حجت الاسلام بندانی نیشابوری: گمشده همه انسان ها کربلا است
18 آبان 1394 توسط صالحي
مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی در هیئت الرضا علیه السلام برگزار شد.
وارث: مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی در هیئت الرضا علیه السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام بندانی نیشابوری را می خوانید:
روایات کثیری داریم نسبت به تربت اعلای حضرت سیدالشهداء علیه السلام که خداوند در عظمت و بزرگی این تربت برای هیچ نبی و ولی و وصی ای چنین خاصیتی را قرار نداده است. هنگامی که اباعبدالله علیه السلام وارد کربلا شدند چند فرسخ از زمین کربلا را از اهالی بنی اسد به شصت هزار درهم خریدند و فرمودند زمین از آن خودتان، ما در اینجا کشته می شویم و ما را دفن می کنند یکی اینکه راه قبر را نشان محبین و زوّار ما بدهید و کسی که به زیارت ما می آید را تا سه روز از او پذیرایی کنید.
کربلا در لغت یک معنایش معنای استان است و یک معنای دیگر آن زمینی است که خاکش سُست است و ماسه و شن خیلی نرمی دارد، یک معنای دیگر آن گیاهی است که یک گل خوش بو و کوچک دارد که خاصه همان زمین است، یک معنا هم که حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمودند که خدایا من پناه می برم به تو از کرب و بلا. این را بدانید که قبر هر امام در محلی واقع می شود که هیچ معصیتی در آن محل نشده است و هیچ خطایی صورت نگرفته است. پاک ترین مکان هایش را خدا برای مدفن اولیایش قرار می دهد. در روایات داریم که سجده در نماز بر تربت اباعبدالله علیه السلام مقبول است و اگر تربت همراه مسافر باشد به سلامت به مقصد می رسد و در امان از دزد و مار و عقرب است و اگر همراه میت باشد در امان از عذاب قبر است، اینها به برکت وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام در تربت است که ما خیلی غافل هستیم و این را به صورت یک خاک می دانیم. امام کاظم علیه السلام می فرماید: “خوردن خاک قبور ما حرام است مگر خاک قبر اباعبدالله علیه السلام مقداری به قصد شِفا آن هم داخل آب حل بشود". یکی از مطالب عمده و خاصه است که ما در آن کوتاهی می کنیم، بعضی از مطالب تقوا آور است، ادب تقوا آور است، بی وضو وارد روضه نشوید، لباس مشکی را با وضو بپوشید. حدیث داریم که اگر تربت به دستتان رسید آن را به دو دست بگیرید و ببوسید و به چشمتان بزنید.
روایت داریم که وقتی قبل از قیامت همه جا زلزله می شود و همه جا به هم میریزد بعد از چهارده روز باران می آید و یوم البعث می شود، وقتی همه جا زلزله می آید فقط یک مکان است که خراب نمی شود آنهم زمین کربلا است. امام صادق علیه السلام می فرمایند همین زمینی که امام حسین علیه السلام در کربلا خریدند تماماً به بهشت برده می شود. بهترین جای بهشت برای دوستان و موالیان اهل بیت علیهم السلام زمین کربلا است.
هنگامی که حضرت آدم علیه السلام از بهشت رانده شد، چهل روز در فراق حوّا گریست، جبرئیل آمد و گفت می خواهی حاجتت قبول بشود؟ خدا را به اسم پنج تن که زیر عرش نوشته شده است قسم بده. آدم علیه السلام شروع کرد به نام بردن از پنج تن هنگامی که به اسم اباعبدالله علیه السلام رسید گریه راه گلوی حضرت آدم را گرفت و گفت ای جبرئیل این چه اسمی است که تا گفتم حسین علیه السلام گریه راه گلوی من را گرفت؟ به آنهایی که می گویند این روضه ها را از کجا می گوئید بگویم که دو سوم روضه های ما را جبرئیل بر انبیاء نازل کرده است. جبرئیل تمام وقایع کربلا را گفت، خطاب آمد که جبرئیل گفت ای آدم آنقدر تشنگی در آن روز بر او غلبه می کند که اباعبدالله علیه السلام هوا را از تشنگی مثل دود می بیند. بعد از آن ماجراهای اسارت جبرئیل گفت به خاطر اشک بر سیدالشهداء علیه السلام خداوند توبۀ تو را قبول کرد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند آنجایی که حضرت آدم و حوّا علیها السلام همدیگر را پیدا کردند زمین کربلا بود. یعنی گمشدۀ انسان ها هم در کربلا است.
وقتی اباعبدالله علیه السلام خواستند از مدینه حرکت کنند، به پای شتران پارچه و زنگوله بستند چون شبانه حرکت کردند، راوی می گوید کجاوه جلوی درب منزل امام حسین علیه السلام بود و بقیه هم در پشت سر. دیدم دو طرف کجاوه جوانان بنی هاشم تا دم منزل امام حسین علیه السلام هستند. حضرت عباس علیه السلام بیرون آمدند و به چپ و راست نگاهی کرد و رفت داخل، امام حسین علیه السلام آمدند، با اینکه خود امام حسین علیه السلام آمدند و نگاه کردند به فضه و دوتا کنیز فرمودند بروید در کجاوه بنشینید ببینید خواهرم زینب سلام الله علیها می خواهد در کجاوه بنشیند جایش راحت است یا نه؟ باز هم خود امام حسین علیه السلام آمد و نشست تا ببیند جایش راحت است یا نه و بعد فرمود عباس! خواهرمان را صدا کن بیاید. نیمه شب اطراف بی بی را با چند کنیز گرفتند. امام صادق علیه السلام می فرماید مقنعۀ حضرت زینب سلام الله علیها تا سر زانو بود، جلوی کجاوه رسیدند، حضرت عباس علیه السلام زانو زد، یک پایش را بالا نگه داشت و یک پایش را نگه داشت پائین، یک بازوی حضرت را علی اکبر علیه السلام گرفت و یک بازو را قاسم بن الحسن علیه السلام. حضرت زینب سلام الله علیها پایش را گذاشت روی پای اباالفضل العباس علیه السلام و پای دیگر را روی کجاوه گذاشت و سوار شد. یک دختربچه آمد جلوی امام حسین علیه السلام و گفت بابا من هم می خواهم با عمه ام بروم، راوی می گوید سوال کردم این زن با عظمت که بود؟ گفتند زینب بنت امیرالمؤمنین علیه السلام، پرسیدم این دختر کوچک که بود؟ گفتند رقیه بنت حسین علیه السلام.
فردا که به زمین کربلا رسیدند امام حسین علیه السلام فرمودند: اول برای خواهرم یک خیمه بزنید در وسط همۀ خیمه ها! بعد گفتند کجاوه ها را بیاورید تا خواهرم پیاده شود. حضرت عباس علیه السلام نگاهی کرد به مؤذن امام حسین علیه السلام که خوش صدا و اهل ولاء هم بود تا آقا به او نگاه کرد فهمید، صدا زد: ای اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السلام چشمانتان را ببندید و سرهایتان را پائین بیندازید و پراکنده بشوید که دختر امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهد از شتر پیاده شود. امام حسین علیه السلام آمدند یک زانویشان را زمین گذاشتند و یک زانویشان را بالا گرفتند و پله درست کردند، حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام بازوان خواهر و عمه را گرفتند و پایشان را گذاشتند روی زانوی امام حسین علیه السلام و آمدند پائین، وقتی حضرت زینب سلام الله علیها پایشان را زمین گذاشتند آهی کشیدند، امام پرسیدند که چه شده است؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: این چه زمینی است؟ که انگار همۀ غم های عالم روی سینۀ من آمده است؟ امام حسین علیه السلام فرمودند: خواهرم به این زمین کربلا می گویند.