• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

زندگي نامه حضرت آيت الله سيد محمد حسين علوي بروجردي

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

 

 

بسم اللّه‏ الرّحمن الرحيم

زندگينامه آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله

والد محترم حضرت ايت الله علوي بروجردي


 

توالد و خاندان

عالم فرزانه آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله كه يكى از مشاهير علماى تهران به شمارمى‏رفتند، در سال 1304 هجرى شمسى (در 6 خرداد طبق شناسنامه) برابر با 1344 هجرى قمرى در بروجرد در بيت فضيلت و شرافت پا به عرصه وجود نهادند.

اجداد پدرى ايشان تا جدّ اعلاى سادات طباطبايى بروجرد همگى از علماى اعلام و بزرگان آن ديار به شمار مى‏آيند،

كه اسامى آنها از قرار ذيل است:

ايشان فرزند حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد ابوالقاسم علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، و ايشان فرزند آيت اللّه‏حاج سيد محمّد حسين ذوالرياستين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، و ايشان فرزند حجت الاسلام و المسلمين حاجسيد ابوتراب علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، و ايشان فرزند آيت اللّه‏ حاج سيد عبدالكريم علوى طباطبايىبروجردى رحمه‏الله ، و ايشان فرزند آيت اللّه‏ حاج سيد على طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، فرزند آيت اللّه‏ العظمى حاج سيد محمّدطباطبايى اصفهانى بروجردى رحمه‏الله ، مى‏باشند. مادر ايشان هم از همين خاندان طباطبايى بروجرد و دختر مرحوم آيت اللّه‏ حاج سيد على اصغر سلطان العلماءطباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، (پدر ارجمند حضرت آيت اللّه‏ العظمى سيد محمّد باقر سلطانى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله)بودند.

تحصيلات

عالم بزرگ آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله در چنين خانواده عميق و عريقى باليدند و پس از دوران كودكى و اخذ تحصيلات علوم جديد و گرفتن ديپلم علمى، در سال 1323 هجرى شمسى رهسپار حوزهعلميه قم شدند و سطوح عالى و دروس خارج را از محضر اساتيد و علما و مراجع به نام شيعه استفاده نمودند و مبانىعلمى خود را استوار ساختند، ايشان پس از ورود به قم و از همان اوايل مورد عنايت خاص مرحوم آيت اللّه‏ العظمىالامام حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى رحمه‏الله بودند و اين عنايات تا آخرين لحضات عمر آن مرجع بزرگ ادامه داشت.

اساتيد

از اساتيد مرحوم آيت اللّه‏ علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله در بروجرد و حوزه علميه قم به بزرگان ذيل مى‏توان اشاره نمود:

-1حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد ابوالقاسم علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، (مقدمات در بروجرد).

-2آيت اللّه‏ العظمى سيد محمّد باقر سلطانى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، (رسائل و مكاسب و كفايه).

-3حضرت آيت اللّه‏ فكور يزدى رحمه‏الله ، (شرح منظومه).

-4آيت اللّه‏ العظمى الامام حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى رحمه‏الله ، (خارج فقه).

-5آيت اللّه‏ العظمى الامام حاج آقا روح اللّه‏ خمينى رحمه‏الله ، (خارج فقه و اصول).

-6آيت اللّه‏ العظمى علامه سيد محمّد حسين طباطبايى تبريزى رحمه‏الله ، (تفسير و فلسفه).

-7آيت اللّه‏ العظمى حاج سيد محمّد محقق داماد رحمه‏الله ، (خارج فقه و اصول).

-8آيت اللّه‏ العظمى حاج سيد محمّد رضا موسوى گلپايگانى رحمه‏الله ، (خارج فقه).

-9آيت اللّه‏ ميرزا ابوالقاسم نحوى قمى رحمه‏الله . (ادبيات).

-10آيت اللّه‏ ميرزا محمّد على اديب رحمه‏الله . (ادبيات).

-11آيت اللّه‏ شيخ محمّد مجاهدى تبريزى رحمه‏الله ، (مقدارى از مكاسب).

-12آيت اللّه‏ العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى رحمه‏الله ، (شرح لمعه).

دامادى

مرحوم آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله در سال 1328 هجرى شمسى به شرفِ دامادىاستاد خود و زعيم عالى قدر جهان تشيع مرحوم آيت اللّه‏ العظمى الامام حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى رحمه‏الله نائلآمدند.

مهاجرت به تهران

ايشان در سال 1340 هجرى شمسى پس از درگذشت آيت اللّه‏ العظمى الامام بروجردى رحمه‏الله با آنكه از مراحم بى پايانمدرسين بزرگ و علماى اعلام حوزه علميه قم كاملاً برخوردار بودند، وليكن مصمم شدند به نجف اشرف مشرف و درجوار مرقد منور مولى الكونين متوقف گردند، ولى به علّت پاره‏اى مشكلات و اصرار بعضى از علماء تهران مخصوصاً مرحوم آيت اللّه‏ مير سيد محمّد بهبهانى رحمه‏الله به تهران منقل و مورد كمال عنايات همه طبقات مخصوصاً مقامات عاليقدرروحانيت واقع و با مساعدت استخاره در تهران ماندگار شدند.

اين بزرگوار در تهران پس از وفات مرحوم آيت اللّه‏ حاج سيد محمّد باقر بحرالعلوم تهرانى رحمه‏الله - امام جماعت مسجد فخريه تهران - به درخواست علماى تهران به امامت جماعت آن مسجد برگزيده شد، و در نخستين روز اقامه جماعت بيشتر علماى تهران مانند: آيت اللّه‏ شيخ محمّد رضا تنكابنى رحمه‏الله ، آيت اللّه‏ العظمى شيخ محمّد تقى آملى رحمه‏الله ، آيت اللّه‏ العظمى سيد احمد خوانسارى رحمه‏الله ، آيت اللّه‏ مير سيد محمّد بهبهانى رحمه‏الله ، آيت اللّه‏ آقا شيخ بهاء الدين نورى رحمه‏الله و… شركت كرده و به ايشان اقتداء نمودند، و تدريجاً در رديف مشاهير علماى تهران قرار گرفتند.

استاد سيد اسماعيل علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله پيرامون زمان و موقعيت اقامت ايشان در تهران مى‏نويسند: (ايشان در مسجد فخريه خيابان اميريه به اقامت جماعت مشغول و تا جايى كه اطلاع در دست است مردم متدين و علاقمند مقدم ايشان را حسن استقبال و پروانه وار به دور شمع وجودشان مى‏گردند و از محضرپرفيضشان استفاده مى‏كنند.

خصوصيات اخلاقى و ملكات فاضله و شيوه مرضيه و دانش و تقواى ايشان كه مربى به تربيت شخصيترواحنيت حضرت آيت اللّه‏ العظمى آقاى بروجردى رحمه‏الله بوده‏اند، ايشان را به نحو بى‏سابقه در دلها جاى داده ومورد قبول عموم و عنايات خاصه روحانيت و مسلمانان شريف و حق شناس تهران قرار داده است[1].

اين عالم ربانى در ضمن اداره مسجد و رسيدگى‏هاى فراوان به مردم متدين در آن محل صبح‏ها نيز به تدريس دروس فقه و اصول نيز مى‏پرداختند.

تدريس

حضرت آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله در زمان اقامت در قم همراه با تحصيل به تدريس علوم مختلف ادبيات، فقه و اصول نيز مشغول بودند.

ايشان پس از مهاجرت به تهران ابتدا به تدريس رسائل و مكاسب تا چندين سال متوالى پرداختند و پس از آن براى سيراب كردن تشنگان معارف اسلامى به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و سالها تدريس را ترك نكردند.

اولاد

اين عالم ربانى پس از ازدواج با دختر مرحوم آيت اللّه‏ العظمى امام حاج آقا حسين بروجردى رحمه‏الله داراى اولاد عالى‏قدرى شدند كه از قرار ذيل مى‏باشند.

-1 آيت اللّه‏ سيد محمّد جواد علوى طباطبايى بروجردى «مد ظله العالى»

اين حقير به پاس قدردانى از اين عالم عالى قدر رساله‏اى را مفصل پيرامون خدمات و زندگى ناميشان نگاشته‏ام كه مقدارى از آن در انتهاى كتاب «تحقيقى جامع پيرامون سه طفل شهيد سيدالشهداء عليه‏السلام در كربلا» به چاپ رسيده است و ان شاء اللّه‏ تمامى آن رساله را در بعد از اين به چاپ خواهيم رساند .ايشان پيرامون پدر بزرگوار خود مى‏فرمايند :(پدرم رادمردى مجاهد و حق طلب بود كه براى تحقق اهداف عاليه اسلام از هيچ كوششى دريغ نمى‏ورزيد. مردى سخنور و سريح اللهجه كه قبل از پيروزى انقلاب با رشادت و روحيه حق‏طلبى كه از اجداد طاهرين خود به ارث برده بود، از نهضت اسلامى حمايتى بى‏دريغ داشت[2].

-2مهندس سيد محمّد رضا علوى طباطبايى بروجردى. (توالد 1344 هش).

ايشان مهندسى ساختمان را از آمريكا گرفته‏اند، و در همان ايام نيز فعاليتهاى سياسى فراوانى براى پيروزى جمهورى اسلامى نمودند و پس از انقلاب نيز مسؤليتهايى را براى حفظ نظام داشتند، ايشان داراى يك دخترمى‏باشند.

-3سيد محمّد تقى علوى طباطبايى بروجردى (توالد 1341 هش).

اين بزرگوار نيز داراى شغل آزاد بوده و هم‏اكنون مسؤليت حسينه والد بزرگوار خود را در تهران دارند، ايشان داراىيك فرزند پسر بوده كه اكنون دانشجو مى‏باشد.

-4يك دختر كه تحصيلات ايشان ديپلم بوده و هم اكنوه همسر آقا زاده حضرت آيت اللّه‏ آقا حاج آقا نورالدين شاه‏آبادى «مد ظله العالى» و نوه مرحوم آيت اللّه‏ العظمى شيخ محمّد على شاه‏آبادى رحمه‏الله بزرگ مى‏باشند.

5- سه دختر كه جوانى از دنيا رفتند

دو ضربه بزرگ

مرحوم آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله مردى استوار و صريح اللهجه و مقاوم در برابر تمامى سختى‏ها بودند، امّا در اواخر عمر از دست دادن فرزند دختر پانزده ساله‏اش از يك سو و از دست دادن نوه فاضل و دانشمندش مرحوم حجت الاسلام سيد محمود علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله از سوى ديگر ضربه‏اى بزرگ به روحيه ايشان وارد نمود با اين وجود باز هم تا آخر عمر بشاشى و مقاومت خود را در برابر مشكلات حفظ نمود.

فعاليتهاى اجتماعى و سياسى

مرحوم آيت اللّه‏ علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله در اين مسجد با جدّيت تمام به تبليغ دين و بيان احكام و عقايد و

تفسير قرآن پرداخت و بسيارى از جوانان را با روش و منش اسلامى پروش داد.

ايشان در تربيت نسل جوان سعى بسيار داشت و انجمن اسلامى جوانان را تأسيس كرد و براى آنان در منزل خويشكلاسهاى متعدد برگزار مى‏نمود.

ايشان از حافظه‏اى قوى، خطى زيبا و بيانى شيوا برخوردار بود و بر تاريخ و ادبيات و اشعار فارسى و عربى و زبانانگليسى تسلّط كامل داشت و به آن تكلم مى‏كرد.

ايشان در حركت روحانيت در غائله انجمنهاى ايالتى و ولايتى (1341 هجرى شمسى) با مرجعيت و روحانيتهمگام شد و در مجالس علما شركت فعال داشت و سخنگوى آنان در برخورد با مقامات دولتى )مانند پاكروان) بود وبسيارى از اعلاميه‏هاى علماى تهران را مى‏نوشت.

آثار و تأليفات

از آثار و تأليفات مرحوم آيت اللّه‏ علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله مى‏توان به كتابهاى ذيل اشاره نمود:

-1خاطرات زندگى آيت اللّه‏ العظمى بروجردى رحمه‏الله .

-2تقريرات درس فقه آيت اللّه‏ العظمى الامام بروجردى رحمه‏الله .

-3تقريرات درس اصول حضرت امام خمينى رحمه‏الله .

-4رسالت در عدالت.

-5تفسير قرآن. (سوره حمد و مقدارى از سوره بقره).

-6جمع آورى سؤالات و استفتاعات مرحوم آيت اللّه‏ العظمى حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى رحمه‏الله .

اجازه اجتهاد

-1مرحوم آيت اللّه‏ العظمى شيخ عبدالنبى عراقى نجفى رحمه‏الله داراى اجازه اجتهاد بودند.

اجازات امور حسبيه

مرحوم آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله از بسيارى از مراجع عظام داراى اجازه امور حسبيه بودند كه متن اين جازات از قرار ذيل مى‏باشد:

-1آيت اللّه‏ العظمى امام خمينى رحمه‏الله

-2آيت اللّه‏ العظمى سيد محسن حكيم رحمه‏الله

-3آيت اللّه‏ العظمى سيد ابوالقاسم خويى رحمه‏الله

-4آيت اللّه‏ العظمى سيد محمّد رضا گلپايگانى رحمه‏الله

-5آيت اللّه‏ العظمى سيد محمود شاهرودى رحمه‏الله

-6آيت اللّه‏ العظمى حاج شيخ على محمّد نجفى بروجردى رحمه‏الله

-7آيت اللّه‏ العظمى سيد عبدالهادى شيرازى رحمه‏الله

-8آيت اللّه‏ العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى رحمه‏الله

-9آيت اللّه‏ العظمى سيد كاظم شريعتمدارى تبريزى رحمه‏الله

اجازه نقل روايت

-1مرحوم آيت اللّه‏ العظمى سيد محمّد هادى ميلانى رحمه‏الله .

-2آيت اللّه‏ العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى رحمه‏الله .

آثار و خدمات اجتمايى

مرحوم آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله آثار و خدمات اجتماعى بزرگى در طول عمر خود نمودند كه دو نمونه آن از قرار ذيل است:

الف: ساخت حسينه تهران.

كه در تمامى طول عمر خود اين حسينه يكى از مهمترين مراكز تبليغ و نشر علوم آل رسول اللّه‏ در آن شهر به حساب مى‏آمد.

ب: مؤسسه تبليغاتى و خدماتى علوى (شهرستان بروجرد)

اين مؤسسه حسب الامر ايشان و با همت و تلاش فرزند برومندش آيت اللّه‏ سيد محمّد جواد علوى طباطبايى بروجردى «مد ظله العالى» در سال 1377 هجرى شمسى در شهرستان بروجرد پايگذارى شد.

هدف از راه‏اندازى آن اعتلاى فرهنگ شيعه و اشاعه علوم اهل بيت عليهم‏السلام در ميان جوانان و نوجوانان متناسب با پيشرفت علم و ارتقاى فرهنگ معنوى جامعه مى‏باشد.

مساحت آن هزار و هشتصد و شصت و هشت (1868) متر مربع مى‏باشد، كه اين متر مربع در چهار طبقه با زيربنايى بيش از پنج هزار متر مربع (5000) بنا شده است.

اين مؤسسه در چهار بخش فعاليت دارد:

-1حسينيه.

اين حسينه به منظور برگزارى مراسم‏هاى مذهبى در مناسبتها، سخنرانى‏هاى مذهبى براى طبقات مختلف، برگزارى سمينارهاى و كنفرانسها در اين رشته در دو سالن به مساحت پانصد )500) متر مربع قسمت آقايان و دويست و پنجاه (250) متر مربع براى بانوان و دو سالن غذا خورى آقايان و بانوان احداث شده است، كه آشپزخانه مجهز آن وظيفه ارائه خدمات به مهمان‏ها را انجام خواهد داد.

-2 كتابخانه.

اين كتابخانه در دو بخش كتابخانه مجازى كه با استفاده از تجهيزات پيشرفته رايانه‏اى و انترنت با كتابخانه‏هاى معتبر دنيا در ارتباط خواهد بود، و كتابخانه سنتى است كه هدف اصلى از تأسيس آن برطرف كردن نياز و دسترسى دانشجويان، طلاب و محققان ارجمند آن ديار به كتابهاى ناياب و كمياب است.

-3بخش آموزش.

اين بخش از مؤسسه علوى براى هدف اوّليه تأسيس مؤسسه كه ارتقاى سطح علمى فرهنگى و خصوصاً مذهبى منطقه بوده است وجود بخش آموزش به عنوان يكى از ضرورى‏ترين بخش‏هاى در نظر گرفته شده كه كلاسهاى آموزش روخوانى، تجويد، قرائت، و تفسير قرآن كريم، تفسير نه البلاغه، تفسير صحيفه سجاديه و… تأمين كننده نيازهاى دينى و كلاسهاى رايانه و آموزش زبانهاى عربى و انگليسى و غيره تكميل كننده آن خواهد بود كه تلاش خواهد شد بهترين اساتيد حوزوى و دانشگاهى در اين بخش فعاليت داشته باشند.

-4درمانگاه.

كمبود تجهيزات تخصصى و فوق تخصصى در برخى رشته‏هاى درمانى در منطقه موجب شد كه مسؤولين مؤسسه بخش ديگرى از مؤسسه را براى راه اندازى يك درمنگاه تخصصى و فوق تخصصى در نظر بگيرند كه هدف آن تأمين نياز مردم در يك رشته خاص درمانى و دريافت كمترين هزينه باشد. اين دو حسينه تهران و بروجرد اكنون تحت نظارت فرزند برومند ايشان در حال تكميل و استفاده مى‏باشد

در كلام بزرگان

بسيارى از بزرگان دين و علماى اعلام در گوشه و كنار ايشان را تعريف و تمجيد نمود و فضائل ايشان را بيان داشته‏اند كه در ذيل به گوشه از اين عبارات مى‏پردازيم:

-1كلام صاحب كتاب «گنجينه دانشمندان»

صاحب كتاب «گنجينه دانشمندان» مرحوم حجت الاسلام و المسلمين رازى رحمه‏الله پيرامون ايشان مى‏نويسد:(ايشان در مسجد فخريه تهران بعد ار وفات آيت اللّه‏ حاج سيد محمّد باقر تهرانى رحمه‏الله به اقامه جماعت و ترويج دين و نشر احكام شرع مبين و تنوير افكار جوانان و روشنفكران پرداخته و تا هم اكنون در اين خدمت اشتغال دارند).

آيت اللّه‏ علوى علاوه بر تحصيلات جديد و قديم به زبان انگليسى نيز تسلط دارند و دانشمندى اديب و آشناى به ادبيات عربى و فارسى مى‏باشند و در نويسندگى نيز توانا هستند.

از آثار مطبوع ايشان كتاب «خاطرات آيت اللّه‏ بروجردى رحمه‏الله است كه در بيست و پنج هزار جلد منتشر گرديده است.

از ديگر آثار وى تأسيس حسينه علوى در خيابان فرهنگ نزديك به خيابان اميريه مى‏باشند كه پايگاهى براى نشر معارف اسلامى به حساب مى‏آيد

-2 كلام استاد اسماعيل علوى طباطبايى

مرحوم استاد سيد اسماعيل علوى طباطبايى رحمه‏الله پيرامون ايشان مى‏نويسند:

(معظم له داراى كمال روحى و ذكاء و فهم و حافظه قوى با ظاهرى آراسته و قيافه جذاب با جازبه روحانى خاص، صبور در مشكلات، مصمم در امور با نظرى عالى و همتى بلند و توكلى بى‏اندازه در امور به خداوند عالم مورد توجه همه افراد فاميل و بزرگان حوزه علميه قم بوده‏اند، و تنها يك برخورد كوتاه كافى است كه به همه اين خصوصيات در برخورد ايشان واقف گردند، و همين خصوصيات و صفات حسنه ديگرى بود كه آيت اللّه‏ فقيد از بين همه افراد فاميل ايشان را در سال 1329 به مصاهرت و دامادى خود انتخاب نمودند.

وى در همه حالات و در همه فراز و نشيبهاى زمان هميشه با نهايت متانت و كمال و عقل رفتار و هيچگاه از كسب فضيلت و دانش غافل نبودند و در هر حال جدّيت داشتند، تا سر حدّ امكان از علوم و اطلاعات اعم ازجديد قديم بهرمند گردند، و لذا با همه گرفتاريهاى علمى و قيودى كه حوزه علميه و تدريس و تدرس به عهده ايشان گذارده بود اطلاعات خود را در زبان انگليسى تكميل و صفحه ديگرى بر كتاب فضائل خود افزودند. بيان دلنشين، برخورد گرم، قيافه جذاب، اطلاعات وسيع، و متانت بى اندازه كه خداوند در وجود ايشان بوديعت نهاده است از امورى است كه متفق عليه خاص و عام است.

رحلت

سرانجام اين عالم خدوم بزرگوار آيت اللّه‏ سيد امير محمّد حسين علوى طباطبايى بروجردى رحمه‏الله در سن 82 سالگى در روز يكشنبه در 6 خرداد سال 1385 هجرى شمسى برابر با اوّل جمادى الاولى 1427 هجرى قمرى در تهران بر اثر سكته قلبى دار فانى را وداع نمودند، پيكر پاك ايشان در قم پس از تشيع از مسجد امام حسن عسكرى عليه‏السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه «سلام اللّه‏ عليها» و اقامه نماز به امامت حضرت آيت اللّه‏ العظمى حاج شيخ حسين وحيد خراسانى «مد ظله العالى» در مقبره خانوادگى طباطبايى در صحن مطهر حضرت معصومه «سلام اللّه‏ عليها» به خاك سپرده شدند. «رحمة اللّه‏ عليه».

مجالس ختم و بزرگداشت فراوانى در تهران و قم و بروجرد و كاشان و ديگر شهراى ايران براى ايشان برگزار شد كه در آنها مراجع عظام تقليد و علماى بزرگوار و مسؤلين شركت داشتند.

در مجلس بزرگداشتى كه مسجد اعظم برگزار شد حضرات آيات عظام وحيد خراسانى، صافى گلپايگانى، شبيرىزنجانى، مكارم شيرازى، امينى، علوى گرگانى، مدير حوزه علميه قم و نمايندگان دفتر مقام معظم رهبرى، شخصيتهاى علمى و فرهنگى حوزه و دانشگاه و اقشار مردم شركت باشكوه داشتند.

پيامهاى تسليت

پس از ارتحال ايشان پيامهاى تسليتى خطاب به فرزند برومند ايشان آيت اللّه‏ سيد محمّد جواد علوى طباطبايىبروجردى«مد ظله العالى» صادر شد كه متن قسمتهاى از آنها جهت اختصار بعد از اين نقل مى‏شود:

-1پيام تسليت مقام معظم و معزز رهبرى «مد ظله العالى»

-2پيام تسليت آيت اللّه‏ العظمى محمّد فاضل لنكرانى رحمه‏الله

-3پيام تسليت آيت اللّه‏ العظمى مكارم شيرازى«مد ظله العالى»

-4پيام تسليت آيت اللّه‏ العظمى نورى همدانى«مد ظله العالى»

-5پيام تسليت آيت اللّه‏ على مشكينى رحمه‏الله .

-6پيام تسليت آيت اللّه‏ يحيى نورى«مد ظله العالى»

-7پيام تسليت آيت اللّه‏ سيد محمّد على شيرازى«مد ظله العالى»

-8پيام تسليت دفتر و مؤسسه آيت اللّه‏ العظمى خويى رحمه‏الله .

-9پيام تسليت استاندار وقت قم


[1] . خاطرات زندگانى حضرت آية العظمى بروجردى، ص 206.

[2] . تحقيقى جامع پيرامون سه طفل شهيد سيدالشهدا عليه‏السلام در كربلا، نشر دارالتفسير، چاپ اوّل، سال 1383، ص 190.

 

 نظر دهید »

زندگي نامه حضرت ايت الله العظمي سيد حسين طباطبايي بروجردي

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگینـامه حضرت آیت­الله العظمی حاج آقا حسین احمدی طباطبائی بروجردی(ره)

(یرْفَعِ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ)

(خداوند کسانی را که ایمان آورده­اند و کسانی را که به آنان علم داده شده است،درجات عظیمی می ­بخشد) 1

فصل اول :

1 - ولادت

در آخرین روزهای ماه صفر سال 1292هـ . ق، در خانه­ای از خاندان طباطبایی، در شهر تاریخی بروجرد، کودکی چشم به جهان گشود که او را حسین نامیدند. او از همان ایام کودکی، مورد مهر و علاقه سرشار پدرش، سید علی قرار گرفت و در سایه توجهات او تعلیم، تربیت و رشد یافت.

2 - والدین

پدر بزرگوار ایشان ، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی طباطبایی، عالمی جلیل القدر، موصوف به علم و تقوا، مرجع حوائج مردم، ساعی در اعلای کلمه دین و عارف به نسب بیت شریف خویش بود.2

مادرش سیده آغابیگم ، دخت ارجمند مرحوم سید محمدعلی طباطبائی( رحمه الله) است که بانویی متدینه ، زاهده، عابده، متحفظ بر انجام مستحبات و ترک مکروهات و عالمه و پاکدامن بود.

3 - نسب

نسب ایشان، با سی و دو واسطه به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می­رسد. گذشته از شخصیت علمی و دینی و موقعیت بسیار ممتاز ایشان، از جانب پدران، نیاکان مادری، وارث مرجعیت و ریاست دینی می ­باشد.3

شجره نامه آیت ­الله العظمی بروجردی(ره)4

« هو السید حسین بن السید على بن السید احمد بن السید على نقی بن السید محمد جواد بن السید مرتضى بن السید محمد الطباطبائى بن السید عبدالكریم بن السید مراد بن الشاه اسدالله بن جلال الدین­ امیر بن الحسن بن مجدالدین بن قوام ­الدین بن اسمعیل بن عباد بن ابى المكارم بن عباد بن ابى المجد بن عباد بن على بن حمزه بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا بن اسمعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم الاف التحیه والثناء .

فصل دوم :

تحصیلات

ایشان در هفت سالگی وارد مکتب خانه شد و کتاب «جامع المقدمات» را به خوبی آموخت و در میان شاگردان از امتیاز مخصوصی بر خورد دار شدند ، به طوری که ذکاوت و تیزهوشی و متانت وی زبانزد خاص و عام گردید.

پدرش چون پیشرفتش را دید، او را به حوزه علمیه نوربخش بروجرد برد و از معلم خواست تا بقیه علوم مقدماتی را به پسرش بیاموزد. بدین گونه صرف و نحو، معانی بیان، بدیع و منطق، فقه و اصول را در بروجرد آموخت.

هجرت به اصفهان

از آن جا که حوزه‏ علمیه‏ بروجرد، نیاز علمی او را پاسخ‏گو نبود،به توصیه بزرگان و صلاحدید پدر، در سال هزار و سیصد و ده قمری به اصفهان مهاجرت كرد.

اساتید ایشان در اصفهان

ایشان، پس از ورود به اصفهان، در درس مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچه‏ای شركت كرد.

آن استاد گران‏مایه، به حضرت آیت‏ الله‏العظمی بروجردی، بسیار اظهار مهر و علاقه می‏کرد؛ حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) تا آخرین لحظات حیات، این استاد ارزش‏مند را فراموش نکرد.

ایشان هم چنین در درس‏ جناب میرزا ابوالمعالی کلباسی و جناب سیدمحمدتقی مدرس5 شركت می كردند. علاوه بر فقه و اصول و رجال، در درس فلسفه‏ دو فحل این فن، یعنی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد.

بازگشت به بروجرد

ایشان بعد از چهار سال تحصیل در اصفهان، در ربیع الاول سال 1319هـ . ق، نامه­ای از طرف پدر در یافت نمود كه از او خواسته بود كه به بروجرد بر گردد.ایشان گمان می كرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف بفرستد، ولی بر خلاف تصورشان ، پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده می کند که مقدمات ازدواج او را فراهم کرده اند.

فصل سوم :

ازدواج

آیت الله بروجردی در مدت زندگی پر بارشان سه بار ازدواج کردند.

ازهمسر نخست‏شان، دو پسر و سه دختر داشتندكه همه‏ در کودکی وفات کردند، به جز یکی از دختران، به نام آغا نازنین كه پس از دو سال ازدواج با عموزاده خود به نام مرحوم آقا بهاء الدین طباطبائی ، هنگام زایمان، وفات یافت.

این بانوی مجلله پس از گذشت مدتی، به دلیل بچه دار نشدنش به آیت الله بروجردی پیشنهاد كردند كه شما باید صاحب اولاد باشید، لذا اجازه دهید که برای شما همسر دوم اختیار نمایم. با اجازه آیت الله این كار انجام شد. ایشان با دختر حاج محمد جعفر روغنی اصفهانی( از تجار متدین بروجرد) ازدواج کرد كه نتیجه این ازدواج دو دختر و دو پسر می باشد.

همسر اول ایشان در سال 1326 شمسی در قم بدرود حیات گفت و در ایوان آئینه حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

بانوی دوم ایشان هم در بروجرد در سال 1364 شمسی وفات یافت و در همان جا مدفون گردید.

همسر سوم آیت الله بروجردی نیز دختر مرحوم سید عبدالواحد طباطبایی عموزاده ایشان است كه پس از وفات در صحن حضرت معصومه (س) درمقبره­ پروین اعتصامی به خاک سپرده شد.6

فرزندان

همان گونه که قبلاً متذکر شدیم ؛ از همسر دوم آیت الله بروجردی دو پسر و دو دختر باقی ماند.

حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن طباطبائی بروجردی در سال 1346هـ . ق (1304 ش .) در بروجرد متولد شد. «او از همان روزهای اول زندگی تحت توجه مستقیم والد ماجد خود پرورش یافته، و ادبیات عرب و سطح را در محضر پدر آموخت ، سپس در حوزه درس خارج ایشان حاضر شد. نوشتن اکثر امور استفتائی آیت ­الله العظمی بروجردی نیز بعهده ایشان بود. وی در سال 1327 ش . با یکی از بنی اعمام خود ازدواج نموده و صاحب چهار فرزند گردید.

آیت الله زاده گرامی، جوانی مؤدب، متین ، محجوب و مورد علاقه پدر و علما و فضلای حوزه بودند. آقای سید محمد حسن در صورت و سیرت و طرز برخورد و رفتار و مخصوصاً وقار و گفتار شباهت فوق العاده ای به پدر بزرگوارشان داشت.»7 سید محمد حسن احمدی طباطبایی صاحب سه فرزند پسر به نام سید محمدصادق و سید محمدباقر و سید محمدرضا و دو فرزند دختر می باشند.

او در سال 1356 ش . در شهر مقدس قم دار فانی را وداع گفت و در ایوان آیینه حرم مطهر فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.

حجت­‏الاسلام والمسلمین سید احمد طباطبائی بروجردی (ره) در سال 1316 ش . در بروجرد متولد شد . ایشاننیز جوانی مؤدب ، متین ، محجوب و مورد علاقه پدر و اقوام و علمای بزرگ بود، متأسفانه در سن جوانی در سال 1352ش . درگذشت و در مقبره میرزای قمی در گلزار شیخان قم به خاک سپرده شد.

سیداحمد احمدی طباطبایی، صاحب چهار فرزند پسر به نام سید مجید و سید مهدی و سیدحسین و سید رضا و یك فرزند دختر می باشند.

حجت­ الاسلام و المسلمین سید محمدرضا (مجید) احمدی (دام عزه) از فضلای محترم حوزه علمیه قم می‏باشد.

حاجیه خانم ، آغا فاطمه احمدی طباطبایی ، دختر بزرگ ایشان و همسر مرحوم آیت‏ الله سید جعفر احمدی (ره)، صاحب دو فرزند پسر به نام سید محمد جواد و سید محمدرضا (معروف به دكتر محمد باقر ) و دو فرزند دختر می باشند. او در سال 1372 شمسی و در 80 سالگی در قم دار فانی را وداع گفته و در مقبره آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری به خاک سپرده شد.

حاجیه خانم ، آغا سکینه احمدی ، دختر دوم ایشان است . سال 1312 به دنیا آمد.

او در سال 1328 شمسی به عقد آقای سید محمد حسین علوی طباطبایی بروجردی درآمد و در سال 1330در شب میلاد حضرت جواد الائمه صاحب اولین فرزند خود شد و او را سید محمد جواد نامیدند. ایشان، بعد از اخذ دیپلم در رشته طبیعی ( زمین شناسی) ، در هجده سالگی (سال 1348) وارد حوزه علمیه قم شد و در سال 1350 با دختر دایی خودش، (دختر مرحوم آقا سید محمد حسن ، پسر بزرگ آقای بروجردی)، ازدواج نمود. . ثمره این ازدواج دو پسر و یک دختر بود که پسر اولشان سید محمود، بر اثر تصادف دار فانی را وداع گفت. حضرت آیت الله حاج سید محمد جواد علوی بروجردی پس از طی مدارج عالیه امروز یکی از امیدهای حوزه علمیه قم به شمار می روند.

ایشان غیر از سید محمد جواد، صاحب دو پسر به نام سید محمد رضا و سید محمد تقی و چهار دختر دیگر هم شد.

این بانوی پارسا بعد از فوت پدر، همراه همسرش راهی تهران شد و هم اکنون در قید حیات می باشد.

فصل چهارم :

هجرت به نجف

زمانی كه آیت الله بروجردی در اصفهان مشغول به تحصیل بودن، بار دیگر نامه ای ازطرف پدر به دستش رسید که از وی خواسته بود به نجف عزیمت کند، لذا در بیست و هفت سالگی به همراه برادر كوچكش سید اسماعیل، روانه نجف شدند.

زندگی و درس

آیت الله بروجردی پس از ورود به نجف اشرف، به حوزه درس مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی وارد شده و نه سال از محضر پر فیض آن فقیه بزرگ و علمای دیگری چون: آیت الله العظمی آقا سید کاظم یزدی ، و آیت الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة) در فقه و اصول و رجال كسب فیض كردند

ایشان در ایام تحصیل در نجف اشرف ، بعد از اتمام درس مرحوم آخوند ، بحث همان روز را برای جمع كثیری تقریر می‌فرمودند.

اجازات آیت ­الله بروجردی

از جمله راه­های شناخت مقام والای علمی آیت ­الله العظمی بروجردی ، اجازات مشایخ بزرگوار ایشان است که عبارتند از :

الف ) اجازه نامه مرحوم آخوند خراسانی(پيوست 1-2)

توصیف آخوند خراسانی (م 1329 ق .) درباره این شاگرد برازنده­‌اش ، بالاترین گواهی یك استاد درباره شاگرد خود به شمار می‌آید.

ب) اجازه نامه آیت‌الله شیخ الشریعه اصفهانی (پيوست 1- 2- 3- 4 - 5- 6)

مرحوم آیت ­الله العظمی ملا فتح ­الله نمازی شیرازی ملقب به شیخ الشریعه اصفهانی ، در اجازه ­نامه خود خطاب به ایشان، مراتب فضل و استعداد آیت ­الله العظمی بروجردی را ستوده است

ج) اجازه ­نامه سید ابوالقاسم دهکردی (پيوست 1-2)

ایشان اگر چه از اساتید آیت‌الله بروجردی(ره)نبوده است ، اما با آگاهی از مراتب دانش و فضیلت ایشان ، در سالِ (1320ق .) که آیت ­الله العظمی بروجردی از اصفهان قصد مهاجرت به دارالعلم علوی نجف اشرف را داشت، ایشان را مفتخر به صدور اجازه­ای از سوی خود می­کند.

اجازات روائی آیت ­الله العظمی بروجردی

مرحوم آیت ­الله بروجردی علاوه بر اجازات اجتهاد، دارای شش فقره اجازه روایتی از علمای طراز اول نیز بوده است.8

1- آیت ­الله العظمی آخوند ملا محمدكاظم خراسانی.

2- آیت ­الله شیخ فتح ­الله نمازی شیرازی، (معروف به شریعت اصفهانی).

3- آیت ­الله شیخ محمدتقی اصفهانی. (معروف به آقا نجفی).

4- آیت ­الله سید ابوالقاسم دهكردی اصفهانی.

5- مرحوم علامه شیخ آقابزرگ تهرانی.

6- مرحوم علم ­الهدی ملایری.

بازگشت از نجف به بروجرد و مرگ پدر و استاد

ایشان در اواخر سال 1328 ق، به اصرار و تأکید پدر از نجف اشرف به وطن خویش مراجعت و در میان استقبال پر شور علما و عموم اهالی بروجرد وارد این شهر شدند. شش ماه بعد از ورود ایشان، پدرش از دنیا رفت. چند ماه بعد، (سال 1329) آیت الله آخوند خراسانی هم دار فانی را وداع گفت.

آیت الله بروجردی حدود سی و سه سال در بروجرد اقامت داشتند. و در تمام این مدت به طور مستمر مشغول به تحصیل ، تالیف، تدریس فقه واصول بودند. اكثر آثار مكتوب و ابتكارات علمی ایشان در فقه مانند حاشیه بر عروةالوثقی، اصول، حدیث و رجال، حاصل تلاش این دوره اقامت در بروجرد است.

اعتراض به رژیم پهلوی

در سال 1345 ق. رئیس اداره ثبت احوال بروجرد، شخصی بهایی را به معاونت خود منصوب كرد. همچنین مراسمی با حضور زنان برهنه و وضعیت شرم ­آور، در سطح شهر به راه افتاده بود. این اخبار به گوش آیت الله بروجردی رسید، ایشان به عنوان اعتراض به این اعمال ناروا، بروجرد را به مقصد عتبات عالیات ترک نمودند.

فرماندار بروجرد و دیگر مسئولین شهر، مسئول اداره ثبت احوال و معاونش را برکنار و تنبیه نمودند و حضرت آیت الله بروجردی را به شهر برگرداندند. ولی آیت الله فقید بعد از چند ماه ، بر اثر دلتنگی و اعمال خلاف شرع مسئولین کشوری، به طرف عتبات رفته و در نجف اشرف ساکن گردید.

شش ماه بعد مردم اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نور الله اصفهانی و برادرشان حاج آقا جمال الدین، به عنوان اعتراض به اعمال رضاخان به قم مهاجرت می کنند. با هجرت حاج آقا نورالله بسیاری از علمای بلاد نیز هجرت نموده و به آنها می پیوندند.

توجه عمده علما و متحصنین قم به نجف اشرف و پشتیبانی آیات عظام و مراجع عالی قدر عتبات: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی ، آیت الله میرزا محمد حسین نائینی و آیت الله میرزا علی آقا شیرازی بوده است.

مرحوم آیت الله بروجردی به علت آگاهی و اطلاع کاملی که از اوضاع کشور و وضعیت حوزه های علمی ، خصوصاً قم و مشهد و شرایط خاص مردم داشتند ، طرف مراجعه و مشورت زعمای نجف قرار می گرفت.

علمای نجف با دریافت تلگراف علمای متحصن در قم به حمایت از آنان برخاسته و تصمیم گرفتند اعتراض خود را به گوش رضاخان برسانند، بنابراین آیت الله بروجردی و شیخ احمد شاهرودی را به نمايندگي از طرف خود انتخاب نمودند تا با علمای قم دیدار کنند و به تهران رفته و خواسته های علما و مهاجرین را به گوش مقامات حکومتی برسانند.

بازداشت آیت الله بروجردی

همزمان با اوج گیری اعتراض­های مردم علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان كشور به قم، آیت الله بروجردی به مرز ایران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان هراس داشتند، در قصر شیرین وی را دستگیر كردند و به پایتخت بردند.

در تهران رضا خان به دیدارش آمد . آیت الله بروجردی رضاخان را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی دعوت می كند و چون می‎دانست اجازه سفر به قم و بروجرد را به او نمی‎دهند، فرمود بر آنم به مشهد سفر كنم.

اندكی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. آیت الله العظمی بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری كرد.

سفر به مشهد مقدس

ایشان پس از این ماجرا مستقیماً از تهران به سوی مشهد مقدس حرکت کردند و مدت هشت ماه در مشهد اقامت داشتند.

ورود ایشان به مشهد مقدس با استقبال بسیار گرم بزرگان حوزه علمیه مشهد و فضلا و مدرسین مواجه شد.

به درخواست علمای بزرگ مشهد از جمله مرحوم آیت الله حاج آقا محمد کفائی ، (معروف به آقازاده) و مرحوم آیت الله آقای حاج آقا حسین طباطبایی قمی، شبها در مسجد گوهرشاد ، اقامه جماعت نمودند . آقایان ائمه جماعات مسجد گوهر شاد و بسیاری از مساجد دیگر، نماز خود را تعطیل و به جماعت ایشان حاضر شدند. از جمله مرحوم آیت ­الله آقازاده با آن وجاهت و شخصیت عظیم علمی و گروهی دیگر، از ملتزمین جماعت ایشان بودند . مرحوم آیت ­الله قمی نیز گه­ گاه در این جماعت شرکت می­کردند .

پس از گذشت مدت حدوداً هشت ماه (به قولی سیزده ماه)، ایشان تصمیم به ترک مشهد و بازگشت به بروجرد می گیرد. در بازگشت از مشهد، در قم توقف نمودند و به گرمی از سوی حوزه قم مورد استقبال قرار می گیرد . مرحوم آیت الله حائری یزدی، مصراً از ایشان تقاضای اقامت در قم و شروع تدریس را می نمایند. مباحثات ایشان، با استقبال فضلای قم مواجه می شود. مرحوم آیت الله حائری نیز، طلاب و فضلا را به شرکت در درس ایشان ترغیب می کنند.

 

فصل پنجم:

بازگشت به بروجرد

اصرار طبقات مختلف بروجرد و درخواست­های مکرر از معظم له برای بازگشت به بروجرد، باعث شد ایشان تصمیم به بازگشت بگیرند.

در بازگشت به بروجرد ، بیش از سابق مورد استقبال و توجه مردم مسلمان واقع می شوند. کمی بعد از مراجعت از سفر، رساله عملیه ایشان به فارسی چاپ شده و بدین وسیله روز به روز بر تعداد مقلدین و ارادتمندان ایشان افزوده می شود.

دوران مصیبت ­بار

یکی از مشکل ترین ایام اقامت ایشان در بروجرد سال­های 1350 تا 1360 هجری قمری (1310 تا 1320 شمسی ) و دوران فشار و اختناق رضاخان است. این دوران مصادف بود با تلاش حکومت برای برداشتن عمامه، تعطیلی حوزه های علمیه، کشف حجاب و تعطیلی مجالس دینی و مذهبی. به گفته خود مرحوم آیت الله بروجردی ، این دوران یکی از مصیبت بار ترین ایام زندگانی ایشان بوده است .

حفظ شخصیت­ها

مرحوم آیت الله بروجردی با درک شرایط خاص زمان، ابتدا سعی می کرد با نصیحت رؤسای محلی ، امتحان دادن طلاب برای گرفتن جواز عمامه و امثال آن ، از شدت فشارها تا حدی بکاهند، هدف اساسی ایشان در این ایام، حفظ شخصیت های روحانی ، طلاب و مردم متدین بود.

فصل ششم :

کسالت و بیماری

آیت ­الله العظمی بروجردی در سال 1364 هـ .ق برای معالجه از بروجرد به تهران آمدند و در بیمارستان فیروز آبادی مورد عمل جراحی قرار گرفت . علمای اعلام از قم ، تهران و … به عیادت ایشان شتا فتند. در این هنگام چند نفر از فقهای سرشناس حوزه علمیه قم خصوصا امام خمینی(ره) فرصت را مغتنم شمرده از آیت ­الله بروجردی جهت اقامت در قم و قبول مرجعیت جهان تشیع و رهبری و مدیریت حوزه علمیه قم دعوت کردند.9 این موضوع با اصرار آقایان و استخاره به قرآن مجید، مورد قبول واقع شد. آیت ­الله بروجردی پس از تشرف به مشهد مقدس ، عصر پنج شنبه 26 صفر 1364 ق . در میان استقبال بی نظیر مراجع ، علما و مردم قم ، وارد این شهر مقدس شد .

تجلیل علمای عالیقدر قم

اغلب فضلا و­مدرسین سرشناس از جمله امام خمینی(ره) و آیت الله سید محمد محقق داماد و حاج آقا مرتضی حائری برای نشان دادن اهمیت دروس ایشان و تشویق فضلا به حضور درآن دروس، همراه با شاگردان خود در مجالس درس ایشان حضور می­یافتند .10

آیت ­الله سید صدرالدین صدر (از مراجع تقلید)که در صحن بزرگ حضرت معصومه(علیها السلام) اقامه جماعت می­کرد ، جایگاه نماز خود را به آیت ­الله بروجردی واگذار کرد.

مرحوم آیت ­الله سید محمد حجت (یکی دیگر از مراجع وقت) ، جایگاه تدریس خود را در اختیار ایشان قرار داد .

مرحوم آیت ­الله سید محمد­تقی خوانساری با رغبت و نشاط به عنوان احترام در درس ایشان شرکت می کرد. 11

آخرین مسافرت

ایشان در این زمان یک بار دیگر ، راهی مشهد مقدس شدند و به تقاضای مردم مشهد ، ماه رمضان آن سال در جوار حرم ملکوتی حضرت امام رضا (ع) ماندند و در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد به جای مرحوم حاج شیخ علی ­اكبر نهاوندی اقامه جماعت فرمودند .

ایشان در این سفر کتابخانه آستانه مقدسه حضرت علی بن موسی رضا (علیه السلام) را فهرست نگاری نموده و به نسخه اصلی خطی کتاب رجال شیخ طوسی دست پیدا کردند و بعد از سه ماه توقف، به قم مراجعت کرد. این آخرین مسافرت ایشان به خارج از قم بود.

 

فصل هفتم :

ویژگی­های منحصر به فرد

آیت الله بروجردی از هوش و ذکاوتی سرشار ، بهره مند بود و دارای استعداد قوی و فوق العاده­ای بود به طوری که در حل اکثر مسائل سیاسی و اجتماعی بصیر و توانا بود و همواره از امور مملکت مطلع بود. بسیار دوراندیش ، مدیر و مدبر بود.

ویژگی­های اخلاقی

شناخت ویژگی ­های اخلاقی آیت ­الله العظمی بروجردی ، چراغی پر نور فراروی کسانی است که سلوک در مسیر أولیاءالله را تنها راه هدایت و سعادت خود می دانند:

1 . اخلاص:

آیت ­الله العظمی بروجردی خدا را با تمام وجود باور کرده بود، هر وقت سخن از خدمات ایشان به میان می آمد می ­فرمودند: اخلص العمل فان الناقد بصیر 12عمل خود را خالص کن زیرا بازرس عمل بسیار بیناست.

2 . اشتیاق به دانش و معرفت :

ایشان تا آخر عمر لحظه ­ای دست از کسب علم 13و معرفت برنداشت. در سال­های پایانی عمر ، چون دوران جوانی، شب­های بسیاری تا صبح غرق در مطالعه بود . ایشان فرموده بود که : «من از مطالعات علمی خسته نمی ­شوم ، بلکه هر گاه از کارهای دیگر خسته می­شوم ، با مطالعات علمی خستگی خود را رفع می­کنم .»14

3. روح سماحت و بزرگواری :

حضرت علی (علیه السلام) درحدیث شریفی می ­فرماید : « آلة الریاسة سعة الصدر؛ 15 ابزار ریاست ومدیریت سعهء صدر [ودوری از تنگ نظری] است .

از مطالبی که در زندگی ایشان بسیار قابل توجه است، روح سماحت و بزرگواری آن زعیم بزرگوار است . او در عین قدرت و توانایی، تملک نفس نشان داده، بی مهری­های مخالفان خود را با شرح صدر شگفت ­انگیزی نادیده می گرفت و از لغزش­های آنان صرف نظر می کرد و این خود یکی از عوامل بسیار مهم و شدید التأثیر در سازمان یافتن ریاست کامل و بلامنازع برای او بود.16

4 . عزت نفس:

آیت ­الله بروجردی خود را وقف عزَت اسلام و مسلمین کرده بود و در این راه از هیچ امری دریغ نکرد. او در تمام عمر عزت نفس خود را حفظ کرد و هیچ گاه دست کمک و یاری به سوی کسی دراز نکرد و تنها پناه گاهش خدا بود.

5. اهتمام به شوکت اسلام :

در آخرین روزهای عمرشان وقتی خبر دادند پرفسور موریس متخصص قلب ، از پاریس برای معالجه ایشان به قم آمده است . ایشان را به حضور نپذیرفتند و از همراهان خواستند اتاق را مرتب کنند و شانه­ای به ایشان بدهند تا محاسن خود را مرتب کند و وقتی به ایشان عرض کردند ، اشکالی ندارد ، چون حال شما خیلی خوب نیست !! فرمود : « من امروز پیشوای مسلمین هستم ، نباید در مقابل یک بیگانه به این حال باشم.»17

6. مبارزه با عوام زد گی :

در مسائل مربوط به عزاداری امام حسین(ع) که گاه آلوده با کارهای خلاف می­شد و بعضی حاضر نیستند تذکر لازم را به این افراد بدهند، آن مرد بزرگ ، وظیفه خود را انجام می­داد ، و از هیچ چیز باک نداشت.18

.7ایمان قوی به رابطه دین و سیاست:

آیت ­الله بروجردی گر چه به خاطر حوادث دردناك مشروطیت كه سیاست­ بازان عامل دست اجانب، سر رشته كار را از دست روحانیت خارج ساختند و بر كیان مسلمین ایران ضربه زدند، نسبت به بسیاری از حركت­های سیاسی بدبین بود، ولى این امر در نگرش كلی او نسبت به مسائل سیاسی و حكومت اسلامی تأثیری نداشت به همین جهت با استفاده از مقام ولایت فقیه، كارهایى انجام می­داد كه گاه در نظرافراد عادی عجیب به نظر می­رسید!19

8 . کظم غیظ:

آیت ­الله بروجردی وقتی مصلحت اسلام و دین به میان می­آمد، اگر خطایی می­ دید به شدت عصبانی می­شد. اما در امور دنیایی با خود عهد کرده بود، اگر عصبانی شود یک سال تمام روزه بگیرد و یک بار که عصبانی شد، یک سال تمام (به غیر از روزهای حرام) روزه گرفت.20

9. آرزوی شهادت:

آن آیت الهی تا دقایق پایانی عمر در اشتیاق شهادت بود . مرحوم آیت ­الله العظمی گلپایگانی(رحمه الله) می ­فرمودند :

«مرحوم آیت ­الله بروجردی بسیار اظهار تأسف می­کردند ، به سبب این که با فراهم شدن زمینه شهادت این فیض بزرگ را درک نکردند و به مقام شهادت نایل نشدند .»21

10 . اتصال به غیب :

مرحوم آیت ­الله بروجردی در عرفان وعمل و سلوک الی الله و تهذیب نفس و… سابقه درخشانی داشته­اند.

11. توسل وسیع و عمیق :

از حالات ایشان ، شدت توجه به خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. منزل ایشان در بروجرد مرکز اقامه عزا و سوگواری حضرت سید الشهداء (علیه السلام) بود و دسته ­های سینه ­زن و زنجیرزن در آن بیت شریف به عزاداری­ پر شور می­ پرداختند.

آيت الله مفتح (ره) از قول مرحوم آيت الله كمالوند نقل مي كند: یک بار چشم ایشان بسیار درد می کرد، به طوری که نیاز به عینک پیدا کردند. از قضا آن ایام متقارن با ایام محرم بود و دسته های سینه زنی و زنجیرزنی آغشته به گل به منزل ایشان می آمدند. ایشان دستور دادند که قدری از گلی را که عزاداران حسین به سر خود می مالند، برای ایشان بیاورند. ایشان تيمنا مقداری از آن گل ها را برداشتند و به چشم خود مالیدند. چشمان ایشان شفا پیدا کرد، به طوری که تا آخر عمر هم بی نیاز از عینک بودند و کتاب های خط ریز را هم به خوبی مطالعه می کردند.22

در دوران اقامتشان در شهر مقدس قم نیز همواره توسل به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) را ادامه می ­دادند. به زیارت مرقد مطهر فاطمه معصومه، (علیها السلام) ، اهتمامی شدید داشتند و در تفخیم و تعظیم شأن والای آن بانوی معظمه، بسیار کوشا و جدی بودند.23

12. در اوج معرفت :

روزی جمعی به دیدار ایشان آمده بودند؛ یکی با صدای بلند گفت : برای سلامتی امام زمان(عج) و آیت ­الله بروجردی صلوات . ایشان ناراحت شدند و گفتند : « این شخص را از اینجا بیرون کنید ! چرا اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان (عج) قرار می ­دهد؟24

سالی که پادشاه عربستان به تهران آمده بود، ضمن ارسال هدایایی از ایشان درخواست ملاقات کرده بود. آیت الله بروجردی این پیشنهاد را نپذیرفتند و در جواب اطرافیان گفته بودند: « این شخص اگر به قم بیاید و به زیارت حضرت معصومه(س) نرود ، توهین به آن حضرت خواهد شد و من چنین امری را به هیچ وجه تـحمل نمی­کنم .25

13. دقت در صرف بیت المال :

آن حضرت با آن که در سخاوت و بلندی طبع بی نظیر بود ، در صرف بیت المال، دقتی ما فوق تصور داشت .

آیت ­الله سید مرتضی مبرقعی در این باره می­گوید :

آیت ­الله بروجردی ، به تمام معنا آقا بود ، طبع بسیار بلندی داشت و بزرگ منش بود … نسبت به آقایان احتیاط را در جانب نیازمند و محتاج ، مراعات می­کرد . با این حال ، در اداره زندگی و مصارف شخصی ، از صرف بیت المال پرهیز می­کرد . فقط از پول بیت المال ، در بیرونی برای مراجعین یک چای می ­دادند . …

14 . روشن بینی:

متفکر شهید ، استاد مطهری در این باره می ­نویسد : «یکی از مزایای برجسته معظم ­له که نماینده طرز تفکر روشن وی بود ، علاقه ­مندی وی به تأسیس دبستان­ها و دبیرستان­های جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش آموزان را هم علم بیاموزند و هم دین . معظم ­له دیانت مردم را در بی­خبری و بی ­اطلاعی و بی ­سوادی جستجو نمی ­کرد ، بلکه معتقد بود که اگر مردم عالم شوند و دین هم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد ، هم دانا خواهند شد و هم متدین . آن مقداری که من اطلاع دارم ، مبالغ زیادی از وجوه و سهم امام را اجازه داد که صرف تأسیس بعضی از دبیرستان­ها شود.26

15. ادب ویژه و برجسته :

از مزایای بزرگ انسان ادب است که از عوامل سعادت و موفقیت به شمار می رود. حضرت آیت الله بروجردی در این زمینه نیز سرآمد بود. ادب ایشان در زندگی پر افتخار آن بزرگوار ، زبان زد آشنایان و معاشران و شاگردان اوست.27

16. تنفر از تملق گویی :

از خطرات عظیمی که حاکمان و زعما و رهبران دینی را تهدید می کند، میدان دادن به تملق گویان و چاپلوسان است. مرحوم آیت الله بروجردی با درایت خاص خود اهمیت این موضوع خطرناک را دریافته بود. از این رو از چنین اشخاصی متنفر و بیزار بودند و تنفر خود را هم به شدت اظها می­کرد.

فصل هشتم:

ویژگی های علمی

درس ایشان، ویژگی­های منحصر به فردی داشت که حتی بسیاری از علمای بزرگوار با اشتیاق در درس­های خارج فقه واصول ایشان حاضر می­ شدند وهرگز فرصت بهره ­گیری از نعمت وجود او را از دست نمی­دادند.

مواردی از ویژگی­های منحصر به فرد دروس ایشان :

1- اهمیت به درس

الف ) مداومت: شهید مطهری می ­نویسد :

«مرحوم آیت ­الله بروجردی به درس خیلی اهمیت می­داد ، حتی تا یک هفته پیش از رحلت ، درس ایشان ادامه داشت . »28

ب) کیفیت : آیت ­الله سید جواد علوی بروجردی به نقل از برخی شاگردان ایشان می ­نویسد : «بعضی از فضلا که به منظور شرکت در درس ایشان از قم به بروجرد رفته­اند ، نقل می­کردند: که مرحوم آیت ­الله بروجردی ، هیچ گاه به خاطر بی توجهی شاگرد و یا عدم دقت کافی و یا قلت تعداد آنان ، سطح درس را تنزل نمی­ دادند . به نحوی درس می ­گفتند که گویی شرکت کنندگان درس ایشان ، همه سید مرتضی ، شیخ مفید و شیخ طوسی هستند.»29

2- برخورداری از الطاف الهی

شهید مطهری می­گوید : «روزی بعد از طرح درس فرمود : من توجهی به روایات این مسئله نداشتم ، اما همین امروز صبح قبل از شروع درس یادداشت­ها را مطالعه می ­کردم که (ناخواسته) یادداشت­های این بحث آمد جلوی دستم و روایات را خواندم و چه قدر روایات جالبی بود ؛ من این را از الطاف الهی می­دانم ، چرا که آیت ­الله العظمی بروجردی از اول قصد نشر فقاهت برای خدای متعال را داشت.»30

3- سبک ابتکاری : حاج شیخ مجتبی عراقی(رحمه الله)می ­گوید : «افزون بر بعد معنوی و حالات ملکوتی آن مرحوم، سبک ابتکاری در تدریس و استنباط را داشت که طلاب را جذب می ­کرد، ایشان هر فرعی را به مبدأ آنبر می ­گرداند.»31

فصل نهم :

مکتب های علمی

مکتب اصولی :

روش ایشان در تدریس علم اصول، ساده ­گویی وكوتاه كردن مطالب واجتناب از مباحث زائد بود؛ از این رو، اول هر بحث اصولی ، مسألـه اصلی را مطرح می‌کرد، سپس درباره آن به تفصیل بحث می‌كرد .

مکتب فقهی :

ایشان همچون علمای سلف مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی وعلامه بحرالعلوم، در علوم اسلامی دارای جامعیت بود. در فقه شیوه ­ای استنباطی را به کار برد. علاوه بر این، به تتبع و جستجو در اقوال پیشینیان و نظریات قدما در فقه (چه شیعه و چه سنی) می­پرداختند.

به طور کلی شیوه مرحوم بروجردی در فقه، بر چند نکته اساسی استوار است:

الف ) اهمیت آگاهی از فتاوای قدما

ایشان در تدریس فقه، دارای ابتكارات فراوانی بود. به آرای قدمای شیعه و شهرت فتوایی آنان اهمیتی فوق العاده می­داد. ایشان در مسائل مورد بحث، ابتدا به اقوال علمای اهل سنت توجه می­ کرد، سپس اقوال علمای شیعه را از کتب آنان (بدون واسطه) نقل کرده و مورد بحث قرار می­ دادند.

ایشان مسائل فقهی را به دو دسته تقسیم می‌كرد: یك دسته، مسائل متلقّات. دستـه دیگر ، مسائل مشروحه. یعنی ، آنچه را بعداً فقها شرح وتفصیل داده­اند. این تقسیم بندی ، غیر از تقسیم فقه به فقه منصوص وفقه تفریعی است .

ب ) اهمیت آگاهی از فتاوای اهل سنّت برای فقهای امامیه

ایشان معتقد بود : با مراجعه به روایات وفتاوای رایج علمای اهل سنتِ معاصر با ائمه (علیهم السلام) ، بهتر می‌توان روایات و اقوال ائمه ( علیهم السلام) را فهمید و می‌فرمود : «فقه شیعه حاشیه بر فقه اهل سنت است» ؛ زیرا در آن عصر ، بنا به دلایل سیاسی فتاوای مورد عمل مسلمانان همان فتوای اهل سنت بود ، راویان واصحاب ائمه با توجه به فتاوی آنان از ائمه سؤال می‌كردند ، وائمه هم با توجه به آنها پاسخ می‌گفتند.

ج ) تكیه بر روایات و روش بیان آنها در درس

آیت‌الله بروجردی به اصول عملیه كمتر تمسك می­ جست ، اما نسبت به كنجكاوی در روایات واستفاده از آنها ، دقت و حوصله بسیاری را به خرج می‌داد .

ایشان در فن درایة الحدیث وشناخت راویان ورجال حدیث، تحقیقات و تسلط عجیب داشت.

د ) ریشه‌یابی مسائل مورد اختلاف

ایشان مسائل مهم اختلافی بین شیعه وسنّی را بررسی ، وتاریخچه آن را دنبال می‌فرمود وریشه اختلاف را به طور معقول ودور از هر گونه تعصب مذهبی ، بیان می‌كرد.

مکتب رجالی

حضرت آیت ­الله العظمی بروجردی (ره) در علم رجال، سرآمد و بی­ نظیر بود.ایشان در این علم، روشی منحصر به فرد و ابتکاری داشت . سندهای احادیث کتاب کافی، تهذیب ، استبصار و… را از متون آنها جدا کرده وبا دقت مطالعه می کرد و این کار دست آوردهای ارزشمندی نصیب محققان می کرد.

تکریم علمای سلف

آیت الله واعظ زاده خراسانی می­نویسد یكی از فضلای حوزه برای من نقل می­كرد :

حضرت آیت‌الله در اثنای درس فقه به یكی از حاضران درس که به قبر حاج شیخ ، تكیه كرده بود، فرمود : « به قبر، پشت نكنید. برای اسلام زحمت كشیده‌اند!».

 

فصل دهم :

تألیفات حضرت آیت ­الله العظمی بروجردی 32

مرجع روشن بین شیعه در كنار تدریس و كارهای روزانه، به تحقیق می‎پرداخت و نتایج پژوهش های خویش را ثبت می‎كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه‎مندانی كه در پی بهره گیری از نوشته ­های ایشان بودند فرمود: زیاد چیز نوشته‎ام … بعضی از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است. آثار علمی آن مرجع وارسته نشانه تلاش فراوان وی در این باره است.

نمونه­ای از این آثار:

الف : کتب عربی :

1– ترتیب اسانید من لایحضره الفقیه. 2 – ترتیب رجال اسانید من لایحضره الفقیه.3 – ترتیب اسانید امالی الصدوق. 4 – ترتیب اسانید الخصال. 5 – ترتیب اسانید علل الشرایع . 6 – ترتیب اسانید تهذیب الاحکام . 7 – ترتیب رجال اسانید التهذیب . 8 – ترتیب اسانید ثواب الاعمال و عقاب الاعمال. 9 – ترتیب اسانید عدة کتب . 10 – ترتیب رجال الطوسی . 11 – ترتیب اسانید رجال الکشی . 12 – ترتیب اسانید رجال النجاشی . 13 – ترتیب رجال الفهرستین . 14 – بیوت الشیعة . 15 – حاشیة علی رجال النجاشی . 16 – حاشیة علی عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب ( از ابن عنبه) .17 – حاشیة علی منهج المقال . 18 – ترتیب فهرست منتجب الدین . 19 – رسالة فی ترجمة بعض اعاظم اسرته و اجداده. 20 – طبقات الرواة . 21 – حاشیة علی رجال الشیخ طوسی . 22 – رسالة حول سند الصحیفة السجادیة . 23 – حاشیة علی فرائد الاصول للشیخ انصاری . 24 – حاشیة علی کفایة الاصول . 25 – الاحادیث المقلوبة و جواباتها . 26 – حاشیة علی وسائل الشیعة . 27 – جامع احادیث الشیعة (31جلد) 28 – حاشیة علی مبسوط الشیخ الطوسی . 29 – حاشیة علی خلاف الشیخ الطوسی 30 – حاشیة علی عروة الوثقی . 31 – الفقه الاستدلالی 32 – رسالة فی المواسعة و المضایقة 33– رسالة فی منجزات المریض 34 – رسالة فی المهور 35 – حاشیة علی نهایة الشیخ الطوسی 36 – رسالة فی المنطق 37 – تعلیقة علی الاسفار لملاصدرا الشیرازی 38 – حاشیة علی منهج الرشاد 39 – المهدی ، علیه السلام، فی کتب اهل السنة 40 – الاثار المنظومة 41 – حاشیة علی مجمع المسائل 42 – حاشیة علی وسیلة النجاة 43 – الاعتقادات 44 – حاشیة علی منتخب الرسائل 45 – صراط النجاة 46 – مجمع الفروع 47 – حاشیة علی تبصرة المتعلمین 48 – انیس المقلدین

ب: کتب فارسی:

1 – توضیح المناسک 2 – توضیح المسائل 3 – مناسک حج

آن بزرگوار در سال­های اقامت در بروجرد، همواره در اندیشه نگارش مجموعه‎ای بود كه فقیهان را در استنباط احكام یاری دهد و آنها را از مراجعه به كتاب­های روایی متعدد بی‎نیاز سازد. وقتی به قم آمدند. و شاگردان خبره­ای تربیت كرد، این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال، اثر 31جلدی «جامع احادیث الشیعه» را آماده چاپ کرد.33

 

فصل یازدهم :

شاگردان

حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) در طول حیات علمی­اش شاگردان بسیاری را تربیت نمود که هر کدام از آن­ها منشأ خیر و برکات فراوانی برای حوزه ­های علمیه، کشور اسلامی ایران و جهان اسلام شدند. برخی از شاگردان ایشان از مراجع طراز اول و برجسته جهان تشیع شدند. همانند حضرات آیات امام خمینی (ره)، سیستانی، صافی گلپایگانی ، فاضل لنکرانی ، مکارم شیرازی ، شبیری زنجانی و … .

فصل دوازدهم:

معاصران آیت الله بروجردی

بعضی از معاصران آیت الله بروجردی ، فقهای نامی و مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید شیعیان بودند. بزرگانی همانند: حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقا ضیاء عراقی ، مرحوم نائینی ، حاج آقا حسین قمی، کاشف الغطاء ، علامه شرف الدین عاملی و … .

فصل سیزدهم :

نامه‌های آخوند خراسانی به والد آیت‌الله بروجردی(پيوست 1-2)

علاوه بر اجازاتی که ذکر شد، دو نامه از آخوند خراسانی ، به والد ایشان، در اسناد تاریخی موجود است که مرحوم آخوند خراسانی ، بر مراتب فضل و اجتهاد آیت‌الله تأکید کرده است. و در یکی از آنها به والد ایشان امر کرده که مراتب علم ودانش فرزندش را به مردم اعلام کند.34

مرحوم آخوند خراسانی، نامه اول را هنگامی که آیت‌الله بروجردی در نجف در حال تحصیل بودند، به عنوان توصیه و سفارش برای والد ایشان نوشته است. نامه دوم را هنگام مراجعت آیت‌الله به ایران و به درخواست والدش و توصیه وی بر ترویج مراتب علمی فرزندش به مردم ، مرقوم داشته است .

فصل چهاردهم:

مرجعیت

الف ) مرجعیت خاصه : غرب کشور با مرکزیت بروجرد

گر چه بسیاری از مردم و عده­ای از بزرگان، در مدتی که آیت ­الله العظمی بروجردی در بروجرد بودند، ایشان را به عنوان مرجع تقلید خویش قرار داده بودند ، امّا به طور رسمی ، با انتشار رساله عملیه، دوره نخست از مرجعیت ایشان آغاز شد . مراجع محلی که با ایشان آشنایی داشتند، مقلدین خود را به ایشان ارجاع می­دادند .

ب ) مرجعیت عامه

یک سال پس از اقامت آیت ­الله بروجردی در قم و بعد از ارتحال غمبار مرحوم آیت­الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، اكثر مقلدین ایشان به آیت ­الله بروجردی رجوع كردند . اكثر وكلای مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی بعد از كسب اجازه از آیت ­الله بروجردی به عنوان وکلای ایشان به کار خود ادامه دادند. بعد از رحلت ناگهانی آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی قمی، آیت ­الله العظمی بروجردی، زعیم علی الاطلاق جهان تشیع شدند ، مرجعی كه شیعه تا كنون مانند او را کمتر به خود دیده است.

 

فصل پانزدهم :

اقدامات آیت الله بروجردی در بروجرد

الف ) حمایت از نیازمندان

در سال­های آخر حضور ایشان در بروجرد به علت جنگ دوم جهانی ، قیمت آذوقه و مواد غذایی ، افزایش سرسام آوری پیدا كرده بود و مردم در تنگنا قرار گرفته بودند، از این رو همه بزرگان شهر را به خانه خود دعوت و تشویق کرد به بیچارگان کمک کنند و بیشترین کمک توسط شخص ایشان و از ما یملک پدری تأمین گردید.

ب) تجدید حیات حوزه علمیه بروجرد

شهر کهن بروجرد از دیر باز محل اقامت و سکونت عالمان و مجتهدان بزرگی بوده است، به گونه ­ای كه به شهادت تاریخ ، در برهه­ای از زمان ، بیش از هفتاد نفر مجتهد مسلم همزمان در این شهر می­زیستند؛ اما به علل مختلف ، این رونق و شکوه در حال از میان رفتن بود ، از این رو ، بازگشت آیت ­الله العظمی بروجردی به بروجرد ، فرصت مغتنمی برای احیای مجدد این حوزه به شمار می­رفت .

ج ) تأسیس کارخانه برق

در زمان حضور ایشان، شهر بروجرد از نعمت برق محروم بود. با درایت و مدیریت ایشان و نیز پیگیری و حمایت برخی از خیرین متدین ، این شهر ، دارای كارخانه برق شد كه در روزگار خود ، یكی از مجهزترین و بهترین كارخانه‌های برق در غرب کشور به شمار می­آمد .

فصل شانزدهم :

اقدامات آیت­ الله بروجردی در قم

الف ) انسجام واداره حوزه علمیه قم وگسترش کمی وکیفی آن

با مدیریت واحد و ­مدبرانه آیت ­الله العظمی بروجردی ، تحولات عظیمی از نظر سیاسی ، اجتماعی در زمینه تألیف ، تصنیف و­ترجمه ، چاپ کتب فقهی و … و همین طور در اداره حوزه­ های علمیه و سازماندهی آن پدید آمد . از همه مهم­تر نوعی وحدت و انسجام چشم­گیری در میان حوزه ، روحانیت واقشار مختلف مردم به وجود آورد.

ب ) سرپرستی حوزه نجف و رسیدگی به امور آن

ایشان برای حوزه علمیه نجف، ارزش و قداست خاصی قائل بود و به دنبال مجد و عظمت این میراث کهن و ارزشمند شیعه بود، لذا برای تجدید حیات این حوزه مقدسه، از هیچ تلاشی دریغ نمی­کرد. حتی شخصیتی مانند آیت الله العظمی آقا سید عبدالهادی شیرازی با کمال افتخار، از شهریه ای که آیت­ الله العظمی بروجردی به صورت نان به طلاب نجف پرداخت می­ کرد، می­ گرفتند. وقتی برخی از افراد به این کار اعتراض کردند فرمودند: بگذارید نان آقای بروجردی در سفره ما هم باشد .

ج ) اعزام مبلغان توانا

1– تبلیغ داخل کشور؛ زعیم روشن ضمیر ، برای پایداری دین اسلام، مبلغان را به میان مردم می فرستادند، تا اولاً تلاشی که در آن زمان برای به انزوا کشیدن روحانیت، صورت می­ گرفت ، خنثی شود، ثانیاً روحانیون همچون گذشته در بین توده­های مردم حضور داشته باشند و به نیازهای دینی و اعتقادی مردم جامعه خود، آشنا باشند.

2- تبلیغ خارج از کشور؛ ایشان علاوه بر تبلیغ در داخل کشور، به نشر معارف بلند و تابناک شیعه در خارج از کشور نیز اهمیتی فوق­العاده می­داد و نمایندگانی را به اقصی نقاط دنیا روانه می­كرد.

از جمله : آقای محققی در هامبورگ آلمان، آقای صدر بلاغی در انگلستان ، آقای حاج شیخ مهدی حائری در آمریكا، آقای شریعت در پاكستان ، آقای صدر در لبنان و آقای فقیهی در مدینه و … .35

د) تربیت و تشویق محققان و نویسندگان حوزوی

ایشان برای شکوفایی استعداد­های نهفته طلاب جوان و تثبیت امر مهم پژوهش در نسل­های نوخاسته حوزه، اهمیتی بسیار قائل بود. در حوزه تحت زعامت ایشان، صدها بلکه هزارها طلبه ساعی و سخت ­کوش، مدارج عالی علم و کمال را کسب کردند.

هـ) نشر مجلات و كتب با محتوای دینی اسلامی

آیت الله العظمی بروجردی برای ترویج افکار توحیدی مکتب تشیع، ارزش و اعتباری عظیم قائل بود به همین منظور، هر تلاشی که در این جهت مقدس، قرار داشت، حمایت می کرد. نخستین نشریات علمی حوزوی از جمله نشریه وزین مکتب اسلام که توسط جمعی از فضلای خوشفکر و روشن اندیش منتشر می­شد، از این قبیل بود.

و) ایجاد روابط حسنه بین مذاهب اسلامی

در زمانی که استعمار گران به چپاول ملل اسلامی چشم داشتند و اختلاف بین فرق مختلف اسلامی، گسترش می­یافت، وحدت میان مذاهب مختلف اسلامی آرزوی دیرین تمام مصلحان مسلمان بود. تلاش­های مختلفی نیز برای رسیدن به این هدف بزرگ، صورت می گرفت. تأسیس دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه، از مهم­ترین و پایدارترین این اقدامات بود.

آیت الله بروجردی به عنوان پناهگاه مسلمانان جهان ، به خصوص شیعیان به همراه بزرگانی چون شیخ محمود شلتوت، شیخ عبد المجید سلیم ومحمد عبده از ایجاد تفرقه جلو گیری می­ کردند. ایشان معتقد بودند که در قرآن، سنت پیامبر اکرم، سیره اهل بیت و مشی علمای سلف می توان موارد بسیار زیادی را یافت که در آنها بهنقش تقریب مذاهب وجلوگیری از تفرقه تاکید شده است.

راه­های دستیابی به وحدت از دیدگاه ایشان پیوند علمای اسلام ،احیای شخصیت اسلامی مسلمانان ،وجود دشمن مشترک برای مسلمانان و احترام متقابل فرقه های اسلامی به یکدیگر بود.

علاوه بر این ها آیت ­الله بروجردی تقریب مذاهب اسلامی را فرصتی برای معرفی شیعه و ارائه معارف شیعه به جهان تسنن می­ دانست.

ز) ایجاد ابنیه­ بزرگ مذهبی و تأسیس كتابخانه‌های بزرگ در ایران و جهان

مهم­ترین آنها عبارتند از :

1 . مسجد اعظم قم . 2 . مدرسه نجف . 3 . مدرسه كربلا . 4 . مسجد بغداد . 5 . بیمارستان نجف . 6 . حسینیه و حمام سامرا . 7 . مدرسه بقعه كربلا . 8 . مدرسه كرمانشاه . 9 . مسجد بزرگ ایرانشهر . 10 . مسجد بزرگ و زیبای طرابلس لبنان . 11 . مدرسه و مسجد درود . 12 . مسجد صحنه كرمانشاه . 13 . مسجد شاهرود . 14 . چهار مسجد بزرگ در آفریقا . 15 . ساختمان مسجد نور آباد لرستان . 16 . مسجد سید بروجرد . 17 . قبرستان وادی السلام قم . 18 . مدرسه آیت­الله بروجردی در قم . 19 . بیمارستان نكویی قم . 20 . مسجد و مركز اسلامی هامبورگ آلمان . 21 . كتابخانه شخصی آیت­الله فقید . 22 . كتابخانه مسجد اعظم . 23 . كتابخانه مدرسه نجف . 24 . کتابخانه مدرسه كرمانشاه . 25 . كتابخانه مدرسه جدید الاحداث قم .

فصل هفدهم :

اندیشه سیاسی آیت الله بروجردی

حضرت آیت الله بروجردی (ره) سیاست را از اسلام جدا نمی­دانست و مسائل سیاسی را با فکری باز و پویا دنبال می ­نمود. ملاقات­ها و حمایت ­های ایشان از آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی که در آن عصر ، رادمرد بزرگ سیاسی دینی و سمبل سیاست اسلامی بود، نیز دلیل روشنی بر مشروعیت و لزوم کارهای سیاسی و دخالت در سیاست برای دفاع از دین است .36

ایام مرجعیت آیت­ الله العظمی بروجردی مصادف با هجمه­ های مختلف سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی به ساحت دین مقدس اسلام بود.

این هجمه ­ها به دو بخش تقسیم می­شد:

1ـ مواردی که حاکمیت سیاسی کشور به صورت آشکار و پنهان در آن دست داشت همانند:

ایجاد محدودیت برای بزرگان و علما ی دینی .

نفوذ فرقه گمراه بهائیت در ارکان سیاسی و اقتصادی کشور .

تلاش برای محو و قطع ارتباط با فرهنگ اسلامی .

نفی و انکار دین و آموزه ­های آن ، خصوصاً حمله به مذهب حقه جعفری .

ترویج و گسترش منکراتی نظیر : شرب خمر ، زنا و … برای نشان دادن بی اعتنایی مردم به دین و… .

2- مواردی که فراتر از مرزهای داخلی کشور بود مانند : مسأله فلسطین .

موضع آیت الله العظمی بروجردی درقبال اشغال قدس شریف و سرزمین فلسطین ، توسط متجاوزان صهیونیست، موضعی غیرتمندانه بود . ایشان در سال 1327 ش . بیانیه پر محتوایی را در محکومیت صهیونیسم بین­الملل و غاصبان فلسطین صادر فرمود و در آن از مجاهدان فلسطینی با احترام یاد کرده و برای پیروزی آنها دعا می­کرد.37

دفاع آیت ­الله العظمی بروجردی از ساحت دین

ایشان با تمام امکانات و توان، از ساحت دین دفاع می­کرد و به هیچ عنوان در مسائل مربوط به دین، اهل مماشات و مسامحه نبود.38

منابع موجود نشان می‎دهد كه آن پیر فرزانه در كمك به انقلابیون مؤمن، سیاستی بسیار دقیق داشت، و زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمی‎دید. از سوی دیگر رها كردن شاه و راندنِ كامل وی موجب فرو غلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان می‎شد،پس گاه با وی مدارا می‎كرد تا آن جوان مغرور جای پای خود را سستنبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد. 39

مرحوم آیت ­الله فاضل لنکرانی در این باره می­گوید :

«به نظر من آیت ­الله بروجردى و تلاش­هاى آن بزرگوار، زمینه سازانقلاب اسلامى بود ، زیرا آیت ­الله بروجردی به حوزه قم رشد و شخصیت داد . مبارزات حضرت امام در پرتو این شخصیت حوزه بود كه به ثمر نشست . اگر این هویت و عظمت حوزه كه آیت ­الله بروجردی بدان بخشیده بود، وجود نداشت ، مسلماً انقلاب و حركتى سازنده پا نمى­گرفت . »

مبارزه با فرقه­ های ضاله

رهبران بهائی در دوره نخستین ایجاد آیین دروغین خویش با جعل شریعتی ساده که در عین حال دارای مشکلات اساسی حقوقی و متضاد با تعالیم ادعایی آنان است ، به ارائه احکامی مانند : نماز ، روزه ، حج و… سایر آداب اسلامی پرداخته تا با این شبیه سازی کودکانه کارهای خود را دین معرفی کند .ایشان با آگاهی کامل از تعالیم تحمیق کننده بهائیت و انگیزه ­های شیطانی بیگانگان در حمایت از این نحله ساختگی ، خطر بهائیت را بسیار جدی ‌دانسته و اهمال و کوتاهی در جلوگیری از خطر آنان را جایز نمی­دانستند .

دفاع از رسم الخط فارسی

رسم الخط کنونی فارسی عامل مهمی برای ارتباط ملت­ و نسل­های مسلمان کشورمان است. قرآن و سایر کتب اسلامی نیز با این خط نوشته شده است ؛ به عبارت دیگر این رسم الخط ، نشانه هویت دینی و ملی مردم این سرزمین است . با تحریک بیگانگان و به بهانه این که رسم الخط فارسی اشکالات فراوانی دارد مدعی شدند که تنها راه حل ، جایگزینی خط کنونی با رسم الخط لاتین است . رهبر فرهمند و شریعتمدار اسلام با بیداری و آگاهی ، نقشه پلید شیاطین را شناخته و با شجاعت در برابر آن موضع گرفت و فرمود :

«هدف اینان از تغییر خط ، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است . من تا زنده­ام اجازه نمی­دهم این کار را عملی کنند . به هر جا که می­ خواهد منتهی شود … .»40

الزامی کردن درس تعلیمات دینی

در پی اعلام دولت ، برای اجرای لایحه تعلیمات اجباری در دوره ابتدایی ، آیت ­الله العظمی بروجردی خواستار گنجاندن درس تعلیمات دینی در این دوره شد و نماینده خود ، آقای فلسفی را مأمور مذاکره با دولت کردند . با تلاش ایشان درس تعلیمات دینی برای دانش ­آموزان این دوره، لازم الاجرا گردید .41

ستیز با مظاهر آتش پرستی

رژیم پهلوی به منظور اجرای دستورات حامیان بیگانه خود و بیزاری از شریعت اسلام ، با سوء استفاده از برخی رسوم باقی­مانده از قبل از اسلام ، نظیر : چهارشنبه سوری، تلاش می­ کرد توجه مردم را به آیین زردشت جلب کند.42 آیت ­الله العظمی بروجردی این بار نیز آگاهانه در برابرآنان ایستاد. نمونه هایی ازاین مقابله :

الف) : فرماندهان لشکرآذربایجان ، تحت عنوان چهارشنبه سوری قصد داشتند بر فراز دو کوه مقابل هم، آتش افروخته و نیروهایشان را به احترام آتش به رژه وادارند، آیت ­الله العظمی بروجردی با اعزام چند تن از روحانیون و ارسال نامه­ای خطاب به شاه او را از این کار بر حذر داشت ، ایشان نوشته بودند :

«… شما پادشاه کشور اسلامی هستید ، اگر بنا باشد پادشاه ما به آتش پرستی بگراید ، همان مبارزه­ای که در صدر اول اسلام با آتش پرستان انجام گرفت اکنون نیز شروع خواهد شد .»43

ب) : بنا به مناسبتی قرار بود جشن بزرگ تجلیل از آتش با حضور رجال لشکری و کشوری ، از جمله شخص شاه در تهران برگزار گردد. آیت ­الله بروجردی ، توسط صدر­الاشراف رئیس مجلس سنا ، در پیامی شاه را مجبور به لغو این برنامه کرد .44

ج ): مراسم ویژه روشن کردن مشعل در آغاز مسابقات ورزشی ، توسط برگزار کنندگان مسابقات یک رسم پذیرفته شده است. مخالفان مکتب اهل­بیت (علیهم السلام)، تبلیغ می­ کردند که آتشی را که پیامبر(ص) هزار و چهارصد سال پیش در ایران خاموش کرده بود ، دوباره در ایران روشن می شود .

آیت ­الله بروجردی ، آقای فلسفی را نزد شاه فرستاد تا مانع این کار شود .

فصل هجدهم:

شوال 1380 ق. فرا رسید و بیماری بر پیكر مرجع جهان اسلام، پنجه افكند. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد، كه بسیار اندوه گین می‎نمود، سربلند كرد و گفت: عمر ما گذشت. ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.!!

یكی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیك از خود بر جای نهاده‎اید؛ شاگردان پرهیزگار ، كتابهای پرارزش. مسجدها و كتابخانه‎ها ساخته‎ایدو….ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم.

فقیه پارسای شیعه فرمود: خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر.45

سرانجام در سیزدهم شوال 1380 هـ.ق برابر با دهم فروردین 1340 هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فرو بست . حاضرانی که در کنار بالین آن حضرت نشسته بودند می­گویند : آن مرد بزرگ خطاب به پزشكان و اطرافیان كه مشغول تلاش بودند، چنین فرمودند :

«مرگ است ، مرگ … رها كنید … یا الله ، لااله الا الله …» و پس از سه مرتبه تكرار، این جمله ، دیدگان پر فروغ و حق ‌بینش آهسته به روی هم قرار گرفت ، لب‌ها بسته شد ، قلب آرام گرفت ، پیكر عزیز و شریفش بی‌حركت گردید ، دفتر حیات عاریت بسته شد و خورشید درخشان عمر، غروب كرد ، روح پاك او ، با فراغت بال و سرشار از عظمت قدم به دنیای جاوید گذاشت تا در جوار قرب كردگار و ائمه معصومین آرام گیرد … .

برگ گل در دست نسیم

پیکر مطهر ایشان بعد از خروج از منزل بر روی دست مردم قرار گرفت و چون برگ گلی در دست نسیم ، به این سوی و آن سوی حرکت می­کرد . بیشتر مردم سیاه پوش بودند ، بعضی به سر و صورت خود گل مالیده و عده‌ای به سر خود و دیگران كاه می­‌ریختند ، تابوت كه با پارچه‌ سیاه و روپوش سبزی پوشیده شده و عمامه آیت‌الله در جلوی عماری بر روی آن قرار داده شده بود ، به روی دستان مردم در حركت بود . با نظر آیت ­الله بهبهانی ، حجت الاسلام آقا محمد حسن طباطبائی بر پیکر مطهر پدر ارجمند خویش ، نماز خواندند .

چهل روز در سوگ آفتاب

پیکر فقیه سترگ در میان اندوه هزاران نفر و با تشییع و تجلیلی که تا آن روز کمتر سابقه داشت ، در بالاسر حرم حضرت معصومه(س) جنب در ورودی مسجد اعظم به خاک سپرده شد . به همین مناسبت تمام شهرهای ایران تعطیل شدند .

سفرا و نمایندگان کشورهای اسلامی ابراز همدردی کردند ، حتی کشورهای شوروی ، آمریکا و انگلیس مجبور شدند پرچم­های سفارتخانه­ها و کنسول­گری­های خود را به عنوان عزا نیمه افراشته نگه دارند .46

فصل نوزدهم:

آیت ­الله العظمی بروجردی در انظار بزرگان:

الف ) از دیدگاه علمای شیعه

1. آیت الله بروجردی از منظر امام خمینی

علاقه زاید الوصف امام به آیت ­الله بروجردی، بسیار کم نظیر و شاید منحصر به فرد بود. آیت ­الله مسعودی خمینی می­گوید : امام خمینی می فرمودند : به جدم قسم ، هنوز سراغ ندارم کسی مثل من آقای بروجردی را دوست داشته باشد .47

شهید آیت ­الله مطهری نیز می­نویسد :

«امام خمینی می­فرمود : من در حال مطالعهء آقای بروجردی هستم و جز حقیقت چیز دیگری در این آقا نمی ­بینم »48

2. آیت الله العظمی بروجردی در نگاه رهبر معظم انقلاب

جاى خوش وقتى بسیار است كه همت و پشتكار مؤسسین این مجمع و شما حضار محترم آن ، مصروف تجدید یاد و اعلاء ذكر فقیه عظیم القدر و كم نظیرى شده است كه بركات و آثار حیات پربار او به زمان خود او و به عرصه فقاهت ، منحصر نماند و او چون خورشیدى درخشان بر تعدادى از علوم اسلامى بلكه بر روش ها و شیوه هاى تحقیق در آنها و نیز بر فضاى عام حیات مسلمین در زمان خود و پس از آن پرتو افشانى كرد و هنوز علماى اسلام و جهان اسلام از تأثیرات مبارك آن عمر پرثمر و ریاست و مرجعیت تامه پانزده ساله او متمتع اند .

این شخصیت عالی قدر و كم نظیر مرجع عام شیعه در زمان خود و استاد فقیهان و مراجع معاصر ، حضرت آیت الله العظمى مرحوم حاج آقا حسین بروجردى است ، اعلى الله مقامه و رفع الله اعلامه .

علم و تقوى و اخلاص و روشن بینى و بزرگ منشى و كیاست و نو آورى و جامع نگرى و خستگى ناپذیرى و بسى خصلت هاى كمیاب و نفیس دیگر از این مرد بزرگ و ذخیره الهى ، چنان شخصیت ذو ابعاد و عظیمى فراهم آورده بود كه نظیر آن را در فقهاى صاحب نام و برخوردار از زعامت به ندرت مى توان یافت .

او در فقاهت ، مبتكر شیوه اى جدید و در رجال و حدیث ، صاحب سبك بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم كار دسته جمعى بر زمان خود سبقت داشت . بینش وسیع او از مرزهاى حوزه قم و حوزه هاى علمیه و چارچوب كشور جمهورى اسلامى ایران و جهان تشیع فراتر مى رفت و بر جهان اسلام و همه مذاهب مسلمین پرتو مى افكند . زعامت او نه تنها به اداره امور درسى و معیشتى حوزه ها كه به مسائل سیاسى و اخلاقى آن ، و نه تنها به امور حوزه ، كه به امور دینى و شعائر اسلامی در سراسر كشور و در سطح بین المللى شمول مى یافت .

حوزه علمیه تحت زعامت او پرورشگاه و خاستگاه افكار نو و گوهرهاى درخشانى شد كه به بركت آن در سالهاى بعد نهضت روحانیت پى ریخته شد و حركتى كه در اوج آن انقلاب عظیم و شكوهمند اسلامى به رهبرى مجدد بزرگ اسلام حضرت امام خمینى ، قدس الله نفسه الزكیه ، بود ، سر برآورد .

با این همه ، در مجموع شخصیت آن بزرگ مرد آن چه بیش از همه درخشنده و چشم گیر بود ، اخلاص و تقوایى بود كه وى در همه امور خود از آن بهره مى گرفت .

اكنون كه پس از گذشت سى سال از رحلت مرحوم آیت الله العظمى بروجردى ، قدس سره ، به بركت نظام جمهورى اسلامى یاد و تجلیل مى شود ، شایسته است كه حوزه هاى علمیه و زعماى علمى آن به این تكریم اكتفا نكرده ، روشهاى علمى و تحقیقى آن بزرگوار را نیز كه همچنان از تازگى برخوردار است ، تعقیب و تكمیل كنند و گردونه فقاهت اسلام را به پیش برند .

از خداوند متعال علو درجات آن عالم جلیل القدر و توفیقات آقایان محترم را ظل توجهات حضرت بقیة الله- روحى فداه - مسألت مى نمایم . 49

 

و السلام علیكم و رحمة الله

سیدعلى خامنه اى

8 /2 /1370

3. مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی :

آیت ­الله سید مصطفی خوانساری می­گوید :

«آیت ­الله حاج سید جمال ­الدین گلپایگانى براى معالجه به تهران آمده بود و در بیمارستان بازرگانان (نجمیه) بسترى بود . وقتى به ملاقات ایشان رفتیم فرمود: به حاج آقا حسین سلام مرا برسانید و بگویید : اگر بنا بود سید جمال مقلد باشد از شما تقلید مى­كرد .

4. آیت الله العظمی گلپایگانی

«آیت الله كریمی جهرمی می نویسد:

آیت الله العظمی گلپایگانی از آغاز ورود آن بزرگوار به قم تا پایان زندگی او، در اعزاز و اجلال آن بزرگ مرد كوشش داشتند و در مراعات احترام ایشان چنان بودند كه حتی از این كه لفظ « آیت ­الله» روی رساله عملیه ­شان در زمان آن زعیم بزرگ نوشته شود ابا و امتناع ورزیدند .

5. آیت ­الله العظمی حاج سید احمد خوانساری

ایشان با وجود این كه شخصیت علمی و عملی­اش محرز بود و مقبول خواص و توده­های مردم بود ، ولی در برابر مرحوم آیت ­الله العظمی بروجردی متواضع بود ، به گونه­ای كه وقتی معظّم له از ایشان( سید احمد خوانساری) درخواست كردند كه به تهران برود و امامت مسجد سید عزیز الله را بپذیرد، پذیرفت.

6.و….

ب) از دیدگاه علمـای سنی

1. شیخ عبدالمجید سلیم

علامه محمدتقی قمی می­گوید :

«هرگاه نامه آیت ­الله بروجردی را براى شیخ عبدالمجید سلیم ، (رئیس جامع الازهر) می­بردم ، ایشان بلند می ­شدند و نامه را می­گرفتند و می­بوسیدند ، آن گاه می­نشستند .»

2. شیخ محمود شلتوت

… دعا می­کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات برای مسلمانان و وحدت کلمه آنان باشد . خداوند عمر شما را طولانی و پیروزی و موفقیت را نصیب شما گرداند… .50

3. شیخ حسین باقوری

ایشان در قم با آیت ­الله العظمی بروجردی دیدار کرد و در بازگشت به مصر آیت الله بروجردی را چنین توصیف کرد :

«اعظم شخصیة رأیته فی عمری ؛ او بزرگ­ترین شخصیتی است که در طول عمرم دیده­ام .»

4.و….

ج) از دیدگاه غیر مسلمانان

1. دکتر آرشه تونك

دکتر آرشه تونك ، رئیس انجمن بین ­المللی مبارزه با مشروبات الكلی با وجود آن که به نقاط مختلف جهان سفر کرده و با رهبران بزرگ سیاسی و مذهبی بسیاری ملاقات کرده بود ، بعد از ملاقات با ایشان گفته بود :

«من تا به امروز هیچگاه این چنین تحت تأثیر روحانیت كسی قرار نگرفته بودم . »

آیت ­الله سید محمد حسین علوی می­نویسد :

«هنگامی كه وی به حضور آیت ­الله فقید رسید ، آنچنان قیافه جذاب و روحانیت و معنویت آیت ­الله فقید او را به خود متوجه ساخت كه حدود یك ساعتی را كه در محضر این مرد بود و در اطراف موضوع تحریم الكل از آیت ­الله فقید سئوالاتی می­‌نمود علاوه بر این كه طرز نشستن به همان نحوه بود كه در برابر مجسمه حضرت مسیح و در كلیساها و هنگام عبادت به آن كیفیت جلوس می­كنند ، در همه این مدت چشم از صورت ایشان برنمی ­داشت و کوچک­ترین توجهی به اطرافش نداشت . »51

2. پروفسور موریس

پروفسور موریس در اولین ملاقات ، چنان تحت تأثیر روحانیت و عظمت آیت ­الله فقید قرار گرفت كه خودش به این مطلب در همان جلسه اول اعتراف كرد . وی هنگام ترک ایران خطاب به خبر نگاران گفت :

«جاذبه روحانیت حضرت آیت ­الله مرا تحت تأثیر قرار داد و خیلی مایل بودم به من اجازه می‌فرمودند چند دقیقه‌ای در یكی از مساجد برای سلامت و بهبود كامل ایشان دعا كنم . »

3 . جرج جرداق :

جرج جرداق نویسنده و دانشمند مسیحی لبنانی ،مولف کتاب ارزشمند و خواندنی الامام علی صوت العدالة الانسانیه ، این کتاب را به مرحوم آیت ­الله العظمی بروجردی اهدا کرد و در نامه­ای برای آن بزرگوار نوشته:

«… من شما را شایسته­ترین شخصیتی یافتم که این کتاب را به او هدیه نمایم ، لذا آن را به شما اهدا می­کنم . »

ج)تجلیل اقلیت‌های مذهبی از آیت ­الله العظمی بروجردی

شركت اقلیت‌های مذهبی در مراسم سوگواری آیت ­الله العظمی بروجردی و همدردی با شیعیان در این مصیبت و برگزاری مجالس عزاداری در کلیساهای مسیحی و کنائس یهودی ، حاکی از عظمت روح و جلالت قدر آن امام همام بود .

به همین مناسبت در همه كلیسا‌های ایران و نمازخانه‌های كاتولیك، جلسات بزرگداشت برقرار شد و جمع کثیری در این مجالس شرکت نمودند .

براستی او جلوه­ای از فیض الهی بر بندگان خدا بود، به گفته مرحوم آیت الله سید مصطفی خوانساری :52

آیت الله العظمی بروجردی ،خوابی بود كه مردم دیدند و دیگر نخواهند دید!

یادش رفیع به بلندای عشق باد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة

پاورقيها

1 . سوره مجادله، آیه 11.

2 . ایشان در سال 1252 هـ . ق در بروجرد متولد و در سال 1329 هـ . ق وفات یافت و در مقبره جد گرامیش، مرحوم سید محمد دفن گردید.

3. ر. ک : کتاب مفاخر اسلام، علی دوانی ، ج 12 ، صص 69 – 95.

4 . علوی،سیدجواد،مقاله خاندان ونسب آیت الله بروجردی، مجله حوزه،شماره 43و44 ،ص …

5 . تمری محمد رضا، شكوه شیعه ، ص 20 .

6 . دوانی علی ، مفاخر اسلام ، ج 12 ، ص 538 ، با اندکی تغییر.

7 . دوانی علی ، مفاخر اسلام ، ج 12 ، ص 442.

8 . دوانی ،علی، مفاخر اسلام،ج 12،ص 177.

9 . واعظ­ زاده خراسانی ، محمد ، زندگی آیت­الله بروجردی ، نشر مجمع تقریب مذاهب اسلامی ، چاپ اول ،تهران ، 1379 ، ص 53 .

10 . علی­آبادی ، محمد ، الگوی زعامت ، انتشارات هنارس ، ص 44 و نیز ر . ک . مجله حوزه ، ش 23 ، ص 42 .

11 . علوی ، سید محمدحسین ، خاطرات زندگانی آیت­الله بروجردی ، انتشارات اطلاعات تهران ، خرداد 1341 ، صص 119 و 120 .

12 .این عبارت ، بخشی از حدیث قدسی است که تحت عنوان سوره 25 تورات آمده است . یا بن آدم ! اکثر من الزاد فان الطریق بعید بعید ، وجدد السفینه فان البحر عمیق و اخلص العمل فان الناقد بصیر بصیر و اخر نومک الی القبر و فخرک الی المیزان و الشهوتک الی الجنه و راحتک الی الاخره …( كلمة الله، تألیف سید حسن شیرازی ص 471 ) .

13 . ایشان در تمام مدت نسبتا طولانی كه درقم بودند،در تابستان گرم وزمستانهای سرد و در حین ریزش برف و باران با همه اشتغالاتی كه داشتند تدریس درس ، بخصوص فقه را ترك نكردند و در مدتی كه در قم بودند كتابهای زیر را به ترتیب در فقه درس گفتند:كتاب اجاره،غصب،وصیت، ارث الزوجه، صلات جمعه، صلات مسافر،بقیه مباحث صلات كه نه سال به طول انجامید، منجزات مریض،خلل حج، خمس، طهارت ، قضاء وشهادت كه آخرین كتابی بود كه ایشان درس گفتند.

14 .مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، ص 262 .

15. نهج البلاغه ، حکمت 176 .

16 . شکوه فقاهت : ص 30 .

17 .علوی ، سید محمدحسین ، خاطرات زندگانی آیت الله بروجردی ، انتشارات اطلاعات ، خرداد 1341، ص 36 .

18 .مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، ص 267 .

ویژه نامه آیت­الله العظمی بروجردی ، مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، صص 268 و 66 ..19

همان..20

شکوه فقاهت ، ص 28 ..21

22 . چشم و چراغ مرجعيت ،ص 192.

23 . شکوه فقاهت ، ص 20.

24 .مصاحبه با آیت­الله العظمی مکارم شیرازی ، مجله حوزه ، شماره 43 و 44 ، ص 117 .

25 . همان ، ص 118 و نیز ر. ک . الگوی زعامت ، ص 176 .

26. مطهری ، مرتضی ، مزایا و خدمات آیت­الله بروجردی ، شش مقاله ، انتشارات صدرا ، تهران 1380 ، ص263 .

27. شکوه فقاهت : ص 22.

28 .یادنامه مرحوم آیت­الله العظمی بروجردی ، شکوه فقاهت ، دفتر تبیلغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 508 .

29.مقاله آیت­الله بروجردی در بروجرد ، چشم و چراغ مرجعیت ، ص332 .

30 .شکوه فقاهت ، ص 508 . (با اندکی تصرف . )

31 .مصاحبه با آ یت­الله حاج شیخ مجتبی عراقی ، چشم و چراغ مرجعیت ، ص 170

32. این فهرست از مقاله تحقیقی آیت الله رضا استادی وهمچنین از كتاب«فهرست نسخه های خطی كتابخانه حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره )،نگارش سیداحمدحسینی اشكوری» اقتباس گردیده است.

33 . مجله نور علم، شماره دوازده، آبا 1364، ص 87ـ89.

34. آیت الله واعظ­ زاده خراسانی ، زندگی آیت الله العظمی بروجردی ، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ، چاپ اول تهران 1379 ، صص 189 تا 200 . ( با اندکی تصرف و تلخیص )

35. خاطرات زندگی آیت الله العظمی آقای بروجردی ، علوی طباطبایی ،‌انتشارات اطلاعات ، 1341 ص 126 .

36. مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شکوه فقاهت ، 246.

37 جهت اطلاع از متن بیانیه به کتاب مفاخر الاسلام ، ج 12 ص 362 نوشته علی دوانی مراجعه شود .

38. والبته دلایل آن بیشتر است که این جزوه مختصر، گنجایش ذکر همه آنها را ندارد .

39 . مجله حوزه، سال هشتم، ش 1 و 2، ص 115 و 154 و 52 و 280

40 .به نقل از مرحوم آیت­الله فاضل لنکرانی ، چشم و چراغ مرجعیت ، ص 161 ،.

41 .دوانی ، علی ، خاطرات و مبارزات حجت­الاسلام فلسفی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ چهارم ، صص189 - 191 .

42 . رژیم پهلوی با این امور قصد داشت تا با استفاده ابزاری از نمادهای دینی قبل از اسلام ، توجه مردم را از اسلام به ادیان منسوخه جلب کند و از ترویج اندیشه­های ظلم ستیز اسلامی ممانعت کند .

43.مجله حوزه ، شماره 43 – 44 ، ص 100 .

44. الگوی زعامت ، ص 198 ، به نقل از آیت الله سید موسی شبیری زنجانی .

45 . مجله نور علم، ص 98ـ99.

46. دوانی ، علی ، مفاخر اسلام ، ج 12 ، ص 532 .

47. .امامی ، جواد ، خاطرات آیت­الله مسعودی خمینی ، مرکز استاد انقلاب اسلامی ، ص 225 .

48. شکوه فقاهت ، ص 508 .

49. مجله حوزه ، شماره 43 – 44 ، صص 3 – 4 – 5 .

50 .مجله حوزه ، شماره 43 و43 ،سال 1370 ، ص 13 .

51. علوی ، محمد حسین ، خاطرات زندگانی آیت­الله بروجردی ، انتشارات اطلاعات تهران ، خرداد 1341 ، ص 122.

52. چشم و چراغ مرجعيت ،ص 66 .

 نظر دهید »

حوزه بالاتر از حركت هاي سياسي است گفت و گوي مجله شهروند امروز با حضرت آيت الله سيد محمد جواد علوي بروجردي مدظله العالي...

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

 

گفت و گوي مجله شهروند امروز با حضرت آيت الله سيد محمد جواد علوي بروجردي مدظله العالي…
حوزه بالاتر از حركت هاي سياسي است

 

ياد نامه آيت الله بروجردي.4

 

آيت الله العظمي بروجردي آنچنان بزرگ و پرهيبت است كه شايد زيارتگاه دوم در حرم حضرت معصومه مزار اوست اما آنگاه كه تاريخ را تورق كردم تا زندگي و شخصيت او را باز كاوي كنم نتوانستم در برابر سوالات چشم ببندم و انتقاد از صفحات زندگي او را حذف كنم . از اين رو به منزل او كه روزي اقامتگاه مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بود و جلسه پراهميت حضرات آسيد ابوالحسن اصفهاني ، نائيني و حاج شيخ با رضا خان بر سر( جمهوري و سلطنت) در آن خانه برگزار شده بود ، رفتم امروز اين منزل ، دفتر آيت الله سيد محمد جواد علوي بروجردي است و در مقابل اگر و اماهاي من ، او سخن ميگويد . او خود امروز مدرس درس خارج فقه و اصول است و بيش از يك دهه به اين امر مشغول . علوي بروجردي ، شاگرد آيات عظام گلپايگاني ، وحيد خراساني و سيد محمد روحاني ، از پدر بزرگ گفت و هر كدام از سوالات ما با پاسخ هاي او همراه شد.

آيت الله بروجردي چه تمايزي با ساير مراجع تقليد و علماي شيعه داشتند كه بروجردي ، بروجردي شد و حوزه قم توانست در برابر ديگر حوزه هاي قدرتمند و كهن يك سرو گردن بالاتر بايستد؟

آنچه كه به عنوان آقاي بروجردي معروف شد و حوزه قم به اين شكل و شمايل درآمد ، معلول دو عامل بود؛ يكي ساختمان شخصيتي مرحوم آقاي بروجردي بود . اين ساختمان و منش و روش ايشان حرف اول را در اين قصه بازگو مي كند . دوم ، شرايطي قرار گرفت و به حوزه اي وارد شد كه امكان پيشرفت داشت ؛ رضا خان رفته بود ، احساس نياز به يك حوزه قدرتمند در ايران از سوي شخصيت ها به وجود آمده بود و … لذا يك بستر آماده اي در اختيار ايشان قرار گرفت . اين دو عامل دست به دست هم داد و از سوي ديگر حوادثي در دوره مرجعيت عامه 15 ساله ايشان ، خلق شد كه بر شدت اثر اين دو عامل افزود ؛ حوادث تندي همچون مسئله نهضت ملي ، حركت آقاي كاشاني و فدائيان اسلام و … كه از بطن جامعه ايراني – شيعي سرچشمه مي گرفت . اين حوادث شخصيت آيت الله بروجردي را بارز تر كرد ؛ يعني در كنار آن حوادث شخصيت ايشان به نمايش در آمد . عده اي خيال مي كنند كه مرحوم آقاي بروجردي مبنا و بينش سياسي نداشت ! اين تحليل و ادعا نادرست است ايشان هم مبناي سياسي داشت و هم بينش سياسي ،اما متفاوت بود. به اين مسئله بايد توجه كرد و بايد زندگي ايشان را براي تشخيص اين بينش كاوش كرد.

آن ساختمان شخصيتي آيت الله بروجردي كه شما از آن به عنوان عامل اصلي ياد كرديد ،چيست ؟

ساختمان شخصيتي ايشان بر گرفته از آن بود كه يك رهبر تمام ابعاد تحت سيطره خويش را بشناسد و اعمال مديريت صحيح كند. در رهبري مذهبي اين مسئله مشكل تر از رهبري سياسي است . زيرا رهبري سياسي محدوده اش مشخص است اما رهبري مذهبي ، به عنوان مثال يك مرجع تقليد در قم ، در برابر حوزه علميه قم و حوزه هاي ساير بلاد شيعي مسووليت دارد و حتي نسبت به جامعه شهري هم مسوول است ؛ كما اينكه آقاي بروجردي در حيطه مسائل شهري ، قم را قم كرد . از سوي ديگر نه تنها نسبت به جامعه شيعي ، بلكه ساير فرق مذهبي غير شيعي و جامعه مسلمين هم وظيفه اي بر دوش يك مرجع تقليد است و … تشخيص مجموعه اين مسووليت ها و اعمال مديريت صحيح نسبت به آنها محتاج يك بينش ويژه است . آيت الله بروجردي ساختماني در خور چنين بينشي داشت . براي درك چنين شخصيتي در آقاي بروجردي بايد زندگي ايشان را مرور و اين بينش را كاوش كرد ؛ ايشان در 1291 در بروجرد متولد شدند ، در سن 17-18 سالگي به اصفهان رفتند و از شخصيت هاي علمي اين ديار سود بردند . سپس رهسپار نجف شدند . در آنجا با نهضت مشروطيت مواجه مي شوند . در آن دوره به دليل حضور جدي علماي نجف به ويژه مرحوم آخوند خراساني ، در حركت مشروطه اين شهر موضوعيت ويژه اي داشت . مرحوم آقاي بروجردي شاهد تمامي اين قضايا بودند. به گونه اي كه ايشان خود فرموده بودند كه از وضعيت مشروطه اين را آموختم كه در كارهايي كه مبدا و مختم آن را نمي دانم ، دخالت نكنم . در مشروطه مسائلي پيش آمد و اهداف مورد نظر “اعلام” ،  نه تنها تحقق نيافت بلكه از داستان مشروطه ، استبدادي تندتر سر برآورد ؛ نقش مذهب كاملا كمرنگ شد. لذا شخصيت ايشان در آن مقطع كاملا از نظر علمي و سياسي _  اجتماعي شكل گرفت . پس از بازگشت از نجف ، مدت 36 سال در بروجرد ماندند . ما در ميان بزرگان و سكان داران حوزه ، فردي را نداريم كه اين مقدار از عمرش را در شهرستان گذرانده باشد . اين 36 ساله ، مصادف بوده است با روي كار آمدن رضاخان و اوج خفقان پهلوي اول . البته بروجرد از نظر فرهنگي و شهري در غرب ايران ممتاز بوده است و حكومت ها توجه خاصي به آن داشتند و منصوبين حكومت و تعاملات با مركز در بروجرد در سطح بالايي قرار داشت . لذا آيت الله بروجردي به دليل اينكه روحاني اول بروجرد بود ، با اين افراد تماس مستقيم داشت و نحوه برخورد با آنان را تجربه كرد . همچنين با اداره حوزه بروجرد و تعامل با روحانيت آن ديار ، بر تجربه ايشان افزوده شد ؛ چرا كه اين حوزه بر خلاف امروز ، حوزه قدرتمند بود ، به گونه اي كه شيخ انصاري در مسير مهاجرت به نجف به مدت شش ماه جهت تحصيل در اين شهر توقف مي كنند و از محضر استيد درس مي گيرند . بنابراين بر اثر آن تجربه ، در آن زماني كه ايشان در بيمارستان فيرزآبادي تهران بستري مي شوند و شخصيت ها به عيادت مي آيند و در همان موقع جهت آمدن به قم دعوت ها صورت گرفت ، اين پختگي كاملا ملموس بود . ايشان در دو سال اول در قم مشغول تدريس و اداره حوزه بودند و مرجعيت عامه آغاز نشده بود . پس از درگذشت آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني و پس از مدت اندكي ، آيت الله العظمي حاج آقا حسين قمي ، با شروع مرجعيت عامه ايشان و ظهور حوادث سياسي حاد و تعامل با سياسيون، ظهور و برزو ايشان به خوبي پديدار شد . لذا بر اثر اين دو عامل – ساختمان شخصيتي و بستر حوادث زمان – موفقيت و نقش آيت الله بروجردي در جامعه شيعي تجلي يافت.

آيا اين موفقيت در دوره مرجعيت عامه آيت الله بروجردي بر اثر يك نظام مديريتي اقتدارگرا از سوي ايشان شكل نگرفت؟

نگاهي به دوره مديريت آقاي بروجردي بيندازيد ؛ هيچ رفتاري در ميان حوزويان ازديد ايشان پنهان نبود و اجازه هيچ نوع استقلالي به افراد گروه هاي حوزوي داده نمي شد؛ از باب نمونه ، گروهي كه براي اصلاح نظام حوزوي از سوي ايشان تعيين شد ، خواهان اعمال برخي مسائل در حوزه شدند ، اما آقاي بروجردي با عصبانيت با آنها برخورد كرد و گفت كه مي خواهيد مرا مسلوب الاختيار كنيد كه در نهايت به سردي روابط آيت الله خميني و آقاي مرتضي حائري يزدي ، از اعضاي اين گروه انجاميد . همچنين آيت الله منتظري در نقل بخشي از خاطرات خود مي گويد كه روزي در تهران در كنار آقاي كاشاني نشسته بود ، اما به دليل اينكه عكاسان مي خواستند عكس بگيرند و امكان نشر آن در مطبوعات بود، از ترس آقاي بروجردي سريع آن جلسه را ترك  مي كند . از سوي ديگر طلبه اي به دليل سخنراني در دفاع از فلسطين در حوزه ، پس از مدتي با وجود آرام شدن آن فضا ، آقاي بروجردي از رفتن او به تبليغ جلوگيري مي كند… مي توان نمونه هاي ديگري از اين اطلاعات را هم در روش مديريتي آيت الله برجردي از تاريخ  استخراج كرد. آيا اين مسائل نشان دهنده آن نيست كه آقاي بروجردي در حوزه قم اقتدارگرا و به دنبال يكدستي حوزه بود؟

در پاسخ به اين سوال ، بايد به حوزه قم در ابتداي ورود آيت الله بروجردي نگاهي بيندازيد . حوزه قم پس از رحلت مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائري ، موسس اين حوزه از نظر فشار و خفقان به گونه اي بود كه حتي امكان برگزاري مراسم ترحيم براي ايشان در مسجد امام حسن عسكري (ع) قم پيدا نشد . تعداد طلبه ها از 300 نفر تجاوز نمي كرد . ده سال پس از در گذشت مرحوم حاج شيخ ، علماي ثلاث – حضرت آقايان سيد صدر الدين صدر ، سيد محمد تقي خوانساري و حجت كوه كمره اي – اين حوزه را مديريت كردند كه اين سه بزرگوار در رتبه آقاي بروجردي نبودند كه در طول اين مدت ، تعداد طلبه ها به 600 نفر رسيد كه اين تعداد اندك با مشكلات متعدد ناشي از مسائل مالي ، تفرق فكري و فقدان يك مديريت قوي مواجه بود . حالا آقاي بروجردي بايد اين حوزه را سروسامان مي داد.

به هر حال مديريت اين حوزه به سبك تحكم آميز صورت مي گرفت؟

شما بايد تفكر مرحوم آقاي بروجردي را در اين زمينه ريشه يابي كنيد . ايشان معتقد بودند حوزه قم يك پايگاه علمي شيعه است و مورد توجه دنياي اسلام . لذا در ابتدا بايد اركان تعليم و تعلم در اين حوزه استوار شود، نياز به آن است كه مجتهدان بصير ، مبلغان و نويسندگاني تربيت كند كه جوابگوي نياز هاي روز باشند ، لذا همَ عمده آقاي بروجردي ايجاد يك پايگاه استوار علمي و تربيتي براي جامعه شيعه در حوزه قم بود . شايد بتوان گفت ايشان در قم يك انقلاب علمي ايجاد كرد و يا به تعبير ديگر ورود ايشان به قم اين حركت را موجب شد . ايشان معتقد بودند قم جايگاه توليد علم ، شناخت و استنباط احكام الهي و مركز نشر آن است و به همين جهت ما بايد منابع دريافت احكام را از شرع مقدس تنقيح كنيم تا توان پاسخ گويي به نياز هاي روز تامين شود . لذا در فقه ، رجال و حديث تحول ايجاد كردند . منابع دريافت احكام و معالم دين از نظر ما عبارت است از قرآن ، سنت پيامبر و كلمات معصومين ( عليهم السلام) ما كلمات معصومين را از حديث دريافت مي كنيم. سنت پيامبر نيز از طريق معصومين بايد دريافت شود. در مورد قرآن نيز در تفسير و دريافت اصول نيازمند مراجعه به حديث هستيم . بنابراين در حديث بايد كار اساسي شود. لذا ايشان منابع حديثي را از قبيل “كافي” ، “تهذيب” ، “من لا يحضر” ، “استبصار” و حتي ديگر كتب مانند كتب صدوق را كه منبعي براي دريافت احكام است ، مورد بررسي و تحقيق قرار دادند . البته عمده كار را ايشان در بروجرد كرده بودند، ولي اين شيوه كار را در قم رواج دادند ، بلكه ايشان در اين مسير تنها به حديث اكتفا نكردند ؛ راه هاي ديگر تلقي احكام از ائمه را مورد بررسي قرار دادند؛ از قبيل ” اجماعات” و “شهرت” به خصوص بر سر “شهرت قدما” تاكيد ورزيدند . ايشان عقيده داشتند كه فاصله زماني فقهاي صدر اول تا اصحاب ائمه خصوصا اصحاب حضرت عسكري (ع) تنها يك طبقه است . اصحاب حضرت عسكري (ع) در طبقه بندي ايشان ، طبقه 7 بودند و ما فقهايي در طبقه 9 و10 داريم . لذا اگر حكمي در ميان فقهاي صدر اول مشهود شد و روايتي در اين باب نبود ، خواه نا خواه بايد آن را مورد دقت قرار داد. زيرا اين شهرت برگرفته از شهرت اصحاب ائمه است و معني ندارد كه حكمي خلاف نظر آنان با اين فاصله زماني كم در ميان فقهاي صدر اول شهرت پيدا كند. بنابراين بايد به آراء  قدما مراجعه كرد معمول تدريس قم در آن زمان در فقه ، كتاب هاي “جواهر” و “حدائق” و امثال آن بود . ايشان به آثار قدما بازگشتند و آنها را معرفي و رواج دادند و ما مي بينيم كتاب جوامع الفقهيه كه مجموعه اي از آثار قدما است ، رونق مي گيرد . كتاب مفتاح الكرامه سيد جواد عاملي از آن جهت كه واجد كلمات قدما است ، اهميت پيدا مي كند ، به كتب علامه و شيخ مراجعه مي شود. يكي از آقايان براي من نقل كرد مرحوم آقاي طالقاني وقتي تصميم به برگشت به تهران داشتند ، كتاب مفتاح الكرامه را به مبلغ دوازده تومان فروختند . اين كتاب هشت جلد بود ، آقاي بروجردي دو جلد ديگر آن را بعد چاپ كردند . با آمدن آقاي بروجردي قيمت اين كتاب از 300 تومان گذشت و بسيار ناياب شد كه حاكي از جا افتادن اين تفكر در حوزه بود . در مورد حديث كه اساس كار فقه است ، ايشان در كتاب هاي تهذيب ، استبصار ، كافي و امثال آن اشكالاتي به خصوص در قسمت سند مي ديدند كه مهم از نظر ايشان تصحيح نسبت دادن كلام معصوم بود . لذا بحث اسانيد شكل گرفت . عده اي از فضلا به طور جمعي در اين زمينه به كار پرداختند . كارهاي خود ايشان عرضه شد  و اين كار  نويي در قم بود. در حال حاضر اسانيد كافي ايشان با تحقيق چاپ شده است و اسانيد تهذيب در حال چاپ است . در رجال نيز ايشان ايجاد تحول كردند . براي تشخيص وثاقت راوي تنها به نظر چند رجالي معروف اكتفا نكردند . معمول در دروس مراجعه به آراي شيخ طوسي و نجاشي است . نوعا در كتاب “كشي” اشكال مي كنند و توثيقات علامه را قبول ندارند . كار ايشان منتهي به اين شد كه روايات بيشتري مورد تصحيح قرار گيرد كه نسبت اين تصحيح به كار رجالي ديگر اعلام شيعه مثل مرحوم آقاي خوئي در معجم رجال الحديث قابل مقايسه نيست در فقه، ايشان آراي خاصي داشتند . تنها در روايت به ظاهر آن اكتفا نمي كردند . زمينه و تاريخ صدور روايت را بررسي مي كردند ،‌امام در چه شرايطي و در زمان سيطره علمي كدام فقيه از اهل تسنن اين حكم را فرموده اند . در بسياري از موارد اطلاق و يا عموم حديث مورد اشكال قرار مي گرفت و مورد روايت انصراف به جهات خاص مطرح در آن زمان پيدا مي كرد و لذا نياز به مراجعه به آراي فقهاي عامه پيدا مي شد . اين توجه باشد كه مسئله حديث و رسيدگي به آن و تصحيح احاديث بسيار مطلب مهمي است . اهل تسنن از جهت نداشتن حديث به قياس رجوع كردند و حتي خيلي از علماء آنها ، روايت ضعيف را به قياس ترجيح مي دهند . در اصول فقه ايشان بيشتر نظر تهذيبي داشتند و بيشتر از آنكه در اصول شاگرد مكتب نجف باشند ، اقتداء به مكتب اصفهان داشتند در اصول فقط به ميزاني كه در فقه مورد استفاده است ، توجه مي كردند ، زيرا اصول متد و روش استنباط است . به هر حال اين حركت علمي به گونه اي تاثير گذار بود كه مرحوم آيت الله حاج آقا مرتضي حائري به بنده فرمودند :"من در اوان آمدن آقاي برجردي به قم ، بنده (آقاي حائري) نجف بودم، تصميم به ماندن داشتم و نامه اي به آقاي خميني نوشتم و اين تصميم را بيان كردم . بر اين مبنا كه اينجا (نجف) مهد شيخ طوسي است . مرحوم آقاي خميني در پاسخ به نامه بنده گفتند كه شيخ طوسي به قم آمده است . در نجف مانده اي  چه كار كني؟!” اين تحول علمي در حوزه قم شكل گرفت تا مجتهدين براي آينده شيعه ، بتوانند لااقل منشا حركت عملي باشند و تربيت شوند.

شكل گيري اين هدف ، چه تضادي با فعاليت و حركت هاي سياسي روحانيون داشت كه آقاي بروجردي اجازه آن را نمي دادند مخالفت شديد اللحن ايشان با فعاليت هاي نواب صفوي و كاشاني و حتي رفتار هاي سياسي ملايم شاگردان ايشان چگونه تحليل مي شود؟

چون كه مرجعيت و حوزه در نظر مردم اعتبار خاصي دارد و مورد توجه آنان است ، كساني هستند كه از آن بخواهند بهره برداري هاي مختلف در جهات گوناگون بكنند ، لذا آقاي بروجردي بسيار روي اين مسئله حساس بودند ، ايشان معتقد بودند كه روحانيت و مرجعيت به مثابه يك نهاد با قداست ، فوق حركت فكري – سياسي بايد حركت كند و جغرافياي آن ، خاص ايران نيست . آقاي طنطاوي ، رئيس الازهر مصر نقل مي كرد كه اقتدار آقاي بروجردي در ايام درگيري محمد رضا پهلوي و جمال عبد الناصر به گونه اي بود كه در ايام پيگيري بحث تقريب مذاهب اسلامي از سوي ايشان ، اين روابط تيره سياسي في ما بين ايران و مصر ، كوچك ترين تاثير را بر حركت آقاي بروجردي نگذاشت. اگر ايشان در يك حركت محدود سياسي يا طرفداري از نظام ، خود را قرار مي داد كه نمي توانست اينگونه دست بالا حركت كند ؛ تا حدي كه جمال عبد الناصر به او نامه بنويسد و در بحث “اسرائيل” از ايشان استمداد كند . لذا تمام تلاش ايشان در آن جهت بود كه يك حركت سياسي و لو به نام مليت يا مذهب يا مردم ، به نام كيان روحانيت و مرجعيت شكل نگيرد . به عنوان مثال اگثر اعضاي فدائيان اسلام ، افراد متدين و ظاهر الصلاح بودند و واقعا هدفشان تشكيل حكومت اسلامي بود . آقاي بروجردي اين حركت را از سوي گروهي از روحانيون شيعي مي دانستند و چونكه اين حركت ، همچون هر فعاليت سياسي فراز و نشيب و شكست ها و پيروزي هاي خاص خود را داشت، لذا ايشان معتقد بودند كه ما حق نداريم سرمايه روحانيت ، مرجعيت و حوزه را در اين جهت صرف كنيم . ايشان بر اين مسئله حساسيت داشتند كه مبادا اين حركت هاي سياسي بر روي نهاد روحانيت مستند شود. اين كنترلي كه شما نقل كرديد ، براي اين بود كه اينها نماينده و نماد حوزه بودند و از مدرسين بزرگ حوزه . حوزه بايد فارغ از حركت ها ، به دغدغه هاي خود بپردازد ؛ اين نظر ايشان بود . مرحوم آقاي بروجردي حتي با وجود اينكه به بحث نهضت ملي شدن صنعت نفت وارد نشدند، اما نگذاشتند كه كوچكترين حركتي عليه دكتر مصدق و نهضت ملي به نام روحانيت انجام شود . به عنوان مثال در برابر تصميم آقاي بهبهاني موضع مي گيرند . آقاي بهبهاني در آستانه رفتن مرحوم دكتر مصدق به لاهه تصميم داشت كه با جمع كردن علماي تهران مانع از اين سفر شود . آقاي بروجردي باخبر شدند و نامه تندي خطاب به آقاي بهبهاني نوشتند و خطاب به ايشان گفتند كه اين كار را نكنيد ، مصلحت روحانيت و ما نيست ، اگر شما به اين كار اقدام كنيد ،‌من حمايتم را از شما سلب مي كنم. سپس ايشان يك تحليلي ارائه كرده و ادامه داده بودند كه دكتر مصدق مي خواهد يك حركتي در جهت احقاق حق مردم انجام دهد ،‌يا موفق مي شود يا نميشود . اگر شما از اين سفر جلوگيري كنيد و آقاي مصدق نرود هميشه خواهند نوشت كه مردم ايران يك حركت در جهت احقاق حق شان مي خواستند انجام دهند و روحانيت و مرجعيت شيعه از آن جلوگيري كرد . نمونه هاي ديگري هم وجود دارد كه برخي حركت هاي مذهبي در قم سعي مي كردند تا با شكل گيري برخي حوادث ، آقاي بروجردي عليه دكتر مصدق موضع بگيرد ، اما ايشان با يك  سعه نظري برخورد كرد و حتي روزي در بالاي منبر درس ، از گفت و گوي خود با رئيس دولت وقت سخن مي گويد و او را مقصر قلمداد نمي كند . حتي مرحوم آقاي كاشاني با آيت الله بروجردي مخالفت علني مي كرد ، اما هيچ گاه ايشان عليه كاشاني سخني نگفتند و اقدامي نكردند . حتي روزي در برابر موضع غير مستقيم شاه عليه كاشاني در قم ، خطاب به محمد رضا مي گويند اجازه نمي دهم كه در محضر من به شخصيت هاي مذهبي توهين و بدگويي شود . اما آقاي بروجردي هيچگاه از تندروي هايي هنچون حركت فدائيان اسلام حمايت نكردند . كما اينكه خود امام(ره) هم هيچ تاييد رسمي از اين گروه نكردند . در مقام مقايسه نيستم ؛ چرا كه فدائيان نيروهاي مخلصي بودند ، اما اگر ايشان در آن دوره ، اقدامات فدائيان را تاييد مي كردند، آيا ما  امروز در بحث طالبان و القاعده مي توانستيم قرص و محكم بگوييم كه شيعه ترور را محكوم مي كند و حركت هاي انتحاري مورد تاييد ما نيست ؟!

اگر آقاي بروجردي از اقدامات آنها حمايت مي كرد، مسئله اي براي مرجعيت شيعه بود؛ حتي اگر آنان پيروز مي شدند و حكومت اسلامي آنان برپا مي شد مسئله ، مسئله تشكيل حكومت نيست ؛ مسئله آن است كه از چه راهي به حكومت رسيديم . مرحوم آقاي بروجردي به عنوان زعيم حوزه شيعه ، نمي تواند نسبت به قضاياي جزئي كه در حوزه مي گذرد و ممكن است نقشه اي باشد كه حركت حوزه متوقف شود ، بي تفاوت باشد . آن زمان ، فعاليت فدائيان اسلام مانع درس و بحث طلبه ها بود. آقاي بروجردي به شهرباني نمي گويد جلوي آنان را بگيريد ، از بطن حوزه با آنان برخورد شد. ايشان به دليل زعامت حوزه ، به خود حق مي داد كه اين حركت ها را كنترل كند ،‌اما در برابر حمايت هاي برخي از بزرگان همچون مرحوم آسيد محمد تقي خوانساري از فدائيان اسلام و آقاي كاشاني واكنش نشان نمي دادند و حتي به آقاي خوانساري احترام مي گذاشتند يا بر همين منوال ، آقاي صدر . چونكه آقاي بروجردي آنها را صاحب نظر و مجتهد مي دانست و آنها بر اساس وظيفه خويش عمل مي كردند. بنابراين نمي توان نسبت اقتدار گرايي  به آقاي بروجردي داد؛ چرا كه كساني كه اهليت نظر داشتند ، همچون آقاي خوانساري و آقاي صدر ، آزاد بودند . اما ديگران ، شاگردان آقاي بروجردي محسوب مي شدند ،‌اگر آقاي بروجردي مي گذاشت آنها وارد اين حركت ها شوند ، عملا حوزه وارد شده بود . ايشان با يك وسواس عجيب و غريب ، حوزه را از حركت فدائيان اسلام و آقاي كاشاني دور نگه داشت ؛ براي آن هدف ،‌آقاي بروجردي متوجه حركت هاي سياسي جامعه بود ، اما ايشان معتقد بودند كه اين حركت ها و تفكرات مي آيند و مي روند ، موفق مي شوند يا شكست مي خورند ، آثار خوب يا بد دارند ، ولي دليل ندارد كه آثار سوء و گرد آن به دامن مرجعيت و حوزه بنشيند. حوزه  و مرجعيت بايد همچون پدر از بالا نظارت كنند و هر كجا حركتي بخواهد به اساس تشيع ضربه بزند ، دخالت مي كند . گاهي حتي اموري در ظاهر لطمه نمي زند ؛ همچون تغيير خط فارسي به لاتين كه شاه به دنبال آن بود ، مرحوم آقاي بروجردي به طور جدي وارد شد و از اين اقدام جلوگيري كرد . از سوي ديگر ايشان به نظام مند شدن حوزه معتقد بودند و “نظم حوزه در بي نظمي است ” را بر نمي تابيدند . آقاي بروجردي تاكيد داشتند حوزه در مرحله اي است كه تمام نهاد و اساتيد حوزه بايد هماهنگ با يكديگر حركت بكنند و الا ضربه مي خورد . بنابراين اگر غير از اين روش كسي حركت مي كرد ، از آن جلوگيري مي كردند.

شما فقط به بحث سياسي پرداختيد ، اما در امور فرهنگي و فكري نيزآقاي بروجردي به دنبال يكدست كردن بودند؛ به عنوان مثال مرحوم رباني شيرازي و آقاي منتظري شروع به نوشتن يك  كتاب حديثي مي كنند . آقاي بروجردي در مقابل اين كار موضع مي گيرند و خواهان متوقف شدن اين كار مي شوند . البته آقاي منتظري نظر ايشان را مي پذيرند ، اما آقاي رباني شيرازي ادامه مي دهند.

اينها هر كدام بحث خود را  دارد . در مورد كار آقاي رباني شيرازي بايد گفت كه او عضو لجنه تحقيقاتي مرحوم آقاي بروجردي براي تدوين جامع الاحاديث بود . در اين تحقيق دسته جمعي ، تحقيقات تمام افراد و گروه ها مورد تاييد علمي صددر صد نبودند، تحقيقات مرحوم رباني شيراز هم يكي از اين موارد بود. البته به اين معنا نبود كه كار غلط بود ، بلكه بايد كمال مي يافت تا كار عرضه شود. در اين حين مرحوم رباني شيرازي با وجود عضويت در اين لجنه ، قرار دادي براي تدوين حاشيه اي بر وسائل مي بندد . تذكر مرحوم آقاي بروجردي اين بود كه اين كار ، برداشت كامل نشده است . لذا اين جلوگيري ، يك قصه خاص و شخصي است ؛ آقاي رباني شيرازي يك كار مجموعه اي را به صورتي كه مورد تاييد ايشان نبود مي خواست انجام دهد كه شايد تضييع حقوق ديگران هم بود.

داستان مخالفت ايشان با تدريس فلسفه در قم چگونه تحليل مي شود؛ مخالفت با تدريس علامه طباطبايي ، امام ، آقاي منتظري  و … ؟ آيا اين هم موضوعي شخصي است ؟!

متاسفانه در بحث مخالفت با فلسفه توجه لازم به ماهيت قصه صورت نگرفته است كه مايه گله مندي هم هست. برخي از آقايان مرحوم آقاي بروجردي را مخالف فلسفه قلمداد مي كنند . اين در حالي است كه ايشان از اساتيد بزرگي در اصفهان فلسفه را آموخت ؛ مرحوم آخوند كاشي و مرحوم جهانگير خان قشقايي . ايشان حتي در بروجرد هم فلسفه تدريس مي كردند ، البته بعد از مدتي آن درس تعطيل شد . با اين پيش فرض قصه مخالفت ايشان با تدريس فلسفه كه مطرح مي شود ، انواع دارد و به هر كدام بايد جداگانه پرداخته شود. ايشان مرحوم امام را از تدريس فلسفه باز داشتند . علت اين امر اين بود كه به دليل نزديكي بيش از حد امام به مرحوم آقاي بروجردي در 4-5 سال اوليه حضور ايشان در قم ايشان استعداد و توان ويژه اي را در آيت الله خميني ديده بودند و چونكه درس فلسفه منتهي به مرجعيت فقهي نمي شود ،‌ايشان بر اساس استعداد ،‌امكانات و سطح علمي فقهي و اصولي امام ، خير خواهانه مي گفتند كه حيف است شما وقت خود را فقط صرف فلسفه كنيد و بياييد به فقه و اصول روي آوردي . لذا پس از ترك تدريس اصول از سوي آقاي بروجردي ، درس  آقاي خميني شلوغ ترين درس اصول در قم بود؛ يعني درس ايشان ،‌درس اول اصول حوزه شد . بنابراين آيت الله خميني در وادي مرجعيت قرار گرفتند و اين كار را آيت الله بروجردي انجام دادند . از اين رو ، اين توصيه آقاي بروجردي را نبايد به حساب مخالفت ايشان با تدريس فلسفه گذاشت.

در مخالفت آقاي بروجردي با تدريس فلسفه ازسوي علامه طباطبايي چه پاسخي مي دهيد؟

بحث مخالفت ايشان با تدريس فلسفه از سوي مرحوم علامه طباطبايي ، در اين مقطع بود كه آقاي طباطبايي بحث اسفار ملاصدارا را به صورت عمومي در مدرس مدرسه فيضيه زير كتابخانه شروع كردندو جمعيت بسياري در اين درس شركت مي كردند كه تا به آن روز اين جمعيت در درس فلسفه در حوزه قم كم نظير بود. زيرا هيچ گاه فلسفه به صورت عمومي در حوزه قم برگزار نمي شد. البته تعداد طلبه هاي حوزه در آن مقطع زياد شده بود . اين درس و تعداد جمعيت آن سروصدايي به پا كرد و حوزه مشهد و شاگردان مرحوم آميرزا مهدي اصفهاني فشار آوردند . تازه اين فشارها عمده نبود، عمده فشارها از تهران بود .  در تهران برخي از مقدسين روحاني در فراز منبر در ميان بازاريان اعتراض كردند و به آنها گفته بودند :” يالا برويد وجوهاتتان را به آقاي بروجردي بدهيد!در قم حوزه فلسفه يونان درست كرده اند و ترويج فلسفه ارسطو و افلاطون مي كنند!” اين مسائل براي آقاي بروجردي كوبندگي داشت.

يعني به هدف ساماندهي سازمان روحانيت و تغذيه منابع مالي حوزه از وجوهات بازاريان لطمه وارد مي شد؟

بله ، دولت كه به حوزه كمك نمي كرد. حوزه متكي به وجوهات مردم بود. اگر اين حيثيت لطمه مي خورد، اساس و بنيان حوزه از بين مي رفت . آن مدرس كه در حوزه تدريس مي كرد، به اين مسئله توجه نداشت كه حوزه اي بايد باشد تا تدريس برپا شود . همچنين اين حوزه بايد شاخصيت و وجاهت داشته باشد تا پول بيايد . اگر پول از تاحيه مردم تامين نشود كه هيچ كاري در حوزه انجام نمي شود. مردم هم خواه ناخواه عليه فلسفه تحريك مي شدند ؛ هنوز هم هستند كساني كه به فلسفه يونان معتقد نيستند . آقاي بروجردي زماني كه با اين مسئله روبرو شدند ، خيلي مؤدبانه از آقاي طباطبايي خواستند كه تعطيل كنند ، يا به صورت محدود تدريس اسفار را در منزل برپا كنند تا در برابر چشم عموم نباشند . چرا كه فشار از مشهد و صاحبان مكتب تفكيك وجود داشت و بحث تهران هم بسيار سرنوشت ساز براي حوزه بود. لذا آقاي بروجردي مي بايست نشان مي دادند كه حوزه ما ، حوزه فقه جعفري است.

در واقع شما معتقديد كه ايشان ، خود مخالف تدريس فلسفه نبود؟

شما اگر مي خواهيد نظر آقاي بروجردي را درباره فلسفه بدانيد ، به تدريس اصول ايشان در قم مراجعه كنيد . ايشان كه وارد علم اصول شدند در ” عوارض ذاتيه” مباحث فلسفي را پشت سر هم مطرح كردند . به گونه اي كه اكثر طلبه ها متوجه نمي شدند . برخي از بزرگان خدمت ايشان رسيدند و گفتند ساده درس بدهيد ، ما نمي فهميم. ايشان به آنها فرمودند شما منظومه خوانده ايد؟ گفتند نخير . ايشان افزودند : منظومه نخوانده كه اصول را نمي شود فهميد ! ايشان باور داشتند كه كفايه متضمن اصطلاحات فلسفي است و اگر طلبه فلسفه نداند ، كفايه را درك نمي كند . اگر ابزار نباشد كه نمي توان فقه و اصول را فهميد ؛ چه رسد به عقايد .

حضرت آيت الله ! شما در تمامي اين مباحث به دلايل منش و روش آقاي بروجردي پرداختيد . اما نمي توان منكر نظام مديريتي اقتدار گراي ايشان شد ؛ اگر چه مي توان دلايل منطقي براي به كار گيري اين نظام مديريتي ازسوي ايشان آورد .

بله ، نظر بنده اين است كه اين حد اقتدارگرايي آقاي بروجردي بر اساس وسعت نظر ايشان نسبت به مجموعه مسائل حوزه است

يعني بر اساس شناخت ايشان از فضاي حوزه ، شهريه برخي از طلبه ها قطع مي شد؟

روش آقاي بروجردي با ادعاي قطع شهريه برخي از طلبه ها كه شما گفتيد ، با منش و روش ايشان همخواني ندارد . پدر بنده از اظهار نظر آقاي بروجردي در درس در مورد فدائيان اسلام ياد مي كردند كه بنده نمي خواهم تعابير ايشان را اينجا نقل كنم . اين نظر آقاي بروجردي در فضاي قم همهمه اي را به وجود آورد . به گونه اي كه همان شب ها مرحوم واحدي به منزل ما آمد و به پدرم گفت : من ناچارم بروم و ديگر قم نمي توانم بمانم . ولي يك مسئله را برايم پيگيري كن . صاحبخانه ما پس از صحبت هاي آقاي بروجردي ، آمده است و گفته بايد خانه را تخليه كنيد . من فرصت ندارم ، بايد بروم ، زن و بچه و مادرم را به دست شما مي سپارم . ابوي بنده فردا صبح خدمت آقاي بروجردي مي رسند و قضيه را تعريف مي كنند . ايشان ناراحت شدند و گفتند صاحبخانه را صدا بزنيد . آقاي بروجردي خطاب به او گفت اينها در منزل شما باشند و از اين پس ، اجاره منزل آنها را از من بگيريد . حتي يك پولي را هم به ابوي بنده مي دهند تا به خانواده واحدي دهند شايد نظر قطع شهريه نظر قطع شهريه شاگران فلسفه علامه طباطبايي ، مربوط به كساني بود كه مصر بودند تا درس عمومي برگزار شود و درس گردان بودند . اما طبيعت و منش آقاي بروجردي اين نبود كه تمام كساني كه فلسفه مي خواندند ، شهريه آنان قطع شود . اگر آقاي بروجردي تا اين حد با فلسفه مخالف بود كه در وقف نامه مدرسه علميه خان مي نوشتند ، فلسفه تدريس نشود، و لو اينكه در اكثر وقف نامه مدارس نوشته شده است . همان طور كه مرحوم آقاي شاهرودي در نجف فتوا دادند كسي كه فلسفه مي خواند ، از نور چراغ تامين شده از سهم امام نمي تواند استفاده كند . اما آقاي بروجردي اينگونه رفتار نكردند و فتوا ندادند . اين قضايا ي منع از فلسفه موردي بوده است كه هركدام دليلي داشته است . اما به هر حال آقاي بروجردي حاضر نبود كه با يك قصه تدريس اسفار ملاصدراي آقاي طباطبايي و عمومي بودنش اساس حوزه به مخاطره بيفتد .

شما از برخورد آقاي بروجردي با علامه سخن گفتيد . اگر ممكن است به بحث بحارالانوار و انتقاد تند علامه از مجلسي و واكنش آقاي بروجردي هم اشاره كنيد.

آقاي طباطبايي زماني كه حاشيه بحار الانوار را مي نوشتند  ، در بخشي از آن حمله تندي عليه مرحوم مجلسي كرد. آقاي بروجردي عكس العمل نشان دادند و حتي مي خواستند جلوي چاپ آن را  بگيرند كه البته با توقف حواشي نويسي آقاي طباطبايي ،‌اتفاق نيفتاد. آقاي بروجردي معتقد بود كه مجلسي ، شيخ الاسلام شيعه است . اگر ما در برابر حمله به مرحوم مجلسي ساكت بنشينيم ، پرده دري مي شود و ديگران رعايت اين حريم را نخواهند كرد ، اما آن سوي اين برخورد با علامه هم وجود دارد . روزي رئيس انجمن بين الملي مبارزه با مشروبات الكلي خدمت آقاي بروجردي رسيده بود ، از آقاي طباطبايي هم دعوت كرده بودند ، مرحوم بروجردي در پي درخواست اين دكتر براي دريافت آيات ضد  شرب خمر و تفسير و تشريح آن رو به علامه طباطبايي مي كنند و از ايشان مي خواهند ، تفسير خود  را از اين آيات به اين آقا تحويل دهند . همچنين هيچ گاه آقاي بروجردي از چاپ كتاب هاي آقاي طباطبايي جلوگيري نكردند.

اما به هر حال آقاي بروجردي آنجا كه تمايل نداشتند از اقدام يا انتشاري جلوگيري مي كرند.

اقتدار گرايي در اداره حوزه بود ، چرا كه در شرايط خاص آن دوران شكافي به وجود مي آمد ، از سوي افراد و گروه هاي مختلف سوء استفاده مي شد و نفوذ در حوزه صورت مي گرفت . اين واقعيت را بايد پذيرفت كه آقاي بروجردي براي حفظ حوزه اينگونه رفتار مي كردند.

شما برخورد آقاي بروجردي با مخالفانشان را چگونه تفسير مي كنيد؟

ايشان اهل مماشات با مخالف خودش بود و او را زمين نمي زد يا حذف اش نمي كرد . به عنوان مثال ، آقاي گلپايگاني براي بنده نقل كردند كه كنار آقاي بروجردي نشسته بودم  ، نامه اي از شهري آمد و نوشته شده بود كه فلان آقا عليه شما در بالاي منبر بدگويي مي كند اجازه مي دهيد با ايشان برخورد كنيم؟! آقاي بروجردي ناراحت شد و گفت : مي دانم كه ايشان به من بد مي گويد ، مردم را از من منصرف مي كند چه كار كنم؟ او به اين شهر و حوزه آن خدمت مي كند . مردم به حساب توهين به من به او پول نمي دهند . من به تجار سپرده ام به او پول دهند و نگويند كه از من است.

همچنين پدر من نقل ميكرد كه يكي از تجار اطراف مسجد هدايت آمد و گفت كه مبلغ 3 هزار تومان به آقاي آسيد محمود طالقاني دادم . يك عده كه كنار آقاي بروجردي نشسته بودند ، به ايشان رساندند كه آقاي طالقاني سياسي است و… آقاي بروجردي به آن مرد گفت كه آقاي طالقاني آنجا چه كار مي كند ؟ او گفت كه ايشان سه وعده در روز نماز مي خواند . تفسير و عقايد مي گويد و براي جوانان و زنان كلاس مي گذارد و … ايشان سپس رو كرد به آن افراد كه در اطرافشان بودند و گفت : يك روحاني ، يك امام جماعت در تهران ديگر بايد چه كاري انجام دهد. بعد رو كرد به آن فرد و گفت : اين سه هزار توماني كه دادي ، قبول است . بقيه اش را هم به ايشان بده . پس از اين هم اگر وجوهاتي داشتي و به ايشان دادي ، از نظر من قبول است.
با اينكه يكي از بزرگان حوزه كه الان مرحوم شده اند، از آقاي بروجردي خوشش نمي آمد و دائم عليه ايشان بدگويي مي كرد . يك روز آقاي حائري آمدند پيش آقاي بروجردي و گفتند كه آمدم با شما دعوا كنم. معنا ندارد كه شما مرجع بزرگ حوزه باشيد و طلبكاران عبا از دوش فلاني بردارند. آقاي بروجردي عصباني شد و گفت : من با اين چكار كنم ؟ پول مي فرستم قبول نمي كند؟ سلام مي كنم جواب نمي دهد ؟ و …

آقاي حائري به ايشان مي گويد كه پول را به اسم خودتان ندهيد. در همان حين آقاي بروجردي 4 هزار تومان به آقاي حائري مي دهد و مي گويد هر طور كه صلاح مي داني ، به او بده . از اين به بعد هم هر ماه مبلغ هزار تومان ازحاج محمد حسن احسن –دفتر دار آقاي بروجردي- بگيريد و به همان شيوه به او دهيد. البته اواخر عمر ايشان نسبت به آقاي بروجردي نظرش عوش شده بود. حتي با وجود اينكه روابط آقاي بروجردي با امام سرد شده بود. از راه عيال خودشان به عيال امام پول مي رساندند تا مشكل پيش نيايد . آقاي بروجردي بسيار در برابر مخالف تحمل مي كرد ، اما اگر مخالف مي آمد و در اساس و روش ايشان خللي ايجاد مي كرد، جلوگيري مي كرد.

اين روش و منش آقاي بروجردي در ميان شاگردان و حوزويان پذيرفته شده بود . پس چرا پس از رحلت ايشان كاملا فضاي سياسي _ آموزشي حوزه متفاوت با ايده هاي آقاي بروجردي شد ؛ ايشان از سياسي شدن حوزه جلوگيري مي كردند ، اما حوزه سياسي شد؛ آقاي بروجردي آنچنان كه بايسته بود از ظهور و بروز نوگرايي آموزش در حوزه حمايت نمي كرد ، اما پس از ايشان مدارس جديد همچون حقاني و موسسات جدا از حوزه همچون “در راه حق” رشد كرد

اينگونه نيست. آقاي بروجردي به دنبال آن بود كه شكست ها و حركت هاي سياسي دامان حوزه را نگيرد . و الا ايشان كارهاي زير بنايي براي تشكيل سازمان روحانيت انجام دادند . يكي از موارد به كارگيري اقتدارگرايي از سوي ايشان براي امر تبليغ بود. آقاي بروجردي تبليغ را در حوزه به صورت اساسي شكل داد . ايشان طلبه ها را وادار مي كرد كه در دهه اول محرم ، دهه آخر صفر و ماه رمضان به تبليغ بروند و در اقصي نقاط ايران پراكنده شوند. اين فرهنگ به گونه اي جا افتاد كه در اين ايام سال ، بودن طلبه در قم تعجب آور بود. حتي آنقدر اين مسئله عمق يافت كه افرادي در حد مرجعيت همچون آيت الله سيد محمد داماد، تبليغ و منبر رفتن را عيب نمي ديدند ، ايشان تربيت فضلا ،اساتيد و طلبه ها را شدت بخشيد و براي كار آموزي ، آنان را به تبليغ به ميان مردم مي فرستاد . مرحوم آقاي بروجردي توانست يك شبكه گسترده تبليغي بنا كند . به گونه اي كه پس از رحلت ايشان ، اين شبكه گسترده عامل انتقال پيام قم شد؛ به تمام مملكت ايران ، تلويزيون ، راديو و ساير رسانه ها كه در دست روحانيت نبود .از كجا مردم در قضاياي انجن هاي ايالتي و ولايتي و 15 خرداد قم حركت كردند و جوشيدند؟ اين شبكه بود كه كمك مي كرد . از سوي ديگر آقاي بروجردي همٌٍٍٍٍٍٍٍٍٍش را فقط منحصر به حوزه قم نكرد و به شهرستان ها اهتمام داشت. يكي از مشكلات امروز ، خالي شدن شهرستان ها از شخصيت هاي روحاني است. آقاي بروجردي اين مشكل ر ا اينگونه حل مي كرد : به علمايي كه در شهرستان ها هستند ، اختيار مي داد؛ عمده در مسائل مالي و وجوهات . همجنين شخصيت هايي كه ديگر در حوزه قم تاثيري نداشتند ، يا اگر داشتند ، ديگران مي توانستند خلاء نبودشان را پر كنند ، به شهرستان ها مي فرستادند.
لذا در زمان آقاي بروجردي ، علماي بزرگي كه حتي در حد مرجعيت بودند ،‌در شهرستان ها مقيم شدند. ايشان زماني كه افرادي براي دادن وجوهات به نزدشان مي آمدند ، پول را مستقيم نمي گرفتند و آنها را به علما و وكلاي خود ارجاع مي دادند. نمونه ديگري از اين مسائل كه شخصيت ها در شهرستان ها ساخته مي شدند كه پس از انقلاب بيكران از وجودشان استفاده شد، نقل مي كنم.

روزي يكي از تجار ملاير در زماني كه آقاي بروجردي از سوي آسيد ابوالحسن اصفهاني احتياط ها به ايشان ارجاع داده شد و در بروجرد بود ، نزد ايشان مي رود تا مبلغ 70 هزار تومان وجوهات را تقديم كند.آقاي بروجردي به ايشان مي گويد كه شما اين وجوهات را براي من آورديد ، پس آقاياني كه در ملاير طلبه و حوزه دارند و مشغول هستند ، چه كار كننند؟! گفته بود كه آقا من مقلد شما هستم ، شما پول را بگيريد ، به آنها بدهيد . آقاي بروجردي گفته بود نه ؛ اين درست نيست. من وجوهات شما را قبول كردم . اما برويد به ملاير و به آقايان فلاني و فلاني اين مبلغ را بدهيد . آنگاه آن بازاري گفته بود: پس مي برم و مي گويم حضرت آيت الله مرحمت كرده اند. بعد آقاي بروجردي مي گويد : نه، اسم من نباشد . گفت :چرا آقا؟ افتخار مي كنند كه پول شما را بگيرند . آقاي بروجردي فرموده بودند: اگر پول را از طرف من به آنها بدهيد ، انها نسبت به من ممنون مي شوند . من مي خواهم بدون اسم من اين پول را به آنها بدهيد تا احساس كنند در شهري كه در حال فعاليت هستند ، مردم نسبت به آنها قدردان هستند و اينها را لنگ نمي گذارند . آقاي بروجردي نه تنها در قم و شهرستان هاي بزرگ ، بلكه نسبت به يك آخوند روستا هم اين ملاحظات را داشتند . فردي از روستا 23 تومان وجوهات براي آقاي بروجردي مي آورد . مرحوم آقاي بروجردي به او گفته بود روحاني شما در روستا كيست؟ گفت آشيخ حسن. ايشان با همين تعبير گفته بود عجب؛ آشيخ حسن خودمان ، حالش چه طور است ؟! حال  ، اين روحاني را هم نمي شناختند ، از فعاليت هايش هم پرسيدند . سپس آقاي بروجردي پول را گرفته بودند و مبلغي هم روي آن گذاشته و گفته بودند اين را به آشيخ حسن بدهيد و از طرف من سلام هم برسانيد و بگوييد ما دلمان برايش تنگ مي شود  ، اينجا مي آيد ، يك سري هم به ما بزند. اين كار باعث مي شد تا در نزد مردم روستا جايگاه آشيخ حسن بالا رود. اين سازماندهي اي بود كه آقاي بروجردي در سرتاسر كشور به راه انداخت كه از مسائل مالي آغاز مي شد . اين مسئله باعث شد تا روحانيت و مرجعيت در هر شهر و روستايي پايگاه داشته باشد. لذا ندايي كه از قم بر مي خيزد، در سراسر ايران لبيك گو پيدا مي كند و مردم هم به آن مي پيوندند . آقاي بروجردي نمي توانست از اين ابزار استفاده كند ، چرا كه خود مؤسس و بنيانگذارش بود و در حال پايه گذاري و هنوز سازمان روحانيت به كمال نرسيده بود كه پس از رحلت آقاي بروجردي ، اين مسئله مورد بهره برداري قرار گرفت.

اما ايشان اگرچه سازمان روحانيت را تشكيل دادند ، اما مصداق مديريت و رهبري مشخص آن را پس از خود براي اين سازمان تربيت و معرفي نكرد. اينگونه بود كه برخي فعاليت ها پس از آقاي بروجردي با آراي نظري و رفتاري ايشان هماهنگ نبود.

در سازمان روحانيت شيعه جانشيني و تعيين فرد ، قاعده نيست . حتي اگر مرجعي به اين امر مبادرت ورزد ، در نزد شيعيان زياد جالب نيست . البته گاهي برخي مراجع براي نشان دادن افراد شاخص در زمان حيات خود ، به آنان ارجاع ” احتياط” مي دادند ؛‌همان طور كه آسيد ابوالحسن اصفهاني به آقاي بروجردي ارجاع داد. بايد مرجعيت شيعي در اثر يك انتخاب طبيعي بروز كند. خود آقاي بروجردي هم اينگونه انتخاب شد . آزادي و حريت در شيعه حكم فرماست و لذا به طور طبيعي شاگردان وارد عرصه مي شوند لذا اكثر اوقات ، وحدت مرجعيت از بين مي رود. فقط در چندين سال پس از فوت شيخ طوسي ، به دليل قدرت علمي ايشان فقهاي بعدي تابع ايشان بودند. اگر آقاي بروجردي فردي را تعيين مي كردند ، اين خلاف نظام مرجعيت شيعي است.

اما مرحوم بروجردي همان طور كه شما فرموديد . بسيار وسواس داشتند كه حوزه به عنوان شاخص يك تفكر و حركت سياسي شناخته نشود تا پيامد هاي آن دامان مرجعيت و حوزه را نگيرد . آيا نبايد ايشان براي اين دغدغه برنامه ريزي مي كردند؟

آقاي بروجردي متعهد است به وظيفه خودش در زمان خودش ؛ بيشتر از اين متعهد نيست . مرجع  به آن مسير و راهي كه حجت مي داند ،‌عمل مي كند؛ پس از او چه مي شود ، در دستان او نيست. اين وظيفه آقاي بروجردي نبوده كه راه و روش خودش را پس از رحلت هم سرايت دهد . از سوي ديگراگر شرايط پس از رحلت ايشان رخ مي داد ،‌شما   از كجا مي گوييد كه آقاي بروجردي مرجعي بود كه شاه جرات نمي كرد حركتي بر خلاف نظر ايشان انجام دهد . به عنوان نمونه زماني كه مرحوم نكويي ، آقاي بروجردي را وصي كرده بود تا بيمارستاني ساخته شود ؛ البته شاه را هم وصي كرده بود ، پس از اتمام ساخت و خريد تجهيزات جلسه اي با حضور آقاي بروجردي برگزار مي شود و ايشان مي گويد تحقيق كنيد كه چه كسي مي تواند اين بيمارستان را اداره كند؛ ما كه نمي توانيم . سپس اداره اين بيمارستان به “سازمان خيريه شاهنشاهي خدمات اجتماعي” محول مي شود. رئيس اين سازمان “اشرف پهلوي” بود . او مي خواست در سالروز كشف حجاب رضاخان ، بي حجاب با حضور دختران بي حجاب دبيرستاني اين بيمارستان را افتتاح كند . با وجود انتشار اين خبر در روزنامه ها آقاي بروجردي بلافاصله مي گويد حق ندارد بيايد و روزنامه ها هم براي پنهان كردن اين مسئله اعلام كردند. اشرف به دليل كسالت به قم نرفت . شاه در دست آقاي بروجردي همچون موم بود. ايشان در تمامي مسائل وارد نمي شدند  ، اما جاهايي كه به مذهعب شيعه باز مي گشت ، با اقتدار وارد مي شدند به هر حال پس از فوت آقاي بروجردي شرايط تغيير كرد . شاه به خيال خودش مي خواست نفس راحتي بكشد . پس از رحلت آقاي بروجردي ، حوزه نسبت به نظرات آقاي بروجردي گريزپا نشده بود، بلكه حوادث سياسي پس از ايشان؛ جان گرفتن شاه به دليل فوت آقاي بروجردي ، حمايت شديد آمريكايي ها و آغاز فعاليت هاي ضد مذهبي او و ناديده گرفتن روحانيت ، بستر فعاليت هاي جديد حوزويان را فراهم كرد. در اين موقع نه تنها امام بلكه آقايان گلپايگاني ، شريعتمداري و حتي آقاي خوانساري در تهران هم اعتراض كردند. تنها ايران معترض نبود. در نجف هم آقايان حكيم و خويي موضع گرفتند . اگر اين حركت در زمان آقاي بروجردي اتفاق افتاده بود، از كجا معلوم  كه ايشان سكوت مي كرد؟!

آقاي بروجردي سكوت نمي كرد، اما آيا هدف براندازي رژيم و تشكيل حكومت اسلامي با منش ايشان هماهنگ بود؟

در ابتداي قصه اعتراض ها ، تشكيل حكومت اسلامي هدف نشده بود. اما پس از اينكه حكومت پهلوي به اقتدارگرايي تند ، روي آورد ، آنگاه امام حكومت اسلامي را مطرح كردند.
سوال: چرا آقاي بروجردي مي فرمودند كه شاه باشد اما اسلامي باشد؟ آيا مدافع سلطنت مشروطه بودند؟

ببينيد ؛ مرحوم آيت الله آسيد ابوالحسن اصفهاني سخت با جمهوريت رضاخان مخالف بود. حتي علماي ديگر هم  مخالفت كردند و اين مخالفت را در بدو حركت رضا خان در مسئله جمهوريت مطرح كردند. علما فارغ از مصداق سلطنت ، به اين مي انديشيدند كه اگر ايران از سلطنت به جمهوري بازگردد ، انتخابات مطرح مي شود. حزب توده در ايران مي تواند با پول ، قدرت و سابقه تاريخي نيروهاي چپ و حمايت شوروي ، در انتخابات رخنه كند و نتيجه انتخابات ، حضور نيروهاي چپي خواهد بود؛ همان كاري كه در اروپاي شرقي انجام شد. لذا آنان به دنبال حكومتي بودند كه ثبات داشته باشد و اين ثبات را در سلطنت مي ديدند. اما اصلا سلطنت رضاخان مورد نظر آنان نبود. آقاي بروجردي هم اينگونه فكر مي كرد. آقاي بروجردي معتقد بود كه به دليل حضور قدرتمند توده اي ها در ايران كه حتي جبهه ملي هم نمي توانست با آنها مقابله كند ،‌در وضع موجود ، شيعه لطمه مي خورد. از سوي ديگر در زمان قيام امام، فضا براي روحانيت از نظر تبليغي در برابر نيروهاي چپ مهيا بود . ما افرادي مثل آشيخ بهاءالدين محلاتي داشتيم كه وقتي حركت مي كرد ، جنوب كشور با او همراه مي شد. اصلا انقلاب اسلامي بر اساس بستر فراهم شده از سوي آقاي بروجردي بنيان گرفت.

پس از نظر شما آقاي بروجردي به ولايت فقيه معتقد بودند؛ البته برخي از آقايان همچون منتظري ، مرحوم فاضل لنكراني ، و نوري همداني هم هر كدام به نحوي بر اين نكته باور دارند؟ آيا انديشه فقهي ايشان بر اين اساس است؟ آيا اگر فضاي مهيا بود‌، آقاي بروجردي به تشكيل حكومت اسلامي اقدام مي كردند؟

ايشان قائل به ولايت فقيه بودند و حتي در جهاتي هم اعمال مي كردند؛ اما درباره حد و حدود ولايت فقيه از منظر ايشان اطلاعي ندارم. اما يك رويداد تاريخي در زمان حيات ايشان اتفاق افتاد كه آقاي بروجردي پاسخ سوال شما را داده اند: مرحوم آشيخ عباسعلي اسلامي با جمعي براي اعتراض به يك اقدام غير مذهبي شاه با سر و صدا خدمت آقاي بروجردي مي رسند و از ايشان مي خواهند حركتي انجام دهند و حتي مي گويند اگر شما (آقاي بروجردي) حركت كنيد ، تمام مردم در پشت شما حركت مي كنند . حكومت تشكيل دهيد . مرحوم آقاي سلطاني براي بنده اين رويداد را نقل مي كردند . مرحوم آقاي بروجردي به دقت به حرف هاي آنان گوش داد ، سپس گفتند : اگر قيام كنم ، دو حالت دارد ، يا مردم با من همراهي مي كنند يا همراهي نمي كنند . اگر همراهي نكردند ،‌كيان شيعه لطمه مي خورد . حال اگر همراهي كنند و ما حكومت را به دست آورديم ، با چه كساني مي خواهيم مملكت را اداره كنيم ؟! سپس آقاي بروجردي به يكي از آقايان آن جلسه اشاره مي كند و مي گويد : اين آقا اگر مسلط شد ، شما اطمينان داريد كه ايشان از “علم” بهتر خواهد شد ؟! بعد گفته بودند : ما كساني نداريم كه توانايي مديريت كشور را داشته باشند . آقاي اسلامي ! اگر ما تشكيل حكومت داديم ، مردم توقعشان از ما بيشتر از حكومت شاه خواهد بود و حكومت عدل امير المؤمنين ( ع ) را از ما تقاضا خواهند كرد . حال اگر بخواهيم اين عدالت را اجرا كنيم ، با كدام مديران مي توانيم؟! چگونه اجرايي شود؟! سپس ادامه داده بودند :آقاي اسلامي ! اكنون جهان دو قطبي است ؛ امريكا و شوروي  . منافع اين دو در تضاد است . ما يا مستقل نسبت به اين دو خواهيم بود ، يا وابسته . اگر نتوانيم استقلال خود را حفظ كنيم ، يا بايد به چپ نزديك شويم يا به راست . بر اساس عقايدمان مطمئنا نمي توانيم به شوروي نزديك شويم ، پس به آمريكا نزديك خواهيم شد و بايد به منافع او تن دهيم . آقاي اسلامي ! شما مي پذيريد كه مرجعيت شيعه حافظ منافع آمريكا شود و بر اساس مقصود او حركت كند؟! حال اگر استقالا خود را حفظ كرديم . اگر افراد حوزوي كه امروز بسيار خوب هستند ، در اجرا بد عمل كردند ، به حساب روحانيت و مرجعيت نوشته نمي شود؟ لذا مردم نسبت به دين مسئله پيدا مي كنند . شما از اين نگاه آقاي بروجردي چه برداشتي مي كنيد؟! ببينيد ، تازه آقاي بروجردي ، آن افراد و حامياني كه امام داشتند ، ايشان نداشتند.

سوال: نكته ديگري كه در زندگي آيت الله بروجردي سوال برانگيز است؛ به مبحث تقريب مذاهب اسلامي باز مي گردد . ايشان به عزاداري سنتي شيعي و برخي علقه هاي شيعيان بسيار وفادار بودند و حتي مي گويند روزگاري چشم ايشان بسيار كم سو شده بود و درد مي كرد. آيت الله بروجردي درمراسم “خرٌه مالي ” (مراسمي در روز عاشورا كه لرستاني ها تربت كربلا را با گلاب به صورت گل در مي آورند و تمام بدن خويش را به نشانه عزاداري گل آلود مي كنند) مقداري از گل متبرك به خاك كربلا را بر چشم خود مي زنند و از آن روز تا پايان عمر به راحتي مي توانستند ببينندو مطالعه كنند و هيچ گاه به عينك نيازمند نشدند . از ديگر سو از ايشان نقل مي شود كه در برابر اهانت به خلفا و سجده در كنار قبور ائمه (ع) واكنش شديد نشان مي دادند و با علماي سني الازهر روابط صميمانه داشتند . آقاي منتظري در خاطرات خود مي گويد ايشان در برابر كتابي كه فقه را به صورت شعر در آورده و در بخشي از آن به خلفاء اهانت شده بود، خواستار اصلاح آن كتاب مي شود و آن را كتاب “ضالّه ” مي نامند و يا در جايي ديگر آقاي بروجردي در برابر سجده يك روحاني در برابر قبر مطهرا مام رضا (ع) معترض  مي شوند و آن كار را شرك مي نامند . حتي ايشان در برابر سخنراني علامه اميني (صاحب الغدير) عليه اهل تسنن در اصفهان واكنش نشان مي دهد. همچنين آقاي واعظ زاده خراساني ، از شاگردان مرحوم بروجردي نقل مي كنند كه در جلسه اي ايشان فرموده بودند: امروز مسلمين نياز ندارند كه بدانند كي خليفه بود و كي نبود! آنچه نياز امروز مسلمانان است . اين است كه بدانند : از چه ماخذي احكام گرفته مي شود. ( چشم و چراغ مرجعيت ، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ،1379 ، ص221) شما اين دوسويي رفتار آيت الله بروجردي را چگونه تفسير و تحليل مي كنيد؟

متاسفانه از سخنان مرحوم آقاي بروجردي تلقي هاي نادرستي شده است . تقريب مورد نظر ايشان اين نبود كه اساس شيعه را كنار بگذاريم . از نظر ايشان شيعه مكتبي است كه اصل اسلام است. حتي در آن دوره مرحوم بديع الزمان فروزانفر مدعي شده بود كه بر اساس تحقيقات ،‌شيعه در زمان امام جعفر صادق(ع) شكل گرفته است . روزي كه او خدمت آقاي بروجردي مي رسد ، ايشان برافروخته مي شنوند و خطاب به مرحوم فروزانفر مي گويند : من از شما تعجب مي كنم شما چرا اين حرف را مي زندي؟! اگر شما مي خواهيد ، زمان پيدايش شيعه را درك كنيد ،‌به حديث “يوم الدار” رجوع كنيد . شيعه در زمان پيغمبر ، از بدو رسالت ايشان شكل گرفته است . در اين مبحث بايد به يك مسئله توجه كرد كه يك مرجع و رهبر مذهبي در حد و شان آقاي بروجردي ، داراي جهان بيني اي بوده است كه هر مساله را از جهات مختلف مورد بررسي قرار دهد . ايشان معتقد بود كه شيعه همان چيزي است كه پيامبر (ص) آورده است. بنابراين ما نمي توانيم از مباني خود دست برداريم ؛ از اهل بيت (ع) كوتاه نمي آييم . چرا كه هويت ماست . حتي معتقد بودند كه بايد اين بحث كلامي – امامت و ولايت – مطرح باشد. ايشان دستور دادند كه بخش حديث ثقلين و غدير كتاب “عبقات الانوار” چاپ شود. لذا اين ادعا كه بحث خلافت و امامت مربوط به بحث گذشته است ،‌درست تفهيم نشده است.

يعني شما معتقديد كه اين سخن :” امروز مسلمين نياز ندارند كه بدانند كي خليفه بود و كي نبود! ” از سوي آقاي بروجردي بيان نشده است؟

كسي كه داراي اين خصوصيات ويژه كه نقل خواهم كرد، است ، نمي تواند اين مطلب را گفته باشد. اگر بحث امامت مربوط به گذشته بود،‌چگونه ايشان كتاب عبقات الانوار مير حامد حسين هندي را چاپ كردند؛ هم حديث غدير و هم حديث ثقلين . حتي ايشان در درس اظهار تاسف مي كردند كه در علم كلام آثاري مثل آن كتاب ديگر عرضه نمي شود . يك نمونه از تعصب ايشان روي تشيع اين بود كه سعود بن عبد العزيز ، پادشاه سعودي به ايران آمد و خواستار ملاقات با ايشان شد. اما به هيچ وجه آقاي بروجردي نپذيرفت. بالاخره يك عده اي به ايشان گفتند كه شما در بحث تقريب مذاهب اسلامي  در حال فعاليت هستيد و حج در دستان آل سعود است . چه اشكالي دارد، حالا او بيايد و با شما ملاقات كند؟! ايشان در نهايت درد دل خود را گفته بود :‌ پادشاه سعودي اگربه قم بيايد ، به ديدن من مي آيد ، اما به زيارت حضرت فاطمه معصومه (س) نمي رود . اين هتك فاطمه معصومه (س) است . نمي شود من مرجع شيعه در قم باشم ،‌اما او به واسطه من ، امامزاده واجب التعظيمي مثل حضرت معصومه ( س ) را هتك كند. يك پادشاه قم بيايد ، حرم نرود،‌ اين هتك حرم اهل بيت(ع) است. اين صلابت آقاي بروجردي را در اين قسمت ببينيد . البته بعدا اين مسئله را به گونه اي ديگر جبران كردند. ايشان هداياي پادشاه سعودي به جز قرآن و پرده كعبه  را نپذيرفتند و بقيه را بازگرداندند و گفتند كه من از سلاطين هديه قبول نمي كنم. يك حديثي هم از امام صادق (ع) به او هديه دادند كه متضمن خيلي از احكام حج بود و خبر اين هديه هم در روزنامه هاي سعودي منتشر شد و سر و صدايي كرد. فردي كه اين چنين نسبت به تشيع و نه تنها نسبت به امير المؤمنين (ع) و سيد الشهداء(ع) ، بلكه فاطمه معصومه (س) اينقدر تعصب دارد،‌  نمي تواند بگويد كه بحث امات كهنه شده است.

اساس نظر ايشان در بحث تقريب مذاهب اسلامي و مطالبي از اين قبيل چه بود؟

آيت الله بروجردي در بحث تقريب بر اساس يك مبناي نظري عمل مي كردند كه اين مبنا بايد مورد توجه قرار گيرد . ايشان عقيده داشتند شيعه بايد در متن جامعه اسلامي باشد و مطرح هم باشد؛ نه به صورت يك گروه خاص فكري جدا از مجموعه مسلمانان عمل كند و استناد مي كردند كه ائمه ما به رغم همه ناراحتي ها و فشار ها از متن جامعه اسلامي و مركزيت اسلامي كه آن روز مدينه بود، بيرون نرفتند . امام مجتبي ( ع) در مسجد شنيدن بدگويي از پدر بزرگوارشان را تحمل مي كردند، ولي در مدينه باقي ماندند؛‌همين طور امام سجاد(ع) و امام صادق (ع) اينها خيلي راحت مي توانستند به گوشه اي از سرزمين اسلامي كه طرفدار آنان بودند،‌مانند يمن بروند و جداي از بقيه زندگي كنند و تعاليم خود را نشر دهند . اما چرا نرفتند؟! آنها در مركزيت جامعه اسلامي ماندند. ما هم به تبعيت از آنان بايد در متن جامعه اسلامي باشيم و مطرح بمانيم . براي اين منظور بايد روابط خود را با ديگر مذاهب تعريف كنيم . مرحوم آقاي بروجردي در اين مقام مي فرمودند: ائمه طاهرين (ع) داراي سه شان هستند:

شان اول امامت و ولايت است كه اين بحث ، بحثي است كلامي و ما بايد در اين مسير حركت كنيم . چون اين بحث اثبات هويت ما و بلكه هويت اسلام است.

شان دوم اعتبار قول و حجيت نظر ائمه است كه به موجب حديث ثقلين(اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا من بعدي ) … و امثال آن ثابت است . اين حديث در بين عامه به صورت متواتر نقل شده است و از نظر بزرگان حديثي عامه ،‌مورد قبول است . بنابراين اگر اهل تسنن ،‌امامت ائمه را نپذيرند؛‌به هر دليل مسئله حجيت قول مبناي گفت و گوي ما با آنهاست؛ يعني در مسئله اي كه مورد قبول آنها نيز هست . در اين بحث ، بحث اصولي است.

شان سوم اعتبار نقل سنت نبوي به وسيله آنهاست . سنت پيامبر از نظر اهل تسنن حجت است و ائمه ما بر اساس بسياري از روايات كه نزد ماست ، فرموده اند كه هر چه ما مي گوييم از پيامبر است . اهل تسنن نيز خود سنت پيامبر را از طرق خود نقل مي كنند . آقاي بروحردي مي فرمودند ، نقل ائمه از سنت نبوي نقل ثقه است . زيرا در هيچ كتاب رجالي اهل تسنن ، اهل بيت رمي به ضعف در نقل نشده اند . پس خبر آنها براي اين افراد حجت است . از سوي ديگر ايشان مي فرمودند : نقل اهل تسنن از سنت نبوي در اثر منع كتابت و تدوين حديث و يا از بين بردن نوشته ، به وسيله خلفاي اول و دوم كه خود ايشان در مقدمه جامع احاديث الشيعه ذكر فرمودند ، نقل از حفظ و سينه به سينه  آن هم توسط پنج نسل حديثي است . زيرا اين منع تنها در زمان عمر بي عبد العزيز در سال 102 هجري برداشته شد و قبل از150 هجري هيچ جامع حديثي در اهل تسنن تدوين نشده است و مدت 150 سال مساوي با پنج نسل از ناقلين ( متوسط عمرهر ناقل 30 سال) است و نقل سينه به سينه به وسيله پنج نسل احتمال خطاو فراموشي را افزايش مي دهد. لذا احاديث اهل تسنن در احكام بسيار محدود است . در حالي كه در ميان ائمه ما كتاب علي (ع) در دست بوده است كه بر اساس روايات ما ، املاء پيامبر (ص) و كتابت علي بن ابي طالب ( ع) است ؛‌يعني نقل هستند و مكتوب . بنابراين نقل ائمه از سنت نبوي از اطمينان و استحكام بيشتر در نظر آنان بايد برخوردار باشد كه اين بحث ، بحث رجالي است . اهل تسنن اگر شان اول را نپذيرند ، ناگزير از پذيرفتن شان دوم و سوم هستند و ما اگر نتوانيم در شان اول با آنها تعامل داشته باشيم ، در شان دوم و سوم اين تعامل ممكن است . لذا تقريب ايشان بر اساس محور اهل بيت (ع) است . و اين تفكر از جانب بزرگان اهل تسنن در زمان ايشان مثل مرحوم شيخ محمود شلتوت ، رئيس وقت جامع الازهر مصر كه بزرگ ترين مقام علمي تسنن در عصر خود بود، پذيرفته و آن فتواي معروف صادر شد. شيخ محمود شلتوت در فتواي خود اعلام كردند: عمل كردن به مذهب اماي اثني عشري در اصول و فروع مجزي است . آقاي بروجردي در بحث تقريب به چيزي دست يافت كه 1300 سال شيعه به دنبال آن بود ؛ رسمي شدن مذهب شيعه . البته در بحث تقريب  آقاي بروجردي ، آشيخ محمد تقي قمي بسيار نقش داشتند كه متاسفانه حقش هم بسيار ناديده گرفته شد . در بحث تقريب شيعه در الازهر احترام خاصي يافت و چندين كتاب اساسي شيعه از سوي آنان چاپ شد . حتي در آن زمان در قانون مدني مصر ، در بحث ارث به فقه شيعه مراجعه كردند و آن را بر فقه اهل تسنن ترجيح دادند. آقاي بروجردي در اين مسير ، با تندوري بي جا و ايجاد حساسيت براي اهل تسنن به شدت مخالف بود. ايشان به آن سخنران كه در اصفهان درباره كفرشيخين بحث كرده بود، گفت: ما به دنبال كاري هستيم كه 1300 سال شيعه به دنبال آن بوده است . تبرّي جزو مذهب شيعه است ، اما فرياد زدن در ملا عام لازم نيست . البته در آن زمان هم برخي بودند كه به دليل اين مواضع آقاي بروجردي به ايشان بد مي گفتند . برخي گفته بودند كه ايشان امام صادق ( ع) را در حد ابوحنيفه مي دانستند . آقاي بروجردي اين را نگفته است . ايشان يك وقت در درس فرموده بودند كاش اهل تسنن براي امام صادق (ع) مقامي در حد ابوحنيفه براي نقل سنت نبوي قائل بودند . ايشان به مقامات ائمه قائل بودند . ايشان فقط معتقد بودند كه نبايد فرياد بزنيم ، والا وقتي ما به بحث خلافت معتقديم ، كسي كه خلافت را از بين برده ، حكمش معلوم است. اما آيا بايد تعصب را در ميان آنان دامن زد؟!

يعني آقاي بروجردي خود به برخي رفتار ها كه صورت مي گرفت و ايشان مخالفت مي كردند، معتقد بودند؛ اما مي گفتند نبايد در ملا عام بيان كرد؟!

به هر حال تبرّي در شيعه ما وجود دارد و معتقديم كه زيارت عاشورا داراي سند است ، اما حال شما به بنده بگوييد كه اگر شما فردي كه دوست داشته باشيد، كسي كه به او ضربه مي زند را مي توانيد دوست داشته باشيد؟

سوال كننده: نمي توانيم دوست داشته باشيم ، اما ممكن است كه به او در ميان عموم توهين كنيم يا نه ؛ محترمانه به او خرده بگيريم.

در ميان خودمان حرفي مي زنيم ، اشكال ندارد. اما يك زماني يك تريبون جهاني است كه مذاهب ديگر هم آن را مي شنوند . آقاي بروجردي در درسش از محمد عبده تعريف و از تمجيد كردن عبده از امام علي (ع) ياد مي كرد. ما مي خواهيم تلاش كنيم تا معالم اهل بيت را در دنيا گسترش دهيم ، آيا با برخي نظرات مي توانيم اين كار را بكنيم ؟! اگر دوستي فردي را مي خواهيم جلب كنيم ، با توهين به پدرش مي توانيم به اين امر مبادرت بورزيم؟!

در بحث سجده برخي از شيعيان در برابر قبور ائمه كه نقل شده ايشان به شدت مخالفت مي كرده ، آيا به اين امر اعتقاد نداشتند؟

بحث مخالفت ايشان به اين دليل است كه وقتي يك شيعه اين عمل را انجام مي دهد و چند سني آن را ببينند،‌تلقي آنان چيست؟! همان تلقي كه وهابي ها مي كنند و مي گويند كه شما ائمه را  مي پرستيد ! ما بايد جلوي اين تلقي را بگيريم و نبايد به گونه اي رفتار بكنيم كه مشخص شود ، بهترين مظاهر توحيد در اختيار شيعه است. آقاي بروجردي كاملا به مباني امامت ملتزم بود و خودش را به عنوان مرجع شيعه ، مامور مي دانست كه اين مباني حفظ شود. اما ايشان به دنبال هم تقريب بود و برخي از اين رفتارها مخل اين مسئله بود حتي برخي از سني ها كه دانشگاهي بودند ،‌در عربستان به بنده گفتند كه اگر تقريب آقاي بروجردي ادامه پيدا مي كرد ،‌اين حركت طالباني به وجود نمي آمد .

اين بحث تقريب آقاي بروجردي تحت تاثير كدام مكتب يا استاتيد شكل گرفته بود؟‌ آيا ايشان تحت تاثير برخي نگرش هاي مرحوم درچه اي ، استادشان در اصفهان بودند؟

بنده نمي خواستم بحث آقاي درچه اي را مطرح بكنم . اما بايد گفت كه مرحوم آقاي بروجردي منتقد مرحوم درچه اي بووده است . ايشان مي گفت كه مرحوم درچه اي آدمي ملا بود، اما در بحث امامت و ولايت خوب كار نكرده بود.

اما به هر حال آقاي بروجردي متاثر از مكتب اصفهات بود و حتي خود ايشان گفته بودند : وقتي در اصفهان بودم در فقه و اصول مبنايي داشتم . مي خواستم بروم نجف و ببينم من در حوزه نجف و ديدن اساتيد آن تغيير مي كنم يا نه ؟ ولي بعد از آمدن به نجف و ديدن اساتيد بزرگ، تغيير در مبنايي كه برگزيده بودم ، پيدا نشد. ( دواني ، علي ، مفاخر اسلام، جلد دوازدهم ، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 100)

ايشان اين قصه را براي دست آخوند خراساني مي گويد و درباره مباني اصولي مي گويد ، نه فقه ، ايشان گفته بودند كه مرحوم آخوند  با همه مهارت و قدرت علمي فقط دو مبناي علمي مرا تغيير داد ، و الا مباني انتخاب شده من در علم اصول در اصفهان به حال خودش باقي ماند . تفكر مرحوم آقاي بروجردي بلندتر از فكر افرادي همچون آقاي درچه اي بود. خود ايشان اهل نظر بود و به مباحث به صورت ريشه اي نگاه مي كرد. ايشان در بحث تقريب هم اصلا اصطلاح وحدت را به كار نمي برند و تعبير تقريب مي كردند؛‌چه برسد به آنكه متاسفانه مثل برخي افراد اصول شيعه را كنار بزنند.

مي گويند عمامه آقاي بروجردي در ابتداي ورود به قم  مشكي نبود . سورمه اي بود . آيا اين نشان از آن ندارد كه ايشان حتي در عدم تقيد به لباس رسمي ، همچون برخي از اساتيدش در اصفهان بود كه آنان تا آخر عمر لباس روحانيت را نپوشيدند و كلاه بر سر مي گذاشتند؟

در بروجرد،‌عمامه سادات، مشكي مشكي نبود و نيلي مي زد. شايد به دليل مواد رنگرزي بود. اين مسئله به آن دليل بود.

سوال: يعني آقاي بروجردي را تحت تاثير چه مكتبي مي دانيد؟‌اصفهان ، نجف يا …؟

مرحوم آقاي بروجردي را اگر بخواهيم تحت تاثير مكتبي بدانيم ، بنده ايشان را وليد  و جامع دو مكتب اصفهان و نجف مي دانم؛ مكتب نجف يعني شيخ انصاري و مكتب اصفهان يعني وحيد بهبهاني . شايد تمايل آقاي بروجردي به مكتب اصفهان و مكتب وحيد بيشتر باشد ، اما اين تمايل بيشتر به سمت شخصيت هاي صدر مكتب است ؛‌ نه افرادي همچون مرحوم درچه اي . البته ايشان بزرگ است ، اما قابل مقايسه با آقاي بروجردي نيست. همچنين ايشان زياد تحت تاثير مرحوم آخوند بود ؛ به ويژه از منظر اخلاقي .از سوي ديگر  از جهانگير خان قشقايي و آخوند كاشاني – از اساتيد ايشان در اصفهان- بسيار ياد مي كرد ، بنده معتقدم كه تفكر آقاي بروجردي جامع و بسيار فراتر از زمان خودش بود. اكنون بهتر از آن زمان مي توان تفكر ايشان را درك كرد.

به همين دليل است كه برخي فتاوا از ايشان در آن دوران نقل مي شنود كه مثلا در پاسخ به آقاي محققي در مورد حجاب كامل نداشتن برخي زنان در مسجد هامبورگ مي گويند اشكال ندارد . يا برخي مي گويند ايشان در پاسخ به مرحوم شيخ محمد تقي قمي در مورد نجاست اهل كتاب مي فرمودند ، اشكالي ندارد . آيا به نوعي مي توان از نوگرايي در برخي فتاوي ايشان ياد كرد؟

نوگرايي نمي توان گفت ، بلكه ايشان به ريشه احكام فقهي مي پرداخت . ايشان به گونه اي ريشه اي برخورد مي كردند كه راه هايي باز مي شود. به عنوان مثال ، ايشان در رساله عمليه نوشته اند كه اهل كتاب نجس هستند ،‌اما آقاي محققي – نماينده آقاي بروجردي در مسجد هامبورگ- از ايشان نقل مي كرد كه به بنده گفتند پاك هستند . البته در جامعه ما به دليل ويژگي هايش نمي توان هر حرفي را زد . شايد مطرح نكردن برخي نظرات به اين دليل است.


منبع:

مجله شهروند 1387 فروردین شماره42

 نظر دهید »

نگاهي به دروس خارج حوزه در مصاحبه با آيت الله علوي طباطبايي بروجردي مدظله العالي

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

استاد باید بر اساس روشی که در ارائه بحث و تحقیق خود انتخاب می کند، همة همت و تلاش خود را به کارگیرد و با مطالعات بیشتر، نقّادی دقیق تر کلمات، اتخاذ مبانی عمیق تر، و میدان دادن به شاگرد برای اشکال، نقد و تشویق نقد و بهادادن به آن، بر کیفیت درس خود بیفزاید
 نگاهي به دروس خارج حوزه در مصاحبه با آيت الله علوي طباطبايي بروجردي مدظله العالي

 

نگاهي به دروس خارج حوزه

در مصاحبه با آيت الله علوي طباطبايي بروجردي

به عنوان يکي از اساتيد حوزه، به نظر شما مهم‌ترين ويژگي دروس خارج نسبت به دروس ديگر چيست؟

اساساً درس خارج، به معني بررسي تحقيقي آرا و اقوال ديگران و نقد آنها و اختيار رأي صحيح از ميان آراء و نظرات موجود يا ابداع يک نظريه جديد است؛ از اين رو با دروس سطح تفاوت زيادي دارد. در دروس سطح يک کتاب از ميان کتاب‌هاي تأليف شده توسط بزرگان فن که داراي شاخصة تدريسي است، انتخاب مي‌شود و به وسيلة يک استاد خاص تدريس مي‌شود و به‌طور کلي تدريس آن به شرح و توضيح موضوع هر مسئله، استدلال‌ها و نتيجه‌گيري‌ها، در محدودة مباني مؤلف کتاب منحصر مي‌شود و استاد بيش از شرح متن و توضيح حواشي وظيفه‌اي ندارد.


ولي در درس خارج بررسي‌ها و نقدها به مبناي يک نفر منحصر نمي‌شود، بلکه استاد بايد به بررسي و نقد آراي مختلف بپردازد و ارائة بحث به گونه‌اي باشد که شاگرد را با مباني مختلف آشنا کند و شيوة نقد و بررسي را در آرا به او بياموزد و با قرار دادن او در محور و مرکز بحث و به قول ما با آشنا کردن او با نقطة اشکال و محور اساسي بحث در مسئله و به عبارت ديگر با روشي که شاگرد بتواند خود را در محور بحث ببيند، طريق اختيار مبنا و حل اشکالات را به او بياموزد.


بنابراين، دروس سطح پاية رشد و کسب آمادگي لازم براي تحقيق و بررسي نهايي مسائل و به قول ما به اجتهاد و استنباط است.

البته در ميان کتابهاي سطح کتاب‌هايي نيز وجود دارد که از مباحث تحقيقي بسيار عميقي برخوردار است و با موشکافي فوق‌العاده به بحث مي‌پردازد؛ مانند تأليفات شيخ انصاري يا مرحوم آخوند که گفته مي‌شود کفايه خلاصة درس خارج آخوند است.

بايد توجه نمود که معيارهاي مطرح شده، تنها در خارج اصول و فقه مطرح نيست، بلکه اصولاً درس خارج، چه در تفسير، فلسفه، رجال و يا کلام به همين شيوه است؛ هر چند متأسفانه در اين فنون در خارج، بحث کمتري وجود دارد و نوعاً در سطوح تدريس مي‌شود، ولي در گذشته، مرحلة نهايي همة اين علوم و فنون طي مرحلة خارج بوده است واستاد ملزم بود در مسائل يک رأي را انتخاب کند و جدا از نظرها و استدلالات صاحبان فکر در هر فن، خود نظر بدهد و استدلال کند که اين خود موجب پويايي و تکامل علوم مي‌شود. در حال حاضر، اين پويايي تنها در فقه و اصول مشاهده مي‌شود.


مهم‌ترين شاخصه‌هاي دروس خارج حوزه چيست؟

مهم‌ترين شاخصه‌ها در دروس خارج باز بودن ميدان براي عرضة تفکرات جديد، انتخاب روش و راه روشن در شيوة استنباط و اجتهاد و به عبارت ديگر، باز بودن عرصه براي آن كه شاگرد از ميان روش ها و سليقه هاي مختلف در كيفيت اخذ مبنا  آنچه با نظر خود موافق‌تر مي‌بيند، انتخاب کند.
از طرفي امکان اين گه شاگرد استنباط‌ها و استخراج‌هاي خود يا روش کار خود را با روش‌کار استاد مقايسه کند و نقاط مثبت را بگيرد و نقاط منفي را کنار بگذارد، در درس‌هاي خارج وجود دارد.

از آنجا که استاد در بحث خارج به حدود خاصي منحصر نيست و در محدودة تفکر خاصي قرار ندارد، طبعاً در مسائل و مباحثي که سلسله وار دنبال مي‌شود، ‌آرا و انظار را بررسي مي‌کند، بهترين آنها را برمي‌گزيند و گاهي هيچ يک از آنها از موافق با فکر خود نمي‌يابد و ناگزير از عرضة تفکر تازه‌اي است، ولي به هر حال بايد انتخاب کند و با دقت هم انتخاب کند و در اين انتخاب  به دفاع از نظرية خود بپردازد. هم در برابر گذشتگان و اساطين فن که بسياري از مباني آنها سال‌ها بر دنياي علم حکومت کرده است و هم در برابر شاگردان فهيم ودقيق و اهل کار که با مراجعه به کتب و دريافت افکار گوناگون يا با تکيه بر خلاقيت ذهن و فکر خود، به استاد هجوم مي آورند و گاه ممکن است روزها استاد را از پيشرفت در درس باز دارند؛ چنان که بسيار اتفاق افتاده است.

بعضي از اساتيد بزرگوار ما نقل مي‌کردند که مرحوم حاج ميرسيدعلي يثربي در درس محقق عراقي گاهي روزها بحث ايشان را با اشکالات قوي خود معطل مي‌گذاشت، به طوريكه بنا به نقل مرحوم آقا ضياء الدين عراقي، پس از مراجعت ايشان از نجف، ايشان تأسف مي‌خورد و اظهار مي‌کرد که من از اشکالات ايشان بهره‌ مي‌بردم يا فرموده بود: «استفادة من از او کمتر از استفادة او از من نبود».

اين ايرادات و اشکال‌ها نظرية انتخابي را محکم‌تر، دقيق‌تر و استوارتر مي‌کند و اشکالات آن را مي‌زدايد و به صورت تفکري عميق، دقيق و تازه در عرصة علم مطرح مي‌کند.

بنابراين، استاد در درس خارج تا اندازه‌اي که خلاقيت فکري او اقتضا مي‌کند، به دور از هرگونه محدوديت، مي‌تواند پيش برود و اين مسئله علم را به پيش مي‌برد. اين شاخصه‌اي است که در محيط‌هاي غيرحوزوي وجود ندارد.

براي مثال در اصول که اساس آن جست‌و جو براي يافتن ادله و حجت‌هايي است که در مقام استدلال در فقه به کار آيد و در استنباط مفيد واقع شود، محور بحث سيرة نبي (ص) قول معصوم (ع) فعل و تقرير آن بزرگواران، اجماع، شهرت و سيره و … از اموري است که قابليت کاشف از قول، فعل و رأي معصوم (ع) را دارد، ما امکان تحقيق و تعميق زيادي داريم و مي توانيم بر اساس شناخت ادله و تبيين حدود آنها، به يک سري مباني بسيار کارآمد و مؤثر دست يابيم تا در استنباط بسياري از احکام، به خصوص در مسائل مستحدثة متنوعي که امروز با آن مواجهيم،کارآيي داشته باشد.

بستر همة اين مسائل بحث‌هاي خارج اصول است هم‌چنين در فقه، ريشه يابي ادله و کشف کيفيت صدور حديث و آگاهي از جهات اجتماعي حاکم در زمان صدور و وقوف بر آراي حاکم در ميان اهل سنت و جماعت در زمان راوي حديث و اموريکه ممکن است در سؤال راوي از اين حيث دخيل باشد، مي تواند ما را با روح احکام آشنا کند و طبعاً به کشف دقيق‌تر مباني شرعي بينجامد که اين دقت نظرها در استنباط احکام بسيار مؤثر است و در برخورد با مسائل تازه به ما ياري مي‌رساند که اين هم از امتيازات موشکافي در مباحث فقهي است که بستر آن در درس خارج است؛ از اين رو مي‌بينيم که مباحث فقهي و اصولي ما در دوره‌هاي اخير پويايي بسيار داشته و مباني بسيار تازه و محکمي از اساطين اين دو علم صادر شده که به تعميق و تکامل تفکر اصولي و فقهي در حوزه‌هاي علمي انجاميده است. در ديگر علوم مانند فلسفه، کلام، رجال، تفسير و امثال آن که تدريس آنها در اين سطوح در حوزه‌ها شايع نبوده است، شاهد پويايي و تکامل کمتري هستيم.

در مورد انتخاب روش در شيوه‌هاي استنباط، باز در بستر دروس خارج توانمندي‌هاي فوق‌العاده‌اي وجود دارد که هم در تکامل اين علوم نقش دارد و هم در مهارت طالب علم. براي مثال در عصر خود ما، مرحوم آقاي بروجردي روش خاصي در فقه ابداع نمودند که تکيه بر آراي قدماي اصحاب که از نظر زماني به عصر ائمه نزديک‌اند و شهرت فتوايي در ميان آنها مي‌تواند نشان‌دهندة شهرت فتوايي در ميان اصحاب ائمه باشد و شهرت يک حکم در بين اصحاب ائمه مي‌تواند، بيانگر صحت فتوا و مطابقت آن با رأي امام باشد، زيرا شهرت مزبور در منظر امام بوده و هيچ‌گونه ردعي از آن براي ما ثابت نشده است. براي مثال مرحوم صدوق که از نظر ايشان در طبقه دهم قرار دارد، با اصحاب امام حسن عسکري (ع) که از طبقة هفتم واقع مي‌شوند تنها دو طبقه فاصله دارد. بنابريان، شهرت فتوايي در ميان فقهاي هم عصر صدوق مي‌تواند به تلقي حکم از اصحاب آن حضرت مستند باشد.

پس در استنباط احکام اطلاع و وقوف بر اقوال فقها به خصوص قدما، موضوع اثر مي‌شود. بنابراين به تتبع اقوال و آرا نياز است و بدون آن استنباط ممکن نيست. 

در نقطة مقابل فقه مرحوم آقاي خويي يک فقه مبتني بر آراي اصولي است و کمترين اثري را بر آراء و اقوال قدما مترتب نمي‌کند و اساساً شهرت فتوايي، نه موضوع ادلة حجيت است و نه ضعف سند را جبران مي کند. اعراض اصحاب از قدما هم موهن نيست. اين يک شيوة کاملاً متفاوت با شيوة قبلي است و به قول ما «و بينهما متوسطات». تنها در دروس خارج فقه است که طالب علم مي‌تواند بر اساس مطالعات و بررسي‌هاي خود، به يکي از اين شيوه‌ها در طريق استنباط‌ جزم يابد، و طبعاً کيفيت ارائه استاد نيز تأثيرگذار است و مي‌تواند سازندة تفکر استنباطي او گردد يا بازهم در فقه، بسياري از فقها در حجيت خبر بررسي حال رجال سند را لازم نمي‌دانند و تنها عمل مشهور به يک خبر مي‌تواند حجيت آن را اثبات کند و يا از اعراض مشهور خبر را از حجيت مي‌اندازد که از کلمات مرحوم شيخ انصاري اين‌گونه استفاده مي‌شود و کساني چون مرحوم آقاي بروجردي، نه تنها عمل مشهور را کاشف از حجيت خبر مي‌دانند، بلکه با فتواي قدما در متون فقهي آنان، چون هدايه، مقنعه و امثال آن مانند روايت برخورد مي‌کنند و بر اين نظر هستند که از آنجا که اين فقها هميشه به متن روايات فتوا مي‌دادند، يعني براي فتوا متن روايات را ذکر مي‌نمودند، بنابراين اگر در کلمات آنان فتوايي بود که روايتي مطابق آن در جوامع حديثي موجود ما نيست، اين نشان مي‌دهد که روايت بوده، ولي به دست ما نرسيده و در حوادث پيش آمده از بين رفته است. از طرفي کساني چون مرحوم اقاي خويي هم تنها موضوع ادلة حجيت را خبر ثقه مي‌دانند.

پس اگر رجال سند موثق باشند، روايت مي‌تواند مستند فتوا باشد، وگرنه روايت از قابليت استدلال ساقط است، کساني چون مرحوم نائيني هم بر اساس اعتمادي که بر کتب اربعه حديثي دارند، وجود روايت در اين جوامع حديثي را دليل بر اعتبار و حجيت آن مي دانند و به اصطلاح علم اجمالي به وجود احکام در شريعت را با احکام مستفاده از احاديث موجود در اين جوامع منحل مي‌کنند.

همة اينها سلايقي است که در استنباط تأثيرگذار است و كسي که در طريق اجتهاد طي مسير مي‌کند بايد يکي از اين روش‌ها را بر اساس تحقيق و نقد برگزيند و يا روش جديدي ابداع کند که باز بستر اين انتخاب و گزينه، درس خارج فقه يا اصول است.

از طرفي تأثير آرا و روايات عامه در استنباط حکم در ميان فقهاي ما متفاوت است، برخي چون مرحوم آقاي بروجردي، اساساً استنباط حکم را پيش از بررسي و تحقيق فتاواي حاکم در ميان اهل سنت و جماعت در زمان صدور حديث غيرممکن مي‌دانند و نظرشان اين است که با تتبع و تحقيق در اين آراء، وجه صدور حديث روشن مي‌گردد و انسان متوجه مي‌شود که اين حکم به چه دليل در جواب سؤال راوي از امام صادر شده و يا با روشن شدن ارتکاز راوي به اين طريق، مي‌تون فهميد که جواب امام(ع) بر اساس توجه و اطلاع بر اتکاز خاصي است که موجب سؤال راوي شده است.

بنابراين بسياري از اطلاعات موجود در روايات، به اين گونه ارتکازات انصراف مي‌يابد و جز در همين موارد قابل استناد نيست. طبعاً اين روش با روش کساني که بدون هيچ‌گونه توجهي به تاريخ صدور حديث يا آراي حاکم بر جوامع سني مذهب که در آن زمان حاکم بوده‌اند، به مجرد برخورد با روايات با اجراي مقدمات حکمت اطلاق درست مي‌کنند و در همه جا به آن استناد مي‌کنند، تفاوت اساسي دارد و طبعاً در نحوة استنباط حکم بسيار مؤثر است.

بنابر روش اول، تتبع به يکي از مهم‌ترين بنيادهاي استنباط تبديل مي‌شود، به خصوص تتبع در آرا و انظار عامه در زمان امام باقر (ع) امام صادق (ع) و حتي زمان امام سجاد (ع) و پيش از آن که دستيابي به اين اقوال هم بسيار مشکل است. گو اينکه زحمات فراواني که اخيراً استاد بزرگوار جناب آقاي سبحاني در ترتيب طبقات فقها تحمل شده‌اند، کمک بسياري به اين مهم مي‌کند، ولي به طور کلي کار بسيار پرزحمتي است و تشخيص صحت يا عدم صحت اين روش و يا ساير روش‌ها بستري جز خارج فقه و يا اصول ندارد و طالب علم براي رسيدن به مقام اجتهاد بايد اولاً بر اين روش‌ها وقوف يابد و بعد روش مورد نظر خود را از روي تحقيق برگزيند. همين مسائل در علم اصول هم وجود دارد.

برخي در انتخاب مبناي اصولي، بر وجوه عرفي يا عقلايي بيشتر تکيه دارند و بعضي با دقت عقلي در اين مباحث وارد مي‌شوند؛ حتي اشخاصي چون مرحوم آخوند سعي مي‌کنند، مباني خود را مطابق با قواعد فلسفي و عقلي تبيين کنند و يا مانند مرحوم شيخ اصفهاني حتي در ريزه‌کاري‌ها نيز بر استدلالات عقلي تکيه دارند و برخي مانند مرحوم نائيني (قدس‌سره) يا آقاي بروجردي بيشتر بر ارتکازات عرفيه و يا سيرة عقلائيه اتکا دارند.

تفاوت شيوه استدلال مرحوم نائيني و مرحوم شيخ اصفهاني در معناي عرفي به خوبي اين تفاوت را نشان مي‌دهد. با اينکه مبناي انتخاب شده در اين بحث به وسيلة هر دو بزرگوار يکي است، ولي ميرزا از آن به نسبت و ربط تعبير مي‌کند و سعي دارد که از وجدان و ارتکاز در اثبات آن بهره بگيرد، ولي مرحوم اصفهاني از آن به وجود رابط تعبير مي‌کند و استدلالي که براي اثبات مدعاي خود مطرح مي‌کند، درست همان استدلالي است که حکما براي اثبات وجود رابط دارند. اين دو شيوة کاملاً متفاوت در مباحث اصولي است، و باز «بينهما متوسطات» و حضور محققانه و مداوم در درس خارج است که همراه با کار و مطالعه زياد، هم طالب علم را با اين روش‌ها آشنا مي‌کند و هم او را قادر مي‌سازد که شيوة خود را بيابد.

من بر حضور محققانه و مداوم تأکيد زيادي دارم، زيرا معتقدم كه حضور غيرمداوم نمي‌تواند به طلبه قدرت تشخيص و انتخاب بدهد. حضور محققانه و مداوم و سعي در خرده‌گيري بر انتخاب استاد، با حضور نقادانه از امتيازات دروس خارج و سطح حوزه‌هاي ما است. هم چنين مباحثه و بازگويي مباحث و اشکالات که اهميت بسياري دارد و متأسفانه در حال حاضر، گاهي به آن کم‌توجهي مي‌شود. اين همه از طلبة با اطلاعات متفرق در فقه و يا اصول، فقيهي صاحب‌نظر و اصولي‌اي صاحب مبني مي‌سازد که مي‌تواند از جمله حاملان علوم اهل بيت عليهم السلام و ناشر معارف آن بزرگواران در دنياي تشنة امروز باشد و هيچ‌گاه در مقابل مسائل جديد خود را نمي‌بازد و در مصاف با اشکالات و شبهات، هميشه سرفراز باشد.

 

ميزان نظارت شوراي عالي حوزه بر دروس خارج چقدر است؟ اين نظارت در پيشرفت علمي طلاب چه تأثيري دارد؟

نخست بايد ديد نظارت به چه معني است؛ اينکه چه کسي درس خارج بگويد و چه کسي نگويد، در توان شورا نيست، زيرا تعيين کنندة اين معني خود طلاب فاضل و اهل دقت هستند که مي‌تواند معرفي حد علمي استاد باشند و طبعاً خلوت بودن يا شلوغ‌بودن درس هم معيار نيست. هميشه درس کساني که خارج تدريس مي‌کنند در ابتدا خلوت است و آشنايي طلاب فاضل با روش تدريس و سبک خاص آنها به زمان نياز دارد. حتي بسياري از اساطين فقه يا اصول درسي خلوت داشته‌اند؛ حال يا به علت فقدان بيان خوب يا داشتن بياني سنگين و يا سبک خاص و يا کمتر قابل فهم بودن مطالب. بنده از اساتيد بزرگوار خود شنيده‌ام که مرحوم شيخ اصفهاني (قدس‌سره) که از اساطين اصول است، درسي خلوت داشته و رغبت زيادي در ميان طلاب براي حضور در درس ايشان نبوده است. در مقابل بعضي از درس‌ها به دليل رياست و امثال آن شلوغ بوده است البته اين مسئله از عظمت علمي استاد نمي‌کاهد.

به هر حال، شورا نمي‌تواند يک ضابطة مشخص در اين مسير تعيين کند، حتي اگر فرضاً کسي را از درس خارج باز دارند، او مي‌تواند در خانة خود و حداقل براي يک نفر درس بگويد که اين قابل منع نيست زماني سخن از اين بود که هر کس مي‌خواهد درس خارج بگويد، دو نفر از اساطين حوزه بايد صلاحيت او را تأييد کنند که اين مطلب اگرچه ممکن است در بعضي از موارد مؤثر باشد، ولي با توجه به اينکه حد علمي اشخاص را تنها اساتيد خاص آنان بايد بشناسند، به خصوص درس‌هاي سنگين و شلوغ حوزه، واقعاٌ حدود علمي اشخاص در غالب موارد براي اين اساتيد روشن نيست و نمي‌توان از آنها وقوع تأييد صلاحيت داشت، مگر در مورد اشخاص خاص؛ پس اين ضابطه هم دقيق و مطابق با واقع و حقيقت حال نيست.

البته شورا مي‌تواند رد مورد صدور گواهي حضور در درس‌هاي خارج، براي مقاصد مختلف معيارهايي قرار دهد و گواهي بعضي را بپذيرد يا گواهي برخي را رد کند، ولي باز هم تشخيص اين صلاحيت به عهده چه کسي است و اصولاً چگونه مي‌توان از صلاحيت يا عدم صلاحيت افراد آگاه شد. به هر حال تشخيص اين معني واقعا مشکل است و همان‌طور که گفته شد، بهترين معيار خود طلاب فاضل و محقق هستند که با حضور خود، حدود علمي اشخاص را مشخص مي‌کنند؛ البته آزادي بي‌حد و حصر در اين مورد هم معايب زيادي دارد که بر کسي پوشيده نيست، ولي انتخاب افراد هم خالي از اشکال نيست و در بسياري از موارد با واقعيت‌ها تطبيق نمي‌کند.

به نظر من، بهترين نظارت شورا براي پيشرفت علمي طلاب، بالا بردن توان علمي طلاب حاضر در دروس خارج است که اين مطلب به خودي خود به تهذيب اساتيد نيز منتهي مي‌شود. شورا مي‌تواند در سياستگذاري‌هاي خود به گونه‌اي عمل کند که فضل در حوزه بالاترين معيار ارزشگذاري باشد. به فرض در امکاناتي که بنا است در اختيار طلاب قرار گيرد، مانند وام، مسکن و امثلا آن طلاب فاضل و درسخوان تقدم داشته باشند و احراز اين معني با مصاحبه يا ارائه نوشته‌هاي درسي مقدور است. در اين مسير مي‌توان طلاب اهل فضل را که با نقادي بيشتر مباحث را دنبال مي‌کنند، تقدم داد. اين قبيل سياست‌ها به فضل و کمال ارزش مي‌دهد، بلکه آن را بالاترين معيار تقدم قرار مي‌دهد. همچنين مي‌توان طلاب فاضل و درسخوان را در درس‌هاي مختلف انتخاب نمود و با اختصاص امکانات ويژه براي آنان و قرار دادن يک استاد راهنما براي هر چند نفر، به آنان ياري رساند. به طور طبيعي ارزش گذاري بر اساس علم و فضل، تعداد طلاب جدي و ساعي را بيشتر مي‌کند. اين مسئله از طرفي در انتخاب طبيعي اساتيد خارج نيز مؤثر واقع مي‌شود. حتي مي‌توان در همين مقوله از اساتيد خارج خواست تا چند نفر از فضلاي بحث خود را براي تحت پوشش قرار دادن بيشتر معرفي کنند و هر چه تعداد اين افراد در يک درس بيشتر باشد، عمق فضل و کمالشان بالاتر مي‌رود. بر همين اساس هم درسهاي خارج را طبقه‌بندي نمود و از اساتيد شايسته به صورت‌هاي مختلف تجليل کرد. البته در اين باب، شورا تنها مي‌تواند در سياست‌گذاري‌هاي خود به اين سو گام بردارد، ولي عمدتاً مراجع عظام و زعماي حوزه هستند که مي‌توانند در اين مهم تأثيرگذار باشد، ولي گذشته از اين مطلب، هر گونه حرکتي که با انتخاب طبيعي اساتيد خارج به عنوان محورهاي تدريس در حوزه منافي باشد، محکوم به شکست است و هيچ‌گاه نمي‌توان شوق به حضور در درس ا فراد را از طلبه گرفت. اين مسئله به حزوه اختصاص ندارد. در دانشگاه‌ها هم همينطور است؛ با اين تفاوت که در آنجا حکم و حقوق و امثال آن وجود دارد، ولي در حوزه چنين اموري در اختيار شورا و يا زعماي حوزه نيست.

 

میزان پرداخت به دانش اصول در دروس خارج حوزه را چگونه ارزیابی می کنید؟

درس اصول درسی پایه است و رسیدن به مقام استنباط در فقه بدون آن ممکن نیست و بسیار مشکل است؛ بنابراین، در میان علومی که مسئله اجتهاد و استنباط بر آنها متوقف است، جایگاه ویژه ای دارد، ولی با این همه، اصول روشی برای استنباط در فقه است و هدف اصلی از این دروس ایجاد استنباط احکام الهی است که در هر عصر و زمان باید به مردم عرضه شود. پس فقه ذی المقدمه است و اصول مقدمه واساس فقه است. همه زحمات، دقت ها و موشکافی هایی که در تحقیق مبانی اصولی به کار گرفته می شود؛ به منظور بالابردن توانایی استخراج و استنباط احکام فقهی است. به هر حال، فقه متضمن سعادت بشر در دنیا و آخرت است و گاه از آن به اسلام عملی تعبیر می شود؛ البته جهات عملی اسلام به فقه محدود نمی شود، بلکه اخلاق هم در همین ردیف جا می گیرد، ولی آنچه به عمل مکلف، از جهت احکام خمسه تکلیفیه (وجوب، استحباب، جواز، کراهت و حرمت) باز می گردد، علم فقه است، پس در اهمیت و تقدم آن بر اصول هیچ ترديدي نیست. 

البته این مسئله از جایگاه علم اصول نمی کاهد، زیرا در میان علومی چون ادبیات، حدیث، رجال و تفسیر که فقه به آنها نیاز دارد، علم اصول از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. اساساً بدون تحقیق مبانی اصولی، دستیابی به فقه ممکن نیست.

لازم به ذکر است که بعضی تصور می کنند که دقت زیاد، موشکافی و تعمیق در علم اصول تضییع وقت است یا بعضی می گویند ضرورتی ندارد. حتی زمانی که ما به قم آمده بودیم، بعضی بزرگان نظرشان این بود که مباحثة مقالات مرحوم محقق عراقی حرام است. شبیه این مطالب یا تندتر از آن، دربارة نهایه الدرایه مرحوم محقق اصفهانی هم گفته می شد. اما به نظر من قدری در این مطالب اغراق شده است واین مطلب به روش اساطین اصول در نحوة بحث باز می گردد که این مسئله در مکاتب مختلف اصولی به چشم می خورد؛ چه در مکتب اصفهان و چه در مکتب نجف؛ با همة تفاوت هایی که میان دو مکتب وجود دارد. مکتب اصفهان که برگرفته از مبانی مرحوم وحید بهبهانی است، به وسیله شاگردان ایشان و شاگردان شاگردان ایشان بیشتر در اصفهان رواج یافت و تا حدی به کمال رسید. مروجان این مکتب، مرحوم صاحب فصول، مرحوم میرزای قمی و مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب هدایه المسترشدین هستند که بافت تفکر اصولی آنان بر اساس تکیه بر ارتکازات عرفی و در نهایت سیر عقلایی است. برای مثال مرحوم آقای بروجردی در اصول از این مکتب تأثیر گرفتند و حتی فرموده بودند که تأثیر اصفهان بر من بیشتر از تأثیر نجف بود، با اینکه نزدیک به ده سال در فقه و اصول از محضر با برکت مرحوم آخوند خراسانی استفاده کرده بودند و از تقریرات بحث اصول ایشان هم پیداست که تفکر اصولی ایشان با استاد بزرگوارشان مرحوم آخوند، تفاوت زیادی دارد.

مکتب نجف از شیخ آغاز می شود، هر چند خود شیخ هم از مکتب وحید بهبهانی تأثیر گرفته است. شاگردان شیخ و در رأس آنها مرحوم آخوند و سپس شاگردان آخوند به خصوص اعلام ثلاثه، این مکتب را به کمال می رسانند. مکتب حاکم بر حوزه امروز نیز همین مکتب است؛ البته این مکتب هم شاخصه هایی دارد.

در هر دو مکتب، تألیفات مفصلی داریم؛ برای مثال کفایه مختصر است و حاشیه نهایه مفصل تر. در مکتب اصفهان هم کتب مفصلی چون هدایه المسترشدین داریم.

اتهامی که بیشتر بر مکتب نجف وارد می آید این است که بیشتر از احکام عقلی و قواعد فلسفی استفاده می کند، مکتب نجف که از شیخ آغاز می شود و در بحث های خود شیخ هم می بینیم که بیشتر بر استظهارات عرفی و ارتکازات عقلایی و اختیار تکیه می شود؛ در حالی که در مباحث صاحب کفایه که بزرگ ترین نقاد کلمات شیخ است، مطلب به عکس است و استفاده از قواعد عقلی فزونی می یابد. در همین مکتب، در آثار میرزای نائینی استفاده از این قواعد به ندرت به چشم می خورد؛ در حالی که در حاشیه نهایه الدرایه مرحوم اصفهانی، این استفاده به حدی اوج می گیرد که موجب موضع گیری شخصیت های علمی آن زمان می شود. در مکتب اصفهان، مرحوم وحید در مصاف با اخباریون و به اصطلاح اهل حدیث، استفاده از ادراکات عقلی را باب می کند و شاگردان ایشان هم با روش های متفاوت این مکتب را دنبال می کنند.

غرض اینکه بسط مباحث اصولی یا به اصطلاح بعضی فحول، تورم این مباحث، خاص مکتب نجف نیست؛ بلکه به سلیقه اساتید در انتخاب شیوه بحث باز می گردد. مرحوم آقای حائری از شاگردان مکتب نجف است، ولی در دررالاصول، بسیار خلاصه و مختصر بحث می کند؛ حتی از یکی از اساتید شنیده ام که ایشان تمایل داشت که این کتاب به جای کفایه در حوزه بحث شود و طلاب وقت خود را صرف فهم عبارات کفایه نکنند؛ مدتی هم این کار انجام گرفت، ولی دوام نیاورد.

روش بحث اصولی مرحوم آقای بروجردی که می توان گفت، پلی میان هر دو مکتب هستند بر اختصار بوده است. هم چنین تکیه بر قواعد عقلی و فلسفی، در تألیفات اساطین فن در مکتب اصفهان نیز به چشم می خورد؛ مانند فصول و یا هدایه.

بنابراین، این اشکالات نباید از اهمیت علم اصول و تحقیقات بسیار ذی قیمتی که در این علم انجام گرفته است بکاهد. هر کسی برای بیان مطالب خود از شیوه ای خاص استفاده می کند و روشی را انتخاب می کند که به نظر او از توان بیشتری برای عرضة مطالب برخوردار است و این مسئله اشکال نیست. زبان مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان زبان فلسفی و عقلی است، ولی در مجمع البیان طبرسی، مطلب به گونه ای دیگر است. این اشکال المیزان نیست.

نتیجه آنکه بررسی و تحقیق در مبانی اصولی، هر چقدر دقیق تر و عمیق تر باشد، به نتایج دقیق تری در فقه می انجامد.

مهم این است که ما باید با روش های دقیق تر، به استنتاجات عمیق تر در فقه برسیم، پس استاد باید این اختیار را داشته باشد که آن گونه که لازم می داند و تشخیص می دهد، بحث کند. امروزه ما با مسائل بسیاری جدیدی در فقه مواجه هستیم. مسائلی که تا دیروز کسی باآنها سرو کار نداشته است. استنباط حکم در این میدان ها به فهم مذاق شرع نیاز دارد. ما باید کلیاتی را بیابیم که بر این مصادیق تطبیق کند، چون اسلام دین یک زمان خاص نیست؛ بلکه دینی ابدی است و کلیات قابل انطباق حتماً در آن وجود دارد. مهم این است که ما آنها را بیابیم که این مسئله فقط در سایة روش های استنتاج و  استنباط دقیق تر ممکن است که بستر آن هم جز علم اصول نیست.

نتیجه اینکه اهمیت علم فقه و ذی المقدمه بودن آن، همان طور که گفتیم از اهمیت علم اصول و تأثیر مستقیم آن در استنباط نمی کاهد، پس ارج و ارزش این علم باید محفوظ باشد و ارزش اساطین این فن و کسانی که برای تکامل این علم زحمت کشیده اند، فراموش نشود. دقت و بررسی عمیق در این فن، دست کم گرفته نشود. بله برای کسی که نمی خواهد به استنباط راه بیابد و تنها هدف او چند سال حضور در بحث های خارج است، این عمق و این دقت لازم نیست و حتی ممکن است برای او تضییع عمر باشد، ولی این ضرورت ها از اهمیت تحقیقات عمیق انجام شده در اصول نمی کاهد.

 

حضرت عالی برای افزایش کمیت و کیفیت درس خارج چه پیشنهادی دارید؟

از نظر کمیت اگر منظور تعداد درس های خارج است، به عقیده من، در صورتی که این کثرت، به معنی تعدد شیوه های بحث و کثرت روش های تحقیق باشد، بسیار خوب است  و به نوعی اعتبار حوزه است که درس های متعدد با روش های مختلف و سلیقه های گوناگون با اتخاذ مبنا و استنتاج و استنباط خاص در حوزه دایر باشد و طبیعی است که در این محیط شاگرد هم مجال بیشتری برای انتخاب درسی مطابق با ذوق، سلیقه و فهم خود در اختیار دارد. و خود این کثرت روش ها و سلیقه هاست که موجب تکامل علوم می شود و چنان که گفتم، تکامل فقه و اصول در حوزه های شیعه با سایر مذاهب به هیچ وجه قابل قیاس نیست که این، هم معلول همین تعدد است و هم آزادی اساتید در انتخاب روش ها و شیوه ها و هم آزادی طالبان علم در انتخاب درس مورد استفادة خود.

از نظر کیفیت هم به خود استاد مربوط می شود؛ استاد باید بر اساس روشی که در ارائه بحث و تحقیق خود انتخاب می کند، همة همت و تلاش خود را به کارگیرد و با مطالعات بیشتر، نقّادی دقیق تر کلمات، اتخاذ مبانی عمیق تر، و میدان دادن به شاگرد برای اشکال، نقد و تشویق نقد و بهادادن به آن، بر کیفیت درس خود بیفزاید. این مسئله که ممکن است اطالة بحث، موجب خستگی دیگران شود یا درس خلوت شود یا همه سلیقه های موجود در درس رعایت نشود، نباید از عمق بحث استاد بکاهد. مهم این نیست که افراد زیادی در بحث شرکت کنند و افراد زیادی تربیت شوند؛ مهم این است که استاد بتواند روش تحقیق و کار خود را به افراد انتقال دهد تا آنها هم با کار بیشتر، در آینده بر تعمیق مباحث و مبانی بیفزایند و حتی موجب ایجاد حرکت های علمی در حوزه ها بشوند. در بسیاری از دانشگاه ها، به خصوص در خارج از ایران، در دوره های نهایی یا به اصطلاح دکترا، گاه پذیرفته شدگان در یک رشته، حتی از انگشتان دست تجاوز نمی کنند و گاه اساتید بسیار صاحب نام و عالی رتبه در علم، تنها سه یا چهار شاگرد دارند، ولی این مسئله از عمق تحقیقات استاد نمی کاهد و او با شوق زیاد به تشریح نظر خود و اثبات آن می پردازد. درس خارج حوزه های ما عالی ترین دوره است و کسانی که این دوره ها را طی می کنند، خود اساتید آینده هستند و این شیوه ها باید با همه دقت و توان ممکن ادامه یابد.

البته همان طور که عرض شد، بهادادن به اشکال شاگرد، تشویق نقد، و ترتیب و تنظیم کار تحقیقی برای او، می تواند بر کیفیت دروس خارج بیفزاید.

در پایان اگر صحبت خاصی دارید بیان بفرمایید.

مطلبی که اهمیت آن بسیار زیاد است، ضرورت وجود تهذیب و اخلاق در حوزه است. حوزه از نظر علمی ممکن است به ایده آل نرسیده باشد، ولی وضع موجود هم نا اميدكننده نیست؛ اساتید بسیار بزرگ ورزیده و توانمندی به خصوص در فقه و اصول هستند و درس های بسیار وزین و سنگینی در حوزه دایر است و استعدادهای بسیار درخشانی در میان طلاب وجود دارد که موجب می شود انسان فکر کند که آیندة حوزه بهتر از امروز خواهد بود. البته نواقصی هم وجود دارد که به آن خواهم پرداخت، ولی در تهذیب مشکلاتی وجود دارد و کارهای جدید باید انجام گیرد. درس های اخلاق جایگاه شایسته ای در حوزه ندارد، ما سرمایه های بزرگی برای عرضه داریم؛ هم در زمینه معارف اخلاقی و هم در زمینه تربیت شدگان این معارف.
طلاب حوزه باید بدانند که در گذشته چه کسانی در این حوزه ها می زیسته اند و چه شایستگی های اخلاقی بالایی داشته اند. تاریخ شیعه مملو از چنین افرادی است؛ چه در  میان اصحاب ائمه و چه در میان رواة و چه در میان علما و اساطین فقه، اصول، حکمت و سایر علوم. حیف است که حوزه های ما و به خصوص حوزه علمیه قم که امروز مرکز عالم تشیع است، از این برکات بی بهره باشد. اکنون استفاده از تهذیب و اخلاق بیشتر شخصی است و تنها به مطالعة کتبی که در این باره نوشته شده محدود می شود؛ آن هم اگر علاقه ای در کسی ایجاد شود، به صورت محدود تأثیرگذاری هایی دارد، ولی متأسفانه در سطح عرضة درسی مطلوب نیست. باید درس های اخلاق در حوزه دایر باشد تا موجب تصفیه روح شود؛ البته اساتید مورد قبول همه که از نظر علمی و عملی راهنما باشند و به اصطلاح خود اخلاق مجسم باشند. البته روش اساتید دروس خارج در زندگی شخصی می تواند اثر تربیتی بسیار بالایی داشته باشد، ولی آنها هم باید در دروس خود در روزهای خاص، بحث های اخلاقی را مطرح کنند. ما می شنویم که بزرگان و اساطین در گذشته در تهذیب و اخلاق مربی داشته اند به صورت مستقل در مسئله تهذیب نفس کار می کردند. این مسئلة بسیار مهم به خصوص برای ما است؛ ما که می خواهیم و باید اسوه عملی همه مردم باشیم و اعتقادات آنها را با عمل خود حفظ کنیم. از مرحوم آقای بروجردی نقل شده است که در درس فرمودند: “عامه مردم اعتقاداتی که دارند، از راه استدلال یا برهان به دست نیاورده اند؛ بلکه عمدتاً زندگی علما و بزرگانی که با آنها سر و کار داشته اند، این اعتقادات را در آنها شکل داده و پایدار نموده است و شما طلاب سعی کنید زندگیتان در میان مردم و نحوه ارتباطتان با آنها به صورتی نباشد که این اعتقادات را زائل کند؛ بلکه باید سعی کنید که با عمل خود مردم را با معارف مکتب آشنا کنید.”

ما افرادی بسیاری را دیده ایم که توحید را در توکل بزرگان دین دیده اند و نبوت، امامت و معاد را در اخلاص آنها نسبت به پیامبر«ص» و ائمه«ع» و همینطور اخلاص در عمل شناخته اند؛ بنابراین اسوه بودن زمانی محقق می شود که در کنار کارهای علمی به تهذیب نفس هم اهمیت بدهیم.

چنان که عرض شد، حوزه علمیه قم بزرگ ترین حوزة علمیه در جهان شیعه، بلکه دنیای اسلام است؛ البته امیدواریم که حوزة هزار سالة نجف اشرف هم عظمت گذشته خود را باز یابد و همان گونه که در گذشته بوده، با زحمات مراجع و زعمای بزرگ خود، همان محوریت و مرکزیت را به دست آورد ولي در حال حاضر قم حساب  ديگري دارد اين مركزيت با توجه به کثرت طلاب، به خصوص از ملیت های مختلف، اقتضا می کند که به همة مشکلات علمی جهان شیعه در این حوزه پاسخ داده شود و دنیای شیعه هم امروز به یک یا دو کشور محدود نمی شود، بلکه شیعیان در اقصی نقاط عالم حضور دارند و این حضور گسترده، مشکلات گوناگونی را به خصوص از نظر اعتقادی ایجاد کرده است و شبهه افکنی معاندان، از وهابیت گرفته تا دیگر تفکرات افراطی که شیعه را به عنوان تفکر اصیل اسلامی بر نمی تابند، نیاز عرضه معارف اهل بیت علیهم السلام را تشدید می کند. این مهم جز با برنامه ریزی وسیع و دقیق در حوزة تدریس و تحقیق ممکن نیست.

ما در حوزه در رشته های غیر فقه و اصول مشکلات جدی ای داریم. کار در قرآن به خصوص در تفسیر، عقاید و کلام و به خصوص مباحث امامت بسیار محدود است و به تربيت طلاب فاضل در این زمینه نیاز وافر داریم. باید با تشکیل جلسات درس، در در همه مباحث قرآنی، اعتقادی و…، به تربيت  افراد مستعد در این زمینه ها، از ملت های مختلف پرداخت. البته فعالیت و درس هایی در این زمینه ها وجود دارد، ولی کافی نیست، به خصوص بحث امامت و تاریخ اسلام، با تکیة خاص بر منابع قرآنی، به برنامه ریزی و همکاری بیشتر همة ارباب فضل نیاز دارد.

اخیراً جمعی از دوستان از حضرت آیت الله شیخ محمدرضا جعفری که از شخصیت های کلامی بنام شیعه هستند و کارهای فوق العاده ای در تاریخ اسلام وسیره و مباحث مختلف امامت دارند، دعوت کردند تا ایشان به قم تشریف بیاورند و در مؤسسه معارف جعفری درس هایی در این زمینه داشته باشند و برخی مجامع و مؤسسات نیز کارهای خوبی در این رابطه دارند، ولی مسئله این است که در برنامه های عام حوزه، هنوز هم این قبیل مباحث جایگاه شایسته خود را ندارد و در حال حاضر هم جای دیگري جز حوزة علمیه قم برای پاسخ گویی به این مسائل وجود ندارد. امید می رود که ان شاء الله با برنامه ریزی های جامع تر از حضور گسترده طلاب، به خصوص از ملت های مختلف، در این زمینه استفاده شود.

عرایض دیگری هم دارم، به خصوص در مورد محدودیت رشته های درسی، برای رشته هایی چون حدیث یا رجال هنوز از نظر ما اهمیت لازم را ندارد. کار در اسناد روایت کار چندان شناخته شده ای نیست.

حتی به یاد دارم، وقتی که تجرید اسانید بعضی کتب حدیثی، مانند کافی، تهذیب و استبصار و… که تألیف مرحوم آقای بروجردی است، با همت مرکز پژوهش های آستان قدس رضوی منتشر شده بود، بسیاری از دوستان، حتی فضلا و اساتید، با این نوع کار اظهار بیگانگی می کردند و اساساً این شکل از کار در حدیث برایشان شناخته شده نبود. با آنکه کار در اسانید کاری مستقل از علم رجال است و در گذشته هم در حوزه ها مطرح بوده است؛ حیف است که حوزه ای به عظمت حوزة قم، از این برکات بی بهره باشد، به خصوص با این همه نیازی که امروز نسبت به معارف شیعه احساس می شود.

امیدوارم شما با استعانت از خداوند منان و توجهات حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و با بهره گیری از تجربیات اساتید و اساطین حوزه و وقوف بر پیشنهادات این بزرگواران، نقشی اساسی در تشریح نیازهای علمی حوزه و لزوم عرضة بیشتر رشته های مختلف داشته باشيد. ان شاءالله موفق باشید.


برگرفته از مجله پگاه حوزه 23 فروردين 1384 صفحه 12 

مجله پگاه حوزه 20  ارديبهشت1384 صفحه 12

 

 نظر دهید »

بررسي امتيازات تحصيل علوم ديني در قم از نظر حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي فاطمه معصومه عليها السلام با مرجعيت و

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

 

 

فاطمه معصومه عليها السلام با مرجعيت و اين حوزه به همديگر بسته­اند و با هم رابطه دارند….
  بررسي امتيازات تحصيل علوم ديني در قم از نظر حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي

 

بررسي امتيازات تحصيل علوم ديني در قم

 

س- در روزگار معاصر حوزه علميه قم به عنوان شاخص براي تحصيل طلاب علوم در سراسر جهان به شمار مي­آيد، به نظر حضرت عالي تحصيل در قم چه امتيازاتي براي طلاب دارد؟

بسم الله الرحمن الرحيم- همه ما به بركت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها اين افتخار را داريم كه بساط نقل و حمل معالم اهل بيت عليهم السلام به گردن ما طلبه­ها نهاده شده است. ما در جوار و در خدمت اين بانو و زير سايه ايشان اين كار را مي­كنيم. حضرت صادق عليه السلام وجود ايشان و دفن ايشان در قم را طبق روايات صحيح فرمودند: «دختري صالحه از فرزندان من در قم مدفون مي­شوند و آنجا براي شيعيان ما پناه است» مراجع بزرگ چه آنها كه ما به چشم خودمان ديديم و چه آنها كه نديديم. مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم رحمه الله، مرحوم آيت الله آقاي سيد محمد تقي خوانساري رحمه الله، و مرحوم آقاي حجت رحمه الله را كه ما نديديم، مرحوم آيت الله آقاي بروجردي رحمه الله به بعد و كساني كه همراه و بعد از ايشان بودند ديديم همگي براي بي بي فاطمه معصومه عليها السلام احترامي عظيم قائل بودند.

در اينجا به عنوان نمونه، يك مورد از توجه بزرگان به خانم فاطمه معصومه عليها السلام را عرض مي­كنم. آنچه كه ياد دارم آيت الله بروجردي رحمه الله با وجود كهولت سن – هرچند گاهي از اوقات به علت كهولت درس تعطيل مي­شد اما مقيد بودند- معمولاً هر چهارشنبه به حرم مشرف مي­شدند و آنجا مي­ايستادند و زيارت نامه مي­خواندند بعد براي ايشان كنار ضريح سجاده مي­انداختند و ايشان به نماز مي­ايستادند ما اين را ديده بوديم؛ اما روزهايي كه درس تعطيل بود، پيش نمي­آمد كه هفته­اي بگذرد و آقاي بروجردي رحمه الله به حرم مشرف نشوند. قبل از اينكه مسجد اعظم ساخته شود درس ايشان در مسجد بالاي سر بي بي فاطمه معصومه بود. ايشان مقيد بودند پيش از شروع درس كناري بياستند و به بانو فاطمه معصومه سلام كنند و سپس مشغول درس شوند. بزرگان به زيارت حضرت معصومه مقيد بودند و زيارت اين بانو بركاتي دارد. در زيارتنامه آن حضرت عبارت «فَإنَّ لَكِ عِندَ اللهِ شَاناً مِنَ الشَّانِ» وجود دارد. اين تعبيير بزرگي است كه حضرت معصومه عليها السلام پيش خدا چنان شان و مقام والايي دارد كه امام معصوم درباره ايشان شهادت مي­دهد: «فَإنَّ لَكِ عِندَ اللهِ شَاناً مِنَ الشَّانِ ». حضرت امام صادق مي­فرمايند: «إن لله حرما وهو مكة ، ولرسوله حرما وهو المدينة ، ولأمير المؤمنين حرما وهو الكوفة ولنا حرما وهو قم ، وستدفن فيه امرأة من ولدي تسمى فاطمة من زارها وجبت له الجنة» كه تعبييري بسيار عظيم و بلند است.

س- آنچه از سلوك مراجع عظام برمي­آيد اين است كه تحصيل علوم ديني در قم با وجود مقدس حضرت معصومه عليها السلام گره خورده است. به عبارتي عنايتي آسماني از سوي اين بانوي صالحه پشتوانه حوزه شده و حوزه علميه به بركت اين عنايت، رونق يافته است. به نظر حضرت عالي چگونه اين عنايت نصيب قم شده است در حالي كه شهرهاي ديگري در هم جواري امام­زادگاني قرار دارند؟

كساني بودند كه وقتي مي­خواستند مشهد مشرف شوند، ابتدا زيارت بي بي فاطمه معصومه عليها السلام مي­رفتند، هنگام كسب اجازه چنين مي­گفتند: «بي بي اجازه بفرمائيد كه سلام شما را به عرض حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام برسانيم»؛ وقتي هم به مشهد مي­رسيدند نخست به نيابت از حضرت معصومه عليها السلام زيارت مي­كردند. اين مقام بلند و بزرگي است كه قدر اين مقام را بدانيد اين گوهري است كه خدا در دامن ما گذاشته و اين گوهر پشتوانه حوزه علميه قم است، پشتوانه­اي كه اين حوزه مقدسه را علي­رغم تمام گرفتاري­ها و مشكلاتي كه ما در گذشته و حال اين حوزه ديديم و يا ديگران براي ما نقل كرده­اند، و آن­چه كه ما نمي­دانيم و يا اصلاً بعضي از مشكلات را نمي­فهميم، اما اين بي بي آنها را حل مي­كند. اين حوزه علميه كه امروز سرپا مانده و به عنوان بزرگترين مركز علمي شيعه مطرح است، همه به بركت ايشان است. رواياتي هم داريم كه قم در آخر الزمان پناه شيعيان است، همه اينها به بركت اين بانوي پاك دامن است، حرم ايشان حرم اهل بيت عليهم السلام است بايد متوجه شان و قدر ايشان باشيم.

فاطمه معصومه عليها السلام با مرجعيت و اين حوزه به همديگر بسته­اند و با هم رابطه دارند. ما طلبه­هايي را مي­شناسيم كه در اين راه بسيار موفق بودند و هرآنچه كه مي­خواستند در اين حرم گرفتند. تعليم و تعلم سرجاي خودش است، علم را بدون رنج به كسي نمي­دهند براي به دست آوردن علم بايد زحمت كشيد و تلاش كرد، اما به جز زحمت كشيدن، بي بي فاطمه معصومه عليها السلام مي­تواند فهم را زياد كند، توان را بالا ببرد و حمايت كند، خيلي­ها وارد عالم طلبگي شدند اما به واسطه هزار جور مشكل و زحمت سرانجام مجبور شدند طلبگي را رها كنند.

علما خيلي ارتباطات عجيب با بي­بي فاطمه معصومه عليها السلام داشتند. جناب آقاي فاطمي­نيا نقل مي­فرمودند: در مدرسه حجتيه- اين قصه واقعي است يعني آن شخص را من مي­شناسم و تازه هم فوت شده- يك طلبه آذري زبان كه پسر يكي از خوانين بود درس مي­خواند پدر او كه وضع مالي خوبي هم داشت با طلبه شدن پسرش مخالف بود اين پسر همه چيزش را رها كرده و به قم آمده بود و در مدرسه هم چيزي نخورده بود. انسان، گرسنه و بيمار باشد، تب داشته باشد، چيزي هم نخورده باشد، تنها و بي­كس در مدرسه حجتيه افتاده باشد؛ چنين كسي چه حالي دارد؟! خلاصه اينكه لنگ لنگان بلند شد و خود را به حرم بي بي فاطمه معصومه عليها السلام رساند. وقتي وارد حرم شد، سلام داد و زيارت كرد. سپس ايستاد و گفت: «خانم، وقتي شما نمي­توانيد افراد را اداره كنيد اين قدر آدم دورخودتان جمع نكنيد، من بيش از 24 ساعت است كه گرسنه هستم، اين چه وضعي است؟» آنگاه از حرم بيرون آمد. قصد من از بيان اين جريان، آگاه كردن به توجه اين بانوي مخدره عليها السلام نسبت به اين حوزه مي­باشد به گونه­اي كه، اينها همه با هم گره خورده است. طلبه آذري نقل كرده: «من با يك حال خراب به مدرسه برگشتم تصميم داشتم طلبگي را رها كنم و به شهرم برگردم؛ با خود مي­گفتم: اين طلبگي براي ما چه شد؟ نان و آبي كه نشد به جايي هم كه نمي­رسيم آن را رها كنيم و دنبال كار و زندگي و كسب خودمان برويم» ايشان نقل مي­كند: «وقتي وارد مدرسه شدم، خادم مدرسه به من گفت كه از خانه آيت الله بروجردي رحمه الله آمده بودند تو را مي­خواستند، با خود گفتم كه آيت الله بروجردي با ما چه كار دارد؟ من طلبه­اي گمنام در مدرسه حجتيه هستم، اشتباه كرده آيت الله بروجردي سراغ كس ديگري فرستاده است، اينها گمان كرده­اند كه با من كار دارد. اعتنا نكردم و به حجره رفتم؛ پس از مدتي صداي در زدن آمد خادم مدرسه بود كه گفت: «مگر به تو نگفتم آيت الله بروجردي با تو كار دارد خادم آقا آمده پشت در مدرسه ايستاده بيا ببين با تو چه كار دارد!» ديديم خادم آيت الله بروجردي ايستاده است. خادم گفت: «آقاي فلاني تو هستي؟» گفتم: «بله گفت: «آيت الله بروجردي با شما كار دارد».

ايشان در ادامه چنين نقل مي­كند: كه وقتي به منزل آقاي بروجردي رسيديم، آنجا بسيار شلوغ  بود و كسي را راه نمي­دادند، به حاج احمد – خادم و پيشكار آيت الله بروجردي – گفتم: «من فلاني هستم آقا به دنبال من فرستاده است». حاج احمد گفت: «بله بله!‌ آقا منتظر شما است و سراغ شما را مي­گرفت، بيا برويم» حاج احمد ما را خدمت آيت الله بروجردي برد آقا نشسته بود من كه تا آن روز آيت الله بروجردي را از نزديك نديده بودم، خيلي خوشحال شدم؛ نشستم و دست ايشان را بوسيدم. آيت الله بروجردي با من حال و احوالي كردند و از درس­هايي كه مي­خواندم پرسيدند، در بين اين حرفها هم پاكت پولي را به من دادند. پاكت را گرفتم و بلند شدم، دوباره دستشان را بوسيدم و خارج شدم، نزديك در كه رسيدم ايشان فرمودند:‌«آقاي فلاني! از اين به بعد، حرم كه مشرف مي­شويد مؤدب­تر با حضرت فاطمه معصومه عليها السلام صحبت كنيد!»

توصيه حضرت عالي به طلبه هايي كه براي تحصيل به شهر قم مي­آيند چيست؟

من به طلبه هاي عزيز توصيه مي­كنم كه دست از دامن اين بانوي گران­قدر عليها السلام بر نداريد كساني از اوتاد بودند، بزرگاني بودند كه روزانه به زيارت بي بي فاطمه معصومه سلام الله عليها مي­رفتند. كساني را ديده­ايم كه به جايي كه الآن ضريح  است وارد نمي­شدند و مي­گفتند ما نامحرم هستيم و همين بيرون پشت در حرم در رواق مي­ايستادند و زيارت مي­كردند.

مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري رحمه الله زماني كه در اين شهر حوزه علميه را بنا كردند، مشكلات مالي زيادي داشتند گاهي شش ماه مي­گذشت و نمي­توانست به طلبه­ها شهريه بدهد، ( همين شهريه اي كه طلبه ها هر ماه مي­گيرند) شش ماهي  گذشته و حاج شيخ عبدالكريم نتوانست شهريه بدهد، ايشان هميشه با توسل به اين بي بي و اهل بيت عليهم السلام مشكلات را حل مي­كردند. حاج شيخ كارش و راهش را پيدا كرده بود.


مصاحبه ماهنامه فرهنگي و اجتماعي حاشيه، شماره دوم، آذر و دي 90، محرم و صفر 1433،

با حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي

 نظر دهید »

مصاحبه آقاي آرشه تونگ دبير كل سازمان بين المللي مبارزه با الكل با حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي (قدس سره) در قم متجاوز از ده سال است

03 اسفند 1392 توسط صالحي

 

 

 

 

متجاوز از ده سال است كه ادارة امر مبارزه با الكل در دنيا بعهده اين جانب مي باشد، در اين مدت با شخصيت هاي بزرگ ممالك مختلف اعم از مذهبي سياسي و اجتماعي مذاكره و مصاحبه هاي مفصلي داشتم ولي اذغان دارم كه تاكنون هيچ كس در دنيا بيانات جامع و مستدلي چنانچه آن حضرت فرمودند اظهار نداشته و فرمايشات شما بزرگترين سند ما براي مبارزه با شرب مواد الكلي در دنيا خ…
مصاحبه آقاي آرشه تونگ دبير كل سازمان بين المللي مبارزه با الكل با حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي (قدس سره) در قم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه مهمي با پيشواي شيعيان جهان

دليل حرمت مشروبات الكلي

جريان مصاحبه آقاي آرشه تونگ دبير كل سازمان بين المللي مبارزه با الكل و آقاي دكتر چهرازي  استاد دانشگاه و دبير انجمن مبارزه با ترياك و الكل ايران با حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي در قم.

بر حسب تعيين وقت قبلي اين جانب به اتفاق آقاي آرشه تونگ دبير كل سازمان بين المللي مبارزه با الكل به محضر آيت الله العظمي مشرف گرديديم.

حضرت آيت الله در صدر اطاقي جلوس فرموده و دورادور اطاق مذكور فقها و علما اعلام و آيات الله نقاط مختلفه كشور نشسته بودند. آقاي حاج احمد خادم ورود ما را اعلام نمود. اينجانب و آقاي آرشه تونگ چنانچه معمول است كفش ها را در جلوي اتاق در آورده وارد اتاق شديم و متفقاً براي دست بوسي به حضور ايشان رفتيم. حضرت ايشان نهايت احترام را براي ما قائل شدند و در كنار خود امر به جلوس فرمودند.

وضع ساده و بي رياي محضر ايشان و حضور داشتن آن همه از پيشوايان سالخورده و معمم كه در قيافه هريك آثار تحقيق و تفكر آشكار مي بود فوق العاده جلب توجه مي كرد.

حضرت آيت الله با قيافة جذاب و جبيني باز و نگاه آرام بخش از ديدار ما اظهار خوشوقتي و احوال پرسي فرمودند.

اينجانب پس از اداي احترام و سلام و تعارف با حضار محترم چنين عرضه داشتم: حضرت آيت الله از اينكه موافقت فرموديد آقاي آرشه تونگ به اتفاق اين جانب شرفياب شويم سپاسگزارم مشاراليه كه عهده دار امور بين المللي مبارزه با الكل مي باشد از اهالي كشور سوئيس بوده و بيش از ده سال بوده كه به سمت دبير كل وقت خود را به مبارزه با الكل در دنيا مصروف داشته است.

دو هفته پيش از سوئيس به اندونزي براي شركت در كنگره مبارزه با الكل رفته و اينك در مراجعت به سوئيس شائق ديدار تهران و پي بردن به اقدامات انجمن مبارزه با ترياك و الكل ايران بوده و چون مهمترين عامل مبارزه با الكل در كشور ما همانند مذهب مقدس اسلام و بزرگترين مرجع عالم اسلامي و تشيع همانا حضرت آيت الله مي باشند علي هذا فوق العاده علاقه به شرفيابي و دست بوسي حضرت عالي مي داشت.

چنانچه خاطر مبارك مستحضر است در جريان جنگ بين المللي دوم در اثر ازدياد فقر وفاقه و مصائب و بدبختي هاي گوناگون تعداد زيادي از هموطنان ما گمراه شده و براي نجات خود از آلام و مصائب روحي به ستعمال سم خانمان سوز ترياك و مشروبات زهرآگين الكلي متوسل مي شدند.

بدين جهت آمار مصرف ترياك و مواد الكلي به ارقام سرسام آوري رسيده بود.

جمعي از مؤمنين و علاقمندان به بقاي ملت ايران گرد هم جمع شده و انجمن مبارزه با ترياك و الكل را تشكيل دادند نظر به اينكه استعمال ترياك در سرتاسر كشور نزد زن و مرد و بچه و پير شهر نشين و دهاقين رائج شده بود بدواً تمام هم خود را به مبارزه با استعمال ترياك مصروف داشتند و چنانچه به عرض مبارك رسيد پس از دوازده سال مبارزه متوالي حسب الامر اعلي حضرت همايون شاهنشاهي قوانين پيشنهادي انجمن مورد تصويب مجلسين قرار گرفت و زراعت و تجارت و استعمال مواد افيوني قدغن گرديد در اين مدت جسته و گريخته اقدامات مؤثر و مفيدي نيز عليه مشروبات الكلي صورت گرفته است ولي هنوز قوانيني كه در اين مورد به مجلس شوراي ملي ارجاع گرديده مورد تصويب قرار نگرفته است تا ريشه اين بليه عظيمي مانند بلاي ترياك از بيخ و بن كنده شود.

حضرت آيت الله چنين فرمودند: اقدامات شما و انجمن در مبارزه با ترياك بسيار مؤثر و سودمند بوده ولي شايسته است اقدامات مؤثرتري عليه استعمال مواد خمري صورت گيرد من به رئيس دولت پيغام فرستادم تا در اين مورد توجه خاص مبذول دارند.

در اين موقع آقاي آرشه تنگ پس از اظهار خوشوقتي و تشكر از پذيرفته شدن حضور ايشان خواستار شد تا به سئوالات ايشان پاسخ فرمايند. حضرت آيت الله اظهار خوشوقتي فرمودند.

آرشه تونگ: حضرت آيت الله چرا استعمال الكل و مواد خمري در مذهب اسلام قدغن شده است؟

جواب: انسان به سبب داشتن عقل اشرف مخلوقات شناخته شده و منظور از خلقت وي همانا پيمودن راه تكامل در خداشناسي مي باشد وديعه گران بهاي شعور و عقل كه خداوند به ما داده براي حفظ آن هم دستوراتي امر فرموده است و در اين باب پيغمبر اكرم(ص) استعمال و شرب مواد الكلي را كه منجر به مستي و اختلال عقل مي گردد حرام فرموده و وجوب اين تحريم براي هر عقل سليم مسلم قطعي مي باشد.

سؤال: بلي اگر استعمال مشروبات الكلي به مرحله مستي رسد عقل و شعور را مختل مي سازد ولي در مواردي كه مقادير كم استعمال شود كه منجر به مستي نگردد در اين مورد چه مي فرمايند.

جواب: وقتي دانسته شد كه فضيلت انسان نسبت به حيوان همانا بواسطة داشتن عقل و شعور است و وقتي مسلم گرديد كه انسان موظف است در حفظ تكامل اين موهبت هاي آسماني كه عقل و شعور و ادراك بشري مي باشد سعي كافي مبذول دارد بنابراين شرب هر آنچه اين قوا را سست و كند كند جايز نخواهد بود و قطع است كه شرب مواد خمري به هرمقدار و اندازه اي كه باشد مشار را تحت تاثير قرار مي دهد. علاوه بر اين موضوع ديگري كه درخور اهميت است آنكه خداوند تبارك و تعالي به خصوصيات طبع بشري وقوف كامل دارد و از طبع زياده طلبي مخلوق خود واقف است و بدين جهت اگر مقدار كم آن را جائز مي شمرد تعيين حدود آن خالي از اشكال نمي گرديد و بدين جهت براي اينكه بشر از بليه مستي كه با هستي او منافات دارد نجات يابد شرب جزء و كل آن را قدغن فرموده است چنانچه حضرت رسول(ص) در قرآن كريم چنين مي فرمايد:

يسئلونك عن الخمر و المسير قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما، و همچنين درآيه 92 سورة مائده مي فرمايد:

إِنّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ اْلأَنْصابُ وَ اْلأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلّكُمْ تُفْلِحُونَ. وهمچنين در آيه 93 سورة مائده فرمودند:

إِنّما يُريدُ الشّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.

آرشه تونگ: متجاوز از ده سال است كه ادارة امر مبارزه با الكل در دنيا بعده اين جانب مي باشد، در اين مدت با شخصيت هاي بزرگ ممالك مختلف اعم از مذهبي سياسي و اجتماعي مذاكره و مصاحبه هاي مفصلي داشتم ولي اذغان دارم كه تاكنون هيچ كس در دنيا بيانات جامع و مستدلي چنانچه آن حضرت فرمودند اظهار نداشته و فرمايشات شما بزرگترين سند ما براي مبارزه با شرب مواد الكلي در دنيا خواهد بود. في الحقيقه بزرگترين راه نيل به هدف همانا پيروي از دستورات و فرمايشات آن حضرت مي باشد بنام خود و تمام سازمان هاي بين المللي مبارزه با الكل از حضرت آيت الله و همكاران ارجمند سپاسگزار بوده و اميدوارم به رهبري آن حضرت در اين مبارزه مقدس توفيق كامل نصيب گردد.

در پايان مصاحبه مجدداً به دست بوسي حضرت آقا نائل شده و از محضر حضرت آيت الله كه سادگي و شكوه واقعي آن آرشه تونگ را سخت تحت تاثير قرار داده بود كسب اجازه نموده مرخص شديم.

آقاي آرشه تونگ پس از مراجعت به سوئيس كتباً خواستار شده كه مراتب احترام و شيفتگي و سپاسگزاري ايشان را مجدداً به عرض حضرت آيت الله برسانم.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 45
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

محتواها

  • حوادث روزهاي شنبه و يک شنبه - پنجمين و ششمين روز پس از شهادت مصادره اموال
  • حوادث روز جمعه - چهار روز پس از شهادت اتمام جمع آوري قرآن
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت جمع آوری قرآن
  • حوادث روز سه شنبه - یک روز پس از شهادت بیعت عمومی
  • حوادث روز دوشنبه - روز شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله •آخرین نماز پیامبر صلی الله علیه و آله
  • حوادث روز چهارشنبه - دو روز پس از شهادت اولین هجوم مقدماتی
  • تبلیغات محیطی نقش تعیین کننده ای در فضا سازی اجتماعی به جهت سوگواری ایام شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد
  • این پایگاه ها که در واقع نماد بیرونی عزاداری می باشند هیئاتی سیّار هستند که در مناسبت های مذهبی از عزاداران اهلبیت علیهم السلام پذیرایی می کنند.
  • اخراج اهل فدك توسط غاصبين
  • اعطاي فدك به فاطمه (عليها سلام)
  • مشخصات فدک آغاز فدك فدك كجاست؟[
  • اندكى پس از شهادت حضرت صدّيقه طاهره فاطمه سلام‏ اللّه‏ عليها فرزندان آن حضرت
  • محدّثان گزارش كرده‏ اند كه دخت گرامى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم بدين بيان نيز به امام اميرالمؤمنين عليه‏ السلام وصيّت فرمود:
  • امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه‌هاي آخر زندگي خطاب به علي علیه السلام فرمود:
  • همچنين حضرت زهرا سلام الله علیها در كلمات ارزشمند ديگري، به امام علي علیه السلام وصيّت فرمود:
  • صدیقه طاهره سلام الله علیها در لحظه‌هاي واپسين زندگي به اميرمؤمنان علي علیه السلام فرمود:
  • از حضرت امام صادق عليه‏ السلام پرسيده شد: چرا فاطمه عليهاالسلام «زهراء» ناميده شده است؟ امام عليه‏ السلام فرمود:
  • تصوير هشتم حضرت امام صادق عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير هفتم حضرت امام باقر عليه‏ السلام فرموده است:
  • تصوير ششم حضرت امام سجّاد عليه‏ السلام نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله‏ و سلم فرموده است:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

آمار

  • امروز: 49
  • دیروز: 67
  • 7 روز قبل: 489
  • 1 ماه قبل: 2081
  • کل بازدیدها: 74327

خبرنامه

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آرشیوها

  • اسفند 1394 (52)
  • بهمن 1394 (13)
  • دی 1394 (8)
  • آذر 1394 (2)
  • آبان 1394 (92)
  • اردیبهشت 1393 (9)
  • فروردین 1393 (8)
  • اسفند 1392 (53)
  • بهمن 1392 (31)
  • بیشتر...

خبرنامه

وبلاگ های من

  • هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس