از طلوع تا غروب
پيش از آن که مادر آن بانو او را حامل گردد،خداوند حکيم و توانا پدر گرامي و مادرش را مژده داد که"گوهري آسماني نزد شما خواهيم فرستاد و او برگزيده ي ماست”
سپس به دوران حملش ، مادرش معجزاتي از لطف پروردگار ديد که جز مادران اولياي الهي هرگز نبينند.
و به وقت ولادتش،فرستادگان عالم هستي از عالم بالا،چهار بانوی بهشتي، مادر حضرت موسي و اسيه مريم و سارا پرستاران وي شدند و آنگاه که مي خواست نخستين بار که ديده بگشايد، جز به روي ماه برترين برگزيده ي الهي رضا نداد.
نامش را پدرش،رسول خدا صلي الله عليه اله که هيچ سخني از جانب خود نمي گفت،"فاطمه نهاد
پرسيدند: چرا” فاطمه “؟
فرمود"فاطمه” يعني بريده شده و دور نگه داشته شده.
“فاطمه” از آن رو “فاطمه” نام گرفته که خدايش او را از آتش دوزخ بريده و دور نگه داشته و آفريدگان همگي از دست يافتن به معرفت او عاجز شده و دور مانده اند.
پدرش که بود؟ همو که تنها خدا ميتواند وصف او را آنگونه که بود بيان کند.
مادرش که بود؟ يگانه بانويي بود که حتي پيش از ازدواج با نبي اکرم نيز به سبب عفاف و پاکدامني و پاکي روح، به “طاهره” و به جهت بزرگواري و بزرگ منشي، به “سيده قريش” ملقب بود و پس از همسري با رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم نيز برتري بانوان عصر خويش شد و آنگاه که مادر فاطمه شد بالاتر شد. نام اين مادر بهشتي خديجه” بود.
با ولادت اين دخت مبارک، خانه ي نوراني رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نوري دگر گرفت و مأوا و منزل جمعي ديگر از فرشتگان شد که به قصد او مي آمدند؛ آخر او گرچه پيامبر نبود اما محبوب دل آخرين نبي و برگزيده خدا بود.
و در آن روزگار که غوغايي از رنج ها و سختي ها از سوي نامردان،رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم را مي آزرد تنها شادماني دل آن بزرگوار ديدن روي آن برگزيده ي خالق هستي و پاره وجودش “فاطمه عليها السلام” بود.
زيرا مي دانست که او به زودی تنها همتا و هم نفسِ ولي خدا “علي مرتضي عليه السلام” خواهد بود، او مادر حسن و مادر حسين و زينب خواهد بود، او مادر سجاد و باقر و صادق و … مادر مهدي -که سلام خدا بر همگي شان باد- خواهد بود و آنگاه که فتنه ها دين خدا را فرا گيرد، او وهمسرو فرزندانش تا قيام قيامت راه از چاه بر همگان مي نمايند و ميزان جدايي حق از ناحق خواهند بود.
و باز هم او تنها شادماني دل پيامبر بود زيرا مي دانست که فقط او و همسر و فرزندانش حافظ راه انبيا، وراه ِ به ثمر نشستن تلاش هاي آن رسولان خدا و رسيدن بشر به سعادت تا روز قيامت خواهند بود.
در پنجمين سال زندگي گرچه به فراق ِ مادر نازنين خويش مبتلا گشت، اما او که انتخاب شده بود تا با خلق و خوي خود کاستي ها و سستي هاي بشر را تا قيامت بزدايد هرگز در همراهي رسول خدا صلي الله علي ه و اله و سلم احساس سستي نکرد.
و آنان که از سوي خداي دانا و توانا براي راهنمايي و راهبري مردم به سعادت، انتخاب مي شوند حتي در سنين خردسالي نيز از روحي بزرگ، انديشه اي والا و همتي بالا برخوردارند.
در سال نخست ِ پس از هجرت در حالي که بزرگانِ ِ اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را از علم و دانش و بندگي اش به حيرت و تواضع وا داشته بود،همسري جوانمردي را پذيرفت که مرد را جز او و او را جز آن مرد، همتايي نبود.
عقد آن دو نور ( فاطمه و علي عليهم السلام) را به فرمان پروردگار در آسمان ها بستند و فرشتگان بر سر و رويشان گل افشاندند.
و زندگي بي نظيري آغاز شد که حتي امروز نيز که چهارده قرن از آن زمان گذشته، تمام سادات عالَم که ثمره آن پيوندند، اگر بدانند، بدان مباهات مي کنند.
در دومين سال ازدواج، پروردگار عالم دومين جانشين رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم “امام مجتبي عليه السلام” را به دامان فاطمه عليها السلام نهاد.
و در سومين سال “حسين عليه السلام” را به او عطا نمود،فرزندي که حتي ولادتش مرواريد اشک را بر گونه هاي رسول خدا صلي الله عليه و اله وسلم جاري ساخت.
و چه نام هاي زيبايي خداوند بر آنان نهاد.
و در پنجمين سال “زينب” را، کوه صبر و استقامت و وقار را.
و در سال بعد “ام کلثوم” بنده خالص خدا را…. .
اما تحمل نور براي برخي سخت بود، و با آن که نخستين فرزندش تنها هفت سال داشت و فقط نُه سال همسري با أمير المؤمنان را پشت سر گذاشته بود، در هجدهمين سال عمر ِ بي نظيرش و در حالي که هنوز هزاران گوهر ناسفته ي علم . دانش در سينه داشت انسانيّت را در اوج نياز، از او محروم کردند و شد آنچه شد… .
و سرانجام در سوم ِ ماه جمادي الآخر سال يازدهم هجري جسم نوراني اش را با جراحاتي که بر تن داشت، به وصيت خودش شبانه و مخفيانه به خاک سپردند تا يا ستم هايي که بر او و دين خدا شد همواره در دل ِ تاريخ زنده بماند و حق جويان را.