• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در شهادت امام مجتبی سلام الله علیه

29 آبان 1394 توسط صالحي

 

آگاهي و درايت و بصيرتي كه لازم بود مردم در زمان امام مجتبي ع نشان دهند نشان ندادند، تا اینکه امام را از دست دادند

بسم الله الرحمن الرحيم

اهمیت شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام از ولادت امام کاظم عليه السلام بیشتر است

ما در آستانه شهادت وجود مقدس امام مجتبي علیه السلام هستيم؛ هر چند که راديو، تلويزيون و دستگاه‌هاي اجرايي، در روز هفتم صفر، ولادت امام كاظم علیه السلام را جشن می‌گیرند؛ البته ولادت ایشان نیز بنا بر قولی در این روز بوده است؛ اما شهادت امام مجتبي علیه السلام در روز هفتم صفر، از احتمال بيست و هشتم قوي‌تر است. فلذا هميشه در حوزه‌ علميه قم شهادت امام مجتبي علیه السلام بر ولادت مقدم بوده است. همچنين در عراق و بلاد عربي، فقط هفتم صفر را به عنوان شهادت امام مجتبي علیه السلام مراسم می‌گیرند و روز بيست و هشتم را اصلا شهادت امام مجتبي علیه السلام به شمار نمی‌آورند.

قبلا، از زمان مرحوم حاج شيخ و زمان آقاي بروجردي نیز در حوزه‌هاي علميه ايران همين گونه بوده است و درس‌ها در روز هفتم صفر تعطيل بود و به عنوان شهادت امام مجتبي علیه السلام روضه مي‌گرفتند؛ مضافا به اينكه، مراسم جشن و ولادت گرفتن در ماه محرم و صفر شایسته نیست؛ و لذا، يك احتمالي هم براي ولادت امام باقر در اوايل صفر وجود دارد كه روی این جهات، آقايان مراجع توجهی به آن نكرده‌اند.

به هر روی، يكي از جهات مظلوميت امام حسن مجتبي علیه السلام اين است كه فرصتي جدا و مناسب برای ایشان قرار داده نشده است که گوشه‌اي از عظمت و شخصيت ايشان بیان شود.

مظلومیت تاریخی امام حسن مجتبی

برخی از مردم هم نسبت به قضایای امام حسن ساده‌نگر هستند و توجه كافي ندارند، وجود مقدس امام مجتبي علیه السلامهمان راهي را رفتند كه خود سيدالشهدا علیه السلام نیز نه سال همين راه را رفتند؛ یعنی امامت آقا سيدالشهدا علیه السلامبعد از شهادت امام مجتبي علیه السلام ده سال بود و عاشورا در سال آخر امامت امام حسين علیه السلام واقع شد؛ يعني حركت ایشان به مكه و تصميم براي رفتن در سال آخر بود و در سالهای قبل، همان رويه‌اي را پيش گرفتند كه امام مجتبي علیه السلام آن رويه را در پيش گرفته بودند.

پیدایش خوارج در زمان امیر المومنین

در دوران اميرالمومنين علیه السلام نیز که معاويه فعاليتش را تشديد كرد، به جنگ صفين منتهي شد. در آن جنگ، یک فاجعه به معناي واقعي، یعنی گروه خوارج مثل داعش کنونی به وجود آمد. آنجا در خود اين جنگ، خوارج شكل گرفت و هنر معاویه اين بود كه اين خوارج را از اصحاب خودش درست نكرد که به هيچ چيز معتقد نبودند؛ بلکه اينها را از اصحاب اميرالمومنين علیه السلامدرست كرد كه بعدا شمشير به روي خودش كشيدند و امام مجتبي علیه السلام را به شهادت رساندند. در كربلا هم عمده، همين افراد بودند كه در كوفه سكونت داشتند و گر نه لشگري از شام براي جنگ با امام حسين علیه السلام  نيامده بودند.

بنابراین، معاويه اين تفكر خارجي را با يك بازيگري در بين اصحاب اميرالمومين علیه السلام درست كرد؛ دقيقا مثل القاعده و داعش كه قدرت‌هاي بزرگ و سازمان‌هاي اطلاعاتي آنها را ساختند و به جان مسلمانان انداختند؛ و مزدورانشان مثل عربستان، تركيه، قطر و امثال اينها، تامين كننده نیروی آنها هستند و آن کسی که در این میان مي‌جنگد نمی‌داند که براي چه هدفي مي‌جنگد و آثاري كه مترتب بر حركتش مي‌شود چیست؟

سرانجام وجود مقدس اميرالمومنين در جنگ نهروان با جمع زيادي از آنها مبارزه کردند و این زمانی بود که آنها، امنیت شهرها را از بین برده بودند و حتی زن حامله را كشتند و شكمش را هم پاره كردند. ولی قبل از اقدام نظامی آنان، یعنی تا زمانی که آنها فقط حرف مي‌زدند و فحش مي‌دادند، عكس العملی از ناحیه ایشان نبود؛ مثلا، در بعضي از مواقع وقتی اميرالمومنين علیه السلام نماز مي‌خواند، آنها در بين نماز حضرت با صداي بلند قرآن مي‌خواندند و حضرت هنگام قرائت قرآن، سكوت مي‌کردند و وقتي قرآن آنها تمام مي‌شد، ایشان نماز خود را ادامه مي‌دادند؛ یا ابن ابي الحديد نقل مي‌كند زمانی که اميرالمومنين علیه السلام با فصاحت و بلاغت خطبه مي‌خواند فرد خارجی که از بیانات ایشان خوشش آمده بود، بلند گفت «قُتل هذا الرجل ما افقه» مرگ بر اين مرد، چقدر زیبا خطبه مي‌خواند؛ تا آنجا که يك عده دور او را گرفتند که آن حضرت فرمودند او را رها کنید که چيزي نگفته است، بلکه آرزوي مرگ براي من كرده است و من خودم هم آرزوي مرگ دارم[1]؛ اما وقتي دست به شمشير و كشتار مردم زدند، حضرت در ابتدا به آنها اجازه داد تا آنها يار گيري كنند و اسلحه و آذوقه جمع كنند، بعد با آنها شروع به جنگ کرد[2]. اين روش علي است؛ تازه وقتي هم که آنها جمع شدند ایشان از همان روز اول نجنگيد بلکه تا پانزده روز اين جبهه را معطل كرد و هر روز سه یا چهار بار با آنها صحبت مي‌كردند و به اشکالات آنان پاسخ می‌دادند؛ تا اینکه اكثر خوارجي كه آمده بودند که با ایشان بجنگند متفرق شدند تا آنکه باقي مانده آنها که از عدد هزار هم كمتر است كه به هيچ قيمتي حاضر به برگشت نشدند با اميرالمومنين علیه السلام جنگيدند[3] و جمعي كشته شدند و يك عده هم فرار كردند که آن حضرت اعلام كردند که با افراد فراري كاری نداشته باشيد؛

خیانت اصحاب به امام مجتبی

تفكر خارجي ماند و در زمان امام مجتبي علیه السلام اوج گرفت؛ به طوری که افرادی که در روز اول، با ایشان بيعت كردند تا با معاويه بجنگند. وقتي در نخيله براي جنگ معاويه آماده ميشدند، همان كساني كه نزديك تر به امام مجتبي علیه السلام بودند، به ایشان خيانت كردند و حتي عبيدالله بن عباس، پسر عموي ایشان که فرمانده نخيله بود خیانت کرد. با اینکه رسم بر این بود که فرمانده امام جماعت باشد، ولی وقتی که اذان گفتند ديدند فرمانده نيامد و فرار كرده و پیش معاويه رفته بود و آنها نیز پولي براي وی فرستادند؛ تا آنجا که امام شش يا هفت بار افرادی را نصب كردند، ولی آنها فرار كردند. حتي برای معاويه نامه نوشتند که لازم نيست با امام مجتبی جنگ كني و افراد را بكشي بلکه تو هر وقت که بخواهي ما امام مجتبي علیه السلام را دست بسته به تو تحويل مي‌دهيم.

درد اين است که اين قصه در بين سني‌ها اتفاق نيافتاده است، بلکه اين قصه در بين اصحاب امام مجتبي علیه السلام و آن مدعيان دوستي اهل بيت اتفاق افتاده است؛ همانطور که در كربلا لشكری از شام نيامده بود، بلکه همه از اهل كوفه بودند که اكثرا معتقد به امام بودند و علي علیه السلام را ديده بودند و اصلا، عراق و كوفه مركز دوستي و حب اهل بيت بود.

جهل مشکل اصلی مردم است

در قضیه امام مجتبي علیه السلام نیز مشكل نا آگاهي مردم بود که با كوچك ترين تحريكي به حركت درآمدند و دشمن توانست که در ميان اينها هر مقصودي كه دارند پيش ببرد و آن مردم از آن روز تا به امروز تفاوت چنداني ندارند.

به هر حال، آن آگاهي و درايت و بصيرتي كه لازم بود مردم در زمان اميرالمومنين علیه السلام نشان دهند نشان ندادند، تا اینکه امام علي علیه السلام را و امام مجتبي علیه السلام را از دست دادند و حتی زمانی که امام حسين علیه السلام در كربلا «هل من ناصر ينصرني» فرمود ياريش نكردند، ولی بعد از این واقعه، توابين آمدند و گفتند: ما خطا كرديم و حالا لازم نيست که حتما كسي را هم بكشيم و با يزيد بجنگيم، بلکه ما به هر صورت بايد خودمان را بكشيم و بعد از حسين ديگر زنده نمانيم؛ در حالی که در خود کوفه، مسلم را كشتند و آنها او را حمایت نکردند؛ در حالی که اگر كوفه سقوط مي‌كرد و ابن زياد را كنار مي‌زدند قصه كربلا پيش نمي‌آمد.

كوفه بزرگترين درس براي ما است. آن جمعيتي كه بعدا در توابين جمع شدند و خودشان را در جنگ بي‌هدف و بدون محاسبه و تدبير به كشتن دادند، افرادشان ده برابر یا بيست برابر كساني بود كه در كربلا بودند، ولی در صحنه کربلا حاضر نشدند. اینها امیرالمومنین و امام حسین علیهما السلام را از دست دادند و به معاویه و یزید راضی شدند و «من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق» یعنی آنكه تحمل عدالت را ندارد، تحمل جور برايش سخت‌تر است. به قول عمر عاص هر آنچه از دنیا به آنها دادند که علی را کنار بگذارند باز هم معادل قیمت علی علیه السلام نیست.  ما باید كاري كنيم كه قيمت علي و قيمت حسينعلیه السلام باشد، ما در قصه امام مجتبي علیه السلام با اين مسئله درگيريم.

بنابراین، شيعيان و علاقه مندان و عاشقان علي علیه السلام و كساني كه يا حسين علیه السلام مي‌گويند و گريه آنها قطع نمي‌شود، باید در حد قيمت علي علیه السلام كار كنند و قيمت علي و قيمت سيدالشهدا بالاست. اگر ما قيمت و ارزش این بزرگواران را ندانيم، ديگران اینها را از ما مي‌گيرند كما اينكه در اكثر جاهاي دنيا گرفتند؛ به طوری که وهابي‌ها قويتر از ما كار مي‌كنند در حالی که آنها علي علیه السلام و عاشورا و اهل بيت ندارند.

ای كاش شيعه همراه با عشق و محبتي كه دارد، از آگاهي و درايت كافي در عملكرد خودش برخوردار بود تا زمان امام صادقعلیه السلام واقفيه پيدا نمی‌شد و یا کار به جایی نمی‌رسید که برای اثبات نسب امام جواد علیه السلام به وجود مقدس امام رضا علیه السلام ، در بين شيعيان قيافه شناس بياورند.

به هر حال شهادت امام مجتبي علیه السلام را به همه شعيان و آن كساني كه عشق اين خاندان را در دل و جان خودشان دارند تسليت عرض ميكنيم. والسلام

[1] الفضل بن شاذان، الايضاح، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص3.

[2] علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص 345 و 346.

[3] لامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص3.

 نظر دهید »

حجت الاسلام بندانی نیشابوری: گمشده همه انسان ها کربلا است

18 آبان 1394 توسط صالحي

 

 

مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی در هیئت الرضا علیه السلام برگزار شد.

وارث: مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام بندانی نیشابوری و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی در هیئت الرضا علیه السلام برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام بندانی نیشابوری را می خوانید:

روایات کثیری داریم نسبت به تربت اعلای حضرت سیدالشهداء علیه السلام که خداوند در عظمت و بزرگی این تربت برای هیچ نبی و ولی و وصی ای چنین خاصیتی را قرار نداده است. هنگامی که اباعبدالله علیه السلام وارد کربلا شدند چند فرسخ از زمین کربلا را از اهالی بنی اسد به شصت هزار درهم خریدند و فرمودند زمین از آن خودتان، ما در اینجا کشته می شویم و ما را دفن می کنند یکی اینکه راه قبر را نشان محبین و زوّار ما بدهید و کسی که به زیارت ما می آید را تا سه روز از او پذیرایی کنید.

کربلا در لغت یک معنایش معنای استان است و یک معنای دیگر آن زمینی است که خاکش سُست است و ماسه و شن خیلی نرمی دارد، یک معنای دیگر آن گیاهی است که یک گل خوش بو و کوچک دارد که خاصه همان زمین است، یک معنا هم که حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمودند که خدایا من پناه می برم به تو از کرب و بلا. این را بدانید که قبر هر امام در محلی واقع می شود که هیچ معصیتی در آن محل نشده است و هیچ خطایی صورت نگرفته است. پاک ترین مکان هایش را خدا برای مدفن اولیایش قرار می دهد. در روایات داریم که سجده در نماز بر تربت اباعبدالله علیه السلام مقبول است و اگر تربت همراه مسافر باشد به سلامت به مقصد می رسد و در امان از دزد و مار و عقرب است و اگر همراه میت باشد در امان از عذاب قبر است، اینها به برکت وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام در تربت است که ما خیلی غافل هستیم و این را به صورت یک خاک می دانیم. امام کاظم علیه السلام می فرماید: “خوردن خاک قبور ما حرام است مگر خاک قبر اباعبدالله علیه السلام مقداری به قصد شِفا آن هم داخل آب حل بشود". یکی از مطالب عمده و خاصه است که ما در آن کوتاهی می کنیم، بعضی از مطالب تقوا آور است، ادب تقوا آور است، بی وضو وارد روضه نشوید، لباس مشکی را با وضو بپوشید. حدیث داریم که اگر تربت به دستتان رسید آن را به دو دست بگیرید و ببوسید و به چشمتان بزنید.

روایت داریم که وقتی قبل از قیامت همه جا زلزله می شود و همه جا به هم میریزد بعد از چهارده روز باران می آید و یوم البعث می شود، وقتی همه جا زلزله می آید فقط یک مکان است که خراب نمی شود آنهم زمین کربلا است. امام صادق علیه السلام می فرمایند همین زمینی که امام حسین علیه السلام در کربلا خریدند تماماً به بهشت برده می شود. بهترین جای بهشت برای دوستان و موالیان اهل بیت علیهم السلام زمین کربلا است.

هنگامی که حضرت آدم علیه السلام از بهشت رانده شد، چهل روز در فراق حوّا گریست، جبرئیل آمد و گفت می خواهی حاجتت قبول بشود؟ خدا را به اسم پنج تن که زیر عرش نوشته شده است قسم بده. آدم علیه السلام شروع کرد به نام بردن از پنج تن هنگامی که به اسم اباعبدالله علیه السلام رسید گریه راه گلوی حضرت آدم را گرفت و گفت ای جبرئیل این چه اسمی است که تا گفتم حسین علیه السلام گریه راه گلوی من را گرفت؟ به آنهایی که می گویند این روضه ها را از کجا می گوئید بگویم که دو سوم روضه های ما را جبرئیل بر انبیاء نازل کرده است. جبرئیل تمام وقایع کربلا را گفت، خطاب آمد که جبرئیل گفت ای آدم آنقدر تشنگی در آن روز بر او غلبه می کند که اباعبدالله علیه السلام هوا را از تشنگی مثل دود می بیند. بعد از آن ماجراهای اسارت جبرئیل گفت به خاطر اشک بر سیدالشهداء علیه السلام خداوند توبۀ تو را قبول کرد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند آنجایی که حضرت آدم و حوّا علیها السلام همدیگر را پیدا کردند زمین کربلا بود. یعنی گمشدۀ انسان ها هم در کربلا است.

وقتی اباعبدالله علیه السلام خواستند از مدینه حرکت کنند، به پای شتران پارچه و زنگوله بستند چون شبانه حرکت کردند، راوی می گوید کجاوه جلوی درب منزل امام حسین علیه السلام بود و بقیه هم در پشت سر. دیدم دو طرف کجاوه جوانان بنی هاشم تا دم منزل امام حسین علیه السلام هستند. حضرت عباس علیه السلام بیرون آمدند و به چپ و راست نگاهی کرد و رفت داخل، امام حسین علیه السلام آمدند، با اینکه خود امام حسین علیه السلام آمدند و نگاه کردند به فضه و دوتا کنیز فرمودند بروید در کجاوه بنشینید ببینید خواهرم زینب سلام الله علیها می خواهد در کجاوه بنشیند جایش راحت است یا نه؟ باز هم خود امام حسین علیه السلام آمد و نشست تا ببیند جایش راحت است یا نه و بعد فرمود عباس! خواهرمان را صدا کن بیاید. نیمه شب اطراف بی بی را با چند کنیز گرفتند. امام صادق علیه السلام می فرماید مقنعۀ حضرت زینب سلام الله علیها تا سر زانو بود، جلوی کجاوه رسیدند، حضرت عباس علیه السلام زانو زد، یک پایش را بالا نگه داشت و یک پایش را نگه داشت پائین، یک بازوی حضرت را علی اکبر علیه السلام گرفت و یک بازو را قاسم بن الحسن علیه السلام. حضرت زینب سلام الله علیها پایش را گذاشت روی پای اباالفضل العباس علیه السلام و پای دیگر را روی کجاوه گذاشت و سوار شد. یک دختربچه آمد جلوی امام حسین علیه السلام و گفت بابا من هم می خواهم با عمه ام بروم، راوی می گوید سوال کردم این زن با عظمت که بود؟ گفتند زینب بنت امیرالمؤمنین علیه السلام، پرسیدم این دختر کوچک که بود؟ گفتند رقیه بنت حسین علیه السلام.

فردا که به زمین کربلا رسیدند امام حسین علیه السلام فرمودند: اول برای خواهرم یک خیمه بزنید در وسط همۀ خیمه ها! بعد گفتند کجاوه ها را بیاورید تا خواهرم پیاده شود. حضرت عباس علیه السلام نگاهی کرد به مؤذن امام حسین علیه السلام که خوش صدا و اهل ولاء هم بود تا آقا به او نگاه کرد فهمید، صدا زد: ای اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السلام چشمانتان را ببندید و سرهایتان را پائین بیندازید و پراکنده بشوید که دختر امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهد از شتر پیاده شود. امام حسین علیه السلام آمدند یک زانویشان را زمین گذاشتند و یک زانویشان را بالا گرفتند و پله درست کردند، حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام بازوان خواهر و عمه را گرفتند و پایشان را گذاشتند روی زانوی امام حسین علیه السلام و آمدند پائین، وقتی حضرت زینب سلام الله علیها پایشان را زمین گذاشتند آهی کشیدند، امام پرسیدند که چه شده است؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: این چه زمینی است؟ که انگار همۀ غم های عالم روی سینۀ من آمده است؟ امام حسین علیه السلام فرمودند: خواهرم به این زمین کربلا می گویند.

 نظر دهید »

آيت‌الله بروجردي و كودتاي 28 مرداد 1332

17 آبان 1394 توسط صالحي

مواضع سياسي آيت‌الله بروجردي به مرجعيت تامه شيعيان  نشان مي‌دهد كه وي از شجاعت و جرأت خاصي برخوردار بود

نگارش: رحيم روحبخش

مقدمه

غالباً تكاپوهاي سياسي دهه بيست و سي تاريخ ايران را در قالب سه نحله فكري كمونيسم، ناسيوناليسم و مذهبي تقسيم مي‌كنند. حزب‌توده كه بعد از دوره رضاشاه و در آغاز دهه‌ بيست تشكيل گرديد، مشي كمونيستي داشت. جبهه‌ملي كه در سال‌هاي پاياني همين دهه و در حمايت از نهضت ملي‌شدن نفت شكل گرفت، بينش ملي‌گرايي را سرلوحه خود قرار داد، اما جريان مذهبي نيز علي‌رغم برخي چالش‌هاي دروني با تأكيد بر اصل حضور مذهب در عرصه سياست و اجتماع، گام در صحنه مبارزه نهاد.

در بررسي عملكرد جريان مذهبي در اين دوره، سه خط‌مشي فكري قابل تشخيص است. جناح فداييان اسلام به رهبري مجتبي نواب صفوي، داعيه برقراري حكومت اسلامي داشت. جناح سياسي آيت‌الله كاشاني در ائتلاف با جبهه‌ملي و در راستاي تعامل با آن گام نهاد و سرانجام جناح سنتي مرجعيت در حوزه علميه قم بود كه نقش خود را فارغ از تكاپوها و رويكرد سياسي تعريف مي‌كرد. در رأس اين جناح آيت‌الله‌العظمي سيدمحمدحسين طباطبايي بروجردي، مرجع شيعيان قرار داشت. وي كه بعد از قريب يك دهه فترت حوزه از اواخر سال 1325 شمسي رياست حوزه علميه قم و زعامت شيعيان را به عهده گرفته بود، رفتار سياسي خاصي درقبال تحولات آن دوره اتخاذ كرد و بالطبع، توده‌هاي عظيم مؤمنين مذهبي و مقلدين ايشان نيز از اين رويكرد پيروي كردند.

براساس اين پيش‌فرض‌ها، سؤال بنيادين اين مقاله اين است كه بينش و نگرش سياسي آيت‌الله بروجردي بر چه اصولي استوار بود؟ آن مرحوم درقبال ملي‌شدن صنعت‌نفت و كودتاي 28 مرداد چه موضعي در پيش گرفت؟ ريشه‌ها، علل و پيامدهاي آن موضع‌گيري چه بود؟ جريان سنتي ـ مذهبي براي اتخاذ اين موضع چه تاواني پرداخت؟ اما پيش از پاسخ گفتن به اين پرسش‌ها لازم است كه ابتدا خاستگاه و تاريخ مرجعيت و همچنين مباني اقتدار آن، مورد بازكاوي قرار گيرد و سپس مواضع سياسي آيت‌الله بروجردي ـ مرجع وقت ـ تبيين گردد.

خاستگاه و سير تاريخي مرجعيت

از نظر شيعه و براساس برخي روايات از پيامبر و ائمه، با آغاز غيبت كبراي حضرت مهدي(عج)، رهبري شيعيان به عهده علماي واجد شرايط عصر مي‌باشد. يكي از مهم‌ترين آن روايات در بخشي از يك نامه آن حضرت به آخرين نايب خاصش علي‌بن محمّد‌سمري آمده است: «و اما الحوادث الواقعه، فَارجعوا اِلي رَواه اَحاديثنا فَاِنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم وَ اَنَا حُجَّه‌الله عَلَيهم.» در حوادثي كه روي مي‌دهد براي كسب راهنمايي به راويان حديث‌هاي ما مراجعه كنيد، زيرا آنها حجت من بر شما هستند، همان‌طور كه من حجت خدا بر آنان مي‌باشم.

از اين‌رو از همان دوره در ميان علماي شيعه، سلسله مجتهداني پا به عرصه ظهور نهادند كه اين تكليف را برعهده داشتند. در قرون نخستين اسلامي علماي پرآوازه‌اي چون شيخ كليني، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيدرضي، سيدمرتضي، شيخ‌طوسي و… از اين دسته‌اند.

اما برخي از پژوهشگران معتقدند كه نمي‌توان زمان خاصي را براي ظهور نيابت عامه در نظر گرفت و احتمال داده‌اند كه: «نيابت عامه در زمان صفويان در اثر مجادله ميان اخباريان و اصوليان پديد آمده باشد. آنچه مسلم است اين است كه با آغاز دوران قاجار، اين انديشه قبول عام يافته است.»(1) در هر حال نهاد مرجعيت شيعه يك نهاد هزارساله است. ويژگي‌هاي اصلي اين نهاد يكي پذيرفتن اجتهاد است كه شيعه در برابر اهل سنت باب اجتهاد را باز گذاشتند و دوم استقلال از حكومت‌ها. حكومتي نبودن مرجعيت سبب شده بود كه در طول تاريخ هزارساله خود در مقاطعي و در موارد ضروري به‌عنوان پناهگاه و تكيه‌گاه مردم عمل كند.(2) تا اين‌كه مهم‌ترين تحول در عصر صفويه و به‌دنبال به قدرت رسيدن يك حكومت شيعي به‌وجود آمد. زيرا بعد از يك دوره طولاني مبارزه با سلاطين و حكام سني مذهب، آنان شاهد حكومتي شيعه شدند كه خود پيشگام مبارزه با دولت سني مذهب عثماني گرديد. از اين‌رو يك گرايش همسو بين اين دو نهاد ـ مرجعيت و سلطنت ـ حاصل شد. هر چند در اين دوره تكاپوهاي سازمان‌يافته‌اي براي ساماندهي نظري و عملي اين نهاد صورت گرفت، ولي گرايش‌هاي متشرعانه بر محتوا و جهت‌گيري آن قوت گرفت و منجر به ظهور و اقتدار اخباريگري در اين دوره گرديد، اما اين جريان چندي بيش دوام نياورد، زيرا با پيروزي اصوليان در اواخر زنديه، بار ديگر مبناي عقلاني در تميز احكام شريعت غلبه يافت.

به‌تدريج از همين دوره‌ها علماي اصولي در تحليل اجتماعي و سياسي رخدادها، پا در عرصه سياست نهادند. اوج اين رويكرد در دوره‌ مشروطه حاصل شد. پيشگامي اوليه علما در رهبري مشروطه، آموزه‌هاي نويني از نقش سياسي تشيع و علما ارائه داد. تعارض ميان مرجعيت و سلطنت منجر به تضعيف نهاد سلطنت گرديد، اما اين اقتدار نيز چندي بيش دوام نياورد و به‌دنبال به‌قدرت رسيدن رضاخان و عصر سلطنت پهلوي اول، بار ديگر اين نهاد سلطنت بود كه بر نهاد مرجعيت سلطه يافت. در فراز و نشيب همين منازعات، نهاد مرجعيت در هر يك از اين ادوار به تقويت و تحكيم پايه‌هاي نظري و قدرت خود مي‌افزود. به‌طوركلي ادوار مرجعيت تقليد را مي‌توان به دو دوره قبل و بعد از تمركز تقسيم كرد. مرجعيت در دوره قبل از تمركز از غيبت كبري شروع شده و ساختاري محلي و بومي يافت. هركس در هر نقطه‌اي كه مي‌زيست به عالم و فقيه همان منطقه رجوع مي‌كرد و پرداخت‌هاي شرعي نيز در همان محل به مصرف مي‌رسيد، اما به‌تدريج و در قرون اخير و به‌دنبال ورود دستاوردهاي ارتباطي تمدن غرب به كشورهاي مسلمان، مرجعيت به‌سوي تمركز گام نهاد.(3)

توسعه ارتباطات و سهولت رفت‌وآمدها، تأسيس چاپخانه در ايران و امكان انتشار رساله‌هاي عمليه، تأسيس پست و از آن مهم‌تر ايجاد تلگراف، به روحانيت شيعه اين امكان را داد كه ارتباطات محلي را به ارتباطات منطقه‌اي تبديل كرده و درجهت تمركزگرايي در مرجعيت گام نهد.(4) همچنين اين عوامل موجب شد كه شكل مرجعيت و مناسبات مردمي آن دگرگون گردد و در اين اقتدار مراجع بزرگ سخن از جهان تشيع به ميان آيد.

درخصوص اولين فردي كه با تمركز مرجعيت در وي، رهبري متمركز روحانيت شيعه حاصل شد، سه نظريه وجود دارد.

اول: دكتر عبدالهادي حائري كه مركزيت عام يافتن مرجعيت را در شيخ محمدحسن نجفي (فوت 1266ق) صاحب جواهرالكلام مي‌داند.(5)

دوم: حميد عنايت كه معتقد است از اواسط قرن 19 ميلادي شيخ مرتضي انصاري (فوت 1281ق) يكي از برجسته‌ترين نوابغ فقهي شيعه، رهبري متمركز را ميان علما و روحانيت شيعه كه تا آن زمان به‌صورت دسته‌جمعي هدايت مي‌شد، به‌عهده گرفت. عنايت تصريح مي‌كند كه از همين دوره  اين فكر مقبوليت يافت كه مجتهد «اعلم» سزاوار آن است كه مورد تقليد همه شيعيان قرار گيرد، به‌گونه‌اي كه برتري شيخ مرتضي انصاري نه‌تنها در ايران،‌ بلكه در عثماني، جهان عرب، هندوستان و ديگر كشورهاي اسلامي نيز مورد شناسايي قرار گرفت.(6)

نظريه سوم از آنِ استاد مرتضي مطهري است كه مقطع تمركز مرجعيت را يك گام متأخر دانسته و معتقد است شخصيتي كه براي نخستين‌بار در قرن اخير رياست و زعامت كل پيدا كرد و وسايل ارتباطي جديد كمك بزرگي براي توسعه دامنه رياست و زعامت وي شد، مجتهد بزرگ حاج ميرزا محمدحسن شيرازي (فوت 1312ق) بود. نماد اصلي اين قدرت و رياست، فتواي ايشان در ماجراي قرارداد تنباكو بود.(7)

از ماحصل سه نظريه ‌فوق چنين مي‌توان نتيجه گرفت كه رأي دكترحائري بر رويكرد جامع فقهي، صاحب جواهرالكلام نباشد و نظريه استاد مطهري نيز بر بازتاب و موج سياسي تحريم تنباكو شيرازي در ايران استوار گرديده، درحالي‌كه اجماع پژوهشگران بر تأييد نظر عنايت درخصوص اولويت تمركز مرجعيت بر شيخ انصاري قرار دارد.(8) در هر صورت، هركدام از مقاطع و مراجع مذكور را كه قبول كنيم، يك امر مسلم است و آن اين‌كه بعد از نامبردگان، مرجعيت شيعه به ترتيب در آيات عظام: آخوند ملامحمدكاظم خراساني(فوت 1329ق)، سيدمحمدكاظم طباطبايي يزدي(فوت 1337ق)، محمدتقي حائري شيرازي(فوت 1339ق)، شيخ‌فتح‌الله شريعت اصفهاني (فوت 1330ق)، سيدابوالحسن موسوي اصفهاني(فوت 1367ق) و سيدمحمدحسين طباطبايي بروجردي(فوت 1380ق، برابر با 1340ش) تمركز يافت. اين نكته نيز ناگفته نماند كه در اين فاصله زماني برخي ديگر از مراجع نظير ميرزا محمدحسين نائيني (فوت 1355ق)، حسين قمي(1367ق)، شيخ عبدالكريم حائري (1355ق، برابر با 1315ش) و… نيز شايستگي‌هاي لازم براي مرجعيت كل داشتند ولي چون آنان همزمان با مراجع پيش‌گفته ديگر مي‌زيستند، فرصتي براي احراز مرجعيت كل نيافتند.(9) حال با اين مقدمه تاريخي، لازم است مباني نظري بحث نيز مورد بازكاوي قرارگيرد تا با بهره‌گيري از دو سطح تحليلي مذكور، تبيين و درك رويكرد سياسي آيت‌الله بروجردي درقبال كودتا امكان‌پذير گردد.

مباني اقتدار مرجعيت

حال بعد از تبيين تشكيل و سير تاريخي مرجعيت و همچنين عوامل تمركز آن، اين سؤال پيش مي‌آيد كه اين مراجع، قدرت بسيج و تحريك توده‌هاي مؤمنين مذهبي و به‌خصوص مقلدين خويش را چگونه به‌دست مي‌آورند؟ به تعبير ديگر، مشروعيت و اقتدار مرجعيت بر چه اصولي استوار است. پرواضح است كه تبيين اين امر، ما را در بررسي اهميت موضع آيت‌الله بروجردي درقبال كودتا و عكس‌العمل توده‌هاي مؤمنين مذهبي درقبال آن موضع ياري مي‌دهد. در تحليل و بررسي‌هاي پژوهشگران(10)، سه عامل در اقتدار مراجع، مورد تأكيد قرار گرفته است. هريك از اين عوامل به‌عنوان منشأ و خاستگاه اقتدار مذكور به شرح زير مي‌باشند:

1ـ خاستگاه معرفتي: اين خاستگاه مبتني بر اين اصل است كه فقيه در زمان غيبت امام به نيابت از او، مرجع امور مي‌باشد. همچنين بايد اصل اجتهاد را نيز به آن افزود. مجتهد، فردي است كه ‌توان فهم و استنباط احكام شرعي فرعي را به‌دست مي‌آورد. مكلفين و مقلدين موظف‌اند براساس عقل و شرع به تقليد  از مجتهد روي آورند. نقطه عزيمت افتراق ميان اصوليون و اخباريون بر همين اصل استوار بود. زيرا اخباريگري معتقد است كه هر فرد لازم است بدون واسطه از امام معصوم تقليد كند و عقل از توان استنباط احكام شرع قاصر است. درحالي‌كه اصوليون با تأكيد بر نقش عقل، به‌ احياي نظريه اجتهاد همت گماشته و براي مجتهدان نقشي به‌عنوان واسطه بين معصومين و توده‌هاي مؤمنين قائل شدند.

2ـ خاستگاه روان‌شناختي: به‌طوركلي اين نكته مسلم است كه هرگاه در يك جامعه،‌ صبغه ديني بر صبغه‌هاي ديگر برتري داشته باشد. چهره‌هاي ديني و عالمان از موقعيت ممتاز و برجسته‌اي برخوردار خواهند بود. اما اين امر نزد جوامع شيعي به‌گونه‌اي فراتر از اين مي‌نمايد. «شيعه از آن نظر كه شيعه است ـ نه اين‌كه ايراني است يا در حال حاضر [در ايران] زندگي مي‌كند ـ  به الزام ديني رهبري‌پذير است و حتي رهبرساز»(11) از ديدگاه شيعه، عالم مذهبي فراتر از يك مؤمن مختصص است. او پناهگاه و حافظ مردم بود و به همين جهت، مردم در هر زمينه‌اي كه باشد به پيروي از الزام ديني و روحي به مجتهد رجوع مي‌نمايند. يك عالم شيعي در مقام تفسير احكام شرعي مي‌تواند نظر خود را نيز اعلام كند اين عرصه در بيان فتوا، هم در شخصيت‌ روحي و رواني بيان‌كننده احكام شرعي و هم در ساختمان روحي و رواني مقلدان، تأثير دوگانه مي‌نهد.

3ـ خاستگاه اجتماعي: همان‌طور كه در بحث تمركز مرجعيت اشاره شد، پيشرفت زندگي و توسعه و سهولت ارتباطات، اختراع تلفن و تلگراف مشكل مناسبات و ارتباطات مردمي مرجعيت را دگرگون نموده و زمينه تمركز و گسترش روزافزون اقتدار جغرافيايي مرجعيت را فراهم كرد. اين تمركز و اقتدار معنوي، تمركز مالي را نيز در پي داشته است. اين دو به‌نوبه خود دست مراجع را در اقدام سياسي گشود و به نهاد مرجعيت، اقتدار خاصي بخشيد. به‌گونه‌اي كه به حاج ميرزامحمدحسن شيرازي امكان داد كه نخستين جنبش مردمي تاريخ ايران عليه تعديات اروپاييان را در قضيه تنباكو در سال‌هاي 1307ـ 1309ق، سامان دهد و برخي همين امر را طليعه اقتدار سياسي نهاد مرجعيت در ايران به‌شمار مي‌آورند.

حال با تبيين مباني و خاستگاه اقتدار مرجعيت، در بخش بعدي مقاله در آغاز، ضمن بررسي مختصر زندگاني آيت‌الله بروجردي، چگونگي نيل ايشان به مقام مرجعيت را مورد بازكاوي قرار داده تا از اين رهگذر اهميت و گستره نفوذ مواضع و عملكرد ايشان از منظر توده‌هاي مؤمنين مذهبي نمايان گردد و سپس پيشينه رفتار سياسي آن مرحوم را از دوره رضاشاه طرح كرده و در ادامه تا دهه نخست سلطنت محمدرضا شاه و همچنين رويكرد ايشان به مسئله ملي‌شدن نفت و دولت مصدق مورد بررسي قرار مي‌گيرد. كودتاي 28 مرداد از منظر ايشان، بحث پاياني اين مقاله را تشكيل مي‌دهد.

مرجعيت آيت‌الله بروجردي

وي در ماه صفر 1292ق در بروجرد به‌دنيا آمد. از لحاظ نسب به خاندان معروف طباطبايي تعلق داشت كه به امام‌حسن‌(ع) نسبت مي‌برند. اين خاندان از خاندان‌هاي معروف و متنفذ شيعي در غرب ايران محسوب مي‌شدند. سيدمحمّدحسين از هفت سالگي به تحصيل علوم پرداخت و بعد از كسب مقدمات علوم ديني در بروجرد، عازم اصفهان شد. در آن شهر از محضر علماي برجسته‌اي چون سيدمحمدباقر دُرچه‌اي، ابوالمعالي كلباسي، ملامحمد كاشي و جهانگيرخان قشقايي بهره جست، سپس بعد از نه‌سال اقامت در اصفهان عازم نجف شد. در اين شهر مورد توجه ويژه آخوند خراساني قرار گرفت و همچنين ضمن بهره‌گيري از اساتيد برجسته وقت شيخ‌الشريعه اصفهاني و سيدمحمدكاظم يزدي به تدريس نيز روي آورد. پس از هشت سال تحصيل در نجف، بار ديگر به بروجرد مراجعت كرد كه اين بار به همراه خود اجازه‌نامه اجتهادي آخوند خراساني را به همراه داشت.(12) در اين اجازه‌نامه آخوند براي آيت‌الله بروجردي القابي به‌كار برده بود كه بر «علميت» ايشان صحه مي‌گذاشت.(13) سپس مدت سي‌وسه‌سال نيز در اين شهر به تربيت شاگردان همت گماشت و در طول همين سال‌ها، مسافرت‌هاي متعددي به مشهد، قم و مكه براي فريضه حج انجام د‌اد. در سفر اخير بعد از ديدار با اساتيد خود، چون نائيني و اصفهاني عازم ايران شد كه در مرز قصرشيرين ازسوي يگان مرزي بازداشت و به تهران منتقل گرديد. بعد از مدت كوتاهي به توصيه رضاشاه آزاد و بعد از چند ماه اقامت در مشهد مجدداً در سال 1307ش عازم بروجرد گرديد. از اين‌ دوره به‌تدريج مرجعيت وي بر سر زبان‌ها افتاد. صرف‌نظر از احراز شرايط مرجعيت، رحلت دوتن از مراجع غرب كشور (آيت‌الله شيخ‌محمدرضا دزفولي در 1312 ش و شيخ حسين نجفي بروجردي در 1313ش) باعث شد كه مرجعيت ديني آن منطقه به‌عهده ايشان قرار گيرد، ولي مرجعيت تامه شيعيان به عهده آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني بود.

http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=81&articleType=ArticleView&articleId=1372

 نظر دهید »

آيت الله بروجردي و اصلاحات ارضي

17 آبان 1394 توسط صالحي

به جرأت می‏توان گفت این اقدامات مرحوم بروجردی‏ شالوده‏ های اولیه انقلاب (1357 هـ.ش) را پایه ‏ریزی کرد.

آیة اللّه بروجردی و اصلاحات ارضی

نویسنده : حضرتی، حسن

موضع آیت اللّه بروجردی (م.1340 هـ.ش) درباره اصلاحات ارضی موضوع‏ اصلی این نوشته می‏باشد. به واسطه اصل موضوع پرسش اصلی این گونه طرح‏ می‏شود که موضع‏گیری مرحوم بروجردی درباره اصلاحات ارضی چگونه بوده‏ است؟ پیش‏فرض نگارنده این است که بروجردی مخالف با اصلاحات ارضی‏ بوده و این مخالفت فقط یک مخالفت شرعی و انتفاعی بوده است. به عبارت‏ دیگر این عالم بزرگ شیعی اجرای قانون اصلاحات ارضی را مخالف اصول‏ شرع اسلامی می‏دانستند.

پیش از ورود به بحث اصلی در تشریح اوضاع و شرایط دهه سی به عنوان‏ بستر موضوع می‏توان گفت: دوران پس از پایان جنگ دوم، عصر بیداری‏ ملتهای استعمارزده و بروز انقلابها و جنبشهای آزادیخواه در کشورهای جهان‏ سوم می‏باشد. این مسئله به طور جدی منافع کشورهای استعماری را به مخاطره‏ انداخته بود. پیروزی انقلاب کوبا در سال 1337 هـ.ش، پیروزی حرکت‏ استقلال ‏طلبانه در هند در سال 1326 هـ.ش، به قدرت رسیدن افسران آزاد به‏ رهبری جمال عبد الناصر در مصر در اوایل دهه 1330 هـ.ش، کودتای‏ عبد الکریم قاسم در سال 1337 هـ.ش در عراق از نمونه‏های بارز حرکتهای‏ استقلال ‏طلبانه در سالهای پس از جنگ دوم بین الملل بشمار می‏آیند که‏ ضربات محکمی را بر پیکرهء استعمار وارد کردند. آمریکا به عنوان کشوری که‏ بعد از جنگ دوم جهانی- به دلیل شرایط پیش آمده در جنگ و دوری این‏ کشور از میدان نبرد و در نتیجه سالم ماندن اقتصاد این کشور- جانشین‏ استعمار کهنه و پیر انگلیس شده، درصدد برآمد با تدابیری جلو این حرکتهای‏ استقلال‏طلبانه را بگیرد. در این راستا از سه طرح کمک گرفت:

1- سرمایه‏گذاری آمریکا در خود آمریکا از طریق «طرح روزولت» بنام‏ «طرح نو» new-peal  (این طرح قبل از جنگ در آمریکا شروع شده بود).

2- «طرح مارشال» در اروپا به ویژه آلمان از هم پاشیده پس از جنگ‏ جهانی دوم که به اقتصاد آن کشور امکان داد زیربنای صنعتی خود را از نو سروسامان دهد.

3-  طرح ترومن (اصل 4) که از همان آغاز متوجه کشاورزی و مسائل‏ ارضی کشورهای در حال ‏گذار بود تا از این طریق زنجیره پاره شده میان‏ کشورهای صنعتی و مستعمرات را ترمیم نماید. اصلاحات ارضی به شکلی با اصل ترومن پیوند خورد.

دولت آمریکا در این زمان به‏ طور کامل متوجه این مسئله شده بود که دیگر با مسلح و مجهز کردن دیکتاتورهای وابسته، نمی‏تواند منافع خود را حفظ کند بلکه نیاز به یک سری تغییرات ظاهری و انجام سیاستهای اصلاحی می‏باشد. تا بدین طریق جلوی نفوذ و بسط جنبشها و انقلابهای مردمی گرفته شود. از طرف دیگر غرب با حفظ شیوع کمونیسم هم روبرو بود که به سرعت در جهان‏ با شمارهای توده‏پسند رو به گسترش بود و الزاما غرب را مجبور می‏کرد تا با ایجاد تحول در بافت سنتی سیاسی- اقتصادجراتی کشورهای جهان سوم به طرف‏ توسعه گام بردارد تا بدین طریق از نفوذ کمونیسم در این کشورها جلوگیری‏ کند.

وقتی در سال 1338 هـ.ش/1959 م. کندی در آمریکا قدرت را به دست‏ گرفت طرح اصلاحات در جهان به طور مؤکد پیگیری شد. وی در پیامی اهداف‏ این اصلاحات را در کشورهای وابسته این گونه توضیح می‏دهد:

«پیمان‏های نظامی نمی‏تواند به کشورهایی که بی‏عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی، راه خرابکاری را در آنها باز کرده کمک نماید. آمریکا نمی‏تواند بر مشکلات کشورهای کم رشد فقط از نظر نظامی توجه کند. این امر خاصه‏ در مورد کشورهای کم‏توسعه که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شده‏اند صادق‏ است … هیچ مقدار اسلحه و قشونی نمی‏تواند به رژیم‏هایی که نمی‏خواهند یا نمی‏توانند اصلاحات اجتماعی کنند ثبات و استواری ببشخند، پیمانهای نظامی‏ نمی‏تواند به مللی که بی‏عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی مشوق قیام و رخنه و خرابکاری در آنها است کمک کند. ماهرانه‏ترین مبارزات ضد پارتیزانی‏ نمی‏تواند وقتی که مردم محلی کاملا گرفتار بی‏نوایی هستند و به این جهت از پیشرفت خرابکار، نگرانی ندارند، با موفقیت روبه‏رو گردند. از طرف دیگر هیچ‏ نوع خرابکاری نمی‏تواند مللی را که با اطمینان به خاطر جامعه‏ای بهتر می‏کوشند فاسد کند.»1

ایران به عنوان یکی از کشورهایی که مورد توجه شدید غرب بود بیش از دیگر کشورها در معرض نفوذ کمونیسم قرار داشت، بنابراین ضرورت انجام‏ اصلاحات اقتصادی در این کشور در جهت جلوگیری از رشد کمونیسم و همچنین تحکیم قدرت آمریکا- که از کودتای 28 مرداد جانشین انگلستان‏ شده بود- شدیدا احساس می‏شد.

http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=81&articleType=ArticleView&articleId=1816

 نظر دهید »

متن مصاحبه با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

17 آبان 1394 توسط صالحي

 

ارتباط مابين از طریق پرفسورحسابی، بوده؛اما درباره شیعه شدن آقای انیشتین اطلاع دقیق وقابل اثباتی نداریم

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حضرت آيت‌الله علوي بروجردي با يادگار آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره)

درباره ارتباط آن مرجع عظیم‌الشأن با آقاي انيشتین

ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

حضرت آیت‌الله علوی بروجردی! همان گونه که مطلع هستيد، اخیراً برخی از خبرگزاري‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی، نامه‌ای از آقاي انيشتین به حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی ـ قدس سره ـ منتشر کرده و مطالبی در زمينة ارتباط آن دو با یکدیگر بيان نموده‌اند. از حضرت‌عالی درخواست داریم که اگر دراین‌باره اطلاعی دارید، بیان بفرمایید تا پرسش‌های متعددي كه در ذهن بسیاری از پژوهشگران پدید آمده و با این پایگاه اطلاع‌رسانی در میان گذاشته‌اند، پاسخ داده شود.

پرسش: لطفاً چگونگی ارتباط حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) با آقای انیشتین را بیان فرمایید.

پاسخ: جناب آقای انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی با یکدیگر به طور مستقیم ارتباط نداشته­اند؛ نه آقای انیشتین به ایران آمده و نه آیت‌الله العظمي بروجردی به آمریکا رفته بودند؛ اما یک رابط قوی بین آن دو وجود داشت و آن، آقای پرفسور حسابی بود. ایشان از یک سو شاگرد انیشتین بود و با ایشان ارتباط داشت و از سوی دیگر، از ارادتمندان و علاقه‌مندان به آیت‌الله العظمي بروجردی بود و بسیار خدمت ایشان می­آمد. اینجانب هم، چه در تهران و چه در قم، با دکتر حسابی در ارتباط بودم و خدمت ایشان می­رسیدم.

انیشتین، آغازگر مسیر گذر از ماده به ماورا

پرسش: حضرت آيت‌الله علوي، آیا قرائن و شواهدی دال بر این ارتباط وجود دارد؟

پاسخ: در همان ایام ـ حدود 42 سال قبل ـ پیش از آنکه بحث ارتباط آیت‌الله العظمي بروجردی و انیشتین مطرح شود، آقای دکتر حسابی جریانی را در این رابطه برای بنده بیان کردند. ایشان گفتند: «پس از آنکه نظریه نسبیت انیشتین در محافل علمی مطرح شده بود، روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدم. ایشان از من درباره این نظریه توضیح خواستند و بنده هم این نظریه را به طور مبسوط شرح دادم. آیت‌الله العظمي بروجردی سؤالات دقیقی می­پرسیدند و من هم جواب می­دادم. وقتی مطلب تمام شد، به من فرمودند: سلام مرا به آقای انیشتین برسان و بگو شما موفق شدید از فیزیک روزنه­ای به متافیزیک باز کنید». آقای پرفسور حسابی دقیقاً همین تعبیر را از آیت‌الله العظمي بروجردی مطرح کردند. این داستان دلالت می­کند که بین انیشتین و آیت‌الله العظمی بروجردی، از طریق دکتر حسابی، ارتباطی ـ هرچند در حد پیغام ـ بوده است؛ اما درباره مسلمان و شیعه شدن آقای انیشتین ـ که بعدها مطرح شد ـ اطلاع دقیق و قابل اثباتی نداریم.

انیشتن اگر بیشتر عمر می‌کرد، شاید بسیاری از مسائل را باز می­کرد. امیدواریم دوباره مغز متفکری همچون او شکل بگیرد و کارهای او را دنبال کند و به قول آیت‌الله العظمي بروجردی، از عالم فیزیک به ماورای ماده راه یابد. اگر ماده ورایی داشته باشد، علمِ به ماده نیز باید به ماورای ماده منتهی شود. اساساً شناخت کامل، به آن سوی ماده پر می­کشد. توجه به ماورای ماده، مسئله‌ای است که نمی‌توان با یک احتمال کوچک، آن را از انیشتین نفی کرد. چنین رایحه­ای در بسیاری از دانشمندان بزرگ استشمام می­شود؛ اما اینکه انیشتین در این زمینه به چه مرتبه‌ای رسیده است، باید بررسی و اثبات شود.

اثبات‌ناپذیر و انکارناپذیر بودن ارتباط

پرسش: حضرت استاد، لطفاً به‌منظور روشن‌تر شدن مطلب برای مخاطبان، توضيحات بيشتري ارائه فرماييد.

پاسخ: مسئله ارتباط بین انیشتین و آیت‌الله العظمي بروجردی، همچون معمایی است. از یک سو نمی‌توان به طور کلی آن را نفی کرد؛ چون می‌دانیم که دست‌کم در حد پیغام‌رسانی از طریق پروفسور حسابی، بین آن دو ارتباط بوده است. همچنین مطالبی که اکنون از قول انیشتن و آیت‌الله العظمي بروجردی نقل می­شود، مطالب بلندی است و کار هر کسی نیست. کسی که به فلسفه و کلام اسلامی آشنایی داشته باشد، متوجه این نکته می‌شود.

از سوی دیگر، دلایل کافی و اثبات‌کننده در این‌باره موجود نیست و نمی‌توان صرفاً به قراین موجود بسنده کرد. انیشتن شخصیت بزرگی است و جدا از مسلمان یا یهودی بودن، متعلق به بشریت است. آیت‌الله العظمي بروجردی نیز شخصیت بسیار بزرگی است. ازاین‌رو، وقتی چنین مطالبی درباره این شخصیت‌ها مطرح می‌شود، باید با ادله قوی سخن گفت. ما به دنبال این ادله هستیم؛ اما آنچه تا کنون ارائه شده، قرائن ناقصی هستند که نتیجه قاطعی را اثبات نمی‌کنند.

1. اثبات‌ناپذیری

الف) نیافتن نامه‌های ادعاشده: ما در مجموعه آثار آیت‌الله العظمي بروجردی هیچ نامه‌ای به آقای انیشتین، یا پاسخی به نامه ایشان نیافته‌ایم. البته این به مفهوم انکار اصل مسئله نیست؛ زیرا بیشتر نامه­های ایشان هم‌اکنون موجود نیست؛ مانند نامه‌هایی که بین ایشان و شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر تبادل شده است که هیچ کدام اکنون در اختیار ما نیست. درباره انیشتین نیز هیچ نامه‌ای پیدا نشده است؛ با این حال، نه می‌توان اصل نامه‌نگاری بین آن دو را رد کرد و نه می‌توان آن را اثبات کرد.

ب) عدم شناخت دقیق درباره افراد و نهادهای مدعی: به دلیل وجود شخصیتی همچون پرفسور حسابی در این جریان، ما این مسئله را نفی نمی‌کنیم؛ اما چون درباره افراد و مجموعه­هایی که این مسئله را مطرح کرده‌اند، شناخت دقیقی نداریم و به افراد اصلی مطرح در این موضوع دست نیافته‌ایم، آن را اثبات هم نمی‌کنیم. برای مثال، گفته شده است که آقای دکتر مهدوی نامه‌ای با دست‌خط انیشتین به آیت‌الله العظمي بروجردی یافته است. ما بسیار تلاش کردیم که ایشان یا بستگانش را پیدا کنیم که تا کنون موفق نشده‌ایم. ممکن است که چنین نوشته‌ای منسوب به انیشتین، وجود داشته باشد و ممکن است نباشد.

ج) در اختیار نبودن شاهدان ماجرا: بیشتر افرادی که با آیت‌الله العظمي بروجردی به طور نزدیک ارتباط داشتند، مانند آیت‌الله سلطانی و آیت‌الله حاج شيخ‌علی صافی، از دنیا رفته­اند و تنها آیت‌الله العظمي حاج شيخ لطف‌الله صافی باقی مانده­اند که ایشان هم چیز زیادی در خاطر ندارند؛ چنان‌که اظهار می­کردند حتی آمدن دکتر حسابی نزد آیت‌الله العظمي بروجردی را هم به یاد نمی‌آورند. البته گفتنی است که آیت‌الله العظمي بروجردی دیدارهای خود را رسانه‌ای نمی‌کردند و همه از ملاقات‌های ایشان با شخصیت‌ها و سیاستمداران باخبر نمی‌شدند. حتی برخی از اطرافیان از ایشان می­خواستند که نتیجه دیدارهای خود را اعلام کنند تا مردم از خدماتشان آگاه شوند؛ اما ایشان ضرورتی برای این کار نمی‌دیدند. بنابراین درباره مکاتبات ایشان با انیشتین نیز طبیعی است که بسیاری از نزدیکان ایشان اطلاعی نداشته باشند. بنده خدمت آیت‌الله العظمي صافی و دیگر بزرگان رفتم و دراین‌باره صحبت کردم. اطلاعات ایشان هم بیش از این نیست. به هر حال، تمام افرادی که می‌توانستند در این زمینه گره‌گشا باشند، به‌ویژه دکتر حسابی، از دنیا رفته‌اند و در دسترس نیستند.

2. انکارناپذیری

الف) شخصیت جامع انیشتین: بنده در حالات انیشتین مطالعه کرده‌ام. ایشان شخصیت جامعی بوده است و تفکرش تنها به فیزیک محدود نبود؛ بلکه در زمینه موضوعات دیگر، از جمله فلسفه و کلام اسلامی نیز مطالعاتی داشته است. از‌این‌رو، کلمات و پرسش و پاسخ‌هایی که در این جریان از قول انیشتین مطرح شده است، امر بعیدی به نظر نمی‌رسد؛ چنان‌که آیت‌الله العظمي صافی نیز می­فرمودند: مطالبی که مطرح شده است، خیلی بلند است و نمی­شود از غیر آقای العظمي بروجردی و انیشتین صادر شده باشد. در نوشته‌هایی که به انیشتین نسبت داده شده است، ایشان فردی به نظر می‌آید که هم به فلسفه مسلط است، هم کلام اسلامی را خوب می‌فهمد و هم با سخنان اخباری‌­ها و مکتب آنها و علامه مجلسی و دیگران آشناست. ازاین‌رو، به‌راحتی نمی‌توان ادعا کرد که کسی این گفت‌وگو و پرسش و پاسخ را ساخته و پرداخته باشد.

ب) ارتباط گسترده آیت‌الله العظمي بروجردی با شخصیت‌های علمی معاصر: آیت‌الله العظمي بروجردی با طیف گسترده‌ای از اساتید و حتی  برخی از سیاستمداران بازنشسته مرتبط بودند؛ مانند تقی‌زاده  که به آیت‌الله العظمي بروجردی ابراز علاقه می‌کرد و دیدارهایی نیز با ایشان داشت. بدیع‌الزمان فروزانفر نیز با ایشان در ارتباط بود. من از خود ایشان شنیدم که گفتند: روزی خدمت آیت‌الله العظمي بروجردی رسیدیم و عرض کردیم: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که شیعه از زمان امام صادق ـ‌علیه‌السلام‌ـ آغاز شده است». ایشان که تا پیش از این جمله آرام نشسته بودند، ناگهان برافروخته شدند و طرز نشستن خود را عوض کردند و فرمودند: «من از شما تعجب می­کنم. شما چرا این حرف را می­زنید؟» آن‌گاه ایشان شروع کردند براي اثبات اینکه شیعه از زمان رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ شروع شده است. حدود دو ساعت توضیح دادند؛ روایت خواندند و شاهد آوردند. پس از آنکه سخنانشان تمام شد، عرض کردم: «مطالب ارزنده‌ای بود؛ کاش این مطالب را می‌نوشتید». ایشان فرمودند: «در مقدمات جامع احادیث شیعه این مطالب را نوشته‌ام». بنابراین، آیت‌الله بروجردی در زمینة ارتباط با اندیشمندان معاصر خود و مکاتبه و مباحثه با ایشان اهتمام داشتند و بعید نیست که با انیشتین نیز مرتبط بوده باشند.

ج) شخصیت جامع آیت‌الله العظمي بروجردی: آیت‌الله بروجردی از یک شخصیت جامع علمی برخوردار بودند. ایشان شاگرد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی بود و تمام مراتب فلسفه و عرفان را گذرانده بودند. ایشان افزون بر تسلط بر فقه و اصول، یک فیلسوف نیز به شمار می‌رفتند. در زمینه حدیث نیز کار کرده و بر تفسیر آیات بسیار مسلط بودند. ایشان بر اساس همین غنای علمی خود، با بسیاری از شخصیت‌های علمی مکاتبه و گفت‌وگوهایی داشته‌اند و پاسخ‌های مبسوطی به بسیاری از پرسش‌ها ارائه می‌کردند. ازاین‌رو هیچ بُعدی ندارد که با انیشتین نیز مکاتباتی داشته باشند. این مسئله قابل تکذیب نیست و ثبوتاً ممکن است؛ هرچند اثباتاً نمی‌توان دلیلی بر آن ارائه کرد.

نکاتی درباره ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و انیشتین

پرسش: حضرت استاد در پایان، اگر نکاتی در این زمینه دارید، لطفاً بیان فرمایید.

پاسخ: 1. اگر نامه آیت‌الله العظمي بروجردی به انیشتین و یا نامه انیشتین به ایشان پیدا شود، این مشکل نیز حل خواهد شد. این امر قابل پیگیری است. هیچ بعدی ندارد که بین این دو شخصیت، رفاقتی بوده و نامه‌نگاری­های صورت گرفته باشد. آیت‌الله العظمي بروجردی شخصیت بسیار پرحوصله‌ای داشتند و کسی بودند که با وجود گرفتاری­ها و مشکلات بسیار، ساعت‌های زیادی برای پاسخ به نامه‌ای وقت می‌گذاشتند. ایشان انیشتین را می‌شناختند و اهمیت کار را تشخیص می‌دادند. ازاین‌رو ممکن است که ایشان با انیشتین وارد مباحث جزئی شوند و به بحث بپردازند. درخواست ما این است که در مقام اثبات این امر، بیشتر کار شود؛ یعنی دست‌خط انیشتین دیده شود.

2. معمولاً نامه­های آیت‌الله العظمي بروجردی، به فارسی یا عربی نوشته می­شدند. بنابراین در صورت صحت این نامه‌نگاری‌ها، به یک مترجم نیاز می‌بود که احتمالاً خود دکتر حسابی این نقش را بر عهده داشتند؛ چون این نامه­ها پست نمی‌شدند و از طریق دکتر حسابی به انیشتین می‌رسیدند. در نتیجه، نقش دکتر حسابی در حل این معما بسیار زیاد است. ازاین‌رو باید با بستگان ایشان ارتباط یافت و پیگیری کرد که آیا در کتابخانه شخصی ایشان، آثاری در این زمینه هست یا خیر.

3. با توجه به اینکه یک طرف این داستان، آیت‌الله العظمي بروجردی است، بنده از کسانی که می‌توانند در این زمینه راهگشا باشند، می‌خواهم که ما را در حل این معما یاری کنند. اگر کسی واقعاً چنین نامه‌ای از انیشتین را یافته است، ما را در جریان قرار دهد. البته نباید این قضیه را سیاسی کرد. اینکه آقای حمیدرضا پهلوی این کتاب را خریده است، یا دیگری، در جای خود قابل تحسین است؛ اما نباید با نگاه سیاسی به آن نگریست. ما باید این کتاب را به دنیا عرضه کنیم. بنده اعلام می‌کنم که ما حاضریم خودمان به هرجایی که لازم است برویم و افراد و متخصصانی را که در این زمینه آگاهی دارند، از نزدیک ببینیم و با آنها مذاکره کنیم. این مسئله برای ما مهم است که ثابت شود معارف ما، حتی در جامعه علمی وزین و سنگینی در سطح انیشتن مخاطب دارد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

 نظر دهید »

سلام بر ارباب بیکفن

17 آبان 1394 توسط صالحي

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 45
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال
  • حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن
  • حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی
  • حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی
  • تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد
  • این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.
  • اخراج اهل فدك توسط غاصبين
  • اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)
  • مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[
  • اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت
  • محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:
  • امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:
  • همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:
  • صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:
  • از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:
  • تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آمار

  • امروز: 42
  • دیروز: 67
  • 7 روز قبل: 489
  • 1 ماه قبل: 2081
  • کل بازدیدها: 74327

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آرشیوها

  • اسفند 1394 (52)
  • بهمن 1394 (13)
  • دی 1394 (8)
  • آذر 1394 (2)
  • آبان 1394 (92)
  • اردیبهشت 1393 (9)
  • فروردین 1393 (8)
  • اسفند 1392 (53)
  • بهمن 1392 (31)
  • بیشتر...

خبرنامه

وبلاگ های من

  • هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس