آيت الله بروجردي و اصلاحات ارضي
به جرأت میتوان گفت این اقدامات مرحوم بروجردی شالوده های اولیه انقلاب (1357 هـ.ش) را پایه ریزی کرد.
آیة اللّه بروجردی و اصلاحات ارضی
نویسنده : حضرتی، حسن
موضع آیت اللّه بروجردی (م.1340 هـ.ش) درباره اصلاحات ارضی موضوع اصلی این نوشته میباشد. به واسطه اصل موضوع پرسش اصلی این گونه طرح میشود که موضعگیری مرحوم بروجردی درباره اصلاحات ارضی چگونه بوده است؟ پیشفرض نگارنده این است که بروجردی مخالف با اصلاحات ارضی بوده و این مخالفت فقط یک مخالفت شرعی و انتفاعی بوده است. به عبارت دیگر این عالم بزرگ شیعی اجرای قانون اصلاحات ارضی را مخالف اصول شرع اسلامی میدانستند.
پیش از ورود به بحث اصلی در تشریح اوضاع و شرایط دهه سی به عنوان بستر موضوع میتوان گفت: دوران پس از پایان جنگ دوم، عصر بیداری ملتهای استعمارزده و بروز انقلابها و جنبشهای آزادیخواه در کشورهای جهان سوم میباشد. این مسئله به طور جدی منافع کشورهای استعماری را به مخاطره انداخته بود. پیروزی انقلاب کوبا در سال 1337 هـ.ش، پیروزی حرکت استقلال طلبانه در هند در سال 1326 هـ.ش، به قدرت رسیدن افسران آزاد به رهبری جمال عبد الناصر در مصر در اوایل دهه 1330 هـ.ش، کودتای عبد الکریم قاسم در سال 1337 هـ.ش در عراق از نمونههای بارز حرکتهای استقلال طلبانه در سالهای پس از جنگ دوم بین الملل بشمار میآیند که ضربات محکمی را بر پیکرهء استعمار وارد کردند. آمریکا به عنوان کشوری که بعد از جنگ دوم جهانی- به دلیل شرایط پیش آمده در جنگ و دوری این کشور از میدان نبرد و در نتیجه سالم ماندن اقتصاد این کشور- جانشین استعمار کهنه و پیر انگلیس شده، درصدد برآمد با تدابیری جلو این حرکتهای استقلالطلبانه را بگیرد. در این راستا از سه طرح کمک گرفت:
1- سرمایهگذاری آمریکا در خود آمریکا از طریق «طرح روزولت» بنام «طرح نو» new-peal (این طرح قبل از جنگ در آمریکا شروع شده بود).
2- «طرح مارشال» در اروپا به ویژه آلمان از هم پاشیده پس از جنگ جهانی دوم که به اقتصاد آن کشور امکان داد زیربنای صنعتی خود را از نو سروسامان دهد.
3- طرح ترومن (اصل 4) که از همان آغاز متوجه کشاورزی و مسائل ارضی کشورهای در حال گذار بود تا از این طریق زنجیره پاره شده میان کشورهای صنعتی و مستعمرات را ترمیم نماید. اصلاحات ارضی به شکلی با اصل ترومن پیوند خورد.
دولت آمریکا در این زمان به طور کامل متوجه این مسئله شده بود که دیگر با مسلح و مجهز کردن دیکتاتورهای وابسته، نمیتواند منافع خود را حفظ کند بلکه نیاز به یک سری تغییرات ظاهری و انجام سیاستهای اصلاحی میباشد. تا بدین طریق جلوی نفوذ و بسط جنبشها و انقلابهای مردمی گرفته شود. از طرف دیگر غرب با حفظ شیوع کمونیسم هم روبرو بود که به سرعت در جهان با شمارهای تودهپسند رو به گسترش بود و الزاما غرب را مجبور میکرد تا با ایجاد تحول در بافت سنتی سیاسی- اقتصادجراتی کشورهای جهان سوم به طرف توسعه گام بردارد تا بدین طریق از نفوذ کمونیسم در این کشورها جلوگیری کند.
وقتی در سال 1338 هـ.ش/1959 م. کندی در آمریکا قدرت را به دست گرفت طرح اصلاحات در جهان به طور مؤکد پیگیری شد. وی در پیامی اهداف این اصلاحات را در کشورهای وابسته این گونه توضیح میدهد:
«پیمانهای نظامی نمیتواند به کشورهایی که بیعدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی، راه خرابکاری را در آنها باز کرده کمک نماید. آمریکا نمیتواند بر مشکلات کشورهای کم رشد فقط از نظر نظامی توجه کند. این امر خاصه در مورد کشورهای کمتوسعه که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شدهاند صادق است … هیچ مقدار اسلحه و قشونی نمیتواند به رژیمهایی که نمیخواهند یا نمیتوانند اصلاحات اجتماعی کنند ثبات و استواری ببشخند، پیمانهای نظامی نمیتواند به مللی که بیعدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی مشوق قیام و رخنه و خرابکاری در آنها است کمک کند. ماهرانهترین مبارزات ضد پارتیزانی نمیتواند وقتی که مردم محلی کاملا گرفتار بینوایی هستند و به این جهت از پیشرفت خرابکار، نگرانی ندارند، با موفقیت روبهرو گردند. از طرف دیگر هیچ نوع خرابکاری نمیتواند مللی را که با اطمینان به خاطر جامعهای بهتر میکوشند فاسد کند.»1
ایران به عنوان یکی از کشورهایی که مورد توجه شدید غرب بود بیش از دیگر کشورها در معرض نفوذ کمونیسم قرار داشت، بنابراین ضرورت انجام اصلاحات اقتصادی در این کشور در جهت جلوگیری از رشد کمونیسم و همچنین تحکیم قدرت آمریکا- که از کودتای 28 مرداد جانشین انگلستان شده بود- شدیدا احساس میشد.
http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=81&articleType=ArticleView&articleId=1816