• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شعری از داراب افسر بختیاری با گویش زیبای بختیاری ،افسر ار مدح علینه بکنه حق داره چون نی یاهه چو علی دی به جهان شاه سوار

06 بهمن 1392 توسط صالحي




ای کسونی که اگوین شیخ عمر خدمت کرد

دین اسلام از او گشت مسلم به قرار

داستونی مو زتاریخ اگومت گوش بگر

تا به بد جنسی شیخت بکنی خود اقرار

بوو معاویه کر حرب ابوسفیان بید
…
خواست از مذهب اسلام بره تار و نتار

به سر احمد مرسل قشن از کینه کشید

حضرت خیر بشر بید و تمام انصار

کل اصحاب به زحمت همه خندق کندن

خاک وگل پاک اکشیدن همه با کول و کنار

عمرو از کینه اسبه ز خندق پرنید

مات وابین همه خلق از او اسب و سوار

زغروری که به سر داشت ز دل نعره کشید

یا محمد پ چته ؟سی چه نشستی به حصار ؟

مو اویدم که زخندق بکشم تون صحرا

روز باید که به چشمت بکنم چی شو تار

ریشه و بیخ تنه وا مو ز دنیا بکنم

مونه اگون عمرو کر عبدود ریشه درار

عبدود بوم خبر از مو نداره ار اخوم

به جلات تش نزنم و نکنم حونته بار

سر ره جستنمه ار که قورونت ندرم

هرچه داری هش و هوش پاک نبرم با خرو بار

حضرت ختم رسل بنگ به اصحاب کشید  

که یکیتون بروین و بکشین ئی اسگ هار

چو نوازترس همه رنگ زریسون پرست

که جواو هیچ ندادن به رسول مختار

زسر قهر ورستاد به پا شیر خدا

گد گوویل یونه چی شیر و منم شیر شکار

باحضور همه اصحاب علی عرض بکرد

احمد ار ادن بده مو ابرم از یو دمار

حضرت ختم رسل گد به جواوس بنشین

جنگ با فیل خدانه تو چونو خوار مدار

یا علی مر تو ندونی یو کر عبدود

قزقزی کم بکن و رو بنشین کار مدار

وقتی فهمیدعلی میل پیامبر نی دی

ز سر قهر گزید لونه و رهدی به کنار

حرف بی موقع عمر زید که معناس یو بید

که وریستین گویل برویم پاک به فرار

سر جرنید طرف عمرو و به آزار بلند

گد یکی قصه مو دونم ز همی لکه چنار

عمرو بید و مو و کر تاتم هشام

منه یک قافله سنگین ارهدیم شو تار

یه دفعه بی خبری دز سر رهمونه گرد

ار همه چهار نفر بین زیادتر ز هزار

عمرو ور دست گرد کره شتر کرد درک

چشم تا زین به یک از همه سون برد دمار

احمد از حرف عمر اخم کشید ور من یک

گد که فاروق خرفتی و نی یای هیچ به کار

حرف بی موقع مزن کر دل اردونه نبر

سی چه ای قدر ازنی ای همه بی پی به گدار

به زبونت بزنه مار که کرکر نکنی

چند سنگین اکنی بار خوته روز شمار

باز عمرو از ته دل نعره و فریاد کشید

یا محمد بفرستی تو زاصحاب کبار

گد به طعنه :مو اویمه به جهنم بروم

یا فرستم به بهشت پاک مو یونونه به قطار

باز علی عرض بکرد بس که اجازه بده بم

باز فرمود :علی رو بنشین عذر میار

باز عمروز ته دل بنگ به اصحاب کشید

که همی تازه زپاتون ادرارم شولار

یه کله کاغذ یه ور سر شیخین بنم

آبروسون برم ور منه هر شهر و دیار

عمر وا بگرم ریشسه از ته بورم

دم خریس و بکنم ورمنه ای ایل و تبار

سیل ور آینه نکردم و نتاشیم ریشم

به کنیزم نگدم در وره رو شونه بیار

نذر کردم خوم تک تش به مدینه بزنم

لاش اصحاب بسوزنم همه وا هیمه و خار

شتر و میش و بزاتونو به غارت بورم

پاک خرونتونه برونم بورم بی اوسار

کیک چر وابنهم ور منه مال احمد

لاش اصحاب یکابک بکشم ور سر دار

دفعه سوم علی گد به محمد که :بسه

ای قده خفت و خواری به سر خلق میار

التماست اکنم تا سر پات بوسم

که اجازه بدهی بم به حق هشت و جهار

جنگ بدر فراموش نکن مر نیدی

یو هم او شخصه که از ترس مو رهده به فرار

گد محمد به علی :دست خدا پشت و پنات

تو برو تامو بوینم چه ابو آخر کار

شادمون شیر خدا رهد طرف عمرو چو برق

مثل شیری که بوینه به دم ریس شکار

عمرو دیدک چو علینه هو به آواز بلند

گد :تو ورگرد برو جون خته مفت مدار

دوستی مو و بوته تو فراموش نکن

تو برو تا که بیاهن همه اصحاب کبار

کر عفان پدر سی کجنه ؟سی چی نی یا ؟

شیر دیده که چونو دک ازنه مثل شکار

به ابوبکر بگو چند زنی حیله و شند

نصف شو نید که گروسی و تپی ور ته غار

بوس هو پیر دروگو به منه مال خمون

اگوهی دالو پیره که کنه شیر نکار

کجه پ رهده عمر وس بگو ای بخت بوت

ئی چو دی حیله و شند تو نی یا هیچ به کار

دی به تسبیح و دعا نید و به ورد منه لو

کر بی دا اخوهه تا نکنه ازمو فرار

گد علی :احمد و اصحاب کنیز داتن

که چونو گپ ازنی ئی همه با فیس و وقار

اگوهم شهر مدینه بتیول بوته

که اگوی تش ازنم بس همه با هیمه و خار

مر ندونی چو منی خدمت احمد اکنه

که ز شمشیر مو لرزنده ابو لیل و النهار

منه اگون حیدر کرار که معنیس یونه

که منه جنگ ز دشمن نکنه هیچ فرار

دوش بیدی که منه بدر مو غوغا کردم

تاته زوونته گرهدم و کشیدم به مهار

عتبه و شیبه و او هنظله مر یاد تو رهد

اشکماسونه مو شرنیدم ز یک چی چلوار

اگوهم مر فراموش تو وابید به بدر

مرگ ایبارید زشمشیر مو چی اور بهار

(عمرو)گد مرتو ندونی مو تلافی اکنم

ابرم از تو و اصحاب همه نسل و نتار

آخرس جنگ قریشه تو و محمد وندین

به دورو بسکه گدین روز قیامت و شمار

اگوهم گوش تو کر بید به محمد چه گدم

که مونم عمرو کر عبدود ریشه درار

اسم مو زوون به زوون وسته منه ایل عرب

رهده تا ملک عجم تا بره سی چین و تتار

نوم مو ار به پلنگون به منه که یرسه

پاک زترس مو الرزن اگوسی ته غار

کر بوطالب اگر حرف مونو گوش اگری

رهدگیر رو دره زیر جنگ مونو خوار مدار

عتبه و شیبه و اینونه که کشتی دونی

گله سگ گرگنو طی شیرنیان هیچ به شمار

گدمت بوت ابو طالب و تاتت عباسی

به مو بیدن به همه حال همه همدم و یار

حیفم از باوت که مردی تو و محمد مندین

که چو نو فتنه نکارین به منه ایل و تبار

چند ترین فنق درارین ز ختون هی شو وروز

یه کتابی بنویسین که نی یا هیچ به کار

گد علی بس که :بسه بخت بوت حرف نزن

چند تری قصه بیاری نو ز پیر آر و ز پار

عمرو شمشیر کشید خواست بجمنه به علی

گد علی :مطلبیه صبر کن دست بدار

گد علی بس :مو شنیدم تو گدی ور مین جنگ

ز سه خواهش ز یکیسون مو ندارم انکار

عمرو گد :دشمن مو ار که سه خواهش بکنه

زسه خواهش به یکیسون انماهم اقرار

حال ایر میل تو وابیده که خواهش بکنی

مو قبولس اکنم ارچه بوینم دشخار

گد علی بس :پ بی یو حرف مونه گوش بگر

دین اسلام و قبول کن .بت بهلی به کنار

گد که :از دین بووم بخت بووم نیگذرم

تو ازی حرف گذر کن سخنی تازه بیار

گد :حالا که نی یاهی تو به دین احمد

جنک مکن واس برو حرف مزن کار مدار

گد :یابومه چو پرنیم ز خندق زنگل

کل و گاله زپی اسب اکردن بسیار

مو خجالت اکشم ار که بخوم ور گردم

حرف زنگل چکنم که اگوهن کرد فرار

گد :حالا که جونونه پ در و از یابو

چونکه ناجور ابوهه جنگ پیاده و سوار

عمرو سب خنه پی کرد و زدل نعره کشید

که بجمست زمین .گشت هوا تیره و تار

گد علی بس :که تو وا ضربت اول بزنی

تا نگون برد علی حیله و تزویر به کار

دست عمرو رهد به هوا خواست بجمنه به علی

زدل حضرت جبریل امین رهد قرار

سر پتی احمد مرسل و دو دستس به هوا

قسمی داد خدانه به حق هشت و چهار

تاته پیر آدم ز زونی رهدی

ری ومین همه پای کند حوا با دل زار

کل اصحاب انی یشتن همه با گردن کج

مس بارون باهار اشگ ارهدن به کنار

روح موسی ز کل عرش اچرنید به خدا

که خدایا تو علینه به سلامت وادار

به منه هو و جنجال هو جمنید به علی

درک و خودسه شرنید زیک مثل خیار

یه علف داغ نهادی به منه فرق سرس

ارکه اکشت علی کاتموم بید و تبار

وقتی تکبیر علی گد و کشید ک شمشیر

پاک ملائک پی نظاره کشین صف به قطار

آسمونها و زمین درهم و برهم وا بید

انجم و چرخ برین پاک همه رهدن ز مدار

برق شمشیر علی زید منه عرش خدا

یونه اگون برق که افتو ورس کرد فرار

عمرو فهمید که دیه قافله مرگ رسید

نوبت هونه که باید کنه زین مرحله بار

خواست تا جم بخوره شیر خدا جمنید بس

رونسه برق صفت وندبه لم چی لک دار

تا علی شند به عمرو مالک دوزخ چرنید

به سرادار جهنم که کلیتانه بیار

گد منه غرفه تهی جاسه معین بکنین

گد که بووس اوچونه گد روجل و بنداسه درار

عمرو رهمست زپا مر اگودی کوه رهمست

که ورستاد ززمین خرمنی از گرت و غبار

به منه گرت علی رد سر سینه س بنشست

مثل شاهی که سر تخت نشینه به قرار

زمنه چرخ برین یک ملکی داد ندا

کافرین باد بدین سلطنت و شان و وقار

عمرو چرنید به علی :ای مو به قربون سرت

وقتی کشتیم زره مه تو ز لاشم ندرار

گد علی بس که :کری شاد بمیر که علی

نید محتاج ئی آهن بی رنگ و نگار

دشنسه شیر خدا از کل شالس درورد

گوش تا گوش سر عمرو برید رستم وار

سر خین آلی عمرو به منه دس گرد

اخرامید به صد جلوه چو طاووس باهار

به همی حال اوید تا که رسیدی به رسول

کرد تعظیم و به پاهاس سر کرد نثار

کل اصحاب و ابایک همه تکبیر گدن

که صداسون ز برافتو رسید تا به نسار

مختصر قشقره وابید منه مال عرو

ز صداگاله و کل هیچ نه حدبید نه شمار

حضرت ختم رسل دست علینه بگرد

ریسه بوسید و بخندید و نشوندس به کنار

جبریل از طرف حق به سه گم وید به لم

گد به احمد که سلامت ارسونه ستار

حق افرمایه که از ضربت شمشیرعلی

مذهب و دین تو وابید مسلم به قرار

نومسه با قلم سوزنوشتم کل عرش

پی شانس به دم عرش بزیدم ور دار

کوثر و حوض بهشته به تیولس دادم

اختیار شو و روز که اگون لیل و نهار

پاک ملائک همه نه حلقه به گوشس کردم

نصف شال خومه دامبس که کنه زس دستار

به خدائی خودم قدر علینه دونم

نیفروشم مو یه میسه به همه ایل و تبار

افسر ار مدح علینه بکنه حق داره

چون نی یاهه چو علی دی به جهان شاه سوار
 نظر دهید »

شعر عمان سامانی برای امام حسین(ع)

05 بهمن 1392 توسط صالحي

 



پرده ای کاندر برابر داشتند


وقت آمد پرده را برداشتند


ساقی ای با ساغری چون آفتاب


آمد و عشق اندر آن ساغر شراب


پس ندا داد او نه پنهان برملا


کالصلا ای باده خواران الصلا


همچو این می خوشگوار و صاف نیست


ترک این می گفتن از انصاف نیست


حبذا زین می که هرکس مست اوست


خلقت اشیا مقام پست اوست


هرکه این می خورد، جهل از کف بهشت


گام اول پای کوبد در بهشت


جمله ذرات از جا خواستند


ساغر می را ز ساقی خواستند


بار دیگر آمد از ساقی صدا


طالب آن جام را برزد ندا


ای که از جان طالب این باده ای


بهر آشامیدنش آماده ای


گرچه این می را دو صد مستی بود


نیست را سرمایه هستی بود


از خمار آن حذر کن کیان خمار


از سر مستان برون آرد دمار


درد و رنج و غصه را آماده شو


بعد از آن آماده این باده شو


این نه جام عشرت این جام ولاست


درد او درد است و صاف او بلاست


بر هوای او نفس هرکس کشید


یکقدم نارفته پا واپس کشید


سر کشید اول به دعوی آسمان


کاین سعادت را به خود بردی گمان


ذره ای شد زآن سعادت کامیاب


زآن بتابید از ضمیرش آفتاب


جرعه ای هم ریخت زآن ساغر به خاک


زآن سبب شد مدفن تنهای پاک


تر شد آن یک را لب این یک را گلو


وز گلوی کس نرفت این می فرو


فرقه ای دیگر به بو قانع شدند


فرقه ای از خوردنش مانع شدند


بود آن می در تغیر در خروش


در دل ساغر چو می در خم به جوش


چون موافق با لب همدم نشد


اینهمه خوردند اصلا کم نشد


باز ساقی برکشید از دل خروش


گفت ای صافی دلان درد نوش


مرد خواهم همتی عالی کند


ساغر ما را زمی خالی کند


انبیا و اولیا را با نیاز


شد به ساغر، گردن خواهش دراز


جمله را دل در طلب چون خم به جوش


لیکن آن سر خیل مخموران خموش


سر به بالا یکسر از برنا و پیر


لیکن آن منظور ساقی سر به زیر


هریک از جان همتی بگماشتند


جرعه ای از آن قدح برداشتند


باز بود آن جام عشق ذوالجلال


همچنان در دست ساقی مالمال


جام بر کف، منتظر ساقی هنوز


الله الله غیرت آمد غیر سوز


باز ساقی گفت تا چند انتظار


ای حریف لاابالی سر برآر


ای قدح پیمای درآ ، هویی بزن


گوی چوگانم سرت، گویی بزن


چون به موقع ساقیش درخواست کرد


پیر میخواران زجا، قد راست کرد


زینت افزای بساط نشاتین


سرور و سر خیل مخموران حسین


گفت آنکس را که میجویی منم


باده خواری را که میگویی منم


شرطهایش را یکایک گوش کرد


ساغر می را تمامی نوش کرد


باز گفت از این شراب خوشگوار


دیگرت گر هست یک ساغر بیار
 نظر دهید »

در انتقال از عالم وجد و شوق - عمان سامانی

05 بهمن 1392 توسط صالحي






باز آن گوینده گفتن ساز کرد


وز زبان من حدیث آغاز کرد


هل زمانی تا شوم دمساز خویش


بشنوم با گوش خویش آواز خویش


تا ببینم اینکه گوید راز کیست؟


از زبان من سخن پرداز کیست؟


این منم یا رب چنین دستانسرا


یا دگر کس می کند تلقین مرا؟


این منم یا رب بدین گفتار نغز


یا که من چون پوستم گوینده٬ مغز؟


شوخ شیرین مشرب من کیستی؟


ای سخنگوی از لب من کیستی؟


قصه ای مطلوب می گویی٬ بگو


نکته ای مرغوب می گویی٬ بگو


زود باشد کاین می پر مشعله


عارفان را جمله سوزد مشغله


رهروان زین باده مستیها کنند


خود پرستان٬ حق پرستیها کنند



 

 


باز بینم رازی اندر پرده ای

هست دل را گوئیا گم کرده ای

هر زمان از یک گریبان سر زند

گه بر این در، گاه بر آن در زند

کیست این مطلوب کش دل در طلب

نامش از غیرت نمی آرد به لب

در بساط این و آن جویای اوست

با حدیث غیرش اندر جست و جوست

وه که در دریای خون افتاده ام

با تو چون گویم که چون افتاده ام؟

بی خود آنجا دست و پایی می زنم

هر که را بینم صدایی می زنم

وه که عشق از دانشم بیگانه کرد

مستی این دل مرا دیوانه کرد

یا رب آفات دل از من دور دار

من نمی گویم مرا معذور دار




مدتی شد با زبان وجد و حال

با دلستم در جواب و در سوال

گویم ای دل هرزه گردی تا به کی؟

از تو ما را روی زردی تا به کی؟

عزم بالا با همه پستی چرا؟

کاسه لیسا این همه مستی چرا؟

تا به چند از عقل و دین بیگانه ای

دیده وا کن وانه این دیوانگی

مشتم اندر پیش مردم وا مکن

پردته داری کن مرا رسوا مکن

غافلی کز این فساد انگیختن

مر مرا واجب کنی خون ریختن

دل مرا گوید که دست از من بشوی

دل ندارم، رو دل دیگر بجوی

مانع مطلب برای چیستی؟

پرده رازا! تو دیگر کیستی؟

بحر را موجی بود از پیش و پس

آن کشاکش را زخود دانسته خس

باد را گردی بود از پس و پیش

در هوا مرغ آن دهد نسبت به خویش



ســاقیـــا جــــام دگــــر لبـریــز کــن                           آتـــش مـا را ز آبـی تیــــز کـن

تا خــــرد ثـابت بود بر جــای خویش                           مدعا را پرده می گـیـرد به پیش

سرخوشم کن زآن به جان پرورده ها                            تا تـوهم را بسـوزم، پــــرده ها

مست گردم رشتـــه ای آرم به دســت                           قصه مستان که گوید غیر مست؟



اول آدم ســازمســتی ساز کرد

بیخودی در بزم خلد آغاز کرد

برق عصیان صفوتش راخانه سوخت

شــمــع ســوزان شـد پرپروانه سوخت

نوح تـــا گردید با مستی قرین

شد به غرقاب بلا کشتی نشین

مــســت شـد ایـوب از آن جام بلا

گشت از آن بر رنج کرمان مبتلا

بـیـم آن بـد کز بلــیات و علل

ره کند در خانه صبرش خلل

در خلیل آن شعله تا شد شعله زن

کرد انــدر آتـــش ســوزان وطــن

زد چو یونس از سر مستی قدم

ماهی اندر دم کشـید اورا به دم

تا فـلک میرفت اورا از زمین

ذکر:انـی کـنــت مـن الظالمین

یوسف از مستی چو دل آگه شدش

جا زدامـان پـدر در چـه شـــــدش

تا سر یعقوب از آن پـر شـور شد

از غم یوسف دو چشمش کور شد

مست از آن جام بلا شد تا کلیم

سـالـها در تیه محـنت شـد مقیم

عیسی از مستی قدم بردار شد

لاجرم سر منزلـش بر دار شد

احــمـد از آن باده تاشد سرگران

کرد بر وی رو بلا از هر کران

شور آن صهبا در آن قدسی دهن

گــشــت سـنگی عاقبت دندانشکن

مرتضی زآن باده تا گردید مست

لاجـــرم در آســـتیـن بنمود دست

پشگان را دستخوش شد زنده پیل

شـیر غران گشت موران را ذلیل

مجتبی زآن باده تا سر مست گشت

شد دلش خون و فرو آمد به طـشت

 نظر دهید »

امام زاده مقدس محمد ابن حسن علیه سلام در شهرستان الیگودرز

05 بهمن 1392 توسط صالحي


 

امامزاده محمدبن حسن علیه سلام


نسب :


ایشان از فرزندان امام حسن مجتبی (ع) می باشد.

 


 

توضیحات :


امام زاده با کرامت محمدبن حسن (مومد حسن علیه سلام ) که سالانه دهها هزار نفر را از نقاط مختلف به سوی خود جذ ب می نماید و در روستای اینوه واقع می باشد از فرزندان امام حسن مجتبی علیه سلام میباشد.

امامزاده محمدبن حسن علیه سلام که ارادتمندان زیادی در الیگودرز و شهرهای همجوار دارد هر ساله پذیرای زائران زیادی است که به عشق این امامزاده والا مقام مسافت بسیار زیادی را طی می کنند. این امامزاده که موجزات و کرامات زیادی از ایشان نقل می شود در چند کیلومتری شهرستان الیگودرز واقع است این مسافت مسیری کوهستانی و پیچ در پیچ و بسیار خطرناک است که متاسفانه جان بسیاری از زائران این امام زاده را به دلیل سقوط به دره و تصادف گرفته است و این مسیر که نیمی از آن هنوز هم بصورت خاکی است نیازمند توجه مسئولین ذی ربط می باشد.زیبایی های طبعی واقع در مسیر از طبیعت سر سبز گرفته تا آبشار های کوچک و بسیار زیبا جلوه ی خاص و غیر قابل توصیفی را به این منطقه بخشیده که زبان از توصیف واقعی آن عاجز است. در انتهای جاده تا خود امامزاده تقریبا نیم ساعت هم پیاده باید رفت . گذر از یک دره ی تنگ مشکل ترین قسمت آن است.

بعد از عبور از دره و سرازیر شدن به یک زمین هموار می رسید که حرم در انتهای این زمین و نزدیک رودی است که از کوههای اطراف سر چشمه می گیرد.کوهای اطراف پوشیده از درختان بلوط می باشد .ساحتمان حرم بافت قدیمی خود را دارد که بسیار کوچک است. معمولا جلوی در ورودی ترافیک شدیدی بوجود می آید. با توجه به نذورات و کمک های نقدی و غیر نقدی فراوانی که به حرم می شود در اطراف امامزاده تقریبا هیچ گونه امکانات رفاهی برای زائرین فراهم نشده است این امر مشکلات زیادی را برای زائرین به همراه دارد.نذورات زائرین توسط ارگان مربوطه جمع آوری می شود که متاسفانه به نظر میرسد این کمکها اصلا صرف تجهیز و بازسازی خود حرم امامزاده نمی شود.

ولی با این همه هر ساله هزاران نفر به زیارت ایشان می روند. نمونه کوچک ارادتمندی این مردم را می توان در (یا مومد حسن علیه سلام ) هایی که روی خودرو های خود می نویسند.


به گزارش خبرنگار ایرنا زیارتگاه ‘امامزاده محمد بن حسن علیه سلام ‘ که یکی از مکان‌های زیارتی و گردشگری شهرستان الیگودرز است همه ساله میزبان گردشگران و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت از مناطق مختلف لرستان و سایر نقاط کشور بوده که در فاصله 130 کیلومتری از شهر الیگودرز واقع است.

یکی از زائران این زیارتگاه که به همراه خانواده و به سختی خود را به این مکان زیارتی رسانده در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با انتقاد از کم توجهی مسوولان ذیربط به اماکن زیارتی استان لرستان گفت: زیارتگاه ‘محمدبن حسن علیه سلام‘ که مردم استان لرستان ارادت خاصی نسبت به آن دارند مورد بی مهری قرار گرفته و در وضعیت بسیار بدی بسر می برد.

وی افزود:

بنای این زیارتگاه در حال تخریب است و نیاز به مرمت فوری دارد ضمن اینکه محوطه اطراف آن نیز که محل اسکان زائران می باشد نیز از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و زائرانی که از مناطق دور خود را به این مکان می رسانند در وضعیت بسیار بدی باید شبی را در این منطقه بسر برند.


‘ اصغر دریکوند ‘ یکی دیگر از زائران این مکان متبرکه نیز گفت : به دلیل نبود امکانات و زیر ساخت های لازم در اطراف زیارتگاه ، زائران ناچارند با پرداخت مبلغی گزاف بعضا بیش از 500 هزار ریال برای یک شب اسکان به اهالی منطقه پرداخت نمایند که پرداخت این هزینه از عهده بسیاری بر نمی آید.

وی افزود: احداث جاده دسترسی به این مکان زیارتی اقدام قابل قبول و در خور تحسینی است چرا که تا پیش از این دسترسی به این زیارتگاه به سختی و با پیاده روی سخت میسر بود اما جا دارد تا نسبت به ساماندهی محوطه این بنای زیارتی و مرمت بنا نیز اقدام شود. این زائر همچنین افزود:زائرانی که به قصد زیارت با سختی خود را به این مکان می رسانند باید در محلی نامناسب با حداقل امکانات در محوطه اطراف آرامگاه اطراق نمایند. یکی دیگر از زائران نیز بیان داشت: به دلیل کمبود امکانات و فضای نامناسب در اطراف زیارتگاه بسیاری از زائران شب را در درون خودروها سپری کرده و خانواده ها از این بابت با مشکل مواجه هستند. وی خواستار رسیدگی به این مکان زیارتی از سوی اداره کل اوقاف و امور خیریه لرستان با توجه به استقبال گسترده مردم از این مکان زیارتی شد و اظهار داشت :

بنای امامزاده محمد بن حسن علیه سلام با وجود بازدیدکنندگان بسیار همچنان بافتی قدیمی و فرسوده دا شته و آرامگاه تنها ازیک اتاق بسیار کوچک تشکیل شده که مصالح به کار رفته در ساخت آن خشت وگل است.

وی اظهار داشت:ساختمان آرامگاه این امامزاده تقریباً هیچ گونه امکانات رفاهی ندارد. طرح راه شکافی محور ارتباطی و دسترسی امامزاده محمد بن حسن علیه سلام شهرستان الیگودرز با هدف تسهیل در تردد و سفر زایرین این بقعه متبرکه، مدتی پیش با حضور استاندار لرستان به بهره برداری رسید. بخشی از مسیر منتهی به امامزاده، فاقد راه بود که با تأکید استاندار در خصوص ایجاد راه و مناسب سازی این مسیر با بازدیدهای مکرر به منظور تسهیل در تردد مردم ، بقیه مسیر هم راه شکافی شد. این مسیر حدود هفت کیلومتر است که نقش موثری در تسهیل تردد برای حضور و دسترسی به این بقعه متبرکه دارد و عملیات تسطیع و آسفالت این محور نیز به زودی انجام خواهد شد.

معاون فرهنگی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان لرستان در گفت و گو با خبر نگار ایرنا اظهار داشت: زیارتگاه امامزاده محمد بن حسن علیه سلام بدلیل صعب العبور بودن توسعه نیافته و هم اکنون با مساعدت استاندار لرستان و احداث جاده مناسب و توسعه زیر ساخت های آب و برق و اجرای طر ح هادی دسترسی به آن آغاز شده و عملیات ساماندهی این مکان زیارتی و نیز محوطه اطراف آن در دست انجام است.

حجت الاسلام ‘محمدجواد عباس زاده’ افزود: احداث بارگاه و ساختمان جدید برای امام زاده ، سرویس های بهداشتی و زائر سرا بزودی از محل نذورات امامزاده آغاز خواهد شد. وی گفت: دسترسی به این مکان زیارتی کوهستانی با ساخت راه در زمستان سال 89 امکان پذیر شده است، ضمن اینکه عملیات اجرایی فراهم کردن زیر ساخت های لازم برای این مکان زارتی شامل تامین برق و آب نیز در حال انجام است.

حجت الاسلام عباس زاده اظهار امیدواری کرد :با فراهم شدن این زیر ساخت ها به زودی شاهد سهولت دسترسی زائران به این مکان زیارتی و نیز استقرار آنها در محل باشیم. راهنمای مسیر امامزاده محمد ابن حسن علیه سلام (مومدحسن علیه سلام ) الیگودرز هادی حاتمی ـ پایگاه خبری لرنا :

در دل کوه های سر به فلک کشیده بخش زلقی الیگودرز و در دهستان زلقی غربی به مرکزیت پرچل حرم امامزاده ای وجود دارد که دلهای مریدان زیادی از سراسر کشور را هر ساله به خصوص در فصل تابستان به خود جذب می کند .حرم مقدس امامزاده محمد ابن حسن علیه سلام که به قول مردم محلی مومد حسن علیه سلام گفته می شود، امروزه پذیرای مسافران زیادی از سرتاسر ایران به خصوص استان های مرکزی، اصفهان و خوزستان است .هرچند با احداث مسافرخانه ها و سرویس های رفاهی دیگر برای زائران وضعیت رسیدگی به مسافران بهتر شده است، ولی بازهم امکانات موجود برای پذیرایی از چند صد و گاهی بیش از هزار زائری که به برای زیارات امامزاده می آیند کافی نیست برای زیارت این سید بزرگوار باید ابتدا از شرکت های مسافربری موجود در شهر الیگودرز یک مینی بوس یا یک اتوموبیل شاسی بلند کرایه کرد. البته می توان با اتوموبیل شخصی نیز به منطقه سفر کرد ولی ما پیشنهاد می کنیم از این کار صرف نظر کنید: زیرا مسیر صعب العبور و رانندگی در آن برای رانندگان نا آشنا با مسیر مشکل است . ولی ما بر حسب وظیفه میهمان نوازی راهنمای مسیر را در اختیار شما قرار می دهیم . پس از خروج ازشهر الیگودرز به سمت محور اصفهان حرکت می کنید و پس چند کیلومتر کوتاه به سه راهی( شول آباد بزنوید ) می رسید که تابلوی بزرگ سد رودبار لرستان در کنار آن قرار دارد ،به سمت جاده فرعی (شول آباد بزنوید) از جاده اصلی خارج می شوید ،پس از عبور از روستاهای جوشان و ززم به روستای برم و پس از فاصله کوتاهی خان آباد می رسید. سد زیبای برم ـ خان آباد در کنار شما قرار دارد. پس ازخان آباد دو جاده در رو به روی شما قرار دارد :جاده ای که به سمت غرب می رود (سمت راست ) جاده زز و ماهرو و دریاچه گهر و جاده سمت چپ محور بزنوید است (تابلو دیگری از سد رودبار سر دوراهی نصب شده است. ) شما به سمت بزنوید حر کت می کنید . چند محور فرعی ازجمله محور دورک (محور باغ و سکانه ) و محور مکدین ها در راه شما قرار دارد ولی شما همان مسیر قبلی را ادامه دهید تا به گردنه آبشار می رسید . گردنه آبشار در گوگل ارث جاده ای پر پیچ و خم که تا انتهای دره ای میرود و سپس بالا می آید. پیشنهاد می کنیم در پایین دره توقف کوتاهی داشته باشید تا هم از آبشار آب سفید دیدن نمایید و هم استراحتی کرده باشید. آبشار آب سفید پس از عبور از گردنه آبشار و طی مسیری از کنار چند کوه از قالی کوه در میان بهمن گیر ها و عبور ازگردنه نمک(در این منطقه منابع استفاده نشده نمک وجود دارد ) به دوراهی می رسید که به آن گله موئه میگویند بازهم دو محور در روبه روی شما قرار دارد محور سمت چپ که به سمت ارتفاعات است به کارگاه سد رودبار سد می رود و محور سمت راست به طرف روستای بزنوید و کمپ گله موئه شما از محور سمت راست حرکت می کنید.

پس از عبور جاده در میان درختان بلوط به روستای توتکان مرکز منطقه بزنوید و بخش بشارت می رسید. گورستان زیبای شیران سنگی در ابتدای روستا قرار دارد در ابتدای روستا دو محور قرار دارد که محور مستقیم به داخل روستا و به طرف رودخانه رودبار و روستاهای پاخیمه گاه ، دستگرد و مبارک آباد و آبشار وارک و آبشار تیندر میرود و محور سمت راست به سمت پرچل و دره چین و امامزاده محمد ابن حسن علیه سلام شما از محور سمت راست حرکت می کنید. برای اطمینان بیشتر می توانید از اهالی سوال کنید از اینجا به بعد جاده خاکی می شود پس از طی مسافتی کوتاهی به چایخانه های بین راهی بزنوید می رسید که می توانند استراحتگاه دوم شما باشند از توتکان که عبور می کنید جاده در دشتی کوچک قرار می گیرد. نمایی از دشت مذکور بالای روستای توتکان جاده در وسط دشت مشخص است و سپس از کوهی بالا می رود بعد از آن به روستایی غیر متمرکز می رسد به نام سرقلعه که اهالی آنجا هم اقدام به ساخت چند استراحتگاه بین راهی کوچک کرده اند. از آنجا که عبور می کنید پس از گذشت جاده در میان جنگل های بلوط دره تاریک، به منطقه سه پلان می رسید. در آنجا نیز استراحتگاه هایی توسط اهالی فراهم شده است . دره تاریک پس از مدتی عبور از منطقه جاده با شیب نسبتا زیاد و طولانی به سمت بالا حرکت می کند در ابتدای سربالایی آبشار زیبایی در کنار جاده قراردارد و در پایان سربالایی دو تالاب کوچک در کنار جاده قرار دارد که اهالی روستای چالشیر برای مصارف کشاورزی و دامداری از آنها استفاده می کنند . بعد از طی مسافتی به بالای دره ای می رسید که اتوموبیل های زائرین را در پایین دره مشاهده می کنید ولی صبر کنید هنوز پایان راه نیست با اتوموبیل که حرکت می کنید اینبار به سه راهی پرچل می رسید ،محور سمت راست به پرچل و محور سمت چپ به سمت امامزاده می رسد پس از انتخاب محور سمت چپ عبور از جاده ای پر پیچ و خم که حدودا ?? دقیقه (از سه راهی پرچل ) طول میکشد به دره ای میرسید که دیگر باید توقف کنید و پیاده شوید حرکت از الیگودرز تا اینجا تقریبا ? ساعت طول می کشد بقیه مسیر را باید پیاده از میان دره ای زیبا که جوی بار کوچکی در آن در جریان است طی کنید .آبشار های امامزاده در پشت سر شما و در مسیر آب قرار دارد پس از طی مسیری کوتاه به آب مراد می رسید آب مراد نام چشمه ای کم آب است که از بالای صخره به پایین میریزد . سپس طی مسیری دیگر (مسیر پیاده روی ?? تا ?? دقیقه طول میکشد )گنبد امامزاده در مقابل شما می درخشد .


بازسازی بقعه محمد بن حسن علیه سلام الیگودرز با کندی انجام می‌شود گروه فرهنگ و هنر: بازسازی بقعه متبرکه امام‌زاده محمد بن حسن علیه سلام الیگودرز به‌دلیل صعب‌العبور بودن منطقه به کندی انجام می‌شود «مهرداد توکلی»، مدیر اوقاف و امور خیریه الیگودرز در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) شعبه لرستان از وجود 25 بقعه متبرکه در شهرستان الیگودرز خبر داد و گفت: بقعه امام‌زاده محمد بن حسن علیه سلام از نوادگان امام حسن مجتبی علیه سلام یکی از بقاع متبرکه الیگودرز است که به‌دلیل واقع شدن در کوههای صعب‌العبور این شهرستان و نداشتن راه دسترسی انجام فعالیت‌های عمرانی و بازسازی آن بر اساس طرح جامع با مشکل مواجه شده است.

وی افزود: در صورتی‌که راه دسترسی به بقعه متبرکه امام‌زاده محمد بن حسن علیه سلام فراهم شود می‌توانیم عملیات بازسازی این بقعه متبرکه براساس طرح جامع را سرعت دهیم. توکلی با اشاره به این‌که طرح جامع بقعه امام‌زاده محمدبن حسن علیه سلام به مساحت 2 هزار مترمربع شامل زائرسرا، صحن، حرم، کتابخانه، سالن اجتماعات و حسینیه است

 

 

 


 1 نظر

بابا رستم بختیاری ، استاد عرفای بزرگ بابا رستم بختیاری ،

05 بهمن 1392 توسط صالحي

 


بابا رستم بختیاری ، استاد عرفای بزرگ

بابا رستم بختیاری یک ار عارفان مشهور قرن سیزدهم قمری است که در ابتدای دوره قاجاریه می زیست. وی  که با نام  رستم بیک نیز شهرت دارد ، یکی ازمشایخ سلسه چشتیه بود. « وی سیدی از افراد ایل بختیاری بود که ابتدا لشگری بود و در قوای نظامی اشتغال داشت اما به وادی سیر و سلوک قدم نهاد »(1 )و به مراتب بالای عرفان و معنویت دست یافت. بابا رستم پس از خروج از منصب نظامی گری،  در شهر اصفهان سکونت اختیار کرد و در تکیه «  مادر شازده » یا تکیه شیخ محمد تقی رازی تخته فولاد که در بخش جنوب غربی تخت فولاد و شمال تکیه خوانساری قرار دارد ، بسر می برد.  اصل تکیه به پیش از دوره قاجار می رسد. اما وقتی مریم بیگم دایه سیف الدوله سلطان محمد میرزا  فرزند فتحعلی شاه حاکم اصفهان در سال 1246 قمری وفات یافت این تکیه و مقبره برای وی ساخته شد. به همین خاطر تکیه به نام « مادر شاهزاده » مشهور است. این تکیه و بسیاری از تکایای دیگرموقوفاتی داشتند که در آمد حاصله از انها صرف تامین هزینه های نگهداری این تکایا و همچنین پرداخت حقوق خادمان و نگهبانان می شد. به همین خاطر این تکایا می توانست جایی برای سکونت ، زهد ، عبادت و ریاضت باشد. نقل می کنند برخی از این تکیه ها دارای دخمه هایی بودند که جایگاه عرفا و صوفیان بود. در تکیه مادر شاهزاده نیز  چله خانه وجود داشت که در سمت غربی تکیه قرار دارد که در آن اهل دل 40 روز به روزه و عبادت می‌نشستند.  در کتاب « تاریخ اصفهان » از  بابا رستم ، با نام رستم بیک یاد می شود که از مشایخ سلسله چشتیه بود و در مقبره شاه سید علی اکبر قمیشه مدفون است.( در 18 کیلومتری شمال شرقی شهرضا در حاشیه جاده اصفهان – شهرضا)  پس از مرگ بابا رستم ، حاج میرزا صادق تخت فولادی جانشین وی گردید.»(2 )   

e="text-align: justify;">

کلمة «بابا»  اصطلاحی بود که از زمان سلجوقی رواج پیدا کرد ولی از قرن هفتم و هشتم بسیار متداول گشت و به عرفا و صوفیه داده می شد و معنای آن  پیر ، قلندر ، سرکرده ، پیران کامل ،  سالخورده و عنوان احترامی برای صوفیان ، عارفان و حکیمان در زبان های فارسی و ترکی بوده است . در ترکی به هر یک از افرادی که در رأس گروه یا سازمانی قرار دارند حتی اگر سالمند نباشند به قصد احترام بابا گفته شده است. مشهورترین عارفانی  که با کلمه بابا معروف هستند ،  می توان از باباطاهر، بابا جعفر، بابا افضل کاشی ، بابا کمال خجندی ، بابا رکن الدین ، بابا محمود ، باباقاسم ، بابا کوهی ، باباخداداد ، بابافغانی ، بابا نعمت الله نخجوانی و…. نام برد.در قرن هشتم و نهم اغلب این باباها در اصفهان رندگی می کردند.در باره دوره حیات  بابا رستم  با  استناد به زمان و تاریخ ساخت و بازسازی کامل تکیه و تاریخ فوت شاگرد و مریدش حاج محمد صادق تخت فولادی که در سال01290ق. دارفانی را وداع گفت ، می توان گفت که این عارف مشهور در قرن سیزدهم قمری می زیست.

وی زاهدی عابد و سالکی وارسته بود که مراحل سیر و سلوک را طی کرده بود و به درجات بالای عرفان و کمال رسید. پاهای بابا رستم بر اثر زیاد ایستادن جهت عبادت و نماز از قدرت افتاده بود ، بطوریکه در موقع حرکت می شلید و به سبب بیداری مداوم نیز یک چشمشان دید خود را از دست داده بود. گاهی با گویش بختیاری با خداوند مناجات  و راز و نیاز می کرد. بابا رستم هنگامی که قصد داشت با کمک شاگردش حاج محمد صادق تخت فولادی به زیارت خانه خدا مشرف شود ، در راه  در شهرضا فوت و در جوار آرامگاه امام زاده شاهرضا به خاک سپرده شد. اگر چه در کتاب « تاریخ اصفهان » محل آرامگاه بابارستم را در مقبره شاه سید علی اکبر قمیشه  در 18 کیلومتری شمال شرقی شهرضا در حاشیه جاده اصفهان – شهرضا ذکر شده است. لیکن به استناد شواهد بسیاری و از جمله تایید فرزند بزرگوار مرحوم آیت الله نخودکی ، مقبره این شخصیت عارف ومتأله درکنار مقبره فقیه ، فیلسوف و زاهد مرحوم میرزامحمدعلی خلیفه سلطانی قرارداشته  است. محل آن  به موازات چهارمترارتفاع ازسطح مقبره درسمت جلوی آخرین قطعه گلزارشهداء(رضوان الله علیهم أجمعین) می‌باشد،


عارفان و سالکان بزرگی از محضر بابا رستم فیض بردند و پرورش یافتند. یکی از معروفترین شاگردان وی مرحوم « حاج محمد صادق مشهور به تخت فولادی » است. که از عرفای بزرگ قرن سیزدهم و استاد سیر و سلوک مرحوم « حاج شیخ حسنعلی نخودکی» ( ره ) بود. ملا علی اکبر به واسطه کرامتی که از حاج محمد صادق دید  به مدت 22 سال از محضرش بهره مند گردید و پسرش شیخ حسنعلی را از سن 7 تا 11 سالگی به وی سپرد تا زیر نظر ایشان تربیت شود. حاج محمد صادق که در اواخر سلطنت فتحعلی شاه قاجار زندگی می کرد ، در شهر اصفهان به کار رنگرزی اشتغال داشت. در باره زندگی وی و چگونگی روی آوردن وی به عرفان آورده اند:


«  در اوایل جوانی به کار رنگرزی اشتغال داشته و به کمک چند شاگرد کارگاه رنگرزی رااداره می کرده اند . عادت آن مرحوم در جوانی این بود که با وجود نا امنی حاکم بر شهر هر  روز عصر با شاگردان برای تفریح از شهر اصفهان خارج می شدند  و به جهالت و عیاشی  می گذراندند.. روزی به هنگام غروب که از دروازه شیراز به طرف شهر باز می گشتند ، در بین راه در قبرستان تخت فولاد از دور چشمشان به پیر مردی می افتد که سر بر زانوی تفکر نهاده و در خود فرو رفته بود . مرحوم حاجی به شاگردان خود می گویند : « هنوز تا غروب آفتاب  وقت زیادی است برویم و قدری با این پیر شوخی و مزاح کنیم پس از فرارسیدن غروب به  شهر باز می گردیم.» به پیر مرد نزدیک می شوند و سلام می کنند . پیر مرد سر برداشته و جواب سلام می دهد و دوباره سر به زانو می گذارد. می پرسند اسم شما چیست ؟ از کجا آمده اید؟ چکاره هستید ؟ پیر جوابی نمی دهد . مرحوم حاجی با  ته عصایی که در دست داشتند به شانه پیر مرد می زنند و می گویند: « انسانی یا دیوار که هر چه با توصحبت  می کنیم جوابی نمی دهی؟» باز هم جوابی نمی شنوند . لا جرم ایشان به همراهان میگویند: «  برگردیم برویم ایستادن بیش از این نتیجه ای ندارد» چند گامی که از پیر مرد دور میشوند آن مرد بزرگ سر بر میدارد و به مرحوم حاج محمد صادق میفرماید: « عجب جوانی هستی ،  حیف از جوانی تو! » و دیگر حرفی نمی زند . مرحوم حاج محمد صادق با شنیدن این کلمات دیگر خود را قادر به حرکت  نمی بیند ، می ایستد و کلید دکان را به شاگردان میدهد.سپس خود بر میگردد و در خدمت پیر می نشیند. تا سه شبانه روز پیر سخنی نمی گوید جز اینکه هر چند ساعت یکبار بر سبیل استقهام می فرماید: اینجا چه کار داری ؟ برخیز و به دنبال کار خود برو. بعد از سه شبانه روز پیر روشن ضمیر به مرحوم حاجی میفرماید: شغل شما چیست ؟ می گوید رنگرزی. پیر می فرماید: پس روزها برو و به کسب خود مشغول  باش و  شبها اینجا نزد من بیا. مرحوم حاجی به دستور پیر عمل می کند. روزها به شغل رنگرزی مشغول  بوده  و شبها با درآمد روزانه خود به خدمت پیر که نامش « بابا رستم بختیاری» بود می آمده  است.آن پیر بزرگوار نیز وجوه مزبور را کلا” به فقرا ایثار می کرد. حتی اعاشه مرحوم حاج محمد صادق نیز از ِقبل مرحوم بابا رستم تامین می گردید . پس از یکسال مرحوم بابا رستم می فرماید دیگر رفتن شما  به دکان رنگرزی ضروری نیست ، همینجا بمانید.مرحوم حاجی در آن محل که امروز به نام تکیه مادر شازده در قبرستان تخت فولاد اصفهان معروف میباشد ، میماند مزار ایشان نیز آنجاست. مدت یکسال تمام شبها را به تهجد وعبادت و روزها را به ریاضت می گذراند.پس از یکسال در روز عید قربان مرحوم بابا به مرحوم حاجی می فرمایند : امروز به شهر بروید. به منزل فلان شخص مراجعه کنید و جگرگوسفندی را که قربانی کرده اند ،بگیرید. بعد در ملا عام هیزم جمع کنید و با جگر گوسفند اینجا بیاورید.   شخصی را که مرحوم بابا رستم نام برده بودند کسی بود که مرحوم حاجی محمد صادق با ایشان از قبل میانه خوبی نداشتند . به این علت مرحوم حاجی جگر گوسفندی را از بازار خریداری می کنند . قدری هیزم هم از نقاطی خلوت جمع آوری می کنند و با خود می برند.چون به خدمت بابا می رسند ، ایشان با تشدد می فرمایند :  هنوز اسیر هوی و هوس خود هستی و خلق را می بینی. جگر را خریدی و هیزم را از محل خلوت جمع نمودی. سالی دیگر  می گذرد. یک روز که مرحوم حاجی برای انجام حاجتی به شهر میروند در راه مقداری کشمش خریده  و می خورند . پس از مراجعت مرحوم بابا با تغیر و تشدد می فرمایند : هنوز هم گرفتار هوای نفسی مرحوم حاجی می فرمایند آنگاه تصمیم گرفتم چند ساعتی از نزد ایشان دور شوم بلکه غضب مرحوم  بابا فرو نشیند . ولی به محض آنکه راه اقتادم از اطراف بر من سنگ باریدن گرفت ناگاه مرحوم بابا با صدای بلند فرمودند: دو سال زحمت تو را کشیده ام کجا می روی؟ برگشتم و فهمیدم که غضب ایشان بر حسب ظاهر خشم و غضب است ولی در باطن جز رحمت و محبت چیزی نیست. یکروز مرحوم بابا رستم به مرحوم حاجی می فرمایند : بروید شهر مقداری ماست بخرید و بیاورید، مرحوم حاجی طبق دستور عمل میکنند . در مراجعت با یکی از سوارهای حکومتی برخورد می کنند . سوار از ایشان میخواهد که از لباسها و اسبش  نگهداری کنند تا او در رودخانه شنا کند ،  مرحوم حاجی می فرمایند وقت ندارم و باید بروم آن مرد جاهل با دست تازیانه به سر حاجی می زند بطوریکه سر ایشان می شکند و ماستها میریزد. مرحوم حاجی با سکوت خود را در کنار رودخانه تمیز می کنند . مجددا” ماست می خرند و مراجعت می نمایند. مرحوم بابا علت تاخیر را جویا میشوند مرحوم حاجی قضیه را شرح می دهند. مرحوم بابا سوال می کنند شما چه عکس العملی نشان دادی ؟ مرحوم حاجی می گویند هیچ نگقتم  و جزای عمل او را به خدا واگذار نمودم. میفرمایند: کار خوبی نکردی . برای اینکه او سر شما را شکسته به خدا واگذارش نمودی. فورا” با عجله برگرد و با او تغیر و تشدد نما. مرحوم حاجی فورا” بر می گردند. ولی هنگامی می رسند که کار از کارگذشته و اسب او را بر زمین زده و هلاکش کرده است. چه خوب می گوید مولانا :

اولیا   اطفال   حقند   ای    پسر                  غایبی  و  حاضری  بس  باخبر

غایبی   مندیش   از   نقصانشان                    کو  کشد  کین  از برای  جانشان

گفت   اطفال   منند   این   اولیا                    در غریبی   فرد  از  کار  و  کیا

از برای امتحان خوار و خفیف                        لیک  اندر  سّر  منم  یار  و  ندیم

مرحوم حاجی چند سالی در خدمت مرحوم بابا رستم به ریاضت خود ادامه داده شبها را تا صبح بیدار و به عبادت مشغول بوده اند. خود ایشان فرموده اند هر زمان  که خواب بر من غلبه می کرد، مرحوم بابا میفرمود: صادق اینجا محل خواب نیست اگر می خواهی بخوابی به خانه خود برگرد. مرحوم حاجی فرموده بود  پای  مرحوم  بابا بر اثر زیاد ایستادن جهت عبادت و نماز از قدرت افتاده بود ، بطوریکه در موقع حرکت می شلید و به سبب بیداری مداوم نیز یک چشمشان دید خود را از دست داده بود. لذا ایشان  به لهجه بختیاری با خداوند مناجات  و عرض می کرده است : « خدایا شلم کردی ، کورم کردی ، دیگراز من چه می خواهی؟» این وضع ادامه داشته تا بعد از چند سال که روزی مرحوم بابا به مرحوم حاج  محمد صادق می فرمایند : آرزو دارم به سفر حج مشرف شوم ولی استطاعت بدنی و قدرت راه رفتن ندارم.مرحوم حاج صادق می فرمایند : من شما را به پشت می گیرم و به مکه می برم . مرحوم  بابا می پذیرد. از اصفهان لباس احرام تهیه می کنند و مرحوم حاجی ایشان را بر پشت می گیرد و به عزم سفر بیت الّله راه می افتند . وقتی که به شاه رضا که 14 فرسنگ با اصفهان فاصله دارد می رسند ، مرحوم بابا می فرماید: « عمر من به پایان رسیده است . امشب این خرقه تهی خواهم  کرد  مرا غسل  دهید و با این  لباس احرام مرا کفن و دفن کنید. سه شبانه روز بر قبر من بیتوته و قرآن تلاوت کنید و بعد برگردید» مرحوم حاج محمد صادق مطابق دستور عمل می کند و بعد از انجام مراسم به اصفهان باز می گردد و سال دیگر به نیابت از طرف مرحوم بابا به قصد زیارت بیت الّله از اصفهان حرکت می کند.»3

بسیاری از عرفا و سالکان مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد بابا رستم بودند. بطور مثال: حاج شیخ محمد صادق تخت فولادی ، شاگرد مرحوم بابا رستم بختیاری بود. حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ، شاگرد حاج شیخ محمد صادق تخت فولادی بود. سید ابوالحسن حافظیان مشهدی ، شاگرد حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی می باشد و استاد قنبری شاگرد عارف جلیل القدرسید ابوالحسن حافظیان مشهدی می باشد. آقا میرزا محمدحسن تخت فولادی نیز شاگرد و جانشین حاج محمد صادق تخت فولادی بود.

منابع:

1-   قاسمی ، رحیم  « گلشن اهل سلوک » ، اصفهان ، کانون پژوهش  ، 1385. صص 161 تا 1632- همایی ، جلال الدین « تاریخ اصفهان» تهران ، انتشارات هما ، 1381 ، ص 120 ؛ فقیه میرزایی ، گیلان و
همکارانش « تخت فولاد یادمان تاریخی اصفهان»   جلد 2 ، تهران ، انتشارت پژوهشکده زبان و گویش به
همکاری ادراه کل امور فرهنگی سازمان میراث فرهنگی ، 1384 ، ص 2333- مقدادی اصفهانی ، علی « نشان از بی نشان ها » تهران ، انتشارات جمهوری ، 1379. صص 35 تا 444- سایت صالحین


نویسنده : مصطفی علیزاده گل سفیدی
تهیه و تنظیم : یار آشنا
 نظر دهید »

عارفان و علمای مذهبی لُر •

05 بهمن 1392 توسط صالحي

عارفان و علمای مذهبی لُر

• شیخ محمد نبی (بن احمد) تویسرکانی


• آیة الله شیخ حسینعلی تویسرکانی


• علامه شیخ علی اکبر نهاوندی


• آیت‏الله محمدباقر محسنى ملایرى


• شاه خوشین لرستانی

 

• آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی


• سید محمدمهدی بحرالعلوم


• آیت الله روح الله کمالوند خرم آبادی

 

• آیت الله میرزا محمد صالح لرستانی


• آیت الله شیخ عبدالرحمن لرستانی


*آیت الله ملک حسینی

 

*شیخ عبدالله نجفی بختیاری


شیخ عبدالله نجفی بختیاری معروف به « شیخ پیاده » ، در اصل نامش سیف الله بود. وی در خانواده ای ثروتمند  چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله خان از خوانین بختیاری بود. وی ازهمان کودکی روحش لطیف و سرشتش نیکو بود.. به خاندان عصمت و طهارت علاقه و ارادت زیادی داشت.  زندگی او با زندگی خان زادگان سازگاری نداشت  به همین دلیل ، روش زندگی او اعتراض خان زادگان را در پی داشت.شیخ زاهد ، عارف و عابد آنچه از مال دنیا داشت و یا از پدرش به ارث برده بود ،  در راه خدا انفاق کرد و بخشید و دست از مال دنیا شست و از ریاست بر ایل و مردم دل کند و رهسپار عتبات عالیات شد. شیخ عبدالله ، زاهدی عارف بود که فضایل بسیاری داشت از جمله:1 - ارادت و محبت به اهل بیت خصوصا” حضرت علی (ع):نقل می کنند ، در عنفوان جوانی ارتباطش با روحانیت به ویژه با سید جوانی سبب شد تا شیفته اهل بیت علیهم السلام شود. همچنین نقل می کنند هرکس در باره امیر مومنین مداحی می کرد گاو ، گوسفند و… به او هدیه می داد. با کمال فروتنی در جلسات روضه امام حسین شرکت می کرد و سمت سقایی را به خود اختصاص داده بود .وی چشمش به جمال حضرت ابوالفضل العباس نورانی گشت که بر اسبی سوار او را مورد عنایت قرار داد.

1-    صاحب کرامات:نقل می کنند ، شیخ پیاده می فرمود:  « چه بسیار پیش می آمد در بیابان گرفتار می شدم و در حالی که گرسنه و تشنه بودم ناگهان متوجه می شدم که شخصی می فرمود: میل به چایی داری؟ چای گرم آماده داشت…. نان و کره تازه در اختیارم می گذاشت …. در بیابان عبور      می کردم حیوانات درنده حلقه زده بودند و من از وسط آنها رد می شدم ،  آنها هیچ کاری با من نداشتند.» وی شهود ملکوتی داشت . در دل شب هنگامی که با محبوب مناجات می کرد هر سوال و شبهه ای که داشت ، مشاهد می نمود. شیخ همچنان صاحب طی الارض بود

2-    ملاقات با امام زمان ( عج):حاج آقا معین شیرازی یکی از اخیار اصفهان نقل می کند از وی پرسیدم خدمت امام زمان   می رسید یا نه ؟ گفت: « خدمت حضرت برسم یا نرسم فایده ای به حال شما ندارد ، شما باید به فکر خودتان باشید»: همچنین نقل می کنند شیخ عبدالله می فرمودند: « گاهی که پول یا چیزی نیاز داشته باشم حضرت ولی الله الاعظم با یک واسطه برایم می فرستند.» همچنین نقل می کنند « امام زمان قرآنی به ایشان هدیه کردند» و با امام زمان به مکه مشرف شد. به جزیره خضراء نیز  مشرف گردید.

شرح حال این زاهد عارف بعد از مرگش در قالب کتابی با عنوان « در کوچه عشق » چاپ گردید.


* بابا رستم بختیاری ، استاد عرفای بزرگ


بابا رستم بختیاری یک ار عارفان مشهور قرن سیزدهم قمری است که در ابتدای دوره قاجاریه می زیست. وی  که با نام  رستم بیک نیز شهرت دارد ، یکی ازمشایخ سلسه چشتیه بود. « وی سیدی از افراد ایل بختیاری بود که ابتدا لشگری بود و در قوای نظامی اشتغال داشت اما به وادی سیر و سلوک قدم نهاد »(1 )و به مراتب بالای عرفان و معنویت دست یافت. بابا رستم پس از خروج از منصب نظامی گری،  در شهر اصفهان سکونت اختیار کرد و در تکیه «  مادر شازده » یا تکیه شیخ محمد تقی رازی تخته فولاد که در بخش جنوب غربی تخت فولاد و شمال تکیه خوانساری قرار دارد ، بسر می برد.  اصل تکیه به پیش از دوره قاجار می رسد. اما وقتی مریم بیگم دایه سیف الدوله سلطان محمد میرزا  فرزند فتحعلی شاه حاکم اصفهان در سال 1246 قمری وفات یافت این تکیه و مقبره برای وی ساخته شد. به همین خاطر تکیه به نام « مادر شاهزاده » مشهور است. این تکیه و بسیاری از تکایای دیگرموقوفاتی داشتند که در آمد حاصله از انها صرف تامین هزینه های نگهداری این تکایا و همچنین پرداخت حقوق خادمان و نگهبانان می شد. به همین خاطر این تکایا می توانست جایی برای سکونت ، زهد ، عبادت و ریاضت باشد. نقل می کنند برخی از این تکیه ها دارای دخمه هایی بودند که جایگاه عرفا و صوفیان بود. در تکیه مادر شاهزاده نیز  چله خانه وجود داشت که در سمت غربی تکیه قرار دارد که در آن اهل دل 40 روز به روزه و عبادت می‌نشستند.  در کتاب « تاریخ اصفهان » از  بابا رستم ، با نام رستم بیک یاد می شود که از مشایخ سلسله چشتیه بود و در مقبره شاه سید علی اکبر قمیشه مدفون است.( در 18 کیلومتری شمال شرقی شهرضا در حاشیه جاده اصفهان – شهرضا)  پس از مرگ بابا رستم ، حاج میرزا صادق تخت فولادی جانشین وی گردید.»(2 )

 


*   شیخ یعقوب  بختیاری


شیخ یعقوب ابن ابراهیم ابن جمال الدین بن ابراهیم البختیاری الحویزی الاصفهانی در آغاز نیمه دوم قرن یازدهم ه.ق. در منطقه بختیاری دیده به جهان گشود. وی در شوشتر ، هویزه و شیراز به تحصیل علوم دینی پرداخت. در شهر شوشتر در محضر سید نعمت الله محدث جزایری کسب فیض نمود و بیشتر اوقاتش در شهر شوشتر بود وی عالمی فاضل و یکى از اعلام تفسیرى قرن یازدهم و دوازدهم  هجرى در دوره صفویه بود که در ادب ، فقه و حدیث و تفسیر تبحر فراونی داشت. چون بخشی از عمر خود را در حوزه علمیه هویزه که در آن روزگار حوزه ای معروف بود ، گذراند ملقب به هویزی گردید. وی به شهر اصفهان نیز مسافرت کرد و بخشی از عمر خود را در این شهر به تحصیل و تدریس علوم دینی و ارشاد مردم اختصاص داد و از این جهت به اصفهانی نیز شهرت پیدا کرد.« سید عبدالله جزایری» در کتاب « تذکره شوشتر» در باره وی می نویسد:


« وی در علوم عربیّت از نحو و صرف و لغت و معانی و قرائت نظیر نداشت و در فقه و حدیث و اصول نیز مسلم و مرجوع الیه بود و مصنّفات بسیار مبسوطه و مختصره و حواشی بر اکثر کتبی که از نظر گذرانیده بود نوشته نهایت چون در امر فتوی قدری تعجیل و به روایات شاذّه و اقاویل مجهوله متروکه بسیار تعویل می نمود مصنّفات فقیّهه ی او مهجور و فوائد و تحقیقات او غیر مشهور مانده و او از جمله ی معمّرین بود و در سال چهل و هفت در حویزه وفات نمود.» (جزایری ، 1384:155).سید عبدالله جزایری که از شاگردان شیخ بود ، کتب و مباحث « مقدمات » ، « الصلاه » و « الکشاف » را از ایشان تلمذ نمود.
شیخ یعقوب که عالمی بزرگ و صاحب فتوا بود از چنان توانایی و اشراف برخوردار گردید که برکتب زیادی حاشیه و توضیحات نوشت ، مانند:
1-  شرح کامل صحیفه سجادیه  که مرحوم صدر صاحب شیعه آن را  مشاهده نموده است.
2- شرح الشرائع
3- شرح زیده الاصول
4- حاشیه الفیه شهید
5- شرح فروع الکافی
6- حاشیه علی تصریف زنجانی
7- حاشیه کنز العرفان
8- شرح دیباچه حاشیه ملاعبدالله
9- حاشیه علی تهذیب المنطق الشهابادیه
10- حاشیه بر مغنی اللبیب
شیخ صاحب تالیفات فراوانی نیز بود که عبارتنداز :
11- الاعتبار فی اختصار الاستبصار (  در کتاب تذکره القبور الاسفار آمده است) در سه جلد
در تجوید القرآن
12-الجرائد در اخلاق       الخرائد فى الاخلاص
13- صوافی الصافی:  . این تفسیر که برگزیده هایى از تفسیر الصافى فیض کاشانى است که جهت تعمیم استفاده مردم از آن تفسیر, انتخاب و گزینش نموده است  این تفسیر مبسوط و مفصل و در مجلدى بزرگ قرار گرفته است , به حدى که از حدود ترجمه خارج و داخل در مقوله تفسیر بوده , عارى ازفواید ادبى نیست. فراغت از تحریر و استنساخ آن , در غره ذى قعدة الحرام 1140 صورت پذیرفته است .
مـرحـوم حـاج آقا بزرگ تهرانى طبق نقلى که در الذریعه دارد, بخشى از آن تفسیر را از آغاز سوره الملک تا پایان قرآن مجید دیده است , و نام آن صوافى الصافى مى باشد.
مـرحـوم حـاج آقا بزرگ تهرانى در موردمحل نگهدارى آن مى نویسند: ((نسخه اصلى این تفسیر, پیش ابوالمجد آقا رضا دراصفهان یافت مى شود. گـویا اخیرا از کتابخانه ایشان , به کتابخانه آقاى سید محمدعلى روضاتى در اصفهان انتقال یافته است. و دیگر در کتابخانه حاج ملا باقرشوشترى یافت مى شود.
14- الفوائد در اخبار
15- خلاصه الاقول در باره رجال حلی که در سال 1095 پایان یافت
16- لطا ئف الافهام که به سال 1103 نگارش یافت.
17- النور الساطع
18- الخمائل
19- رساله صرف
20- رساله الصلاتیه
21- کتاب النحو
22- ادعیه مجربه

شیخ یعقوب بختیاری در فاصله 1147 تا 1150 پس از عمری طولانی در اصفهان وفات یافت. اگر چه در باره محل وفات وی اختلاف نظر وجود دارد .برخی وفات را در هویزه گزارش کرده اند. در کتاب « تذکره القبور دانشمندان و بزرگان اصفهان» آمده است که شیخ یعقوب در تخت فولاداصفهان به خاک سپرده شد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • 45
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال
  • حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن
  • حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی
  • حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی
  • تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد
  • این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.
  • اخراج اهل فدك توسط غاصبين
  • اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)
  • مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[
  • اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت
  • محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:
  • امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:
  • همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:
  • صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:
  • از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:
  • تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آمار

  • امروز: 51
  • دیروز: 67
  • 7 روز قبل: 489
  • 1 ماه قبل: 2081
  • کل بازدیدها: 74327

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آرشیوها

  • اسفند 1394 (52)
  • بهمن 1394 (13)
  • دی 1394 (8)
  • آذر 1394 (2)
  • آبان 1394 (92)
  • اردیبهشت 1393 (9)
  • فروردین 1393 (8)
  • اسفند 1392 (53)
  • بهمن 1392 (31)
  • بیشتر...

خبرنامه

وبلاگ های من

  • هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس