متن کامل بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در گفتگو با شفقنا
جامعه ما یک جامعه دینی است، نمادهای دینی در آن کاملا آشکار است اما به نظر نمی رسد این نمادها در زندگی ما تمام و کمال رعایت می شود و در تمام شوون اجتماعی و سیاسی خود به آنها مقید هستیم و البته این هم بدان معنا نمیباشد که جامعه ما کاملا از اصول اخلاقی و رفتاری پیامبر فاصله گرفته است.
متن گفت و گوی شفقنا با آیت الله محمدجواد علوی بروجردی را می خوانید:
* بنا به روایتها و احادیث موجود، فلسفه بعثت پیامبر اتمام مکارم اخلاق در جامعه است و این امر اهمیت و جایگاه ویژه اخلاق در اسلام را نشان میدهد. به این ترتیب توجه و اجرای اصول اخلاقی اصل مهمی در جامعه است. به نظر جنابعالی جوامع اسلامی تا چه میزان در پیاده کردن اخلاق اسلامی موفق بودند؟ آیا اخلاق اجرا شده در این کشورها مصداق اخلاق نبوی و علوی است؟
میان جوامع اسلامی و آن اخلاقی که پیامبر(ص) تاکید داشت فاصله بسیار است و متاسفانه فاصله آنقدر زیاد است که نمی توان گفت جامعه از کدام یک از اصول اخلاقی پیامبر فاصله بیشتری دارد. اما یک مساله مهم وجود دارد و آن این است که بعثت همه انبیاء از اولین رسولی که خدا برای انسان فرستاده تا آخرین رسول که پیامبر اکرم(ص) است برای این بوده است که در بین بشر فضایل رشد داشته باشد و از رذایل کاسته شود. بنابراین مکارم اخلاقی در سخن رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) « ” إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق ” » همان فضایل است. یک معیاری که ما بخواهیم تشخیص دهیم این است که می بینیم حتی ادیانی که مشخص نیست آسمانی هستند یا نه بر همین فضایل انسانی تاکید می کنند. پس همه ادیان برای این است که انسان در زندگی دنیاییِ خود تربیت شود و اصول مهمی که پیغمبر روی آن دست می گذارند و بعدها منشاء اثرگذار می شود این است که انسان حاکم بر اعمال و رفتار خود باشد. آن انسانی هم که ما می گوییم حاکم بر اعمال و رفتار خویش باشد، نه آن انسان نفسی است، بلکه انسان عقلی است یعنی خدا عقل را در وجود انسان ودیعه گذاشته تا این عقل حاکم بر جمیع مقدرات انسان باشد. پس وقتی امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرماید: “العقل حجة الباطنه"[i] یعنی شرع هم برای کمک و تقویت این عقل آمده است، مثلا اگر دروغ گفتن در جایی به نفع ما بود و ما را به مال و مقام می رساند اما خود را کنترل کردیم، این کنترل نفس، اوج اخلاق پیامبر است.
پیامبر انسانی را می خواهد تربیت کند که به نفس خویش غالب باشد. یکی از عبادات ما روزه هست. در ایام روزه انسان دوست دارد غذا بخورد و آب بیاشامد اما از این کار خودداری می کند که این در لسان فقها به “کف نفس” مشهور است. ریشه اساسی این احکام هم همین خلقیات پیامبر است « ” إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق ” » و لذا مساله اخلاق مساله برجسته ای است که ریشه بعثت تمام انبیا است و نهایت و نتیجه آن، حاکمیت فضایل اخلاقی و کوتاه کردن و به زیر کشیدن رذایل اخلاقی در جوامع است، اگر این چنین باشیم جامعه ای تشکیل می شود که هیچ وقت قوی به ضعیف ظلم نمی کند، چون شخصی که ظلم خیال می کند، اگر این کار را انجام ندهد از قدرتش کاسته می شود. و همچنین معارض اگر به حق خود قانع و حرص نداشته باشد نیاز به ظلم و دروغ گفتن هم ندارد. اگر دروغ بگوییم پس معلوم می شود سرچشمه و ریشه ایراد و مشکل دارد. دروغ فقط یک بلیه و گرفتاری اجتماعی نیست که مانند بیماری شایع شده باشد، بلکه ریشه دارد و ریشه آن عبارت از این است که ما مسلط به نفس خود نیستیم، ما خدا برایمان موضوعیت پیدا نکرده است. بنابراین وقتی پیامبر در دعوت خود بعد از مبعوث شدن به رسالت میفرمود" قولوا لا اله الا الله تفلحوا “ یعنی به نفس شما خدا مسلط باشد. ما خیال می کنیم معبود فقط ستایش کننده است درحالی که معبودهای دیگری وجود دارد که ما در واقع آنها را ستایش می کنیم؛ مثل پول و مقام و … که با همه وجودمان آنها را ستایش می کنیم، لذا اخلاق پیامبر یک اخلاق شایسته ای است و مانند یک نور شعاع دارد که حتی غیر مسلمانان را به خود جذب میکند.
ادب و اخلاق پیامبر در جمعیت عرب ها خصوصا عرب جاهلی تاثیر بسزایی داشت. عرب جاهلی خیلی از فضایل اخلاقی دور بود و مبتلا به رذایل اخلاقی بود. یکی از فضایل بسیار ارزشمند پیامبر “تحمل” است. مثلا در روایات آمده است قبیله حاتم طایی به جنگ مسلمانان آمد و شکست خوردند و مردان آنان یا کشته شدند و یا فرار کردند و زنان هم اسیر شدند و آنها را به مدینه آوردند و دختر حاتم هم یکی از آنها بود. به پیامبر پیام آمد که یکی از اسیران ادعا می کند دختر حاتم است و قصد ملاقات با شما را دارد، پیامبر خود بر روی زمین خاکی نشسته بود اما زمانی که دختر حاتم وارد شد پیامبر عبای خود را روی زمین پهن کرد، به دختر حاتم که اسیر لشکر اسلام بود گفت بر روی عبا بنشین. دختر حاتم رو به پیامبر کرد و گفت: برادرم فرار کرد و من تنها ماندم. پیامبر پاسخ داد شما آزاد هستید ما برای حفظ خودتان شما را اینجا آوردیم، می توانید بروید، دختر حاتم در جواب پیامبر می گوید” پیامبر من آزادی را نمی خواهم من با دیگر زنان قبیله اسیر شدم یا آنها را با من آزاد کنید و یا من در اسارت می مانم” و پیامبری که بر اسیر خود غالب است در جواب گفت” حقا دختر حاتم هستی آن اوصاف در تو هم هست، همه را به احترام تو آزاد می کنم". این حرکت منشاء این شد که علی بن حاتم که به شام گریخته بود به مدینه آمد و تا آخر عمر نزد پیامبر ماند و به جایی رسید که چهار پسرش در جنگ صفین و در رکاب امام علی(ع) به شهادت رسیدند. بعدها زمانی که نزد معاویه رفت، معاویه از او می پرسد پسرانت چه شدند؟ علی با تو بی وفایی کرد فرزندان او زنده ماندند در حالی که پسران تو کشته شدند. علی بن حاتم در پاسخ معاویه گفت” نه من با علی بی وفایی کردم، چرا که من زنده ام اما علی محاسنش به خون سرش خضاب شد، من باید زنده بمانم و در مقابل تو ظالم بمانم تا چنین با من صحبت کنی!
نمونه دیگر از اخلاق پیامبر مانند مرد یهودی هر روز بر سر پیامبر آشغال می ریخت و زمانی که در بستر بیماری بود پیامبر به عیادت او رفت و از او دلجویی کرد و با این کار مرد یهودی و خانواده اش مسلمان شدند. لذا آنچه باعث جذب مردم شد اخلاق پیامبر است. و جامعه اسلامی با وجود اینکه از اخلاق نیکوی پیامبر را خبر دارد اما به آنها توجه نمی کند.
اسلام با اخلاق، پیشرفته است. امروز این کسانی که به عنوان تکفیری ها، اسلام را مذهبی معرفی می کنند که خدا، سربازان و پیامبرش خشن است که جگر دشمن را می خورد، این کار پیامبر نبوده؛ بلکه کار امثال هند جگر خوار و ابوسفیان و آنهایی که با اسلام مقابله می کردند بوده است. متاسفانه مصیبت عمده ای که در دنیای اسلام وجود دارد این است که ما از اخلاق پیامبر بهره نگرفتیم و اگر بهره میگرفتیم اینگونه نمی شد؛ زیرا پیامبر با مشرکین هم اینگونه عمل نمی کردند؛ هیچ گاه رسول خدا مشرکی را نمی کشت حتی دستور می داد کسانی که در جنگ ها کشته می شوند، آنان را مثله نکنند، لباس از تنش بیرون نکنند، کاری که احترامش از بین رود انجام ندهید، نه تنها اسیر را نکشید حتی آبی که منشا آبادانی منطقه است را آلوده نکنید. پیامبر حتی نسبت به جمادات هم توصیه داشت. این اخلاق پیامبر است، اما این اخلاق متاسفانه در دنیای اسلام مورد بهره قرار نگرفته است و ما در دنیای اسلام هر چیزی را داریم جز اخلاق پیامبر.
*قصور از ناحیه چه کسانی بوده که باعث شده جوامع اسلامی به این سمت کشیده شوند؟
علوی بروجردی: این اتفاقات ریشه تاریخی دارد. به هر حال مشکل اصلی ما این است که اسلام و اخلاق پیامبر همانگونه که حضرت آنها را آورد، جلو نرفت لذا سیره و اخلاق پیامبر همانطور دست نخورده به دست ما نرسید. پیامبر که از دنیا رفت، ورق برگشت مثلا گفتار و رفتار پیامبر بر مساوات بین عرب و عجم بود، اما بلافاصله بعد از رحلت پیامبر این سیره شکسته و قوانین تغییر داده شد. دستور دادند که به موالی (ایرانیان) مقام داده نشود حتی پیامبر در تقسیم بیت المال بین عرب و عجم فرق نگذاشتند اما بعد از پیامبر بلافاصله همه چیز تغییر کرد. گاهی افرادی که مرتکب جرم شده بودند را به صرف اینکه مقام داشتند حد نمی زدند، زمانی که تبعیض پیدا شد، این ریشه (اسلام پیامبر) گل آلود شد، وقتی هم که آب از سرچشمه گل آلود شود به پایین که می رسد چیزی که نصیب ما می شود همان آب آلوده است. سرچشمه زلالی که پیامبر به مردم معرفی کرد، بعد از پیامبر بلافاصله گل آلود شد. این افراد بدتر از جاهلیت را به نام اسلام آوردند. الان هم برخی از مفتیان وهابی همین حرف ها را تکرار می کنند، مثلا میگویند: پیامبر ما ابوسفیان است.
در این مقطع بنی امیه حاکم شدند، آنان جاهلیت را به نام و در لباس اسلام وارد شد. وقتی اسلام اصیل پوشیده ماند و عرضه نشد، حکومت بنی عباس و بنی امیه چیزی را عرضه کردند که بویی از اسلام نداشت؛ لذا چطور می توانیم توقع داشته باشیم در جوامع اخلاق اسلامی رعایت شود؟ واقعیت این است که با این دستورات و احکامی که تکفیریها و وهابی ها به عنوان اسلام عرضه میکنند، به جایی نمی رسیم. به عنوان نمونه، در مصر بیداری اسلامی با آن مسلک و تفکریی که عده ای از آنان دارند، اصلا محقق نمی شود. چرا که در این مسلک و در این بیداری اسلامی اصلا مبارزه با ظالم در اسلام وجود ندارد. اولوالامر در آیه « أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ »[ii] به اعتقاد برخی یعنی صاحب قدرت و توان، ولو این قدرت از راه کودتا یا حقه بازی و کشتن مردم به دست آمده باشد، باید اطاعت کنیم که اطاعت هم واجب خدایی است. اگر اسلام این است قبل از اسلام هم جاهلیت همین را داشت، آنها می گفتند اطاعت کنید اگر اطاعت نکنید کشته می شوید، اما اسلام جاهلی آمده همان اطاعت از ظالم را درست کرده و جهنم را هم پای آن گذاشته است. در حالی که این اسلام نیست.
قرائتی که ما (شیعه) از اسلام داریم، قرائت دیگری است که همان قرائت پیامبر است. آنجا که می گوید « أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ » در اینجا اولوالامر امام معصوم است، لذا بنابر اعتقاد شیعه هیچ کس غیر از امام معصوم اصالتاً وجوب اطاعت ندارد، وجوب اطاعت فقط مخصوص امام معصوم است و اطاعت بالعرض و بالتبع و بنابر معیارهایی که در روایات معصومین (علیهم السلام) مشخص شده، لازم است. وقتی در منابع درباره برخی از صحابه پیامبر آمده فلان شخص را حد نزنید، چون از نزدیکان خلیفه است. زمانی که در جامعه به لحاظ احتیاج و قدرت داشتن تبعیض جاری می شود این نوع برخورد مانع از رسیدن به اخلاق اسلامی است. این بسترها، بسترهایی نیست که اخلاق در آنجا شکل گیرد. اخلاق اسلامی، جدای از احکام اسلام و عقاید نیست، پس باید بستر را درست کرد تا این موارد درست شود؛ زیرا زمانی اخلاق اسلامی شکل می گیرد که ما اصل اسلام را بفهمیم و به آن عمل کنیم.
اسلام همان است که پیامبر آورده است و اگر قول فرد جاهلی که به پیامبر ایمان آورده و هیچ ارتباطی هم با خدا ندارد، هرچند بعد از پیامبر به قدرت هم رسیده باشد، مانند قول پیامبر حجت باشد، این اسلام دیگر به درد نمی خورد. زیرا پیامبر هم علم دارد و هم عصمت، اما او نه علم دارد و نه عصمت. بنابراین تا ریشه را درست نکنیم، اخلاق در جوامع اسلامی درست نمی شود و شکل نمی گیرد. و تا اخلاق اسلامی شکل نگیرد، رشد در جوامع اسلامی ممکن نیست. پنجاه و چند کشور اسلامی در جهان هستند، همه متفرق و دور از هم، عمده آنها مزدور، به نحویی که قدرتهای بزرگ باید برای آنها تعیین تکلیف کنند، در حالی که ثروت دارند، اما ثروت هایشان دزدیده و به یغما می رود. بنابراین باید توجه داشت، نمی توانیم اخلاق را جدا و مجرد از بقیه جهات مورد بررسی قرار دهیم.
* چرا در زمینه کشتار شیعیان فتوایی از سوی علما صادر نشده است. چرا علما سکوت کرده اند؟
علوی بروجردی: علما سکوت نکردند از همه مراجع تقلید در این زمینه فتوا صادر شده است. علمای اهل تسنن دو قشر و دو قسم هستند: برخی از آنان حنبلی و شافعی … هستند، اینان کسانی هستند که ما از سال ها قبل با هم زندگی میکردیم، اما تکفیری ها داستان دیگری هستند. آیت الله العظمی سیستانی (حفظه الله) فتاوای متعددی دارند که کشتن سنی حرام است، سنی مسلمان است و حق کشتن او را ندارید. حتی علمای الازهر کشتن شیعه را حرام دانستند، اما علمای تکفیری برعکس هر روز فتواهایی برای کشتن شیعیان صادر می کنند، اخیرا فتوای عجیبی که صادر کردند در مورد جهاد نکاح این بود که اگر زنان و دختران برای جهاد نکاح حاضر نشدند با محارم خود می توانید همبستر شوید، این فتوا اسلامی که نیست، اصلا انسانی نیست. برای آنها کشتن شیعه یک عبادت است و زنان و کودکان را همانند حیوان می کشند که این موارد اصلا اخلاقی و اسلامی نیست. بنابراین با این افراد نمی توان گفت و گو کرد؛ چرا که آنها حتی پیامبر اسلام را قبول ندارند و ابوسفیان را پیامبر خود می دانند.
*به نظر میرسد که آشنایی با مجموعه آموزه های دینی، نوعی اعتدال و روشن بینی نسبت به زندگی اجتماعی به وجود میآورد. از مجموع این آموزهها چنین برمی آید که امام علی(علیه السلام) به عنوان امیرمؤمنان، با اعضای خانواده و آحاد جامعه رفتار اخلاقی و مناسبی را داشته است. به عنوان مثال امام اطاعت و نیکی به والدین را توصیه می کرد. به نظر شما کدام یک از موارد اخلاقی مورد نظر امام علی (ع) امروز در جامعه ما ضرورت بیشتری برای اجرا و عمل دارد؟ یعنی جامعه دینی ما از کدام یک از الگوهای دینی و اخلاقی خود فاصله گرفته است و باید به آن باز گردد؟
علوی بروجردی: در جوامع اسلامی ظلم و فساد زیاد است درحالی که این کارها خلاف اخلاق علوی است. مکتب اسلام تربیت شده های زیادی دارد که مصداق بارز آنها امام علی(ع) است. رفتار پیامبر با افراد خانواده، مسلمانان، حکام زمان خود، رفتاری که با اسرا و کشته شده ها داشتند؛ اینها را می توان به عنوان الگو بهره برداری کرد. نسبت به امام علی(ع) باید اذعان کرد، اگر همه دنیای اسلام همین عقیده را داشتند که حضرت یکی از بارزترین مصادیق تربیت پیامبر است؛ این خیلی خوب بود. اما الان کار به جایی رسیده که نام علی جرم است، کما اینکه هفتاد سال مسلمانان در تاریخ خود این بارزترین مصداق تربیت اسلام را لعنت می گفتند. بارزترین مصادیق تربیت و صفات پیامبر در دنیای اسلام تحت لگد کوبی واقع شد. لگد کوب شدن علی یعنی لگد کوب شدن فضایل. تمام زندگی امام علی(ع) فضیلت است. امام علی(ع) با اینکه پیامبر تاکید کرده بود که بعد از من از علی الگو بگیرید در بالای منبر مورد لعن واقع شد، یعنی حاکمیت در دولت اسلام بنابر لگدکوب کردن فضیلت ها داشت. پس باید نمونه های رفتاری رسول الله را با الگوی رفتاری کسانی که واقعا تابع رسول الله بودند و در داخل انحرافات واقع نشدند به جامعه عرضه کرد؛ و برای این عرضه باید فرهنگ سازی شود. وقتی جوامع هیچ آشنایی با ائمه ندارند و علی بن ابی طالب را اصلا نمی شناسند، چطور جامعه می تواند اسلامی شود! مثلا وقتی از دختری در ولادت حضرت فاطمه(س) پرسیده شد که الگوی تو کیست جواب داد فلان بازیگر تلویزیون، یعنی شناخت کافی در جامعه از اهل بیت وجود ندارد.
*چه می شود که جامعه الگوهای رفتاری خود را نمی شناسد و به این سمت می رود که هنرپیشه های تلویزیونی را الگوی خود قرار دهد؟
علوی بروجردی: علت این است که فرهنگ عمومی جامعه ما اینطور است که بازیگران را بیشتر به عنوان الگو می پذیرد. این سوال در جامعه ما که معتقد به اصول هستیم مطرح است. ممکن است در یک سخنرانی و مدیحه سرایی چند هزار نفر هم جمع شوند، اما اگر بعد از اتمام مراسم از این افراد سوال شود که الگوی رفتاری شما کیست؟ خیلی از این افراد پاسخ خواهند داد فلان هنرپیشه سینما و تلویزیون. چون این هنرپیشه ها در جامعه ما حضور بیشتری دارند و نیز دسترسی به شبکه های ماهواره ای بیشتر از آن حقایقی است که از زندگی ائمه برداشت میشود، هست. بنابراین باید توجه داشته باشیم، با وجود اینکه حکومت و قدرت در اختیار ما است، اما نتوانستیم اسلام را درست به جامعه عرضه کنیم و دیگران با تهاجم فرهنگی در حاکم کردن ارزش ها و فرهنگ های خود حتی در محل خانواده ما موفق تر بوده اند. سابقا اگر به ما می گفتند یک مبلغ مسیحی قرار است به داخل خانه ما بیاید تا دختران و پسران را موعظه کند بلافاصله عکس العمل نشان میدادیم و اعتراض می کردیم؛ در حالی که الان همین اتفاق در خانه های ما افتاده است و جوانان ما به شبکه ها و کانال های تبلیغ دین مسیحیت دسترسی دارند، اما به احکام، اخلاق و اعتقادات شیعه دسترسی ندارند. زمانی که به کانال های شیعه مراجعت می کنیم، مشاهده می کنیم که به اهل تسنن ناسزا گفته می شود و متاسفانه تندروی می کنند؛ لذا در این زمان دختر و پسر وقتی می خواهند انتخاب کنند، نمی توانند الگوهای اسلامی را انتخاب کنند. بنابراین باید فرهنگ سازی شود. ما خیال می کنیم راه مقابله با تهاجم فرهنگی این است که جلوی آنها را بگیریم، درحالی که این کار شدنی نیست. اگر سایت ها و شبکه های انحارفی فیلتر شود، همان شب فیلتر شکن پیدا می شود، پس این راه حل درستی نیست. ما باید به نوعی مسائل فرهنگی را عرضه کنیم که در مقابل آنها قابلیت عرضه داشته باشد.
* پس آیا می توان گفت رسانه های ما در به تصویر کشیدن زندگی ائمه و ارائه الگویی از زندگی آنها درست عمل نکرده اند؟
علوی بروجردی: بله همینطور است. افراد جامعه در سنین پایین الگوپذیری بالایی دارند. حتی آرایش کردن و طرز لباس پوشیدن بازیگران سینما در رفتار دختران و پسران جامعه تاثیر گذاشته است. ما آنها را نشان می دهیم چون خودمان فیلم نداریم. چرا در داخل کشور خودمان فیلم ساخته نمی شود. همواره لازم نیست که سریال های مذهبی بسازیم، بلکه باید سریال های اجتماعی هم ساخت. اگر قرار است سریال عشقی پخش شود چرا آنها را در داخل و بنابر فرهنگ خودمان نسازیم؟! ما باید فیلم ها مورد احتیاج را با ارزش های خودمان که با ارزش های ایرانی و اسلامی ملموس باشد، بسازیم. این اشکال به ما وارد است. رسانه های داخلی ما درست کار نکردند به همین دلیل زمینه برای رسوخ فرهنگ بیگانه به داخل کشور پیدا شد. در کشور ما بعد از سی و چند سال که متاسفانه درست کار نکردیم شاهد هستیم که آمار طلاق بیشتر شده است و در مقابل آمار ازدواج ها کمتر شده است، مجرد نشینی در شهرهای بزرگ خصوصا تهران روز به روز بیشتر می شود، زوجین حاضر به بچه دار شدن نیستند؛ زیرا آن حالت لذت جویی که فقط فرد خود را می بیند زیاد شده است، این غیر از فرهنگی است که در آن ازدواج را یک وظیفه می داند.
امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) دو الگوی خانواده در اسلام چطور با هم ازدواج کردند، این باید الگو باشد. متاسفانه اخلاق اسلامی ریشه ای مشکل دارد، در رفتار و عملکرد خود ما هم مشکلاتی است که روی آن کار نکرده و درست عمل نکردیم. در واقع از همان ابتدا با مجازات وارد عمل شدیم که این کار فایده ای ندارد. باید فرهنگ را عرضه کرد تا عامه مردم اقدام کنند و بعد اگر کسی خلاف کرد آن را مجازات کرد. اما نمی شود از همان اول مجازات را شروع کرد، زیرا در ابتدا به واسطه عدم عرضه صحیح نصف مردم خلاف می کنند، مگر می شود نصف مردم را مجازات کرد! کار اصولی و صحیح فرهنگ سازی در این زمینه که باید صورت بگیرد. الان فقط کاری که می توان کرد، این است که الگوهای اخلاقی از پیامبر و آنهایی که می توان منتسب به اسلام کرد، به جامعه معرفی کرد. مثلا میتوان رفتار امام علی(ع) را منتسب به اسلام کرد، نه رفتار یزید را. اما برخی ها می خواهند رفتار یزید را منتسب به اسلام کنند. ما در این زمینه ها و در زمنیه های نشر آن باید تلاش کنیم. اخلاق اسلامی در اجتماع ما مرده است، متاسفانه دروغ، بدگمانی، توهین در جامعه سیاسی و در بین افراد سیاسی و نیز اتهام زدن بدون دلیل و اثبات در جامعه رشد پیدا کرده است و مردم هم از همین رفتارها الگو می گیرند.
* اخلاق علوی چه مؤلفه هایی دارد و برای عمل به آن باید چه اموری را در نظر گرفت تا بتوان یک جامعه و اعضای آن را عامل به اخلاق علوی برشمرد؟
علوی بروجردی: اخلاقی بودن مصداق پرداخته ذهن انسانی نیست که مولفه های آن را تعیین کنیم. برای اخلاق اسلامی کتاب ها نوشته شده است. اخلاق اسلامی عبارت است از آنچه که پیامبر و قرآن می گوید و نیز رفتار عملی که اصطلاحأ سیره پیامبر می نامیم. در مورد حقوق بشر هم پیامبر اصول زیادی دارد که حتی برای ما هم ناشناخته است، مثلا می فرماید” در سرزمین دشمن ساختمان ها را خراب نکنید، زنان و کودکان و مردی که لباس رزم ندارد و به نوعی غیر نظامی است، معاف هستند و حق ندارید او را بکشید. این موارد اخلاق پیامبر در جنگ است که متاسفانه رعایت نمی شود. اینها اصولی است که ما باید روی آن کار کنیم.
در روایات آمده است که از پیامبر پرسیده می شود، آیا مؤمن ممکن است دزدی کند؟
پیامبر جواب می دهد: بله ممکن است.
در مرحله بعد از او سوال می شود مؤمن ممکن است دروغ بگوید؟
پیامبر پاسخ می دهد: نه مؤمن دروغ نمی گوید؛ زیرا اگر تمام بدیها را در اطاقی جمع کنید، کلید آن دروغ است. نه اینکه دیگر گناهان اهمیت کمی دارد، بلکه این روایت درجه و قبح دروغ را بیان می کند که متاسفانه بیماری رایج بین ما است و باید در این زمینه تخصصی کار شود.
* آرمان پیامبر بحث شکل گیری امت واحده بوده و یکی از آموزه های امام علی(ع) شکل گیری جامعه مطلوب بود. مردم باید چه شاخصه هایی را داشته باشند و به آن پایبند باشند تا این جامعه کم کم شکل بگیرد؟
علوی بروجردی: یک راهکار که وجود دارد که رفتار و الگوهای پیامبر در جامعه شناخته شود، مثلا در زمینه حکومت داری باید نامه های پیامبر به حکام و طرز حکومت داری حضرت بررسی شود. کسانی که می گویند ما سلفی هستیم، سلفی یعنی رجوع به سلف صالح، سلف صالح ما خود پیامبر است، نه آنهایی که بعد از پیامبر آمدند و مجوز قتل صادر می کردند. ما می خواهیم بدانیم بر اساس این مطلب چطور باید جامعه را اصلاح کرد. باید اصولی که آن مکتب آورده است بررسی کرد. وقتی می گوییم اسلام، باید به خود قرآن و پیامبری که قرآن را آورده و آیات این قرآن را برای ما تفسیر کرده است رجوع کنیم؛ نه کسانی که بعد از پیامبر آمدند و نقل کردن حدیث از پیامبر را حرام کردند. پس باید اصول اصلی اسلام به جامعه نقل و بیان شود.
اینکه در احام و اعتقادات ما آمده، مرجع تقلید، امام جماعت، شاهد و … باید عادل باشند، عادل در اینجا یعنی چه؟ ما اگر کاری انجام میدهیم باید با عدالت باشد، حتی در درون خانواده مثلا بین دختر و پسر فرقی نگذارید. آدمی که در ظلم رشد می کند فردا با عدالت می جنگد. اینها اصول اسلام است و همه ادیان آسمانی آمدند تا فضایل را رواج دهند و رذایل را از بین ببرند. نشانه آسمانی بودن ادیان به این است که اخلاق، یا کارهای خوب را رشد دهند. جامعه ای که بتواند در همه سطوح با فضیلت باشد و از بین برنده رذیلت ها باشد این همان جامعه اسلامی است. لذا اگر روزی در دنیای اسلام بتوانیم عملا اخلاق اسلامی را اجرا کنیم سرزمین ما ایران، عراق و شام نیست، بلکه یک سرزمینی تشکیل خواهد شد که یک مرزش دیوار چین است و یک مرزش سرزمین آلاسکا است. چون مردم اگر اسلام را واقعا ببینند آن را میپذیرند زیرا مردم دنبال عدالت و تشنه هستند اگر نابرابری ببینند تظاهرات می کنند.
[1] . اشاره به روایت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) به هشام بن حکم دارد که امام علیه السلام در بخشی از روایت خطاب به هشام میفرماید:
یا هشام إن لله على الناس حجتین : حجة ظاهرة وحجة باطنة ، فأما الظاهرة فالرسل والأنبیاء والأئمة - علیهم السلام - ، وأما الباطنة فالعقول؛ اى هشام! به حقیقت که خداوند بر مردم دو حجّت دارد: حجت ظاهر و آشکار و حجّت درونی، حجت آشکار رسولان و پیامبران و امامانند و حجت درونى و نهان عقل است.
[2] . سوره نساء، آیه 59.