• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مصاحبه مجله حوزه با آيت الله شيخ علي صافي گلپايگاني قدس سره پيرامون فضائل اخلاقی و معنوی آيت الله العظمي بروجردي

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

هر روز به هنگام شروع درس، آنچنان به حمد و ستایش خداوند می پرداختند و جملات را بر زبان می آوردند که بدن می لرزید.
مصاحبه مجله حوزه با آيت الله شيخ علي صافي گلپايگاني قدس سره پيرامون فضائل اخلاقی و معنوی آيت الله العظمي بروجردي

 

حوزه: از این که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با ما را پذیرفتند، متشکریم. لطفا ابتدا از چگونگی آشنای خود با آيت الله بروجردی و نقشی که در بیت ایشان داشتید برای ما بفرماييد.

 

استاد: من و آقای اخوی ایشان را قبل از آمدن به قم می شناختیم، زیرا مرحوم پدرم با آيت الله بروجردی از اصفهان آشنائی نزدیک داشتند. وقتی که ما برای تحصیل به قم آمده بودیم، حضرت آيت الله بروجردی هنوز در بروجرد بودند. مرحوم پدرم توصیه می کردند، بروید بروجرد و از خدمت ایشان استفاده کنید. به خاطر این آشنایی قبلی، از همان ابتدای ورود آيت الله بروجردی به قم، در درس آن بزرگوار شرکت کردیم. البته تا زمانی که مرحوم پدرم به قم آمدند، خودمان را معرفی نکردیم. وقتي آقا برای دیدن ایشان، تشریف آوردند خدمت آقا رسیدیم. از آن به بعد لطف آن بزرگوار به ما بیشتر شد. از کسانی بودیم که در هیات استفتاء ایشان شرکت می کردیم. به خاطر همان آشنائی با پدرمان و اعتمادی که به خود ما داشتند، بسیاری از اسراري که حتی نزدیکان ایشان از آن آگاه نبودند، با ما در میان می گذاشتند. ما نیز چون از مطلب روز به اندازه آگاهی داشتيم، برخی از مطالب را که به نظرمان لازم می­آمد، با ایشان در میان می­گذاشتیم. به عنوان مثال: شایع بود که همسر نخست وزیر وقت بهائی است. به همین خاطر ایشان از پذیرفتن او برای ملاقات خودداری می نمود، تا این که پس از تلاش­هائی بسیار ایشان موافقت کرده بودند.

یادم هست شب آن روزی که قرار بود ملاقات صورت بگیرد، در روزنامه خواندم: به دستور نخست وزیر در تهران خانه زن تاسیس می­شود.

خبر روزنامه را نوشتم. آخرهای شب که شد، بردم بیت آقا و دادم به مشهدی اسماعیل و گفتم: این نوشته را به آقا بدهید. صبح زود قبل از طلوع آفتاب کسی از طرف ایشان دنبال من آمد. خدمتشان رفتم. دیدم خیلی ناراحتند.

فرمودند: نیاید. نیاید. منظورشان نخست وزیر بود. آقا بسیار ناراحت بودند. بعضی هم ناراحت شده بودند که چرا من با رساندن این خبر به آقا، سبب ناراحتی معظم له شده­ام.

عرض کردم: آقا، اگر بناست این قدر عصبانی شوید، من دیگر برای حضرت عالی چیزی نمی­نویسم.

فرمودند: آقا! من عمرم را کرده­ام. منظورشان این بود که نباید به خاطر راحتی من مطالب از من مکتوم بماند.

فرمودند: آخر این شخص دارد می­آید. با این وضع چگونه او را بپذیرم.

بنا شد وقتی نخست وزیر آمد، آقا به شدت به او اعتراض کند و نارضایتی خود را از این عمل اعلان نماید.

فرمود: پس تو هم این جا باش. من پذیرفتم.

نخست وزیر آمد. خیلی مودب نشست. پس از احوالپرسی و تعارفات معمول، راجع به کارهایی که دولت در خوزستان کرده بود، گزارش داد.

آيت الله بروجردی، تا آخر جلسه به او بی اعتنائی کردند، حتی صورتشان را هم از او برگردانده بودند. صحبت­های نخست وزیر که تمام شد، ایشان با عصبانیت فرمودند: خانه زن دیگر چیست؟

نخست وزیر وقتی این عصبانیت و آن بی اعتنائی را دید، به کلی منکر اصل قضیه شد. از همان وقت مساله به فراموشی سپرده شد. خلاصه، این جور مسائل را من و آقای اخوی، به آيت الله بروجردی می گفتیم. ایشان هم ترتیب اثر می دادند. بعدها همین مواضع ضد دربار، موجب شد که مرا به مشکین شهر تبعید کردند. همچنین در حل و فصل مسائل دیگر نیز من و برادرم دخالت می کردیم.

حوزه: در زمینه فضائل اخلاقی و معنوی ایشان چنانچه مطالبی به یاد دارید، بفرمایید؟

استاد: در مدتی که من خدمت ایشان بودم، بحق می­توانم بگوییم غیر از معنویت، خوبی و فضیلت در ایشان چیزی ندیدم. بارها به ایشان عرض کردم: غصه من از این است که جناب عالی با این مقام اثباتی که دارید، چرا مقام ثبوتی شما برای دیگران معلوم نشده است. نمی­خواهم بگویم ایشان بی نظیر بود، ولی کم نظیر بود.

در هر صورت فضائل معنوی و اخلاقي ایشان بسیار است، از جمله: زهد و معنویت. در زمینه زهد ایشان باید عرض کنم: آن بزرگوار، دیناری از وجوهات استفاده نمی کردند. تمامی مخارج داخلی خود را از درآمد ملک شخصی خود که در بروجرد داشتند، استفاده می کردند. حتی آب حوض منزل را از پول شخصی تهیه می کردند.

یک وقتی من به ایشان عرض کردم: در نزدیک منزل شما نانوایی سنگکی است و نان بسیار خوبی می پزد. شما از این نان استفاده کنید.

فرمود: من به همین نانی که از آرد ملک خودم تهیه می کنم، قانع هستم. این در حالی بود که نان آرد خودشان، مرغوبیتی نداشت.

آقای حاج شیخ قوام که الان امام جماعت مسجد صفائیه هستند، گفتند: آيت الله بروجردی با خانواده و نوکرها، به وشنوه آمده بودند. من شاهد بودم که مصرف گوشت ایشان در روز تنها ده سیر بود. خلاصه ایشان در زندگی خیلی با قناعت بود، حتی از زندگی معمولی هم کمتر بود.

آن بزرگوار، به مال دنیا خیلی بی توجه بود. پول گرفتن برایش خیلی سخت بود، ولی پول دادن آسان. اگر کسی از باب وجوهات و غیره صد هزار تومان برای ایشان می آورد، می گفت: یغفرکم الله. حتي اگر کسی مبلغ بسیار کمی به ایشان می داد، باز می گفت: یغفرکم الله. برای ایشان کم و زیاد تفاوتی نمی­کرد.

گاهی اوقات وقت شهریه می­شد، ولی پولی در دست نبود. به ایشان می گفتند: شما هم مانند بعضی از مراجع بزرگ به برخی از تجار بنویسید تا پولی بفرستند.

آن مرحوم در پاسخ می فرمود: خدا هست. اتفاقا هم درست می­شد. جنبه­های معنوی ایشان اصلا قابل توصیف نیست.

ايشان نماز جماعت را نسبتاً طولانی می­خواندند؛ ولی وقتی خودشان نماز را فرادا می خواندند، به مراتب طولانی­تر و مفصل­تر مي­خواند. من خودم شاهد بودم که چراغ را خاموش می کردند و نماز می­خواندند.

یا رسم ایشان این بود که هر روز به هنگام شروع درس، خطبه نسبتاً مفصلی می خواندند؛ آنچنان به حمد و ستایش خداوند می پرداختند و جملات را بر زبان می آوردند که بدن می لرزید.

ادب

در رعایت ادب نمونه بودند، حتی در مقام اشکال علمی به دیگران، ادب خاصی داشتند. اگر می خواست به سخن کسی اشکال کند، ابتدا نقاط مثبت آن شخصیت را بر می­شمرد و از او تجلیل می­کرد، سپس انتقادش را می گفت. در نقد و بررسی انظار افراد، ذره­ای به شخصیت افراد لطمه وارد نمی شد.

نمونه هایی در خاطرم هست، برای شما عرض می کنم:

1. در مبحث صلوة به مرحوم آيت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اشکال داشتند. ابتدا شروع کردند به تجلیل از کتاب صلاة ایشان و فرمودند: من تاکنون کتابی به این کم لفظی و پرمعنایی ندیده­ایم.

آنگاه، اشکال خودشان را مطرح نمودند.

2. مرحوم حاج شیخ عباس قمی، درباره روایتی نظری داده بودند. عده­ای از آيت الله بروجردی، از صحت و سقم این نظر سوال کردند. ایشان ابتدا زحمات شیخ عباس قمی را مفصل بیان کردند، آنگاه نظر خود را بیان کردند.

3. یا به هنگام اشکال بر نظری از نظرات شیخ طوسی (رحمة الله علیه) در مقام اعتذار بر می آمدند و می فرمودند: مرحوم شیخ طوسی با این همه تالیفاتی که داشته، مقدار وقتی که برای این موضوع صرف نمودهبسیار اندک بوده است لذا این نظر را داده است.

اجتناب از تملق و چاپلوسی

ایشان اگر درباره کسی سخن می­گفت، هیچ گاه افراط و تفریط نمی کرد. هم خودش تملق نمی­کرد و هم از تملق دیگران خوشش نمی­آمد.

به عنوان مثال: آقایی که فرد ملائی بود و در تعبیر خواب هم وارد بود، گفت: کسی خواب دیده است: تمام صفحات قرآن از بین رفته است و تنها یک صفحه مانده است.

من تعبیر کرده ام: آن صفحه باقی مانده جناب عالی هستید!

مرحوم آيت الله بروجردی، بسیار ناراحت شدند، به طوری که با آن آقا دعوا کردند و فرمودند: چرا این حرف­ها را می زنید.

یا شاعری درباره امیرالمومنین ( عليه السلام ) شعری گفته بود و چند بیتی هم درباره آيت الله بروجردی سروده بود. سروده اش را خدمت ايشان آورده بود. روش آيت الله بروجردی این بود که به شاعرانی که برای ائمه ( عليه السلام ) شعر می گفتند صله می­دادند.

این آقا شعرش را که خواند آيت الله بروجردی، به او صله ندادند. با این که برای امیرالمومنین ( عليه السلام ) شعر خوبی گفته بود. چند بار خدمتشان عرض کردم: ایشان شعر خوبی گفته­اند.

آقا با عصبانیت، فرمودند: این دروغ­ها چیست که درباره من گفته است. کجا من گفتم اینها را بگوید.

عرض کردم: شما فقط برای شعر اميرالمومنین ( عليه السلام ) صله بدهید، چون انصافا شعر خوبی است.

خلاصه با زحمت زیاد، ایشان را قانع کردیم که به این آقا هم صله­ای بدهند. خیلی دراین امور دقت داشتند که هيچ وقت تعبیري خلاف واقع گفته نشود.

یادم هست: یک وقتی من و آقای اخوي به همراه ایشان، در داخل حیاط نشسته بودیم. خدمتکار آمد گفت: عده­ای از مردم آمده­اند خدمت شما برسند.

آقا فرمودند: من حال ندارم خسته­ام.

عرض کردم، بروند بگویند: آقا مسرور شدند و سلام رساندند، ولی الان نمی­توانند بیایند.

آقا فرمود: مسرور نشدم که بگویند مسرور شدم !

حوزه: لطفا درباره جنبه­های علمی ایشان توضیح بفرمایید.

استاد: باید عرض کنم، ایشان از نظر علمی فرد جامعی بودند. در فقه، اصول، تفسیر، رجال، تاریخ، فلسفه و… صاحب نظر بودند.

تسلط ایشان بر اقوال عامه فوق العاده بود. به همین خاطر هم استنباط­های خوبی داشتند.

در فلسفه تبحر کامل داشتند، از شاگردان ممتاز جهانگیرخان در اصفهان بوده­اند. گفته می­شد، در فلسفه بعد از مرحوم سبزواری، تا آن زمان کسی مانند مرحوم کمپانی و آيت الله بروجردی نیامده است. شعرهای منظومه را به خوبی حفظ داشتند.

در رجال، اجتهاد می کردند و تنها به نقل نظر دیگران اکتفا نمی­کردند.

در اصول، صاحب مبني بودند. در مسائلی مانند مفهوم، ترتب و… مبانی جدید داشتند.

علاوه بر این که در مسائل اصول نیز مانند فقه، ریشه یابی می­کردند. در مساله «طلب وارده» بحث می­کردند که از کجا و چگونه این مساله وارد علم اصول شده است و مناسبت آن با این علم چیست. با توجه به همین ابتکارات و تحقیقات دقیق بود که مرحوم امام خمینی( رحمة الله علیه) اصول ایشان را می­نوشت و در علت نوشتن می­فرمودند: چون در اصول زحمت کشیده­اند و مطالبی دارند که نمی­خواهم ضایع بشود.

از جهت ادبیات خیلی دقیق بودند. تا همین اواخر اشعار سیوطی را در حفظ داشتند.

یادم هست مبحث نماز جمعه ایشان را تقریر کرده بودم، خدمتشان دادم بعد از مطالعه فرمودند: یک اشتباه ادبی دارید و آن این که اسم علم را با الف و لام نوشته­اید.

و آنچه را هم خوانده بود، خیلی دقیق و خوب خوانده بود. از همان اوان تحصیل بر کتاب­هایی که خوانده بود به صورت تحقیقی و اجتهادی، حاشیه زده بودند.

نکته دیگر، جنبه تتبع و تحقیق آيت الله بروجردی بود. هرگاه به نقل قول و نظریه ای برخورد می کرد، تا حدامکان به جستجو می پرداخت تا مصدر اولیه آن را به دست آورد. به عنوان مثال: كتاب «مفتاح الکرامة» در نقل اقوال نسبتا کتاب معتبر و جامع است، ولی ایشان به نقل صاحب مفتاح الکرامة اکتفاء نمی­کرد و حتي الامكان نظریه را از مصدر اولیه­اش، نقل می­نمود.

به خاطر همین روحیه تحقیق و تتبعی که در آيت الله بروجردی بود، گاه می شد جواب استفتائی که ما براساس نظر خود ایشان را تنظیم کرده بودیم، وقتی به ایشان می­دادیم نظریه مخالف می­دادند و می­فرمودند: انا فی کل یوم رجل.

اشتیاق به دانش

آن بزرگوار، هيچ گاه از مذاکره علمی و مطالعه خسته نمی­شد.

یادم هست ایشان گاهی اوقات كه از کارهای روزانه و مراجعات به شدت خسته می­شدند، به طوری که مراجعات را نمی­پذیرفتند و به استراحت می­پرداختند. در همین حال، اگر از ایشان مطلبی را سوال می­کردیم، فورا بر می­خواستند و می­نشستند و به پاسخ و مذاکره می­پرداختند.

به ایشان عرض می­کردیم: آقا! شما الان فرمودید خسته­ام باید استراحت کنم.

پاسخ می­دادند: من از کارهای علمی خسته نمی­شوم.

گاهی اوقات، اظهار تاسف می­کردند که من وقتی در بروجرد بودم فراغت مطالعه و تحقیق داشتم، ولی این جا همه­اش گفتار اموری شده ام که مرا از تحقیق واداشته است.

تشویق فضلای مستعد

نسبت به طلبه­هایی که اهل تلاش و کوشش بودند، اظهار علاقه می­کردند و آنان را مورد تشویق قرار می­دادند.

یادم هست یکی از طلبه­های فاضل که در امتحانات موفق بود، خدمت ایشان مقداری سهم امام آورده بود.

من عرض کردم: آقا ایشان از طلبه­های خوب هستند. آقا تمام آن پول را به خود این آقا برگرداند. به مناسبتی از خوبی امتحان این آقا گفتم. ایشان مجددا به آن طلبه پول دادند.

باز به مناسبتی گوشه­ای از امتحان ایشان را گفتم.

آن مرحوم برای بار سوم نیز به ایشان پول دادند.

این چنین افراد با استعداد و خوب را مود تشویق قرار می­دادند.

حوزه: در زمینه موضع سیاسی ایشان اگر مطالبی دارید، بفرمایید.

استاد: مرحوم آيت الله بروجردی، در برابر شاه از موضع قدرت برخورد می کردند. من شاهد برخوردهای ایشان با شاه بودم.

آن مرحوم، در برخورد با شاه بین او و دیگران تفاوتی نمی­گذاشت.

از باب نمونه: از سفر خوزستان بر می­گشت به راه آهن قم که رسیده بود، برای ملاقات با آيت الله بروجردی توقف کرده بود. آيت الله بروجردی خبر رسید که شاه خواهان ملاقات با شماست.

ایشان در کمال بی اعتنایی فرمودند: «حتما می­خواهد همانطور که چند تا عکس با زنش دراین مسافرت گرفته است، بیاید با من هم عکس بگیرد».

نمونه دیگر: ثریا، زن شاه حرف نامربوطی گفته بود از این روی ایشان به عنوان تحقیر فرمودند: « این زنیکه لر چه می گوید».

این نوع برخورد را آيت الله بروجردی، با رضاخان هم داشت.

من در یک ملاقاتی که ایشان با شاه داشت، وقتی دیدم خیلی عادی مثل برخورد با سایر مردم با او رفتار کرد، بعد به ایشان عرض کردم: این برخورد شما، ارادات ما را به شمار بیشتر کرد.

فرمودند: من با پدر، که قدرتمندتر از این بود و آن وقت­ها من هم این قدرت را نداشتم، همین طور برخورد می­کردم، این که جای خود دارد.

در توضیح فرمود: من از سفر حج که بر می­گشتم برای زیارت به عتبات رفتم. آیات نجف جمع شدند و به من فرمودند: اوضاع درایران چگونه است؟ آیا می شود علیه رضاخان کاری کرد؟

در هر صورت مطالب آن جلسه لو رفته بود. وقتی به مرز ایران وارد شدم، دستگیرم کردند و به تهران آوردند و در پادگان بازداشتم کردند. رضاخان آمد با من ملاقات کند. برای هر دوی ما نیمکت گذاشتند. نشستیم، من برای این که بفهمانم تحت تاثیر قدرت و مقام او قرار نگرفته­ام، دستم را گذاشتم روی لبه نیمکت و به آن تکیه دادم. او حرف­هایش را زد و مطالبی رد و بدل شد.

یک وقتی به اقبال، نخست وزیر فرموده بودند: «پدرش بی سواد بود، ولی یک مقدار شعور داشت اما این (محمدرضا پهلوی ) شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمی­شود».

همین سابقه مخالفت آيت الله بروجردی، با رضاخان بود که در مرتبه اول وقتی از ایشان دعوت می شود به قم تشریف بیاورند، برخی مخالفت می کنند و می­گویند: اگر آيت الله بروجردی به قم بیاید، چون رضاخان با ایشان مخالف است، برای حوزه قم مزاحمت ایجاد می کند و این به صلاح نیست.

علاوه براین، آيت الله بروجردی، در برابر خلاف­کاری­های شاه می ایستاد و دستگاه نیز از ایشان حساب می­بردند.

مرحوم آيت الله حاج آقا حسین قمی، خواسته­هایی داشتند و برای تحقق خواسته­های خود در حضرت عبدالعظیم اقامت کرده بودند. شاه و سهیلی، نخست وزیر وقت به خواسته­های ایشان توجهی نمی­کردند، تا این که آيت الله بروجردی از بروجرد، تلگراف می­زنند و تهدید می­کنند.

یکی از مقامات می گوید: اگر تهدید خود را عملی سازد، تمام لرستان پشت سر او قیام خواهند کرد از این روی مجبور می­شوند، به خواسته­های مرحوم آيت الله حاج آقا حسین قمی ترتیب اثر بدهند.

نمونه دیگر از موضع گیری آيت الله بروجردی، در برابر دستگاه، قضیه ولایت عهدی خواهر شاه بود که می­خواستند در مجلس مؤسسان، آن را به تصویب برسانند.

امام خمینی با آيت الله گلپایگانی، به مرحوم پدرم گفتند: شما مساله را با آيت الله بروجردی در میان بگذارید، زیراشایع کرده­اند که آيت الله بروجردی با این امر، موافق است. نامه­ای به آيت الله بروجردی نوشته شد و حضرات: امام خمینی و آيت الله گلپایگانی امضاء کردند.

ایشان در پاسخ، مخالفت شدید و صریح خود را با این امراعلان کردند. در نتیجه این کار خلاف عملی نشد.

همچنین در جریان اصلاح اراضی شاه، حضرت آيت الله بروجردی جلسه تشکیل دادند. امام خمینی و آيت الله گلپایگانی و عده­ای دیگر حضور داشتند. در این جلسه، مطالبی مطرح شد. در نتیجه، ایشان نامه نوشتند و مخالفت خود را اعلان کردند و مساله متوقف شد.

مورد دیگر: شاه می­خواست با یک زن ایتالیائی، ازدواج کند. برای این موضوع، احتیاج به موافقت آيت الله بروجردی بود. خیلی تلاش شد که ایشان فتوا به جواز ازدواج دائم با غیر مسلمان بدهد.

یادم هست: آيت الله بروجردی حتی ازدواج موقت را نیز فتوا ندادند. با این که حداقل ازدواج موقت با اهل کتاب، بلا اشکال است. گرچه آيت الله بروجردی، چه دائم و چه موقت را بلااشکال می دانستند.

شایداین عدم فتوا به جواز ازدواج با غیرمسلمان، به این خاطر بود که در آن شرایط، این ازدواج را بخصوص برای شاه، به صلاح مسلمین نمی­دانستند. گر چه مستقیم از طرف دربار این استفتاء صورت نرگفته بود، اما در عین حال، فتوای خود را که جایز می دانستند، ننوشتند، بلکه مرقوم فرمودند:«علمای امامیه، ازدواج دائم با کتابیه را جایز نمی­دانند».

حوزه: در پایان اگر مطالبی درباره آيت الله بروجردی، دارید و برای ما و خوانندگان عزیز مفید می­دانید، بفرمائید.

استاد: مطلبی است در رابطه با تبلیغ. آيت الله بروجردی به امر تبلیغ، زیاد توجه داشتند، خصوصا در خارج از کشور کشورهای غربی را شنیده­اید، ولی نکته جالب این که ایشان از حسن رابطه سعودی­ها با ایران، استفاده کردند و برای ساخت یک بنای تبلیغی در مدینه منوره اقدام نمودند و حجه الاسلام آقای سید محمدتقی طالقانی را برای همین منظور، به مدینه فرستادند. مقدمات کار هم شروع شد. خودم عکس آقای سیدمحمدتقی طالقانی را دیدم که در حال بردن گل بود. متاسفانه چون این خبر، توسط شخص نا آگاهی در نجف پخش شد که بله، ما (شیعیان ) می خواهیم با ساختن این مکان، در مدینه چنین و چنان کنیم. سعودیه، متوجه و مانع ادامه کار شدند.

احترام به اهل بیت

مطلب دیگر، که در خاتمه لازم است بگوییم، شدت احترام آيت الله بروجردی به اهل بیت است.

مرحوم آيت الله بروجردی به خاندان اهل بیت، خیلی احترام می گذاشتند. یادم هست یکی وقتی عده­ای از مردم، برای دیدار ایشان آمده بودند. فردی در میان آنان گفت: برای سلامتی امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) و آيت الله بروجردی صلوات.

ایشان با عصبانیت فرمودند: «این شخص را از این جا بیرون کنید. چرا اسم مرا در کنار اسم امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) آورده است».

یا این که شاه عربستان به ایران آمد و برای آيت الله بروجردی هدایایی فرستاده ( البته ایشان، جز قرآنها و مقداری از پرده کعبه، مابقی را رد کردند) و در ضمن، درخواست ملاقات با ایشان را کرد، ولی آيت الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر می فرمود: «این شخص اگر بیاید قم و به زیارت معصومه ( عليها السلام ) نرود، توهین به آن حضرت خواهد بود و من چنین امری را به هیچ وجه تحمل نمی کنم».

حوزه: از این که مصدع اوقات شریف شدیم، ما را ببخشید.

استاد: متشکرم.

 

منبع: مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت 1370، شماره 43 و 44

 نظر دهید »

متن كامل مصاحبه با آيت الله علوي بروجردي در آستانه سالگرد آيت الله العظمي بروجردي قدس سره

03 اسفند 1392 توسط صالحي

متن كامل مصاحبه با آيت الله علوي بروجردي در آستانه سالگرد آيت الله العظمي بروجردي قدس سره


تقارن‌های تاریخی مربوط به آیت‌الله العظمی بروجردی

سیزدهم شوال سالگرد رحلت حضرت آيت‌الله العظمي بروجردي ـ رحمت‌الله‌علیه ـ است. آیت‌الله بروجردي در روز پنج‌شنبه، یازدهم محرم سال 1364 قمری، حدود ساعت پنج بعدازظهر وارد قم شدند و پس از استقبال مردم و در بدو ورود، به حرم مطهر مشرف شدند. ایشان سال‌ها بعد، در روز پنج‌شنبه، سیزدهم شوال 1380 قمري (1340 شمسی) رحلت كردند و حدود ساعت پنج بعدازظهر، پس از تشییع مردم، در حرم مطهر فاطمه معصومه ـ سلام‌الله‌علیها ـ به خاك سپرده شدند. امسال نیز روز پنج‌شنبه ـ دوازدهم و بنا به قولی سیزدهم شوال ـ مصادف با روز درگذشت ايشان است. اينها تقارن‌هاي جالبی است كه در تاريخ پيش مي­آيد.

نخستین حضور آیت‌الله بروجردی در قم

حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی، پیش از سال 1364 يك بار نیز به قم آمده بودند؛ بدین شرح که ایشان در سال 1344 حین بازگشت از حج، در مرز ايران دستگير و به تهران منتقل شدند و حدود صد روز در زندان رضاخان بازداشت بودند.

پس از پایان دوره بازداشت، ايشان را از بازگشت به بروجرد منع كردند. ازاین‌رو ايشان به مشهد مشرف شدند و حدود یازده ماه در آنجا بودند و درس خود را شروع کردند. هرچند آیت‌الله بروجردی قصد ماندن داشتند، ولي قضايايي در مشهد اتفاق مي­افتد كه شهربانی مشهد ايشان را مجبور مي­كند كه از مشهد بيرون برود. در نتیجه ايشان به قم مشرف مي‌شوند و حدود هفت ماه در آنجا مي‌مانند و درس خود را شروع مي­كنند.

در قم نیز مسائلي پيش مي‌آيد و بر اساس مدارکی كه موجود است، دست‌هایی در کار بود که ايشان را مجبور می‌کند به بروجرد برگردند. به همین دلیل، ايشان به بروجرد برمي‌گردند و تا سال 1364 قمری که دوباره به قم می‌آیند، در آنجا می‌مانند.

درخواست علمای قم از آیت‌الله بروجردی برای هجرت به قم

آنچه موجب هجرت آیت‌الله بروجردی به قم شد، درخواست مکرر علما و مراجع قم بود. خود آیت‌الله بروجردي مي‌فرمودند: از همان زمانی كه در بروجرد بودم، اعلام قم، از جمله مرحوم آیت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري، مرا به حضور در قم دعوت می‌کردند.

درخواست علما، ابتدا به‌وسيله مرحوم آيت‌الله العظمي سيدصدرالدين صدر شروع شد. ايشان بسیار تلاش کردند كه بعد از درگذشت حاج شيخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله بروجردی به قم بيايند. پس از آن، هنگامی که آیت‌الله بروجردی به دلیل بیماری در تهران بستری بودند، حضرت امام خمینی، آيت‌الله حائري، آيت‌الله داماد و… برای عزیمت ایشان به قم بسيار تلاش كردند و در نتیجه این تلاش‌ها ایشان پس از بهبودي به قم آمدند و هفده سال در آنجا اقامت داشتند.

دو سال اول حضور ایشان در قم، مصادف بود با مرجعيت اعلاي آيت‌الله العظمي حاج سيدابوالحسن اصفهاني. پس از رحلت ايشان، آیت‌الله بروجردي به مدت پانزده سال، مرجعيت عامه شيعه را در اختيار داشتند.

کناره‌گیری از کسب مرجعیت، دلیل تأخیر هجرت به قم

در خصوص هجرت آیت‌الله بروجردی به قم، یک نکته اخلاقی نیز وجود دارد. چنان‌که اشاره شد، پس از رحلت حاج شیخ عبدالکریم حائری، علمای قم بسیار اصرار داشتند كه آیت‌الله بروجردی به قم بیایند؛ اما از زمان رحلت شیخ در سال 1355 قمری تا ورود آیت‌الله بروجردی به قم در سال 1364، حدود نه سال طول کشید.

دلیل این تأخیر، آن بود که پس از درگذشت شیخ، آیت‌الله بروجردی بر همه مراجعي كه در قم بودند، یعنی آيت‌الله حجت، آيت‌الله خوانساري و آيت‌الله صدر، مقدم بودند و در رديف اساتيد ایشان به شمار می‌رفتند. در نتیجه مسلم بود که با حضور ایشان در قم، مرجعیت ایشان محرز خواهد بود؛ با این حال، ايشان خودشان كوچك‌ترين اقدامي برای آمدن به قم انجام ندادند و حتی به درخواست‌های مکرر علمای قم نیز پاسخ مثبت نمی‌دادند. ایشان هیچ‌گاه به این مسئله نمی‌اندیشید که با چنان مقام علمی در گوشه‌ای از بروجرد در انزوا قرار گرفته و در حال هدر رفتن است.

آیت‌الله بروجردی درباره ورود خود به قم، فرموده بودند: هنگامی که در بيمارستان فيروزآبادي تهران بستری بودم، اصرار علمای قم زياد شد و بسیار به من مراجعه می‌کردند. در نتیجه استخاره كردم و این آیات در جواب استخاره آمد: «وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ فَأَنشَأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَه وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ وَشَجَرَه تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ».[1] با توجه به اين آيات شريفه، جواب استخاره بسیار خوب بود و سبب شد آیت‌الله بروجردی به قم عزیمت کنند.

چنان‌که در این آیات هست، با حضور ایشان در قم، «جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ» از حوزه علمیه نشر پيدا کرد و «شَجَرَه تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاء» مصداق یافت و در همین دوره پانزده‌ساله حضور ايشان در قم، ندای اسلام و تشیع از مرزهاي ایران بيرون رفت و به الازهر مصر رسید و موجب صدور فتواي تاريخي شيخ محمود شلطوت در به رسميت شناختن مذهب شيعه شد و بر اساس همین فتوا، از نظر اهل سنت، عمل به مذهب  جعفري در اصول و فروع جایز شمرده شد.

در نتیجه تلاش‌های آیت‌الله بروجردی در دوران مرجعیتشان، فعالیت‌ها و اقدامات تبلیغی از مرزهای اسلام نیز فراتر رفت و نمايندگان ايشان در مراکز مهم غربی به فعالیت‌های مذهبی و تبلیغی پرداختند. برای مثال، مرحوم آيت‌الله حائري در واشنگتن، مرحوم آقاي صدر بلاغي در لندن، مرحوم آقاي محقق در هامبورگ و نماینگانی هم در آفريقا، نداي اسلام و شيعه را از حوزه علمیه قم به بيرون از مرزهاي اسلامي بردند.

آیت‌الله بروجردی و تحول در حوزه علمیه قم

پرسش: حضرت آيت‌الله بروجردي در شكوفايي حوزه علميه قم چه نقشی داشتند؟

آیت‌الله علوی بروجردی: حضرت آیت‌الله بروجردي، در حوزه‌ی قم از نظر علمي تحولات بسیاری ايجاد كردند. این تحولات در زمینه‌های فقه، اصول، رجال و حدیث بسیار نمایان بود.

تحول در فقه

آیت‌الله بروجردي، در دوره حضور در قم، شيرازه فقه را به روزگار فقهاي تراز اول شيعه در دوران غيبت صغري و آغاز غيبت كبري برگرداند؛ به این دلیل كه آنها به عصر معصومین ـ علیهم‌السلام ـ نزدیک بودند و بسياري از روايات ما با قرينه به دست آنها رسيده بود. ازاین‌رو، ايشان بر دیدگاه‌های شيخ طوسي و ديگر قدما ـ كه در قم چندان مد نظر نبود ـ بسيار تأكيد مي‌كردند.

مرحوم آيت‌الله سيدمحمود طالقاني فرموده بودند: «مي‌خواستم به تهران بروم. برای تهیه هزینه سفر، مجبور شدم كتاب مفتاح الكرامه[2] را که قیمتش چهار تومان بود، دو تومان بفروشم. بعدها، وقتي كه آیت‌الله بروجردي به قم آمدند و اعتبار كلمات قدماي اصحاب را مطرح كردند، قيمت آن کتاب به دوازده تومان رسيد و بازار سياه پيدا كرد».

ايشان در فقه نقطه‌نظر خاصي را نهادينه كردند. ایشان می‌فرمودند: فقه ما تابع نظر ائمه ـ علیهم‌السلام ـ است كه سنت نبي را براي ما حكايت مي‌كند. بنابراین، بايد به زمينه و تاريخ صدور رواياتی که به دست ما می‌رسد توجه داشته باشیم و بررسي کنیم که امام در چه مقامي نظر خود را ابداع فرموده‌اند. به همین دلیل ما حتماً بايد نظرات فقهای عامه‌ای را که در آن روزگار و در شهر محل سکونت امام مطرح بود، به دست بياوريم و ببينيم نظر امام در چه زمينه‌اي صادر شده است. چنین نگاهی به فقه، در استنباط احکام فقهی بسیار منشأ اثر است.

البته اين سخن كه از قول آیت‌الله بروجردی مطرح شده كه فقه شيعه حاشيه‌اي بر فقه اهل سنت است، غلط نقل شده است. نظر مبارك ايشان اين بود كه فقه ما، يعني دستورالعملی كه از طریق وحي و از زبان پيامبر اكرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ عنوان شده، در جوامع اسلامي مطرح بوده است و همه اين دستورها را سینه به سینه نقل می‌کردند؛ اما در عصر ائمه ـ علیهم‌السلام ـ مواردي پیش آمد كه يك قاضي یا مفتي از عامه، نظری برخلاف برداشت مردم از سنت ارائه می‌کردند. در نتیجه اصحاب امام در این موارد از امام سؤال می‌كردند و امام نیز بر اساس سنت پیامبر مسئله را تبیین می‌فرمود. بنابراین، رواياتی كه شيرازه فقه ما را تشكيل مي‌دهند، در اين مقام، يعني در پاسخ به برداشت‌هایی كه در برابر برداشت عمومی از سنت نبي به وجود آمده بود، صادر شده‌اند.

تحول در رجال و حدیث

علم ‌رجال در حوزه علمیه قم چندان مطرح نبود. آیت‌الله بروجردی يكي از احياكنندگان این علم در قم بودند و تحول بسياری در آن به وجود آوردند. ایشان همچنین در طبقه‌بندي رجال ابتکاراتی دارند. موسسه آیت‌الله بروجردي تحقيقاتي در اين زمينه انجام داده است كه اميدواريم توان عرضه آن نیز فراهم شود.

ایشان در زمینه علم حديث نیز كارهايي انجام داده‌اند. حاصل این فعالیت‌ها، جامع احاديث شيعه است که با مهندسي ايشان بنا شد.

تحول در اصول

قواعد اصولي در واقع روش بهره‌برداري از روايات است. نظر آیت‌الله بروجردی اين بود که استفاده از اصول و قواعد آن در فقه بايد در حد نياز باشد. ازاین‌رو، ایشان اصول را از آنچه در نظر اساتید بزرگوارشان بود، مانند مرحوم آخوند در نجف يا مرحوم درچه­اي در اصفهان، خلاصه‌تر می‌دید. آیت‌الله بروجردی، به جنبه كاربردي اصول توجه داشتند و معتقد بودند صرف اينكه اصول، علم باشد و ما درباره آن تحقيق كنيم، فايده ندارد؛ بلکه جنبه‌های كاربردی آن در فقه اهميت دارد.

ویژگی‌های اخلاقی آیت‌الله بروجردی

پرسش: لطفاً درباره ويژگي‌هاي اخلاقي و فضایل آیت‌الله بروجردی توضیحاتی بیان بفرمایید.

آیت‌الله علوی بروجردی: آیت‌الله بروجردی بسیار مؤدب و متواضع بود. برای بیان این ویژگی اخلاقی ایشان، به چند نمونه اشاره می‌کنم.

برای اقامه نماز در مسجد خود،‌ اجازه می‌گرفت

مرحوم آيت‌الله عبدالله فاضل لنكراني،[3] از اصحاب نزديك آیت‌الله بروجردي بودند. پس از بنای مسجد اعظم، ایشان به امر آیت‌الله بروجردي نماز ظهر و عصر را در این مسجد اقامه می‌کردند و خود آیت‌الله بروجردي نماز مغرب و عشا را مي‌خواندند؛ اما در ماه رمضان، این ترتیب عوض مي‌شد و آقاي بروجردي نماز ظهر و عصر، و آقاي فاضل نماز مغرب و عشا را مي‌خواندند.

آقاي فاضل درباره این جابه‌جایی، براي من نقل كردند كه آیت‌الله بروجردی در این خصوص هیچ‌گاه به‌طور مستقیم چیزی به من نمی‌گفتند. هر سال، دو روز قبل از ماه رمضان، پيشكار آقا به خانه مي‌آمد و مي‌گفت: «آقا فرمودند اگر اجازه مي‌دهيد و صلاح می‌دانید، نماز‌های ظهر و عصر را من بخوانم!». با اینکه مسجد براي ایشان بود و خودشان مرا مأمور کرده بودند و می‌توانستند امر دیگری بفرمایند، اما ادب ايشان باعث شده بود پیشکار خود را بفرستند و از من اجازه بگيرند. این موضوع هر سال تا وقتي كه ایشان زنده بود، تكرار مي‌شد.

هسته پرتقال را در دستمالی قرار می‌داد

پدر من، به‌عنوان داماد آیت‌الله بروجردي نقل مي‌كردند: مرحوم آقاي حاج ميرزا حسن بجنوردي به قم آمده و در منزل امام راحل ساکن شده بودند. من هنوز داماد آیت‌الله بروجردي نشده بودم و با حضرت امام خيلي مأنوس بودم. در اينجا هم خدمت امام بودم. خبر دادند که آیت‌الله بروجردي براي ديدن آقاي بجنوردي به منزل امام مي‌آيند و ساعتی بعد ایشان وارد شدند.

فصل پاييز بود و میوه آن فصل پرتقال بود. پرتقال‌هایی که برای پذیرایی آورده بودند، هسته‌های زيادی داشت. امام يك پرتقال برداشتند، پوست گرفتند و پرپر كردند و جلوي آقاي بروجردي گذاشتند. ايشان همه پرتقال را ميل كردند و بعد برخاستند كه بروند. همگی ایشان را تا درب منزل بدرقه کردیم.

وقتي برگشتيم، امام دست مرا گرفتند و گفتند: بشقاب آقاي بروجردي را نگاه كن. اين پرتقال‌ها همه هسته داشتند. آقاي بروجردي هسته پرتقال‌ها را چه‌كار كردند؟ و به شوخي گفتند: حتماً پرتقال‌ها را با هسته خورده‌اند.

در ادامه فرمودند: من با آقاي بروجردي مأنوسم. ايشان هسته‌ها را به‌آرامی از دهانشان درآورده و در دستمالي گذاشته و آن را در جيب خود قرا داده است. ايشان ادب مي‌كند و چيزي را كه در دهانش است، در جلوي چشم ديگران درنمي‌آورد. ایشان هسته خرما را هم همين‌طور درمي‌آورد و خلاف ادب مي‌داند که آنها را جلوی چشم مردم قرار دهد.

دست شاگردش را بوسید و عذرخواهی ‌کرد

یکی از سنت‌های حسنه در دروس حوزه، مباحثه شاگردان با استاد است. در جلسه درس، استاد هر اندازه هم بزرگ باشد، شاگرد حق دارد به مبنا و اختیار استاد به‌طور جدی اشكال وارد كند. در این جریان، گاهی بحث داغ شده و استاد عصبانی می‌شود. در جلسات درس آیت‌الله بروجردي نیز شاگردان اشكالات زیادی مطرح مي‌كردند و ايشان هم پاسخ مي‌دادند. در برخی از موارد که در اشکال‌گیری زياده‌روي مي‌شد يا اشكال وارد نبود، ايشان عصباني مي‌شدند.

آقاي حاج سيد مصطفي خوانساري، از بزرگان حوزه نقل مي‌كردند: در یکی از جلسات درس، یکی از فضلا اشكالی را مطرح کرده بود و با اینکه اشکالش وارد نبود، بر آن اصرار می‌كرد. همین باعث عصبانیت آیت‌الله بروجردي در حین درس شد. درس تمام شد و همه به منزل خود رفتند.

آن روز، از روزهای سرد و بارانی زمستان بود. بعدازظهر درب منزل ما را زدند. پیشکار آیت‌الله بروجردي پشت در بود و به من گفت: «آقاي بروجردي در درشكه نشسته و فرموده‌اند که شما هم بياييد». اصلاً معمول نبود که آیت‌الله بروجردي بي‌خبر به خانه من بيايند. خدمتکار ایشان گفت: «شما خانه آن طلبه را كه آقا به او پرخاش كردند، بلدید؟ آقا مي‌خواهند به خانه آن طلبه بروند».

خدمت ایشان رفتم و عرض کردم: «آقا اين طلبه‌ها شاگرد شما هستند و شما حق پدري بر گردن آنها داريد». ایشان اصرار کردند که باید به ديدن او بروند. با هم به طرف منزل آن طلبه به راه رفتیم. باران تندي مي‌آمد و درشكه به‌زحمت راه مي‌رفت. وقتی به درب خانه آن طلبه رسيدیم، آقا با کمک خدمتکارانشان از درشکه پياده شدند و درب منزل را زدند.

وقتي آن طلبه در را باز کرد و آقاي بروجردي را ديد، خودش را باخت. خواست به پاي آقاي بروجردي بیافتد که ايشان مانع شدند. دست آقا را بوسيد. آیت‌الله بروجردي دست آن طلبه را گرفتند و فرمودند: «من امروز به تو تندی کردم. از من بگذر». سپس خم شدند و دست او را بوسيدند. آن طلبه هر كاري كرد تا مانع بشود، نتوانست.

تاریخچه بنای مسجد اعظم

پرسش: یکی از آثار ماندگار و باقیات الصالحات آیت‌الله بروجردی، مسجد اعظم قم است. لطفاً درباره ساخت این مسجد توضیح دهید و بفرماييد بنای آن چند سال به طول انجاميده است.

آیت‌الله علوی بروجردی: خرید زمین‌های مسجد اعظم تقريباً در سال 1334 شروع شد. پیش از آن، خانه‌های مسکونی، مغازه‌ها و مسافرخانه‌هایی در آن مکان بود و تمام آنها خريداري شدند. آيت‌الله بروجردي بسیار مقيد بودند كه زمین‌ها را با رضایت کامل مالکانشان بخرند. به همین دلیل، برخی سوءاستفاده می‌کردند و ایشان را خیلی اذيت كردند. مرحوم آقاي حاج مرتضي حائري فرمودند: بعضي از افراد چندين بار خانه‌هايشان را به ایشان فروختند.

آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم

پس از آنکه زمين آماده شد، آیت‌الله بروجردي به دنبال فرد متخصصی بود که کار ساخت مسجد را به او بسپارد. يكي از خصوصيات ايشان این بود كه كار را به دست كاردان می‌سپرد. ازاین‌رو معمار معروف، مرحوم آقاي لرزاده كه آثار بسيار زيبا و اصيل خلق کرده بود، به ایشان معرفي شد.

آقای لرزاده بعدها نقل می‌کرد که من در كار مسجد و مدرسه و بناهای مذهبی نبودم و در وادی كاخ‌ها و آثار باستاني قرار داشتم؛ تا اینکه آیت‌الله بروجردي پیغامی به ما دادند و از ما خواستند به حضورشان برویم. ما نیز به قم آمدیم و در اتاق اندرونی خدمت ایشان رسیدیم. ایشان برنامه خود را توضیح دادند و از ما خواستند که کار ساخت مسجد را متقبل شویم. به ایشان عرض کردم: «شما از شرايط مالي آگاهي دارید و مي‌دانيد كه اين كار مبلغ بسيار زيادي مي‌خواهد».

كنار ديوار يك تورفتگي بود كه كتابخانه‌ای چوبي در آن جای گرفته بود و پارچه سفيدي جلوي آن قرار داشت. آقا اين پارچه را بلند كردند؛ ديدم تمام قفسه كتابخانه پر از اسکناس‌های درشت است. آقا فرمودند: «اين مقدار كافي است»؟ گفتم: «بله؛ زياد هم هست». هنگام ظهر شد و آقا براي تجدید وضو بيرون رفتند. شيطان به جلد من رفت و كنجكاو شدم. با خود گفتم: «کسی اين همه پول را که در خانه، آن هم پشت پرده قفسه کتابخانه نگهداري نمي‌كند». رفتم و پرده را كنار زدم؛ ديدم همه قفسه پر از كتاب است.

مرحوم لرزاده به من مي‌گفت: »از همان هنگام که چنین کرامتی را از آیت‌الله بروجردي ديدم، زندگي‌ام عوض شد. كاخ و آثار باستاني را به‌طور کامل کنار گذاشتم و به بناهای مذهبي، مساجد و زيارتگاه‌های امامان و امامزادگان پرداختم. به‌گونه‌ای که حدود 1700 نقشه را طراحی و نظارت كردم و برای بیشتر آنها پول نگرفتم».

مراحل ساخت مسجد

زمین اين مسجد در سال 1334 وقف و ساخت مسجد در سال 1335 آغاز شد. به فاصله دو سال، شبستان اول ساخته شد. سپس شبستان زير گنبد را ساختند و آیت‌الله بروجردي كه ماه رمضان در مسجد جامع قم نماز مي‌خواندند، به مسجد اعظم آمدند و سه سال در آنجا نماز خواندند. شبستان سوم هم در زمان ايشان كامل شد. البته هنگام درگذشت آیت‌الله بروجردی، گنبد و گلدسته‌ها كاشي، و كف مسجد سنگ نشده بود و پس از رحلت ایشان، بنای ساختمان تقریباً کامل شد.

در اینجا، جا دارد گله مختصري از حوزه علمیه و مسئولان امر داشته باشیم؛ چراكه از سال 1353 قمری (1340 شمسی) که آیت‌الله بروجردی درگذشته‌اند، بنای مسجد اعظم هنوز کامل نشده و  كاشي‌كاري‌های داخل حياط و زير گنبد انجام نگردیده است. حق آیت‌الله بروجردي بر حوزه علمیه و دیگران، بیش از اینهاست.

مسجد اعظم از نظر بنا، يكي از بناهاي بسيار باعظمت شيعه است و ما به دنبال آن هستيم که آن را به‌عنوان ميراث جهاني ثبت كنيم. ازاین‌رو، برای بازسازی شبستان سوم اقداماتی انجام داده‌ایم، اما هنوز بخش‌هایی مانده است. کاشی‌کاری گنبد نیز مشكلاتی داشت و اکنون در حال تجديد كاشي‌كاري با همان نقشه سابق هستیم و اميدواريم که ان‌شاءالله به‌زودي كار بازسازي مسجد را به پايان برسانیم و بتوانیم اثري آبرومند براي شيعه در جوار حرم اهل‌بيت ـ علیهم‌السلام ـ فراهم کنیم؛ همان گونه که آیت‌الله بروجردي این مسجد را براي افزایش جلال و جبروت حرم فاطمه معصومه ـ سلام‌الله‌علیها ـ ساختند و آن را در خدمت حوزه علميه و زائران آن حضرت قرار دادند.

اهمیت و جایگاه تاریخی منزل آیت‌الله بروجردی

پرسش: محل سکونت آیت‌الله بروجردی در کجا بود؟

آیت‌الله علوی بروجردی: وقتي که ایشان به قم آمدند، مرحوم آقازاده پسر حاج سيدعلي بلورچي، از تجار قم، منزلش را در اختيار ایشان گذاشتند. اين منزل در چهارراه ارم قرار داشت. بعد منزلي در زير گذرخان گرفتند و يك سال و نيم در آنجا بودند. پس از آن منزل کنونی (واقع در ابتدای خیابان چهارمردان- كوچه شماره 6- پلاك 197) را اجاره كردند و به مدت چهارده سال در اين منزل بودند و در این مدت، دفتر كار ایشان بود و شخصيت‌هاي تراز اول سياسي و مذهبي به اين منزل می‌آمدند. حياط منزل، بيروني و بخشی در آن طرف‌، اندروني منزل بود. اين بيروني و اندروني هم براي آقازاده بود كه آن در اختيار آقای بروجردی قرار داد.

در سال آخر حيات آيت‌الله بروجردی، مرحوم حاج مهدي صبوحي از تجار محترم تهران، می‌خواستند اين منزل را براي آقای بروجردي خريداري كند؛ اما آقاي بروجردي قبول نکردند که پول خانه از محل سهم امام و خمس محاسبه شود. به همین دلیل، آقای صبوحی خانه را به آقاي بروجردي هبه کرد؛ يعني آن را خريد و هديه كرد. ایشان در همان جلسه‌اي كه خانه را به آقاي بروجردي هدیه کرد، اين بيروني را ثلث خودشان قرار دادند كه عوائدش صرف روضه سيدالشهدا شود.

تاریخچه منزل

سابقه این منزل به آقاي بروجردي محدود نمي‌شود. قدمت این بنا 145 سال است. حاج سيدعلي بلورفروش اين خانه را بنا کرد و در ايام عاشورا و فاطميه دوم، در آن روضه برگزار می‌کرد. مرحوم آيت‌الله اراكي نقل مي‌كردند كه من در اين دو مجلس حضور داشتم و مرحوم حاج شيخ عباس قمي، صاحب مفاتيح در آن مجالس منبر مي‌رفت.

هنگامی که مرحوم حاج شيخ عبدالکریم حائری از اراک به قم آمدند، آقاي آقازاده از ایشان تقاضا كردند که به اينجا تشريف بياورند و مرحوم حاج شيخ، هفت سال در اينجا سكونت داشتند. بعدها خانم نجم‌السلطنه،[4] مادر دكتر مصدق، منزل دیگری برای ایشان خريداري كرد و حاج شيخ به آنجا نقل مکان نمود، اما روضه‌هايشان را در همين منزل برگزار می‌کرد. داخل حياط در دو طرف، دو ايوان هست و حاج شيخ در مراسم‌ها کنار دیوار می‌نشست.

امتياز ديگر اين خانه اين است كه وقتی علماي عراق، مانند مرحوم آيت‌الله العظمي نائيني، مرحوم خالصي و حاج سيد ابوالحسن اصفهاني به قم تبعيد شدند، بر حاج شيخ عبدالکریم وارد شدند. مرحوم حاج شيخ هم اين خانه را در اختيار ایشان قرار دادند و خود به اندرون رفتند و اين ديوار را هم اينجا كشيدند. مرحوم ميرزا و حاج سيد ابوالحسن اصفهاني، نه ماه اينجا اقامت داشتند.

در زمان مرجعیت حاج سيدابوالحسن اصفهانی، جلسه جمهوريت رضاخان نیز با شركت حاج شیخ عبدالكريم حائري، حاج سيدابوالحسن و مرحوم ميرزاي نائيني در این خانه و در اتاق وسط برگزار شد که خود داستانی دارد. در آن زمان رضاخان سردار سپه بود و هنوز شاه نشده بود. احمد شاه نیز پیش از آخرين سفري كه به اروپا رفت و ديگر برنگشت، براي خداحافظي با مرحوم حاج سيد ابوالحسن و مرحوم آقاي حائري، به اینجا آمد.

بسیاری از بزرگان نجف، مانند مرحوم آيت‌الله  العظمي حاج سيد ابوالهادي و مرحوم آيت‌الله العظمي خوئي نیز به اين خانه آمدند. مرحوم آقاميرزا علي شيرازي، مرحوم آقاي فلسفي، مرحوم حاجي انصاري، مرحوم تربتي و مرحوم حاج شيخ ابوالفضل زاهدي سال‌ها در این خانه منبر مي‌رفتند. به همین دلایل، اين خانه گذشته باشكوهي دارد.

معنویت حاکم بر منزل آیت‌الله بروجردی

عبادات و تهجد بزرگاني كه در این خانه ساکن بودند و عناياتي که احیاناً از ناحيه آقا حجت‌بن‌الحسن به ايشان شده است، در و ديوار اين خانه را متبرک کرده است. مرحوم آيت‌الله اراكي ـ رضوان‌الله‌عليه ـ به من سفارش مي‌كردند كه سعي كنيد حتي يك آجر این خانه را عوض نكنيد. ایشان مي‌گفتند: نفس‌هايي كه به اين آجرها خورده، آنها را متبرك كرده است و اين بركتي دارد كه بايد بماند.

مراسم روضه سيدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ در ایام محرم و نیز وفيات ائمه ـ علیهم‌السلام ـ نیز سابقه دیرینه‌ای دارد. سابقه این مراسم از زمان آیت‌الله بروجردی، بيش از 68 سال بوده و تاکنون ادامه داشته است. پیش از آن نیز روضه مرحوم بلورفروش و حاج شيخ عبدالکریم دایر بوده است. ازاین‌رو، درو ديوار این خانه با نام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ آمیخته شده و یک روح معنوي در آن مستتر است.

پرسش: حضرت امام ـ رحمت‌الله‌علیه ـ از آیت‌الله بروجردی به شیخ طوسی قم یاد می‌فرمودند؛ اما متأسفانه در قم رسانه‌ها و شخصيت‌ها چندان به بررسی و تبیین وجوه آيت‌الله بروجردي نمي‌پردازند. به نظر شما دليل اين بي‌توجهي‌ها چیست؟

فعالیت‌های تشکیلاتی آیت‌الله بروجردی در امر تبلیغ

آیت‌الله علوی بروجردی: مرحوم آيت‌الله بروجردي فصلي از تاريخ شيعه و ايران است و نمی‌توان اين حقیقت را ناديده گرفت. در دوران پانزده‌ساله حضور ایشان در قم، حوادث اجتماعی و سیاسی بسیار مهمی همچون ملي شدن صنعت نفت روی داد و آیت‌الله بروجردي نقش مؤثری در این جریان‌ها داشتند.

آیت‌الله بروجردي در واقع پدر معنوي حركت اسلامي است. ایشان بنیان‌گذار برنامه تبليغي حوزه علمیه در ایام محرم و صفر هستند. ایشان با برنامه‌ریزی دقیق و گسترده، صدای حوزه علمیه قم را به دورترين نقطه‌هاي ايران و به گوش مردم می‌رساندند. این برنامه چنان مؤثر بود که ماندن در قم در ماه‌هاي رمضان و محرم براي طلبه‌ها بسیار بد بود.

ایشان همچنین بسیاری از علما و بزرگان را در شهرهای مختلف اسکان دادند که هر یک بعدها منشأ حرکت شدند. برای مثال، آقاي داماد را به ساوه، آقاي صدوقي را به يزد، آقاي يثربي را به كاشان و آقای اشرفي اصفهانی را به كرمانشاه فرستادند و در هر نقطه‌ای شخصيت‌هايي را استوار كردند. حضرت امام در سال 42 به وسيله همين افراد پيام‌های خود را منعكس كردند و بعد در سال 57 نیز بر همين اساس بود كه حركت اسلامي را شکل دادند و نهضت اسلامی را در 22 بهمن به پیروزی رساندند.

آیت‌الله بروجردی می‌فرمودند: قم هنوز آماده نيست و ما نمي‌توانيم در حكومت و سياست وارد شويم؛ چون افراد تربیت‌شده برای این کار را نداريم. به همین دلیل به تربيت افراد اقدام فرمودند. امروز بیشتر شخصيت‌هاي مملكتي از كساني هستند كه در درس آیت‌الله بروجردي شركت داشتند.

مقام معظم رهبري به بنده فرمودند: من سال 1337 كه به قم آمدم، تازه‌طلبه بودم. از همان ابتدا به همين خانه می‌آمدیم و مي‌نشستيم و فقط به چهره آيت‌الله بروجردي نگاه مي‌كرديم تا ثواب ببريم. ايشان مي‌فرمودند: ما سه سال در قم بوديم که آقاي بروجردي فوت کردند؛ اما تا امروز، هرچه بیشتر گذشته، اعتقادم به آقاي بروجردي عميق‌تر شده است؛ يعني تفكر ايشان تفكر بسيار عميقی بوده است.

بی‌مهری و بی‌توجهی به مقام آیت‌الله بروجردی

با این همه، نسبت به آیت‌الله بروجردي جفاهايي صورت مي‌گيرد كه به برخی از آنها اشاره مي‌كنم. در قم، يك خيابان و حتی يك كوچه به نام آيت‌الله بروجردي نيست. گویا اصلاً چنين شخصيتي در اين شهر وجود نداشته است؛ درحالی‌که وقتي آقاي بروجردي به قم آمد، خیابان‌های قم آسفالت نداشت و با پیگیری‌های ایشان خيابان آذر و انقلاب آسفالت شدند. كارخانه برق قم را آیت‌الله بروجردی سرپا كردند.

من به آقاي قاليباف هم گفتم كه آیا آیت‌الله بروجردي هيچ نقشي در اعتلای شيعه و حركت اسلامي نداشته است که از میان اين همه بزرگراه و میادین و مراكز مهم، حتی یکی به نام ایشان نیست؟ آیا نقش ايشان از آقاي طالقاني و كاشاني كمتر است که هيچ اسمي از آقاي بروجردي در میان نيست؟

یکی دیگر از بی‌توجهی‌ها نسبت به آیت‌الله بروجردی، برخی مسائل نادرستی است که در برخی مطبوعات و رسانه‌ها به ایشان نسبت داده شده است. اخیراً شبكه‌هاي ماهواره‌ای مانند شبکه فدک هم به این جمع اضافه شده‌اند و به مسئله تقريب آیت‌الله بروجردي حمله مي‌كنند و ایشان را طرف‌دار سني‌ها قلمداد مي‌نمایند؛ درحالی‌که چنین نيست.

آیت‌الله بروجردی و مجلس تقریب مذاهب

بايد مسئله تقريب را از نظر آقاي بروجردي به‌خوبی درک کرد. یکی از بزرگان نظام مي‌فرمود: ما بعد از انقلاب، به مدت 32 مرکز تقريب مذاهب داشته‌ایم؛ اما آیت‌الله بروجردي به مدت 15 سال مرکز تقريب را در قاهره درست كرد. آثاري كه مرکز تقريب ایشان داشت، اين مرکز نداشته است. مرکز تقریت آیت‌الله بروجردی، فتواي شيخ محمود شلطوت را در تأیید مذهب شیعه در پی داشت. یکی دیگر از آثار آن، چاپ كتاب مراجعات شرف‌الدين در دانشگاه الازهر است. همچنین كتاب تفسير مجمع البيان، از تفاسير مهم شيعه، با مقدمه شيخ مجيد سليم، رئيس وقت دانشگاه الازهر، چاپ شد.

آقاي طنطاوي، رئیس سابق دانشگاه الازهر نیز در بحرين به من گفتند: «شخصيت آیت‌الله بروجردي چنان كه قطع رابطه ايران و مصر در آن زمان، هيچ اثري بر فعاليت آيت‌الله بروجردي در قاهره نداشت. نمايندگان ايشان به قاهره رفت‌وآمد می‌کردند و نمايندگان ما هم از الازهر به قم مي‌آمدند». ايشان مي‌گفتند: «شخصيت آیت‌الله بروجردي بر روابط سياسي حاکم بود».

همچنین مرحوم پدر من نقل مي‌كردند: مرحوم آقاي بروجردي يك روز پیش از رحلتشان چشم باز كردند و از من پرسیدند: «شنیده‌ام آقاي شيخ محمدتقي قمي (رئیس مجلس تقریب الازهر) به تهران آمده‌اند. چرا قم نيامده‌اند؟ به ايشان بگویید بيايند. می‌خواهم ايشان را واسطه قرار دهم تا بين دو مملكت (ایران و مصر) يك صلح و اصلاحي صورت بدهند». اشراف مرجعيت به مسائل چنان بود كه ايشان در آن شرایط می‌خواستند حاج شيخ محمدتقي قمي را واسطه قرار دهند تا شاه و عبدالناصر را به مذاكره دعوت کند.

ما نامه‌هايي از عبدالناصر به آیت‌الله بروجردی داريم. هنگامی که اسرائيل تشكيل شده بود، عبدالناصر در نامه‌ای به آقای بروجردی از ایشان می‌خواهد كه شاه را وادار كند كه از به رسميت شناختن اسرائيل خودداري نماید. آقاي بروجردي نیز این كار را كردند.

اين جنبه‌های آیت‌الله بروجردي، بسیار جای توجه و بررسی دارد. هرچند نهادهاي رسمي چندان توجهی به ایشان ندارند، اما یاد ایشان هنوز در بين مردم مانده است و مراسم سالگرد آیت‌الله بروجردي باشکوه‌تر از مراسم سالگرد دیگر شخصیت‌ها برگزار می‌شود.

لزوم معرفی فکر و اندیشه آیت‌الله بروجردی

پرسش: نظر شما درباره فعالیت‌هایی که براي معرفی مراجعي همچون آیت‌الله بروجردي انجام می‌شود و آثار و برکات این فعالیت‌ها چيست؟

آیت‌الله علوی بروجردی: ما برای معرفی ابعاد مختلف آیت‌الله بروجردی، یک پایگاه اطلاع‌رسانی تأسیس کرده‌ایم و این شخصیت بزرگ را به‌عنوان مرجع شيعه، عالمی متقي و پرهیزگار و شخصیتی دورانديش معرفي مي‌كنيم. از نقاط مختلف دنيا نامه‌هايي به دست ما می‌رسد یا برخی افرادی که چندان هم مذهبی نیستند تماس مي‌گيرند و خواب‌هایی نقل می‌کنند؛ اما من موافق نیستم که با دید كرامت و معجزه به مسائل نگاه کنیم؛ بلکه بايد فكر و اندیشه افراد را مطالعه کنیم. آیت‌الله بروجردي كسي است كه مي‌توان زندگي او را مطالعه كرد و این جنبه، دست‌کم براي شخصيت‌هاي متفكر اسلامي كه در زمینه تاريخ بيداري اسلامي كار مي‌كنند، می‌تواند بسیار مفید باشد. زندگی آیت‌الله بروجردي در این زمینه حرف‌های بسیاری دارد و شايسته تحقيق است.

رابطه حضرت امام و آیت‌الله بروجردی

پرسش: ديدگاه حضرت امام درباره آیت‌الله بروجردي و رابطه این دو با یکدیگر چگونه بود؟

آیت‌الله علوی بروجردی: حضرت امام از همان ابتدا که آیت‌الله بروجردي به قم آمدند، در كنار ايشان بودند. آیت‌الله بروجردی در سال اول ورودشان به قم، ظاهراً نذر كرده بودند كه به مشهد مشرف شوند؛ اما امام مخالف بودند. علت آن نیز اين بود كه می‌گفتند مردم شهرهای مسیر قم تا مشهد، مقام و شخصيت ایشان را نمي‌شناسند و ممکن است تجليل لازم صورت نگيرد. به همین دلیل از ایشان می‌خواستند که سفر را به تأخير بياندازند؛ اما آیت‌الله بروجردي نپذيرفتند و به مشهد رفتند. ایشان یک ماه رمضان در مشهد ماندند و همه ائمه جماعات مشهد نیز به ايشان اقتدا کردند. در همان سفر، آیت‌الله بروجردی امام را جاي خود مي‌گذارند و مهر خود را هم به ایشان می‌دهند.

هنگامی که امام از پاريس برگشتند و به قم آمدند، مرحوم آقاي شهاب‌الدين اشراقي با من تماس گرفتند و گفتند كه امام مي‌خواهند فردا با برخی از بزرگان دیدار كنند و ابتدا قصد دارند به منزل آیت‌الله بروجردي بیایند و بعد بازديدهاي خود را شروع كنند. اين نخستین باري بود كه امام پس از ورودشان به قم، از خانه خود به جايي مي‌رفتند و در اولین گام، به اینجا آمدند.

فردا شب امام تشريف آورند و عده‌اي از بزرگان و اصحاب بيت نیز آمدند. امام در بد ورود، شروع کردند به خواندن فاتحه و يك ساعت در اينجا نشستند؛ درحالی‌که در بازديدهاي دیگر، پنج تا ده دقيقه می‌نشستند. ايشان داخل ايوان آمدند. وسط ايوان كه رسيدند، ايستادند و برگشتند به در و ديوار خانه نگاه كردند. يك وقت متوجه شدند كه من ايشان را نگاه مي‌كنم. فرمودند: «من از اين خانه خيلي خاطره دارم». من عرض كردم: «ان‌شاءلله خاطرات خوبي باشد». ايشان فرمودند: «شش یا هفت سال، نخستین كسي بودم كه به اين خانه وارد می‌شدم و آخرين فردی بودم كه از اين خانه بيرون مي‌رفتم». اين تعبير ايشان بود و نزديكي و ارتباط ایشان بسیار زیاد بود.

سردی روابط امام و آیت‌الله بروجردی

بعد از شش يا هفت سال، قضايایی پيش آمد که نمي‌توان همه را باز كرد و رسانه‌ای نمود. این روابط در ارتباط با مرحوم آقاي كاشاني و فداييان اسلام، قدري به هم خورد. گاهي برخی مسائل در تاریخ ناديده گرفته مي‌شود و نقطه‌نظرهاي آیت‌الله بروجردي را باید دقیق شناخت. اين مسائل و حرف برخی افراد باعث سردي در روابط امام و آیت‌الله بروجردي شد. البته اين مسئله كوتاه بود و پدر من نقل مي‌كرد كه بعداً روابط آنان ترميم شد و ملاقات مفصلي با یکدیگر داشتند.

مرحوم پدر من، هم شاگرد امام بود و هم شاگرد آیت‌الله بروجردي. ایشان با امام رفاقت نزديكی داشت و حتی با هم روابط خانوادگي داشتيم. خود من زیاد به منزل امام مي‌رفتم و خانواده ايشان خيلي به ما لطف داشتند.

نکته‌ای که باعث برخی حرف و حدیث‌ها شد این بود که امام در تشيع آیت‌الله بروجردي حاضر نشدند. به همین دلیل، عده‌اي گفتند که امام از آیت‌الله بروجردي خوشش نمي‌آمد؛ ولي ما مي‌دانستيم که امام مبتلا به تب شديد مالت بود. 25 روز بعد از درگذشت آیت‌الله بروجردي که حال ايشان کمی بهتر شد، مجلس فاتحه‌ای از طرف ایشان در مسجد اعظم برگزار شد و خود ايشان هم با اينكه حالشان چندان مساعد نبود، شرکت کردند.

با این حال، طبعاً بين امام و آیت‌الله بروجردي در برخی مسائل، مانند فدائیان اسلام اختلاف نظر بود. البته امام هم يك مورد تأييد درباره فداييان اسلام ندارد. آیت‌الله بروجردي شخصیتی بود كه تجربیات دقیق و زیادی از حوادث گوناگون داشته است. ايشان بارها مي‌فرمود: «من از زمان آخوند و قضاياي مشروطيت اين درس را گرفتم كه در اموری كه ابتدا و انتهاي آن براي من مشخص نيست، وارد نشوم و دخالت نكنم».

دوراندیشی آیت‌‌الله بروجردی در مسائل سیاسی

از سوی دیگر، ايشان دكتر مصدق را كاملاً نفي نمي‌کرد و حتی در مواردي هم تأييد می‌کرد. وزارت خارجه انگلستان هر سی سال یک بار اسنادی را منتشر می‌کند. سه یا چهار سال پيش نیز مجموعه اسنادی را منتشر کردند که یکی از آنها مربوط به موضع‌گیری آیت‌الله بروجردی در زمینه دولت ملی مصدق است.

در این سند آمده است كه شاه سفير انگلستان را احضار مي‌كند. سفير پیش از آنكه از شاه بپرسد چه كاري دارد، مي‌گويد دولت انگلستان تصميم گرفته است به ایران حمله كند و دولت مصدق را ساقط نماید؛ چون شما به‌عنوان شاه مملكت با مصدق مخالفید؛ آقاي كاشاني هم از مصدق جدا شده است؛ فداييان اسلام هم در برابر مصدق موضع گرفته‌اند و آقاي بروجردي هم به‌عنوان مرجع شيعه، با برنامه‌های او موافق نيست. در نتیجه دولت انگلستان به چنین نتیجه‌ای رسیده است. شاه گفت: من هم برای همین شما را احضار کرده‌ام. ديروز آیت‌الله بروجردي رئيس مجلس سنا و قائم مقام رفيع را خواسته و به من پیغام داده است كه دولت انگلستان مي‌خواهد به ايران حمله كند. اگر چنین اتفاقي بيافتد، هيچ مشكلي بين من و دكتر مصدق و آيت‌الله كاشاني نخواهد بود و من حكم جهاد خواهم داد. سفير انگلستان هم این مسئله را به وزارت خارجه انگلستان گزارش می‌کند.

انگلستان اين سند را پس از سي سال منتشر كرده است. آقاي مصدق و كاشاني تا آخر عمر هم متوجه اين موضوع نشدند. نه شاه در این باره به كسي چیزی گفته بود و نه خود آقاي بروجردي اطرافیانش را در جریان قرار داده بود. هیچ کس از این پیغام و آثار آن خبر نداشت. آیت‌الله بروجردی، با وجود اختلاف نظر با مصدق و کاشانی، نسبت به همه حركت­ها حالت پدری داشت و هنگامی که دشمن مي‌خواست به کشور حمله كند، اختلافات را کنار گذاشت و آن حالت پدري را اعمال کرد.

آیت‌الله بروجردي با كياست و سياست، فضای ملتهب سیاسی را آرامش بخشید؛ حوزه علمیه قم را شكوفا کرد و كساني را تربیت نمود که امروزه در زمره متفكران شيعه و مراجع دنياي اسلام هستند. ایشان حركت فکری و اسلامي را در جهان اسلام شکل دادند و آن را به جهات مختلف تقويت کردند.



[1] . سورة مؤمنون، آیات 18 – 20.

[2] . مفتاح الكرامه، كتابي است كه دیدگاه‌ها و نظرات اصحاب از قدما و بعد متاخرين را در زمینة فقه نقل مي‌كند.

[3] . پدر مرجع تقلید، مرحوم آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی.

[4] . خانم نجم‌السلطنه، از شاهزاده‌های تهران و مقلد شيخ بود. بيمارستان نجميه تهران نیز به همت ايشان بنا شد.

 نظر دهید »

گفتگوی صمیمانه چند تن از اساتيد دانشگاه، روحانيون و كشيشان، معلمان كشور آلمان با حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت بركاته)

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

هرچه انسان بيشتر در علوم و … پيش برود، نيازش به اخلاق و  فضيلت جويي بيشتر مي­شود
گفتگوی صمیمانه چند تن از اساتيد دانشگاه، روحانيون و كشيشان، معلمان كشور آلمان با حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت بركاته)

 

بسم الله الرحمن الرحيم

گفتگوی صمیمانه چند تن از اساتيد دانشگاه، روحانيون و كشيشان، معلمان كشور آلمان با حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت بركاته)

آقاي دكتر كفت از قسمت پروتستان­ها و استاد رشته تربيت معلم و نيز آقاي تارمن از قسمت كاتوليك­ها كه اينان با با همراهي هم اين سفر را برنامه­ريزي كردند. ايشان خيلي خيلي متشكر هستند و مي­گويند كه باعث افتخار بزرگي است كه ما اجازه داريم به اين مكان بياييم و صحبتي با جنابعالي داشته باشيم و تشكر بسيار زيادي دارند

سپس حضرت آیت الله علوی بروجردی فرمودند: من هم بسيار خوش­بخت­ام كه در خدمت اساتيد و عزيزاني كه كارهاي فرهنگي مشغول به خدمتند، هستيم. اميدوارم اين ديدار طليعه اميدي باشد براي همه ما كه توجه داشته باشيم، در دنياي امروز اديان الهي، چه اسلام و چه مسيحيت و … داراي اهداف مشترك و رسالت مشتركي هستند. مسيحيت نيز داراي ارزش­هاي بسيار متعالي است كه از طريق كتاب آسماني خودمان به اين ارزش­ها رسيده­ايم و همچنين از طريق رسول گرامي اسلام و ائمه طاهرين(صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) بر اين ارزش­ها تكيه كردند. امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) بعضي از احاديث و سخنان خود را از حضرت مسيح نقل مي­كنند كه عيسي بن مريم اين گونه مي­فرمود

امروز در دنيا شاهد هستيم چه در سياست و چه زندگي اجتماعي، اخلاق و فضيلت حاكم نيست، اسلام و مسيحيت در طول تاريخ دعوت به فضائل اخلاقي دارند، بنابراين ما اهداف و مسير مشترك داريم. و نيز ما و شما در طول تاريخ در مقابل افرادي كه به صلح طلبي اقدام ميكردند، مبتلا به افرادي بوديم كه خشونت را ترويج مي­كردند؛ و يا مبتلا به كساني بوديم كه مذهب را براي يك اهداف غير مقدسي وسيله قرار مي­دادند. در حالي كه ما مي­دانيم مسيحيت مبري از اين مسائل است و شما نيز توجه داشته باشيد، اسلام غير از اين خشونتي كه گروه­هايي نظير طالبان دعوت مي­كنند، باشد. انسان­ها هر مقدار در علوم پيشرفت كنند – كه اين پيشرفت در عصر ما حيرت انگيز است و خيلي بيش از اين­ها علوم پيشرفت خواهد كرد – اما بايد بدانيم هرچه انسان بيشتر پيش برود، نيازش به اخلاق و  فضيلت جويي بيشتر مي­شود؛ بنابراين ما مي­توانيم در مسير هدايت و راهنمايي انسان براي آينده روشن و همراه با صلح، دوستي، برابري و عدالت ميان تمام انسان­ها با هم تلاش كنيم. ما امكان سازگاري با همه مذاهب را داريم و مذهب مسيحيت براي ما خصوصيت و رابطه تنگاتنگ با آنان داشتيم.

اين مكان كتابخانه آيت الله العظمي بروجردي است و من مي­خواهم اين يك نمونه از رفتار ايشان و مرجعيت شيعه با ديگر مذاهب را براي شما نقل كنم:

برخي از يهودي­هايي كه الان در بروجرد ساكن هستند براي خود من نقل ­كردند: در بروجرد تعداد زيادي يهودي زندگي مي­كردند وآلان نيز زندگي مي­كنند، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي در آن زمان در بروجرد بودند، محله يهودي نشين شهر بروجرد با قبرستان يهودي­ها فاصله داشت، در فاصله بين محله يهودي نشين با قبرستان يهودي­ها، محلات مسلمان نشين واقع شده بود. وقتي يك نفر يهودي فوت مي­كرد، در موقع تشيع جنازه­اش، بايد از محله مسلمان نشين عبور مي­كردند تا به قبرستان برسند، بچه مسلمان­ها در اثر ناآگاهي و جهل به جنازه يهودي­ها سنگ مي­زدند، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي مردم و بچه­ها را از اين كار نهي كردند، ولي آنان گوش ندادند. آيت الله بروجردي به آنان سفارش كرد وقتي كسي از شما فوت ­شد به من اطلاع دهيد، لذا خودش به محله يهودي نشين مي­آمد و دنبال جنازه اين شخص راه مي­افتاد و تا قبرستان تشيع مي­كرد. زماني كه آيت الله بروجردي همراه جنازه بود، كسي جرات نمي­كرد سنگ بزند، و ايشان اين كار را آنقدر ادامه داد تا اين كار بد از ناحيه بچه­ها ترك شد. 

مرحوم آيت الله بروجردي براي عزيزان آلماني آشنا و شناخته شده است، چراكه ايشان مسجد و مركز اسلامي هامبورك را بنا كرد و مرحوم آقاي دكتر محققي از طرف ايشان براي سرپرستي مسلمانان به هامبورك آلمان آمد. در آن زمان تعداد ايراني­هايي كه آنجا بودند به سي يا چهل هزار مي­رسيد. و از آيت الله بروجردي خواستند كه مسجدي در هامبورك بسازند و ايشان مقدمات ساخت و مركز اسلامي فراهم كردند و اين مسجد عظيم و زيبا ساخته شد. من از آقاي دكتر محققي شنيدم، آيت الله بروجردي به من سفارش ­كردند كه در بيمارستان­ها از مريض­ها عيادت كن و نيز به زندان­ها برو و از زنداني­ها احوالپرسي و آنها هديه بده.

من به ايشان گفتم: آقا زنداني­ها و مريض­ها مسيحي­اند.

ايشان به من فرمود: كسي كه درد مي­كشد يا كسي كه گرفتار است مسلمان و مسيحي ندارد، اينان انسان هستند. سپس فرمايش اميرالمومنين را براي من خواندند: اميرالمومنين به مالك اشتر در نامه خود (معروف به عهدنامه) سفارش ­كرد[1]. فرمود: «فإنهم صنفان إما أخ لك في الدين وإما نظير لك في الخلق»[2] مالك اين كساني كه تو بر اينها حكومت مي­كني يا برادر ديني تو هستند كه با تو هم­ دين و هم كيش­اند و يا مثل تو انسان­اند و در خلقت با هم شريك هستيد. انسان دردمند را بايد رسيدگي شود و مسلمان و مسيحي هم ندارد.

آقاي دكتر كفت در ادامه گفت: اين نظراتي كه شما فرموديد، نظر ما هم هست، بايد در صلح و صفا با هم زندگي كنيم، به خصوص ما آلماني­ها بعد از جنگ جهاني دوم اين مطلب را فلسفه اصلي­مان كرديم كه به نام دين هيچ جنگ و خشونتي نبايد به وجود بيايد. براي ما بسيار دغدغه بزرگي هست، در مورد اختلافي كه بين دنياي غرب و ايران به خاطر موضوع انرژي اتمي هست. و اميد داريم خشونت و جنگي برپا نشود. سوال من اين است كه وقتي از اهداف مشترك صحبت مي­كنيم، به نظر شما، ما به عنوان يك مسيحي چه كار مي­توانيم بكنيم كه از اين فاجعه جلوگيري كنيم؟

حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: مشكلاتي كه در هر كشور يا بين كشورها به وجود مي­آيد،‌ بايد منشا و اساس اين مشكلات را جستجو و پيدا كرد. شما به تاريخ آلمان و جنگ جهاني دوم كاملا آشنا هستيد، اتفاقي پيش آمد كه امروز شما آن حركت را قبول نداريد، ما تنها از منظر و ديدگاه هيتلر به مردم آلمان نگاه نمي­كنيم، آلمان يك كشور بسيار بزرگ و داراي تمدن بسيار سابقه­دار است. اما از عزيزان اين توقع را داريم، به درد دل و سخن ما هم گوش دهند. شكي نيست مي­دانيد، در زمان حكومت شاه حقوق بشر در ايران نقض مي­شد، اما از كشورهاي اروپايي فريادي براي نقض حقوق بشر در ايران نمي­شنيديم، و متاسفانه حكومت سابق ايران مورد تجليل اروپا بود. شما ممكن است از زندان­هاي شاه خبر نداشته باشيد، اما ما كه خودمان از نزديك در اين زندان­ها زنداني بوديم، خبر داشتيم. بعد كه مردم ايران بر اساس ارزش­هاي كه داشتند، انقلاب كردند. اولين قدمي كه براي استقبال از مردم برداشتند، تشويق و تجهيز عراق براي جنگ با ايران بود. همه مي­دانند ما با صدام نمي­جنگيديم و نيز همه مي­دانند صدام، آدم فاسق و فاسد بود ولي در عين حال كمك­هاي فراواني از ناحيه آمريكا و شوروي سابق به او مي­شد. متاسفانه بعضي از كشورهاي اروپايي صلاح هاي شيميايي به او دادند و ما هنوز در بيمارستانهاي تهران و ديگر شهرها بيماران شيميايي بسيار داريم. و در حال حاضر بيش از سي هزار تخت در اختيار كساني كه يا شيميايي و يا قطع نخاعي هستند، مي­باشد. بنابراين ما هميشه مورد دشمني و آزار بوديم و وظيفه داريم در مقابل اين هجمات، كشور و مردم خود را حفظ كنيم. رهبر معظم انقلاب و بزرگان ما فرمودند و ما هم تصريح مي­كنيم: بمب اتم و سلاح­هاي شيميايي و تمام وسايل كشتار جمعي كه انسان­هاي بي دفاع را به خاك و خون مي­كشد، از نظر ما غير مشروع است و هركسي كه از آن­ها استفاده كند محكوم است و ما به هيچ صورت تاييد نمي­كنيم.

عزيزان محقق هستند و حتما اين مساله را ملاحظه فرمودند كه در جنگ­هايي كه در صدر اسلام اتفاق افتاده، پيغمبر اسلام و مسلمانان مهاجم نبوده و هميشه در برابر تهاجمات از خود دفاع مي­كردند. پيغمبر اسلام به افراد خود دستور داد: مواظب باشيد به افراد بي­دفاع و بچه هاي صدمه نرسد، حتي در فرمايشات خود تاكيد دارند، درخت ميوه­دار را قطع نكنيد، آبي كه شهرها و يا محله­ها استفاده مي­كنند آن را خراب و فاسد نكنيد. شكي نيست، بنابر نظر اسلام و ديگر ارباب مذاهب، چه مسلمان و چه مسيحي، انسان­ها و مردم در زندگي داراي حقوقي هستند. شكي نيست بايد اين حقوق رعايت شود، ولي ما اين شكايت و اعتراض را داريم كه همه كشورها در مقابل حقوق بشر و مساله انرژي هسته­اي يكسان ديده نمي­شوند، اگر صحبت از خاورميانه بدون سلاح­هاي اتمي است نمي­شود يك كشور را به نام اسرائيل بمب اتمي در اختيار داشته باشد و آن را تقويت كنيد، اما با وجود اينكه همه مي­دانند، بازرسان آژانس هم مي­دانند و ما فرياد مي­زنيم،  بمب اتمي نساختيم و در اختيار نداريم، اما در عين حال شديد­ترين تحريم­ها در تاريخ دنيا الان شامل حال ايران باشد. لذا ما مشكل در مفاهمه و گفتگو داريم و بايد قدري بيشتر با هم بنشينيم و حرف­هاي همديگر را بفهميم.

شما عزيزان به دو نكته توجه داشته باشيد، نكته اول: هرچند آمريكا و اروپا مي­گويند: تحريم دارويي و غذايي براي ايران نكرديم، اما بايد بدانيد هم اكنون مردم هم در تحريم غذايي و هم در تحريم دارويي هستند، چراكه بانك مركزي ايران تحريم شده و انتقال پول و پرداخت بهاي خريد دارو و مواد غذايي امكان­پذير نيست. به نام تحريم دولت ايران، مردم ما اين گونه آزار و اذيت مي­شوند.

مطلب دوم: دانش هسته­اي مثل هر دانش ديگري با جنگ از بين نمي­رود. بلكه بايد علم را با منطق هدايت كرد، لذا ما و دانشمندان و مسئولين كشور وظيفه هدايت­گري را داريم كه بيراهه نرويم. و از آقايان تقاضا داريم كه بزرگان و سياستمداران دنيا با منطق در مسير هدايت­گري حركت كنند.

يكي ديگر از اساتيد سئوال كرد: ما در آلمان با جواناني مواجه هستيم كه خيلي گرايش به مذهب والدينشان ندارند،‌ آيا اينجا اين پديده اتفاق مي­افتد و اگر هست چه روش­هاي تربيتي وجود دارد كه ما بتوانيم از رويگرداني جوانان از مذهب والدين خود جلوگيري كنيم؟

حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: اين مساله در ايران هم هست. اين امر در دنيا امروز كه ارتباطات بسيار گسترده­اي وجود دارد طبيعي به نظر مي­آيد. جوانان مي­توانند از امكانات و وسايل ارتباطات جمعي استفاده كنند، لذا تمام عقايد و مذاهب ديگر به آنها مي­رسد و طبعاً جوان كنجكاو است و مي­خواهد فضاها و عرصه­هاي ديگر را هم سير كند و ببيند. ممكن است در آن فضاها مطالبي باشد كه براي آنان جذاب باشد. و از نظر ما، اين حادثه بدي نيست بلكه اتفاق خيلي مبارك است. چراكه در گذشته بچه ها به خاطر تقليد يا تبعيت از پدر و مادر اختيار انتخاب مذهب را نداشتند؛ اما امروز جوانان خودشان مي­خواهند تصميم بگيرند. مذهبي كه خودش انتخاب كنند رسوخ بيشتري براي آنها دارد نسبت به مذهبي كه به تبعيت از پدر و مادر خود دارند. هرچند قدري افت و ريزش هم داريم، ولي بعد از مدتي هم اين جوانان به اصل و ريشه خودشان برمي­گردند.

مطلب ديگر هم كه بايد به آن عنايت بفرماييد، زباني كه ما با آن زبان دعوت به مذهب مي­كرديم، قدري بايد تغيير دهيم، نمي­توان مانند گذشته  ما گوينده و متكلم باشيم و از جوانان و مردم هم بخواهيم پذيرنده سخنان ما باشند. بلكه بايد با منطق و استدلال جوان را قانع كرد. يا از راه محبت وارد شد تا بتوان جوان را جذب كرد. در احاديث است روزي رسول اكرم در مسجد مدينه نشسته بود. متوجه شدند كودكي از بيرون مسجد به ايشان نگاه مي­كند، مدتي گذشت بچه رفت و دوباره آمد. چند مرتبه اين كار را تكرا كرد، پيغمبر را نگاه كرد و مي­رفت. پيغمبر صدايش كرد و گفت: چرا اين كار را چند مرتبه تكرار كردي؟

بچه گفت: من شما را دوست و از اينكه شما را مي­بينم لذت مي­برم، اگر بروم خانه دلم براي شما تنگ مي­شود. برخي از اصحاب گفتند: يا رسول الله توجه به سخن بچه نكنيد.

حضرت فرمودند: «هل الدين الا الحب» دين چيزي جز عشق و محبت نيست؟ ما امروز مي­توانيم عشق به خدا و عشق به معنويت را در كودكان خود تزريق و وارد كنيم. قطعا محبت كردن و عشق ورزيدن به جوان، فراتر از منطق تاثير دارد. زيرا برخي افراد در برابر منطق تسليم نمي­شوند، اما كمتر كسي هست كه در برابر محبت تسليم نشود.

يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت: داستاني كه از پدربزرگتان نقل كرديد كه وقتي يك جنازه يهودي كه تشيع مي­كردند و ايشان با مشايعت كنندگان همراهي مي­كردند كه سنگي به جنازه يهودي پرتاب نشود، با نظر برخي از مسئولين جمهوري اسلامي ايران سازگاري ندارد، نظر شما در اين مورد چي هست؟

حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: يهودي مانند مسلمان و مسيحي حق حيات و زندگي دارد. امروز من به عنوان روحاني مسلمان و شيعه به همان حدي كه از يك مسلمان دفاع مي­كنم از زندگي يك يهودي هم دفاع مي­كنم. اما بايد به يك نكته توجه توجه داشته باشيد، قطعا نظر برخي از مسئولين ما، يهودي كشي نيست بلكه مي­گويند: كشوري در تاريخ به نام فلسطين وجود داشت و عده­اي مهاجر به اين كشور آمدند و مردم اين كشور را بيرون ريختند و خودشان ساكن در آنجا شدند و كشوري نژاد پرست تشكيل دادند. در اين كشور فلسطيني اعم از مسلمان و مسيحي در آنجا شهروند درجه دوم تلقي مي­شوند. مسئولين ما ميگويند: اين نظام نژاد پرست بايد به هم بريزد و نظام و حكومتي تشكيل شود كه يهودي، مسلمان و مسيحي در كنار هم زندگي كنند. رهبر معظم انقلاب نيز فرمودند: در فلسطين همه­پرسي برگزار شود و همه در كنار هم با حقوق برابر و مساوي زندگي كنند. يعني براي فلسطيني­ها كه مردم اصلي اين سرزمين هستند، به اندازه يهودي­هايي كه مهاجرت كردند و به زور وارد اين سرزمين شدند، حقي قائل شوند.

يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت: به عقيده جنابعالي رابطه دين و سياست چگونه است؟ اين گونه كه از پدربزرگ شما شنيديم ايشان، هميشه روحانيون را از دخالت در سياست نهي مي­كردند، آيا اين عقيده درست است؟

ايشان فرمود: آنچه مهم است اينكه ما دين و سياست را چگونه معنا كنيم. سياستي كه به اصطلاح زد و بند باشد، دين از اين سياست جدا و مبرا است. دين ارزش­هاي اخلاقي ثابت است، اما سياست مجموعه حركاتي است كه متغير و غير ثابت است. بنابراين، دين با اين سياست رابطه ندارد. ولي آنچه مرحوم آيت الله بروجردي مي­فرمود، عبارت از اين بود كه سياست يك امر تخصصي و براي حفظ منافع كشور لازم مي­باشد. سياستمدار بايد منافع كشور را حفظ كند و روحاني و دين هم از افرادي كه حافظ منافع كشور هستند، حمايت مي­كند. لذا بنابراين معيار ايشان در سياست دخالت مي­كردند، و به همين خاطر گاهي از اوقات با شاه نيز اختلاف پيدا مي­كردند، به گونه­اي كه حتي يك­ بار شاه را تهديد كردند: من از ايران خارج مي­شوم. اما مردم جمع شدند و شاه از مقصود و كار خود دست كشيد. از نظر ما و شرع مقدس اسلام، دين نه به عنوان آقا بالا سر، بلكه به عنوان پدري با محبت است كه بالاي سر فرزندانش مي­ايستد و به آنها نگاه مي­كند و اگر يكي از اين فرزندان خطا كند، او را متوجه عمل و اشتباهش مي­كند. دين يك كنترل براي سياستمداران است، چرا كه اگر سياستمدار از حلقه دين و اخلاق بيرون بيافتد، سياستمدار از هر جنايتكاري، جنايتكارتر خواهد شد. ما و شما نيز نمي­توان اين كنترل را از سياستمدار برداشت؛ لذا بايد دين نظارتي بر سياست داشته باشد. مرحوم آيت الله بروجردي سياستمداري نمي­كردند، يعني مثلا براي رياست جمهوري كانديد نمي­شند، اما كنترل رفتار سياستمداران را مي­كردند.

مطلب ديگر اين كه روحانيت شيعه يك حس مسئوليت به مردم خودش دارد، لذا در گرفتاري ها روحانيت شيعه پناه مردم است. در زمان ميرزاي شيرازي مردم پناه به روحانيت آوردند، و ايشان آن فتواي معروف در مورد تنباكو صادر كردند. در جنگ­هاي ايران و روس مردم پناه به آيت الله سيد محمد مجاهد آوردند و ايشان مردم را همراهي كرد. حتي در انقلاب اسلامي ايران مردم پناه به روحانيت بردند و درخواست كمك و ياري نمودند. بنابراين روحانيت شيعه به ناچار بايد حقوق اين مردم را در نظر بگيرد. به همين جهت مرحوم آيت الله بروجردي وقتي شوروي در زمان استالين آذربايجان را اشغال كرده بود، نخست وزير ايران قوام السلطنه بود، قوام السلطنه سفري به شوروي رفت و با استالين ملاقات كرد. معروف است قوام سر استالين كلاه گذاشت. قوام السلطنه قبل از سفرش با آيت الله بروجردي ملاقات خصوصي داشت، و كسي هم متوجه مباحث مطرح در اين ديدار نشد. سپس به شوروي سفر كرد. استالين در مقابل انگلستان كه امتياز نفت جنوب را از ايران گرفته بود، امتياز نفت شمال را مي­خواست.

آقاي قوام السلطنه به استالين گفت: ما امتياز نفت شمال را به شما مي­دهيم، در مقابل آذربايجان را از قشون شوروي تخليه كنيد. البته نافذ بودن اين قرداد مشروط به تصويب مجلس ايران شد. در آن زمان مجلس ايران منحل شده بود، پس از بازگشت قوام السلطنه از شوروي نيز با آيت الله بروجردي ملاقات مي­كند. پس از اين قرداد شوروي قشون خود را از آذربايجان خارج مي­كند. نخست وزير هم اعلام برگزاري انتخابات مجلس مي­كند. در اين زمان مرحوم آيت الله بروجردي اعلاميه دادند: به اين مضمون كشوري كه در اشغال بيگانه است، انتخابات در آن معنا ندارد و شما حق برگزاري انتخابات مجلس را نداريد؛ لذا تا زماني كه قشون شوروي كاملا بيرون رفت انتخابات برگزار نشد. سپس بعد از انتخابات و تشكيل مجلس، مجلس ايران، راي به امتياز نفت شمال به شوروي نداد. آيت الله العظمي بروجردي در سياست دخالت مي­كرد. شايد كسي هم متوجه نقش ايشان در خارج كردن قواي اشغالگران از آذربايجان نشد؛ اما ايشان نقش بسيار مهمي را ايفا كردند.

يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت من كشيش هستم و يك سوال كلامي دارم. من خيلي شنيدم خداوند در قرآن مي­فرمايد: من براي خودم رحمانيت را تكليف كردم و رحمانيت يكي از صفات ذات و اصلي خداوند هست. و همچنين عدالت يكي از صفات ذات و اصلي خداوند هست. آيا امكان دارد خداوند رحمان و رحيم باشد، ولي عادل نباشد؟

حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: شيعه را عدليه مي­گويند. ما معتقديم: خداوند عادل هست. و نيز قائل به حسن و قبح ذاتي هستيم؛ هرچند در اسلام گروه­ها و فرقي مثل اشاعره هستند كه قائلند خدا عادل نيست، اما معتزله مانند ما قائلند عدل حسنٌ و ظلم قبيحٌ . عدل و عدالت هر كجا باشد، خوب و حسن است و ظلم هر كجا باشد، بد است. حتي ظلم از خدا هم بد است، لذا از خدا صادر نميشود. خداوند عادل است و تمام دستورات و احكام  خداوند بر اساس عدالت است، يعني خداوند حكم ظالمانه صادر نمي­كند. البته جايگاه بحث عدالت كه از عقائد مسلم شيعه مي­باشد در علم كلام است.

مطلب دوم: رحمانيت چيزي بالاتر و فراتر از عدالت است، يعني خداوند عادل كه هست هر چيزي را جاي خود مي­گذارد، اما اضافه بر اين مطلب، ممكن است فضل و كرم خداوند اقتضا كند، با وجود اينكه اين شخص گناهكار و سزاوار مجازات است؛ اما خداوند او را ببخشد. اما اگر شخصي كار خوبي انجام داد، امكان ندارد خداوند او را مجازات كند. رحمانيت با عدالت به اين صورت قابل جمع است.

يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت: اكثر ما جزو اساتيد و معلم هستيم، دانشجويان و دانش آموزان خيلي مشتاق و كنجكاو هستند، بدانند و سوال خواهند كرد كه يك آيت الله در روز چه كار مي­كند؟

ايشان گفت: البته بنده خودم را مي­گويم، من هم مثل شما معلم هستم و تدريس مي­كنم و براي آن ساعت­ها مطالعه مي­كنم. و بخشي از وقت من صرف مراجعات مردم مي­شود. و بخشي از وقت من صرف پاسخ به سوالاتي كه از دانشگاه­ها و دانشجويان و مردم مي­رسد، مي­شود. بنابراين معلمي هستيم كه بيشتر اوقات او صرف كارهاي علمي و اجتماعي است و دائم با مردم سرو كار داريم و با آنها مي­جوشيم.

انشالله اميدوارم كه در آينده دوستان باز هم به ايران تشريف بياورند و در فرصت­هاي بيشتر با عزيزان باشيم.

در اين لحظه يكي از ميهمانان گفت: چند روزي كه ما در ايران هستيم، مهمان نوازي و روي باز مردم اين سرزمين را خيلي ديديم، ولي اين ساعت با جنابعالي بالاترين تجربه ما در اين سفر بود و براي اين بسيار متشكريم.

ايشان گفت: من هم متشكرم 



.[1] وقتي اميرالمومنين عليه السلام) مالك اشتر را به فرمانروايي مصر انتخاب كرد، نامه­ايي بسيار مهم كه سراسر سفارش بود، به او داد. در بخشي از اين نامه با توجه به اينكه در مصر مسلمانان همراه مسيحيان قبطي زندگي مي­كردند حضرت در ضمن سفارشات خود به مالك فرمودند:

.[2]نهج البلاغه (الشيخ محمد عيده)، ج3، خطبه 53، ص82.

 نظر دهید »

گفتگوی صمیمانه چند تن از اساتيد برجسته دانشگاه ریوکوکو ژاپن با حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت بركاته)

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

در طول تاریخ شیعه، فقها و مراجع تقلید به طور طبیعی پناه مردم بودند
گفتگوی صمیمانه چند تن از اساتيد برجسته دانشگاه ریوکوکو ژاپن با حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت بركاته)


بسم الله الرحمن الرحيم

در ابتدا اين ديدار استاد دانشگاه ريوكوكو در مورد معرفي بيشتر مذهب تشيع و شيعه از حضرت آيت الله علوي بروجردي سئوال كرد.

ايشان در پاسخ اين پرسش فرمود: اسلام عبارت است از مجموعه تعالیمی که پیامبرگرامی اسلام در 1400 سال پیش برای هدایت انسان­ها آوردند.

اسلام از زمان ظهور پیامبر تا رحلت ایشان مراحل سخت و پرفراز و نشيب، و حوداث و اتفاقات زیادی رخ داد، مانند آزار و اذيت رسول خدا و اصحاب ايشان، مهاجرت پیغمبر از مکه به مدینه و جنگ­هایی كه بر رسول خدا و اسلام پيش آوردند، تا اينكه اسلام در سطح جزیرة العرب گسترش یافت.

نظر شیعه بر این است که در زمان حضور پيغمبر، همانجور که ارتباط بین خدا و مردم به وسیله پیغمبر است، بعد از رحلت پیغمبر اکرم، امامت نيز ادامه راه نبوت است. و رشته امامت باید تا آخر ادامه پیدا کند. زيرا احکام و معالمي که پیغمبر اكرم آورده، باید به وسیله امامت بيان شود. از اين رو بنابر نظر شیعه، بعد از پیغمبر امام نقش اساسی را ایفا می­کند. ما معتقدیم - و البته آن را با ادله قوی اثبات می­کنیم- که شخص رسول الله(صلي الله عليه وآله)، امام بعد از خود را تعیین کرده و قرآن كريم بر این امر گواهی می­دهد. علت اینکه مکتب شیعه و امامت، بعد از رحلت پیغمبر خدا در عامه مسلمانان ادامه پیدا نکرد، این بود که افرادي كه به پیغمبر ایمان آورده بودند، افراد مختلف بودند و هدف آنان از ایمان آوردن به حضرت متفاوت بود. با توجه به اینکه محیط جزیرة العرب و مردم آن سرزمين، در بسياري از اوقات در حال جنگ هاي بي­اساس و بي­ارزش، يا در حال تعدي و راهزني و شورش بودند. حتي بنابر نظر قدرت­هاي بزرگ آن زمان، جزيرة العرب آنقدر بي­قيمت و بي­ارزش بود كه ارزش سركوب شورشهاي واقع در آن سرزمين را نداشت. در اين محيط، برخي از ايمان آورندگان به پیامبر خدا در فکر بهانه­ای بودند تا خود را مطرح کنند. پیغمبر آیین و دين اسلام را مطرح کرد این افراد در دل  آیین اسلام رشد و خودشان را مطرح کردند؛ و از آنجا كه اينها از جاهلیت قبل اسلام ريشه­هايي داشتند، مانند حالت ریاستي که قبل ظهور پیغمبر بر مردم مکه داشتند، بعد از ظهور اسلام رياست آنان در مكه به هم خورد. این افراد خودشان را با وضعیت موجود تطبیق دادند، یعنی با ظهور اسلام، اسلام را پذیرفتند و بعد با نماز و خدا هم مخالفتی نداشتند؛ اما  بعد از رحلت پیغمبر شروع به تغییر روش­های حضرت  کردند. ما از این تفکر، به اسلام جاهلی تعبییر می­کنیم؛ آرام آرام در بین مسلمانان نفوذ کردند. خلفایی که بعد از پیغمبر انتخاب شدند، خليفه اول، دوم، بنی امیه و بنی عباس قرن­ها ادامه پیدا کرد و عملا این تفکر جاهلی جای خود را در بین مسلمانان باز کرد.

از نظر ما، شيعه تفکر اصیل اسلامی است که پیغمبر بدون هیچ تغییری آورده. و نقطه مرکزی شیعه مسئله امامت است. امام در نظر ما کسی است که دارای مقام عصمت است، چرا كه از جانب خدا ماموریت دارد و می­تواند برای همه مردم و جامعه الگو باشد. یعنی امام واجد همه صفات اخلاقی و صفات ممتاز انسانی است. و اگر کوچکترین نقصی داشته باشد، از نظر ما این شخص امام نیست. امامت در شيعه ادامه پیدا می­کند تا به امام دوازدهم مي­رسد. از نظر ما امام دوازدهم بر اثر فشارها و … از ديدگان غیبت پیدا کرده است. اعتقاد داريم، امام زمان، حاکم بر زمان و قوانین است، و نيز ايشان یک روز ظهور پیدا می­کند، و بزرگترین عبادت برای ما انتظار ظهور فرج است. معنای انتظار ظهور این است که ما همیشه خود را  محیا و آماده نگهداریم که اگر امام ظهور کرد بتوانیم در کنار ايشان اقامه عدل و داد و صلح كنيم، تا همه انسانها کنار هم آرام زندگی کنند.

استاد دانشگاه ريوكوكو: با صحبتهای شما متوجه شديم، وظیفه امام خیلی وظیفه مهمی است. اكنون بفرماييد نقش آیت الله بروجردی در دامان امامت و ولی فقیه به چه صورت است؟

حضرت آيت الله علوي بروجردي فرمود: اگر امام حضور داشته باشند، ایشان خودشان ادامه دهنده همه شئون مردم هستند، اما الان در دوران غیبت حضرت هستیم. در این دوران، امام کسانی را تعیین می­کنند تا سرپرستی شیعه را برعهده داشته باشند. اما تذكر اين نكته لازم است، امام زمان در دوران غیبت شخص تعیین و انتخاب نمی­کنند، بلکه تعیین معیار می­کنند، یعنی امام معیارهایی را مشخص می­فرمایند. و کسانی که دارای این معیار باشند، مانند فقیه باشد، تقوی و ديگر خصوصیات را… دارا باشد. این خصوصیات، افراد را به امام نزدیک می­کند. لذا می­توانند تصدی مرجعیت شیعه را کنند. از اين رو، افرادي كه به عنوان فقیه یا مرجع تقلید با معیارهاي معين از ناحيه امام، مشخص می­شوند از جانب امام تعیین شده­اند. ارزش این فقيهان و مراجع تقليد در دوران غیبت از این جهت است که اینان احکامی که به پیامبر وارد شده و ائمه بیان نمودند را استنباط می­کنند و روی ادله مشخصی از منابع احکام مانند قرآن، حدیث، عقل و … استخراج می­کنند و در اختیار مردم می­گذارند. اين نكته نيز قابل توجه است از نظر شيعه پیامبر اكرم و ائمه اطهار قانونگذار نیستند، بلكه خداوند تنها قانونگذار است، منتهي خداوند قانون را به پیغمبر خود ابلاغ می­کند؛ و امام نيز از طرف پیغمبر آن را بیان می­کند.

آنچه که این ادله را برای ما مشخص می­کند اصول فقه نام دارد. اصول فقه، دانشی است که قواعد آن برای استنباط احکام شرعی به کار گرفته می‌شود. يعني با كمك علم اصول فقه احکام فقهی را استنباط می­شود و در اختیار مردم می­گذاریم. اما آنچه در اينجا مهم و قابل توجه مي­باشد، این است که مردم برای اینکه تشخیص بدهند از كدام يك از مراجع اعظام، تقليد كنند، آزادی عمل کامل دارند. الزامی نیست که باید حتما اين مرجع تقليد را انتخاب کنند؛ یعنی اگر تشخیص دادند که این شخص – آیت الله العظمي بروجردی- فقیه، متقی و اعلم از دیگران هست آن زمان باید و بر او واجب می­شود از ايشان تبعیت کنند. اما انتخاب اعلم و متقی بودن افراد بر عهده خودشان است. نكته ديگر اينكه: بر مردم واجب است احکامی که در علم فقه به عنوان فتوي صادر و استخراج می­شود تبعیت كنند والا نظر فقیه و مرجع تقليد در غیر از احکام، يعني موضوعات خارجی حجت نیست؛ لذا بايد مردم خودشان موضوع را تشخیص دهند.

در طول تاریخ شیعه فقها و مراجع تقلید به طور طبیعی پناه مردم بودند و در تمام مشکلات و سختي­ها مردم را یاری می­کردند. در قیام مشروطه مردم از دیکتاتوری در زمان قاجار به تنگ آمدند و به مراجع تقليد پناه آوردند، مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، مرحوم میرزای نائینی در نجف و مرحوم سید محمد طباطبایی این مراجع بزرگ تقليد پيشگام در نهضت مشروطه بودند. چرا؟ چون مردم به اینان نیاز پیدا کردند و در خواست كردند که شما به ميان بياييد و حق ما را بگیرید و اینان در راس نهضت واقع شدند و مردم به دنبال آنان حرکت کردند. و نيز قبل از مشروطه مثلا در زمان ناصرالدین شاه قرار داد فروش انحصاري تنباکو با انگليس بسته شد. مرحوم میرزای شیرازی دخالت کرد، همه مردم تبعیت کردند و ناصرالدین شاه عقب نشینی کرد. آیت الله بروجردی یکی از همین فقها است، منتهي ایشان به علت محبوبتی که در بین مردم پیدا کردند، تنها مرجع تقلید شیعه بودند. و میلیون­ها شیعه از ایشان تقلید می­کردند، تا زماني كه آیت الله بروجردی در اين دنيا بودند، با اینکه در زمان حکومت محمدرضا پهلوی بود اما آنها جرات نمی­کردند که به نسبت حقوق مردم تخطی کنند. لذا زماني که ایشان فوت كردند پرده دری­ها شروع شد. در انقلاب اسلامي ایران نيز مردم نیاز به رهبر و پيشوا داشتند و به طور طبیعی به سمت روحانیت آمدند و مرحوم حضرت امام خمینی(ره) مقتدا و پرچمدار انقلاب اسلامی ایران شدند،

استاد دانشگاه ريوكوكو: در این دوره مهم ترین وظیفه ای که اختصاص به علما دارد را بیان کنید:

در هر دوره­ای علما یک وظیفه اصلی دارند که عبارت از بیان احکام است یعنی علما وظیفه دارند، احکامی که پیامبرآورده و ائمه محافظت کردند آنها را بیان کنند.

دوم. یک حالت خدمت گذاری به مردم داریم با مردم یک پیوند ناگسستني پيدا كرده­ايم. آیت الله بروجردی یک تعبیری دارند که مي­فرمايند: نسبت علما با مردم، نسبت ماهی و آب است. ماهی داخل آب زنده است و ما در ميان مردم قیمت داریم. و اگر روزی ما از مردم جدا شدیم ارزش خودمان را از دست دادیم. این دو وظیفه عمده را ما داریم.

يك مطلب مهم خدمت شما بيان كنم، مکاتبی که هدایت بشر را برعهده دارند. تفاوت ندارد اسلام باشد یا بودیسم. این مكاتب، یا الهی هستند، يعني مستقیم از طرف خدا آمده، یا انسانی احساس وظیفه کرده و دستورالعملي را بيان كرده باشد، برای نجات انسان­ها آمده­اند. ازاين رو هرچند در عقاید، احکام و اعمال اختلافات زیادی داریم، اما یک هویت مشترک داریم و آن تعالي انسانی است. در میان تمام مردم و انسانها فضائل اخلاقی و ارزشهایی مشترک است. ما و شما قصد داريم این فضائل را در بین همه انسان­ها ترویج کنیم. و این اعتقاد یک سرمایه برای انسان­ها است. یکی از نويسندگانی که درباره استالین کتاب نوشته، می­گوید: وقتی استالین اواخر عمر پیر شده بود، آدم بدبختی بود؛ زيرا قدرت داشت، اما نه اعتقادی بود که بتواند به آن دل ببندد، و نه عشقی بود که بتواند به آن دل خوش کند. و لذا یک بی هویتی و سرگردانی در تمام وجودش حس می­شد و این برای انسان نقص است.

در مکتب ما به خصوص در شیعه و در زبان امیرالمومنین و نهج البلاغه برای همه مکتب­هایی که اخلاق را ترویج می­کنند، ارزش قائل می­شویم، و لذا ما می­توانیم با شما در این جهت ارتباط و یک رسالت مشترک داشته و در برابر کسانی که بی­اعتقادی، بی­ایمانی و ارزش­های اخلاقی را نسبی می­پندارند، اتحاد داشته باشیم.

 

 نظر دهید »

گفتگوي آيت الله علوي بروجردي با هيئتي از كشيشان آلمان هر كسي كه در راه خدا و در مسير دين تلاش كند، از نظر ما عزيز و گرامي است

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

هر كسي كه در راه خدا و در مسير دين تلاش كند، از نظر ما عزيز و گرامي است
گفتگوي آيت الله علوي بروجردي با هيئتي از كشيشان آلمان


بسم الله الرحمن الرحيم

 

گفت‌وگوی اسلام و مسیحیت

آیت‌الله علوی بروجردی: از محبت دوستان و عزیزان تشکر می‌کنم. باعث خوشوقتي من است كه در خدمت شما هستم. شما عزيزان، مردان خدایید و كساني هستید كه در راه احياي ارزش‌هاي انساني و فضيلت‌هاي اخلاقي تلاش مي‌كنید. هر كسي كه در راه خدا و در مسير دين تلاش كند، از نظر ما عزيز و گرامي است؛ به‌ویژه شما عزيزان كه امروز ميهمان مملكت ما هستید.

ميان ما و شما فاصله بسيار کمی وجود دارد. اديان آسماني كه عبارت‌اند از اسلام، مسحيت و يهود، ريشه الهي دارند و همه ما به خداي يگانه معتقديم. احکامی كه در اين آيين­ها هست، بسيار به هم نزديك‌اند. بنابراين، فرصت زيادي براي همكاري و مطالب بسياري براي بحث وجود دارد.

سوال نماینده کشیش‌ها: ما هم بسیار متشكریم كه حضرت‌عالي آمادگی خود را براي گفت‌وگوي بين مسيحيت و اسلام اعلام فرموديد.

ما در آلمان شاهد این تجربه هستیم كه در گفت‌وگوي بين اديان، سوءتفاهم‌هاي بسیاری وجود دارد و يكي از اهداف اين گفت‌وگوها نیز رفع همین سوءتفاهم‌هاست.

پرسش اول ما شامل چهار پرسش است:

1. روابط بین روحانيت، فقه و زندگي فردي چیست ؟

2. فتوا چیست و به چه صورت به وجود مي‌آيد؟

3. فتوا توسط چه كسي صادر می‌شود؟

4. آیا در حال حاضر مسائلی هست كه به فتواهاي جديد نیاز داشته باشد؟

قرآن، سنت و عقل، منابع فقه اسلامی

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: پیش از پاسخ به این پرسش، لازم است مقدماتي را عرض كنم. نخست اینکه فقه از نظر ما عبارت است از دستور‌العمل‌ها و آرائي كه خداوند به‌وسيله جبرئيل بر پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ وحي کرده است. بنابراین، قرآن از نظر ما كتاب آسماني و وحي الهی است.

در كنار قرآن، سنت پيامبر نیز از منابع فقه اسلامی به شمار می‌رود. سنت پيامبر، يعني مجموعه مطالبي كه در طول زندگي آن حضرت، در زمینه تفسير قرآن و بيان احكام واجبات و محرمات، از ایشان صادر شده است. اين مطالب، به صورت روايات در دست ما هست.

فقیه با استفاده از علم رجال، حدیث و درایه، به تحقیق درباره سند روایت، بررسی شخصیت راویان و محتوای احادیث می‌پردازد. با استفاده از این علوم است که احادیث صحیح از احادیث ضعیف و نامعتبر تشخیص داده می‌شود. بنابراین، سنت مجموعه‌اي است از احاديث كه شمار آنها در كتب معتبره شیعه، به بيش از پنجاه هزار حدیث می‌رسد.

منبع سومي هم برای فقه وجود دارد، به نام عقل. دليل عقلی، مجموعه ادراكات و احکام عقل درباره امور مختلف است که نزد همه عقلا مشترک است و با آن می‌توان به سنجش و ارزیابی مسائل گوناگون پرداخت؛ ‌مانند خوبي عدل و بدي ظلم. اگر موضوعی مصداق عدل باشد، عقل به خوبي آن گواهي مي‌دهد و اگر مصداق ظلم باشد، عقل به بدي آن حکم مي‌دهد.

مقدمه ديگر اينكه فقه عبارت است از دستورالعمل‌هايي كه هر انسان مسلماني در زندگي فردی و اجتماعی خود بايد به كار بندد. احکامی همچون نماز، روزه و بسیاری از عبادات، احکام فردی، و اموری همچون تجارت، حج، جهاد و انواع معاملات و روابط با دیگران، احکام اجتماعی‌اند. اينها مجموعه دستورها و احکام شرعی است كه در فقه و روايات اسلامی مورد بحث قرار مي‌گيرد.

فتوا، بیان احکام الهی بر اساس منابع فقهی

با بیان اين دو مقدمه، می‌توان فتوا را تعریف کرد. مسلمانان برای دانستن حکم شرعی مسائل مبتلابه خود، به فقیه مراجعه می‌کنند و از او دراین‌باره سؤال می‌کنند. فقيه كه باید در زمینه قرآن، سنت و امور عقليه متخصص باشد، با استفاده از این منابع حكم خدا را تشخیص می‌دهد و به‌عنوان فتوا عرضه مي­كند.

مشخصه فتوا اين است كه بايد بیانگر حكم خدا باشد؛ يعني از فقیه درباره حکم خدا سؤال مي‌شود و او نیز حكم خدا را بيان مي­كند. بنابراین، فقیه صرفاً بیان‌کننده حکم خداست؛ اما او حق تشخیص موضوع براي مقلد يا سؤال‌كننده را ندارد. فقیه تنها می‌تواند بگويد که اين عمل، مثلاً واجب است؛ اما نمی‌تواند بگويد که اين همان عمل واجبي است كه شخص بايد انجام دهد. برای مثال، ارتباط دوستانه با دشمنان اسلام حرام است؛ اما فقيه حق ندارد مصداق دشمن را تعیین کند. تشخيص مصادیق، بر عهده‌ خود مكلف است.

حکم و تفاوت آن با فتوا

يك نكته درباره فتواي امام خميني(ره) در خصوص قتل سلمان رشدي عرض کنم كه ممكن است نظر ایشان به اين مسئله باشد. فتوای حضرت امام خميني(ره) در این زمینه، در اصل فتوا نيست؛ بلکه حكم است. گاهي از اوقات، فقيه در بررسی مسائل جامعه اسلامي، حكم خدا را بر موضوع خارجي تطبيق مي‌دهد. فقيه به‌طور عادي حق ندارد موضوع را براي مردم مشخص كند؛ بلکه مردم خود بايد مصادیق احکام را تشخيص دهند. با این حال،‌ گاهي مسائلي اقتضا مي‌كند كه فقيه حكم خدا را بر موضوعي خاص تطبيق دهد؛ مثل فتواي ميرزاي شيرازي(ره) درباره تنباكو؛ ازآنجاکه انحصار امتیاز تنباکوی ایران در دست استعمار انگلستان، مضر تشخيص داده شد، ميرزاي شيرازي(ره) استعمال تنباکو را تحريم كرد. به چنین فتوایی «حكم» گفته می‌شود.

بنابراین، فتوا عبارت است از بيان حكم الله؛ اما حكم عبارت است از تطبيق حكم خدا بر موضوع خارجي. برای مثال، در فتوا،‌ شرایط و حکم ارتداد بیان می‌شود؛ اما تعیین مصداق مرتد،‌ مانند اعلام ارتداد سلمان رشدي توسط امام خمینی(ره)، تطبيق حكم بر موضوع است. این فتوا،‌ «حكم» نام دارد.

لزوم اطاعت از حکم برای همه

نکته دیگر اینکه فتوا يا حكم هر كسي حجت نيست. كسي كه فتوا مي‌دهد يا حكم صادر مي‌کند، باید مجتهد جامع الشرايط باشد؛ يعني عالم‌ترین افراد و نيز عادل باشد. در صورتی که چنین شخصی حكمی صادر کند، هيچ كس حق مخالفت ندارند. البته اختلاف در فتوا مشکل ندارد. هر مجتهدی می‌تواند بر اساس مبانی خود،‌ فتوایی متفاوت صادر کند؛ اما اگر حكمی صادر شود، حتی مجتهدان ديگر هم نمي‌توانند با آن مخالفت كنند. البته اگر کسی، خواه مجتهد باشد و‌ خواه مقلد، منابع آن حكم را غلط و در نتیجه حکم را اشتباه بداند، اين حكم برای او حجت نيست؛ اما با این حال، او حق مخالفت عملي با آن حكم را ندارد. برای مثال، ممكن است بعضي از مجتهدان، حکم امام (ره) درباره قتل سلمان رشدي را تمام ندانند و اطمینان نداشته باشند كه سلمان رشدی واقعاً مرتد باشد. در این صورت،‌ حكم امام براي آنها حجت نيست؛ اما آنان حق مخالفت با این حکم را ندارند و رسماً به مردم بگویند که این حکم غلط است. اين امر، از ویژگی‌های حكم است.

چگونگی عرضه دین در هر زمان

سوال نماینده کشیش‌ها: جناب‌عالي در خوشامدگويي فرموديد كه ما مردان و زنان خدا هستيم. ما به‌عنوان مردان و زنان خدا، در تفسير توجيه كتاب آسماني‌مان مشكلاتي داريم. يكي از وظايف ما اين است كه محتواي كتاب‌هاي آسماني را زنده كنيم و به انسان‌هاي هر زماني ارائه دهيم. ‌در برخی مواقع، در این کار موفق هستيم و بعضي وقت‌ها موفق نيستيم. در اسلام چه روشي هست كه بتوان كتاب آسمانی قرآن را به‌صورت زنده به انسان‌ها ارائه کرد؟

یقین به اصالت منابع دینی و پرهیز از تحریف در آن

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: در اسلام، فقیه باید به اصالت منابع فقهی خود،‌ قرآن و سنت، کاملاً یقین پیدا کند و مطمئن شود که اين قرآن، همان است كه بر دو لب پيامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ جاري شده است. درباره سنت نیز باید به‌دقت تحقيق کند و اطمینان یابد که احادیث و روایات از پيامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ صادر شده‌اند. ازآنجاکه پيامبر اسلام، همچون حضرت عيسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ فرستاده خداست و مطالب خود را به‌صورت وحی از خدا دریافت کرده است، ما تلاش مي‌كنيم آنچه را كه او گفته است، به‌طور دقیق نقل کنیم. ما هرگز حق نداريم در سخنان آن حضرت، تغيير و تبديلي انجام دهیم. می‌توانیم آن سخنان را تفسير كنيم و توضيح دهيم، اما حق نداریم آن را تغيير دهیم. ازاین‌رو، گاهی اوقات که برخی از فقها و مفسرين ما اندکی برخلاف آنچه كه اين اصالت‌ها اقتضا مي‌كنند، نظر بدهند، مورد اعتراض واقع مي‌شوند.

البته ما وظيفه داریم احکام و احادیث صحیحی را كه از پيامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ صادر شده است، به مردم برسانيم. حال مردم به آن عمل کنند یا نه، وظیفه ما نیست. ما تنها بايد ارشاد كنيم؛ همان گونه كه خود پيامبر هم ارشاد مي‌كرد. در زمان آن حضرت هم بودند كساني كه تا آخر عمر به ایشان ايمان نياوردند. ما هم بيش از اين وظيفه نداريم که حکم خدا را به مردم بیان کنیم.

مسیحیت و تعدد منابع دینی

سوال آیت‌الله علوی بروجردی: مسئله ديگر اين است كه قرآن منبع اصيل همه مسلمانان است و همه فرق اسلامي قرآن را قبول دارند. اشكالي كه ما به مسيحيت داریم، تعدد انجيل‌هاست. اکنون چهار انجيل رسمي وجود دارد و چنان‌که گفته شده است، صدها انجیل غیررسمی نیز هست که در كتابخانه واتيكان موجود است؛ مانند «انجيل برنابا» كه بعدها منتشر شد.

سؤال ما اين است كه اگر شما هم مانند مسلمانان به دنبال اصالت­هايي هستيد كه از سوی خداوند به زبان پیامبرتان حضرت مسيح ـ‌علیه‌السلام‌ـ جاري شده است، به كدام انجيل استناد مي‌كنيد؟ این انجیل‌ها در موارد متعددی با هم اختلاف دارند. کدام انجیل اعتبار بیشتری دارد تا ما در پژوهش‌های خود درباره مسيحيت، به آن استناد کنیم؟

پاسخ نماینده کشیش‌ها: عهد جديد 27 كتاب است. به اعتقاد ما، اين كتاب‌ها در زمان حضرت مسيح نوشته نشده‌اند و دقیقاً سخنان آن حضرت که از خدا به ایشان وحی شده باشد، نیست؛ بلکه پس از آن حضرت، نوشته شده‌اند. از این 27 کتاب، چهار كتاب، اصلي است. بخشی از این کتاب‌ها، شامل نامه‌ها و برخی نیز نوشته‌هایی است كه به آن وحي مي‌گوییم. ما اين 27 كتاب را منابع معتبری براي پژوهش درباره مسيحيت می‌دانیم.

تحریف یهودیت و مشکل تشخیص اصالت‌ها در مسیحیت

سوال آیت‌الله علوی بروجردی: مسئله ديگر اینكه ما در اناجيل مي­خوانیم که حضرت عيسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ فرموده‌اند: دستوراتي كه من برای شما آورده‌ام، در واقع مكمل دين يهود است. بنابراين، مسیحیان در احكام فردي و جمعي، باید اعتماد و مستندشان بر فقهي باشد كه از طرف حضرت موسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ در تورات آمده است. به عبارت دیگر، انجيل يك حالت مكمل نسبت‌به تورات دارد.

حال سؤال این است که مسیحیان چگونه با تورات برخورد مي‌كنند؛ يعني چگونه اصالت‌ها را در تورات تشخیص مي‌دهند؟ يهود متهم است كه در كتاب‌هايشان تغييراتي ایجاد کرده‌اند؛ چنان‌که برخی از كشيش‌ها و پژوهشگران مسيحي نیز به این مسئله اشاره کرده‌اند. حال شما می‌فرمایید به‌دنبال اصالت در کتاب‌های آسمانی‌تان هستید، چگونه به این اصالت‌ها در تورات دست می‌یابید؟

اين مسئله، نکته مهمی در امر تحقيق درباره اديان الهي است. يهودي‌ها تلاش می‌کردند كه رسالت حضرت عيسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ را منكر شوند؛ چون اگر رسالت آن حضرت را می‌پذیرفتند، ديگر هيچ هويتي براي خودشان باقی نمي‌ماند. از سوی دیگر، براي اينكه عقايد خودشان را برای مردم توجيه كنند و مشروعیت خود را حفظ کنند، به دخل و تصرف‌ و حذف و اضافه در تورات اقدام كردند. شما در مقام تحقيق درباره اصالت‌های مسیحیت، با اين مسائل چه مي‌كنيد؟

تورات و انجیل، منابع دینی مسیحیت

پاسخ نماینده کشیش‌ها: عهد قدیم (تورات) 66 كتاب دارد و عهد جدید (انجیل) 27 كتاب. برداشت از اين كتاب‌ها می‌تواند متفاوت باشد. برداشت ما این است که آنچه در تورات آمده، در اصل بشارتي بوده است. حضرت مسيح مي‌گويد: «تورات يك بشارت است و من آمده‌ام اين بشارت را به انجام برسانم و اجرا کنم». اين بشارت و اجرای آن، مجموعه عهد قدیم و جدید را تشکیل می‌دهند. بنابراین، در زمینه پژوهش درباره مسیحیت، همه این کتاب‌ها (66 كتاب عهد قديم و 27 كتاب عهد جديد) به‌عنوان منبع مورد پذیرش ما می‌باشند.

عقيده ما این است كه ببینیم مسائلي كه در اين كتاب‌ها مطرح شده‌اند، متعلق به چه زماني بوده‌اند و مردم آن زمان چه پرسش‌هایی داشتند كه اين پاسخ‌ها به آنها گفته شده است و امروزه ما برای پرسش‌هایی كه مطرح می‌شود، چگونه می‌توانیم از اين منابع استفاده كنيم و بنا به مقتضیات امروز، پاسخی براي اين پرسش‌ها داشته باشيم.

اجتهاد، راه‌حل پاسخ‌گویی به مسائل مستحدثه

آیت‌الله علوی بروجردی: در اينجا ما و شما به يك نقطه مشترك می‌رسیم. برای ما نیز مسائل جديدی پيش مي‌آيد که در قرآن و سنت نیامده است و حکم آن مشخص نیست. ما به این مسائل، مسائل مستحدثه می‌گوییم. مجتهد برای پاسخ به این مسائل، بر منابع كلي (قرآن و سنت) تکیه می‌کند. او مسئله جدید پیش‌آمده را بر آن منابع كلي تطبيق می‌دهد و راهی براي مردم پيدا می‌كند. برای نمونه، مسائل مربوط به بيمه در زمان پيامبر نبوده است و مجتهد باید آن را از قرآن و سنت اجتهاد كند.

یک نکته در زمینه اجتهاد قابل ذکر است و آن اینکه باب اجتهاد در اهل سنت تقریباً بسته است؛ اما در شیعه باز است؛ يعني يك مجتهد مي‌تواند نظر جدیدی ارائه دهد و نظر تمام فقهاي پیشین را نفي كند. چنین اجتهادی در میان شیعه باز است. به همین دلیل، در مسائل مستحدثه، ممکن است دیدگاه‌های مختلفی در بين مجتهدان مطرح شود.

امام زمان(عج) و مسئله غیبت

سوال نماینده کشیش‌ها: شما فرموديد که سنت مجموعه مسائل کلی است كه همیشه پابرجاست؛ ولي بايد بر اساس آنها به پرسش‌های روز پاسخ داد. یکی از مسائل و موضوعات خاصی که در سنت شيعه مطرح است، مسئله امام دوازدهم شیعیان است.

جناب‌عالي پدربزرگ بسيار محترم و بزرگی داشتيد. ایشان در زمانی زندگی می‌کردند كه دغدغه زيادی درباره مهدویت بود و ایشان نیز نظراتي در این زمینه داشتند. اکنون آن زمان گذشته است و جناب‌عالي در زمان ديگري هستید. نظر شما درباره امام دوازدهم چیست؟

نگاهی تاریخی به مسئله امامت و امامان شیعه

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: برای پاسخ به اين پرسش، لازم است مقدمه‌اي ذکر کنیم. پيامبر اسلام ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ احكام و عقاید الهي را از طریق وحي و در قالب قرآن بيان كرده است؛ اما در كنار قرآن، مفسراني هم براي آن قرار داده است. این مفسران، دارای ارتباط الهی‌اند. البته به ایشان وحي نمی‌شود؛ اما علم آنان به گونه‌ای است كه مي‌توانند آنچه را كه از جانب خدا به پيامبر وحی شده است، ارائه و تفسیر کنند. این مفسران مورد تأیید و منصوب پيامبر اکرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ هستند.

آن حضرت در روز غدير، حضرت علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ را به امامت نصب كردند. پس از امام علي، امام حسن مجتبي ـ‌علیه‌السلام‌ـ و پس از او امام حسين، سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ به امامت نصب شدند. پس از ایشان، فرزندان امام حسین ـ علیه‌السلام‌ـ تا امام يازدهم، منصب امامت را عهده‌دار شدند و پس از ایشان، امامت به فرزندش امام مهدی ـ‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ـ رسید.

از نظر شیعه، امام بايد بهترين و داناترین مردم و از نظر فضائل اخلاقي، برتر از همه باشد؛ هیچ گونه نقطه ضعف و گناه در زندگي‌اش نباشد و به تمام معنا باید الگو باشد. امام، یعنی پيشوا و الگو؛ كسي كه جلو ايستاده است و دیگران به دنبالش حركت مي‌كنند.

طبق نقل‌های تاریخی از اهل سنت و حتی مستشرقین و اسلام‌شناسان غربی، هنگامی که امام حسن عسكري ـ‌علیه‌السلام‌ـ به شهادت رسید، فرزندي چهار یا پنج ساله داشت. از نظر شیعه، حتي كودك خردسال چهار يا پنج ساله هم مي‌تواند امام باشد. چنان‌که حضرت عيسي‌بن‌مريم ـ علیهماالسلام‌ـ نیز هنگامی که كودك بود، در آغوش مادر خود لب به سخن گشود و در حالي كه شيرخواره بود، گفت: من پيامبر خدا هستم.

همان گونه كه پيامبر با نصب و تعيين الهی مشخص می‌شود، امام هم با نصب خدا تعیین می‌گردد. بنابراين در زمینه مقام امامت، كوچك و بزرگ بودن اهمیت ندارد. بنا بر عقيده شیعه امام دوازدهم زنده است و در هيچ یک از کتاب‌های تاريخي شيعه و سنی و مستشرقين، مرگي براي او ثبت نشده است. از تولدش خبر هست، اما درباره مرگش خبری نیامده است.

قدرت خدا بر طول عمر امام زمان و حضرت مسیح

در روايات اسلامی، از رسول اکرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ نقل شده است که مهدي فرزند دوازدهم من غيبت مي‌كند و تا هنگامی كه زمینه برای اقامه عدل در جهان فراهم نشود، ظهور نخواهد کرد.

طول عمر يك انسان به مدت 1400 سال، هرچند بسیار بعید و باورنكردنی به نظر می‌رسد، اما امر بی‌سابقه‌ای نیست. از نظر ما، حضرت عيسي‌بن‌مريم ـ‌علیهماالسلام‌ـ نیز دو هزار سال است که زنده است؛ هرچند در این زمینه بین ما و شما اختلاف است. در قرآن آمده است که حضرت عيسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ اصلاً به دار آویخته نشد و پیش از آنكه به دار آويخته شود، به آسمان عروج كرد و در آخرالزمان، هنگام اقامه عدل توسط امام مهدی ـ‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ـ به زمین برمي‌گردد؛ اما مسیحیان معتقدند كه حضرت عيسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ به دار آویخته شد و پس از مرگ، به آسمان عروج کرد و در آخرالزمان، براي اقامه عدل به زمین برمي‌گردد. در روايات ما نیز آمده است كه حضرت عيسي ـ‌علیه‌السلام‌ـ در آخرالزمان رجعت می‌کند. بنابراين، همان‌گونه كه زنده شدن انسان مرده و بازگشت او به دنيا باورنكردنی، ولی ممکن و واقع‌شدنی است، غيبت و طول عمر انساني به مدت 1400 سال و بیشتر نیز قابل پذیرش است.

پذیرش این دو مورد، متوقف به ايمان به غيب و اعتقاد به قدرت بی‌نهایت الهي است. اصولا اعتقاد به ادیان و مذاهب، مبتنی بر اعتقاد به خداي ناديده است. ما خدا را نمي‌بينيم، اما وجودش را با عقلمان ادراك مي‌كنيم. بنابراین، اساس مذهب، چه مسیحیت و چه اسلام، بر ماوراءالطبيعه گذاشته شده است.

انتظار، عامل امید و پایداری

یکی از ویژگی‌های مهدويت براي شيعیان، مسئله انتظار است. انتظار يكي از عبادت‌های بزرگ برای شیعیان به شمار می‌رود. انتظار، يعني اینکه ما بايد هميشه جامعه خود را برای ظهور امام زمان آماده نگه داريم؛ چون هر لحظه ممكن است امام مهدي ـ‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ـ ظهور كند.

همان گونه كه مسيحيان در دوران‌های سختی که تحت آزار یهودیان قرار داشتند، در انتظار بازگشت حضرت عيسي ـ علیه‌السلام‌ـ به دنيا و اقامه عدل بودند و به آينده امید داشتند، شیعیان نیز در سختی‌ها و شداید روزگار، هميشه به ظهور منجی و مصلح جهانی اميدوار است. در نتیجه، هرچه نيروهاي دشمن بیشتر شود، انتظار ظهور مهدي و برقراری حکومت عدل و داد در سطح جهان، موجب امید و پایداری آنان می‌شود.

رابطه ظهور منجی با آزادی و مسئولیت انسان

سوال نماینده کشیش‌ها: همان گونه كه جناب‌عالي فرموديد، اميد است كه زماني حضرت مسيح و يا امام مهدي تشريف بياورند. از سوی دیگر، ما و شما عقیده داریم كه هر انساني آزاد است و مسئوليت دارد. حال سؤال اين است كه اميد به ظهور منجی، با توجه به آزادي و مسئوليت انسان‌ها، چه نقشي در زندگي آنها دارد؟

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: همان گونه كه گفتم، ما عبادتي داريم به‌عنوان انتظار فرج. انتظار فرج یعنی اینکه هر لحظه ممكن است حضرت مهدي ـ‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ـ ظهور كند و ما بايد آماده باشيم؛ چه از جهات دنيايي و چه از جهات اخروي. ما بايد آماده حركت در كنار امام باشيم. امام براي اقامه عدل مي‌آيد؛ حال اگر زندگي ما غرق در گناه و بي‌عدالتي باشد، نمي‌توانيم همراه امام باشيم. ما در تصميم‌گيري‌های خود آزاد و و در قبال کارهای خود مسئول هستيم. البته آزادی و مسئولیت بدین معنا نيست كه حتي در مقابل خدا هم بخواهيم موضع بگيريم. مسئوليت ما مسئوليتي است در كنار خدا و برانگيخته از ايمان الهي. اين ايمان ما را به مسئوليتمان آشناتر مي‌كند و طبعاً آزادي ما را در مسير الهی قرار مي‌دهد. آزادي، هيچ‌گاه مطلق نيست؛ نه ما و نه شما به‌عنوان یک مسيحي متدين و متعهد، نمي‌توانیم خودمان را نسبت‌به هر گناه و عمل زشتي آزاد ببينیم.

بسیاری از افراد، هم به ما و هم به شما انتقاد مي‌كنند كه ايدئولوژي شما، آزادي را محدود مي‌كند؛ در حالی که فقط ايدئولوژي نيست كه آزادي را محدود مي‌كند، بلکه زندگی اجتماعی و حقوق انسان‌ها در برابر یکدیگر نیز آزادی افراد را محدود می‌کند. بنابراین، محدود کردن آزادی، تنها خصوصيت ايدئولوژي نيست كه برخی به این بهانه به دین و مذهب حمله مي‌كنند. آزادي مطلق هنگامی است كه انسان تنها در بيابانی زندگي كند و هر گونه‌ كه بخواهد رفتار كند. چنین آزادي‌ای در اجتماع ممكن نيست.

مسئله حکومت، نقطه اختلاف مسیحیت و اسلام در امر انتظار

سوال نماینده کشیش‌ها: ما به‌عنوان مسيحي، منتظر بازگشت مسیح و حكومت خداوند هستيم. به همين دلیل، براي برقراری آزادي و عدالت در اين دنيا، مسئوليت به عهده مي‌گيريم. ما به حكومت، در قالب كارهاي مالي کمک می‌کنیم و در همه جنگ‌هاي اجتماعي همراهي مي‌كنيم؛ همراهي از اين طريق كه انتقاد مي‌كنيم و جنبه‌هاي عمومي را ارائه می‌دهيم و سعي مي‌كنيم منبعي براي كارهاي سیاستمداران فراهم سازیم. ولي ما به‌عنوان كليسا، جایز نمي‌دانيم كه حكومت را به دست بگيريم. حضرت مسيح برای برقراری صلح و عدالت مي‌آيد، نه برای اینکه ما حكومت كنيم. بنابراین، در مسئله انتظار شیعیان برای ظهور حضرت مهدي و انتظار مسیحیان برای برگشت حضرت مسیح، تفاوت وجود دارد.

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: در دوران قرون وسطا، كليسا قدرتي بيش از حكومت داشت؛ حكومت‌هاي کشورهای اروپایی را جابه‌جا مي‌كرد؛ اما چون تجربه تلخی بود، ديگر به حكومت نمی‌اندیشد.

شیعه نیز تجربه تلخی از سیاست داشته و هميشه سركوب شده است؛ چه به‌وسيله خلفا و چه به‌وسيله حكومت‌هايي كه با مرام شيعه مخالف بودند. در بين ما هم فقهايي هستند كه قائل به حكومت نيستند؛ اما در مقابل، كساني هم هستند که معتقدند فقيه هم مي‌تواند حكومت را در دست بگيرد. تجربه کلیسا در امر حکومت، تجربه خوبی نبوده است و شاید این امر موجب شده است که دیگر به حکومت نیاندیشد. ولی ما اميدواريم كه تجربه موفقی داشته باشیم. ما ادعا نمی‌کنیم که در امر حكومت‌داري ايدئال بوده‌ايم و مشكلاتمان حل شده است. ما اکنون مشكلات اقتصادي داريم. از نظر آزادی سیاسی و انتخابات و مانند آن، خيلي تلاش شده است؛ اما ايدئال نيستيم. طبعاً كنار نشستن کار ساده‌ای است؛ اما مهم این است که انسان مسئولیت بپذیرد و سعي كند مشكلات را برطرف كند.

جایگاه مهم مردم در حکومت اسلامی

آیت‌الله علوی بروجردی: نکته مهم در اینجا این است که در اسلام به نظر مردم بسیار اهمیت داده می‌شود. اگر مردم روزي ما را به هر دلیلی نخواستند، کنار خواهیم رفت. نمونه‌اش اميرالمؤمنين ـ‌علیه‌السلام‌ـ است. مردم او را نخواستند، او هم رفت و خانه‌نشین شد. باید مردم بخواهند. اگر مردم بخواهند که برايشان كاری انجام دهيم، ما احساس وظيفه مي‌كنيم و در صورت توان، بايد اقدام کنیم. در طول تاريخ شيعه، فقها هميشه پشتوانه و اميد و پناه مردم بودند. هرگاه مردم مشکلی پیدا می‌کردند، به سراغ فقها و علما مي‌رفتند. منشأ انقلاب اسلامي ایران و نهضت امام خمینی‌(ره) نیز همين بود؛ يعني مردم برای پناه گرفتن، به سراغ فقها آمدند و اين نهضت به راه افتاد.

پدربزرگ ما، مرحوم آيت‌الله بروجردي ـ‌رحمت‌الله‌علیه‌ـ در زمان خود معتقد بود كه نباید حكومت را در دست بگيريم؛ بلكه باید حكومت را كنترل كنيم و نگذاريم تخلف كند. آن زمان مردم آمادگي نداشتند؛ اما در زمان امام خمینی ـ‌رحمت‌الله‌علیه‌ـ مردم آمادگي ایجاد چنان انقلابی را پیدا کرده بودند.

نكته‌اي كه باید به آن توجه داشت این است که برخی پیامدهای دخالت در سیاست، به مذهب مربوط نمی‌شود؛ بلکه آنها از عوارض حكومت و قدرت است. وقتي کسی قدرت پیدا کند، طبعاً افراد منحرفي اطراف او گرد می‌آیند. كليسا اين مشكل را داشت، ما هم امروز گرفتار آن هستیم. مشكل، مشكل مذهب و حكومت مذهب نيست؛ مشكل افراد است. این افراد كه از آسمان نیامده‌اند. آنان از میان همین مردم آمده‌اند که خوب و بد در میان آنها هست.

رابطه انتقاد و توهین با آزادی بیان

سوال نماینده کشیش‌ها: جناب‌عالي درباره آزادي فرموديد كه آزادي نمي‌تواند مطلق دل‌بخواهي باشد. در اين زمینه،‌ پرسش آخر را به فيلم بسیار بدي كه درباره پيامبر اسلام توليد شده است، اختصاص می‌دهیم. در آلمان، در‌باره این فیلم بسيار بحث و گفت‌وگو شده است مسلمانان آلمان بسيار ناراحتی و بي‌احترامي ديده‌اند. آيا شما درباره اين فیلم نظری داريد؟

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: من درباره اين فيلم به‌طور خاص نظر نمي­دهم؛ بلکه به‌طور کلی درباره توهین و انتقاد سخنی دارم. عقيده ما اين است كه اگر كسي در اجتماع ما به پیامبران و اولیای الهی، همچون حضرت عيسي، حضرت مريم، حضرت ابراهیم و حضرت موسي ـ علیهم‌السلام ـ توهين كند، خود ما باید جلوی او را بگيريم. توهين در هيچ جامعه‌ای كار درستي نيست؛ اما انتقاد کردن، اگر منطقي باشد، اشكال ندارد. بسياري از اربابان كليسا و كشيشان و پژوهشگران مسیحي كتاب‌هايي نوشتند و اشكالاتي به اسلام و پيامبر اسلام وارد کردند؛ تاآنجاکه جان ديون پورت، كتابي با عنوان «عذر تقصير به پيشگاه محمد» نوشت و با اينكه مسيحي و كشيش بود، به برخی از اين اشكالات پاسخ داد.

انتقاد خوب است. شما حتماً انتقادها و اشکالاتی درباره اسلام و زندگي پيامبر و امامان ما دارید. شايد آنچه دراین‌باره به شما رسیده است، درست نباشد. شما انتقادات خود را مطرح می‌کنید و ما هم در حد توان خود پاسخ می‌دهیم. حال ممكن است شما قانع شوید و ممکن هست قانع نشويد؛ اما همان گونه كه نظر من محترم است، انتقاد شما هم محترم است. اما انتقاد غير از توهين است.

البته عکس‌العمل مسلمانان هم تا حدی موجب تبلیغ این فیلم شد؛ اما بزرگان و علمای مسلمان حساب مي‌كنند که اگر هر روز از هر گوشه‌اي كسي در قالب سخن، نوشته یا فیلم به عقاید مسلمانان توهین کند و آنان ساکت باشند، عقاید مردم سست می‌شود. امروز به اسلام توهین می‌کنند؛ اما فردا نوبت مسيحيت و يهوديت و بعد نوبت خدا مي‌شود.

شبهات، عامل پیشرفت و بالندگی باورهای دینی

نكته دیگر اینکه اساساً فلسفه اسلامي با همین شک و تردیدها و شبهات پیشرفت کرده است. امام فخر رازي، فيلسوفي است كه در همه حرف‌ها و دیدگاه‌ها تشكيك کرده است. تا شك و شبهه نباشد، پژوهشگران در مقام تحقيق برنمي‌آيند. جوان اگر شك نكند، كنجكاوي‌هایش او را به هدايت نمي‌رسانند. جوان وقتی شك مي‌كند، به تحقيق مي‌پردازد؛ بعد ايمان پيدا مي‌كند و چنین ایمانی محکم خواهد بود. اين شك، مقدس است. ما حق نداريم اين شك را در نسل جوان از بين ببريم. ما بنا بر آیه شریفه « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ[1] »، نمی‌توانیم دیدگاه‌ها و عقاید دینی را به‌زور بر مردم تحميل کنیم.

پیامدهای واکنش خشونت‌آمیز در برابر اهانت به پیامبر(ص)

سوال نماینده کشیش‌ها: سخنان جناب‌عالي براي ما بسيار جالب بود. آنچه موجب سؤال و ناراحتي برای ما شده، این است كه ما مي‌بينيم در پاسخ به اين اهانت‌ها، خشونت‌های زیادی در سطح دنيا پيدا مي‌شود. به نظر ما، چنین عکس‌العمل‌هایی از نظر سياسي مورد سوءاستفاده قرار مي‌گیرند. نظر جناب‌عالي در این زمینه چيست؟

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: اين مطلب كاملاً درست است. خداوند در قرآن می‌فرماید: « وَ لا يَجْرِمَنّكُمْ شَنَ‏آنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتّقْوى [2]». اگر گروهی بي‌عدالتي و خلاف كردند، شما در پاسخ به آنها بي‌عدالتي نكنيد. ما هر خشونتي را حتی در برابر دشمن، محکوم می‌کنیم. هرگز نمی‌توان بی‌دلیل دشمن را کشت؛ به‌ویژه کسی را كه در اين امر هيچ دخالتي نداشته است. خشونت پاسخ مناسبی نیست؛ حتی به كسي كه مرتکب اين توهین شده است. رفتارهای خشونت‌آمیز براي ما هم مفيد نیست. بهترين كار اين است كه وقتي با اين ناملايمات برخورد مي‌كنيم، با بزرگواري از كنار آن عبور كنيم. چنان‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: « وَ إِذا مَرّوا بِاللّغْوِ مَرّوا كِرامًا [3]».

چنان‌که پیش از این عرض کردم، ما نباید از شبهه وحشت داشته باشیم. اگر با شبهات برخورد درستی داشته باشیم، اين شبهه‌افكني‌ها می‌توانند برای ما سازنده باشند. این شبهات، فرصتی را ایجاد می‌کنند که با بهره‌برداری درست از آن، می‌توانیم پيشرفت عقاید خود کمک کنیم. کمونیسم در هفتاد سال حاکمیت خود، به‌شدت شبهاتی بر اسلام و مسیحیت وارد می‌کردند؛ اما نه‌تنها كاري از پيش نبردند، بلکه ما با پاسخ به شبهات آنها، قوي‌تر هم شديم.

ما نه‌تنها حركات تندروانه طالبان و القاعده و حتي شيعیان را تأیید نمی‌کنیم، بلکه آنها را ضد دين می‌دانیم. ترور، به هیچ وجه در اسلام نیست. اميرالمؤمنين ـ علیه‌السلام ـ ترور و ناجوانمردانه كشتن افراد را محكوم کرده است. اگر مسلم‌بن‌عقيل به ترور ابن‌زياد در كوفه اقدام می‌کرد، قصه كربلا کاملاً عوض مي‌شد و امام حسين ـ علیه‌السلام ـ به شهادت نمی‌رسید. ايشان به این دلیل از ترور ابن‌زیاد منصرف شد که يك روايت را از پيامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به ياد آورد که آن حضرت فرموده بود: در اسلام ترور و ناجوانمردانه كشتن وجود ندارد. بنابراين، شما اين خشونت‌ها را به حساب اسلام نگذارید. اين حركات تندروانه، ضد اسلام است و ما شديداً آن را محكوم مي‌كنيم[4].

دیدگاه اسلام درباره حقوق زنان

سوال نماینده کشیش‌ها: از شما بسیار متشکریم كه آمادگي پاسخ‌گویی به پرسش‌های انتقادي را داريد. ما شنيده‌ایم که در اسلام، ارزش شهادت زن، نصف شهادت مرد است؛ يعني شهادت دو زن، برابر است با شهادت يك مرد. اين مسئله چگونه با حقوق بشر و برابری انسان‌ها و تساوی زن و مرد هماهنگي دارد؟

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: در این زمینه، ابتدا بايد به حقوقي كه اسلام براي زن مقرر كرده است، توجه کنیم. اسلام امتيازاتي به زنان داده است که تا آن زمان، از آن محروم بوده‌اند. مثلاً زن در اسلام حق مالكيت دارد؛ در حالی که در بسياري از كشورهاي اروپايي، تا سي چهل سال پيش، زنان حق مالكيت نداشتند. همچنین زن در اسلام، از نظر عقيده آزاد است و حق اظهار نظر دارد.

تفاوت‌های فیزیولوژیک زن و مرد، عامل تفاوت‌های حقوقی

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که زن از نظر فيزيولوژي به‌گونه‌ای نیست که بتواند همه كارهايي را كه مردان انجام می‌دهند، انجام دهند؛ مثل جنگ و جهاد. در مقابل، اسلام زنان را در خصوص خانواده و تربيت فرزند بسیار تشويق کرده و اداره زندگی را جهاد زن دانسته است؛ چون زنان با تربیت فرزندان خوب، مي‌توانند بر حركت‌های اجتماعي تأثیرگذار باشند.

تأمين هزينه خانواده نیز بر عهده مرد است و زن هيچ‌گونه مسئوليتی ندارد. به همین دلیل، زن در ارث نصف مرد سهم مي‌برد؛ چون او در زمینه اقتصاد خانواده و تأمین هزینه‌های آن، مانند مرد دخالت ندارد.

مسئله شهادت زن نیز نه به دلیل نقص در تشخيص زن است و نه پایین‌تر شمردن او از مرد؛ بلكه به این دلیل است که كار زن حضور دائم در دادگاه‌ها و شهادت دادن نیست، مگر بنا به ضرورت. زن در کارهای مخصوص به خود، می‌تواند بسیار بهتر از مرد عمل كند.

اين ديدگاه اسلام درباره نقش زن است. از نظر اسلام، نمی‌توان زن و مرد را كاملاً مساوي دانست و انتظار داشت هر كاري كه مردان انجام می‌دهند، زنان نیز انجام دهند. زنان شرایط ویژه‌ای همچون بارداری و تربيت فرزند دارند. امروزه متأسفانه در غرب، اهمیت تربيت فرزند فراموش شده و این امر به مهدكودك‌ها سپرده شده است. از نظر اسلام، زن نقیصه‌ای ندارد؛ بلکه اهمیت و نقش مهم او، بیشتر در خانواده و كمتر وارد شدن به امور اجتماعی است. در خصوص نگاه اسلام به زن، باید به‌طور ویژه به اين مسئله توجه كرد كه اسلام در شرايطي برای زن حق مالكيت در كل اموالش قائل شد كه مردان دخترانشان را مي‌كشتند و حاضر نبودند زن را تحمل كنند و او را همچون برده خود می‌دانستند. اسلام در آن دوره، چنین قوانينی در حمایت از زن آورد.

از سوی دیگر، از نظر اسلام، زن در خانواده وظيفه آشپزی، لباسشویی و حتی شیر دادن به نوزاد را ندارد و می‌تواند در قبال آنها از مرد پول بخواهد. این در حالی است که در ادیان دیگر، به زنان اهمیت داده نمی‌شد. برای نمونه، در دین يهود، مردان زنان را در ایام عادات ماهیانه از خانه بيرون مي‌كردند و آنان را نجس می‌دانستند و اصلاً حاضر نبودند با آنها بنشينند. اما در اسلام، چنین نگاهی به زن وجود ندارد. اسلام این دوره‌های ماهیانه را امری طبيعي و فيزيولوژيک برای زن می‌داند كه نه موجب نجاست او می‌شود و نه موجب طرد او از اجتماع. بنابراین، در وضع قوانين، باید اين جنبه‌ها را نیز در نظر گرفت.

در زمینه قضاوت نیز اسلام زنان را از این امر منع کرده است؛ براي اينكه زن احساسات لطيفی دارد. به همین دلیل، ممکن است در مقام اقامه عدل و حق، در مواردی این لطافت مانع از این شود که عدالت را اجرا كند. ازاین‌رو ترجيح داده شده است كه زن قاضي نشود.

دیدگاه اسلام درباره ازدواج و تجرد

سوال نماینده کشیش‌ها: از نظر اسلام، آزادي شخصي تا چه اندازه قابل قبول است. مثلاً آیا زن می‌تواند ازدواج نکند و فقط بخواهد کار کند؟ و يا مردي نخواهد مسئولیت خانواده‌ای را بر عهده بگیرد و ازدواج نکند؟

پاسخ آیت‌الله علوی بروجردی: اسلام ازدواج را واجب نکرده؛ بلکه بسیار به آن تشويق کرده است. اسلام ازدواج را بر مجرد ماندن بسیار ترجيح داده است؛ چراکه اجتماع متوقف بر خانواده است و خانواده نیز متوقف بر ازدواج زن و مرد است. اما اگر مردی نخواهد ازدواج کند، نمی‌توان او را مجبور کرد؛ چنان‌که حضرت عيسي ـ علیه‌السلام ـ ازدواج نكردند و در عین حال قرآن از ایشان با تعبیر « سَيِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِيّا مِنَ الصّالِحينَ [5]»، تعريف و تمجید کرده است. زن هم اگر بخواهد، می‌تواند ازدواج نكند و كار كند.

در زمینه حقوق زن در ایران، توجه به این نکته لازم است که امروز زن و مرد، هر دو حق رأي دارند و مي‌توانند نظامی را كه بر آنها مسلط است، تعيين كنند. زنان حق كار كردن دارند و کسی آنها را از کسب درآمد منع نمی‌کند. اتفاقاً به دلیل مهر مادرانه‌ای که در زن وجود دارد، شغل معلمي براي او بسیار توصیه می‌شود.

در اسلام زنان قدیسه‌اي همچون فاطمه زهرا و زينب كبري ـ سلام‌الله‌علیهما‌ـ هستند كه كه يك‌تنه در كارهاي اجتماعي شركت كردند و حتی حكومت وقت را به استيضاح كشيدند. اگر خطبه زينب كبري در مسجد کوفه و مجلس یزید نبود، اصلاً قصه كربلا عقيم مي‌ماند. زنان بسیاری بودند تاريخ اسلام را تغيير دادند. نقش تربیتی زن در اسلام بسیار اهمیت دارد. حضرت فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ بهترین نمونه زنانی است که در این زمینه بسیار موفق بوده است. تربیت فرزندانی همچون امام حسن، امام حسین، زینب کبری و ام‌کلثوم ـ‌علیهم‌السلام‌ـ از آن حضرت، الگوی خوبی برای زنان مسلمان ساخته است.

هم‌جنس‌گرایی، تهدیدی برای کانون خانواده

امروزه اجتماع بدون شراكت زنان در امور اداري نمي‌چرخد و نمي‌توان گفت زنان مثل گذشته فقط خانه‌دار باشند؛ اما آنچه از نظر اسلام اهمیت دارد این است که اساس خانواده محفوظ باشد. متأسفانه ما امروزه در زمینه حفظ خانواده مشكل داريم. پدیده هم‌جنس‌گرايي و ترویج آن در عصر حاضر، تهدیدی جدی برای کانون خانواده به شمار می‌رود. ما شنیده‌ایم که در برخی از کلیساها، هم‌جنس‌گرایان نیز حکم کشیشی دریافت کرده‌اند. آیا این تحريفي براي مسیحیت نیست؟ کلیسا این مسئله را چگونه توجيه مي‌كند؟ ازدواج دو مرد یا دو زن با یکدیگر، چگونه با اساس خلقت و بقاي اجتماع سازگاری می‌یابد؟

نکته دیگر اینکه سازمان‌های حقوق بشر، براي حفظ حقوق انسان‌ها در كشورهاي مختلف و در مقابل حكومت‌ها بسیار خوب و مفیدند؛ اما باید توجه داشته باشيم كه ادیان الهی، همچون مسیحیت و اسلام، ارزش‌هاي اصیلی را از ناحیه خداوند آورده‌اند. ما در تقابل بین سازمان‌های حقوق بشر با این ارزش‌های الهي، نباید به‌سرعت معامله كنيم و با تصميم‌گيري چند نفر در سازمان ملل، از حقوق الهی کوتاه بیاییم. از نظر سازمان‌های حقوق بشر، انسان آزاد است که با هر کسی ازدواج کند؛ چه با زن، چه با مرد. آيا ارزش‌هاي الهي در آیین مسيحيت یا یهود چنین اجازه‌ای به شما مي‌دهد؟

به هر حال، تفكرات اصیل الهي که از خدا رسيده است، بايد ارزش داشته باشد. در مواردی که حقوق بشر و آزادي انسان‌ها با این ارزش‌ها مخالف باشند، ما در مقابل آنها می‌ایستیم. شما روحانیون و دین‌داران مسیحی، چقدر در مقابل آنان مي‌ايستيد و چه واکنشی در برابر آنها از خود نشان می‌دهید؟

پاسخ نماینده کشیش‌ها: ما نیز با شما درباره اهمیت خانواده و نقش آن در جامعه هم‌عقيده‌ايم و معتقدیم که خانواده به‌عنوان يك واحد اجتماعی، پایه و اساس يك جامعه را تشکیل می‌دهد؛ اما اينکه خانواده در چه قالبی شکل می‌گیرد، مي‌تواند مختلف باشد. در آلمان، طبق قانون هر كس می‌تواند طبق نظر شخصي خود به هر صورتی که می‌خواهد زندگی کند و قانون نیز از او حمایت می‌کند.

نحوه زندگي کشیش‌ها نیز بايد به تأیید سران كليسايشان برسد. اگر ایشان شیوه زندگی کشیش‌ها را قبول كنند، آنها می‌توانند آن گونه که مي‌خواهند، زندگي كنند.

هم‌فکری ادیان الهی در عرضه تعالیم دینی به نسل جوان

آیت‌الله علوی بروجردی: ما و شما بايد در حفظ دین و عقاید جوانانمان تلاش كنيم. بايد به پرسش‌های دینی دانشجویان پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای بدهيم. شما به‌عنوان مسيحيت عقايدي را عرضه كنيد كه بتوانيد از آن دفاع كنيد؛ ما هم به‌عنوان اسلام بايد عقايدي را عرضه كنيم كه بتوانيم از آن دفاع كنيم. ادیان الهی، یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت، اشتراکات و اختلافاتي با هم دارند. بنابراین بايد دانشمندان و صاحب‌نظران هر یک از آنها با تکیه بر اشتراکات با یکدیگر هم‌فكري و همكاري کنند تا ببینند چه چیزهایی را به جوانان عرضه کنند تا آنان از دين و مذهب دور نشوند و به سراغ مكاتب غيرالهي نروند.

نماینده کشیش‌ها: ما از شما بسیار سپاسگذاریم و خوشحالیم که گفت‌وگوی بين مسيحيت و اسلام، آن‌قدر براي جناب‌عالي مهم است كه حاضر شدید در اين روز بزرگ ( عید غدیر) ـ كه يكي از اعياد بزرگ شماست ـ بيش از دو ساعت از وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.

ما در شهر خودمان در آلمان مؤسسه‌اي داریم به نام «پرسا» که سعی دارد پلی بين مسيحيت و اسلام برقرار کند. اسطوره پل به اين معناست كه ما آن را راهي مي‌دانیم كه بين دو ستون مسيحيت و اسلام قرار دارد. اين دو در بعضي از جهات مختلف‌اند که به‌وسیله اين پل با یکدیگر ارتباط می‌یابند. اين همان چيزي است كه ما امشب در این گفت‌وگو تجربه كردیم و برای ما بسيار باارزش است.

ما درباره بسیاری دیگر از مسائل نیز می‌توانیم با هم همكاري داشته باشیم و امیدواریم که اين نشست‌ها و گفت‌وگوها بيشتر شود. ازاین‌رو از جناب‌عالي و مؤسسات شما دعوت مي‌كنیم در صورتی كه علاقه‌مند باشید، به شهر ما تشريف بياورید اين نشست‌ها و صحبت‌ها ادامه پيدا كند.

آیت‌الله علوی بروجردی: بنده هم براي اين گفت‌وگوها ارزش زيادي قائل هستم. من سفرهاي متعددي به آلمان داشتم و با زندگي در آنجا از نزديك آشنا هستم. ما مردم آلمان را بسیار مؤدب و اهل منطق و برخوردار از تمدن اصيل و طولاني تشخيص داديم. روابط ایران و آلمان نیز در طول تاريخ، همیشه روابط حسنه‌اي بوده است و مشکلاتی که ما در روابط خود با کشورهای انگليس و آمريكا و حتی فرانسه داشتیم، با آلمان نداشتيم

بنده از اينكه آقايان چنین هدفی را در پيش گرفته‌اند، بسیار خوشحالم و امیدوارم بتوانم خدمت شما برسم و این نشست‌ها و گفت‌گوها را در آنجا ادامه دهيم و به نتايج مطلوبی برسیم. ان‌شاء‌الله.



.[1] سوره بقره، آيه256.

.[2] سوره مائده، آيه8.

.[3] سوره فرقان، آيه72.

[4]. در اين رابطه روايات بسياري از معصومين(عليهم السلام) به ما رسيده است، چنان‌که از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهنقل شده که فرمودند: «الایمان قید الفتک. من اَمِنَ رجلاً علی دمه فقتل، فأنا من القاتل بری‌ء و ان کان المقتول کافرا»؛ ایمان بازدارنده از ترور است. هر کس فردی را از ریختن خونش امان دهد، اما او را بکشد من از آن قاتل بیزارم، هرچند کشته شده کافر باشد. (السید شریف المرتضى علم‌الهدى، تنزیه الانبیاء تهران، مدرسه عالى شهید مطهرى، 1381، ص 176).

بنابراین ترور، فتک یا خشونت غیرقانونی مخالف با مقتضیات ایمان و پای‌بندی به شریعت الهی است؛ چنان‌که در حدیث معتبر آمده است: ابوصباح کنانی به امام صادق (علیه‌السلام) می‌گوید: همسایه‌ای داریم که نسبت به امیرالمومنین (علیه‌السلام) بدگویی می‌کند، اجازه قتل او را می‌دهید؟ حضرت فرمودند: آیا تو اهل این کار هستی؟ گفتم: به خدا قسم! اگر اجازه دهید در کمین او می‌نشینم؛ هنگامی که به دام افتاد، با شمشیر او را می‌کشم. حضرت فرمودند: ای ابوصباح، این کار «فتک» است و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از ترور نهی فرمودند. ای ابوصباح، قطعا اسلام قید (عامل محدودکننده) و مانع ترور و خشونت غير قانوني است. (محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى تهران، دارالکتب الاسلامیه، بى‌تا، ج 7، ص 375 )

.[5] سوره آل عمران، آيه 39.

 

 نظر دهید »

مصاحبه آيت الله علوي بروجردي دامت بركاته با پژوهشگر فنلاندي جناب آقاي كريم ويتيكاينر از نظر ما،

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

از نظر ما، همه اديان آسماني و الهي، يك دین هستند که درجاتی دارند
مصاحبه آيت الله علوي بروجردي دامت بركاته با پژوهشگر فنلاندي جناب آقاي كريم ويتيكاينر


بسم الله الرحمن الرحيم

آقاي كريم ويتيكاينر، اهل فنلاند و مسئول مؤسسه‌اي در ترکیه هستند كه به بحث‌هاي مطالعاتي مسيحيت و پروتستان و گفت‌وگوهاي بين اسلام و مسيحيت می‌پردازد. ایشان يك پروژه تحقيقاتي با موضوع آموزش روحانيون در تركيه بر عهده دارند و همين مسئله، یکی از دليل حضور ایشان در تركيه بوده است. بعد از حضور روحانيون تركيه در كشورهاي اروپايي و تطبيق ایشان با فضا و فرهنگ آن كشورها، ایشان به این فکر می‌افتند که با انجام چنین پروژه‌هايي به بررسی نحوة تربیت این روحانیون و کسب مقاماتی همچون امامت جماعت و امامت جمعه، و نیز رسیدن به درجة اجتهاد بپردازد. ایشان چند روزی است که در ایران هستند و پس از سفر به مشهد مقدس و تهران، در قم حضور می‌یابند و با حضرت آیت‌الله علوی بروجردی ـ دام‌ظله ـ مصاحبه‌ای انجام می‌دهند که در ادامه، متن کامل این مصاحبه ارائه می‌شود.

دیدگاه شیعه درباره زیبایی‌های اسلام

آقای کریم ویتیکاینر: در دیدگاه شیعه، زيبايي اسلام به چیست؟

آیت‌الله علوی بروجردی: از نظر ما، همه اديان آسماني و الهي، يك دین هستند که درجاتی دارند؛ به عبارت دیگر، در يك طريق تكاملي قرار دارند؛ مانند كلاس‌هاي مدرسه. بنابراین، اصالت‌ها و ارزش‌ها در همه ادیان، مشترك است.

در دین و مشخصاً در اسلام، ابتدا خدا مطرح می‌شود. از نظر ما، خدا مظهر همه كمالات است؛ يعني علم مطلق، توان مطلق، كمال مطلق، جمال مطلق و… است. بنابراین، ديدگاه ما نسبت‌به خدا، از چنین اطلاقي برخوردار است. براي مثال، خداوند زیباست (ان الله جميل). ما براي خدا زيبايي مطلق قائلیم. ‌دليل آن نیز این است، انسان از بدو تولد، به زيبايي و همه مظاهر آن علاقه دارد؛ اما اگر چيزي زيباتر ببیند، زيبایی کمتر را رها می‌کند و سراغ زيباتر مي‌رود. همین‌طور اگر از آن نیز زيباتر پيدا کند، در پی آن خواهد رفت. این بدان دلیل است که انسان واله و جویای زيبايي مطلق است. ازآنجاکه زيبايي مطلق، خداست، در واقع انسان در جست‌وجوی اوست. به دلیل اطلاقي كه خداوند دارد، طبع بشر به‌طور فطری به‌دنبال اوست.

پيامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نیز تعاليم چنين خدایی را آورده است؛ پس آموزه‌های اسلام نیز كمال‌محور است؛ يعني انسان‌ها را به فضائل اخلاقي می‌خواند و از رذائل اخلاقي دور می‌سازد. ما براي خداوند قائل به صفات كمالیم و همه آن صفات را در وجود پیامبران و امامان ظاهر مي‌بينيم و ایشان نیز مردم را به اين صفات كمال دعوت مي‌كنند. بنابراين، از ديدگاه ما آموزه‌های اسلام بر اساس فطرت انساني است.

از نظر شيعه، سرپرستی و رهبری جامعه باید بر عهده انسان كامل باشد. ظالم نمي‌تواند رهبر باشد. این یکی از نقاط اختلاف شیعه و اهل سنت است. معاويه و یزید از نظر ما ظالم‌اند و نمي‌توانند رهبر جامعه اسلامی باشند. رهبر، هم باید خودش كامل باشد و هم جامعه را به كمال دعوت کند؛ مانند پیامبر و ائمه. اختلاف شیعه و اهل سنت در اين است كه بعد از پيامبر اسلام كساني خليفه شدند که كامل‌ترين نبودند و پیش از اسلام، بت پرستيده بودند؛ و حتی ظلم عثمان ـ خلیفه سوم ـ باعث شد كه مسلمانان او را بكشند. بنابراين، رهبر از نظر شيعه كسي است كه داراي صفات كمالي خداوند باشد و مردم را به آن دعوت كند.

يكی از مشخصه‌های بارز شیعه، اعتقاد به عادل بودن خداست. از نظر شیعه، خدا عادل است و بر همین اساس، ‌نظام دنيا هم بر پایه عدل بنا شده است. بنابراین، رهبر نیز بايد عادل باشد؛ حتي امام جماعت و قاضي هم بايد عادل باشد؛ در حالي كه اهل تسنن، عدالت را حتی دربارة خدا انكار مي‌كنند.

جایگاه امامان(ع) در تفکر شیعه

آقای کریم ویتیکاینر: از نظر شیعه، نقش ائمه به طور كلي، و به طور خاص نقش امام زمان در حال حاضر چیست؟

آیت‌الله علوی بروجردی: چنان‌که گفتیم، دین اساساً امری الهی است. در غیر این صورت، اگر دین را محصول فکر بشر بدانیم، دیگر دین نیست؛ بلکه تفکر است و تفكر امكان اشتباه دارد. بنابراین، دین از ناحیه خداست و پيامبر اكرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ همچون دیگر پیامبران، از طریق وحي با خداوند ارتباط داشت. بعد از آن حضرت، ارتباط ائمه با خداوند دیگر از طریق وحي نیست. از نظر شیعه، امام نیز بايد با خداوند و ملكوت ارتباط داشته باشد؛ اما این ارتباط به‌وسيله وحي نيست. وحی منحصر به پیامبران است و امامان ما، در مقام بيان وحي و توضيح آن هستند.

‌امام، انسان کامل الهی

امام كامل‌ترين انسان در زمان خود است؛ خطا و اشتباه ندارد و دارای ارتباط الهي هم هست. خط امامت ادامه خط نبوت است و همیشه باید محفوظ بماند. امام بايد الگو و نمونه باشد و معناي آن، عاري بودن از هر گونه صفت رذيله است. ما معتقديم كه امیرالمؤمنین علي ـ علیه‌السلام ـ و فرزندان او چنین اشخاصی هستند؛ چنان‌که جرج جرداق مسيحي، در كتاب «صوة العدالة الانسانية» به وجود چنین شخصیتی در حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ اعتراف کرده است. ما معتقديم كه خدا چنین افرادی را براي ما به‌عنوان امام مشخص كرده است و تا وقتي كه ما اين خط امامت را داريم، نمی‌توانیم از هيچ كس دیگر که خارج از این خط باشد، تبعيت كنيم.

تشیع، حقیقت اصلی اسلام

ائمه از نظر اعتقادي براي ما مشخص شده‌اند. بعد از رحلت پيامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ راه راست اسلام ادامه پيدا نكرد و علي‌بن‌ابي‌طالب ـ علیه‌السلام ـ که از طرف خدا به جانشينی پیامبر برگزیده شده بود، خانه‌نشين شد. ایشان پس از 35 سال، به خلافت رسیدند؛ امام کمتر از پنج سال خلافت داشتند. هرچند مقام امامت و خلافت بعد از آن حضرت به فرزندش امام حسن ـ علیه‌السلام ـ رسید، اما معاويه با توطئه و دسیسه خلافت را از آن حضرت گرفت و بدین ترتیب، مقام خلافت تا چند سده در اختیار بني‌اميه و بني‌عباس قرار گرفت.

بنابراين، از نظر ما تفكر شيعه، تفكر اصيل اسلامي است و تفکر غيرشيعی، تفكري است كه توسط ظالمانی همچون بني‌اميه بنا شده است و ريشه در جاهليت قبل از اسلام دارد. به هر حال، هرچند اسلام اصيل بعد از پيامبر حاكمیت نیافت، اما باقي ماند تا به امام زمان ـ  عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ـ رسید.

اختناق شدید و فشار حکومت، علت غیبت امام زمان

هنگامی که امام حسن عسكري، پدر امام زمان ـ علیهماالسلام ـ به شهادت رسیدند، شیعه بسیار گسترش یافته بود و به همین دلیل، فشار حكومت بر شیعیان بسیار زياد بود؛ به گونه‌ای كه کسی جرئت نداشت درباره امام دوازدهم سخن بگوید. خود امام حسن عسكري ـ علیه‌السلام ـ هم نگران بودند که حکومت از وجود فرزندش آگاه شود. حكومت مردان و زنانی را به‌عنوان جاسوس در لباس خدمتكار به خانه امام وارد كرده بود تا هر گونه خبری را درباره تولد فرزند امام گزارش كنند. بنابراین، امام بايد به گونه‌ای برخورد مي‌كردند كه حكومت متوجه فرزند ايشان نشود. ازاین‌رو،امام وجود فرزند خود را به همه نمي‌گفت و كسي از وجود ایشان، حتی هنگام بارداری مادرشان اطلاعی نداشت. تنها افراد خاصي موفق شدند فرزند امام را ببینند. امام فرزند خود را به چند تن از یاران خاص خود نشان داد تا آنان او را به مردم معرفي كنند.

پس از شهادت امام حسن عسکری ـ علیه‌السلام ـ حكومت رسماً اعلام كرد كه آن حضرت فرزندی نداشته است. به همین دلیل، اموال امام را به برادرش جعفر، به‌عنوان تنها وارث آن حضرت دادند و او را به‌عنوان امام معرفي کردند. جعفر، خود از عوامل حكومت بود و با دستگاه حكومت همکاری داشت.

بزرگان شیعه كه از اصحاب امام عسكري بودند، به مردم توصیه می‌کردند که به هیچ وجه اسم مهدي را نبريد که كشته مي‌شويد. به همین دلیل، رواياتي هست كه بردن نام اصلی امام زمان را حرام می‌داند. دليل آن نیز فضای خفقان‌آمیز حاکم بر آن دوران بود؛ به گونه‌ای که حتی کسانی هم كه مي‌دانستند امام فرزندي دارد، جرئت نداشتند نامش را بر زبان بياورند. همسر و خانواده امام عسكري نیز به جایی تبعيد شدند تا كسي سراغ آنها نرود.

امام زمان در شرایطی در سن شش یا هفت سالگی به امامت رسیدند که از نظر جاني امنیت نداشتند و حکومت درصدد یافتن و از بین بردن او بود. شيعیان هم نمي‌توانستند آن حضرت را حفظ كنند. به همین دلیل، مسئله غيبت پیش آمد. غيبت، امری اختياري نبود؛ بلکه ضرورتي بود كه ایجاد شد.

پاسخ به شبهاتی درباره سن و سال امام زمان

اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود كه چگونه ممکن است کودک شش یا هفت ساله امام شود. پاسخ این است كه امامت نیز همچون نبوت، امری الهي است و همان گونه که حضرت عيسي ـ علیه‌السلام ـ هنگام تولد، پس از آنکه به مادرش تهمت زده شد، به امر خدا به زبان آمد و فرمود: « قالَ إِنّي عَبْدُ اللّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيّا [1]»، امام زمان نیز ممکن است در کودکی به امامت برسد.

به هر حال، از این دوران غيبت آغاز می‌شود و به مدت 1300 سال تا امروز ادامه داشته است. در اینجا نیز ممکن است این اشكال مطرح شود كه مگر ممکن است انسان در اين مدت زنده بماند. پاسخ آن نیز این است که همان گونه که حضرت عيسي ـ ‌علیه‌السلام ـ به آسمان عروج کرد و تا آخرالزمان زنده است، حضرت مهدي هم زنده است. بقاي ایشان مستند به قدرت خداست و اگر خدا بخواهد این امر ممکن است.

حضرت عیسی(ع) یاور امام زمان در برپایی عدالت

آقای کریم ویتیکاینر: يعني شما معتقديد كه امام زمان اکنون در بين ماست؟

آیت‌الله علوی بروجردی: بله؛ آن حضرت زنده است، همان گونه که حضرت عيسي زنده است. البته ما درباره حضرت عيسي ـ علیه‌السلام ـ اعتقاد داریم که دشمنان آن حضرت ایشان را نكشتند و به صليب نكشيدند؛ بلكه حضرت عيسي به اذن خدا به آسمان عروج كرد؛ امام مسیحیان معتقدند ايشان را به صليب كشيدند و كشتند كه بعداً در آخرالزمان زنده مي‌شود و برمي‌گردد.

آقای کریم ویتیکاینر: آیا شما معتقديد كه امام زمان به‌همراه حضرت عيسي در آخرالزمان برمي‌گردد؟ در اين میان، نقش حضرت عيسي چيست؟

آیت‌الله علوی بروجردی: بله. حضرت مهدي ـ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه ـ بعد از ظهور به اقامه قسط و عدل می‌پردازد. حضرت عيسي ـ علیه‌السلام ـ نیز همین کار را می‌کنند. از نظر ما، امامان و پیامبران، يك حرف دارند. چنین نيست كه حضرت عيسي ـ علیه‌السلام ـ معاون يا نخست‌وزير امام زمان است. اصلاً بين مهدي و عيسي ـ علیهما‌السلام ـ در نهضت جهانی عدل و داد، هيچ مفارقت و جدايي نيست و هر دو به اقامة قسط و عدل می‌پردازند.

ائمه، واسطه فیض الهی به کائنات

آقای کریم ویتیکاینر: من با يكي از پژوهشگران شیعه دیدار داشتم. ایشان می‌گفتند كه در قرآن آمده است كه وجود اين عالم، بسته به وجود امام زمان است؛ انساني كه خدا را مي‌پرستد و از او اطاعت مي‌كند؛ و به خاطر وجود اوست كه دنیا پابرجاست. نظر شما دراین‌باره چیست؟ آیا شما هم با این مطلب موافقید؟

آیت‌الله علوی بروجردی: بله؛ ما چنین عقیده‌ای داریم. البته برای درک این مطلب، باید به اين مقدمات توجه كنيد. خدا جهان و اين آسمان و زمين را به عدل آفريده است و براي اينكه این جهان باقی بماند،‌ پیوسته بايد از ناحيه او فيض افاده شود. فيض او نیز ترتيب و درجاتی دارد؛ یعنی تمام کائنات به‌طور یک‌سان از این فیض بهره‌مند نمی‌شوند؛ بلکه درجات مختلفی دارند. برای مثال، نيروي برق از نیروگاه اصلی به مراکز فرعی منتقل می‌شود و از آنجا شاخه شاخه مي‌شود و به خانه‌ها می‌رسد. هيچ‌گاه يك لامپ کوچک توانايي گرفتن نيرو از يك نیروگاه را به‌طور مستقیم ندارد؛ اصلاً چنین ظرفيت و گنجايش اين همه نيرو را ندارد.

فيوضات الهی نیز بايد آن‌به‌آن افاضه شوند و در این افاضه، طبيعتاً باید درجاتی لحاظ شود. ‌امام زمان چون از حيث كمالات، وجود برتر است، فيض را مي‌گيرد و آن را به دیگران منتقل می‌کند. ممكن است ما و شما هم در رده‌هايي واقع شده باشيم كه واسطه فيض باشیم و فیض را از درجات بالاتر بگیریم و به درجات پایین‌تر منتقل کنیم. بنابراین، واسطه فیض بودن، اختصاص به امام زمان ندارد؛ حضرت ابراهیم، حضرت عيسي و همه پیامبران و امامان ـ علیهم‌السلام ـ هم در زمان خودشان واسطه فیض الهی بوده‌اند.

از نظر ما، عالم، عالم كمال و عدل است و فيض دائمي بايد در جریان باشد و اين فيض درجه‌بندي دارد. قلب من با قلب شما فرق دارد. ممكن است شما بيشتر از من بتوانید فیض كسب كنید.

آقای کریم ویتیکاینر: آیا شما معتقديد كه امام زمان اين برق را به همه منتقل مي‌كند و واسطه فيض است؟

آیت‌الله علوی بروجردی: نه فقط امام زمان؛ بلكه هر پيامبري در زمان خودش واسطه فیض بوده است؛ يعني فيض از ناحيه خدا بايد به اين ترتیب صادر شود. این مسئله هم صرفاً مسئله‌ای دینی نیست؛ بلکه امری فلسفي است و حتي در فلسفه يونان قديم هم هست. ارسطو در فلسفه مي‌گويد: ابتدا عقل اول صادر می‌شود و ازآنجاکه عقل اول كامل‌ترین مخلوق است، واسطه فیض خداوند به مخلوقات دیگر می‌شود. در اين مقام، ناگزیر باید وجود برتر، فیض را به همه برساند؛ نه فقط به انسان‌ها، بلکه به جمادات و گياهان و … هم فیض مي‌رساند.

روحانیت و مراجع، نایبان امام زمان در دوره غیبت

آقای کریم ویتیکاینر: پس نقش امام مهدي در حال حاضر همين است؟

آیت‌الله علوی بروجردی: بله؛ اما مسئله ديگر، بحث جانشینی آن حضرت در دوران غیبت است. حضرت در دوران غیبت خود، شخص خاصی را به‌عنوان جانشين خود تعيين نكرده؛ بلکه معيارهایي را مشخص کرده است؛ معیارهایی همچون تقوا و عدالت؛ و مردم را به پیروی از آنها امر فرموده است.

مطلب ديگر اينكه ائمه اطهار، به‌ویژه امام صادق ـ علیه‌السلام ـ در طول رسالت خود، بسیاری از معالم و معارف اصیل اسلام را كه دیگران سعی داشتند کتمان کنند، بیان کرده‌اند و این بیانات در قالب احادیث به ما رسیده است و در کتب حدیثی در اختیار ما قرار دارد. حال افرادی که بر اساس این معالم، دارای معيارهای تعیین شده هستند، به‌عنوان نایبان امام زمان مطرح می‌شوند و شيعیان از آنها پیروی می‌کنند. بنابراین، ما تا وقتی كه این معيارها را داريم، ارزش داریم؛ اما اگر از این معیارها خارج شویم، هیچ ارزشی نخواهیم داشت و نيابتمان از بين مي‌رود.

لزوم پرهیز از ادعای ارتباط با امام زمان

آقای کریم ویتیکاینر: آيا كسي با امام مهدي ارتباط داشته است يا نه؟

آیت‌الله علوی بروجردی: از نظر رسمي، در روايات آمده است كه هر كسي ادعا كند امام را دیده است، بايد تكذيب شود. چون امامت، امری غيبي است و نبايد دكاني باز شود تا مردم به گمراهي کشیده شوند. امکان دارد که كساني امام را ببينند؛ اما این دیدارها رسمي نيست و کسی نمی‌تواند ادعا کند که با امام زمان ارتباط دارد و نامه مي‌برد و مي‌آورد و از این طریق، سوءاستفاده کند. در واقع، در دوران غيبت، حكومت شيعه حكومت معيارهاست و اشخاصي مانند مراجع تقليد هستند كه بر اساس معيارها تعيين مي‌شوند.

ضرورت به‌روزرسانی فقه و کلام

آقای کریم ویتیکاینر: در اين مدتي كه من در ايران بودم، متوجه شدم كه در حوزه‌های علمیه، بيشتر درس‌ها درباره فقه است و شما بیشتر به فقه توجه داريد و موضوعات فقهي را به‌روز می‌كنيد. آيا در زمینه كلام هم همين ديدگاه را داريد كه آن را هم به‌روز كنيد يا خير؟

آیت‌الله علوی بروجردی: فقه مسائل مرتبط با مردم و بحث واجب و حرام و بایدها و نبایدهاست و ما در این زمینه، موضوع پيدا مي‌كنيم و موضوعات را به مردم موكول مي‌نماییم. هميشه ما مكلف هستيم که عرف عام مردم و عرف دنيايي اين موضوعات را در نظر بگیریم. شرع به ما توصیه کرده است كه اين موضوعات را از عرف بگيريم. بنابراین، ما در فقه هميشه مجبوريم كه اين موضوعات را به‌روز كنيم؛ اما در كلام، مسئله عمل و بايد و نبايد نيست؛ بلكه اعتقاد و مباني اعتقادی است. البته کلام نیز می‌تواند به‌روز شود؛ مثلاً در بحث امامت یا معاد، تحولات روز در نحوه بیان مطلب به ما كمك مي‌كند؛ اما کلام مانند فقه، موضوع مبتلابه ندارد كه ما آن را به‌روز كنيم. بله، ما بايد منطق و استدلال‌های کلامی خود را به زبان روز بيان كنيم. برآوردی که امروزه از مباحثی همچون حرکت داریم، خيلي بيشتر از آن چيزي است كه هفتصد سال پيش بوده است. بنابراین، به اين معنا ممكن است كه کلام به‌روز شود.

 


.[1] سوره مريم، آيه 30.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 34
  • ...
  • 35
  • 36
  • 37
  • ...
  • 38
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 45
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال
  • حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن
  • حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی
  • حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی
  • تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد
  • این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.
  • اخراج اهل فدك توسط غاصبين
  • اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)
  • مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[
  • اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت
  • محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:
  • امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:
  • همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:
  • صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:
  • از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:
  • تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آمار

  • امروز: 56
  • دیروز: 67
  • 7 روز قبل: 489
  • 1 ماه قبل: 2081
  • کل بازدیدها: 74327

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آرشیوها

  • اسفند 1394 (52)
  • بهمن 1394 (13)
  • دی 1394 (8)
  • آذر 1394 (2)
  • آبان 1394 (92)
  • اردیبهشت 1393 (9)
  • فروردین 1393 (8)
  • اسفند 1392 (53)
  • بهمن 1392 (31)
  • بیشتر...

خبرنامه

وبلاگ های من

  • هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس