• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مصاحبه اعزاي كنگره احمدبن اسحاق اشعری قمی "ره" با حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي تجليل از احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه ،

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

تجليل از احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه ، تجليل از شأن امامت است.
مصاحبه اعزاي كنگره احمدبن اسحاق اشعری قمی "ره" با حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

سپاس گزارم از اينكه همت كرديد و نسبت به شخصيت­هايي كه تقريباً حق حيات به گردن شيعه دارند توجه مي­نماييد؛ خصوصاً نقش شخصيت­هاي قم كه متأسفانه كمتر به آن پرداخته شده است.

حضور اشعريين در قم

….اين خاندان انصافاً كساني بودند كه علي رغم فشارها و گرفتاري­ها، اين مذهب و اين مكتب را حفظ كردند، در آن زمان حتي حكامي را هم كه به قم مي­فرستاند، توجه داشتند كه قم وضعيت خاصي دارد؛ بنابراين حكامي مي­فرستادند كه خبير و پخته باشند و جلوي اقدامات امثال خاندان اشعري را بگيرند، به هر حال اين بزرگواران در ارشاد مردم و در پرداختن به امور، خيلي آزاد نبودند، اما آنان با تبحر و پخته بودند و با سياست عمل مي­كردند… .

نمونه كامل چنين افرادي جناب احمد بن اسحاق رحمة الله عليه است، يك جهت اهميت ايشان همين حضور داشتن در قم بوده و تعبيراتي است كه نشان مي­دهد ايشان به عنوان وكيل

حضرت عسگري عليه السلام، بوده­اند، همچنين درباره وكالت احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه هم تعابيري موجود است… به هر حال درباره چنين افرادي همان قول معروف؛

«السلمان منّا اهل البيت» صادق است… .

مقام و شأن احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه

مطلب دوم، مقام و شأني است كه احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه به خصوص حضرت عسگري عليه السلام دارد، البته گاهي از اوقات ، مثلاً چيزهاي خاصي حضرت هادي عليه السلام  با ايشان در ميان مي­گذارد و بحث مي­شود، رواياتي از ايشان وجود دارد و شما هم زحمت كشيديد و به مسند تبديل كرديد و كار بسيار زيبايي است، نكته ديگر اينكه در اين ميان گفت­وگوهايي است كه صورت مي­گيرد كه نوعا ًدر مسائل اعتقادي بوده و شبهاتي را كه مطرح مي­شده با ائمه عليه السلام و به خصوص امام حسن عسگري عليه السلام در ميان مي­گذاشتند، مسئله ديگر، جايگاه حديثي و طبقة حديثي ايشان است كه متأسفانه آن­طور كه بايد و شايد در رجال به احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه بها داده نشده، با اينكه تعبيرات بسيار فوق العاده­اي درباره ايشان نسبت به بعضي مشايخ ديگر داريم، اما در عين حال كه اسم ايشان ذكر شده، ولي خيلي راحت از كنار ايشان گذشته­اند و به شأني كه اين بزرگوار داشته­اند توجه نشده است… .

شخصيت رجالي احمد بن اسحاق رحمة الله عليه

جناب احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه شخصيتي است كه از نظر بزرگان رجالي يا به قول فني داراي تشخيصي است كه از طرف ارباب رجال ما نياز به وثاقت ندارد، زيرا رسول و فرستاده حضرت  مثل احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه را براي ما توثيق مي­كند و اين مسئله در مورد كمتر افرادي نظير ايشان ممكن است كه پيدا بشود، لذا اين شخصيت از نظر رجالي نيازي به توثيق ديگران ندارد، البته بزرگان رجال نسبت به ايشان خيلي مطلب دارند، اما خوب به آن پرداخته نشده است بنابراين ايشان نزد ائمه عليه السلام شخصيتي داشتند و نحوه­ي تكلم او با حضرت عسگري عليه السلام و نحوه­ي پذيرفتنش نزد آن حضرت به گونه­اي است كه نه تنها فقط به عنوان يك شيعه­اي كه خدمت حضرت مي­رسد، و نه به عنوان يكي از بزرگان شيعه كه مي­آيد، بلكه به عنوان كارگردان امور بزرگ به او نگريسته مي­شود… .

اثبات وجود امام زمان عليه السلام….

نكتة ديگري كه بر جلالت قدرت ايشان دلالت مي­كند اين است كه ايشان خدمت حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف رسيده­اند، اما اين به ­تنهايي مهم نيست، زيرا خيلي­ها حضرت را ديدند و بعداً هم ديدند، اما دربارة ايشان اولاً حضرت عسگري عليه السلام مي­آيد و فرزند بزرگوارشان را به او نشان مي­دهد و معرفي مي­كند كه اين مسئله در اثبات وجود امامت حضرت حجت عليه السلام براي شيعه خيلي نقش داشت… احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه در معرفي حضرت حجت عليه السلام نيز نقش داشته؛ يعني  صريحاً همه جا مي­گفت كه من آن حضرت را ديده­ام.

پل ارتباطي محدثين

جهت ديگر كه در احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه است اينكه به قول مرحوم آيت الله بروجردي، محدثيني كه بعد از ائمه عليه السلام هم حيات داشتند، بين فقها و كساني كه روايات را جمع آوري و تدوين كردند به نوعي پل ارتباطي به شمار مي­آمدند… يكي از شئون احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه همين واسطه بودن در انتقال مواريث امامت به طبقه­اي است كه اين علوم و مواريث را تدوين كردند و يا فقهايي كه در مقام كتابت و فتوا برآمدند… .

نقش كليدي احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه

شخصيت جناب احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه ، هم از آن حيثيتي كه نزد ائمه عليهم السلام داشته، و هم از نظر حيثيتي كه نزد قمي­ها و شيعه داشته بيانگر نقش كليدي او در اثبات تولد و وجود حضرت حجت عجل الله تعالي شريف است، اين موضوع منهاي جهاتي فني است كه او در روايات و حديث دارد… اگر درباره احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه تكيه بيشتري كنيم، مي­توانيم نسبت به كساني كه ايشان از آنها روايت نقل مي­كند، نوعي حالت وثاقت و اعتماد به دست آوريم؛ به بيان ديگر، يك وقت بنده روايتي را نقل مي­كنم، يا مي­خواهم درس بگويم و صحبت كنم يا نظر بدهم، يا چند روايت مسند را پيدا كنم، اما احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه كسي است كه براي خودش وظيفه­اي قائل است و براي حفظ و ادامه اين مكتب مي­كوشد، حال چنين شخصي روايتي از كسي نقل كند، آيا ممكن است از كسي كه ضعيف باشد يا كسي كه احتمال جعل در مورد او وجود داشته باشد روايت نقل كند… .

اطاعت كامل

مطلب ديگري كه از ايشان وجود دارد، زندگي جناب احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه است كه بايد به آن پرداخته شود؛ به اين عنوان كه وظيفه يك روحاني و يك مرجع، در حفظ و بقاي اساس دين و مذهب چيست؟ احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه در اين باره يك نمونه عملي است؛ اول اينكه چون نسبت به حضرت عسگري عليه السلام خيلي نزديك بوده و رفت و آمد داشته، اگر برخورد­ها و رفتارهايش را ببينيد، متوجه مي­شويد كه تعبد محض است… از طرفي فرق نمي­كند كه اين امام، حضرت عسگري عليه السلام باشد يا حجت ابن الحسن عجل الله تعالي الشريف سه ساله، اين تعبد را در آنجا هم دارد. به هر صورت، ما نيز داريم كه زندگي اين افراد را كاملاً ترسيم كنيم، حتي براي يادگيري امثال خودمان كه چگونه مي­خواهيم اين مذهب را حفظ كنيم، امروز ما با مشكلاتي درگير هستيم و مي­توانيم از زندگي و روش اين بزرگان الگو برداري كنيم، بزرگداشت امثال احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه اين نيست كه شما فقط نام ايشان را زنده كنيد، بلكه در واقع نوعي سرمايه گذاري براي خودمان است ما از اين كنگره­ها مي­خواهيم ثروتي به­دست بياوريم تا براي ادامه كار خودمان از آن استفاده بكنيم.

احمد ابن اسحاق؛ «وجه الطائفه»

احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه شخصيتي است كه انصافاً ظلم است كه اگر كسي فقط به چشم يك راوي به او نگاه كند، آن­وقت هم كه بنده رجالي هستم شانه­ام را بالا بيندازم كه او تنصيص توثيق داشته يا نداشته؟ و سپس بيايم بگوييم كه احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه تنصيص بر وثاقت دارد، بلكه شأن او بسيار بالاتر است. حتي نسبت به ايشان نمي­شود «وجوه الطائفه » گفت، بلكه بايد گفت: «وجه الطائفه »؛ لذا او مايه عزت شيعه در آن زمان است، اين وظيفه شناسي و تعبد ايشان، و رسيدن به كار مردم، مسائلي نيست كه خود ايشان بيايد و ذكر كند چون اين­ گونه موارد در ميان راويان معمول نيست و نبوده و سيره ما هم متعرض آن نشده­اند كه مثلا فلان شيعه كه پيش امام آمده و احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه كه مي­خواسته به حضرت عسگري عليه السلام وجوهات بدهد يا مسئله­اي داشته، چه كرده است، اما كسي كه نزد مردم اين­همه محترم باشد و آن گونه نزد امام عليه السلام امين باشد،طبعاً معلوم مي­شود كه در همه شئون زندگي مردم به عنوان مرجع بوده… ما بايد خيلي چيزها را از امثال احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه عليه بياموزيم و شرطش هم اول اين است كه احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه را بشناسيم. هنري كه شما به خرج داديد اين است كه داريد در اين راه تلاش مي­كنيدو قطعاً تلاش­هاي شما مرضي حضرت حجت ابن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشريف است، زيرا ايشان عنايات و اعتماد خاصي به احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه داشته­اند و تجليل از احمد ابن اسحاق رحمة الله عليه ، تجليل از شأن امامت است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 نظر دهید »

مصاحبه با آیت الله العظمی سبحانی مدظله العالی پیرامون شخصیت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره مرحوم آیت الله العظمی بروجردی،

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، از شخصیت های نادری بود که تاریخ شیعه در شرایط خاصی، نظیر آن راكمتر به خود دیده است…
مصاحبه با آیت الله العظمی سبحانی مدظله العالی پیرامون شخصیت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره

 

معرفي ديگر آيت الله بروجردي قدس سره

(1292-1380 ه-ق)

حوزه: با تشکر از حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید، خواهشمنداست، شخصیت علمی و جامعیت مرحوم آیت الله بروجردی را به طور فشرده بیان فرمایید.

استاد: مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، از شخصیت های نادری بود که تاریخ شیعه در شرایط خاصی، نظیر آن را كمتر به خود دیده است.

ما در تاریخ شیعه، نمونه هایی مانند شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی و… داشته ایم که در هر قرنی، در دامن شیعه، نمونه هایی از آنان پرورش یافته اند.

ویژگی این افراد، این است که در عین تبحر در فقه و اصول، نسبت به دیگر علوم اسلامی، از جامعیت هایی برخودار بودند، مثل شیخ مفید در حالی که فقیه بزرگ شیعه بود، یکی از نوادری که پایه های فقه شیعه را با دلایل استوار تحکیم بخشید، در علم کلام و فرق، نمونه عصر خود بود و در مناظره، قهرمانی به شمار می رفت که احدی از مخالفان را یارای مقاومت در برابر او نبود، به حدی در بیان و تقریر و اقامه دلیل، قوی و نیرومند بود که درباره او می گویند: «اگر می خواست، می­توانست ثابت کند که استوانه سنگی از آهن و نقره است».

عین این خصوصیات را در دو شاگرد بزرگ او مرحوم سید مرتضی و شیخ طوسی می یابیم. سید در عین تبحر در فقه، متکلم نامداری بود که کتاب «شافی» او گواه عظمت اوست. در عین هنرمندی در این دو علم، در ادب عربی و تاریخ عرب ، مرد بی تظیری بود و کتاب «الغرر والدرر» او گویای این سخن است.

شیخ طوسی در قلمرو فقاهت، ستاره درخشانی است که در نیمه قرن پنجم، درخشیده و کتابهای النهایة و الخلاف و المبسوط، بر عظمت او گواهی می­دهند. در تفسیر، نویسنده کتاب «التبیان» است که عظمت او در این ده قرن محفوظ مانده و کسانی که پس از او تفسیر نوشته اند، از این دریای ژرف، گوهرهایی را به در آورده اند.

همچنین است سخن درباره سیدرضی و شیخ طبرسی و…

ما عین این ویژگی را در مرحوم آیت الله بروجردی می یافتیم.

او در عین ژرف نگری در فقه و احاطه به فروع، استاد بی نظیر حدیث، رجال، درایه و تاریخ بود.

عظمت فقهی او از تعلیقات ارزشمند او بر عروه کاملاً نمایان است.

از نظر احاطه بر اقوال علمای فریقین، در نوع مسائل فقهی ممتاز بود و هنگامی که وی مساله را از بعد تاریخی مطرح می کرد، در آغاز آراء صحابه و تابعان و فقیهان پس از این دو دوره را مشروحاً بیان می کرد، آنگاه به آرای علمای شیعه می پرداخت. تو گویی فقه و تاریخ و ادلّه آن در دست او چون موم نرم است. مرحوم آیت الله بروجردی در عین مهارت در رجال (که بعدا درباره آن سخن خواهیم گفت) در تاریخ اسلام نیز دست توانایی داشت. یک دوره تاریخ اسلام را مطالعه کرده بود و خلاصه هایی را در حفظ داشت. وقتی درباره نماز در اماکن چهارگانه (مسجدالحرام مسجدالنبی، مسجد کوفه و حائر شریف) بحث می کرد، درباره حد حائر و سرگذشت غم انگیز این مرقد شریف، در دوران خلفای عباسی به صورت مشروح، سخن می گفت. او نه تنها در تاریخ عمومی اسلامی آگاهی کافی داشت، بلکه در تاریخ علم کلام، تاریخ حدیث و تاریخ فقه، کامل مسلط بوده. هرگاه سخن از این مقوله ها پیش می آمد، مطلب را به صورت روشن بيان مي­كرد. اطلاعات مرحوم آيت الله بروجردي در ميان فقهاي بزرگ پس از مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی، کم نظیر بود. حتی مرحوم امام راحل، روزی بر این نکته تصریح کرد. در علم اصول، که گاهی سخن به مناسبتی به مسائل عقلی کشیده می­شد، به صورت استادانه در آن باره سخن می گفت.

به خاطر دارم: به هنگام بحث از امکان تعبد به ظن، درباره اقسام امکان، از قبیل امکام ماهوی، امکان استعدادی و غیره به تفصیل سخن گفت و ابیاتی از منظومه را با آن لهجه شیرین خود، از حفظ خواند.

از نظر تسلط بر قواعد عربی و اشتقاق کلمات فرد توانائی بود. پیوسته خواهان آن بود که صحیح بخواند و صحیح بنویسد و اگر هم روزی کسی او را متوجه لغزش و اشتباهی در تلفظ می کرد، فوق العاده خوشحال می شد و از او تقدیر می نمود.

از باب نمونه: در بحث اوقات صلاة مغرب ، فقها می گویند باید حمرة مشرقیه از قمة الرأس بگذرد. ایشان این لفظ را به ضم قاف خوانده و فردای آن روز، به تصحیح آن پرداخت و فرمود برخی از فضلا تذکر داده اند که به کسر قاف است.

در بحث قبله، مطرح شد که ستاره جدی در برخی از سرزمین­ها، نشانه قبله به شمار می رود. ایشان نام این ستاره را به ضم جیم (جدی) تلفظ کرد.

مرحوم شیخ علی اکبر ادیب اهری، یادآور شد تلفظ صحیح آن به فتح جیم است: (جَدی) ایشان فوق العاده از او تشکر کرد.

دو نامه عربی از مرحوم آیت الله بروجردی در مجله «رسالة الاسلام» دارالتقریب قاهره منتشر شده است. هر دو حاکی از تسلط او بر انشای صحیح عربی، آن هم تا حدی به صورت امروزی آن است. (اگر فرصت باشد، متون این دو نامه را در اختیار می گذارم که آقایان منتشر کنند) حتی مقدمه ناتمامی که بر جامع احادیث الشیعه نوشته اند، خود بیانگر همین معناست.

شخصیت علمی و فکری و ذهنی مرحوم آیت الله بروجردی را سه چیز تشکیل می داد:
1 .خوش فهمی

2. حافظه قوی و نیرومند

3. قدرت تحلیل

نوع افراد، یکی از دو ویژگی نخستین را دارند و جمع میان آن دو نیز فراوان است، ولی انسان که میان هر سه ویژگی جمع کند، کمیاب است. در حقیقت مبتکران و موسسان علوم، بیشتر از این سه ویژگی برخوردار بوده اند.

حوزه: از حضرت عالی خواهشمندیم که بفرمایید خدمات علمی او، در زمان مرجعیتّ به حوزه های علمیه تا چه پایه بوده است؟

استاد: خدمات حضرت آیت الله بروجردی به حوزه، عبارتنداز:


ترویج فقه تطبیقی

درباره خدمات علمی ایشان به حوزه، همین بس که تحولی عمیق در نوع تدریس و تحقیق در حوزه پدید آورد. روزی که ایشان وارد حوزه علمیه قم شد، از عمر این حوزه بیست و چهار سال می گذشت. قبل از ورود ایشان به حوزه شیوه تدریس، بیشتر بر تفکر و تعمق استوار بود و از تتبع و جستجو دراقوال پیشنیان و نظریات قدما در فقه، چندان اثری دیده نمی شد.

تدریس فقه در حدود «جواهر»، «حدائق»، «ریاض» و احیانا «جامع المقاصد» خلاصه می شد. آقایان فقهاء به همان روشی که مرحوم شیخ انصاری در «متاجر» پایه گذاری کرده بود، عمل می کردند.

نخستین کار مرحوم آیت الله بروجردی این بود که: با حفظ تعمق و تفکر، تتبع دراقوال فقها گذشته اعم از سنی و شیعه را نیز بر آن افزود.

او معتقد بود که روایات شیعه نیز بسان آیات قرآن، برای خود، شان نزولی دارند و آگاهی از شان نزول روایات، مایه روشن شدن مفاهیم روایات اهل بیت است. این شان نزول ها را می توان در اقوال صحابه و تابعان و فقیهان بعد از آنان یافت؛ و با آگاهی از این ها به رموز نهفته در روایات ائمه اهل بیت پی برد. فقه شیعه باید همراه با آگاهی از نظریات و افکار دیگران باشد. فقه از حالت اختصاصی به فقه تطبیقی و مقارن تبدیل شود. در همین راستا باید فقیه بر آرای گذشتگان، اعم از فقهای اهل سنت و شیعه، رجوع کند و مساله را مطرح سازد. با چنین روشی توانست از کتب فقهای قدیم، ترویج بیشتری کند و آنها را مطرح سازد. حتی بر اثر این روش، کتاب مفتاح الکرامه، نوشته سیدجواد عاملی که در گوشه کتابخانه ها مانده بود، بار دیگر به صحنه بحث و مطالعه بازگشت. روش تدریس فقه «روش تطبیقی» شد و برای همین منظور کتاب «خلاف» شیخ را که به زحمت آن را گردآورده بود، منتشر ساخت و از مبسوط و «تذکره» علامه که همگی در فقه مقارن هستند، بیش از حد تقدیر می کرد.

اهتمام به گرد آوري احاديث به شكل نوين

همگی می دانیم که سنت پیامبر(ص ) دومین رکن استنباط است و احادیث ائمه اهل بیت عليهم السلام بیانگر سنت او هستند.

علم حدیث، یکی از علوم بزرگ اسلامی بود که سالیان درازی برای خود استاد و تلمیذی داشت، ولی به مرور زمان این علم، فروغ و عظمت خود را از دست داد و علماء و فقیهان، به جای آموزش حدیث از اساتید، از طریق قرائت استاد بر شاگرد، یا قرائت شاگرد بر استاد، تنها به مراجعه به کتب حدیث اکتفا کردند. بر اثر این بی توجهی، ضبط کلمات و اسانید با اشکالاتی روبرو شده بود. یکی از کارهای مرحوم آیت الله بروجردی، توجه دادن فضلای حوزه، به حدیث از نظر متن و از نظر سند بود. برای همین منظور گروهی را به گردآوری احادیث شیعه، به صورت نو دعوت کرد. در سایه نگارش این کتاب، محدثانی را پرورش داد که هم اکنون، از وجود آنان در حوزه بهره کامل برده می شود.

ابتکار در علم رجال

استنباط هر حکمی از احکام الهی از طریق حدیث، در گرو این است که حدیث از نظر «دلالت» کامل باشد؛ و «سند» آن نیز مطابق ضوابط علم درایه «حجت» باشد.

قسمت دوم، که شناخت راویان حدیث است، تا عصر مرحوم آیت الله بروجردی جنبه تقلیدی داشت، یعنی یک مجتهد در شناخت راویان ثقه از غیر ثقه، به متخصصان مراجعه می کرد و احوال راویان را از آنان می پرسید؛ مثلا نجاشی، یکی از رجالیون بزرگ شیعه می گوید:

«عبدالله بن سنان ، ثقه و محمد بن سنان ضعیف است»

او به همین مقداراکتفا می کرد، ولی مرحوم آیت الله بروجردی با شیوه خاص خود که پیش از او تنها در نوشته مرحوم مولف «جامع الرواة» دیده می شود، این مساله را از حالت تقلیدی، به صورت اجتهادی در آورد.

او با نگارش دو دوره کتاب، این مساله را عملی ساخت:

1. تجرید اسانید کتب اربعه

2. طبقات راویان شیعه

در کتاب نخست، توانست اعتبار علمی یک راوی را در علم حدیث، به دست آورد و درباره آن قضاوت کند و این سنجش را در اختیار دیگران بگذارد.

وقتی انسان با مراجعه به چنین کتابی، دریافت که این ابی عمیر، از 400 محدث نقل روایت کرده و ده ها محدث نیز از او نقل حدیث کرده اند و یا صفوان بن یحیی از 140 شیخ نقل روایت کرده و آنگاه قسمتی از روایات آنان را از نظر ضبط و حسن نقل، مورد بررسی قرار داد، قهرا مقام علمی آنان کامل به دست می آید که این دو نفر، متخصص حدیث و استاد فن بوده اند و هرگز نمی توان، او را با کسی که یک روایت از یک شیخ بیشتر نقل نکرده برابر نهاد.
هرگاه بر تعداد مشایخ، تعداد تلامیذ را نیز بیفزایم و در میان آنان شخصیت های برجسته ای به چشم بخورد که از او نقل حدیث نموده باشند، خود این بر وثاقت استاد گواهی می دهد و چنین استنباطی، بدون احراز وثاقت طرف امکان پذیر نیست.

مرحوم آیت الله بروجردی، در کتاب «تجرید اسانید کتب اربعه» توانسته است با این روشن، میزان ارزش علمی، وثاقت و موقعیت هر راوی را در علم حدیث، از نظر قلت و کثرت شیخ و تلمیذ و اتقان و اضطراب روایت، کامل روشن سازد.

وی از این راه، به نگارش کتاب دیگری به نام «طبقات الرجال» موفق گردید. با طبقه بندی رجال احادیث شیعه، در عصر حضور و تا حدی در عصر غیبت، توانست حلقه های رجال را در اعصار مختلف، به دست آورد و به افتادگی های برخی از اسناد پی ببرد. در حالی که بدون شناخت طبقات، آگاهی از این نقیصه، به آسانی امکان پذیر نبود زیرا وقتی طبقات برای ما روشن شد. در می یابیم که مثلا طبقه سوم از طبقه اول نمی تواند حدیث فرا گرفته باشد، از این رو، در سند نامی از طبقه دوم وجود داشته که در استنساخ از قلم افتاده است.

او نه تنها از این طریق، نقایص سند را از نظر حذف و سقط و یا قلب (جا به جا شدن ترتیب و طبقه) جبران کرد، بلکه توانست بسیاری از مبهمات اسناد را مانند احمد بن محمد یا محمد بن اسماعیل که میان افراد زیادی مشترک هستند، روشن سازد، این خود یکی از مشکلات فقه، در مساله استنباط از احادیث بود. چه بسا در اسناد اسامی مشترک مانع از جزم به صحت روایت می شد، زیرا محمد بن اسماعیل، مشترک بین ثقه و غیرثقه است لذا از طریق شناخت استاد و تلمیذ، می توان موقعیت این گونه راویان را به دست آورد.

البته این دو دوره آثار مرحوم آیت الله بروجردی، به دستیاری و کوشش شبانه روزی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج میرزا حسن نوری (قدس سره) آماده انتشار گردیده و هم اکنون انتشارات آستان قدس رضوی، مقدمات چاپ آن را فراهم ساخته است. با انتشار این دو دوره، تحول عظیمی در شناخت راویان شیعه به وجود خواهد آمد.

حوزه: آیت الله بروجردی، این روش را از کسی آموخته بود يا خود مبدع آن بود؟

استاد: ابتکار و نوآوری مرحوم آیت الله بروجردی جای انکار ندارد، ولی ایشان در دوران تحصیل خود در نجف اشرف (1328-1318) علم درایه و رجال و حدیث را از مرحوم آیت الله شریعت اصفهانی آموخته بود و پس از مرحوم محقق خراسانی (1329-1255) دومین استاد وی مرحوم شریعت اصفهانی بود.

مرحوم شریعت (1339-1266) از اعجوبه های روزگار در فقه و رجال و حدیث بود. در تتبع و احاطه بی نظیر به شمار می رفت. آثار باقیمانده از او بر تتبع و احاطه او گواهی می دهد. یکی از آثار خطی ایشان، که نسخه ای از آن نزد این جانب است « القول الصراح فی نقد الصحاح الجامع» نام دارد. این اثر بر احاطه او به دو صحاح و مسانید عامه گواهي مي دهد. اين كتاب سال 1422 در موسسه امام صادق عليه السلام تحقيق و منتشر شده است.

مرحوم آیت الله بروجردی، زیر دست چنین استادی پرورش یافته و طبعا اراشد او در این ابتکار

موثر بوده است.

گشودن درهای غرب به روی حوزه

از دیگر خدمت های آیه الله بروجردی به حوزه علمیه قم، این بود که ایشان با طرح تفکر شیعه در غرب، به حوزه های علمیه یک دید جهانی داد، زیرا اولین کسی بود که توانست با پول سهم امام و کمک تجار، مسجدی را در هامبورگ در کنار دریاچه آلستر ایجاد کند. در آن زمان ایجاد چنین مسجدی از طرف مرجع شیعیان، در غرب برای معرفی اسلام و شیعه بی سابقه بود. غربیها پیش از آن شناخت چندانی از شیعه نداشتند، زیرا آنان اگر اسلام را می شناختند، یا از طریق اهل سنت بود که نوع مروج آن مصري­ها بودند و یا از طریق قادیانی های هند، که در غرب، فعال بودند. اولین شخصی که از طرف آیت الله بروجردی، برای تبلیغ به مسجد هامبورگ اعزام شد، مرحوم محمدی گلپایگانی بود. (پدر آقاي محمدی گلپایگانی که در خدمت حضرت آیه الله خامنه ای است) بعد از ایشان، مرحوم آقای محققی، شهید بهشتی و… رفتند.

آیت الله بروجردی ، با این عمل خویش به حوزویان فهماند که مسؤولیت ما تنها در محدوده حوزه و ایران نیست، بلکه ما باید برای آن سوی مرزها هم برنامه داشته باشیم و کار کنیم.


حوزه: حضرت آیت الله بروجردی، خدمات اجتماعی بسیاری داشته اند، لطفا خلاصه ای از آن را بیان کنید.

استاد: یکی از خدمات اجتماعی مرحوم آیت الله بروجردی، اهتمام به وحدت مسلمین بود. مقصود او از وحدت، ذوب کردن فرقه ای در فرقه ای دیگر نبود، بلکه هدف این بود که با بیان مشترکات میان دو گروه اسلامی، خوشبینی شدیدی در میان هر دو گروه به وجود آورد، تا همگی به سوی هدف مشترکی گام بردارند.

ابزار او برای این تقریب، این بود که مساله ثقلین و مرجعیت اهل بیت، در مسائل علمی و اسلامی مطرح شود و با دلایل کافی روشن گردد که: پس از پیامبر گرامی و تا روز رستاخیر، اهل بیت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلّم) رهبری فکری مسلمانان را در اختیار دارند.

به دیگر سخن، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) دارای دو شان بودند:

1. مساله خلافت و رهبری سیاسی.

2. مرجعیت فکری و علمی.

اگر در مساله نخست اختلافی هست و زمان آن نیز سپری شده است، ولی مساله دوم به قوت خود باقی است و مسلمانان جهان پس از کتاب خد، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را نیز از همین مجرا به دست آورند.

در حقیقت « تقریب»، برای او یک نوع ایده و آرزو بود و هرگز جنبه تاکتیکی نداشت.

خلاصه: ایشان به مساله تقریب بسیار توجه داشت و از مروجین فکر تقریب بود، حتی در لحظات آخر عمر (پس از آن که به وسیله تنفس منصوعي برای چند لحظه ای به هوش آمد) پرسيد:

آیا شیخ محمدتقی قمی عازم مصر شده يا نه؟

طرح این تفکر در حوزه، آن هم در سطح مرجعیت، از خدمات مهم آیت الله بروجردی است.
یکی از خدمات آیت الله بروجردی، بناهای عظیم و استواری است که از خود به یادگار نهاد، از جمله: مسجداعظم و نوسازی مدرسه خان و مدرسه باختران.

نمونه دیگر از خدمات اجتماعی ایشان، این بود که: تا روح در بدن داشت، هیبت و عظمت او مانع از آن بود که در ایران دست به ویرانگری های اقتصادی، فرهنگی و دینی به نام اصلاحات بزنند، لذا وقتی در گذشت بلافاصله بلندگوهای نظام اعلام کردند: «موانع از سر راه اصلاحات برداشته شده به همین زودی، برنامه اصلاحات آغاز خواهد شد».

حوزه: حضرت آیت الله بروجردی، نسبت به عقاید باطله، حساسیت فوق العاده ای داشتند، لطفا دراین باره توضیح دهید.

استاد: آیت الله بروجردی ، به خاطر همین شدت علاقه ای که به وحدت مسلمانان داشته، نسبت به فرقه های باطل، که هیچ گونه اصالتی ندارند و در راه تفرقه بین مسلمانان تلاش می کنند بسیار حساس بود. مانند بهائیت و… ایشان در سال 1335 مبارزه پی گیر خود را با بهائیت شروع نمود. جناب آقای فلسفی، به دستور ایشان، یک ماه رمضان، از طریق رادیو، به نقد عقائد و اندیشه های بهائیان پرداخت.

مرحوم حضرت امام هم مرتب به آیت الله بروجردی، در تماس بود تا مبارزه با بهائیت ادامه یابد. البته بعد موانعی پیش آمد که آیت الله بروجردی، نتوانست به مبارزات خویش ادامه دهد.

ایشان در همین راستا، با تصوف نیز مخالفت می کرد و نسبت به این فرقه شدیداً حساس بود؛ البته تصوفي كه محور خانقاه دور ميزد، و وسيلة فرار از واجبات شرعي و اخلاقي است، در حالی که عرفان قرآنی و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را از صمیم قلب می پذیرفت.

حوزه: چه کسانی بیش از همه برای ماندن آیت الله العظمی بروجردی درقم، فعالیت می کردند؟

استاد: برای آمدن آیت الله بروجردی و ماندن ایشان در قم کسی که از همه بیشتر تلاش می کرد، حضرت امام، رحمه الله علیه، بود. اصرارامام هم، ناشی از شناختی بود که ایشان از شخصیت آقای بروجردی داشتند، ایشان نقل می کردند:

«سال 23 که نجف بودم و هنوز آقای سیدابوالحسن اصفهانی هم زنده بود، در جلسه ای که عده ای از فضلای نجف شرکت داشتند به آنان گفتم:

ایرانیان شما آقایان را نمی شناسند. شما باید برای بعداز آقا سیدابوالحسن، کسی را دعوت کنید که ایرانیان او را بشناسند، تا حوزه نجف را حفظ کند و گرنه از هم می پاشد.

گفتند: مثلا چه کسی؟

گفتم : آیت الله بروجردی.

این حرف من، آن وقت، برای آنان تلخ آمد، لکن پس از مرحوم سید، معلوم شد در نجف کسی که ایرانیان او را بشناسند، نیست، تا نجف و حوزه آن حفظ کند».

بنابراین، حضرت امام، رحمه الله علیه، نسبت به آقای بروجردی، از قبل شناخت داشت. روی همین حساب، زیاد فعالیت می کرد که ایشان به قم بیایند و ماندگار شوند. حتی نامه باامضاء، جمع می کرد و وقتی آقای بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی بستری بود، برای ایشان می فرستاد. بعد هم که ایشان به قم آمدند، امام با ایشان رابطه داشتند و درس ایشان می رفتند هم فقه و هم اصول امام، درس آیت الله بروجردی را مرتب می نوشتند. یک وقت تقریرات درس اصول ایشان را دیدم و خواستم آن نوشته ها را برای ایشان جلد کنم که نپذیرفت.

حوزه: از ویژگی های اخلاقی ایشان اگر مطلبی دارید بیان کنید؟

استاد: مرحوم آیت الله بروجردی، ویژگی های اخلاقی بسیاری داشت که من چند نمونه را برای شما نقل می کنم.

دوری از تظاهر

از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که: تظاهر به تقدس نمی کرد. یک بار ندیدم ایشان در جلسه ای بنشیند و تسبیح در دست بگیرد و ذکر بگوید. امام هم چنین بود، تظاهر نداشت.

البته مقصود این نیست که: هر کس تسبیح در دست می گیرد و ذکر می گوید تظاهر به مقدسی می کند زیرا ممکن است، خالصانه باشد.

اخلاق اجتماعی

ايشان در رعایت ادب فوق العاده بود، من این را با یک واسطه از حضرت امام نقل می­کنم که امام فرموده بود:

آقای بروجردی به منزل ما تشریف آورده بودند، خدمت ایشان پرتقال آوردیم. ایشان پرتقال را خوردند و هسته های آن را در دست خود نگه داشتند و کنار بشقاب نگذاشتند که مبادا کسی ببیند و بدش بیاید.

این تعبیر معروف که می گویند در سه چیزاحتیاط لازم است اموال، نفوس، و فروج. ایشان تأدباً می گفت: اموال، نفوس و غیرها.

ترس از خدا

از دیگر ویژگی­های ایشان، ترس از خدا بود. هر وقت اسم معاد و لقاءالله را می برد گریه می کرد. در همان موعظه هایی که سر درس داشتند (این هم از سنتهای حسنه ایشان است) بارها می شد که اشک در چشمانش حلقه می زد.

توسل به اهل بیت عليهم السلام

توسل ایشان نسبت به اهل بیت، بسیار قوی بود. داستانی است که حتما شنیده اید، ولی من آن را با دو واسطه برای شما نقل می کنم:

مرحوم آقای مفتح از قول مرحوم آيت الله كمال وند برای ما نقل می کردند :«آیت الله بروجردی چشم درد شدید داشتند. درایام محروم، يک روز که سینه زن­های آغشته به گل به منزل ایشان می آیند. آیت الله بروجردی، تیمناً، مقداری از آن گلها را برداشته و بر چشم خود ماليدند. چشمشان شفا يافت، به طوری که تا آخر عمر هم، نیاز به عینک پیدا نکرد و کتابهای خط ریز را به خوبی مطالعه می کرد».

خلاصه : مرحوم آیت الله بروجردی، به تنهایی يك امت بود به تعبیر قرآن، درباره ابراهیم:

«ان ابراهیم کان امةقانتاً لله»

ابراهیم­وار امتی بود و آثار مثبت و فراوانی از خود به یادگار گذاشت.

درگذشت او درگذشت يك فرد نبود، بلکه درگذشت امتی بود، به حق، مصداق آیه ( اولم یروااناالارض ننقصها من اطرافها) بود که دراحادیث اسلامی، به درگذشت عالم تفسیر شده است. ما این ضایعه بزرگ را حتی پس از گذشت 44 سال، بزرگ می شماریم و می گوییم:

از شمار دو چشم یک تن کم *** واز شمار خرد، هزاران بیش

***

تذكر: از آنجا كه استاد محترم، مرحوم آيت الله بروجردي حق عظيمي بر نگارنده داشت، دربارة معرفي ايشان دو مقاله عرضه گرديد. مقالة نخست اقتباس از مقالاتي است از مجلة «مكتب اسلام» كه خود اينجانب نيز عضو هيئت تحريريه آن است، ولي مقالة دوم به قلم خود اينجانب است.

منبع: كتاب سيماي فرزانگان جلد هشتم، تاليف استاد جعفر سبحاني، مقاله 14، ص150

 نظر دهید »

متن مصاحبه با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین ارتباط مابين از طریق پرفسورحسابی، بوده؛

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

ارتباط مابين از طریق پرفسورحسابی، بوده؛اما درباره شیعه شدن آقای انیشتین اطلاع دقیق وقابل اثباتی نداریم
متن مصاحبه با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حضرت آيت‌الله علوي بروجردي با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)

درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

حضرت آیت‌الله علوی بروجردی! همان گونه که مطلع هستيد، اخیراً برخی از خبرگزاري‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی، نامه‌ای از آقاي انيشتین به حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی ـ قدس سره ـ منتشر کرده و مطالبی در زمينة ارتباط آن دو با یکدیگر بيان نموده‌اند. از حضرت‌عالی درخواست داریم که اگر دراین‌باره اطلاعی دارید، بیان بفرمایید تا پرسش‌های متعددي كه در ذهن بسیاری از پژوهشگران پدید آمده و با این پایگاه اطلاع‌رسانی در میان گذاشته‌اند، پاسخ داده شود.

پرسش: لطفاً چگونگی ارتباط حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) با آقای انیشتین را بیان فرمایید.

پاسخ: جناب آقای انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی با یکدیگر به طور مستقیم ارتباط نداشته­اند؛ نه آقای انیشتین به ایران آمده و نه آیت‌الله العظمي بروجردی به آمریکا رفته بودند؛ اما یک رابط قوی بین آن دو وجود داشت و آن، آقای پرفسور حسابی بود. ایشان از یک سو شاگرد انیشتین بود و با ایشان ارتباط داشت و از سوی دیگر، از ارادتمندان و علاقه‌مندان به آیت‌الله العظمي بروجردی بود و بسیار خدمت ایشان می­آمد. اینجانب هم، چه در تهران و چه در قم، با دکتر حسابی در ارتباط بودم و خدمت ایشان می­رسیدم.

انیشتین، آغازگر مسیر گذر از ماده به ماورا

پرسش: حضرت آيت‌الله علوي، آیا قرائن و شواهدی دال بر این ارتباط وجود دارد؟

پاسخ: در همان ایام ـ حدود 42 سال قبل ـ پیش از آنکه بحث ارتباط آیت‌الله العظمي بروجردی و انیشتین مطرح شود، آقای دکتر حسابی جریانی را در این رابطه برای بنده بیان کردند. ایشان گفتند: «پس از آنکه نظریه نسبیت انیشتین در محافل علمی مطرح شده بود، روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدم. ایشان از من درباره این نظریه توضیح خواستند و بنده هم این نظریه را به طور مبسوط شرح دادم. آیت‌الله العظمي بروجردی سؤالات دقیقی می­پرسیدند و من هم جواب می­دادم. وقتی مطلب تمام شد، به من فرمودند: سلام مرا به آقای انیشتین برسان و بگو شما موفق شدید از فیزیک روزنه­ای به متافیزیک باز کنید». آقای پرفسور حسابی دقیقاً همین تعبیر را از آیت‌الله العظمي بروجردی مطرح کردند. این داستان دلالت می­کند که بین انیشتین و آیت‌الله العظمی بروجردی، از طریق دکتر حسابی، ارتباطی ـ هرچند در حد پیغام ـ بوده است؛ اما درباره مسلمان و شیعه شدن آقای انیشتین ـ که بعدها مطرح شد ـ اطلاع دقیق و قابل اثباتی نداریم.

انیشتن اگر بیشتر عمر می‌کرد، شاید بسیاری از مسائل را باز می­کرد. امیدواریم دوباره مغز متفکری همچون او شکل بگیرد و کارهای او را دنبال کند و به قول آیت‌الله العظمي بروجردی، از عالم فیزیک به ماورای ماده راه یابد. اگر ماده ورایی داشته باشد، علمِ به ماده نیز باید به ماورای ماده منتهی شود. اساساً شناخت کامل، به آن سوی ماده پر می­کشد. توجه به ماورای ماده، مسئله‌ای است که نمی‌توان با یک احتمال کوچک، آن را از انیشتین نفی کرد. چنین رایحه­ای در بسیاری از دانشمندان بزرگ استشمام می­شود؛ اما اینکه انیشتین در این زمینه به چه مرتبه‌ای رسیده است، باید بررسی و اثبات شود.

اثبات‌ناپذیر و انکارناپذیر بودن ارتباط

پرسش: حضرت استاد، لطفاً به‌منظور روشن‌تر شدن مطلب برای مخاطبان، توضيحات بيشتري ارائه فرماييد.

پاسخ: مسئله ارتباط بین انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی، همچون معمایی است. از یک سو نمی‌توان به طور کلی آن را نفی کرد؛ چون می‌دانیم که دست‌کم در حد پیغام‌رسانی از طریق پروفسور حسابی، بین آن دو ارتباط بوده است. همچنین مطالبی که اکنون از قول انیشتن و آیت‌الله العظمي بروجردی نقل می­شود، مطالب بلندی است و کار هر کسی نیست. کسی که به فلسفه و کلام اسلامی آشنایی داشته باشد، متوجه این نکته می‌شود.

از سوی دیگر، دلایل کافی و اثبات‌کننده در این‌باره موجود نیست و نمی‌توان صرفاً به قراین موجود بسنده کرد. انیشتن شخصیت بزرگی است و جدا از مسلمان یا یهودی بودن، متعلق به بشریت است. آیت‌الله العظمي بروجردی نیز شخصیت بسیار بزرگی است. ازاین‌رو، وقتی چنین مطالبی درباره این شخصیت‌ها مطرح می‌شود، باید با ادله قوی سخن گفت. ما به دنبال این ادله هستیم؛ اما آنچه تا کنون ارائه شده، قرائن ناقصی هستند که نتیجه قاطعی را اثبات نمی‌کنند.

1. اثبات‌ناپذیری

الف) نیافتن نامه‌های ادعاشده: ما در مجموعه آثار آیت‌الله العظمي بروجردی هیچ نامه‌ای به آقای انیشتین، یا پاسخی به نامه ایشان نیافته‌ایم. البته این به مفهوم انکار اصل مسئله نیست؛ زیرا بیشتر نامه­های ایشان هم‌اکنون موجود نیست؛ مانند نامه‌هایی که بین ایشان و شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر تبادل شده است که هیچ کدام اکنون در اختیار ما نیست. درباره انیشتین نیز هیچ نامه‌ای پیدا نشده است؛ با این حال، نه می‌توان اصل نامه‌نگاری بین آن دو را رد کرد و نه می‌توان آن را اثبات کرد.

ب) عدم شناخت دقیق درباره افراد و نهادهای مدعی: به دلیل وجود شخصیتی همچون پرفسور حسابی در این جریان، ما این مسئله را نفی نمی‌کنیم؛ اما چون درباره افراد و مجموعه­هایی که این مسئله را مطرح کرده‌اند، شناخت دقیقی نداریم و به افراد اصلی مطرح در این موضوع دست نیافته‌ایم، آن را اثبات هم نمی‌کنیم. برای مثال، گفته شده است که آقای دکتر مهدوی نامه‌ای با دست‌خط انیشتین به آیت‌الله العظمي بروجردی یافته است. ما بسیار تلاش کردیم که ایشان یا بستگانش را پیدا کنیم که تا کنون موفق نشده‌ایم. ممکن است که چنین نوشته‌ای منسوب به انیشتین، وجود داشته باشد و ممکن است نباشد.

ج) در اختیار نبودن شاهدان ماجرا: بیشتر افرادی که با آیت‌الله العظمي بروجردی به طور نزدیک ارتباط داشتند، مانند آیت‌الله سلطانی و آیت‌الله حاج شيخ‌علی صافی، از دنیا رفته­اند و تنها آیت‌الله العظمي حاج شيخ لطف‌الله صافی باقی مانده­اند که ایشان هم چیز زیادی در خاطر ندارند؛ چنان‌که اظهار می­کردند حتی آمدن دکتر حسابی نزد آیت‌الله العظمي بروجردی را هم به یاد نمی‌آورند. البته گفتنی است که آیت‌الله العظمي بروجردی دیدارهای خود را رسانه‌ای نمی‌کردند و همه از ملاقات‌های ایشان با شخصیت‌ها و سیاستمداران باخبر نمی‌شدند. حتی برخی از اطرافیان از ایشان می­خواستند که نتیجه دیدارهای خود را اعلام کنند تا مردم از خدماتشان آگاه شوند؛ اما ایشان ضرورتی برای این کار نمی‌دیدند. بنابراین درباره مکاتبات ایشان با انیشتین نیز طبیعی است که بسیاری از نزدیکان ایشان اطلاعی نداشته باشند. بنده خدمت آیت‌الله العظمي صافی و دیگر بزرگان رفتم و دراین‌باره صحبت کردم. اطلاعات ایشان هم بیش از این نیست. به هر حال، تمام افرادی که می‌توانستند در این زمینه گره‌گشا باشند، به‌ویژه دکتر حسابی، از دنیا رفته‌اند و در دسترس نیستند.

2. انکارناپذیری

الف) شخصیت جامع انیشتین: بنده در حالات انیشتین مطالعه کرده‌ام. ایشان شخصیت جامعی بوده است و تفکرش تنها به فیزیک محدود نبود؛ بلکه در زمینه موضوعات دیگر، از جمله فلسفه و کلام اسلامی نیز مطالعاتی داشته است. از‌این‌رو، کلمات و پرسش و پاسخ‌هایی که در این جریان از قول انیشتین مطرح شده است، امر بعیدی به نظر نمی‌رسد؛ چنان‌که آیت‌الله العظمي صافی نیز می­فرمودند: مطالبی که مطرح شده است، خیلی بلند است و نمی­شود از غیر آقای العظمي بروجردی و انیشتین صادر شده باشد. در نوشته‌هایی که به انیشتین نسبت داده شده است، ایشان فردی به نظر می‌آید که هم به فلسفه مسلط است، هم کلام اسلامی را خوب می‌فهمد و هم با سخنان اخباری‌­ها و مکتب آنها و علامه مجلسی و دیگران آشناست. ازاین‌رو، به‌راحتی نمی‌توان ادعا کرد که کسی این گفت‌وگو و پرسش و پاسخ را ساخته و پرداخته باشد.

ب) ارتباط گسترده آیت‌الله العظمي بروجردی با شخصیت‌های علمی معاصر: آیت‌الله العظمي بروجردی با طیف گسترده‌ای از اساتید و حتی برخی از سیاستمداران بازنشسته مرتبط بودند؛ مانند تقی‌زاده که به آیت‌الله العظمي بروجردی ابراز علاقه می‌کرد و دیدارهایی نیز با ایشان داشت. بدیع‌الزمان فروزانفر نیز با ایشان در ارتباط بود. من از خود ایشان شنیدم که گفتند: روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدیم و عرض کردیم: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که شیعه از زمان امام صادق ـ‌علیه‌السلام‌ـ آغاز شده است». ایشان که تا پیش از این جمله آرام نشسته بودند، ناگهان برافروخته شدند و طرز نشستن خود را عوض کردند و فرمودند: «من از شما تعجب می­کنم. شما چرا این حرف را می­زنید؟» آن‌گاه ایشان شروع کردند براي اثبات اینکه شیعه از زمان رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ شروع شده است. حدود دو ساعت توضیح دادند؛ روایت خواندند و شاهد آوردند. پس از آنکه سخنانشان تمام شد، عرض کردم: «مطالب ارزنده‌ای بود؛ کاش این مطالب را می‌نوشتید». ایشان فرمودند: «در مقدمات جامع احادیث شیعه این مطالب را نوشته‌ام». بنابراین، آیت‌الله بروجردی در زمینة ارتباط با اندیشمندان معاصر خود و مکاتبه و مباحثه با ایشان اهتمام داشتند و بعید نیست که با انیشتین نیز مرتبط بوده باشند.

ج) شخصیت جامع آیت‌الله العظمي بروجردی: آیت‌الله بروجردی از یک شخصیت جامع علمی برخوردار بودند. ایشان شاگرد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی بود و تمام مراتب فلسفه و عرفان را گذرانده بودند. ایشان افزون بر تسلط بر فقه و اصول، یک فیلسوف نیز به شمار می‌رفتند. در زمینه حدیث نیز کار کرده و بر تفسیر آیات بسیار مسلط بودند. ایشان بر اساس همین غنای علمی خود، با بسیاری از شخصیت‌های علمی مکاتبه و گفت‌وگوهایی داشته‌اند و پاسخ‌های مبسوطی به بسیاری از پرسش‌ها ارائه می‌کردند. ازاین‌رو هیچ بُعدی ندارد که با انیشتین نیز مکاتباتی داشته باشند. این مسئله قابل تکذیب نیست و ثبوتاً ممکن است؛ هرچند اثباتاً نمی‌توان دلیلی بر آن ارائه کرد.

نکاتی درباره ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

پرسش: حضرت استاد در پایان، اگر نکاتی در این زمینه دارید، لطفاً بیان فرمایید.

پاسخ: 1. اگر نامه آیت‌الله العظمي بروجردی به انیشتین و یا نامه انیشتین به ایشان پیدا شود، این مشکل نیز حل خواهد شد. این امر قابل پیگیری است. هیچ بعدی ندارد که بین این دو شخصیت، رفاقتی بوده و نامه‌نگاری­های صورت گرفته باشد. آیت‌الله العظمي بروجردی شخصیت بسیار پرحوصله‌ای داشتند و کسی بودند که با وجود گرفتاری­ها و مشکلات بسیار، ساعت‌های زیادی برای پاسخ به نامه‌ای وقت می‌گذاشتند. ایشان انیشتین را می‌شناختند و اهمیت کار را تشخیص می‌دادند. ازاین‌رو ممکن است که ایشان با انیشتین وارد مباحث جزئی شوند و به بحث بپردازند. درخواست ما این است که در مقام اثبات این امر، بیشتر کار شود؛ یعنی دست‌خط انیشتین دیده شود.

2. معمولاً نامه­های آیت‌الله العظمي بروجردی، به فارسی یا عربی نوشته می­شدند. بنابراین در صورت صحت این نامه‌نگاری‌ها، به یک مترجم نیاز می‌بود که احتمالاً خود دکتر حسابی این نقش را بر عهده داشتند؛ چون این نامه­ها پست نمی‌شدند و از طریق دکتر حسابی به انیشتین می‌رسیدند. در نتیجه، نقش دکتر حسابی در حل این معما بسیار زیاد است. ازاین‌رو باید با بستگان ایشان ارتباط یافت و پیگیری کرد که آیا در کتابخانه شخصی ایشان، آثاری در این زمینه هست یا خیر.

3. با توجه به اینکه یک طرف این داستان، آیت‌الله العظمي بروجردی است، بنده از کسانی که می‌توانند در این زمینه راهگشا باشند، می‌خواهم که ما را در حل این معما یاری کنند. اگر کسی واقعاً چنین نامه‌ای از انیشتین را یافته است، ما را در جریان قرار دهد. البته نباید این قضیه را سیاسی کرد. اینکه آقای حمیدرضا پهلوی این کتاب را خریده است، یا دیگری، در جای خود قابل تحسین است؛ اما نباید با نگاه سیاسی به آن نگریست. ما باید این کتاب را به دنیا عرضه کنیم. بنده اعلام می‌کنم که ما حاضریم خودمان به هرجایی که لازم است برویم و افراد و متخصصانی را که در این زمینه آگاهی دارند، از نزدیک ببینیم و با آنها مذاکره کنیم. این مسئله برای ما مهم است که ثابت شود معارف ما، حتی در جامعه علمی وزین و سنگینی در سطح انیشتن مخاطب دارد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

 نظر دهید »

مصاحبه مجله حوزه با حجت الاسلام والمسلمین شیخ مجتبی عراقی پيرامون شخصيت و ويژگي هاي آيت الله العظمي بروجردي

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

آیت الله بروجردی، جدیت و اهتمام خاصی به نشر معارف و شعائر آل محمد، صلی الله علیه وآله داشتند
مصاحبه مجله حوزه با حجت الاسلام والمسلمین شیخ مجتبی عراقی پيرامون شخصيت و ويژگي هاي آيت الله العظمي بروجردي

 

حوزه : با تشکر از حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید، از اوائل ورود مرحوم آیه الله بروجردی به قم ، اگر خاطره ای دارید، بیان کنید.

استاد: در برابر دریای مواجی که عرض و طول و قعر آن ناپیداست باید بگویم : آن جا که عقاب پر ریزد، از پشه لاغری چه خیزد. مرحوم آیه الله العظمی بروجردی (قدس سره) در محرم سال 1364 ه.ق . به قم تشریف آوردند. من در آن روزگار در نجف اشرف بودم . با مرحوم آیه الله حاج شیخ مرتضی حائری، جلسات اخلاق و مباحثات دیگر داشتیم. یک روز ایشان، با حالتی شگفت زده، به من گفتند: آقای حاج آقا روح الله مطلبی عجیب نوشته­اند. مرقوم کرده اند: حاج آقا حسین بروجردی به قم آمده است. مجلس درس و محفل ایشان، مجالس و محافل عالمان و بزرگان صدر اسلام، از قبیل شیخ مفید و شیخ طوسی را زنده می کند. هر چه سریعتر به قم بیایید.

حاج شیخ مرتضی به قم مراجعت کردند. من هم اثاثیه را جمع کردم و به قم آمدم .

حوزه: چه عواملی باعث سیطره علمی و نفوذ ایشان در حوزه علمیه قم و جلب فضلاء و طلاب شد؟

استاد: افزون بر بُعد معنوی و حالات ملکوتی آن مرحوم ، ايشان در تدریس و استنباط سبک ابتکاری داشت که طلاب را جذب می کرد.

حوزه : لطفا در زمینه چگونگی سبک تدریس و استنباط ایشان توضیح بدهید؟

استاد: تا پیش از آیه الله بروجردی ، رحمه الله علیه : آنچه در درس آقایان معمول بود، مراجعه به کتابهای فقهی متاخرین، چون جواهر، حدائق و… و در زمینه حدیث، به وسائل اکتفا می کردند، ولی آن مرحوم هر فرعی را به مبداء پیدایش آن، بر می­گرداندند: ابتدا کتابها و اقوال علمای سلف، چون ابن جنید، ابن ابی عقیل، شیخ مفید، شیخ طوسی، و … را مطالعه کردند. اگر درباره فرع، در آن کتابها نظری آمده بود، نقل و بررسی می­کردند، و به فتاوی عامه و اهل تسنن در زمان صدور حدیث عنایت خاصی داشتند. سپس به کتابها و انظار متاخرین، به گونه ای کوتاه، می پرداختند: در این زمینه می گفتند: کتابها و نظرات قدما، همچون: [ بقچه سربسته ای است که باید گشوده شوند]. در زمینه رجال حدیث ، با ابتکاری که خود ایشان در رجال داشتند و به همان منوال طبقات الرجال را نوشتند، به طور دقیق رجال سند احادیث باب را بررسی می کردند. در این زمینه ، نظرات ابتکاری و مخصوص به خود داشتند از جمله:

اگر یک راوی (مثلا محمدبن مسلم) از دو معصوم (عليه السلام) حدیث روایت می کرد، آن روایت را یکی محسوب می کردند و یا دو راوی (مثلا محمدبن مسلم و زراره) یک روایت را از امام صادق ( ع ) نقل می کردند، آن را یک روایت به حساب می آوردند. می گفتند، بعید است که امام در دو مجلس ، دو بار این مطلب را فرموده باشند، بلکه یک مرتبه در یک مجلس فرموده اند و هر دو راوی در آن مجلس حضور داشته اند، و آن را روایت کرده اند، در باب فهم معنای حدیث نیز روش مخصوص به خود داشتند. برای فهم درست حدیث، شناخت فتاوای عامه در آن زمان، به ویژه فتاوایی که شهرت داشته و مردم از آن پیروی می کرده اند، لازم می دانستند و اعتقاد داشتند که احادیث و فقه قدمای ما ناظر به فقه و انظاراهل سنت و عامه بوده است. این شیوه درسی، تا آن روز، بین فقهاء و مراجع بزرگ معمول نبوده است و برای طلاب و فضلاء جاذبه خاصی داشت.

حوزه: در زمینه خدمات و آثار به یادگار مانده از آیه الله العظمي بروجردی و اهتمام آن مرحوم، به شعائر اسلامی توضیح دهید؟

استاد: مرحوم آیه الله بروجردی، جدیت و اهتمام خاصی به نشر معارف و شعائر آل محمد، صلی الله علیه وآله داشتند. در این جهت، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی کردند. مبلغین زیادی به اطراف و اکناف ایران و حتی خارج از کشور، برای ترویج مذهب شیعه فرستادند. در هامبورگ، در بهترین مکان آن، مرکزی را برای تبلیغ اسلام تاسیس کردند و نماینده به آن جا اعزام کردند. با عالمان الازهر، ارتباط برقرار کردند، تا این که فقه جعفری را در آن دانشگاه رسمی کردند. مختصر النافع متن رسمی آن دانشگاه شد. پیروی از فقه شیعه از طرف شلتوت مجاز شمرده شد. حتی در روزهای آخر عمرشان به مرحوم قمی، دبیر مجمه التقریب، که آن وقت به ایران آمده بود، فرمودند: هر چه زودتر به مصر برود، چون خوف آن را داشتند که مبادا، کار مجمع التقریب، بعد از رحلت ایشان با موانعی برخورد کند. خود من، از طرف ایشان، شبهای جمع به تهران می رفتم و در یکی از هیاتهای تهران، برنامه داشتم.

در زمینه احیای مدارس و مساجد، کارهای زیادی کردند. از جمله: ساختن مدرسه علمیه در شهر باختران بود. علت این که اقدام به ساختن مدرسه علمیه در این شهر کردند، این بود که  منطقه باختران، منطقه ای است حساس، با عقاید گوناگون حتی اعتقادات خرافی، چون شیطان پرستی در آن منطقه رواج داشت. وضعیت روحانیون هم در آن شهر آشفته بود و از انسجام و وحدت برخوردار نبود از این روی، برای مبارزه با عقاید خرافی و تشکیل روحانیون آن منطقه، ایشان تصمیم گرفتند که مدرسه ای بنا کنند. کار ساختن مدرسه شروع شد و من را هم برای اطلاع از چگونگی پیشرفت کار، به آن منطقه می فرستاد. تا این که با همکاری علمای آن جا ساختن مدرسه تمام شد. و نوبت به بهره برداری از مدرسه رسید. در همان روزها، عصری برای شرکت در جلسه استفتای ایشان به منزلشان رفتم. آقایان از همان بدو ورود گفتند: آقا با شما کار دارند. بعد از جلسه استفتا در خدمتشان نشستم.فرمودند: می خواهم شما به کرمانشاه بروید و اداره مدرسه را بر عهده بگیرید.

خدمت ایشان عرض کردم: اگر حکم حاکم است ، سمعا و طاعة . الان می روم اثاثیه ام را جمع می کنم و رهسپار می شوم، ولی اگر چنین نیست، اجازه دهید مشورت و استخاره کنم. روایتی است که الاستخارة بین الطلوعین فی یوم الجمعه کالوحی المنزل.

آن شب جمعه که برای تبلیغ به تهران رفتم، در تهران بین الطلوعین استخاره کردم، این آیه در اول صفحه آمد: وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتّخِذُونَكَ إِلاّ هُزُوًا أَ هذَا الّذي بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً.

وقتی این آیه را برای ایشان قرائت کردم، خنده ای کردند و عذر مرا پذیرفتند. سپس ایشان، با توجه خاصی که با شکوه برگزار شدن این امور را داشتند، هیات بلند مرتبه ای مرکب از علمای بزرگ با عده ای از طلاب، در معیت آقای فلسفی، برای افتتاح مدرسه فرستادند. آقای فلسفی، ده روز در آنجا منبر رفتند. رفتن هیات اثر خوبی در منطقه و باختران گذاشت.

حوزه: لطفا خاطرات خود را در زمینه ساختن مدرسه آيت الله بروجردي (خان)، که حضرتعالی مسوول این امر بودید، بیان کنید؟

استاد: این مدرسه بسیار مخروبه و کثیف بود. انبار جعبه شکسته ها و گونی کهنه های کسبه محل شده بود. با همین حال ، مرحوم آقا محمد همدانی (رحمة الله علیه) در مدرس کوچک آن، که بسیار کثیف بود درس کفایه می گفت. روزی آیه الله بروجردی گفتند: می خواهم این مدرسه را بسازم. آقای لرزاده معمار مسجداعظم مخارج دو طبقه آن را چهار صد و پنجاه هزار تومان، برآورد کرده است. این پول زیادی است.

عرض کردم: باشد من در این زمینه ارزیابی و مشورت کنم. شب جمعه که به تهران رفتم، با بعضی از مومنین مشورت کردم. گفتند: مهندسی است در یکی از ادارات ، نسبت به این کارها اقدام می کند. خوب است برویم از او کمک بگیریم. رفتیم نزد آن مهندس و مطلب را با او در میان گذاشتیم. وی استقبال غیرمنتظره و عجیبی کرد، حتی گفت : من حاضرم اگر آیه الله بروجردی، پول کم داشت ماشینم را بفروشم و خرج آن کنم. در مجموع من از این استقبال و برخی از مسائل دیگر که دیدم، مشکوک شدم و پی قضیه را نگرفتم. به قم آمدم. با یکی از معمارهایی که همکار لرزاده بود، مشورت کردم و آماده ساختن مدرسه شدم . خدمت آیه الله بروجردی رفتم عرض کردم: مقداری پول برای شروع آن بدهید. ایشان صد و پنجاه تومان (صد و پنجاه یک تومانی) دادند. گفتند: فعلا پول ندارم. ساختمان کهنه مدرسه خان را خراب کردم و سه طبقه کامل با تمام تجهیزات، به اضافه سه باب مغازه و یک دستگاه منزل مسکونی در بالای همان مغازها ساختم که مجموع مخارج، با محاسبه همه مخارج جزئی آن، حتی مخارج مثل لحیم آفتابه! دویست و شصت و پنج هزار تومان شد. نصف آن مبلغی که آقای لرزاده، برآورد کرده بود!

حوزه: اگر خاطره خاصی از هنگام ساختن مدرسه با آیه الله بروجردی دارید، بیان کنید؟

استاد: یک روز، در بین گرد و خاک ناشی از بنائی، مشغول کارهای مدرسه و رتق و فتق امور بودم که حاج شیخ عباسعلی اسلامی، از دوستان و آشنایان دیرینه، به آن جا آمدند. با حالت شوخی، رو به من کرد و گفت : حاج آقا مجتبی سر عمله شده ای! من خندیدم و گفتم: خود عمله شده ام. دیدم مطلبی دارد که در خلوت می خواهد با من در میان بگذارد. رفتیم دفتر کتابخانه مدرسه فیضیه.

خطاب به من گفت: در تهران مسجد بسیار خوبی برایت در نظر گرفته ام. امکانات خوبی هم از طرف مسجد، در اختیارت خواهند گذاشت، از جمله: منزل مناسب، شامل اندرونی و بیرونی، ماهیانه هنگفتی بابت مخارج زندگی و کتابخانه بزرگی برای مطالعه و تحقیق. علاوه بر منبر هم می توانی بروی و مراجعات سهم امام هم داری. بیا برویم امامت جماعت آن مسجد را بر عهده بگیر.

گفتم : بالفرض من بخواهم بیایم، باید آیه الله بروجردی اجازه بفرمایند.

شیخ عباس به اطمینان گفت: راضی کردن ایشان با من.

عصر همان روز طبق معمول برای شرکت در جلسه استفتاء، به منزل آقا رفتم. پیش از ورود به اطاق در ایوان، صدای آیه الله بروجردی را شنیدم که می گفت : آقای اسلامی! من پیر شده ام کارهایم بر زمین می ماند.

تا این مطلب را شنیدم، منقلب شدم و بی اختیار وارد اطاق شدم. آقا رو به من کرد، فرمود:

مگر خود ایشان راضی باشند.

عرض کردم: آقا اگر همه تهران را به من بدهند، زیر سایه شما را بر آن ترجیح می دهم، چه رسد به امامت جماعت یک مسجد.

حوزه: پس از آماده شدن مدرسه، آیا شرایط و برنامه های خاصی برای طلبه های آن تعیین شد؟

استاد: پس از اتمام بنای مدرسه، خدمت آیه الله بروجردی عرض کردم: چند نفری را برای برنامه ریزی و همکاری با من تعیین کنید.

ایشان، آقای بدلا، آقای شیخ عبدالحسین دشتی و دو نفر دیگر را تعیین کردند. ما برنامه ای برای طلبه های مدرسه تنظیم و شرایطی مقرر کردیم. یکی از مواد درسی آن، زبان انگلیسی بود. در این باره با آیه الله بروجردی ، مشورت کردیم. ایشان تحسین کردند.

فرمودند: اگر کسی یک زبان بداند، یک آدم، اگر دو زبان بداند، دو آدم و اگر سه زبان بداند، سه آدم است.

ما رفتیم استاد زبان انگلیسی را نیز دیدیم، ولی متاسفانه یکی از افراد، خدمت آیه الله بروجردی رفت و گفت: آقا مردم اگر بفهمند که با پول آنان زبان خارجی تدریس می شود، عقیده شان نسبت به شما سست می شود! آقا هم که معمولا مراعات جوانب را می کردند، قانع شدند و برنامه اجرا نشد.

حوزه: آیا آیه الله بروجردی( قدس سره) اقدام به ساختن یا تعمیر مدرسه دیگری هم در قم کرده اند؟

استاد: ایشان بر آن شدند که یک مدرسه مستقل و کاملی تاسیس کنند. من با حاجی احمد، جاهای زیادی را برای این منظور دیدیم. همین مکان مدرسه آیه الله گلپایگانی که هزار و ششصد متر بود، تولیت برای مدرسه واگذار کرد. چون مساحت آن کم بود، از آن صرف نظر شد. زمین مدرسه آیه الله نجفی، واقع در سفیدان خیابان آذر، در خدمت ایشان دیدیم و این زمین هم، برای این که داخل کوچه بود و اشکالات دیگری هم داشت، مورد پسند واقع نشد. تا این که زمین به مساحت شش هزار متر، در مکان بسیار مناسبی شناسایی شد. صاحب ملک، از این امر خیلی استقبال کرد. حاضر شد، با طیب خاطر، با قیمت بسیار مناسبی آن زمین را واگذار کند. حتی گفته بود: صد هزار تومان آن را به عنوان سهم، با حضرت آیه الله، حساب می کنم.

مطلب را خدمت آیه الله بروجردی عرض کردم. ایشان خیلی خرسند شدند. گفتند: آن آقا را بیاورید ببینم. آن آقا را خدمت آیه الله بروجردی بردیم. کارها خوب جلو می رفت، ولی متاسفانه کارشکنیها از داخل بیت شروع شد. موانعی ایجاد شد که این امر مهم انجام نگرفت.

حوزه: آیا شما در جریان تاسیس و اداره کتابخانه مسجداعظم، دخالتی داشته اید؟

استاد: آیه الله بروجردی یک روز به من گفتند: کتابخانه ای که در مسجد اعظم درست می کنم، می خواهم شما مسوولیت آن را بر عهده داشته باشید.

من از روی ادب، جواب رد ندادم. چون گرفتاری زیاد داشتم، و جناب آقای ابوالقاسم دانش آشتياني، که با هم به نمایندگی حضرت آیه الله، برای رسیدگی به زلزله بین باختران و همدان رفته بودیم و از آن زمان آیه الله بروجردی ایشان را می شناخت برای مسوولیت کتابخانه، خدمت آقا معرفی کردم. حضرت آیه الله بروجردی قبول فرمودند. آقای دانش، مشغول به اداره کتابخانه شدند. کتابهای خطی و غیرخطی خوبی از جناب آیه الله بروجردی خرید و وقف کتابخانه شد. فرد دیگری هم چند هزار کتاب را وقف کرد.

حوزه: طلاب از وضعیت کتابخانه مسجد اعظم ناراحتند. معتقدند که از کتابهای موجود بهره مناسب برده نمی شود. آیا برنامه فعلی کتابخانه را که در روزهای درسی، غیر از کتاب درسی به مراجعه کنندگان نمی دهند، به توصیه آیه الله بروجردی بوده است؟

استاد: ابدا. آیه الله بروجردی، خودش اهل مطالعه بود، کتابهای مختلف و مجلات را مطالعه می کرد. این برنامه بعدها ریخته شده است. یک نفر برای کتابخانه به آن عظمت کم است. ان شاءالله امیدواریم وضع کتابخانه مرتب و مورد بهره برداری بیشتر آقایان طلاب، قرار بگیرد.

حوزه : گویا زمین مسجد اعظم قبرستان بوده است و بعضی نسبت به زمین آن اشکال داشته اند. نظر حضرت عالی در این باره چیست؟

استاد: به هیچ وجه، خانه های شخصی بوده که خریداری شده است؛ حتی در قسمت کتابخانه، هزار و هفتصد متر زمین از آقای سید کاظم اهری بود - که مرد پاک و ساده ای بود- حاضر نمی شد به قیمت بفروشد! آیه الله بروجردی ، آن را با دو برابر قیمت خریداری کرد. بله، یک قسمت آن عمارت شاهی بود که وقتی شاهان به زیارت می آمدند، از آن منزل استفاده می کردند.

حوزه : حضرت عالی در جریان خشم شاه علیه آقای خزعلی، به عنوان نماینده حضرت آیه الله بروجردی، در هیات بررسی پرونده ایشان حضور داشته اید، خواهشمندیم توضیح دهید؟

استاد: آقای خزعلی منبر بسیار تندی داشت. در رفسنجان علیه شاه، صحبتی کرده بود. ماموران محلی از جمله : ازهاری معروف، که آن زمان فرمانده و در کرمان بود، گزارشی علیه آقای خزعلی تنظیم و نزد شاه برده بودند. شاه ، دستور محاکمه صحرایی و اعدام آقای خزعلی را صادر کرده بود. آیه الله بروجردی، از این جریان با خبر شد و برای نجات آقای خزعلی اقدام کرد. همه ما در آن زمان نگران این مساله بودیم . تا در شبی از شبها که من برای شرکت در جلسه استفتاء به منزل آیه الله بروجردی می رفتم. از جلوی در حاج احمد و بقیه می گفتند: حاج آقا مجتبی زود باش که آقا با شما کار دارند. وارد اندرونی منزل شدم دیدم : هیراد، که نورچشمی رضاشاه و همه کاره دربار پسرش بود، کنار آیه الله بروجردی نشسته است . من او را از پیش می شناختم، من هم نشستم.

آقا به من گفت: شما از طرف من، همراه آقای هیراد، برای تحقیق و رسیدگی به پرونده آقای خزعلی، به رفسنجان و کرمان بروید.

من به خانه آمدم و آماده رفتن شدم. فردای آن روز، با ماشین شماره شش دربار، به طرف رفسنجان حرکت کردیم . وقتی در ماشین نشستم ، در دل ، به خدا عرض کردم : خدایا من نماینده مرجع شیعیان هستم و هیراد، نماینده معاویه! آبروی دین تو در موفقیت من است، مرا کمک کن. این مسافرت چند روزی طول کشید. داستان مفصلی دارد. عنایات الهی را من با تمام وجود در این سفر احساس کردم. نتیجه آن شد که پس از پایان مسافرت آیه الله خزعلی به منزل آيت الله بروجردی آمدند و پرونده ایشان مختومه گردید. این نبود مگر توفیقات الهی و نیت خالص آیه الله العظمی بروجردی (قدس سره الشریف) .

حوزه : در پایان، اگر از جنبه های اخلاقی و حالات معنوی و عبادی ایشان، خاطره و مطلبی دارید بفرمایید؟

استاد: وقتی انسان در برابر شخصیت برخی از بزرگان قرار می گیرد، در بحر وجودی و ابعاد معنوی و اخلاقی آنان مبهوت می شود و در می ماند که کدام یک از صفات و مناقب آنان را بیان کند و چه بعدی از رویه و سلوک آنان را بگوید. شاید جمله ای که بتواند، سیمای اخلاقی و ابعاد معنوی آن بزرگوار را نشان بدهد: این عبارت معروف باشد: لو کان ملکا یتجسد فی صورة الآدمیین هو هذا الرجل. اگر بنا بود، خداوند فرشته ای را در زمین، به صورت آدمی قرار دهد، آن آدم فرشته صفت، ایشان بود. در جنبه های عبادی، خضوع و حالات خاصی داشت. مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری (قدس سره) در زمینه عبادات ایشان می گفت: مرحوم آیه الله بروجردی، وقتی سر از سجده بر می داشت، هیات عبادی و لسان حال او این بود: خدایا مرا ببخش آنچه در توان داشتم انجام دادم، بیش از این قدرت ندارم. یعنی نهایت کوشش و تلاش را در عبادات و خضوع و خشوع الهی به کار می گرفت.

نکته جالب دیگر در مراقبت و توجه ایشان به امور عبادی این بود که در همه کارها و اعمال زندگی خود، مواظبت بود، کاری را که انجام می دهد با حکمی از احکام الهی یا عبادتی از عبادات الهی تلاقی و برخورد نداشته باشد. یک نمونه از تیزبینی و دقت آن مرحوم را عرض می کنم: اگر درون گنبد مسجد اعظم را بنگرید، کاشی کاریهای داخل گنبد را ناقص می بینید. کاشیها تا پایان نیامده است. این داستانی دارد بدین قرار:

روزی لرزاده معمار مسجد اعظم به من گفت: حضرت آیه الله از ادامه کاشی کاری جلوگیری کرده اند. شما ایشان را راضی کنید تا کاشی­کاری­ها را تمام کنیم. حیف است، گنبد ناقص می ماند. روزی من و حضرت آیه الله بروجردی، زیر همان گنبد نشسته بودیم. من از فرصت استفاده کرده گفتم: آقا اجازه بدهید کاشی­ها را تا پایان بیاورند. این جوری ناقص می ماند.

آن مرحوم گفت: این کاشی­ها خیلی زیبا و قشنگ است . نمازگذار را به خود متوجه می کند و از حضور در نماز باز می دارد.

من در جواب عرض کردم: آقا اولا حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام، هم دارای نقش و نگار است. علاوه بر این، چه فرقی بین این است که این کاشی­ها شاغل نمازگزار باشد یا فرش خوش بافت و گرانبها؟ پس فرش خوب هم نباید در مسجد انداخته شود که شاغل نمازگزار است. دیگر آن که کسی که بخواهد نماز بخواند، با این چیزها حواسش پرت نمی شود.

آقا لبخندی زدند و سکوت کردند.

بعدها متوجه جواب خودم شدم که تکلیف ما با نمازگزار دوتاست . نمازگزار، نباید بگذارد حواسش پرت شود و توجه در نماز را مراعات کند. ما هم نباید زمینه اشتغال و هواس پرتی نمازگزار را فراهم کنیم . این یک نمونه از دقت آن مرحوم در عبادات و مراعات جوانب آن بود.

نکته دیگر در بعد معنوی آن جناب این بود که مجالست و رویت ایشان، واقعا انسان را به یاد خدا می انداخت و حالت معنوی در انسان ایجاد می کرد. روزی خدمت ایشان عرض کردم: این که من در خدمت شما هستم برای امور دنیایی نیست، بلکه برای این است که به هنگام مجالست با شما، به انسان توجهاتی روی می دهد و جرقه هایی از عالم بالا در قلب انسان پیدا می شود .

نمونه دیگراز مقام بلند ایشان، واقعه ای است که به هنگام دفن آن بزرگوار مشاهده کردم: وقتی که با شکوه تمام جنازه را تشییع کردند و به مسجد اعظم برای دفن آوردند، خداوند مرا مفتخر به عنایتی کرد و آن: در لحد نهادن آن بزرگوار بود. عده معدودی اطراف جنازه بودیم. حاج احمد نزد من آمد و گفت آقا فرموده اند: آقا مجتبی مرا در قبر بگذارد. این مطلب، حالت عجیبی به من دست داد. وقتی وارد قبر شدم، تمام مستحبات دفن، که سابقه ذهنی نسبت به آن نداشتم، به یادم آمد. آداب را به جا آوردم . آن بزرگوار را در لحد نهادم . صورتشان را باز کردم و روی خشت گذاشتم. شروع به تلقین کردم، وقتی شانه هایشان را گرفتم و گفتم: «افهم واسمع»، ناگهان همهمه آن بزرگوار بلند شد. من با همهمه ایشان، بسیار آشنا بودم. وقتی برای شرکت در مجلس استفتاء می رفتم، در ایوان منزل، همهمه ایشان را از بین همه صداها می فهمیدم. با خودم گفتم: شاید خیال به من دست داده است. سرم را بلند کردم، دیدم در بیرون همهمه نیست. دوباره سرم را به قبر بردم و دقت کردم، همان همهمه را شنیدم. این مطلب، حکایت از مقام بلند آن جناب می کند. خداوند مقامش را نزد اجداد طاهرینش بلندتر کند و شما را در این کار خوبی که اقدام کردید، موفق بدارد.

حوزه :از این که قبول زحمت فرمودید و وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشتید، کمال تشکر را داریم و توفیق حضرت عالی را از خداوند بزرگ خواهانیم .

استاد: متشکرم .

 نظر دهید »

مصاحبه مجله حوزه با آیه الله العظمي محمد فاضل لنکرانی(ره) پيرامون نقش آيت الله العظمي بروجردي (ره) در شكوفايي حوزه

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

ریشه همه فضائل آيت الله بروجردي این بود که مبدا و معاد را به گونه­ای معتقد بود که گویا می­دید….
مصاحبه مجله حوزه با آیه الله العظمي محمد فاضل لنکرانی(ره) پيرامون نقش آيت الله العظمي بروجردي (ره) در شكوفايي حوزه

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

حوزه: با تشکر از حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با ما را پذیرفتید،

لطف كنيد، نقش آيت الله بروجردی را در شکوفایی حوزه بیان کنید.

استاد: در پاسخ به این سوال، در ابتدا باید نگاهی اجمالی به وضع حوزه، در سال­های قبل از ورود ایشان داشته باشیم.

بنده در این زمینه مطالبی را که خود، شاهد آن بوده و یا شنیده­ام، برایتان عرض می­کنم. چنانکه از پدرم و هم از دیگران شنیدم، وضعیت حوزه در زمان رضاشاه، وضعیت دشواری بوده است. روحانیون در فشار عجیبی بودند. حتی نسبت به پوشیدن لباس در حوزه قم، تنها چند نفر محدود، اجازه پوشیدن لباس روحانی داشتند و باقی باید طبق قانون متحدالشکل، از لباس روحانیت خارج شوند. ازاین روی، فضلایی که در مدرسه فیضه بودند، صبح بین الطلوعین، از شهر خارج می­شدند و به باغ­های پناه می­بردند شب که هوا تاریک می­شد، مجدد به حجره­هایشان بر می­گشتند. اگر احیانا در حجره می­ماند، باید جوری وانمود کند که در این حجره کسی نیست. این شرایط روز به روز سخت­تر هم می­شد.

پدرم می­فرمود: ما با عده­ای از دوستان، از جمله حضرت امام (رحمة الله علیه) جلسه­ای تشکیل دادیم و در آن جلسه، بحث این بود که اگر کار به جایی برسد که ما را خلع لباس کنند وظیفه چیست؟ در نتیجه تصمیم گرفتیم که اگر از لباس هم خارج شدیم، ولی وظیفه تحصیل و ارشاد مردم را به هر صورت که شده ادامه دهیم.

تضییقات به حدی بود که مرحوم آيت الله حائری، موسس حوزه قم وقتی در سال 1335- هجری قمری- رحلت کردند، برای این شخصیت بزرگ، اجازه بر پایی مجلس ترحیم ندادند.

شنیدم: در همین قم مجلسی بنا بود تشکیل دهند. ماموران رژیم آمدند سماور و دم و دستگاه را بردند و تنها مسمایی از مجلس ترحیم، به عمل آمد.

بعد از مرحوم آيت الله حائری، مرحوم آيت الله حجت، آيت الله صدر، آيت الله خوانساری، که آن زمان از آنان به آیات ثلاث تعبیر می­کردند، مسوولیت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان این بزرگان هم شرائط بهتری از زمان مرحوم حائری نداشت. با این که به خاطر زحمات بسیار و ارزنده این بزرگان، حوزه از انحلال نجات یافت، ولی رشد و ترقی پیدا نکرد زیرا نکته مهم این بود که مرجعیت در نجف مستقر بود و در قم، فردی که حتی هم عرض باشد، وجود نداشت. لذا بزرگان حوزه قم به این فکر افتادند تا از آيت الله بروجردی (ره) که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند. ایشان گرچه تا زمان مرحوم آيت الله سیدابوالحسن اصفهانی مرجعیت نداشت، لکن از نظر مراتب علمی، اگر نگوییم بالاتر از آيت الله آقا سیدابوالحسن بود، حتما کمتر نبود؛ ولی به خاطر این که ایشان در بروجرد که یک شهر غیر علمی و غیر حوزوی بود، اقامت کرده بودند شهرت زیادی نداشتند. اما در عین حال، خواص از بزرگان از مراتب علمی ایشان آگاه بودند. علاوه در زمان مرحوم آيت الله آقای حائری، ایشان مدت کوتاهی در قم اقامت داشته­اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند. در این مدت کوتاه گرچه دوام پیدا نکرده بود، اما خواص به مراتب علمی ایشان پی برده بودند. در هر صورت، آشنائی به سوابق علمی و تقوایی ایشان، عده ای از فضلای قم را واداشت که به ایشان بنویسند و از آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند.

دراین خلال، جریان مریضی ایشان پیش می­آید و برای معالجه به تهران تشریف می­آورند. در مدتی که در بیمارستان فیروزآبادی تحت معالجه بودند، بزرگان و فضلای قم به عیادت ایشان می­روند. دراین دیدارها باز مساله اقامت ایشان در قم مطرح می­شود؛ تا این که ایشان تصمیم می­گیرند پس از بهبودی، به قم بیایند. بالاخره آن بزرگوار، با استقبال باشکوهی از طرف علماء و مردم وارد قم شدند. امام (رحمة الله علیه) از کسانی بودند که تلاش بسیار نمودند تا آيت الله بروجردی به قم بیایند.

مرحوم پدر نقل کردند: پس از این که آيت الله بروجردی وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خمینی، به من فرمود: بالاخره ما آقا را به قم آوردیم، اکنون نگه­داشتن ایشان با شماست.

حضرت امام، به خاطر احساس وظیفه­ای که نسبت به حوزه می­نمود، از هیچ کار و تلاشی به عنوان کمک به آيت الله بروجردی کوتاهی نمی­کردند. حتی کارهایی که به ظاهر در شان ایشان نبود، انجام می­دادند مثلا تلاش می­کردند برای ایشان پشه بند تهیه و آن را نصب کنند و امثال اینها. ایشان پس از استقرار در قم، دو تا درس شروع کردند: فقه و اصول.

غیر از آیات ثلاث، تقریبا همه بزرگان قم به درس ایشان حاضر می­شدند، از جمله: حضرت امام آن بزرگوار، سال­ها در درس آيت الله بروجردی شرکت می­کردند و یادداشت هم می­نمودند که گاهی اوقات، در درس خارج مطالبی را از آيت الله بروجردی، نقل می­کردند که من در جای دیگر نمی­دیدیم و معلوم می­شد از نوشته­های خود ایشان است.

از نظر کیفی هم درس ایشان به ویژه فقه، به خاطر ابتکاراتی که داشتند، خیلی جاذبه داشت و فوق العاده بود كه در ادامه در اين مورد بیشتر توضیح می­دهیم

در هر صورت، حوزه قم به جنب و جوش افتاد. و از طرف دیگر، حدود یک سال و نیم از ورود ایشان به قم می­گذشت که مرحوم آيت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی، رحلت کردند. من آن زمان یکی دو سال بود که طلبه شده بودم. طلبه ها پس از انتشار خبر فوت آيت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی، به صورت هیات عزا به سمت منزل آيت الله بروجردی راه افتادند، تا هم به ایشان تسلیت بگویند و هم جانشینی ایشان را، به طور طبیعی اعلان کنند. یادم هست وقتی وارد منزل آيت الله بروجردی شدیم، دیدم امام (رحمة الله علیه) از اندرونی بیرون آمدند و مانند کسی که بهترین عزیزش را از دست داده باشد، گریه می­کردند. هیچ گاه آن منظره از ذهن من بیرون نمی­رود.

نوع بزرگان قم برای مرجعیت حضرت آيت الله بروجردی، تلاش می­کردند از جلمه: حضرت امام و پدر من. البته عده­ای هم به مرحوم آيت الله آقای حاج آقا حسین قمی، نظر داشتند. در هر صورت دیری نپایید که با رحلت آيت الله قمی، زمینه اختلاف جزئی هم از بین رفت و مرجعیت مطلقه در آيت الله بروجردی تعین پیدا کرد. چیزی که تا قبل از ایشان و حتی بعد از ایشان، کم سابقه بوده است.

این، در حالی بود که خود ایشان یک وقتی سر درس فرمودند: «من برای رسیدن به مرجعیت، یک قدم برنداشتم اما یک وقت احساس کردم، مرجعیت سراغ من آمده و من مسوول هستم بپذیرم». بد نیست این جا قضیه­ای را از مرحوم والد نقل کنم: (مرحوم والد، به مسجد جمکران خیلی معتقد بودند) فرمودند: من قبل از آمدن آيت الله بروجردی به قم، خواب دیدم که در مسجد جمکران هستم. آن موقع مسجد جمکران یک حیاطی داشت و در وسط آن حیاط، یک آب انباری بود که سقف آن یک متر مرتفع تر از حیاط مسجد بود. روی همین سقف آب انبار، منبری گذاشته­اند و شیخ طوسی (رحمة الله علیه) روی آن نشسته و تمام روی آن سقف و کف حیاط مملو از طلبه است.

پدرم فرمود: تعبیرم از این خواب این بود که: شخصیتی به قم خواهد آمد و طلاب گرد او جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت. طولی نکشید كه آيت الله بروجردی، به قم آمدند. این که چرا شیخ را خواب دیده و آن هم در مسجد جمکران؟ تعبیر آن بعدها مشخص شد، زیرا مرحوم آيت الله بروجردی به شیخ طوسی و آثار او بسیار اهمیت می­داد. وقتی عبارات شیخ را از کتاب خلاف یا مبسوط می­خواند، مثل این که روایتی از امام معصوم (عليه السلام) دارد می­خواند با احترام و دقت در جزئیات کلمات آن همانند کلمات معصومین (عليه السلام). مسجد جمکران هم شاید کاشف از این باشد که اصل آمدن ایشان به قم و رسیدن به مقام مرجعیت مطلقه، با عنایت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بوده است.

در هر صورت، با استقرار مرجعیت مطلقه در ایشان حوزه قم متحول شد، به گونه­ای که نجف را تحت الشعاع قرار داد، زیرا قم مرکز مرجعیت بود روزبه­روز فضلای بیشتری جذب این حوزه می­شدند. ایشان به امور ظاهری حوزه نیز توجه داشتند، از جمله: مساله امتحانات را پايه گذاری کردند که تا آن زمان سابقه نداشت. هیاتی مسوول امتحانات بود که عده­ای از آنان، مسوول امتحانات خارج و عده­ای دیگر هم امتحانات سطح را به عهده داشتند و بعد براساس این امتحانات، شهریه داده می­شد.

حوزه: مرحوم والد، در تشکیلات آيت الله بروجردی چه سمتی داشتند؟

استاد: مرحوم والدم، ضمن این که جز اصحاب استفتاء مرحوم آيت الله بروجردی بودند، خیلی هم مورداعتماد ایشان بودند. به خاطر همین اعتمادشان به مرحوم والد، اگر ایشان در رابطه با مسائل حوزوی و… نظری می­دادند و یا آيت الله بروجردی از ایشان نظرخواهی می­کرد، ترتیب اثر می­دادند؛ لذا پدر من برای طلاب واسطه خوبی بود، در جهت رفع حوائجشان که به آيت الله بروجردی مربوط می­شد. ممکن نبود کسی از طلاب مشکلی داشته باشد و به وسیله مرحوم پدرم، حل نشود. با این که مرحوم پدرم در بیت آيت الله بروجردی سمت رسمی نداشت، ولی به خاطر همین شدت اعتماد نوعا مورد مشاوره ایشان قرار می­گرفت. داستانی در این رابطه یادم آمد که مرحوم پدرم برای من نقل کردند: یک وقتی دراطراف یزد، فرد بهائی به دست فرد مسلمانی کشته شده بود و دادگاه حکم به اعدام قاتل داده بود. بهائیان زیاد فعالیت می­کردند که این حکم در یزد اجرا شود و آن هم در روز نیمه شعبان! طبعا اجرای حکم بویژه در روز نیمه شعبان برای مسلمانان ننگ بسیار بزرگی بود. روز چهاردهم شعبان خبر به آقای بروجردی می­رسد.

پدرم فرمود: وارد خانه آقا شدم، دیدم آيت الله بروجردی در داخل حیاط قدم می­زنند و به شدت ناراحت هستند. علت را پرسیدم: فرمود: مگر نمی­دانی آبروی اسلام در خطر است. همین امروز به ما خبر داده­اند که روز نیمه شعبان، مسلمانی را به جرم قتل فرد بهائی می­خواهند در شهر یزد اعدام کنند. فرصت برای انجام کاری هم نیست.

به ایشان گفتم: راه دارد.

فرمود: چطور؟

گفتم: همین الان حاج احمد را بفرستید تهران پیش شاه و از شاه بخواهید، جلوی این اعدام را در روز نیمه شعبان بگیرد. اگر روز نیمه شعبان واقع نشود، بعد می­توان سر فرصت اقدام نمود و اصل قضیه را پی گیری کرد.

مرحوم آيت الله بروجردی آرامش پیدا کرد. فرمود: پیشنهاد خوبی است. فورا حاج احمد را فرستاد تهران. حاج احمد خواسته ایشان را به شاه رساند. شاه هم دستور داد که اعدام روز نمیه شعبان اجرا نشود. بعد هم مرحوم آيت الله بروجردی، وارد میدان شد و با فعالیت و تلاش بسیار قاتل را تبرئه کرد.

حوزه: لطفا در زمینه ویژگی­های علمی، به ویژه روش استنباط ایشان توضیح بدهید.

استاد: آيت الله بروجردی، از نظر علمی فرد جامعی بود. قبل از این که به این بعد از شخصیت ایشان بپردازم، به دو نکته مهم، که از ویژگی­های آيت الله بروجردی به شمار می­آید، اشاره می­کنم:

1. پرکاری

2. حافظه بسیار قوی

از جهت پرکاری: ایشان با این که مسوولیت­های مهمی بر دوش داشت اما مطالعه­اش فوق العاده بود. می­فرمودند: هرگاه از کارهای دیگر خسته می­شوم، مطالعه می­کنم. با مطالعه رفع خستگی می­کنم !

از نظر نوع مطالعه متنوع بود. مطالعه ایشان منحصر به فقه و اصول و کتب روائی نبود، بلکه در تاریخ، رجال و… مطالعه می­کرد. حتی گلستان سعدی را از اول تا به آخر حاشیه زده بود. با این که فقیه و مرجع تقلید بود.

داستان عجیبی را من خودم از ایشان شنیده­ام که نقل می­کنم: ایشان یک وقت فرمودند: به خاطر همین علاقه­ای که به مطالعه انواع و اقسام چیزها داشتم، تصمیم گرفتم: کتاب مثنوی را مطالعه کنم. برنامه را طوری تنظیم کردم که ظهرها بعد از ناهار و قبل از استراحت، دقائقی به مطالعه مثنوی بپردازم. مدتی به مطالعه مثنوی مشغول بودم. یک روز که از اطاق ناهارخوری به اطاق استراحت می­رفتم، تا مثنوی را مطالعه کنم، صدائی را شنیدم که به من گفت: فلانی مطالعه مثنوی را رها کن، تو را به جائی نمی­رساند.

از آن به بعد، با این که به مطالعه مثنوي علاقه داشتم، مطالعه آن را ترک کردم. این مطلب را من خودم بدون واسطه از ایشان شنیدم. اگر چنانچه با واسطه می­شنیدم، باور کردن آن برایم مشکل بود.

اما از نظر حافظه: ایشان از عجائب روزگار بود. با آن که پر مطالعه بود، ولی همه آنچه را که خوانده بود و می­خواند به خوبی در حافظه خویش نگه می­داشت. شواهد در زندگی ایشان بر این امر بسیاراست. نمونه­ای را که برای خود من اعجاب انگیز بوده است، نقل می­کنم.

روزهای پنجشنبه و جمعه، اول آفتاب بنده به همراه مرحوم آقا میرزاحسن نوری، آقا سیدجعفراحمدی (داماد آيت الله بروجردی)، آقا سیدمحمد حسن (پسر آيت الله بروجردی) و مرحوم آقا میرزا مهدی صادقی، به خدمت ایشان می­رفتیم. آيت الله بروجردی درباره رجال و اساتید، مطالبی را به صورت رمز نوشته بودند. ایشان این رمزها را توضیح می­دادند و این گروه، به صورت تفصیلی آنها را در فیش­هائی یادداشت می­کردند. یکی از روزها درباره یک راوی، داستان مفصلی نقل کردند. این داستان با تمام جزئیات حدود نیم ساعت طول کشید. طبعا نقل به گونه­ای بود که به ذهن من آمد، حتما دیشب درباره این راوی تصادفا مطالعه­ای داشته­اند، ولی داستان که به پایان رسید فرمودند: من این جریان را در چهل و دو سال قبل، در فلان کتاب مطالعه کرده­ام. همه از این حافظه قوی تعجب کردیم. معمول افرادی که حافظه قوی دارند استعدادشان قوی نیست، ولی ایشان از کسانی بود که بین استعداد و حافظه قوی جمع کرده بود.

مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی (رحمة الله علیه) هم از این لحاظ بی نظیر بودند. آن مرحوم بین حافظه قوی و استعداد جمع کرده بودند. انصافا نابغه­ای بود. خدا رحمتش کند.

از نظر علمی همانطور که عرض کردم، ایشان جامع بودند. می­توان گفت: یک دائرة المعارف بود و در هر زمینه­ای اطلاعات دقیق داشت.

فلسفه و معقول را در اصفهان، پیش جهانگیرخان و آخوندکاشی خوانده بود. با این که سر درس کمتر وارد مباحث معقول می­شدند، ولی گاهی که بحث پیش می­آمد، خیلی جالب مانند یک فیلسوف متبحر در معقولات بحث می­کردند.

در رجال و اسانید ابتکار داشت. رجال را طبق تحقیقاتی که داشت طبقه بندی کرده بود. از راه این طبقه بندی درباره افراد داوری می­کرد که آیا فلان راوی می­تواند از فلان راوی دیگر، روایت نقل کند یا نه؟ مثلا اگر بین این راوی با راوی قبل از او دو طبقه فاصله وجود داشت، می­فرمود: در این جا سقطی رخ داده است و امکان ندارد این فرد، بدون واسطه بتواند از آن شخص روایت کند.

اسانید را نیز تحلیل کرده بود. به این صورت مثلا زراره در کتاب کافی، چند عدد روایت دارد و از چه کسانی نقل کرده است و چه کسانی از او نقل روایت کرده­اند. مشایخ و تلامذه­اش را مشخص می­کرد. این کار نیز نقش مهمی داشت در تشخیص روایت مسند از غیر آن. چه بسا روایتی که به ظاهر در كتاب وسائل الشيعة، فرض به صورت مسند آمده است، اما با استفاده از این روش معلوم شد که انقطاعی در بین رخ داده است.

اما در فقه: ایشان در این جهت نیز تبحر خاصی داشت. برای هر مساله­ای از مسائل فقهی، تحقیق جامعی داشت. اقوال علماي شیعه و سنی، آیات مربوط به بحث، روایات، احتمالات در مساله و بالاخره آخرین نظریه­ای که خود به آن رسیده بود، را مطرح مي­كرد. می­توان تعبیر کرد که ایشان برای هر مساله فقهی، پرونده خاصی تشکیل داده بود، حاوی همان مطالبی که عرض شد. این کار از این شخصیت بزرگ بسیار مهمی بود.

ویژگی مهم ایشان در فقه، شیوه استنباطی بود که به کار می­بست. تا قبل از آيت الله بروجردی، اجتهاد و استنباط به همان روش­های معمولی پیش می­رفت، ولی ایشان تحولی در شیوه اجتهاد و استنباط به وجود آورد. آن مرحوم افزون براین که به رجال و اسناد اهمیت می­داد، تشخیص جو صدور حدیث را نیز بسیار مهم می­دانست.

معتقد بود: احادیث ما، شأن نزول دارند و در محیطی صادر شده­اند که اقوال و نظریات فقیهان بزرگ اهل سنت، حاکم بوده است. اهل بیت ناظر به این فتاوا سخن گفته­اند. سخنان آنان یا در رد نظریه­ای است و یا دراثبات آن. بنابراین باید فقيه جو مساله را به دست آورد، تا مقصود از روایت فهمیده شود.

من این جا دو تا مثال ذکر می­کنم: یکی درباره این که شناخت شأن نزول حدیث و جو صدور آن، چه اندازه در فهم درست حدیث دخالت دارد و دیگر نمونه فقهی از نقش آن، در استنباط مسائل شرعی.

درباره مقال اول: در حدیث شریف آمده است: «الجار ثم الدار». اول همسآيه­ات، بعد خانه.

مقصود چیست؟ اگر حدیث، در جوء بیان مقام و منزلت همسايه­ در اسلام صادر شده باشد، معنی این است که انسان در مقام رفع حوائج، باید همسايه را بر اهل خانه خویش مقدم بدارد. و اگر در جوء خریدن خانه و مذمت از همسايه بد وارد شده باشد، معنی حدیث این است اگر خواستید خانه­ای خریداری کنید، اول دقت کنید ببینید همسايه آن خانه خوب هست یا خیر. اگر خوب بود خانه را بخرید و گر نه نخرید. این دو معنی با یکدیگر متفاوتند. حال آن که از نظر جملات و ترجمه ظاهری، در هر دو صورت تغییری حاصل نمی­شود. و تنها چیزی که تعیین کننده یکی از دو معناست، آگاهی از شان نزول حدیث است.

اما مثال درباره نقش آگاهی از شأن نزول در استنباط حکم شرعی، مثال را که از درس آيت الله بروجردی در ذهنم هست برایتان عرض می­کنم:

در حدیث آمده که علامت مومن چند چیزاست، از جمله: جهر به «بسم الله الرحمن الرحیم».

فقهاء مطابق این حدیث، فتوا داده­اند که در نمازهای اخفاتیه، مثل نماز ظهر و عصر، مستحب است «بسم الله الرحمن الرحیم» بلند گفته شود.

مرحوم آيت الله بروجردی، براساس همان شیوه تحقیق در شأن نزول و جو صدور در این استحباب تردید می­کردند. ایشان می­فرمودند: این حدیث در جوی صادر شده که فتوای فقهای اهل سنت بر این بوده است که در نمازهای جهریه مانند نماز صبح و مغرب و عشاء، باید «بسم الله» را آهسته گفت؛ بنابراین، روایت در مقابل این فتوا می­خواهد بگوید، در نماز جهریه «بسم الله» را بلند بگویید. همین مقدار بیشتر ثابت نمی­کند. اما آیا در نمازهای اخفاتیه هم مستحب است «بسم الله» را بلند گفت؟ دلیل خاصی می­خواهد، مثل این که برای امام جماعت دلیل داریم که مستحب است «بسم الله» را بلند بگوید، اما در غیرامام جماعت به استناد این حدیث نمی­توان استحباب را ثابت نمود.

این نمونه­ای بود از به کارگیری این شیوه در اجتهاد و نقش آن در استنباط احکام. مرحوم آيت الله بروجردی، انصافا در ریشه­یابی تاریخی از مساله فقهی و دریافت شان نزول روایات، بسیار متبحر بود و برای این منظور به نقل فتاوای عامه، بسیار اهمیت می­داد.

حوزه: مرحوم آيت الله بروجردی دارای فضائل و ملکات اخلاقی برجسته­ای بوده­اند، لطفا در این باره صحبت بفرمایید.

استاد: قبل از صحبت درباره فضائل معنوی ایشان، ابتدا این نکته را یاد آور شوم که بنده، با این که مرحوم آيت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی، در قید حیات بودند، ولی به خاطر تحقیقی که کرده بودم از آيت الله بروجردی تقلید می­کردم. از طرفی مرحوم پدرم به آيت الله بروجردی خیلی نزدیک بود، بلکه می­شود گفت نزدیکترین فرد بود. بعد هم طلبه شدم و به درس ایشان راه یافتم و تقریرات آن بزرگوار را نوشتم، رفت و آمد من هم به بیت خیلی زیاد شد. آن مرحوم با این که سن من کم بود، ولی به بنده عنایت داشتند. اینها که عرض شد، از یک طرف حس کنجکاوی طلبگی و هم از طرف دیگر، مرا وادار می­کرد که در رفتار و اخلاقیات آيت الله بروجردی، بیشتر دقت کنم. ازاین روی، به مطالب بسیار آموزنده و خوبی دست یافتم. به نظر من ریشه همه فضائل ایشان این بود که مبدا و معاد را به گونه­ای معتقد بود که گویا می­دید. این سخن، گر چه به ظاهر کوچک است، ولی در باطن خیلی عمیق است.

در هر صورت، ذکر همه خصوصیات اخلاقی ایشان الان، نه برایم مقدور است و نه همه­اش را به یاد دارم. اما تا آن جا در ذهن دارم برایتان نمونه­هایی عرض می­کنم:

زهد و ساده زیستی

ایشان با این که وجوهات بسیاری در اختیار داشت، به گونه­ای که علاوه بر شهریه طلاب قم، شهریه طلاب نجف را نیز می­داد، ولی در زندگی داخلی بسیار ساده و زاهدانه بود. در مصارف شخصی از وجوهات استفاده نمی­کرد. مخارج زندگی شخصی خود را از مختصر ملکی که در بروجرد داشت، تامین می­نمود و حتی نان منزل را هم از آردی تهیه می­کرد که از محصول ملک بروجرد، برای ایشان می­­فرستادند.

مرحوم پدرم نقل می­کردند: روزی آيت الله بروجردی به من فرمودند: این نانی که برای ما می­پزند، کیفیتش خوب نیست. آدرس نانوایی را گرفتم و رفتم تا به نانوا، تذکر بدهم که دقت بیشتری در پخت نان بکند. شِکوه آيت الله بروجردی را از کیفیت نان به نانوا گفتم.

نانوا گفت: ما مقصر نیستیم. این آردی که بیت ایشان به ما می­دهند، تا نان بپزیم آرد خوبی نیست. نان این آرد بهتر از این نمی­شود. اگر آقا اجازه بدهند من آرد خوب تهیه می­کنم، نان مرغوب برای ایشان می­پزم.

آمدم خدمت آيت الله بروجردی پیشنهاد نانوا را مطرح کردم.

ایشان فرمودند: این آرد، مال ملک شخصی خودم است و حاضر نیستم آن را تعویض کنم، لذا به همین نان غیر مرغوبِ آرد خودم، اکتفا می­کنم.

از نظر گوشت، با این که چهار نفر بودند - خود ایشان و عیالشان و یک خانم و يك آقا كه در كارهاي خانه كمك مي­كردند، برای دو وعده این چهار نفر در شبانه روز تنها شش سیر گوشت می­خریدند.

موردی دیگری، مرحوم پدرم نقل می­کردند: آيت الله بروجردی پا درد داشتند به همین جهت، یکی دو سفر به آبگرم محلات رفتند. در یکی از این سفرها که مردم اطراف متوجه شده بودند، به دیدن ایشان آمدند. از جمله عده زیادی از فقرا هم آمده بودند که آيت الله بروجردی به آنان کمک کند.

ایشان ضمن این که به فقراء پول دادند، دستور فرمودند: چند تا گوسفند بخرند و گوشت اینها را بین فقرا تقسیم کنند. پس از کشتن گوسفندان و تقسیم آنها بین فقراء، به اندازه نیم کیلو گوشت برای آيت الله بروجردی کنار گذاشته بودند، تا یک وعده کباب برای ایشان تهیه کنند. سفره انداخته شد. ماست و خیار را گذاشتند. دو يا سه سیخ کباب هم که از همان گوشت تهیه کرده بودند خدمت ایشان گذاشتند. فرمود: این کباب از کجاست؟

گفتند: از همین گوشت مقداری فقط برای شما درست کرده­ایم.

ایشان فرمود: من این کباب را نمی­خورم، اینها را بین فقرا تقسیم کنید که آنان بوی آن را شنیده­اند. ایشان همان ماست و خیار را تناول کردند.

یا این که گاه می­شد طلبه­ای می­آمد خدمت ایشان و اظهار می­داشت، یک دوره کتاب نیاز دارم.

می­فرمود: پولش چقدر می­شود؟

طلبه می­گفت: مثلا هزار تومان.

فورا پرداخت می­کردند.

اما وقتی برای خودشان می­خواستند کتابی بخرند، مدتی چک و چانه می­زدند تا به قیمت کمتری بخرند. به خاطر این که مخارج شخصی را از پول خودشان تهیه می­کردند و آن هم محدود بود، ازاین روی در مضیقه بودند.

دوری از تظاهر

در عین حال که مرد زاهدی بودند، ولی از تظاهر به تقدس و زهد ما بی­اجتناب می­کردند. ظاهر ایشان هیچ بیانگر قدس و زهد ایشان نبود، حتی انگشتر که معمول افراد مقدس است، در دست نمی­کردند.

پذیرایی از میهمان

در پذیرایی از میهمان، مقید بودند که خیلی خوب از مهمان پذیرایی کنند. ایشان در سال دو نوبت میهمانی داشت. معمولا من در برخی از آنها بودم. در این میهمانی­ها، از میهمان به گونه­ای پذیرایی می­کرد که من هنوز نظیر آن را ندیده­ام. پذیرایی کنندگان موظف بودند، به مجرد این که چند لقمه از ظرف غذای میهمان خالی شد، فورا آن را پر کنند، تا همیشه بشقاب میهمان پر باشد و معلوم نشود هر کس چقدر غذا خورده است که احیانا خجالت بکشد.

رعایت ادب

در جهت رعایت ادب فوق العاده مودب بودند. دراین باره دو نمونه را ذکر می­کنم:

1. معمول این بود که وقتی خدمت ایشان می­رسیدیم دست ایشان را می­بوسیدیم، ولی گاهی اوقات مانع می­شدند که دستشان را ببوسیم. هر چند هم اصرار می­کردیم فایده ای نداشت. گاهی اوقات نه تنها مانع نمی­شدند که دستشان را جلو هم می­آورند.

این مساله برای من تا مدتی سوال انگیز شده بود که سر این کار چیست؟ تا این که به خاطر تکرر سِر قضیه را فهمیدم و معلوم شد، آن گاه که ما خودمان به اختیار خدمت ایشان می­رسیم، مانع از دست بوسیدن ما نمی­شوند، ولی آن گاه که ایشان ما را خاطر کاری که دارند احضار می­کنند، به هیچ وجه اجازه نمی­دهند دستشان را ببوسیم، زیرا این را بر خلاف ادب می­دانستند که فردی را احضار کنند و بعد به او اجازه بدهند دستش را هم ببوسد. این دقت ایشان در رعایت ادب برای من بسیار اعجاب آور بود.

2. مورد دیگر را یکی از نزدیکان ایشان که با ما هم نسبتی داشت برای من نقل کرد. ایشان فرمود: روزی به همراه آيت الله بروجردی و فرزندشان، به منزل آقا می­رفتیم، دم در که رسیدیم آقازاده ایشان، از من زودتر داخل منزل شد. آقا برگشت و با عصبانیت فریاد کشید، آیا نمی­فهمی ایشان میهمان من هستند، چرا جلوترازایشان وارد منزل شدی ؟

خضوع در برابر زعیم مسلمین

پیش از این عرض کردم: حضرت آيت الله بروجردی، نسبت به مقام بسیار بی­توجه بودند.

می­فرمودند: «من برای رسیدن به مقام مرجعیت یک قدم هم برنداشته­ام». ایشان با تمام لیاقت و صلاحیتی که داشت، تا وقتی که آيت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی زنده بود، چون زعامت مسلمین به دست ایشان بود، در برابر آن بزرگوار خضوع داشتند و حتی سهم امام را هم برای ایشان می­فرستادند.

حساسیت دینی

آيت الله بروجردی در برابر منکر بسیار حساس بودند. اگر می­دیدند خلافی تحقق پیدا می­کند، بسیار ناراحت می­شدند و تا حدامکان، در رفع آن می­کوشیدند. در این رابطه نیز چند نمونه را ذکر می­کنم:

از یکی از بستگان ایشان شنیدم که خانمی از اقوام یکی از عروس­های ایشان به منزل آقازاده آن بزرگوار رفت و آمد می­کرده، ولی حجابش را به طور شایسته رعایت نمی­کرده است. این خبر به آيت الله بروجردی می­رسد. ایشان به حدی عصبانی می­شوند که بلند می­شوند آقازاده را کتک بزنند!

فرموده بودند: «چرا باید به خانه پسر من، کسی رفت و آمد کند که حجابش را درست رعایت ننماید».

از حساسیت دینی ایشان، همان قضیه ناراحتی شدید آن مرحوم است نسبت به اعدام یک مسلمان به خاطر قتل یک فرد بهائی، که نقل کردم.

روزی ایشان می­خواستند جایی بروند - من هم خدمت ایشان بودم- از در منزل که بیرون می­آمدند، یکی از زوار که پیرمردی بود، آمد جلوی آيت الله بروجردی و افتاد به پای ایشان که اظهار ادب کند. آيت الله بروجردی، این کار را حرام می­دانست و معتقد بود، شرک است. از این روی، شدیدا عصبانی شد و عصایش را محکم کوبید به کمر پیرمرد. در همین حال فریاد می­زد، این عمل شرک است، حرام است و… بعد چند قدمی که رفتند برگشتند و پیرمرد را خواستند. ابتدا با نرمی به او فرمودند: «این کار اشتباه و شرعا حرام است». دستور دادند: به پیرمرد پول بدهند. یادم هست پولی که برای جبران ناراحتی پیرمرد، به دستور آقا دادند، بسیار زیاد بود[حفظ1] .

حوزه: آيت الله بروجردی، دیدگاه روشنی در مسائل اجتماعی داشته است، لطفا در این باره توضیح بدهید.

استاد: به نظر من آيت الله بروجردی، با این که آخوند قدیمی بود و در محیط کوچکی مانند بروجرد بیشتر رشد علمی خود را گذارنده بود، اما در واقع آدم روشنفکری بود. آثار روشنفکری ایشان زیاد است، از جمله:

اعزام مبلغ به خارج:

می­دانید که تا آن زمان، اعزام مبلغ به خارج از کشور هیچ مرسوم نبود. ایشان به این امر اهتمام دادند و به اروپا، آمریکا و … مبلغانی فرستادند. تاسیس مرکز مهمی مانند مسجد هامبورگ، در همین رابطه است. وجود چنین فکری در آن زمان، دلیل بر روشنفکری و آینده نگری ایشان است.

حوزه: افرادی را که ایشان به خارج می­فرستادند، معلومات غیر حوزوی هم داشتند؟

استاد: بله. ایشان دقت داشتند افرادی بفرستند که از هر جهت واجد شرائط باشند.

در رابطه با فرستادن مبلغ به اروپا، در ابتدا پدرم آقای محمدی گلپایگانی را که اکنون رئیس دفتر مقام رهبری است، فرستادند. ایشان هم فاضل بود و هم روشنفکر هم اهل قلم. پس از مدتی که ایشان برگشتند و نتوانستند آن جا بمانند، به لحاظ همین دقت در افراد تا مدتی آيت الله بروجردی، کسی را که واجد شرائط باشد، نیافته بودند. در این رابطه، با مرحوم پدرم مشورت می­کنند. پدرم می­گوید: این موضوع نیاز به تفکر دارد. مرحوم پدرم این قضیه را با من در میان گذاشتند. بنده به پدرم عرض کردم: به نظر من آقای محققی شایستگی این کار را دارد. ایشان استاد دانشگاه بود و مرد بسیار روشن و آشنا به علوم روز و متدین. علاوه بسیار خوش قیافه و خوش بیان بود. در تهران سکونت داشت و گاه هم به قم می­آمد و برای طلبه­ها درس هیئت می­گفت.

خلاصه ایشان را راضی کردم برای رفتن به آلمان. مرحوم پدرم نتیجه را به آقای بروجردی گفتند.

ایشان هم خوشحال شدند و فرمودند: من باید آقای محققی را ببینم.

آقای محققی خدمت ایشان آمدند و پس از توصیه­های ایشان، روانه هامبورگ شدند و بسیار هم موفق بودند. مسجد هامبورگ به دستور آيت الله بروجردی و به دست ایشان، تاسیس شد و هم اکنون از مراکز مهم اسلامی است.

وحدت مسلمین

موضوع دیگری که بیانگر روشنفکری آيت الله بروجردی است، توجه خاص ایشان به مساله وحدت مسلمین بود. پشتیبانی آيت الله بروجردی از دارالتقریب که به منظور ایجاد وحدت به وجود آمده بود، بسیار چشمگیر بود. مرحوم آقا شیخ محمدتقی قمی، که عضو شیعی دارالتقریب بود، همواره با آيت الله بروجردی تماس داشت و از ایشان رهنمود می­گرفت. علاوه بر این، ایشان ملاقات­هایی با شخصیت­های مصری داشت و نامه­هایی با آنان رد و بدل می­کرد که در «رساله التقریب» نشریه دارالتقریب، منتشر می­شد.

خلاصه به همت ایشان زمینه وحدت مساعد شد که شیخ شلتوت رئیس جامع الازهر، فتوای بی­سابقه خود را مبنی بر جواز عمل به فقه شیعه را صادر کرد.

از طرف دیگر، ایشان با این که خیلی نسبت به اهل بیت (عليهم السلام) ارادت داشت، ولی به خاطر حفظ وحدت اجازه نمی­داد کسی به مقدسات اهل سنت، اهانت کند. از باب نمونه: یکی از علمای قم به نام آقای وکیلی، منظومه­ای در دو جلد در فقه نوشته بود. انصافا هم زحمت کشیده بود و از اول فقه تا به آخر آن را خیلی خلاصه به نظم در آورده بود؛ الا جلد اول را که چاپ کرده بود، برای مرحوم آيت الله بروجردی آورد. ایشان با همان شوقی که به مطالعه داشتند و هرگاه کتاب تازه­ای به خدمتش می­دادند، همه چیز را کنار می­گذاشتند و آن کتاب جدید را مطالعه می­کردند، شروع به مطالعه این کتاب کردند. مولف در بیت دهم و یازدهم به خلفاء توهین کرده بود.

ایشان فرمودند: حال در این شرایط وقت این حرفهاست؟! آن هم به صورت مکتوب در یک اثر شیعی؟

عرض کرد: چه باید بکنم؟

فرمودند: این بیت شعر را حذف کنید، آن گاه مجددا چاپ کنید و بچسبانید، مخارج آن هم به عهده من.

این جریان که خود شاهد آن بوده­ام، نشانگر شدت اهتمام ایشان به مساله وحدت مسلمین است. با این که ولایتش نسبت به اهل بیت (عليهم السلام) فوق العاده بود.

از باب نمونه: می­دانید ایشان تا همین آخر عمر، حتی قرآنهای خط ریز را بدون عینک می­خواندند. من یک وقتی علت این امر را از ایشان پرسیدم. فرمودند: دهه محرمی بود و من به چشم درد مبتلا بودم. در منزل روضه خوانی داشتیم، از این روی، دسته­های عزاداری به صورت سینه زنی به منزل ما می­آمدند. مرسوم بروجردی­ها این است که خود را آغشته به گل می­کنند. هیات گل آلود وارد منزل ما شد. در این هنگام، گویا به من الهام شد که از این گل­ها مقداری به چشمم بمالم. مقداری گل، با انگشتم از بدن یکی از عزاداران برداشتم و به چشمهایم مالیدم. از آن وقت به بعد، اصلا عارضه­­ای در چشمم احساس نکرده­ام و از بینائی خوبی هم برخوردارم.

حوزه: لطفا، درباره مواضع سیاسی آيت الله بروجردی (ره ) در برابردستگاه و جریانهای سیاسی آن روزگار که اکنون از جریانهای مبهم زندگی ایشان است، توضیح بدهید.

استاد: مرحوم آيت الله بروجردی، بر خلاف آنچه برخی می­پندارند در برابر رژیم شاه، به مقدار تشخیص و در حد توان مبارزه می­کرد. هر جا خلافی تشخیص می­داد موضع گیری می­نمود و مثمر ثمر هم بود.

از باب نمونه:

1. موضع گیری ایشان در برابر تغییر خط، که انصافا می­توان گفت که از خدمات بزرگ آيت الله بروجردی است.

رژیم شاه تصمیم گرفته بود که خط را از فارسی به لاتین تغییر بدهد. مقدمات آن را هم انجام داده بود. تبلیغات کرده بود و زمینه را به اصطلاح خود آماده ساخته بود. مرحوم آيت الله بروجردی وقتی متوجه شد، با آن روشن بینی که داشت، فرمود:

«هدف اینان از تغییر خط، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زنده­ام اجازه نمی­دهم این کار را عملی کنند، به هر جا که می­خواهد منتهی شود».

موضع سخت ایشان، باعث این شد که نتوانند مانند ترکیه در ایران تغییر خط بدهند.

2. از جمله حرکتهای سیاسی آن مرحوم، موضع گیری در برابراصلاحات ارضی شاه بود. ایشان با نامه­ای که به مجلس نوشتند، قانون اصلاحات ارضی را متوقف ساختند. شاه پیغام داده بود و منافع اصلاحات ارضی را برشمرده بوده و گفته بود:

ممالک دیگر هم این کار را کرده­اند.

ایشان، در پاسخ فرموده بودند: در جاهای دیگر که اصلاحات ارضی شده است، اول جمهوری شده بعد اصلاحات.

شاه در کتاب انقلاب سفید به مخالفت­های آيت الله بروجردی، با نقشه­های دستگاه اشاره کرده است و نوشته:

« قانون اصلاحات ارضی، سیر خود را طی می­کرد تا به مرحله عمل برسد. یکی از مقاماتی که از اصلاحات دنیا اطلاعی نداشت، نامه­ای به مجلس نوشت و جلو این کار را گرفت».

این موضوع ایشان در برابراصلاحات، برای رژیم شاه بسیار ناگوار بود. به عقیده من، همین مخالفت منتهی به مرگ آيت الله بروجردی شد. من حدس نزدیک به یقین دارم که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است بلکه توطئه رژیم شاه بود که به وسیله برخی از دکترها اجرا شد.

حوزه: اگر صلاح می­دانید، موضوع ایشان را در برابر آيت الله بروجردی کاشانی و فدائیان اسلام تشریح کنید.

استاد: بنده دراین مورد، از ذکر جزئیات معذورم، ولی به طور کلی مطالبی را عرض می­کنم:

بیت و تشکیلات مرحوم آيت الله کاشانی، (با آن قداستی که ما برای شخص ایشان قائل هستیم ) با مرحوم آيت الله بروجردی، شدیدا مخالف بودند و حتی علیه آيت الله بروجردی کار می­کردند، در حالی که هیچ مجوز شرعی نداشتند. باید گفت خود آيت الله کاشانی یا در جریان نبود یا این که چه بسا ذهن ایشان را هم تا حدودی منحرف کرده بودند.

اما در مقابل، مرحوم آيت الله بروجردی خدمات زیادی به آيت الله کاشانی کردند، از جمله دو خدمت بزرگ: یکی این که پس از شکست دکتر مصدق و آيت الله کاشانی، دستگاه تصمیم به محاکمه و اعدام آيت الله کاشانی داشت. این چیزی بود که آن روزها قرائن به خوبی نشان می­داد. تنها کسی که از موضع قدرت به مخالفت برخاست آيت الله بروجردی بود. حتی برخی از افراد مخالفت­هاي تشکیلات آيت الله کاشانی را به آيت الله بروجردی گوشزد کردند، اما ایشان در پاسخ فرمودند: «من همه اینها را می­دانم، ولی اجازه نمی­دهم مجتهدکشی باب شود».

آن قدر پافشاری نمودند تا جلوی مساله را گرفتند.

دوم این که مرحوم آيت الله کاشانی در این اواخر، زندگی بسیار تلخی داشت. حتی برای امرار معاشش هم در مضیقه بود، ولی مرحوم آيت الله بروجردی به ایشان کمک­های مادی درخور توجهی می­کرد.

بالواسطه شنیده­ام که مرحوم آيت الله کاشانی فرمود: «مبلغ 12 هزار تومان بدهکار شده بودم و متحیر بودم چگونه آن را بپردازم. در این فکر بودم که در منزل را زدند. در را که باز کردم، دیدم شخصی از طرف آيت الله بروجردی، پاکتی را برایم آورده است. پاکت را گرفتم. وقتی پاکت را باز کردم، داوزده هزار تومان پول داخل پاکت است. آن وقتها 12 هزار تومان، پول بسیاری بود». در هر صورت، آيت الله بروجردی به آيت الله کاشانی عنایت داشت، گرچه آيت الله کاشانی برخورد خوبی با آيت الله بروجردی نداشت.

اما درباره فدائیان اسلام: در این باره هم به صورت کلی مطلبی را عرض می­کنم:

همانطور که گفتم، بیت آيت الله کاشانی نسبت به آيت الله بروجردی نظر مخالف داشت.

فدائیان اسلام، با این که افراد مومنی بودند و دارای هدفی مقدس، ولی تحت تاثیر بیت آيت الله کاشانی قرار گرفته بودند. به خاطر تحریکاتی که از ناحیه تشکیلات آيت الله کاشانی می­شد، اینان در برابر آيت الله بروجردی و حوزه خیلی بد عمل می­کردند، به طوری که قضاوت عمومی این بود که اینان مخالف حوزه و آيت الله بروجردی هستند. طبعا در ذهن آيت الله بروجردی، مطلب همین بود که اینان با حوزه و مرجعیت مخالفند. این امر، باعث مسائل جزئی دیگر شده بود. در هر صورت، به نظر من که شاهد جریانات بودم، این فدائیان اسلام بودند که با درست عمل نکردن، خود را مخالف آيت الله بروجردی وانمود کردند. طبیعی است که چنین عملی عکس العمل­هایی را هم به دنبال خواهد داشت.

حوزه: نظر حضرت آيت الله بروجردی درباره ولایت فقیه چگونه است؟

استاد: آيت الله بروجردی گرچه در قم، بحث ولايت فقیه را مستقل مطرح نکردند، ولی نظرایشان همانند امام، بر ولایت مطلقه برای فقیه بود.

شاهدم این است که ایشان به هنگام تاسیس مسجداعظم ناچار شدند، حیاطی را که وضوخانه آستانه و در کنار آن، بقعه­هایی بود و در این بقعه­ها قبرهایی وجود داشت، خراب کنند و جزء صحن مسجداعظم قرار دهند. ایشان وضوخانه و بقعه را خراب کردند - البته بدون این که اصل قبرها را از بین ببرند- و جزء مسجداعظم قرار دادند.

کسی به ایشان اعتراض می­کند که حیاط مربوط به آستانه است و بقعه­ها مربوط به دیگران، شما به چه مجوزی آنها را تصرف کردید ایشان لبخندی می­زنند می­فرمایند: «معلوم می­شود این آقا هنوز ولایت فقیه، درست برایش جا نیفتاده است».

معنای سخن ایشان این است که فقیه ولایت مطلقه دارد، کاری را که مصلحت ببیند به حکم این ولایت انجام می­دهد.

حوزه: لطفا درباره رابطه امام، با آيت الله بروجردی، که ظاهرا در ابتدا خیلی خوب بوده است، ولی در آخر به سردی گراییده، اگر ممکن است توضیح بدهید.

استاد: به نظر من رابطه بین آيت الله بروجردی و حضرت امام، به جز مدت اندکی آن هم به خاطر سوء تفاهمی که پیش آمده بود و بعد هم رفع شد، همیشه در حد بسیار خوبی بوده است. من برای این امر دلیل دارم که اینک عرض می­کنم:

همانطور که اشاره کردیم، امام در دعوت از آيت الله بروجردی به قم بیش از همه بزرگان نقش داشت. برای مرجعیت آيت الله بروجردی، به ویژه بعد از فوت مرحوم آيت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی، تلاش بسیار کرد و در نامه به علمای شهرستان­ها ایشان را به عنوان مرجع معرفی می­کرد. امام جزء کسانی بود که به طور فعال، در درس آيت الله بروجردی شرکت می­کردند. رابطه شان با آيت الله بروجردی بسیار نزدیک بود. و آيت الله بروجردی هم به ایشان فوق العاده احترام می­گذاشت.

به عنوان نمونه: آيت الله بروجردی دستور داده بودند، یک منشی معمم و خوش خط برایشان پیدا کنند. پس از گشتن بسیار فردی را پیدا کرده و خدمتشان معرفی کرده بودند.

فرموده بودند: بیایید تا من از نزدیک او را ببینم.

وقتی این شخص، خدمت آيت الله بروجردی می­رسد، امام هم آن جا حضور داشته­اند. این آقا در این جلسه بالا دست امام می­نشیند. بعد که آن شخص رفته بود، حضرت آيت الله بروجردی فرموده بودند: من این منشی را نمی­خواهم.

علت آن را پرسیده بودند، فرموده بودند: کسی که بالا دست حاج آقا روح الله بنشیند، به درد من نمی­خورد. این بیانگر شدت احترام ایشان به حضرت امام بود.

شخصی در بیت آيت الله بروجردی، رفت و آمد داشت و خیلی هم به ایشان نزدیک بود، حضرت امام نظرشان این بود که وجود او، برای مرجعیت آيت الله بروجردی، نه تنها مفید نیست که مضراست و صلاح می­دیدند که این فرد نباشد. این شخص به لحاظ نزدیکی که با آيت الله بروجردی داشت، افرادی را تحریک کرده بود (که هم آن افراد را می­شناسم و هم نحوه تحریک آنان را می­دانم، ولی ذکر آن را صلاح نمی­دانم ) تا خدمت آيت الله بروجردی از امام سعایت کنند و چنین بنمایانند که امام، با مرجعیت و موقعیت آيت الله بروجردی موافق نیست.

طبعا این سعایت­ها بی­تاثیر نبود واحترام­ها از جانب آيت الله بروجردی کم شد. امام هم رفت و آمد خود را به منزل ایشان، خیلی کم کردند و کم کم درس ایشان هم نیامدند. این برخورد تنها در ظاهر امر بود. حضرت امام عقیده­اش نسبت به شخص آيت الله بروجردی و موقعیت ایشان، هیچ تغییری نکرده بود. امام حفظ موقعیت آيت الله بروجردی را شرعا لازم می­دانست.

شاهد براین، قضیه­ای است که مرحوم آقای اشراقی برایم نقل کرد. ایشان که از دوستان قدیمی من بود و مدتی هم با مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی، سه نفری مباحثه می­کردیم، گفتند: تازه با امام وصلت کرده بودم. تابستان بود و حضرت امام، برای ییلاق به همدان رفته بودند. همان وقتی بود که به حسب ظاهر، روابطشان با آيت الله بروجردی خوب نبود. من برای دیدن ایشان به همدان رفتم. با خودم فکر کردم حالا که امام قدری از آيت الله بروجردی رنجش خاطر دارد، بد نیست انتقادی از آيت الله بروجردی بکنم. تا شروع کردم درباره ایشان به صحبت کردن، امام قیافه­اش را درهم کشید سرش را پایین انداخت و بعد سرش را بلند کرد و گفت:

«آقای اشراقی! من به کسی اجازه نمی­دهم به زعیم مسلمین اهانت کند. هر کس و در هر مقامی که باشد.

معلوم شد مبنای امام در حب و بغض­ها، با آنچه ما داریم فرق می­کند. نسبت به دامادش آن هم تازه داماد و بزرگترین این گونه برخورد کند، برخوردش با دیگران معلوم است.

از آن طرف، کدورتی که برای آيت الله بروجردی نسبت به امام پیش آمده بود نیز طولانی نبود. مدتی بعد، ایشان فهمیده بودند که برای امام سعایت شده و آن طور که برخی گفته بودند، نیست لذا برخورد ایشان هم فرق کرد. به عنوان مثال:

تابستان بود، حضرت امام کرج رفته بودند. (قضیه مربوط به حدود، سه سال قبل از فوت آيت الله بروجردی است) یک روز آقای اشراقی به من گفتند: فلانی! میل داری با هم برویم کرج خدمت حاج آقا.

گفتم: بله.

بعد ایشان گفت: چطوراست به آيت الله بروجردی هم بگوییم ما پیش حاج آقا می­رویم.

گفتم: این هم خوب است.

به اتفاق ایشان، خدمت آيت الله بروجردی رفتیم و عرض کردیم: می­خواهیم خدمت حاج آقا روح الله برویم و احوالشان را بپرسیم.

ایشان خیلی خوشحال شدند. فرمودند: «حتما از قول من هم خدمت ایشان سلام برسانید و احوال پرسی کنید و از طرف من بگویید اگر کاری داشته باشند، برایشان انجام دهیم».

ضمنا مبلغ قابل توجهی به آقای اشراقی دادند و فرمودند: این مبلغ را هم به ایشان بدهید.

این قضیه، به خوبی نشان دهنده این است که آن کدورت سابق بر طرف شده است. به هرحال، ما خدمت امام رسیدیم، سلام آيت الله بروجردی را به ایشان رساندیم و پول را تقدیم کردیم. ایشان هم خوشحال شدند. ناهار ظهر هم به اصرار حضرت امام خدمتشان ماندم و بعدازظهر که خواستم برگردم، شخصی به دیدن امام آمد که با من هم آشنایی داشت. مرا دعوت کرد به خانه اش بروم. اما من نمی­پذیرفتم. امام فرمود: شما بپذیر، من هم شب می­آیم آن جا پهلوی شما. در هر صورت، آن شب را هم تا صبح خدمت حضرت امام بودیم.

حوزه:استاد در پایان اگر توصیه ای برای ما و دیگر طلاب عزیز دارید بفرمایید.

استاد: نکته ای که همواره موجب نگرانی من و دوستانی که دست اندرکار مسائل حوزه هستند شده، این است که متاسفانه در حوزه مسائل اخلاقی شایسته یک طلبه و روحانی، روزبه­روز نزول دارد. به مسائل اخلاقی توجه نمی­شود. شاید منشا آن، غرور پیروزی در انقلاب اسلامی باشد که دامنگیر شده است. به جای این که به شکرانه این نعمت بزرگ الهی، سعی کنیم خودمان را روزبه­روز، بیشتر با مسائل اسلام، به ویژه آنچه در شان یک روحانی است منطبق سازیم، متاسفانه فاصله بیشتر می­شود.

به طلاب عزیز، توصیه می­کنم که از مطالعه در زندگی شخصیت­هایی همانند: مرحوم آيت الله بروجردی، هدف تربیتی را دنبال کنند، نه صرفا اطلاع بر حالات و خصوصیات آيت الله بروجردی، آن مرد بزرگ را اسوه خود قرار دهند؛ درس خواندنش، مطالعه و تحقیقش را که حتی یک ساعت عمر خود را به بطالت نگذارند. زهدش را به اهتمام به فضائل اخلاقی و… که شمه­ای از آن را در این گفتگو بیان کردم.

از شما هم که به این فکر افتاید و برای ایشان ویژه نامه­ای ترتیب دادید، تا گوشه­ای از فضائل و شخصیت این مرد بزرگ را نشان بدهید و با این کارتان علاوه بر آگاهی دادن به طلاب و جلوگیری از تحریف چهره این عالم بزرگ، قصد ارزش دهی به خدمات ایشان را دارید، به سهم خودم، بسیار سپاسگزارم. این عمل شما خدمتی است هم به حوزه و هم به مرجعیت و هم به شخصیت مرحوم آيت الله العظمی بروجردی.

نکته­ای که به نظر طلاب باید در رابطه با شخصیت آيت الله بروجردی، بدان توجه داشته باشند، این است که آيت الله بروجردی و تلاش­های آن بزرگوار، زمینه ساز انقلاب اسلامی بود؛ زیرا آيت الله بروجردی به حوزه قم رشد داد، شخصیت داد. مبارزات حضرت امام، در پرتو این شخصیت حوزه بود که به ثمر نشست. اگر نبود این هویت و عظمت حوزه که آيت الله بروجردی بدان بخشیده بود، مسلما انقلابی و حرکتی سازنده پای نمی­گرفت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع:

مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت 1370، شماره 43 و 44

 نظر دهید »

02 مصاحبه مجله حوزه با آیه الله سیدجعفراحمدی پيرامون زندگی علمی تحصیلی آیه الله العظمی بروجردی (قدس سره)

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

به نظر من،آیت الله العظمی بروجردی را خداوند بزرگ،در این مدت،برای حوزه علمیه قم ذخیره کرده بود
مصاحبه مجله حوزه با آیه الله سیدجعفراحمدی پيرامون زندگی علمی تحصیلی آیه الله العظمی بروجردی (قدس سره)


بسمه تعالي

 

حوزه : با تشکر از جناب عالی که مصاحبه با ما را پذیرفتند، لطفا ابتداء شمه ای از زندگی خود را بیان کنید.

استاد: بنده داماد بزرگ مرحوم آیه الله العظمی بروجردی (قدس سره) و همشیره زاده ایشان هستم. مرحوم والد بنده، آقا سید فخرالدین، از علمای بزرگ بروجرد و جزء مدرسین حوزه علمیه آن جا بود. آن مرحوم، عموزاده آیه الله بروجردی است. در سال 1351 قمری، برای تحصیل به قم آمدم. قبل از آمدن مرحوم آیه الله العظمی بروجردی به قم، در درس مرحوم آیه الله آقا سیدمحمدتقی خوانساری و آیات دیگر قم شرکت می کردم. پس از آمدن حضرت آیه الله العظمی بروجردی به قم، علاوه بر شرکت در درس ایشان، در جلسه استفتائیه و تکمیل کتاب رجال ایشان شرکت داشتم.

حوزه : لطفا، شرحی کوتاه از زندگی علمی تحصیلی آیه الله العظمی بروجردی (قدس سره) برای اطلاع ما و خوانندگان بیان کنید؟

استاد: تحصیلات عمده مرحوم آیه الله العظمی بروجردی، در حوزه اصفهان بوده است. ایشان در این حوزه، علاوه بر تحصیل، تدریس هم می­کرده است. پس از آن، چند سالی هم به نجف اشرف رفته اند و در درس مرحوم آیه الله العظمی آخوند خراسانی شرکت می کرده­اند. آیه الله العظمی بروجردی، مورد توجه مرحوم آیه الله العظمی آخوند خراسانی بوده­اند. به طوری که وقتی اشکالی می کرده­اند، مرحوم آیه الله العظمی آخوند خراسانی، به دقت گوش می کرده­اند و گاه، آن را مورد بررسی و تحقیق قرار می داده­اند

آیه الله العظمی بروجردی، پس از فوت مرحوم والدشان، ناچار به بروجرد باز می­گردند و حوزه علمیه آن شهر را اداره می­کنند. حدود سی سال، در بروجرد اقامت می­نمایند. در این مدت­، منشاء برکات بسیاری می­شوند. در بین مردم­، نفوذ فوق العاده­ای یافتند، به طوری که عده زیادی از مردم آن دیار، از ایشان تقلید می­کردند.

در این زمان مرحوم آیه الله العظمی آخوند خراسانی­، اجازه نامه مهمی برای ایشان می­فرستند. کم­کم نبوغ و سیطره علمی ایشان آشکار می­شود عده­ای از بزرگان حوزه علمیه قم­، برای دیدار با ایشان و درک فیض از محضرشان، به بروجرد می­روند، از جمله آنان: مرحوم شهید مطهری است.

از جمله مطالب مهم  که در این زمان واقع شد، قضیه حرکت آیه الله العظمی حاج آقا حسین قمی از مشهد مقدس به تهران بود. ایشان آمده بودند تا خواسته­های خود را با رضاخان در میان بگذارند. رضاخان ایشان را در حضرت عبدالعظیم جا داده بودند و نه خود به ملاقات می­رفت و نه کسی را اجازه می­داد که با آن بزرگوار ملاقات نماید. به تقاضاهای ایشان هم ترتیب اثر نمی­داد.

در این موقع، عده­ای از علمای قم، به بروجرد آمدند و از آیه الله العظمی بروجردی خواستند تا به نحوی قضیه را حل و فصل نماید. حضرت آیه الله العظمی بروجردی، تلگرافی به رضاخان مخابره کردند.

نظر به نفوذ و موقعیت آیه الله العظمی بروجردی در غرب کشور، پس از تلگراف ایشان، دولت به مرحوم آیه الله قمی، قول می دهد که به خواسته­هایش عمل خواهد شد. پس از آن مرحوم آیه الله قمی راهی عتبات عالیات می­شوند ملایر که می­رسند به بروجرد تلفن می­کند می­گویند: شما به ملایر می­آیید يا من برای دیدار حضرت عالی به بروجرد بیایم؟

آیه الله العظمی بروجردی می­گویند: من می­آیم. لذا به اتفاق مرحوم والد و آیه الله زاده معظم ایشان، به ملایر می­روند و با آیه الله قمی ملاقات می کنند.

حوزه: با توجه به این که حضرت عالی قبل ازآیه الله العظمی بروجردی، در حوزه علمیه قم، مشغول تحصیل بوده­اید، لطفا درباره وضعیت حوزه قم قبل از ورود ایشان توضیح بفرمائید؟

استاد: در اواخر حیات مرحوم آیه الله العظمی حاج شیح عبدالکریم حائری (قدس سره) فشار دولت بر حوزه­های علمیه زیاد شده بود، حتی برای پوشیدن لباس روحانیت تضییقاتی قائل شده بودند. برای جواز پوشیدن لباس روحانیت، هر ساله برای طلاب امتحان گذاشته بودند. به این هم اکتفا نکردند و گاه بی گاه از طرف شهربانی به مدرسه فیضیه می­آمدند و عده­ای را با خود می بردند و التزام می­گرفتند که یا باید از قم خارج شوید، یا از لباس روحانیت. طبعا بر اثر این فشارها، عده­ای از لباس خارج می­شدند و روحانیت روز به روز بیشتر تضعیف می­شد، به طوری که آیه الله العظمی حائری که مرحوم شد، تنها یک جلسه فاتحه برای ایشان گذاشته شد.

پس از فوت مرحوم آیه الله العظمی حائری، جلسه­ای تشکیل شده بود که آیه الله بروجردی را به قم دعوت کنند، ولی نظر به موقعیت آن زمان و وضع دولت­، بعضی صلاح ندانسته بودند که ایشان به قم تشریف بیاورند.

پس از آیه الله العظمی حائری، آیات عظام: مرحوم آقای حجت و آقای صدر و آقای سید محمدتقی خوانساری (قدس الله اسرارهم) تصدی حفظ حوزه و اداره آن را به عهده گرفتند، ولی فشارهای دولت، همچنان ادامه داشت و جمعیت طلاب روز به روز کمتر می­شد.

حوزه : لطفا، درباره چگونگی آمدن ایشان به قم، توضیح بدهید؟

استاد: به نظر من، آیه الله العظمی بروجردی را خداوند بزرگ، در این مدت، برای حوزه علمیه قم ذخیره کرده بود. بیماری و انتقال آن بزرگوار، از بروجرد به تهران هم یک لطف الهی بود، زیرا در غیر این صورت مردم بروجرد، اجازه نمی­دادند ایشان از بروجرد خارج شوند. اما مریضی ایشان، به گونه­ای می­شود که در بروجرد امکان معالجه نیست و باید به تهران بیایند. بنده هم در آن سفر همراه مرحوم پدرم و آیه الله زاده معظم آیه الله العظمی بروجردی و رئیس بهداری بروجرد، در محضرشان بودیم. به اراک که رسیدیم به خاطر شدت درد، قرصی برای ایشان گرفتند. پس از خوردن قرص خواب رفتند. به قم که رسیدیم، ایشان بیدار شدند و احساس کردند دردی ندارند. پزشک نظر داد که تا اندازه­ای بهبودی حاصل شده و فوریت عمل از بین رفته است؛ ولی در هر صورت باید عمل انجام بگیرد. راهی تهران شدیم و اذان صبح به حضرت عبدالعظیم ( ع ) رسیدیم. همانجا توقف کردیم آیه الله العظمی بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی، تحت معالجه قرار گرفتند. در طی مدت معالجه، عده زیادی از فضلای قم به عیادت ایشان آمدند. ضمنا برای اقامت در قم از آن بزرگوار دعوت می­کردند. از جمله کسانی که زیاد سعی می­کردند ایشان به قم بیایند، حضرت آیه الله العظمی امام خمینی (قدس سره) بودند.

ایشان فرمودند: چون قصد دارم پس از بهبودی به مشهد مقدس مشرف شوم، اکنون به قم می آیم ولی اقامتم در آن شهر، موقت خواهد بود. آن مرحوم با استقبال با شکوهی وارد قم شدند و درس شروع کردند. از آن پس در قم ماندند و با فوت مرحوم آیه الله العظمی آقا سیدابوالحسن اصفهانی، ایشان مرجعیت عامه یافتند.

حوزه: فکر و اندیشه حضرت آیه الله العظمی بروجردی و روش تدریس ایشان در ترقی و تحول حوزه­های علمیه نقش داشته است، لطفا در این باره توضیح بدهید؟

استاد: ایشان در تدریس توجه خاصی به اقوال سابقین داشتند. احاطه خوبی که به رجال داشتند، به اسانید روایات و گاه شرح حال افراد راوی، در ضمن درس می­پرداختند. در فقه، مبانی محکم و دقیقی داشتند. معتقد بودند: چون قدماي از علماء بر طبق روایات فتوا می­دادند. و معمولا عبارتها همان عبارتهای روایت است، لذا اگر در مساله­ای شهرت قدماء وجود داشت، به آن ارزش می دادند و می فرمودند: ممکن است روایتی در اختیار قدماء بوده که بر طبق آن، فتوا داده­اند و اکنون آن روایت در دسترس ما نیست.

بر همین اساس، برخی از کتب احیاء شد و به طبع رسید، یا تجدید چاپ شد. مانند: خلاف شیخ طوسی، مفتاح الکرامه، جامع الروات اردبیلی و … علاوه بر این، ایشان در بروجرد که بودند، به ابتکار خودشان ، تمامی رجال روایت کننده موجود در کتب اربعه را جمع کرده بودند، آنگاه به دوازه طبقه، آنان را طبقه بندی کرده بودند. در این طبقه بندی، شیوخ شاگرد هر طبقه مشخص شده بود. این کار بسیار مهمی بود. بعد که ایشان به قم آمدند، توسط عده­ای از فضلاء، که حقیر نیز از آن جمله بودم، به تکمیل این کار و آماده کردن آن برای چاپ پرداختند. البته در زمان خود ایشان توفیق چاپ آن اثر حاصل نشد. و هم اکنون آستانه مقدسه امام رضا( عليه السلام ) به آن اقدام نموده است.

یکی دیگر از خدمات علمی و فرهنگی ایشان به حوزه علمیه قم این بود که: دستور دادند عده­ای از فضلاء، زیر نظر خود ایشان تمامی احادیث را از کتب اربعه و غیر کتب اربعه جمع آوری نمایند. این کار انجام شد و تاکنون پانزده جلد آن، به نام جامعه احادیث شیعه، از طبع خارج شده است. مجموعه این فعالیت­ها، در ایجاد و ترقی حوزه ، بسیار موثر بود. از طرفی دیگر، ایشان به حوزه­های دیگر شهرستان­ها هم توجه داشتند. سعی داشتند که آن حوزه ها هم فعال باشند. برای این جهت اقداماتی کردند؛ از جمله: تاسیس حوزه علمیه در باختران و فرستادن بزرگانی از علمای اصفهان به آن شهر. از جمله اقدامات مهم ایشان، ابتکار برگزاری امتحان در حوزه علمیه قم بود. با گذاشتن برنامه امتحانی، اولا طلابی که به حوزه قم می­آمدند، از معلومات بالایی برخودار بودند و ثانيا، طلبه­ها تا سطح معینی باید در حوزه­های شهرستانها می­ماندند و این باعث می­شد که حوزه­های شهرستان­ها فعال باشد.

حوزه: حضرت آیه الله العظمی بروجردی، در ایجاد وحدت بین مسلمین، نقشی فوق العاده داشت، لطفا در این مقوله صحبت فرمایید؟

استاد: آن بزرگوار، در رابطه با ایجاد وحدت بین مسلمین ، خیلی جدی بودند. به همین منظور، چون مرکز مهم علمای اهل سنت، الازهر مصر بود، ایشان توسط مرحوم شیخ محمدتقی قمی که آن زمان نماینده ایران در الازهر بود، با روسای الازهر تماس داشتند و نامه­هایی مبادله می­کردند که منتهی به فتوای مشهور شیخ شلتوت شد. در اولین جلسه ملاقات آقاشیخ محمدتقی قمی با ایشان- که من هم حضور داشتم- مرحوم قمی ، وقتی احاطه ایشان را بر اقوال علمای اهل سنت و بر کتب روائی آنان دید، بسیار شگفت زده شد.

به هنگام فوت مرحوم آیه الله العظمی بروجردی ، آقای قمی در ایران نبود و آن موقع هم رابطه بین دولت ایران و مصر قطع شده بود، لذا ایشان در همان حال کسالت فرمودند: شیخ محمدتقی وقتی آمد، به او بگویید: پیغام مرا به شیخ شلتوت برساند و بین ایران و مصر را اصلاح کند. می ترسم ، زحمات چندین ساله­ام از بین برود. وقتی آقا شیخ محمدتقی به ایران آمدند، جریان را به ایشان گفتند. این، نشان دهنده اهمیت مساله وحدت مسلمین در نظر ایشان است.

مطلب دیگری که به همین موضوع وحدت مرتبط است، قضیه آمدن ملک سعود، به ایران و فرستادن هدایایی برای ایشان است. البته آیه الله بروجردی از هدایایی او، تنها قرآن­ها و قطعه پرده کعبه را پذیرفتند و باقی را به سفیر عربستان بخشیدند.

اما آنچه مهم است، این که ایشان از این ارتباط، در جهت معرفی شیعه استفاده کردند، لذا در پاسخ نامه ملک سعود، حدیث مفصلی از امام صادق (ع) که حاوی قریب به چهارصد حکم مربوط به حج بود، برایش فرستادند. این حدیث در روزنامه­های آن روز عربستان، منعکس شد. بعضی از آقایان که حج مشرف شده بودند، آن روزنامه­ها را با خود آورده بودند.

حوزه: رابطه حضرت آیه الله بروجردی، با آیه الله کاشانی چگونه بود؟

استاد: بنده در این رابطه، از جزئیات امر اطلاع کامل ندارم. آنچه به اجمال می­دانم این است که  آیه الله کاشانی، مورد توجه حضرت آیه الله بروجردی بودند. یک وقتی که ایشان به قم آمده بودند و در منزل آیه الله سیدمحمدتقی خوانساری اقامت داشتند، آیه الله بروجردی به دیدن ایشان رفتند و آیه الله کاشانی برای دیدن ایشان نیز به منزل آیه الله بروجردی آمدند.

مرحوم حاج انصاری بالای منبر فرمودند: آیه الله کاشانی در فوت آیه الله بروجردی گریه می کردند و می­فرمودند: من بدهکار بودم و خيلی دوست داشتم کسی به اطلاع ایشان - آیه الله بروجردی- برساند، ولی ایشان بدون این اطلاع رساني، به مقدار فرض من[لازم]، برایم پول فرستادند.

حوزه : موضع ایشان در برابر رژیم شاه چگونه بود؟

استاد: در زعامت ایشان بسیاری از کارهای خلاف، توسط ایشان جلوگیری شد؛ بدون این که شاه بتواند مخالفت کند. شاه در کتابی که بعدا نوشته بود، اقرار کرده که مقام غیر مسؤولی (به تعبیر او) مانع کارهایش بوده است.

حوزه : در پایان برای راهنمایی ما و خوانندگان عزیز، از مسائل معنوی حضرت آیه الله بروجردی، اگر مطالبی دارید بفرمائید؟

استاد: ایشان از نظر معنوی، فرد متقی و زاهدی بود. در بروجرد، ملکی داشتند که از مرحوم پدر ارث برده بودند. مقداری از آن را زمانی که در بروجرد بودند، فروختند تا بدهکاری را که به خاطر شهریه طلاب داشتند، اداء نمایند. از درآمد مابقی آن زمین، تا آخر عمر - با این که  مقدار آن کم هم بود- به طور محدود و بدون زیاده روی، مصرف می­کردند.

——————————————————-

مصاحبه مجله حوزه شماره 77

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 45
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال
  • حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن
  • حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی
  • حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی
  • تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد
  • این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.
  • اخراج اهل فدك توسط غاصبين
  • اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)
  • مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[
  • اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت
  • محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:
  • امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:
  • همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:
  • صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:
  • از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:
  • تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آمار

  • امروز: 54
  • دیروز: 67
  • 7 روز قبل: 489
  • 1 ماه قبل: 2081
  • کل بازدیدها: 74327

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آرشیوها

  • اسفند 1394 (52)
  • بهمن 1394 (13)
  • دی 1394 (8)
  • آذر 1394 (2)
  • آبان 1394 (92)
  • اردیبهشت 1393 (9)
  • فروردین 1393 (8)
  • اسفند 1392 (53)
  • بهمن 1392 (31)
  • بیشتر...

خبرنامه

وبلاگ های من

  • هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس