مصاحبه مجله حوزه با آيت الله شيخ علي صافي گلپايگاني قدس سره پيرامون فضائل اخلاقی و معنوی آيت الله العظمي بروجردي
حوزه: از این که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با ما را پذیرفتند، متشکریم. لطفا ابتدا از چگونگی آشنای خود با آيت الله بروجردی و نقشی که در بیت ایشان داشتید برای ما بفرماييد.
استاد: من و آقای اخوی ایشان را قبل از آمدن به قم می شناختیم، زیرا مرحوم پدرم با آيت الله بروجردی از اصفهان آشنائی نزدیک داشتند. وقتی که ما برای تحصیل به قم آمده بودیم، حضرت آيت الله بروجردی هنوز در بروجرد بودند. مرحوم پدرم توصیه می کردند، بروید بروجرد و از خدمت ایشان استفاده کنید. به خاطر این آشنایی قبلی، از همان ابتدای ورود آيت الله بروجردی به قم، در درس آن بزرگوار شرکت کردیم. البته تا زمانی که مرحوم پدرم به قم آمدند، خودمان را معرفی نکردیم. وقتي آقا برای دیدن ایشان، تشریف آوردند خدمت آقا رسیدیم. از آن به بعد لطف آن بزرگوار به ما بیشتر شد. از کسانی بودیم که در هیات استفتاء ایشان شرکت می کردیم. به خاطر همان آشنائی با پدرمان و اعتمادی که به خود ما داشتند، بسیاری از اسراري که حتی نزدیکان ایشان از آن آگاه نبودند، با ما در میان می گذاشتند. ما نیز چون از مطلب روز به اندازه آگاهی داشتيم، برخی از مطالب را که به نظرمان لازم میآمد، با ایشان در میان میگذاشتیم. به عنوان مثال: شایع بود که همسر نخست وزیر وقت بهائی است. به همین خاطر ایشان از پذیرفتن او برای ملاقات خودداری می نمود، تا این که پس از تلاشهائی بسیار ایشان موافقت کرده بودند.
یادم هست شب آن روزی که قرار بود ملاقات صورت بگیرد، در روزنامه خواندم: به دستور نخست وزیر در تهران خانه زن تاسیس میشود.
خبر روزنامه را نوشتم. آخرهای شب که شد، بردم بیت آقا و دادم به مشهدی اسماعیل و گفتم: این نوشته را به آقا بدهید. صبح زود قبل از طلوع آفتاب کسی از طرف ایشان دنبال من آمد. خدمتشان رفتم. دیدم خیلی ناراحتند.
فرمودند: نیاید. نیاید. منظورشان نخست وزیر بود. آقا بسیار ناراحت بودند. بعضی هم ناراحت شده بودند که چرا من با رساندن این خبر به آقا، سبب ناراحتی معظم له شدهام.
عرض کردم: آقا، اگر بناست این قدر عصبانی شوید، من دیگر برای حضرت عالی چیزی نمینویسم.
فرمودند: آقا! من عمرم را کردهام. منظورشان این بود که نباید به خاطر راحتی من مطالب از من مکتوم بماند.
فرمودند: آخر این شخص دارد میآید. با این وضع چگونه او را بپذیرم.
بنا شد وقتی نخست وزیر آمد، آقا به شدت به او اعتراض کند و نارضایتی خود را از این عمل اعلان نماید.
فرمود: پس تو هم این جا باش. من پذیرفتم.
نخست وزیر آمد. خیلی مودب نشست. پس از احوالپرسی و تعارفات معمول، راجع به کارهایی که دولت در خوزستان کرده بود، گزارش داد.
آيت الله بروجردی، تا آخر جلسه به او بی اعتنائی کردند، حتی صورتشان را هم از او برگردانده بودند. صحبتهای نخست وزیر که تمام شد، ایشان با عصبانیت فرمودند: خانه زن دیگر چیست؟
نخست وزیر وقتی این عصبانیت و آن بی اعتنائی را دید، به کلی منکر اصل قضیه شد. از همان وقت مساله به فراموشی سپرده شد. خلاصه، این جور مسائل را من و آقای اخوی، به آيت الله بروجردی می گفتیم. ایشان هم ترتیب اثر می دادند. بعدها همین مواضع ضد دربار، موجب شد که مرا به مشکین شهر تبعید کردند. همچنین در حل و فصل مسائل دیگر نیز من و برادرم دخالت می کردیم.
حوزه: در زمینه فضائل اخلاقی و معنوی ایشان چنانچه مطالبی به یاد دارید، بفرمایید؟
استاد: در مدتی که من خدمت ایشان بودم، بحق میتوانم بگوییم غیر از معنویت، خوبی و فضیلت در ایشان چیزی ندیدم. بارها به ایشان عرض کردم: غصه من از این است که جناب عالی با این مقام اثباتی که دارید، چرا مقام ثبوتی شما برای دیگران معلوم نشده است. نمیخواهم بگویم ایشان بی نظیر بود، ولی کم نظیر بود.
در هر صورت فضائل معنوی و اخلاقي ایشان بسیار است، از جمله: زهد و معنویت. در زمینه زهد ایشان باید عرض کنم: آن بزرگوار، دیناری از وجوهات استفاده نمی کردند. تمامی مخارج داخلی خود را از درآمد ملک شخصی خود که در بروجرد داشتند، استفاده می کردند. حتی آب حوض منزل را از پول شخصی تهیه می کردند.
یک وقتی من به ایشان عرض کردم: در نزدیک منزل شما نانوایی سنگکی است و نان بسیار خوبی می پزد. شما از این نان استفاده کنید.
فرمود: من به همین نانی که از آرد ملک خودم تهیه می کنم، قانع هستم. این در حالی بود که نان آرد خودشان، مرغوبیتی نداشت.
آقای حاج شیخ قوام که الان امام جماعت مسجد صفائیه هستند، گفتند: آيت الله بروجردی با خانواده و نوکرها، به وشنوه آمده بودند. من شاهد بودم که مصرف گوشت ایشان در روز تنها ده سیر بود. خلاصه ایشان در زندگی خیلی با قناعت بود، حتی از زندگی معمولی هم کمتر بود.
آن بزرگوار، به مال دنیا خیلی بی توجه بود. پول گرفتن برایش خیلی سخت بود، ولی پول دادن آسان. اگر کسی از باب وجوهات و غیره صد هزار تومان برای ایشان می آورد، می گفت: یغفرکم الله. حتي اگر کسی مبلغ بسیار کمی به ایشان می داد، باز می گفت: یغفرکم الله. برای ایشان کم و زیاد تفاوتی نمیکرد.
گاهی اوقات وقت شهریه میشد، ولی پولی در دست نبود. به ایشان می گفتند: شما هم مانند بعضی از مراجع بزرگ به برخی از تجار بنویسید تا پولی بفرستند.
آن مرحوم در پاسخ می فرمود: خدا هست. اتفاقا هم درست میشد. جنبههای معنوی ایشان اصلا قابل توصیف نیست.
ايشان نماز جماعت را نسبتاً طولانی میخواندند؛ ولی وقتی خودشان نماز را فرادا می خواندند، به مراتب طولانیتر و مفصلتر ميخواند. من خودم شاهد بودم که چراغ را خاموش می کردند و نماز میخواندند.
یا رسم ایشان این بود که هر روز به هنگام شروع درس، خطبه نسبتاً مفصلی می خواندند؛ آنچنان به حمد و ستایش خداوند می پرداختند و جملات را بر زبان می آوردند که بدن می لرزید.
ادب
در رعایت ادب نمونه بودند، حتی در مقام اشکال علمی به دیگران، ادب خاصی داشتند. اگر می خواست به سخن کسی اشکال کند، ابتدا نقاط مثبت آن شخصیت را بر میشمرد و از او تجلیل میکرد، سپس انتقادش را می گفت. در نقد و بررسی انظار افراد، ذرهای به شخصیت افراد لطمه وارد نمی شد.
نمونه هایی در خاطرم هست، برای شما عرض می کنم:
1. در مبحث صلوة به مرحوم آيت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اشکال داشتند. ابتدا شروع کردند به تجلیل از کتاب صلاة ایشان و فرمودند: من تاکنون کتابی به این کم لفظی و پرمعنایی ندیدهایم.
آنگاه، اشکال خودشان را مطرح نمودند.
2. مرحوم حاج شیخ عباس قمی، درباره روایتی نظری داده بودند. عدهای از آيت الله بروجردی، از صحت و سقم این نظر سوال کردند. ایشان ابتدا زحمات شیخ عباس قمی را مفصل بیان کردند، آنگاه نظر خود را بیان کردند.
3. یا به هنگام اشکال بر نظری از نظرات شیخ طوسی (رحمة الله علیه) در مقام اعتذار بر می آمدند و می فرمودند: مرحوم شیخ طوسی با این همه تالیفاتی که داشته، مقدار وقتی که برای این موضوع صرف نمودهبسیار اندک بوده است لذا این نظر را داده است.
اجتناب از تملق و چاپلوسی
ایشان اگر درباره کسی سخن میگفت، هیچ گاه افراط و تفریط نمی کرد. هم خودش تملق نمیکرد و هم از تملق دیگران خوشش نمیآمد.
به عنوان مثال: آقایی که فرد ملائی بود و در تعبیر خواب هم وارد بود، گفت: کسی خواب دیده است: تمام صفحات قرآن از بین رفته است و تنها یک صفحه مانده است.
من تعبیر کرده ام: آن صفحه باقی مانده جناب عالی هستید!
مرحوم آيت الله بروجردی، بسیار ناراحت شدند، به طوری که با آن آقا دعوا کردند و فرمودند: چرا این حرفها را می زنید.
یا شاعری درباره امیرالمومنین ( عليه السلام ) شعری گفته بود و چند بیتی هم درباره آيت الله بروجردی سروده بود. سروده اش را خدمت ايشان آورده بود. روش آيت الله بروجردی این بود که به شاعرانی که برای ائمه ( عليه السلام ) شعر می گفتند صله میدادند.
این آقا شعرش را که خواند آيت الله بروجردی، به او صله ندادند. با این که برای امیرالمومنین ( عليه السلام ) شعر خوبی گفته بود. چند بار خدمتشان عرض کردم: ایشان شعر خوبی گفتهاند.
آقا با عصبانیت، فرمودند: این دروغها چیست که درباره من گفته است. کجا من گفتم اینها را بگوید.
عرض کردم: شما فقط برای شعر اميرالمومنین ( عليه السلام ) صله بدهید، چون انصافا شعر خوبی است.
خلاصه با زحمت زیاد، ایشان را قانع کردیم که به این آقا هم صلهای بدهند. خیلی دراین امور دقت داشتند که هيچ وقت تعبیري خلاف واقع گفته نشود.
یادم هست: یک وقتی من و آقای اخوي به همراه ایشان، در داخل حیاط نشسته بودیم. خدمتکار آمد گفت: عدهای از مردم آمدهاند خدمت شما برسند.
آقا فرمودند: من حال ندارم خستهام.
عرض کردم، بروند بگویند: آقا مسرور شدند و سلام رساندند، ولی الان نمیتوانند بیایند.
آقا فرمود: مسرور نشدم که بگویند مسرور شدم !
حوزه: لطفا درباره جنبههای علمی ایشان توضیح بفرمایید.
استاد: باید عرض کنم، ایشان از نظر علمی فرد جامعی بودند. در فقه، اصول، تفسیر، رجال، تاریخ، فلسفه و… صاحب نظر بودند.
تسلط ایشان بر اقوال عامه فوق العاده بود. به همین خاطر هم استنباطهای خوبی داشتند.
در فلسفه تبحر کامل داشتند، از شاگردان ممتاز جهانگیرخان در اصفهان بودهاند. گفته میشد، در فلسفه بعد از مرحوم سبزواری، تا آن زمان کسی مانند مرحوم کمپانی و آيت الله بروجردی نیامده است. شعرهای منظومه را به خوبی حفظ داشتند.
در رجال، اجتهاد می کردند و تنها به نقل نظر دیگران اکتفا نمیکردند.
در اصول، صاحب مبني بودند. در مسائلی مانند مفهوم، ترتب و… مبانی جدید داشتند.
علاوه بر این که در مسائل اصول نیز مانند فقه، ریشه یابی میکردند. در مساله «طلب وارده» بحث میکردند که از کجا و چگونه این مساله وارد علم اصول شده است و مناسبت آن با این علم چیست. با توجه به همین ابتکارات و تحقیقات دقیق بود که مرحوم امام خمینی( رحمة الله علیه) اصول ایشان را مینوشت و در علت نوشتن میفرمودند: چون در اصول زحمت کشیدهاند و مطالبی دارند که نمیخواهم ضایع بشود.
از جهت ادبیات خیلی دقیق بودند. تا همین اواخر اشعار سیوطی را در حفظ داشتند.
یادم هست مبحث نماز جمعه ایشان را تقریر کرده بودم، خدمتشان دادم بعد از مطالعه فرمودند: یک اشتباه ادبی دارید و آن این که اسم علم را با الف و لام نوشتهاید.
و آنچه را هم خوانده بود، خیلی دقیق و خوب خوانده بود. از همان اوان تحصیل بر کتابهایی که خوانده بود به صورت تحقیقی و اجتهادی، حاشیه زده بودند.
نکته دیگر، جنبه تتبع و تحقیق آيت الله بروجردی بود. هرگاه به نقل قول و نظریه ای برخورد می کرد، تا حدامکان به جستجو می پرداخت تا مصدر اولیه آن را به دست آورد. به عنوان مثال: كتاب «مفتاح الکرامة» در نقل اقوال نسبتا کتاب معتبر و جامع است، ولی ایشان به نقل صاحب مفتاح الکرامة اکتفاء نمیکرد و حتي الامكان نظریه را از مصدر اولیهاش، نقل مینمود.
به خاطر همین روحیه تحقیق و تتبعی که در آيت الله بروجردی بود، گاه می شد جواب استفتائی که ما براساس نظر خود ایشان را تنظیم کرده بودیم، وقتی به ایشان میدادیم نظریه مخالف میدادند و میفرمودند: انا فی کل یوم رجل.
اشتیاق به دانش
آن بزرگوار، هيچ گاه از مذاکره علمی و مطالعه خسته نمیشد.
یادم هست ایشان گاهی اوقات كه از کارهای روزانه و مراجعات به شدت خسته میشدند، به طوری که مراجعات را نمیپذیرفتند و به استراحت میپرداختند. در همین حال، اگر از ایشان مطلبی را سوال میکردیم، فورا بر میخواستند و مینشستند و به پاسخ و مذاکره میپرداختند.
به ایشان عرض میکردیم: آقا! شما الان فرمودید خستهام باید استراحت کنم.
پاسخ میدادند: من از کارهای علمی خسته نمیشوم.
گاهی اوقات، اظهار تاسف میکردند که من وقتی در بروجرد بودم فراغت مطالعه و تحقیق داشتم، ولی این جا همهاش گفتار اموری شده ام که مرا از تحقیق واداشته است.
تشویق فضلای مستعد
نسبت به طلبههایی که اهل تلاش و کوشش بودند، اظهار علاقه میکردند و آنان را مورد تشویق قرار میدادند.
یادم هست یکی از طلبههای فاضل که در امتحانات موفق بود، خدمت ایشان مقداری سهم امام آورده بود.
من عرض کردم: آقا ایشان از طلبههای خوب هستند. آقا تمام آن پول را به خود این آقا برگرداند. به مناسبتی از خوبی امتحان این آقا گفتم. ایشان مجددا به آن طلبه پول دادند.
باز به مناسبتی گوشهای از امتحان ایشان را گفتم.
آن مرحوم برای بار سوم نیز به ایشان پول دادند.
این چنین افراد با استعداد و خوب را مود تشویق قرار میدادند.
حوزه: در زمینه موضع سیاسی ایشان اگر مطالبی دارید، بفرمایید.
استاد: مرحوم آيت الله بروجردی، در برابر شاه از موضع قدرت برخورد می کردند. من شاهد برخوردهای ایشان با شاه بودم.
آن مرحوم، در برخورد با شاه بین او و دیگران تفاوتی نمیگذاشت.
از باب نمونه: از سفر خوزستان بر میگشت به راه آهن قم که رسیده بود، برای ملاقات با آيت الله بروجردی توقف کرده بود. آيت الله بروجردی خبر رسید که شاه خواهان ملاقات با شماست.
ایشان در کمال بی اعتنایی فرمودند: «حتما میخواهد همانطور که چند تا عکس با زنش دراین مسافرت گرفته است، بیاید با من هم عکس بگیرد».
نمونه دیگر: ثریا، زن شاه حرف نامربوطی گفته بود از این روی ایشان به عنوان تحقیر فرمودند: « این زنیکه لر چه می گوید».
این نوع برخورد را آيت الله بروجردی، با رضاخان هم داشت.
من در یک ملاقاتی که ایشان با شاه داشت، وقتی دیدم خیلی عادی مثل برخورد با سایر مردم با او رفتار کرد، بعد به ایشان عرض کردم: این برخورد شما، ارادات ما را به شمار بیشتر کرد.
فرمودند: من با پدر، که قدرتمندتر از این بود و آن وقتها من هم این قدرت را نداشتم، همین طور برخورد میکردم، این که جای خود دارد.
در توضیح فرمود: من از سفر حج که بر میگشتم برای زیارت به عتبات رفتم. آیات نجف جمع شدند و به من فرمودند: اوضاع درایران چگونه است؟ آیا می شود علیه رضاخان کاری کرد؟
در هر صورت مطالب آن جلسه لو رفته بود. وقتی به مرز ایران وارد شدم، دستگیرم کردند و به تهران آوردند و در پادگان بازداشتم کردند. رضاخان آمد با من ملاقات کند. برای هر دوی ما نیمکت گذاشتند. نشستیم، من برای این که بفهمانم تحت تاثیر قدرت و مقام او قرار نگرفتهام، دستم را گذاشتم روی لبه نیمکت و به آن تکیه دادم. او حرفهایش را زد و مطالبی رد و بدل شد.
یک وقتی به اقبال، نخست وزیر فرموده بودند: «پدرش بی سواد بود، ولی یک مقدار شعور داشت اما این (محمدرضا پهلوی ) شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمیشود».
همین سابقه مخالفت آيت الله بروجردی، با رضاخان بود که در مرتبه اول وقتی از ایشان دعوت می شود به قم تشریف بیاورند، برخی مخالفت می کنند و میگویند: اگر آيت الله بروجردی به قم بیاید، چون رضاخان با ایشان مخالف است، برای حوزه قم مزاحمت ایجاد می کند و این به صلاح نیست.
علاوه براین، آيت الله بروجردی، در برابر خلافکاریهای شاه می ایستاد و دستگاه نیز از ایشان حساب میبردند.
مرحوم آيت الله حاج آقا حسین قمی، خواستههایی داشتند و برای تحقق خواستههای خود در حضرت عبدالعظیم اقامت کرده بودند. شاه و سهیلی، نخست وزیر وقت به خواستههای ایشان توجهی نمیکردند، تا این که آيت الله بروجردی از بروجرد، تلگراف میزنند و تهدید میکنند.
یکی از مقامات می گوید: اگر تهدید خود را عملی سازد، تمام لرستان پشت سر او قیام خواهند کرد از این روی مجبور میشوند، به خواستههای مرحوم آيت الله حاج آقا حسین قمی ترتیب اثر بدهند.
نمونه دیگر از موضع گیری آيت الله بروجردی، در برابر دستگاه، قضیه ولایت عهدی خواهر شاه بود که میخواستند در مجلس مؤسسان، آن را به تصویب برسانند.
امام خمینی با آيت الله گلپایگانی، به مرحوم پدرم گفتند: شما مساله را با آيت الله بروجردی در میان بگذارید، زیراشایع کردهاند که آيت الله بروجردی با این امر، موافق است. نامهای به آيت الله بروجردی نوشته شد و حضرات: امام خمینی و آيت الله گلپایگانی امضاء کردند.
ایشان در پاسخ، مخالفت شدید و صریح خود را با این امراعلان کردند. در نتیجه این کار خلاف عملی نشد.
همچنین در جریان اصلاح اراضی شاه، حضرت آيت الله بروجردی جلسه تشکیل دادند. امام خمینی و آيت الله گلپایگانی و عدهای دیگر حضور داشتند. در این جلسه، مطالبی مطرح شد. در نتیجه، ایشان نامه نوشتند و مخالفت خود را اعلان کردند و مساله متوقف شد.
مورد دیگر: شاه میخواست با یک زن ایتالیائی، ازدواج کند. برای این موضوع، احتیاج به موافقت آيت الله بروجردی بود. خیلی تلاش شد که ایشان فتوا به جواز ازدواج دائم با غیر مسلمان بدهد.
یادم هست: آيت الله بروجردی حتی ازدواج موقت را نیز فتوا ندادند. با این که حداقل ازدواج موقت با اهل کتاب، بلا اشکال است. گرچه آيت الله بروجردی، چه دائم و چه موقت را بلااشکال می دانستند.
شایداین عدم فتوا به جواز ازدواج با غیرمسلمان، به این خاطر بود که در آن شرایط، این ازدواج را بخصوص برای شاه، به صلاح مسلمین نمیدانستند. گر چه مستقیم از طرف دربار این استفتاء صورت نرگفته بود، اما در عین حال، فتوای خود را که جایز می دانستند، ننوشتند، بلکه مرقوم فرمودند:«علمای امامیه، ازدواج دائم با کتابیه را جایز نمیدانند».
حوزه: در پایان اگر مطالبی درباره آيت الله بروجردی، دارید و برای ما و خوانندگان عزیز مفید میدانید، بفرمائید.
استاد: مطلبی است در رابطه با تبلیغ. آيت الله بروجردی به امر تبلیغ، زیاد توجه داشتند، خصوصا در خارج از کشور کشورهای غربی را شنیدهاید، ولی نکته جالب این که ایشان از حسن رابطه سعودیها با ایران، استفاده کردند و برای ساخت یک بنای تبلیغی در مدینه منوره اقدام نمودند و حجه الاسلام آقای سید محمدتقی طالقانی را برای همین منظور، به مدینه فرستادند. مقدمات کار هم شروع شد. خودم عکس آقای سیدمحمدتقی طالقانی را دیدم که در حال بردن گل بود. متاسفانه چون این خبر، توسط شخص نا آگاهی در نجف پخش شد که بله، ما (شیعیان ) می خواهیم با ساختن این مکان، در مدینه چنین و چنان کنیم. سعودیه، متوجه و مانع ادامه کار شدند.
احترام به اهل بیت
مطلب دیگر، که در خاتمه لازم است بگوییم، شدت احترام آيت الله بروجردی به اهل بیت است.
مرحوم آيت الله بروجردی به خاندان اهل بیت، خیلی احترام می گذاشتند. یادم هست یکی وقتی عدهای از مردم، برای دیدار ایشان آمده بودند. فردی در میان آنان گفت: برای سلامتی امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) و آيت الله بروجردی صلوات.
ایشان با عصبانیت فرمودند: «این شخص را از این جا بیرون کنید. چرا اسم مرا در کنار اسم امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) آورده است».
یا این که شاه عربستان به ایران آمد و برای آيت الله بروجردی هدایایی فرستاده ( البته ایشان، جز قرآنها و مقداری از پرده کعبه، مابقی را رد کردند) و در ضمن، درخواست ملاقات با ایشان را کرد، ولی آيت الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر می فرمود: «این شخص اگر بیاید قم و به زیارت معصومه ( عليها السلام ) نرود، توهین به آن حضرت خواهد بود و من چنین امری را به هیچ وجه تحمل نمی کنم».
حوزه: از این که مصدع اوقات شریف شدیم، ما را ببخشید.
استاد: متشکرم.
منبع: مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت 1370، شماره 43 و 44