايمانشان آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم.
پس ننگ بر كند شدن شمشير و بي استقامتي نيزه و اضطراب فكر و تزلزل روح جديت و ترس از فتنه و جنگ! و چه بد است آنچه براي آيندة خود مهيا كرده اند كه خداوند بر آنان غضب كرده و دائما در عذاب خواهند بود.
بنابراين چاره اي جز اين نبود كه قلادة آن را بر گردنشان افكندم و سنگيني آن را بر دوششان قرار دادم و ننگ آن را بر سرشان افكندم.
پس خير از ظالمين دور باد و به بلا دچار شوند و از آثار نيك محروم باشند و از رحمت خدا دور گردند.
آنگاه آنان را در انحراف مسير خلافت و انتخاب تلخي كه به قيمت نابودي دنيا و آخرتشان برگزيده ايد سخت مورد ملامت قرار داده فرمودند:
«واي بر آنان! خلافت را از كوههاي بلند رسالت و پايه هاي نبوت و محل نزول روح الأمين با وحي مبين و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنيا و دين به كجا كشاندند. بدانيد كه اين زيان آشكار است».
آنگاه بر جانشين مظلوم پيامبر (صلی الله علیه و آله) يعني علي بن ابي طالب (علیه السلام) رثايي بلند خواندند و بر حال چنان مردم جاهلي تأسف خوردند. بانوي ستمدیده از آن بستر پر غصه چنين فرمودند:
از ابوالحسن علي (علیه السلام) چه چيزي را نمي پسنديدند؟ به خدا قسم، ناراضي بودند از صلابت شمشيرش و بي پروايي او از مرگ و شدت حمله هايش و برخوردهاي عبرت آميز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهي.
به خدا سوگند، اگر از گرفتن مهاري كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به علي (علیه السلام) سپرده بود خودداري مي كردند، با او انس مي گرفت، و آنان را چنان به آرامي سير مي داد كه محل بستن مهار را زخمي نكند و حركت دهندۀ آن خسته نشود و سوارة آن به اضطراب نيفتد. و آنان را بر سر آبي فراوان و گوارا و زلال و وسيع مي برد كه آب آن از دو طرف نهر لبريز باشد و دو سوي آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سيراب بيرون مي آورد؛ در حالي كه براي آنان سيرابي را پسنديده است ولي خود از آن استفاده نمي كرد مگر بقدر رفع عطش و دفع شدت گرسنگي.
اگر خلافت را به او مي سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مي شد، ولي آنان از حق روي گردانيدند، پس به زودي مي رسد به كساني كه ظلم كردند جزاي آنچه كسب نموده اند و نمي توانند مانع چنين عاقبتي شوند.
به كدام سو روي آوردند؟! و به كدام تكيه گاهي اتكا نمودند؟! و به كدام پايه اي اعتماد نمودند؟! و به كدام دستاويزي چنگ زدند؟! و بر ضد كدامين ذريه اي اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! و براي چه كسي انتخاب كردند و براي چه كسي راه نمودند؟! چه بد سرپرستي و چه بد دوستاني! و براي ظالمين چه بد جايگزيني است.
به خدا سوگند پس ماندگان را به جاي پيشتازان، و ترسوي نادان را به جاي دلير آگاه، و فرومايگان را به جاي معتمدان خود قرار دادند.
بيني شان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومي كه گمان مي كنند كار درستي انجام مي دهند. بدانيد كه آنان مفسدند ولي خود نمي دانند.
واي بر آنان! آيا كسي كه به حق هدايت مي كند سزاوارتر به پيروي است يا كسي كه خود هدايت نيافته مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده است؟! چگونه حكم مي كنيد»؟!
بيدار باش
فاطمه (عليها سلام)همراه با افسوسي بلند، خبر از فتنه اي عظيم بود كه آيندۀ ميلياردها انسان را تباه مي كرد، و آغاز انحرافي بود كه خط سير پيروان يك دين آسماني را به بيراهه مي كشاند. با سوزي بر خاسته از عمق درون فرمودند:
بدانيد قسم به لايزالي خداوند، هم اكنون فتنه باردار شده است! پس زمان كوتاهي منتظر بمانيد تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه از آن كاسه اي لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده بدوشيد. آنجاست كه اهل باطل زيان مي كنند، و آيندگان از نتيجة آنچه پيشينيان پايه گذارده اند آگاه مي شوند.
سپس خيال خود را راحت كنيد و قلب خود را براي نزول فتنه قوي كنيد و بشارت باد شما را بر شمشيري برنده و قهر و غلبة متجاوز ظالم و هرج و مرج دائمي و عمومي و زورگويي ظالمين، كه اموال عمومي را غارت مي كند و براي شما چيز كمي باقي مي گذارد و جمع شما را درو كرده و نابود مي نمايد.
افسوس بر شما! چگونه خواهيد بود هنگامي كه دچار سر درگمي شويد؟ آيا حق را به زور به شما بقبولانيم در حالي كه خودتان مايل نيستيد؟!
سخنان حضرت زهرا (عليها سلام) براي مردان عيادت كننده[3]
زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا (عليها سلام) را براي مردان خود بازگو كردند. پيرو آن عده اي از بزرگان مهاجرين و انصار به عنوان عذر خواهي نزد حضرت آمده گفتند: اي سيدة النساء، اگر ابوالحسن علي اين مسئله را قبل از آنكه پيماني ببنديم به ما يادآور مي شد سراغ ديگري نمي رفتيم!
حضرت زهرا (عليها سلام) در چند جملة كوتاه، آنان را كه اين گونه مزورانه عذر مي تراشيدند، لايق پاسخ ندانسته فرمودند:
از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانه هاي بيهوده تان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهي هاي شما جاي هيچ سخني باقي نمانده است!
[1]عوالم العلوم: ج 11 ص 887. المثالب لابن شهر آشوب (نسخه خطي): ص 327.
[2]. بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.
[3]. بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.